سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

در مورد کتاب «رنج راه» نوشته ی محمد اعظمی – خاطره معینی

* هم بند با تواَم
وقتی که لحظه های درنگ آوریده را
در کنج حبسِ خویش
یا در تبِ شکنجه و در تابِ رنجه ها
با یادهای گمشده سرشار می کنی!

کتاب “رنج راه” نوشته محمد اعظمی راخواندم. چند بار تلاش کردم احساسم نسبت به  نوشته های این کتاب که هر سطرش چون نیشتری بر قلبم مینشست، را بنویسم اما هر گاه مانند لحظات خواندنش در دلم آشوبی عجیب احساس میکردم و اشک مانع از نوشتنم میشد.
بارها از زبان محمد و دیگرعزیزان در بندم در باره شکنجه های جسمی و آزارهای روانی زندانیان زمان شاه شنیده بودم، اما خواندن آنچه که محمد تجربه کرده، از حد تحملم خارج بود. 

محمد همیشه برایم مظهر انسانی صادق، مهربان و آرمانخواه بوده که عشق و احترامش به کرامت انسانها تحسین برانگیز و کم نظیر است. محمد از نسلی است که زاده شده اند تا انسانیت و خوبی ها فراموش نشود و همین صداقت و صمیمیت او تاثیر نوشته هایش را دو چندان میکند.

شفافیت و‌سادگی در ترسیم آنچه او و دیگرعزیزانم در زیر شکنجه و در دوران حبس خود در زندان  تجربه کرده اند، میتواند جلوه ای دیگر از مبارزه و مقاومت را پیش روی خواننده باز کند. 

او وقتی نه فقط  ازشکنجه ها و  زخم های نشسته بر جسمش بلکه از تحقیری که روح و روانش را  در هم کوبیده  است، مینویسد لحظاتی در سلول تنگ ‌و تاریکش با او‌همدرد میشوی و رنجی که بر اورفته را تا مغز استخوانت درک ‌میکنی.

 محمد  آنچنان زیبا و صادقانه انگیزه اش را ازمقاومت بازگو می‌کند، که نه تنها در نگاه خواننده بار ارزش مقاومت او را کم نمی کند بلکه به آن خلوص و زیبایی خاصی میبخشد و  براستی حس احترامی عمیق در دل انسان برمی انگیزد.

وقتی از دکتر هوشنگ اعظمی مینویسد، دکتر زمان کودکیم با آن چشمان مهربان را بخاطر میاورم، دکتری که کوهی از عزم و استواری بود و همیشه احترامی عمیق نسبت به او در دلم إحساس می کنم. 

زمانی که از هبت میگوید و‌چشمان پرازعشق و امید او را بتصویر میکشد مرا به خاطرات همان سالها میبرد که در همه جا وهمه وقت کنارهم بودند و در نگاه من وجودشان چنان عمیق و عجیب درهم تنیده شده بود که زمانی نبودشان درکنار هم را حتی نمی توانستم تصور کنم.

همان چهره ای که بارها از رفقایش هم شنیده ایم که چگونه در اوج فشار و زیر شکنجه همچنان لبخند شیرینش را بر لب دارد و نگاه پرامیدش، استقامت و استواری را به یارانش هدیه میداد، این تصویر مرا مسخ غروری آمیخته با درد میکند و  لحظه ای که نام بهروز جوان و شیرین زبان را میبرد باز آتشی به جانم میزد.

 با او در دهلیزهای تنگ و تاریک زندان بدیدارعزیزان دیگرم  می‌روم و غروری از وصف شهامتشان برجانم مینشیند. با نام هر کدام ازعزیرانم چهره آنها و خاطراتشان در ذهنم جان می‌گیرد و باور نمیکنم که دیر گاهیست که یاد و خاطره تعداد زیادی از آنها با داغ  و زخمی عمیق در قلبم عجین شده است.

از فریدون نازنین با آن سینه ستبر و نگاه استوار می‌گوید، دیر آشنای عزیزم که پس از تحمل آنهمه شکنجه و پایداری در زندان های رژیم شاه، در همان سال های نخست دهه شصت و اینبار در رژیم جمهوری اسلامی به شکنجه گاه برده و اعدامش کردند و یا توکل که وجود عزیزش سرشار از شور زندگی بود و قربانی هر دورژیم و بالاخره اونیز در رژیم جمهوری اسلامی زیر شکنجه جان باخت. با هر بخش از کتاب پیوندی عمیق پیدا میکنم و بیان شیوا، آمیخته با احترام و مهرمحمد مرا با روحیات و منش انسانی آنها بیشتر آشنا میکند.

 دلم میخواهد این کتاب را تمام کسانی که دل در گروایرانی آزاد و آباد دارند فارغ از هر گونه عقیده و نظری بخوانند، تا بتوانند با دید بازتری نسبت به اشکال مختلف سرکوب در حکومت های دیکتاتور و خود کامه بنگرند و به قضاوت بنشینند، بخصوص کسانی که این توهم را دارند که در رژیم شاه همه چیز خوب و عالی بوده.

در بخش های از کتاب “رنج راه”  میتوانید به عمق ترس از آگاهی درآن رژیم پی ببرید که چگونه فردی را حتی برای خواندن یک کتاب، زندان و شکنجه میکردند و یا به حکم های طویل المدت محکوم میکردند. هر چند که جمهوری اسلامی چنان گوی سبقت را در جنایت، تجاوز، شکنجه و اعدام از تمام رژیم های دیکتاتوردنیا و همچنین رژیم سابق ربوده که حدی برای آن متصور نیست و مقایسه و قضاوت را سخت میکند، اما میدانیم که هیچ عمل خلاف دمکراسی و آزادی توجیه ندارد و هیچکس به هیچ عذر و بهانه ای حق ندارد دست به اعمال خشونت آمیز بزند.

اکنون ما در گوشه و کنار میبینیم که  افرادی هستند که دربهترین حالت اگرآنان را از همان  تبارمدافعین کورآزادی در

رژیم گذشته ندانیم اما می‌توانند  کسانی باشند که بخاطر ترس از رویاروی با واقعیات و ادامه فرضیه بد وبدتر، عامدانه این واقعیات را که در رژیم گذشته شکنجه، زندان و اعدام دگر اندیشان وجود داشته را لاپوشانی کرده و یا حتی بهمان شیوه جمهوری اسلامی پنهان میکنند. اینان کار را تا بدانجا پیش برده و فضا را چنان آلوده میسازند که فرزندان ساواکی ها برای پدران شکنجه گر خود اعاده حیثیت و از کارهای آنان دفاع میکنند . 

 کتاب «رنج راه» تنها رنج راه سخت و پر ز فراز و نشیب محمد اعظمی و دیگر مبارزان آن دوره از تاریخ ایران نیست، «رنج راه» سندی است که نشان میدهد که هر گاه رژیم های دیکتاتور به شیوه ها و اشکال مختلف راه را بر هرگونه آزادی بسته اند، در مقابل همیشه انسانهای مبارزی بوده و هستند که از جسم و جان خویش پلی برای رسیدن به آزادی میسازند و چه ارزشمند است این روایت ها که گذشته را بتصویر میکشد تا چراغ راه آینده باشد.

 خواندن کتابهای از این دست که بخشی از رنج راه، سختی ها و دشوارهای بشر را برای دستیابی به فردایی بهتر را به تصویر میکشد، به ما کمک میکند که با توجه به واقعیات و اتفاقات گذشته در تاریخ خونبار میهنمان از تجارب و اندوخته های آنان درس بگیریم و برای جلوگیری از تکرار تمام این ستم ها و بی عدالتی ها، آگاه و مصمم برای فردایی عاری از خشونت در ایران تلاش کنیم .

خاطره معینی

۲۰/۰۷/۲۰۲۲

*سیاوش کسرایی

https://akhbar-rooz.com/?p=162326 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نادر
نادر
1 سال قبل

با عرض احترام به خانم خاطره معینى میخواهم یک سوال پایه اى در مورد آقاى محمد اعظمى بکنم.بلى ایشان سختى ها و شکنجه هاى بسیارى دیده و کشید و نسل ایشان براى پاسداشت انسانیت و خوبى ها به پا خواست اما چرا ایشان و همفکرانش قدم در راه فاجعه بارى گذاشتند و از خمینى و جمهورى اسلامى که از همان روز بقدرت رسیدن وحشى گرى،کشتار، شکنجه،و غارت به ارث رسیده از دوران صدر اسلام را در دستور کار قرار دادند و در ترکمن صحرا، کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و حتى در آذربایجان جنایاتى کردند که حکومت شکنجه و قتل شاهنشاهى پهلوى در طول ۵٠ و اندى نکرد؟ آخر آن نسلى که آقاى اعظمى عضو آن بود چگونه پاسداشت از انسانیت را به پاسداشت از جنایت علیه انسانیت ترجیح دادند و حتى علیه رفقا و دوستان،فامیل و همشهریانش
مگر زنده یادادن توکل و سیامک اسدیان و هزاران هزار دیگر به جز دفاع از انسانیت و خوبى ها کار دیگرى هم کردند؟ من کتاب آقاى محمد اعظمى را نخوانده ام و سوال من این هست که ایشان که به علت قدم گذاشتن در راه این فاجعه عظیم و همدست شدن و هم راه شدن با کسانى که کوچکتریى ارزشى به انسانیت نداشته و ندارند مطلبى نوشته اند؟ این مسائل مشگل تنها آقاى اعظمى نیست که بفراموشى سپرده شود، مشگل آلوده بودن به چفت و بندهاى اسلام و مستقل فکر نکردن هست که باید بازگوئى آن درسى باشد براى نسل هاى آینده،نسل هاى که در بین آنها فردیت دارد جاى جمع را میگیرد
روزتان خوش همراه با سلامتى

آرش کمانگیر
آرش کمانگیر
1 سال قبل

متاسفانه شکنجه روانی دست کم گرفته شده و فشار روانی به همچنین!!! چیزی که در جامعه بخصوص برای فقرا از هر بیماریی هم بدترین!!! حتی سرطان و دیگر بیماری‌ها یی که بسیار سخت تلقی می‌شوند!!!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x