به درستی که کارکرد چنین کنشگرانی در عمل، تنها معطوف به منافع حقیر خودشان بوده است و نه مردم. کسانی که سادهانگارانه آزادی پوشش پیش از انقلاب را به تصویر ناب آزادی در عصر پهلوی تبدیل کردهاند، به همان سادگی گمان میکنند با کمک به سختگیریهای رژیم علیه مردم و بهطور خاص زنان، قادرند خواست پوشش آزاد را به امکانی برای براندازی تبدیل نمایند. گمانی که نهتنها سادهلوحانه، بلکه خطرناک نیز هست
امارت اسلامی ایران میل عجیبی دارد که جامعه را به سمت خشونت سوق دهد. هرچقدر همتای افغانستانی آن ولو در ظاهر و با هدف مشروعیت یافتن و پذیرش جهانی، در صدد است تصویر بیرونیِ آشتیجویانهتری از خود نمایش دهد، نسخهی ایرانی امارت اسلامی اما در پی آن است خشونتورزی، بازی با روان جامعه و دائمی کردن رنج مردم را به استراتژی اصلی، اکنونی و اصیل خود تبدیل نماید و از نمایش عریان این استراتژی نیر ابایی ندارد.
در شرایطی که فشارِ تنگناهای اقتصادی و معیشتی روز به روز بیشتر میشود، این استراتژی امنیتی چهرهی خشنتری به خود گرفته است و در موضوع پوشش و برخورد با آنچه «بدحجابی یا بیحجابی» میخواند، شمشیر را از رو بسته است. اگر مُصِر نباشیم چنین رویهای را جهتدهی همان لایهی نفوذی موساد در دستگاههای امنیتی و تصمیمگیری حکومت اسلامی بدانیم، وجه دیگر این برخوردها را باید در راستای ایجاد اغتشاش ذهنی برای جامعه به منظور انحراف از مشکلات و مسائل بنیادین اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یافت.
موضوع پوشش و سرکوبهایی که رژیم میتواند به بهانهی آن اعمال کند، اگرچه قادر است بسیج ایدئولوژیک بخشهایی ولو اندک از مردم را در حمایت از آن موجب شود، اما تردیدی نیست سران و تصمیمسازان حکومت اسلامی خوب میدانند چنین مسئلهای هرگز قادر نخواهد بود ثبات و یا بقای ایشان را به خطر بیندازد. بنابراین به عنوان ناظر صحنهی موجود میتوان گفت جهت انحراف ذهن عمومی و ایجاد آشفتگی در مردم، بهویژه در شرایطی که پتانسیلهای عمیق و گستردهی اعتراضی وجود دارد، تصمیمِ تصمیمسازان سرکوب و مهندسی رنجهای مردم به خوبی عمل کرده و تا حدودی نیز به اهداف خود رسیده است. میماند همکاران ناخواستهی ایشان بهویژه در بیرون مرزهای سرزمینی که از این آب گلآلود، چند صباحی است ماهی خود را میگیرند و البته در مواردی خاص مانند مورد «مسیح علینژاد»، خوب میدانند این چاه اگر برای مردم آب نداشته باشد، برای آنان نان خوبی دارد. کسانی که وقتی ایران بودند باز هم برای تضمین نانشان نهتنها روسری از سر برنداشتند، حتا با مقنعه نیز بیگانه نبودند و حالا اما زنان داخل کشور را به شورش پوشش فرامیخوانند.
واقعیت این است که موضوع مقابله با الگوی پوشش رسمی، عمری به طول حیات حکومت اسلامی دارد. در تمام سه دههی اخیرِ پس از جنگ، همهی مردم و بهویژه زنان، در متن و بطن زندگی خود بدون نمایشهای رسانهای و یاری رساندن به دم و دستگاه سرکوب، آرام آرام مدل فرهنگی و پوشش رسمی را عقب زدند. پوشش امروز زنان ما، فاصلهی کیلومتری با پوشش رایج و ترسخوردهی سه دهه پیش دارد و این همه را بدون توسل و مدد از دم مسیحاییِ علینژادها به دست آوردهاند. رفتار سالهای اخیر سوءاستفادهگران از مسئلهی پوشش، تنها در آنچه «آصف بیات» از آن به «پیشروی آرام مردم» تعبیر میکند مانع ایجاد کرده است* و برای رژیم بهانهای برای منحرف کردن مردم از مشکلات بنیادیتر آنها.(این ادعا البته نافی آن نیست که «اجبار در پوشش» را مشکلی جدی و مهم و حتا اساسی بدانیم، اما چنان که گفته شد، از دستهی مشکلاتی دانسته نمیشود که حتا عمده شدن آن بقای رژیم را به خطر بیندازد.)
به درستی که کارکرد چنین کنشگرانی در عمل، تنها معطوف به منافع حقیر خودشان بوده است و نه مردم. کسانی که سادهانگارانه آزادی پوشش پیش از انقلاب را به تصویر ناب آزادی در عصر پهلوی تبدیل کردهاند، به همان سادگی گمان میکنند با کمک به سختگیریهای رژیم علیه مردم و بهطور خاص زنان، قادرند خواست پوشش آزاد را به امکانی برای براندازی تبدیل نمایند. گمانی که نهتنها سادهلوحانه، بلکه خطرناک نیز هست. شاید بهطور دقیق نتوان تمیز داد که این پاسکاری از طرف کدام یک از طرفین آغاز شد، اما به دقت میتوان گفت هردوی این دو سر(نهادهای امنیتی حاکم و اپوزیسیون دوزیستِ بحرانطلب) در این قبیل موضوعات مردم را به یکدیگر پاس میدهند و بیچاره مردم که نمیدانند قبای ژندهی خود را به کجای این شب تیره بیاویزند.
___
* من در یکی از شهرستانهای استان فارس زندگی میکنم. تا پیش از غوغاسالاریهای مشکوک و مهوعِ سالهای اخیر امثال مسیح علینژاد، چنین برخوردهای شدید و عریانی را در بیست سالهی اخیر به یاد ندارم. حالا اما در خودروها نیز موضوع پوشش از رصد دم و دستگاه سرکوب در امان نیست، چرا که گمان دارند ذیل پروژهی پر دلارِ «آزادیهای یواشکی» روسری از سر افتاده است. در همین راستا خودروی نگارنده تاکنون دو بار حکم توقیف دریافت کرده است، چیزی که پیشتر در شهر کوچک ما دور از انتظار بود. در واقع بر آنم که چنین غوغاسالاریهایی در راستای بهبود وضع آزادی پوشش نبوده و حتا آن را به دشواری بیشتری دچار کرده است.
چنین بر می آید که کارپایه نوشتار آقای عزیزی بر این نگرش است که حکومت برای منحرف کردن اذهان از موضوعات اصلی جامعه -که گریبان اکثریت مردم را گرفته است- موضوع چیزی بنام حجاب را پررنگ کرده است و روی آن مانور کودکانه می دهد.
باید گفت تجربه تاریخی به ما می گوید روش انحراف آفرینی در اذهان آنهم بقصد دور کردن ذهن ها از موضوعات اصلی آنهم با ایجاد بحران های ساختگی یکی از روش های پلیدانه حکومت بوده و هست و خواهد بود.
گفته شده و می شود که در تقابل با این روش فریبکارانه حکومت چه باید کرد؟
یکی از پاسخ که می توان آنرا پاسخ اصلی نیز دانست این خواهد بود:
ابتدا باید شیوه فریبکاری حکومت را شناخت سپس با پاتک مناسب، برای روش فریبکارانه او هزینه هنگفتی تراشید تا حاکمیت از کرده خود پشیمان شود. که باید گفت
این هزینه تراشی باعث فرسایش نیروهای حکومت خواهد شد.
این را هم باید گفت
حاکمیت برای مقابله با روش هزینه تراشی که مبارزین با پاتک هایشان ممکنه ایجاد کنند روشی را طراحی و اجرایی کرده و می کند
این روش را می توان چنین دید:
رواج شعار براندازی در بین گروهی از مخالفینش بوده و هست تا در بین این گروه ازمخالفین مطرح شود
ما مخالفین با اصل حکومت مخالف هستند وارد این بازی های جزئی نمی شویم اگر وارد این بازی های جزئی شویم کلاس مبارزاتی ما پایین می آید و …
حاکمیت از این نوع براندازی استقبال می کند و می گوید دیگر این گروه براندازان خاص مزاحم اجرای پروژه های مخرب و ویرانگر من نمی شوند این مبارزین حکم کبریت بی خطر را دارند و در زمین من که حاکمیت هستم بازی می کنند….
شاید با آوردن مطلب بالا گروهی بگویند پس نباید بسمت براندازی رفت ?
که در پاسخ باید گفت هدف هر مبارزی عبور از ساختار حاکم بر کشوراست که عبور از این ساختار اقدامات براندازانه را با خود دارد و پی گیری می شود .اما چه مبارز براندازی قابل احترام است:
براندازی که روحیه و هدفش آزادی و دمکراسی باشد تا بدین طریق تکلیف خودش را بعد از عبور از شرایط حاکن مشخص کرده باشد و با داشتن روحیه عبور کنندگی و براندازانه،
در پی شناخت بازی های حاکمیت هم باشد و با پاتک های مناسب برای او هزینه تراشی کند در نیروهای سرکوبگر و مزدور حاکمیت فرسایش ایجاد کند و….
اما پرداخت به موضوع چیزی بنام حجاب که در این شرایط و این دوره زمانی از طرف حکومت پررنگ شده است
و موضوع بازیگری ی فردی بنام علی نژاد که خوب یاد گرفته است چگونه نقش بازی کند
می ماند در نظری دیگر
بیانیه تحیلیلی کنشگران برابری جنسیتی: نه یعنی نه؛ اینبار نه به حجاب اجباری
اخبار روز
https://www.akhbar-rooz.com/161084/1401/04/20/
مقاله ای کاملا سطحی و بدون محتوا که با توضیح پایانی میتواند فقط ناشی از مشکلات شخصی اقای عزیزی باشد !
توصیه میکنم مقاله زیر را بخوانید
https://www.akhbar- rooz.com/161084/1401/04/20/
مردان این سرزمین کاش که مرده بودند!
مردان این سرزمین کنار ارتجاعی ترین افکار بربریت ایستاده اند!
صحبت از سال ۵۸ و خیانت چپ و در راس آن حزب توده به آزادی های اولیه و انسانی نیمی از جامعه نیست، صحبت از تغییر ناپذیری همان سیستم فکری و همراهی عملی با جمهوری اسلامی است. (البته با استلالات علمی و طبقاتی!)
چه ترسی تظاهرات داخل در دل چپ خارج افکنده است، می دانند که تغییر رژیم مرگ این چپ دروغین روسی است.
گویا انگلس در پاسخ به چنین افرادی گفت: زن در خانه پرولتاریا و مرد بورژواست.
لابد چپ راستین ،جنابعالی هستید که هیچ مشکلی ندارید که خانم علی نژاد برای احقاق حقوق زنان ایران حتی به پمپئو متوسل می شود و در کنار او با افتخار عکس می گیرد.
خانم علی نژاد خودش را به فراموشی می زند و نمی آید در رسانه ها فریاد بزند که چرا پمپئو با طالبان وارد مذاکره شد و طالبان دوباره زنان افغانستان را در بند خود کشید.
پمپئو فقط عکس مشترک با خانم علی نژاد ندارد. پمپئو با یکی از رهبران طالبان هم عکس مشترک دارد.
این عکس ها را در کنار هم بگذارید
.
شما صحبت از مردان سرزمین ایران می کنید که در کنار ارتجاعی ترین افکار بربریت ایستاده اند.
ببینید که مردان آن سرزمینی که به نظر خانم علی نژاد می شود در کنارشان عکس گرفت در کنار چه کسانی ایستاده اند.
ایراد نوشته ی اقای عزیزی این پندار ساده اندیشانه است که کارزارهایی که رژیم علیه زنان بد حجاب راه می اندازد صرفن تاکتیکی و برای انحراف افکار عمومی از دشواری های معیشتی است ایشان توجه ندارد که هنوز یک ماه از سقوط رژیم پهلوی نگذشته بود و سخنی از انحراف افکار عمومی در میان نبود خمینی نخستین گام را برای تحمیل حجاب برداشت که زنان مدرن ایرانی ان را به پس راندند اما مگر می شود دریک رژیم اسلامی بتوان از حجاب زنان گذشت یکی دوسال دیرتر وپس از تسلط بر قدرت و سرکوب مخالفان حجاب اجباری راقانونی گردند و از ان روز تاکنون
فشار و سرکوب زنانی که خواستار نخستین حق انسانی خود یعنی ازادی انتخاب پوشش خود هستند دمی باز نایستاده است . هرچند در دوره هایی کمی از فشارها کاسته اند یا ان را افزایش داده اند اما اصل حجاب اجباری هم چنان هم چون ستون ایدئولوژیک رژیم پابرجاست و گرچه زنان مدرن ایرانی توانسته اند این محدودیت را با پیکار و دادن بهایی گاه سنگین اندکی تعییر دهند اما رژیم اسلامی حق ازادی پوشش زنان را نمی پذیرد و نخواهد پذیرفت
در معادله ی شما یک سو رژیمی الیگارشیک و تبعیض بنیا د با لشگری نزدیک به ۳۰۰ هزار اخوند چند صد هزار سپاهی و چند ین هزار بسیجی و پلیس های گوناگون و دسته های لومپن و دستگاه عظیم تبلیغاتی رادیو و تلویزیون سازمان تبلیغات اسلامی و……را برابرگروهی از زنان هوادار حقوق زنان خارج از کشور فرار گرفته اند و افزون براین سرکوب شدید کنونی را به گردن انها می اندازید ونه این که مرتجع ترین لایه های سرکوبگر رژیم از یک سال رو امده اند و حتا تفکیک جنسیتی را می خواهند در اداره ها و دفترهای کار اعمال کنند. از سویی پیکار زنان را می ستایید از سویی هنگامی که این پیکار از مرزهای تعیین شده ی رژیم در می گذرد ان را به حساب علی نژاد و براندازان می برید
اگر شما به امید ان روزی نشسته اید که این رژیم قانون های تبعیض بیاد اسلامی را کنار بگذارد و ازادی های مردم ایران از جمله ازادی پوشش رابپذیرد پندار می بافید زیرا اگر چنین شود دیگر رژیم اسلامی ای وجود نخواهد داشت
استدلالی و خوب
از هوچیگری که با کلاه و قبا به خارج آمد و سپس مینی ژوپ پوش شد و به استخدام بلند گوی هیولا در آمد و مفتخر به ملاقات با پامپیو گردید و از کمیته یهودیان آمریکا – نه فلسطینی ها و افغانستانی ها و عراقی ها و لیبیائی ها – جایزه جهت شجاعت اخلاقی! گرفت, این هیاهو ها عجیب نیست. عجیب رفتار کسانی ست که در فیس بوک و تویتر و غیره از بوی کباب! به هیجان میآیند. خب اگر ما این نبودیم که وضع ما این نبود.
به نظر میرسد که شما معتقدید که انسانها تغییر نمیکنند و همواره شخصیتی ثابت و غیر قابل تغییر دارند. البته در مورد انسانهایی که ایدئولوژیک فکر میکنند این نظر ممکن است تا حدی درست باشد اما واقعیت علمی اینست که هر پدیده ای در جهان منجمله انسان و طرز تفکرش قابلیت تغییر دارند. اتفاقا اشکال اکثر ما ایرانی ها اینست که دگماتیک فکر کرده و هر تغییری را در رفتار ادم ها با تردید و تئوری توطئه توجیه میکنیم.
ممنون از توجه,
“به نظر میرسد که شما معتقدید که انسانها تغییر نمیکنند[!]………….. اتفاقا اشکال اکثر ما ایرانی ها اینست که دگماتیک فکر کرده و هر تغییری را در رفتار ادم ها با تردید و تئوری توطئه توجیه میکنیم.”.
چگونه کسی که فرزندش را به افتخار امیرپرویز پویان از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدائی خلق, پویان نامید و سپس افتخار ملاقات با وزیر خارجه ترامپ را داشت تغییر نکرده است؟ کجای این حقایق “تئوری توطئه” است؟
مقاله و ویدوی زیر مربوط به سخنرانی جناب وزیر امور خارجه آمریکا در دوران ترامپ است. ایشان میفرمایند “در دورانی که من رئیس CIA بودم ما دروغ گفتیم, حقه بازی کردیم و دزدیم, در تمام دوران کار آموزی”. پس از خنده حضار ایشان اضافه فرمودند ” این یاد آور عظمت تجربه آمریکاست”!!!
“بگو رفیقت کیست تا بدانم کیستی”.
https://news.cgtn.com/news/2020-03-04/Lying-not-to-make-America-great-again–OzZAfjJk6k/index.html
تصحیح,
با عرض معذرت ایشان فرمودند “…ما دروغ گفتیم, حقه بازی کردیم و دزدیدیم……”.
دقیقا درست می گویید حمید خان، این خانم واقعا تغییر کرده، از همکاری با اصلاح طلبان و حکومت به همکاری با پمپیو و… رسیده است! تغییر ی که هیچ گونه جنبه ترقیخواهانه ای ندارد.