دیباچه ی مترجم
با تقسیم کردستان، در آغاز سدەی ١۶میلادی، در بین ترکهای عثمانی و صفوی ایران، سرنوشت مردم این سرزمین تحت الشعاع سیاستهای این دو حکومت قرار گرفت. جنگهای بیپایان، سرکوب، کشتارهای جمعی، تبعید و جابجاییهای اجباری، تلاش برای رهایی از نابودی فیزیکی، گریز از فشارهای سنگین اجتماعی ـ اقتصادی، جستجوی زمین و مراتع لازم، بخصوص در اواخر سدە ١٨ و اوایل سدە ی ۱۹زمینه ساز کوچهای پرشمار بخشی از کردهای ایران و عثمانی به ماورای قفقاز شد. در پی جنگهای روسیه با ایران و عثمانی در سدە ١٨ و ١٩ میلادی، گرجستان، خاور ارمنستان و شمال آذربایجان به روسیه ملحق شدند. در نتیجه، از یک سو کردهای ساکن این مناطق وارد قلمرو روسیه شدند و از سوی دیگر روسیه بطور کامل به مرزهای کردستان نزدیک شد.
بود و باش کردها در ماورای قفقاز، سرنوشت و آیندە کردهای آن سرزمین را با سیاستهای دولت روسیه تزاری و دگرگونی ها و رویدادهای آن کشور گرە زد. برپایه ی اولین سرشماری انجام گرفته در روسیە در سال ١٨٩٧، جمعیت کردهای آن بالغ بر ١٠٠ هزار نفر بود. در سده ی ١٩میلادی قبایل گوناگون کرد مانند سیپکی، جلالی، شکاک، زیلان، حسنلی و… ساکن ماورای قفقاز بودند، که از آن میان، عشیرە ی زیلان (١) در مسائل سیاسی و نظامی نقش تعیین کنندەای داشت. خانوادە شمشادین یکی از بانیان اصلی عشیرە ی زیلان در ایالت ایروان بود، که دو تن از رهبران آن، جعفر آقا علی بیک شمشادین(٢) آقا اوغلی و پسرش علی اشرف در ارتش تزاری به مقام ژنرال- مایور[سرتیپ] رسیدند. جعفرآقا، اولین ژنرال کرد در ارتش روسیه بود.
“جعفر آقا (١٨٧٧-١٨٠۶) در ١٠ مارس ١٨۵٣ با درجه ی ستوانیار شروع به خدمت در ارتش روسیه کرد و در سال ١٨٧١ به درجه سرتیپی رسید. اعطای مقام نظامی به او برخلاف افسران روس، با انگیزەهای سیاسی توام بود. از او دعوت شدە بود تا ضمن رهبری کردهای روسیه، آنها را در جنگهای روسیه با کشورهای همسایه، که کردها بخش چشمگیری از ساکنان آنها را تشکیل می دادند، در طرف روسها نگە دارد. جعفرآقا در هنگام جنگ کریمه، در کشاندن بخشی از کردهای ترکیه به نفع روسیه، نقش مهمی ایفاء نمود. به جعفر آقا بخاطر درایت و نقش نظامی – سیاسی اش در جنگهایی که شرکت کردە بود، نشانهای ولادیمیر مقدس درجه ٣، ستانسیلاو مقدس درجه ٢، آنای مقدس درجه ٣، همچنین مدال یادبود جنگهای کریمه اعطاء شد. او در ١١ ماه مارس ١٨٧٧ درگذشت و با شروع دور دیگری از جنگهای روسیه و ترکیه، در ماە مه همان سال، پسرش علی اشرف آقا شمشادینوف متولد ١٨۵١ به خدمت فراخوانده شد”.(٣) پژوهشگر کرد، لطیف ممد(۴) ، در این مقاله به پیشزمینهها و علت روی آوری مقامات دولت تزاری به کردهای ماورای قفقاز، پیوستن کردها به ارتش روسیه و همچنین زندگی علی اشرف آقا شمشادینوف، دومین ژنرال کرد در ارتش روسیه، می پردازد.
ژنرال کرد روسیه:
علی اشرف آقا شمشادینوف(۵)
در جریان جنگهای روسیه و ایران (سالهای ١٨٠۴ تا ١٨١٣ و ١٨٢۶ تا ١٨٢٨) و روسیه و ترکیه (سالهای ١٨٠۶ تا ١٨١٢ و ١٨٢٨ تا ١٨٢٩) در سدە ١٩ و پس از انعقاد معاهدات صلح گلستان (سال ١٨١٣) و ترکمنچای (سال ١٨٢٨) مرزهای جنوبی امپراتوری روسیه به دوردستها تا جنوب کردستان کشیدە شد.
ن. آ. خلفین، تاریخ نگار روس، نوشت: “با پایان جنگ روسیه و ایران (سالهای ١٨٠۴ تا ١٨١٣) و پیوستن خانات قرەباغ به امپراتوری روسیه (در ترکیب سرزمینی دیگر) کردهای ساکن این خانات نیز در میان خلقهای امپراتوری ظاهر شدند.[١]. ناتوان شدن امپراتوری عثمانی و شاە ایران زمینه ساز گسترش جنبش ملی کرد شد. به ویژە قیام کردهای شمال کردستان، تحت رهبری بدرخان (سالهای ١٨۴٣ تا ١٨۴۶) و برادرزادە او، یزدانشیر،(سالهای ١٨۵٣ تا ١٨۵۵) بسیار قدرتمند بود. البته کردها برای رهایی از یوغ ایران و عثمانی نیاز به متحد داشتند و آنرا در سیمای روسیه، این دشمن قدیمی امپراتوری عثمانی و شاە ایران یافتند.
کردها کمابیش یک عامل جنگی ـ سیاسی مستقل بودند. شمار چشمگیری از کردها در منطقه عملیاتی فوج قفقازیِ اعزام شدە از سوی ارتش روسیه زندگی می کردند. هر یک از قبایل کرد و همپیمانی (کنفدراسیون) آنها، در واقع یک واحد مستقل نظامی ـ اقتصادی بودند، که در صورت لزوم قادر به گردآوری دەها هزار جنگجوی مسلح و با تجربه، و به اندازە کافی مسلط به فنون جنگی بودند. ژنرال پاکسویج(۶) ، فرماندە فوج قفقاز، در گزارش خود به کنت نیسیلرود(٧) در ٣ ژوئن ١٨٢٩ نوشت: “ترکیه قسمتهای علیا[٢] و سفلی[٣]، همچنین باختر [۴] کردستان را در تملک خود دارد. اما قدرت سلطان در این سرزمینها کاملا ناچیز است… باختر کردستان، تحت فرمانروایی بیکهای مستقل، و قسمت علیای کردستان، تا آخرین جنگ ایران با روسیه، زیر نفوذ کامل سردار ایروان بود.
در اختیار گرفتن بایزید دارای مزایای بعدی برای ما است:
آ) این قلعه، چون یک نقطه استراتژیک، پوشش منطقه ی ارمنستان را کامل میکند… زیرا قبایل جنگجویی، که در جنوب کوەهای کردستان زندگی میکنند، تمام مسیرهای محل خود را غیرقابل عبور میکنند… تسلط ما به[قلعه] بایزید، موجب تقویت نفوذ ما در منطقه علیای کردستان[۵] میشود. بنابرگفته کنت ای. اف. پاسکویچ، کردها با داشتن اسب سوارهای مسلح امدادی پرشمار بعنوان بهترین [سلحشور]ها درآسیا مورد احترام بودند.[۶] در گزارشی به تاریخ ١١ ژانویه سال ١٨٢٩ خطاب به کنت ای. اف پاسکویچ آمدە است”… برای تامین موفقیت عملیات پیشنهادی در آیندە لازم است که کردها در کنار ما قرار بگیرند، در غیر این صورت هموارە تعداد کثیری از این اسب سواران مسلح دلاور در پشت جبهه و پهلوی ما قرار خواهند گرفت و آن میدانهای جنگی را که باید بطور عمدە محل اتکاء ما باشد، ویران خواهند کرد…[٧] کنت پاسکویچ موفقیت عملیات نظامی را بی کم و کاست با وفاداری کردها نسبت به روسیه پیوند داد. برانگیختن کردها به اقداماتی برضد ایران و عثمانی کاملا با منافع روسیه همخوانی داشت و جای شگفتی نیست، که در سال ١٨٢٩ به ابتکار ژنرال ای، اف. پاسکویچ اجازە تشکیل” گردان ١٠ هزار نفری سوارە کردها” از تزار گرفته شد.[٨]. در سال ١٨۵۵، دو هنگ سوارە نظام کرد و چندین گروهان پیادە نظام آنها در جناح روسیه جنگیدند. برای سروسامان دادن بعدی به مناسبات روسیه و تودەهای کردی، که در قلمرو آن زندگی می کردند، طرحی برای تشکیل یک نوع “خودگردانی محلی” کردها پیشنهاد شد. علاوە براین، مفاد ویژە نوع خودگردانی محلی کردها ـ “موازین ادارە عشایر کرد” نیز تهیه گردید”[٩]
محافل نظامی ـ دیپلماتیک روسیه ارتباط بسیار نزدیکی با خانوادەهای اشرافی و با نفوذ کردستان، از جمله طایفه شمشادینوف برقرار کردند، که رهبری همپیمانی عشیرە قدرتمند زیلان را برعهدە داشت و در هر دو سوی مرزهای روسیه و ترکیه مستقر بودند. در راس این طایفه علی اشرف آقا شمشادینوف قرار داشت که رهبر واقعی و رسمی کردهای روسیه بود و مناسبات قابل توجهی با کردهای خارج داشت.
علی اشرف آقا[١٠] (متولد ٢٠ مارس ١٨۵١) رسما در ١٠ مه سال ١٨٧٧ وارد خدمت نظام شد. در جنگ روسیه و ترکیه در سالهای ١٨٧٧ تا ١٨٧٨ شرکت کرد. به پاس خدمات جنگی اش به او درجه ستوانیاری(١٩ مه ١٨٧٧ در ازای خدماتش[ در جنگ]) و افسر گارد (١٧ اکتبر ١٨٧٧) اعطاء شد. علاوە براین، در ازای خدمت به روسیه درجات نظامی بعدی نیز به او اعطاء شد: ستوان گارد(٢٨ مارس ١٨٨٢). کاپیتان ستاد فرماندهی گارد (٩ آوریل ١٨٨٩)؛ کاپیتان ستاد در سوارە نظام(٨) (٩ آوریل ١٨٨٩)؛ فرماندە اسکادران(٩) (۵ آوریل ١٨٩٨)؛ سرهنگ (۶ دسامبر ١٩٠٣[سرهنگ ٢]؛ سپس ۶ دسامبر ١٩٠٧[سرهنگ تمام]). سرتیپ (۶ دسامبر ١٩١۴). او در راس نیروهای وابسته به ارتش در منطقه نظامی قفقاز قرار داشت (٧ فوریه ١٨٨۶ – همچنین پس از ١ مارس ١٩١۴)، صاحبمنصب نیروی ذخیرە در ستاد منطقه نظامی قفقاز(٢ ژانویه ١٩١۵- پس از ١٠ جولای ١٩١۶).
نشانهای زیر نیز به او اعطاء شدند:
١. نشان ستانسیلاو مقدس درجه ٣(١٨٨٣)
٢. نشان آنای مقدس درجه ٣ (١٨٩۶)
٣. نشان ستانسیلاو مقدس درجه ٢ (١٩٠١)
۴. نشان آنای مقدس درجه ٢ (١٩٠٧)
۵. نشان ولادیمیر مقدس درجه ٣ (١٩١٢)
آغاز دور جدیدی از جنگهای روسیه و ترکیه در افق نمایان میشد و روسیه لازم بود به هر قیمتی که شدە کردها را بسوی خود جلب کند. تمام دیپلمات های نامدار آن دورە، که با توانمندی نظامی – سیاسی خلق کرد و تمایل آشکار آنها به روسیه و دشمنی آشکار آنها با ایران و ترکیه آشنا بودند، تلاش میکردند دولت تزار را برای تغییر خط مشی سیاسی خود در رابطه با کردها، که بعلت عدم تمایل روسیه برای پشتیبانی از جنبش رهایبخش ملی کرد، از آن ناامید شدە بودند، متقاعد سازند.
س. پ گولوبینوف(١٠) ، معاون کنسولی روسیه در ارومیه، سعی کرد تا محافل دولتی را متقاعد سازد که “… این به نفع ماست که دستکم از نظر اخلاقی هم که شدە از دشمنی کردها نسبت به ترک ها حمایت کنیم. در غیر این صورت، فرمانبرداری کامل کردها از ترک ها نه تنها در خاورمیانه (در ترکیه و ایران)، بلکه در قفقاز نیز تاثیر ویرانگری بر اعتبار ما خواهد داشت… بیاعتنایی ما نسبت به مساله کرد می تواند بسان جرقهای موجب شعلهور شدن آتش شود. در افق این جنگ، ممکن است منافع تاریخی و چندین سدەای ما در خاور اسلامی به سادگی از بین برود. اگر تبلیغات پان اسلامیستی توانست موفقیت چشمگیری در کشورهای شیعه مذهب داشته باشد، در صورت بی اعتنایی روسیه، ترک ها براحتی خواهند توانست با چیرگی بر عربها و آلبانیها، کردهای هم کیش خود را به راحتی سرکوب کنند. در این صورت، یکپارچه شدن امپراتوری عثمانی بعید است به سود ما تمام شود”[١١].
اولفریف(١١)، معاون کنسولی [روسیه] در شهر وان مقامات بالا را متقاعد ساخت تا برای تامین منافع روسیه بطور جدی به اقدامات ضد ترکیه از جانب کردها توجه کنند. به باور او، مساله ی کرد برای روسیه دارای اهمیت ویژەای است: کردستان خودمختار بهتر از ارمنستان خودمختار است، زیرا در روسیه در قفقاز یک میلیون و نیم ارمنی زندگی میکنند و تنها ١٣٠ هزار تن کرد، و هشدار داد، که کم بها دادن به مساله ی کرد در روسیه، تا اندازه ای برخاسته از نبود آگاهی کافی از موقعیت کردستان است، که از سوی دولت های غربی مورد بهرەبرداری قرار می گیرد. او به ضرورت “جلب برخی از بیکهای کرد بسوی خود” و فرصت ” آشنا شدن بهتر آنها با مردم روسیه و سیاست روسیه در خاور” توجه کرد.[١٢]
ک. پ. ایوانف، کنسول روسیه در بصرە، نیز به نظراتی از این دست را در “یادداشتی درباره ی مطالعات خاور میانه” باور داشت. او در گفت و گو با افرادی، که مدعی بودند حفظ وضعیت موجود در این منطقه از کرە زمین بسود روسیه است، نوشت: “در این میان، ممکن است در جریان کار، تلاش برای ایجاد کردستان خودمختار از تمام مناطق کردنشینی، که هم اکنون بخشی از ترکیه و ایران هستند، بیشتر در راستای منافع ما باشد”.[١٣]
برخی از کارشناسان صاحبنظر در پرسمان کرد، بر توجه ویژە به کردهای روسیه پافشاری می کردند، امری که تا حد زیادی به روابط متقابل کردها با خویشاوندانشان در خارج [از روسیه] برمیگشت. آنها بهبود بخشیدن به وضعیت مالی و سطح فرهنگی کردهای ماورای قفقاز را چون شرط ضروری مبارزە با تبلیغات پان اسلامیستی و برای جذب عشایر کرد ترکیه به روسیه مطرح می کردند.[١۴]
در همین رابطه، در فوریه سال ١٩١٠ وارانتسف ـ داشکوف(١٢) در نامه ی ویژەای به ایزولسکی(١٣) توصیه کردە بود، که نظر طایفه شمشادینوف، به رهبری سرهنگ علی اشرف آقا شمشادینوف، را بسوی خود جلب کنند. در این نامه، او پیشنهاد کرده بود: مقام علی اشرف آقا به درجه ژنرالی ارتقا یابد، مستمری او به هزار روبل برسد و مساعدە ای به سایر نمایندگان این طایفه داده شود.
والی به لزوم بازگرداندن مراتع مصادرە شدە به سران کرد توجه ویژه ای کرد، “تا علاقه کردها به حکومت روسیه احیاء و تقویت شود، – او نوشت، – مطمئنترین راە، پایبند کردن آنها به زمین است. برای انجام این کار، باید یکسری اقلام دولتی را بدون مناقصه، در ازای پرداخت پولی اندک، برای درازمدت به آنها اجاره داد، که جنبه ارثی داشته باشد. به باور وارانتسف- داشکوف این چاره اندیشی ها می توانست زمینه ساز خشنودی شمشادینوفها و سایر خانوادەهای ثروتمند شود. علاوە بر این، والی بر آن بود، که باید به طوایفی که زیاد هم اسم و رسم دار نیستند، زمین واگذار کرد، همچنین (والی ایروان بیشتر بر این امر پافشاری داشت) توجه ویژەای به ایزدیها شود، که از دیرباز تمایلاتی به روسیه دارند.[١۵].
در محافل بالای حکومتی در پترزبورگ به روال گذشته علاقه چندانی به کردها وجود نداشت[١۶] و توجه خاصی به چنین پیشنهادهای نمیشد که از سوی برخی از دیپلماتها طرح و تقویت میشد. برای نمونه شیرکوف، یکی از کارمندان کنسولی در کنستانتیپول، در رابطه با خطر کوچاندن برخی از عشایر کرد ترکیه بسوی ایران و مرز روسیه، همچنین تلاش آنها برای ایجاد کردستان خودمختار در نزدیکی قفقاز به روسیه هشدار داد. او در مورد روی آوردن به کردها و جلب پشتیبانی از آنها گفت: لازم است “با نهایت احتیاط” رفتار شود، چرا که “عشایر کرد سلاح و سلاحی دو لبه هستند…”[١٧]
اما[مقامات روس] تنها با شروع جنگ جهانی اول این توصیهها را بیاد آوردند و در ۶ دسامبر ١٩١۴ به علی اشرف شمشادینوف درجه ژنرالی اعطاء کردند ـ به او درجه سرتیپی اعطاء شد و یک هزار روبل به مستمری او اضافه شد (شمشمادینوف سالانه ٢ هزار روبل مستمری از دولت می گرفت و صاحب ۶٠ جریب زمین بود). همچنین برای نمایندگان این طایفه، که چیزی دریافت نکردە بودند، کمک هزینه تعیین شد.
بخاطر دید مشکوک روسیه به کردها و جنبش کرد، همچنین کم بها دادن به اهمیت پرسمان کرد برای منافع روسیه، در پترزبورگ و تفلیس، در سالهای ١٩١٨ تا ١٩٢٠ تودە عظیمی از کردها و از جمله طایفه شمشادینوف (علی اشرف بیک و خویشاوندان او) مجبور به بیرون رفتن از مرزها روسیه و ورود به قلمرو ایران و ترکیه شدند.
سرچشمە و توضیحات نویسندە:
۱ـ خلفین. ن. آ. ؛ نبرد برای کردستان؛ ص ٣٩، مسکو، ١٩۶٣.
٢ـ کردستان علیا، در واقع شمال (بخش ترکیه) کردستان است.
٣ـ کردستان سفلی ـ در حال حاضر با بخش جنوبی کردستان (شمال عراق) همخوانی دارد.
۴ـ غرب کردستان ـ بخشی از کردستان، که جنوب غربی (بخش سوریه) کردستان و مناطقی تا رودخانه بوهتان و جزیرە بوتان را دربرمی گیرد. منطقه ی تاریخی کردوخ در غرب کردستان قرار دارد.
۵ـ مناسبات کنت پاسکویچ با کنت نسلرود مورخه ٣ ژوئن سال ١٨٢٩. اسناد، گردآوری شدە توسط کمیسیون باستانشناسی قفقاز. آرشیو ادارە کل والی قفقاز جلد ٧، شمارە ٧٨٧، ص ٧٨۶، تفلیس، سال ١٨٧٨(به اختصار: اسناد کمیسیون باستانشناسی قفقاز)
۶ـ مناسبات کنت پاسکویچ با کنت نسلرود مورخه ٣ ژوئن سال ١٨٢٩. مدارک، گردآوری شدە توسط کمیسیون باستانشناسی قفقاز. آرشیو ادارە کل والی قفقاز، جلد ٧، شمارە ٧٨٧، ص ٧٨۶، تفلیس، سال ١٨٧٨.
٧ـ همانجا، همان شمارە ٧٧۵، ص ٧٧۵.
٨ـ همانجا، شمارە ٧٧۶، ص ٧٧۶.
٩ـ اسناد کمیسیون باستانشناسی قفقاز؛ جلد ١١، شمارە ۴٣۵، ص ۴٢٧ تا ۴٢٨، تفلیس.
۱۰ـ در منابع روسی علی اشرف بیک شمشادینوف.
١١ـ آرشیو سیاست خارجی روسیه؛” اف، دفتر ایران”، سال ١٩١١، سند ۶٧٢، ص ۵٣، گزارش مورخه ١٠ ماه مه ی ١٩١١.
١٢ـ آرشیو سیاست خارجی روسیه؛ اف، آرشیو سیاسی، سالهای ١٩١۴ – ١٩١١، سند ٧١٩، صص ۶۵ – ۶۴. گزارش مورخه ٢ آوریل سال ١٩١١، به نقل از: لازاریف، م. س؛ “پرسمان کرد (١٩١٧ – ١٨٩١)، مسکو ١٩٧٢.
١٣ـ اسناد مطالعاتی خاور میانه؛ شمارە ١، ص ١١٨ – ١١٧.
١۴ـ آرشیو سیاست خارجی روسیه؛ “اف، کنسولگری در کنستانتینوپل”، سال ١٩١٠، د. ١۵٩٩، ل. ٣۴. گزارش اولفریف مورخه ١۵ فوریه سال ١٩١٠؛ آرشیو مرکزی نظامی ـ تاریخی روسیه، اف، سند ۴۵٠.
١۵ـ لازاریف. م. س.؛ پرسمان کرد (١٩١٧ – ١٨٩١)؛ فصل ۵، کردها در دورە اعتلاء جنبش انقلابی در ترکیه و ایران (١٩١١ -١٩٠٨)، مسکو ١٩٧٢
١۶ـ آرشیو مرکزی نظامی ـ تاریخی روسیه؛ اف. ١٢٧۶، ١٩. سند ۴۵٠، صص. ٩ -١، ٢٣؛ وارانسوف ـ داشکوف به ایزولسکی؛ ٢٨ ژانویه سال ١٩١٠؛ کوکاوتسوف، جانشین والی در عالیترین نهادهای دولتی به نیکولسکی، ٣١ جولای سال ١٩١٠، گزیدە از مجله شورای وزیران مورخه ۵ اکتبر سال ١٩١١؛ اسناد مطالعاتی خاور، شمارە ١، ص ٢١.
١٧ـ آرشیو سیاست خارجی روسیه؛ “اف، کنسولگری در کنستانتینوپل”، سال ١٩١٠، سند ۵۴۴، صص ١٧ -١۶. گزارش مورخه ١۵ ژانویه سال ١٩١٠، نقل قول از لازاریف. م. س.؛ پرسمان کرد (١٩١٧ – ١٨٩١)؛ فصل ۵ کردها در دورە اعتلاء جنبش انقلابی در ترکیه و ایران (١٩١١ -١٩٠٨)، مسکو ١٩٧٢.
سرچشمه ی ترجمه و توضیحات مترجم:
١) عشیرت زیلان، دربرگیرنده ی ١٩ طایفه و قریب ١۵٠٠ خانوار بود. این عشیره بار اول از دیار بکر به قارص و ارض روم کوچید. ولی پس از دو سده به علت این که ییلاقهای این دو ولایت کفاف نیازمندیهای آن را نمیداد، بخشی از آن با رئیس خود به ولایت ایروان مهاجرت کرد. آن بخشی، که در محل سابق باقی مانده بود همچنان همان رئیس کوچ کرده را رئیس خود به حساب می آورد و از این راه میکوشید وحدت عشیرت را حفظ کند. ولی دیری نپایید که از عشیرت زیلان در عمل سه عشیرت جداگانه، اما با نام واحد، شکل گرفت:١) زیلان عثمانی – در حدود ۵٠٠ خانوار؛ ٢) زیلان روسیه (ماوراء قفقاز) ـ قریب هزار خانوار؛ ٣) زیلان ایران – نزدیک به ١٠٠ خانوار.
خورشید افندی – سیاحتنامه، حدود – ص ٣١٧؛ به نقل از علی گلاویژ؛ مناسبات ارضی در کردستان(فروپاشی نظام عشیرەای)؛ ص ٩٠، چاپ اول، دی ماە ١٣۶١، انتشارات روزبه، تهران.
٢) احتمالا این نام از شمسالدین سرچشمه گرفته باشد.
٣) به نقل از: ن. ز. موساکی، د. پیرباری،”رئیس کردهای ما” جعفر آقا – اولین ژنرال با منشاء کردی در ارتش امپراتوری روسیه.
https://roii.ru/dialogue/63/roii-dialogue-63_16.pdf
۴) لطیف ممد بروکی (متولد سال ١٩۵٨ در منطقه آرارات ارمنستان) پژوهشگر، تاریخ نگار، کردشناس و مسئول سایت www.kurdist.ru ، عضو اتحادیه روزنامه نگاران روسیه و فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران میباشد. لطیف ممد در سالهای ٢٠٠١/٢٠٠٠ سردبیر مجله اجتماعی – سیاسی دروژبا(دوستی) در مسکو بود. لطیف ممد مقالات و کارهای پژوهش های بیشماری در رابطه با تاریخ و فرهنگ کرد نگاشته است.
۵) Шамшадинов( Shamshadinov)
۶) граф Ива́н Фёдорович Паске́вич-Эрива́нск(Count Ivan Fyodorovich Paskevich-Erevansky)
ایوان فیودورویچ پاسکویچ ایروانسکی (٨مه١٧٨٢ – ١ فوریه ١٨۵۶)
۷) Граф Карл Васи́льевич Нессельро́де(Karl Robert Reichsgraf von Nesselrode-Ehreshoven)
کنت کارل واسیلویچ نسلرود (١٨۶٢ – ١٧٨٠)
۸) Подъесаул (Podesaul)
در نیروهای قزاق روسیه برابر با درجات کاپیتان ستاد در سوارە نظام یا پیادە نظام بود.
۹) Есау́л(Yesaul, or osaul )
رتبه نظامی در واحدهای قزاق ارتش تزار (ریشه ترکی داست، به معنای رئیس، فرماندە، قاعد)، برابر با درجات فرماندە صد قزاق(اسکادران)، کاپیتان
۱۰) Сергей Петрович Голубинов(Sergei Petrovich Golubinov)
سرگئی پطرویچ گولوبینوف(٩ فوریه ١٩۵١ – ٢۴ ژانویه سال ١٨٧٩)
۱۱) Олферьев Сергей Петрович) Olferyev Sergey Petrovich(
سرگئی پطوریچ اولفریف (١٩۴٢-١٨٧۵)
۱۲)Граф Ива́н Илларио́нович Воронцо́в-Да́шков (Ivan Illarionovich Vorontsov-Dashkov)
کنت ایوان ایلارینوویچ وارانتسوف – داشکوف (٢۶ ژوئن ١٨۵۴ – ٢ ژوئن ١٧٩٠)
۱۳) Алекса́ндр Петро́вич Изво́льский(Count Alexander Petrovich Izvolsky or Iswolsky)
کنت الکساندر پطرویچ ایزولسکی (١۶ اوت ١٩١٩ – ١٨ مارس ١٨۵۶)
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- جنگ در ناگورنی قرەباغ؛ هیچ شانسی برای احیاء عدالت تاریخی برای کردها بجا نمیگذارد! – برگردان: کامران امین آوه
- بیائید بانگ رسای اعتراض زهرا محمدی باشیم! – کامران امین آوە
- یادی از سیاوش کسرایی؛ شاعر نامی معاصر – کامران امین آوە
- پرفسور “کنیاز ابراهیموویچ میرزویف” نویسندە و محقق برجسته کرد کازاخستان درگذشت! – کامران امین آوه