پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳

اتحادیه کمونیست های اوکراین: در مورد جنگ و وظایف طبقه کارگر – برگردان: سینا بهزادی

بیانیه ی تحلیلی زیر توسط اتحادیه کمونیست های اوکراین در ۲۷ ژوئن ۲۰۲۲ منتشر شده است. این اولین بیانیه اتحادیه کمونیست های اوکراین در مورد جنگ در اوکراین است، حزب کمونیست اوکراین تاکنون در این زمینه اظهارنظر نکرده است. هم حزب کمونیست و هم اتحادیه کمونیست ها در اوکراین ممنوع شده اند و در حال حاضر تحت فشار قرار دارند و با آزار و اذیت های متعدد روبرو هستند.

ارزیابی کلی اتحادیه ی کمونیست های اوکراین درباره ی جنگ که تحت عنوان یک عملیات نظامی ویژه (SMO) آغاز شد، در اساس با بیانیه احزاب کمونیست و کارگری در 24 فوریه ۲۰۲۲ مطابقت دارد.

در این جنگ دو گروه امپریالیستی سرمایه جهانی در اوکراین در برابر هم قرار گرفتند. اتحاد سرمایه داری بین المللی به رهبری آمریکا و ناتو و اتحاد سرمایه داری بین المللی به رهبری سرمایه دولتی انحصاری روسیه. تعدادی از کشورهای بزرگ سرمایه داری (چین، هند و غیره) هنوز مستقیماً وارد درگیری آشکار نشده اند، اما مشغول ارزیابی چشم اندازهای توسعه جنگ هستند. ما با این نتیجه گیری موافقیم که منشأ این درگیری نظامی در نابودی ضدانقلابی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی و احیای سرمایه داری در فضای پس از شوروی است.

بورژوازی اوکراین با غارت منابع اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در اوکراین و مصادره اموال اکثریت قریب به اتفاق مردم رشد کرد، همانطور که در روسیه، این دارایی ها به سرعت در دست چند گروه الیگارشی متمرکز شد. اقتصاد کشور، قدرت دولتی را “خصوصی” کرد. گروه های الیگارش در اوکراین در یک موضع متناقض تلاش کردند تا حد امکان مشارکت سرمایه روسیه و غرب را در مالکیت خصوصی در کشور محدود کنند. همزمان بورژوازی بزرگ تلاش کرد به طور فعال با الیگارش های روسی در مسائل اقتصادی همکاری کند و سودهای هنگفت از طریق دسترسی به منابع انرژی روسیه با قیمت های بسیار پایین به دست بیاورد. در عین حال با سرمایه بین المللی غرب نیز معاشقه می کرد، زیرا سودهای آن در بانک ها و املاک خصوصی غربی سرمایه گذاری می شد. بورژوازی الیگارش اوکراین برای توجیه ایدئولوژیک فاصله ی نسبی خود از “شرق” و “غرب” به ایدئولوژی رادیکال ناسیونالیسم بورژوایی با جهت گیری ضد روسی نیاز داشت که با منافع کشورهای غربی (به ویژه پس از انقلاب نارنجی سازماندهی شده توسط آنها در سال ۲۰۰۴) همخوانی داشته باشد. پس از آن بود که باندرا و شوخویچ به عنوان قهرمان آشکارا در اوکراین تجلیل شدند. 

احیای سرمایه داری و فرآیند صنعتی زدایی کشور، منجر به کاهش شدید حقوق طبقه کارگر اوکراین و توده‌های گسترده پرولتری در شهرها و روستاها، شد. در شرایط سرگردانی سیاسی و ایدئولوژیک، طبقه کارگر، اتحادیه های کارگری و احزاب چپ فقط می توانستند عقب نشینی کنند. بی اعتبار کردن سوسیالیسم توسط تبلیغات بورژوایی، پرولتاریای اوکراین را وادار کرد تا مبارزه خود را فقط به وظایف اقتصادی محدود کند. نیروی ماهر در جستجوی دستمزد بهتر به مهاجرت خارج از کشور سوق یافت. اتحادیه کمونیست‌های اوکراین در دهۀ ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ تلاش کرد سنت مبارزه طبقاتی انقلابی پرولتاریای جهانی را حفظ کرده و برای بی اثر کردن اپورتونیسم سیاسی در جنبش کمونیستی و چپ دراوکراین، که به تنزل جایگاه طبقه کارگر می انجامد مبارزه کند.

بحران مالی، تجاری و صنعتی جهانی در سال ۲۰۰۸ و پیامدهای آن زمینه مستقیم رویارویی فزاینده روسیه و کشورهای ناتو در اوکراین را فراهم کرد

بحران مالی، تجاری و صنعتی جهانی در سال ۲۰۰۸ و پیامدهای آن زمینه مستقیم رویارویی فزاینده روسیه و کشورهای ناتو در اوکراین را فراهم کرد. رکود درازمدت اقتصاد جهانی و تلاش های کشورهای پیشرو سرمایه داری برای انتقال پیامدهای این بحران به طبقه کارگر و اقشار گسترده پرولتاریا و نیز کشورهای وابسته سرمایه داری نشان داد هیچ راه اقتصادی برای برون رفت از این بحران وجود ندارد. راه برون رفت از این بحران توسط کشورهای پیشرو سرمایه داری به رهبری ایالات متحده آمریکا غارت مستقیم کشورها از طریق به راه انداختن کودتاهای زیر عنوان “انقلاب های رنگی” و جنگ های محلی با اسم رمز “دموکراتیزه کردن” بود.

تصرف قدرت در سال ۲۰۱۰ توسط گروه های الیگارشی انحصاری به رهبری ایانوکوویچ، که به عنوان بورژوازی طرفدار روسیه شناخته می شد، باعث افزایش همکاری بین انحصارات روسیه و اوکراین شد، اما تنها تا حدی که اقتصاد و دارایی کشور در کنترل الیگارش های اوکراین باقی بماند. ایانوکوویچ کارشناسان انتخاباتی از ایالات متحده آمریکا و بریتانیا مانند مانافورت را به عنوان مشاوران سیاسی خود برگزید و آن ها بر اساس «بررسی‌های جامعه‌شناختی» به او توصیه کردند تا کمپین انتخاباتی خود را بر پایه ی رقابت با تیگنیبوک رهبر حزب نازی اسووبودا (حزب سوسیال ناسیونالیست) به گونه‌ای بسازد که در دوره دوم انتخاب شود. در نتیجه، این پول الیگارش‌های ظاهراً «طرفدار روسیه» بود که به گروه‌های نازی اجازه داد از گروه‌های حاشیه‌ای به احزاب سیاسی تبدیل شوند. به آنها این فرصت داده شد تا در انتخابات محلی در مناطق غربی پیروز شوند و نمایندگان خود را به پارلمان اوکراین بفرستند. برای این منظور، ایانوکوویچ حتی احکام سلف خود ایوشچنکو را که به باندرا و شوخویچ لقب “قهرمان اوکراین” داده بود، لغو نکرد.

با این حال، “مشاوران” یانوکوویچ کارت های متفاوتی را پشت سر او بازی کردند. با رهبری آنها، گروه های الیگارشی طرفدار غرب، تحت حمایت امپریالیسم آمریکا و اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۱۴ کودتا کردند. سازمان های طرفدار فاشیسم و نازی مورد حمایت این مشاوران، نه تنها نیروی ضربت این کودتا بودند، بلکه توسط قدرت الیگارشی جدید مسلح شدند و در قالب «گردان های داوطلب» شبه نظامی به نیروهای ضربتی حکومت تازه تبدیل شدند.

اهمیت سیاسی داخلی کودتای “میدان ۲۰۱۴” تکمیل تخریب ضد انقلابی دستاوردهای انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ بود که مردم اوکراین در لوای آن توانسته بودند اولین دولت ملی خود را در قالب یک کشور سوسیالیستی شوروی بر پا کنند. حکومت پس از میدان، با نفرت بی نظیری همه پیروزی های جنبش انقلابی کارگری و کمونیستی در اوکراین و نشانه های قدرت شوروی را تخریب کرد و کسانی را که در جریان آن انقلاب و جنگ داخلی شکست خورده و اخراج شده بودند، از پتلیورا و اسکوروپادسکی گرفته تا باندرا، شوخویچ و دیگر دشمنان زحمتکشان اوکراین شوروی را تجلیل کرد.

این کودتا آغاز جنگ داخلی در اوکراین بین حامیان دولت جدید ملی گرا و مخالفان آن بود که منجر به جدایی کریمه و تصرف آن توسط روسیه در یک همه پرسی و همچنین تشکیل دونتسک و جمهوری‌های خلق لوهانسک (LDPR) و درگیری مسلحانه طولانی با دولت در کیف شد. شرکت کنندگان در این رویارویی از ماهیت طبقاتی آن آگاه نبودند، بلکه آن را به عنوان یک رویارویی بین قومی تلقی می کردند. همه گروه های الیگارشی از حکومت پس از میدان حمایت کردند و به آن مشروعیت بخشیدند. حتی یک الیگارش، حتی از گروه ایانوکویچ، در جبهه ی LDPR (جمهوری خاق لوهاانسک) قرار نگرفت.

جمهوری های دونباس در ترکیب اجتماعی خود، به ویژه در تشکیلات مسلح خود، ماهیت پرولتری داشتند. اما در شکل سیاسی جمهوری های بورژوایی بودند و منافع بورژوازی و پرولتاریا را که ناسیونالیسم رادیکال ضد روسی حکومت ِ پس از میدان و مسیر غربگرایانه آن را نمی پذیرفتند، بیان می کردند. از زمان تشکیل جمهوری‌های خلق لوهانسک اتحادیه ی کمونیست های اوکراین با در نظر گرفتن تضادهای داخلی آن، در کمک به سازمان های کارگری و کمونیستی این جمهوری ها در جهت شکل دادن به موقعیت طبقاتی ایدئولوژیک آن ها، مشارکت داشته است.

بورژوازی روسیه در مورد جمهوری‌های خلق لوهانسک موضع متناقضی اتخاذ کرد: از یک سو به جمهوری‌های دونباس کمک نظامی و اقتصادی می‌کرد، اما از سوی دیگر آنها را از نظر سیاسی به رسمیت نمی‌شناخت و مانع ادغام آن ها به شکل فدراسیونی مانند کریمه در روسیه بود. بورژوازی روسیه در عین حال، مشروعیت رژیم دست نشانده تورچینف-پوروشنکو-زلنسکی طرفدار فاشیسم را به رسمیت شناخت و قراردادهای مینسک را با این رژیم امضا کرد. این امر برای جمهوری‌های خلق لوهانسک صلح به ارمغان نیاورد و جنگ به مدت هشت سال در خط تماس روسیه و اوکراین شعله ور ماند و به دولت اوکراین اجازه داد تا ارتشی قوی و با انگیزه نازیستی ایجاد کند که نه تنها برای جمهوری‌های خلق لوهانسک بلکه برای خود روسیه به تهدیدی تبدیل شد.

ناهماهنگی داخلی موضع دولت بورژوازی روسیه در قبال جمهوری‌های خلق لوهانسک و دولت پس از میدان، به این واقعیت مربوط می شود که منافع اقتصادی آن هم با سرمایه غربی و هم با سرمایه الیگارشی اوکراین در هم تنیده بود. سیاستمداران روسی “مقامات میدان” را سرزنش می کردند، در حالی که الیگارش های روس همراه با الیگارش های اوکراینی از خطوط لوله اوکراین (خط لوله آمونیاک از تولیاتی به کارخانه بندر اودسا تنها در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ فعالیت خود را به حالت تعلیق درآورد)، فروش مجدد زغال سنگ دونباس به اوکراین تحت طرح “روتردام +”، فروش مجدد محصولات متالورژی و دیگر موارد، سود می بردند.

دقیقاً به همین ترتیب، الیگارش‌های اوکراینی از زبان سیاستمداران خود به “روسیه متجاوز” فحش می‌دادند، در حالی که به کسب سود مشترک مشغول بودند. این منافع اقتصادی بورژوازی روسیه است که قبل از هر چیز توضیح می دهد چرا جمهوری‌های خلق لوهانسک فعالانه با خواسته های کارگران دونباس برای ملی کردن شرکت های متعلق به الیگارش های اوکراینی مخالفت کرد و چرا عملیات نظامی علیه رژیم دست نشانده طرفدار فاشیسم در اوکراین به تعویق افتاد. تکمیل تسلیح مجدد ارتش روسیه فقط در مرحله ی بعدی این فرایند از اهمیت برخوردار بود.

دلیل واقعی «عملیات ویژه نظامی» (SMO) این است که بورژوازی الیگارش روسیه متوجه شد نمی تواند از نظر اقتصادی بر پیامدهای بحران مالی و اقتصادی جهانی غلبه کند و سرانجام تصمیم گرفت سهم اندکی از سود حاصل از همکاری با الیگارش های اوکراینی و سرمایه غربی را قربانی کند تا بتواند حوزه های نفوذ در اقتصاد جهانی را بازتوزیع کرده و بازارهای جدیدی را برای کالاهای خود به دست آورد. عامل دیگر مقابله با تلاش های روزافزون کشورهای ناتو به رهبری آمریکا بود که می خواهند خاک روسیه را تصرف کرده و به منابع خام آن دسترسی پیدا کنند.

این جنگ به نفع «روس‌ها»، برای «حفاظت از روس زبان ها»، برای «نازی زدایی» دولت اوکراین نیست. این جنگ دقیقاً به نفع سرمایه روسیه است که خطر و نیاز به ایجاد شرایط جدید بین‌المللی را درک کرده و فرصت های بیشتری برای سود و رشد سرمایه خود می جوید. این جنگ از منافع کارگران روس، تاتار، چوواش یا یاکوت، یا کارگران هر ملیت دیگر فدراسیون روسیه محافظت نمی کند

این جنگ به نفع «روس‌ها»، برای «حفاظت از روس زبان ها»، برای «نازی زدایی» دولت اوکراین نیست. این جنگ دقیقاً به نفع سرمایه روسیه است که خطر و نیاز به ایجاد شرایط جدید بین‌المللی را درک کرده و فرصت های بیشتری برای سود و رشد سرمایه خود می جوید. این جنگ از منافع کارگران روس، تاتار، چوواش یا یاکوت، یا کارگران هر ملیت دیگر فدراسیون روسیه محافظت نمی کند.

رژیم دست نشانده اوکراین در این جنگ از منافع الیگارش های اوکراینی که کاملاً خود را به سرمایه های بزرگ غرب و ناتو وابسته کرده و ارتش اوکراین را به واحد نظامی پیشرفته بورژوازی غرب تبدیل کرده اند، دفاع می کند. جنگ برای حفاظت از «ملت اوکراین»، «زبان و فرهنگ اوکراینی» و حتی «ارزش های اروپایی» نیست. این جنگی است برای منافع متحد بورژوازی اوکراین و بین المللی، که به از بین بردن قدرت اقتصادی و سیاسی بورژوازی روسیه تمایل دارند. منافع یا حقوق کارگران اوکراینی از طریق این جنگ محافظت نمی شود.

بنابراین، درگیری نظامی که در قالب یک رویارویی و جنگ داخلی در خاک اوکراین آغاز شد، با شروع «عملیات ویژه نظامی» به یک درگیری امپریالیستی تبدیل شد. با شروع «عملیات ویژه نظامی» از یک سو، دولت بورژوازی روسیه، و از سوی دیگر، بلوک ناتو توسط ارتش اوکراین با ارسال سلاح، مهمات، اطلاعات، برنامه ریزی عملیات نظامی، حضور «مستشاران» نظامی ،آموزش ارتش اوکراین، جنگ تبلیغاتی، پشتیبانی سایبری و… در برابر هم قرار گرفتند.

دوم، اهداف جنگ در حال تغییر است. اگر در مرحله اول درگیری داخلی، رژیم اوکراین قصد داشت کنترل دولتی بر سرزمین های اوکراین را بازگرداند، در مرحله دوم هدف آن نابودی روسیه به عنوان شرط وجودی اوکراین است. رژیم بورژوازی روسیه در مرحله اول هدف خود را حمایت از جمهوری‌های خلق لوهانسک در درگیری با رژیم کی یف اعلام کرد، در حالی که در مرحله دوم می خواهد شرایط بین المللی برای توسعه سرمایه داری روسیه را تامین و بر مخالفت ناتو غلبه کند. تنها در چنین زمینه ای است که اهداف «نازی زدایی» و «غیر نظامی‌سازی» اعلام شده توسط دولت روسیه معنای واقعی پیدا می‌کند و تقاضا برای “الحاق اوکراین” گام به گام مطرح می شود.

توسعه درگیری نظامی در اوکراین نشان داده است روند اصلی این جنگ، گسترش آن به یک درگیری آشکار بین دو بلوک امپریالیستی است: روسیه و متحدانش در یک طرف و ناتو در طرف دیگر. این وضعیت به معنای تشدید جنگ به یک درگیری هسته ای و یک تهدید واقعی برای نابودی نوع بشر است. کاملا محتمل است که خطر فزاینده جنگ هسته ای بتواند به سازش بین طرف های مخالف درگیری منجر شود. در هر صورت، این یک سازش موقت به نفع یکی از طرفین و تنها استراحتی برای از سرگیری مجدد جنگ و اقدامات نظامی خواهد بود.

برای طبقه کارگر اوکراین، این جنگ امپریالیستی غم انگیزترین پیامدها را دارد. کارگران نقش “گوشت دم توپ” را دارند و در جبهه ها کشته می شوند. فقر توده ای، بیکاری، محدود کردن کامل حقوق و آزادی ها به خاطر حفاظت از منافع بورژوازی بزرگ اوکراین، الیگارش ها و بورژوازی غرب در تخریب و غارت روسیه و تصرف منابع طبیعی آن پیامد این جنگ است

برای طبقه کارگر اوکراین، این جنگ امپریالیستی غم انگیزترین پیامدها را دارد. کارگران نقش “گوشت دم توپ” را دارند و در جبهه ها کشته می شوند. فقر توده ای، بیکاری، محدود کردن کامل حقوق و آزادی ها به خاطر حفاظت از منافع بورژوازی بزرگ اوکراین، الیگارش ها و بورژوازی غرب در تخریب و غارت روسیه و تصرف منابع طبیعی آن پیامد این جنگ است. این امر ناگزیر با تخریب و تصرف منابع صنعتی و طبیعی اوکراین در صورت موفقیت روسیه همراه خواهد بود. همین سرنوشت در انتظار اکثریت قریب به اتفاق خرده بورژوازی اوکراین است.

بورژوازی بزرگ سرمایه‌هایش را از کشور بیرون برده، فرزندانش را از جنگ معاف کرده و به خارج فرستاده است. اما این نکته اصلی نیست: بورژوازی بزرگ از جنگ تحت رهبری زلنسکی سود می برد، درست همانطور که در دوران پوروشنکو سود می برد: سرقت مالی، کسب درآمد از فروش مجدد سلاح، تامین یونیفرم ارتش، غذا، تعمیرات، کمک های بشردوستانه و غیره. بورژوازی در این جنگ میلیاردها دلار سود به دست می آورد، آن هم در شرایطی که مردم بسیج شده باید توسط اقوام، دوستان و داوطلبان تجهیز و تغذیه شوند و واضح است که کمک های اقوام، دوستان و داوطلبان کافی نیست. مثل زمان صلح، اما وقیحانه تر، بورژوازی بر روی استخوان های طبقه کارگر ثروتمند می شود!

عواقب این جنگ امپریالیستی برای طبقه کارگر روسیه و کشورهای بلوک روسیه نیز به همان اندازه شدید خواهد بود. این جنگ برای توده های پرولتری تمام کشورهای جهان فاجعه بار است. یک جنگ جهانی نمی‌تواند پیامدهای جهانی نداشته باشد: گرسنگی، فقر، بیکاری و کاهش دستمزدها در حال حاضر کره زمین را تهدید می کند. جنگ، ارتش های بسیاری از کشورها را به خصومت خواهد کشاند و کارگران را به “گوشت دم توپ” تبدیل خواهد کرد!

پیامد جنگ جهانی امپریالیستی که در خاک اوکراین آغاز شده نه رهایی از بحران مالی و اقتصادی جهانی، بلکه (همانطور که در گذشته اتفاق افتاده است)، تعمیق فاجعه بار آن خواهد بود. شرایط انقلابی در تعدادی از کشورها که در آن تضادها تا حد زیادی تشدید خواهد شد، به وجود می آید. بر بستر یکپارچگی اقتصادی و سیاسی بین المللی، توسعه موقعیت های انقلابی به شکل گیری زنجیره خیزش های انقلابی منجر خواهد شد.

اتحادیه ی کمونیست های اوکراین راه برون رفت طبقه ی کارگر از جنگ امپریالیستی را نه در فراخوان های انتزاعی برای صلح و خلع سلاح (که در بهترین حالت تنها می تواند مهلتی برای ایجاد نیرو جهت درگیری های شدیدتر فراهم کند)؛ بلکه حذف سرمایه داری به عنوان یک نظام اجتماعی انگلی و ویرانگر که در آن رقابت سرمایه ناگزیر به بحران و جنگ می انجامد، می بیند.

در مبارزه با جنگ به عنوان مبارزه با قدرت سرمایه دارانی که جنگ به راه می اندازند، ما وظیفه مبارزه با سرمایه داران در هر یک از دولت های متخاصم را در دستور می گذاریم.

هدف ما شکست رژیم دست نشانده اوکراین در کشورمان است. ما از کارگران اوکراینی که مسلح شده اند می‌خواهیم: سلاح‌ها را علیه قدرت بورژوازی در اوکراین نشانه بگیرند و جنگ امپریالیستی برای منافع بورژوازی را به جنگ داخلی طبقه کارگر علیه بورژوازی و نابودی سلطه سرمایه‌داری از طریق یک انقلاب کمونیستی تبدیل کنند.

ما از کارگران روسیه به عنوان طبقه برادر که همه ی بار جنگ را بر دوش دارند و از فقر، بیکاری و از بین رفتن حقوق و آزادی های اساسی رنج می برند، می خواهیم: به دنبال شکست قدرت بورژوازی در روسیه باشند، سلاح های خود را علیه الیگارش های روسیه و شرکای سیاسی آنها بچرخانند. ما حاضریم همراه با آن ها بجنگیم تا جنگ امپریالیستی را به جنگ طبقاتی علیه قدرت سرمایه و برای انقلاب کمونیستی تبدیل کنیم.

ما از کارگران کشورهای عضو ناتو می‌خواهیم از خطر نابودی نوع بشر در درگیری هسته‌ای جنگ امپریالیستی با مبارزه‌ای نه برای صلح انتزاعی، بلکه برای سرنگونی قدرت بورژوازی که این جنگ ها را به راه می اندازد و از آن ها سود می برد، جلوگیری کنند. برای شکست دولت های بورژوازی و بلوک ناتو در این جنگ به میدان بیایند. جنگ بین ملت ها را به جنگ بین طبقات تبدیل کنند، سلاح های تولید شده توسط کارگران را نه علیه کارگران سایر کشورها، بلکه علیه سرمایه داران خودی و سرمایه داران دیکر کشورها برگردانند.

سرمایه داری دو قرن است که به عنوان یک سیستم بین المللی سلطه بورژوازی و سرکوب کارگران وجود داشته است. تنها راه پایان دادن به این سیستم جهانی استثمار، که منشأ بحران‌ها و جنگ‌هاست، اتحاد و تلاش مبارزات کارگری در سطح بین‌المللی از طریق یک انقلاب کمونیستی بین‌المللی است که از زنجیره‌ای از موقعیت‌های انقلابی پدید می آید و رشد می کند. تنها با انترناسیونالیسم پرولتری می توانیم با ناسیونالیسم بورژوایی (و اشکال شوونیسم و ​​فاشیسم آن)، که مردم را در مقابل یکدیگر در جنگ قرار می‌دهد، مخالفت کنیم.

ما پیچیدگی و خطر این وظایف را که ناگزیر باعث سرکوب می شود، درک می کنیم. به همین دلیل است که سازمان های کارگری و کمونیستی برای تعیین و اجرای چنین وظایفی نیاز به توسعه اشکال غیرقانونی مبارزه طبقاتی در کنار مبارزه قانونی دارند. اتحادیه ی کمونیست های اوکراین از سال ۲۰۱۴ مجبور شده است مبارزه خود را به اشکال غیرقانونی انجام دهد.

بسیاری از سازمان های کارگری و کمونیستی ممکن است این وظایف ضدجنگ را به دلیل ضعف سازمانی و عدم نفوذ بر طبقه کارگر غیرممکن بدانند. با این حال، تجربه تاریخی نشان می‌دهد تدوین صحیح و صادقانه وظایف طبقه کارگر در شرایط جنگ – وظایف واقعی و نه لحظه‌ای – ممکن است فوراً به موفقیت منجر نشود، اما با تشدید شرایط انقلابی دستاوردهایی را به همراه خواهد داشت.

از آنجایی که وظیفه تخریب روابط اجتماعی سرمایه داری یک وظیفه بین المللی است، هماهنگی بین المللی اقدامات کارگری و احزاب کمونیستی، از جمله تشریح وظایف مشترک برای مبارزه علیه جنگ امپریالیستی قرن بیست و یکم به منظور اتحاد و مبارزه بین المللی علیه این جنگ، برای سازماندهی مجدد کمونیستی جامعه و صلح جهانی، اهمیت فزاینده ای پیدا می کند.

پرولتاریای همه کشورها متحد شوید! 

منبع: در دفاع از کمونیسم. این بیانیه توسط سینا بهزادی برای اخبار روز ترجمه شده است.

اين مطلب را به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=161387 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
جواد مشعوف
2 سال قبل

این مقاله اساسا ارزش نقد کردن را نیز ندارد. در دوران استالین در سه موج سرکوب، بسیاری کادر های بالای اوکراین به قتل رسیدند‌. تاریخ رابطه شونیسم ولیگاروس با سایر میلیت ها و ایضا مردم روسیه را باید با خون و آتش نوشت. کسانیکه که از سوسیالیسم این دوران سخن می‌گوید، هنوز از درک الفبای مفاهیمی چون «حق ملل در تعیین سرنوشت خویش‌» و انترناسیونالیسم عاجز است.

Azad
Azad
2 سال قبل

دم خروس زیر شنل ژنرال
بیانیه می نویسد:
بورژوازی روسیه در موردجمهوری های خلق لوهانسک موضع متناقضی ایراد کرد:ازیک سو به جمهوری های دونباس کمک نظامی و اقتصادی می کردو از سویی دیگر آنها را از نظر سیاسی به رسمیت نمی شناخت و مانع ادغام آنها به شکل فدراسیون مانند کریمه در روسیه بود!!!!.
باز مینویسد:
کارگران دونباس می خواستند صنایع متعلق به الیگارش های اوکرائین رامصادره کنند ولی جمهوری خلق لوهانسک مخالفت کرد!!!.

پایان نقل قول
توجه داشته باشید این بیانیه بین((سیاستمداران روس))و الیگارش های روس فرق می گذارد.به نوعی اگر از شر الیگارش ها خلاص شویم ،سیاستمداران روس حامی کارگراران هستند(چه تحلیل جالبی).!!!.
بیانیه با ترساندن کارگران دو طرف جنگ از اشغال و تخریب سرزمینشان توسط هر کدام از طرفین جنگ ،خواهان آن است که کارگران اسلحه های خود را به طرف الیگارش ها((نه سیاست مداران))دو کشور گرفته و……….

بر خلاف نظر دوستمان کاوه ،سایت اخبار روز خوب کاری میکند که این بیانیه ها را در سایت میگذارد.تا معلوم شود در پس پشت این پوسیدگی چه می گذرد.

کاوه
کاوه
2 سال قبل

نظر حزب کمونیست اوکراین چی شد؟مترجم اطلاع نداره که حزب کمونیست اوکراین با حزب کمونیست روسیه هم نظرند.در ضمن این گروه را کسی برسمیت نمیشناسه.چون در حیات سیاسی اوکراین این گروه کوچک نقشی نداره.اخبار روز واقعا باید در نشر اخبار از این دست باید تجدید نظر کنه.همین نظریات غیر مسئولانه باعث تحلیل غلط ودر نتیجه بی اعتبار شدن این سایت خبری خواهد شد.چون شما در چاپ و نشر اینگونه اخبار و نظریات شریک هستید.با سپاس.

davar
davar
2 سال قبل
پاسخ به  کاوه

شگفتا! آیا امکان دارد آقای کاوه در باره این گفته که”این گروه را کسی به رسمیت نمی شناسد”، توضیح دهند که منظوراز”کسی” کیست؟ آیا عدم آشنایی ایشان با این حزب به معنای “عدم شناخت” همه است؟ این حزب عضو جنبش احزاب کمونیست و کارگری است و همه احزاب کمونیست آن را به خوبی می شناسند. در داخل اوکراین هم به اندازه ای مطرح است که از فردای “کودتای میدان” سال ۲۰۱۴ به تمام فعالیت های آن خاتمه وآن را غیرقانونی کرده اند. آیا در جمهوری اسلامی ایران اساسا گروه کمونیستی صرف نظر از بزرگی یا کوچکی به رسمیت شناخته می شود؟ و آیا چون به رسمیت شناخته نمی شوند موجودیت ندارند؟ ودرباره این که “حزب کمونیست اوکراین با حزب کمونیست روسیه هم نظرند”، بهتراست آقای کاوه ارائه سندکنند و خود به توهم و نسبت ناروا به یک حزب دامن نزنند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x