پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

گذر به “فراسوی تقابل فلسفه های ماتریالیسم و ایده آلیسم” یا ایده آلیسم واقعا موجود – ف. آزاد

تصور اینکه متفکرین ایده آلیست پدیده های تجربی (مادی) را نفی کنند، به همان اندازه دور از منطق است که تصور کنیم فلاسفه مادی اندیشیدن را نفی کنند. از اینرو تاکید بر اینکه “برکلی منکر هیچ چیزی نیست که از طریق حواس قابل درک باشد” (۱) غیر لازم و حاکی از سعی در توجیه ایده آلیسم اسقف برکلی است. بلکه باید در این دقت کرد که اسقف برکلی هرچند ناقد نیوتن خداپرست بود، اما بواسطه تربیت کلیسائی اش به تاسی از دکارت معتقد به تجزیه و دوگانگی اساس عالم به “روح” و “ماده”، تقدم روح بر ماده (به سبب اعتقاد به خلق عالم بوسیله خدا) بود. و نظیر دکارت چون معتقد بود که ایده آلیسم نحوه درست اندیشیدن است، لذا سعی در پالایش آن از اشکالات ( بنظر وی جنبی) اش داشت، بدون آنکه مشابه ایده آلیست های کنونی قادر به درک اشکالات اساسی آن باشد.

فقر برکلی در این بود که معتقد به “روح” بود اما نظیر دیگر متفکرین ایده آلیست قادر به تعریف منطقی آن نبود. چون او روح را غیر مادی تلقی می کرد و تصورات غیر مادی قابل تعریف منطقی نیستند. لذا نقد برکلی ربطی به “پراکسیس” ماتریالیستی ندارد بلکه به درستی می بایستی متکی به نقد تجربی ـ منطقی “روح” و تاکید بر عدم آن باشد، که میان فلاسفه ماتریالیست متداول است.

اشکال تاکید برکلی در بدون رد اساسی نظرات وی میان ایده آلیست ها (۱) در اینست که بدون برکلی کسانی نظیر پوپر بعنوان باصطلاح فیلسوف سرمایه داری دعاوی برکلی را در مورد دنیای دوگانه و سه گانه تکرار نمی کردند! و به این وسیله بسیاری را به خواب ایده آلیسم حامی مذهبِ همگام با سرمایه داری نمی بردند. چون مذهب گرایان مهمترین حامیان سرمایه داری و مبارزین با سوسیالیسم هستند. تباعدی که تصورات ایده آلیستی نسبت به واقعیات عالم در اندیشه ایجاد کرده و می کنند، موجد تباعد و عدم ملاحظه واقعیات جهان تخریب شده وسیله سرمایه داری و نقش ضد انسانی سرمایه داری در عالم است. چون هر قدر که رابطه اندیشه با واقعیات بواسطه تاثیر بینش ایده آلیستی بر ذهن دورتر و پیچیده تر شود، تشخیص واقعیات ضد بشری سرمایه داری بعنوان مهمترین مانع تعادل اجتماعی بیشتر و برای بسیاری پیچیده تر و ناممکن خواهد شد. کسی که به این روابط میان ایده آلیسم و سرمایه داری نیاندیشد، وظیفه اصلی فلسفه را متوجه نشده است.

به همین روال مسئله اساسی فلسفه همان نفی وجود آن پدیده غیر مادی است که ایده آلیست ها “روح” می نامند ولی هیچگاه تعریفی برای آن به دست نداده و از آنجایی که غیر قابل تجربه (غیر مادی) است، نخواهند توانست داد. تعریف منطقی همچنانکه من در رد هندسه اقلیدسی و بخصوص “نقطه” توضیح داده ام تعریف بر اساس خصایص و مشخصات موجود (!) قابل تجربه و یا قابل ارجاع مستقیم به آنچه که پیشتر به همین روال تعریف شده باشد، است. از اینرو تعریف روح میان آیده آلیست ها بواسطه فقدان جنبه یا خصیصه ای نظیر اینکه: “مادی نیست” یا “غیر مادی” است، همانگونه مهمل است که باصطلاح تعریف “نقطه” بر اساس اینکه “فاقد بعد” است. کمااینکه در این صورت باید قبل از تعریف “نقطه” ابتدا “بعد” تعریف می شد، که ممکن نیست. یادآوری می کنم که “روح” یا “خدا” همان “نقطه” مرکزی و مرکز ثقل عالم ایده آلیسم است. به سخن دیگر ما در فلسفه ایده آلیسم و باصطلاح علوم قدیم ما بسیاری مقولات اساسی غیر قابل تعریف و از نظر منطقی مهمل رو برو هستیم که ظاهر معقول دارند.

ارنست ماخ هم هیچ کمکی در باره تجدید نظر نسبت به “روح” نمی تواند بکند. چون هرچند ماخ بعنوان یک “فیزیکدان” قرن نوزده به سبب تربیت فیزیک تجربی آن عصر نوشته های “جالبی” نسبت به همعکارانش ارائه کرده است: ولی از نظر علمی اصولا و اساسا به بیراهه رفته است.  

ارزیابی منطقی نظرات ماخ که فیزیک را منحصر به تقریر “احساسات” انسان می داند روشن می کند که ماخ دستکم به سبب فقر منطقی علم در عصر او ایده آلیسم را “از در عقب” وارد بحث کرده است. به این معنی ماخ ایده آلیسم خجولی است که در عین مخالفت با ایده آلیسم قدیم، نمی تواند از آن دست بکشد وسعی در تصحیح آن دارد. درحالیکه ایده آلیسم بواسطه تصور “روح” اساسا غلط است و قابل تصحیح نیست. بی سبب نیست که ماکس پلانک برخی نظرات ماخ را “متافیزیکی” شمرده است و آلبرت اینشتین نقد اساسی نسبت به نظرات او ابراز کرده است.

کمااینکه ماخ دنیا را  منحصر به محصولات حواس می شناخت. در حالیکه به درستی حواس انسان یکی از محصولات دنیای مادی محسوب می شود. دنیای مادی که قبل از انسان و حواس او بوده و بعد از او نیز خواهد بود. و انسان تنها یکی از پدیده های مادی آن محسوب می شود. همین تقدم دنیای مادی بر انسان اصل مسئله علم و فلسفه است. اما بدون فهم آن: متافیزیک دکارت، برکلی و ماخ از در ایده آلیسم به اصطلاح فلسفی وارد شده و به ترتیب دعوی دوگانگی “متفکر” و “ممتد”، “روح” و ماده” و تقدم “حواس” بر دنیای مادی خواهند کرد. و در رکاب آنان متفکرین سرمایه داری نظیر پوپر و مراجع نوشته جات ایده آلیستی معاصر نظیر (۱) ذهن بسیاری را از درک واقعیت نئولیبرالیسم سرمایه داری باز خواهند داشت. تکیه بر “پراکسیس” بدون درک شرایط محل اعمال آن که دنیای واقعی است، همچون تاکید بر خواب در تاریکی است.

حواشی و توضیحات:  (1) https://www.akhbar-rooz.com/160749/1401/04/18/
 

https://akhbar-rooz.com/?p=161585 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ف. آزاد
ف. آزاد
1 سال قبل

با پوزش: چون من از روی حافظه با کی بورد لاتین فارسی تایپ می کنم، بعضا اشکالاتی پیش می آیند، لذا چند اشکال تایپی در مقاله ام است که در زیر تصحیح می شود:
ابتدای پاراگراف سوم: باید باشد “تاکید بر برکلی بدون …”.
نیمه پاراگراف چهارم، انتهای سطر چهارم: “ایده آلیست” بجای “آیده آلیسم”.
همان، ابتدای سطر ماقبل آخر: باصطلاح علوم قدیم با بسیاری.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x