جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

گذشته چراغ راه آینده است – ه.ط 

هر گروهی که معرف جهت و گرایش جدیدی است، پیشینیان خود را تکفیر می‌کند. برای هر شخصی که با نظریات جدید به میدان می‌آید، چنین به نظر می‌رسد که دوره‌ی قبل از او چیزی جز انحراف از راه راست و چیزی جز سوءتفاهم تاریخی نبوده است. حال آنکه باید تلاش کنیم بر شانه‌های پیشینیان خود، و نه بر استخوان‌های شکسته‌ی آنها، بایستیم؛ و این نشانه‌ی پختگی است.  لئون تروتسکی 

***

کاملا به ناگهان در شهری که انتظارش را نداشتم در قفسه‌ی خاطرات و زندگی‌نامه‌های شهرِ کتاب آنجا، به خاطرات پرویز مختاری برخوردم. نام پرویز مختاری را شنیده بودم اما درباره‌اش چیزی نمی‌دانستم. تیراژ کتاب در چاپ اول آن که در دست من است؛ ۳۰۰ جلد است. دقیقا نمی‌دانم تا به امروز به چاپ دوم رسیده است یا نه!. کتاب را که خریدم بنابر عادت معمول تیراژ را نگاه کردم با خودم حساب کردم که: می‌ماند ۲۹۸ جلد دیگر. چون دو جلد از کتاب در قفسه بود که یکی را من خریداری کردم. یعنی در خوشبینانه‌ترین حالت ۲۹۸ نفر دیگر این کتاب را می‌خوانند! به عبارتی جامعه‌ی هدف این کتاب در چاپ اول ۳۰۰ نفر بوده است؟! بماند که بعدها در شهرهای دیگر – مشخصا سه شهر – حداقل یک جلد از کتاب را دیدم که در همان احتمال خوشبینانه‌ی من ۲۹۵ به غیر از من کتاب را خریداری کرده‌اند و خوانده‌اند. (خواننده‌ی محترم مد نظر داشته باشد که آمار ارائه‌شده بر اساس تیراژ نوشته‌شده در بخش شناسنامه‌ی کتاب است.) 

کتاب را خواندم. با دل و جان خواندم. با طیب خاطر هم از این منظر که از چیزی سرسری عبور نکنم و هم لذت خواندن این خاطرات را کمی کش دهم.  شخصیت انسانی پرویز مختاری آنقدر جذاب بود که گاهی شخصیت سیاسی و حرفه‌ای او را پنهان می‌کرد. او همان انسان چپی بود که از بچگی دوستش داشتم و در ذهنم الگو بود. کتاب که تمام شد چند روزی در اینترنت دنبال مطالیی از مختاری می‌گشتم که چیز به درد بخوری نصیبم نشد. و در آخر گفتم ۳۰۰ جلد از کتاب باید چاپ بشود؟! (امروز در همان شهرِ کتاب بودم و همچنان نسخه‌ی دیگر این خاطرات در قفسه‌ی مربوطه است!)

همینک که این متن را می‌نویسم از جایگاه کسی که خاطرات پرویز مختاری را خوانده، رفیقانه توصیه‌ی اکید می‌کنم که خواندن خاطرات او ارزشمند و حتی می‌توان گفت: واجب است.

اما اصل ماجرا…

نشر اختران را به همراه چند ناشر دیگر همیشه دنبال می‌کنم. عنوان خاطرات عارف (علی) پاینده را در لیست کتاب‌های اختران دیدم. تا نام گردآورنده را خواندم، ملتفت شدم که این پاینده باید چپ باشد. اما دنبال کتاب را نگرفتم و دلیل این کار را هم نمی‌دانم و یا دقیق‌تر اینکه در حال حاضر به خاطر ندارم. 

توضیح این نکته لازم است که نویسنده این مطلب متولد دهه ۶۰ خورشیدی است و با توجه به داشتن گرایش چپ و خواندن خاطرات فعالین چپ و تاریخ آن، اما علی پاینده را تا پیش از این نمی‌شناخت!. بخشی از این ماجرا قصور شخصی است، بخشی جزو تصادفات زندگی است و برخورد نکردن با نام علی پاینده، اما بخش قابل توجهی از این عدم شناخت به معرفی‌نشدن او از سمت رفقایش، چپ‌های قدیمی و در مجموع رفقای چپ ایران است.

بعد از عید کتاب را تهیه کردم و دیدم با تیراژ هزار جلد و چاپ دوم است. سه کتاب در دست داشتم که خواندن‌شان بنابر دلایلی از اوجب واجبات بود. به محض تمام‌شدن آن سه کتاب و رفع برخی مشغله‌های حرفه‌ای، با خبر مرگ علی پاینده مواجه و غافلگیر شدم. این اولین بار نبود که انسان نوشناخته‌ای اینگونه از دست می‌دادم؛ تا می‌شناختم یا به او می‌رسیدم، وصال به فراق ابدی تبدیل می‌شد. به دوران دانشجویی در شهر شیراز به خانه محمد بهمن‌بیگی (موسس و مبدع آموزش عشایری) رسیدم که او روز قبلش درگذشته بود. علی پاینده تا به حال آخرین نمونه این وصال ناکام و فراق جاودان است. این خبر کمی مرا سست کرد و خواندن کتاب را به تعویق انداختم! احساس نوعی ناکامی و شکست داشتم تا اینکه با خواندن چند نوشته درباره‌ی پاینده و گروه کوهنوردی کاوه و… به خاطرات صفرخان قهرمانیان رجوع کردم که دریافتم آنجا حضوری پر رنگ دارد. گاهی باید یک کتاب را چندین بار خواند چونکه دفعات پیش زمان خواندن آن کتاب نبود. کما اینکه بارها این اتفاق برایم افتاد و فکر می‌کنم تا آخر عمر چنین باشد.

همینک که می‌نویسم خواندن کتاب را در نیمه‌های شب به پایان رساندم. در ابتدا به ذهنم رسید که متنی بلند بالا و دقیق همراه فکت‌های فراوان تهیه کنم تا اهمیت خاطرات علی پاینده را نشان دهم اما بعد دیدم با حجم عظیم شرایط کار حرفه‌ایم حداقل فعلا در توانم نیست و شاید بعدها چنین طرحی را به ثمر رساندم. 

باری چه چیزی را می‌خواستم و می‌خواهم مورد تاکید قرار دهم:

همچون پرویز مختاری، علی پاینده هم انسانی بی‌نظیر، درخشان و نادر بود. خوشا به حال ما چپ‌ها که همفکر و هم‌مسلک این گردان انسان‌دوستیم. خاطرات علی پاینده در عین صداقت و روانی روایت شده است. از خاطرات او می‌توان بهره‌ها برد اما روایت او نسبت به سرگذشت بسیاری از رفقای چپ چه امتیاز ویژه‌ای دارد؟!

از خاطرات توده‌ای‌هایی مثل نورالدین کیانوری، مریم فیروز، احسان طبری (سره یا ناسره!)، محمدعلی عمویی، فریدون کشاورز، ایرج اسکندری، اردشیر آوانسیان، بزرگ علوی، محمود اعتمادزاده (به‌آذین) و… (لیست بلند بالایی است) گرفته تا صفرخان قهرمانیان، عباس سماکار، پرویز مختاری و از سویی تا ایرج کشکولی، مهدی خانبابا تهرانی، کوروش لاشایی و محسن رضوانی، نقی حمیدیان، تراب حق‌شناس، مهدی میرعبدالله‌یانی و تا به کجا می‌توان گفت؟! حقیقتا لیست بلندبالایی است. اما خاطرات علی پاینده چیزی دیگری است او نه تنها آسیب‌شناسی دقیقی از بازه فعالیت بیرون و داخل زندان می‌کند بلکه تحلیل‌های دقیقی از شخصیت‌ها، رفتارها و کردارهای افراد چه با نام و چه بی‌نام ارائه می‌دهد. در هر موقعیتی تصویر دقیقی از آنجا می‌دهد. تصاویر دقیق از موقعیت جغرافیایی و عمرانی هر زندان و بازداشتگاه با تفکیک بند، اتاق، آشپزخانه و انفرادی و… . کروکی‌های ضمیمه‌ی کتاب جای خود دارد اما در هر نقل و انتقالی کاملا با وسواس خاصی شرایط را توصیف می‌کند آن هم با جزئیات. از سویی در بخش آسیب‌شناسی‌ شخصیت‌ها به خوبی یک روانکاو شخص مد نظر را می‌کاود. در پی همه این دقایق و ظرایف در روایت او، یک چیز اهمیت دارد و آن هم اینکه؛ علی پاینده یک چپ به معنای دقیق کلمه بود. نه فعالی با رفتارهای چپ‌روانه و افراطی و یا راست‌روانه و واداده. بی‌شک می‌توان گفت: کتاب او درس‌گفتاری است برای امروز و آینده. با قاطعیت بسیار به عنوان یک جوان چپ که در آستانه‌ی چهل سالگی قرار دارم اعلام می‌کنم: ارزش این خاطرات بیشتر از کتاب‌های رنگارنگ ترجمه‌شده بی‌فایده‌ایست که درکی از وضعیت موجود، گذشته و آینده ما در ایران به دست نمی‌دهد. بی‌شک با خواندن خاطرات پاینده به اهمیت و تافته‌ی جدا بافته‌بودنش پی خواهید برد. 

در پایان یاد علی پاینده، پرویز مختاری و همه‌ی جانفشانان عدالت و آزادی را گرامی‌ می‌دارم و امید دارم که گذشته را چراغ راه آینده کنیم. 

پانویس:

زندگی در راه، خاطرات پرویز مختاری (گرداورنده انوش صالحی)، نشر نگاه، چاپ اول، اردی بهشت ۱۴۰۰، ۳۰۰ نسخه. 

انچه بر من گذشت، خاطرات عارف (علی) پاینده (به کوشش محمدحسین خسروپناه)، نشر اختران، چاپ دوم، ۱۳۹۹، ۱۰۰۰ نسخه.

https://akhbar-rooz.com/?p=161791 لينک کوتاه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x