سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

جاکش ساده لوح و خُدّام امام – هادی خرسندی

جاکشی خرده پا به مشهد بود
که اخیراً بیزینس اش بد بود

رفت پیش امامرضای غریب
که «اماما برس به داد حبیب»

«تازگی کسب من کساد شده»
«دست در کار ما زیاد شده»

«شرکتی جاکشی شده تشکیل»
«دفتر و دستک اش عریض و طویل»

«صاجب منشی و مدیرعامل»
«نیز هیئت مدیره اش کامل»

«شده یک سهم آن به نام امام»
«کرده اند امّت تو استخدام»

«جاکشی میکنند داغاداغ»
«در هتل یا آپارتمان یا باغ»

«اتوموبیل هایشان مخصوص»
«پورشه، بی.ام.دبلیو و لکسوس»

«مشتری را دهند خوش سرویس»
«بتپان و بکن، بمال و بلیس»

«بهر ما جاکشان خرده بکش»
«مانده نه مشتری، نه آرامش»

«ما چو بقال، این میان ساکت»
«طرف اینجا زده سوپرمارکت!»

«ای امام ای بزرگوارِ سخی»
«به تو آورده ام پناه، وخی!»

«میکنم از حضور تو خواهش»
«بده رونق به کار این جاکش»

ناگهان از دل ضریح امام
آمد آهسته بهر او پیغام:

«چند روزی به من بده رخصت»
«تا که جویا شوم سر فرصت»

«جمعهء بعد، چهارم رمضان»
«خدمت ما بیا حدود اذان»

………………..

رفت و در روز موعد آمد او
سوی آقای ضامن آهو

لیک در مدخل ضریح امام
بگرفتند خِفت او خُدام

که «به فرموده امام رضا»
«دیگر اینجا نمیشوی پیدا»

«نه غریبی تو و نه آهوئی»
«پس به اینجا ورود ممنوعی»

«کی به تو گفته جاکشِ ناشی»
«مدعی امام ما باشی؟»

«این سخن ها که تو بخط کردی»
«همه را خط بخط غلط کردی»

«برو زینجا و گور خود گم کن»
«ترک صحن امام هشتم کن»

«اینطرف ها اگر پلکیدی»
«هرچه دیدی ز چشم خود دیدی»

جاکش خرده پا، کنف، خسته
عصبانی شد از در بسته 

خواست وارد شود به ضرب و به زور
که زدندش کتک به حد وفور

……………

در مریضخانه گفت با دکتر
«کرده بودم امام را دلخور»

 «هرچه حضرت درآمد از دهن اش»
«کرد خدام منتقل به من اش»

«عجبم زین فرانسوی زاده»
«اینکه با من چرا چپ افتاده»

«جاکشی ساده لوح و نادانم»
«علت خشم او نمیدانم!»

——

هادی – لندن – ۳۰ تیر ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=162424 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عمید
عمید
1 سال قبل

یک شاهکار برنده و کوبنده دیگر از خرسندی که این بار سرشار است از خشم و‌ عصیان از نوع و کیفیتی دیگر. خرسندی میدان را که خالی نکرده هیچ تازه دارد از طنز او احساس بیرونی و مایه‌ی درونی تازه‌یی بیرون می‌زند که گویی خبر از یک «هوای تازه»‌ و تحول شعری و سبک می‌دهد. در اینجا خرسندی بنوعی از کلّیت سیستمی صحبت کرده است که از همان ابتدا در آن آیت‌الله خلخالی از میان زنان محله‌ی جمشید سربازگیری می‌کرد برای سرکوب و زندانبانی انقلابیون دختر، یادآوری رابطه‌ی دو نفره‌ی حجت‌الاسلام فلاحیان و معاونش سعید امامی با یک دختر هفده ساله، و نیز یک مهماندار مزدوج، از سازماندهی «دختران کرایه‌یی» توسط افرادی نظیر حجت‌الاسلام طائب، سازماندهی پرستوهای وزارت اطلاعات، و رابطه‌ی پنهانی جاسوسه‌ی موساد با حداقل ۱۱۰ فرمانده پاسدار مزدوج (به اعتراف خودش) برای کسب خبر. خرسندی به زبان خود به عبارتی برای حکومتی سروده است که با دست گذاشتنِ مافیایی بر صنعت و تجارت سکس آنرا از دست خُرده‌پاهای میدان گمرک و ۲۴ اسفند و توپخانه و بوذرجمهری و غیره در آورد و با مدرنیزه ساختن و تبدیل آن به یک نهاد پر در آمد به یک ارتقای تاریخی رساند در کشور وزارت ارشاد و قتل‌های زنجیره‌یی و اتوبوس نویسندگان در مسیر ارمنستان….(فقط چند نمونه‌ی محدود!) بقدر کافی برای خود گویاست که شهر زیر کنترل آیت‌الله علم‌الهدی و داماد ایشان ابراهیم رئیسی، و محدوده‌ی آستان قدس رضوی یکی از متراکم‌ترین و شلوغترین و پر در آمد ترین بازارهای فروش سکس در ایران است!
پاینده باشد خرسندیِ عزیز، و پر بار باشد مثل همیشه!

هادی خرسندی
هادی خرسندی
1 سال قبل
پاسخ به  عمید

صفای تو. به راستی و شادمانه تشویق شدم. بله، تشویق شدم.قربونت

peerooz
peerooz
1 سال قبل

«عجبم زین فرانسوی زاده».
کی؟ آقای ضامن آهو؟  

هادی خرسندی
هادی خرسندی
1 سال قبل
پاسخ به  peerooz

علما ریشه یابی کردند که مادر امامرضا زنی فرانسوی بوده.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x