از سال ۲۰۱۶، سازمان ملل متحد در گزارشهای متعدد، تاکید کرده است که زنکُشی «افراطیترین شکل خشونت علیه زنان و بزرگترین مظهر نابرابری جنسیتی» است. ما در این شمارهی فصلنامهی مروا میخواهیم در مورد واقعیت حرفی بزنیم و بگوییم که این زنان تصادفی در ایران و جهان کشته نمیشوند، بلکه در زمینهای از خشونت مردانه که از نظر اجتماعی تحمیل میشود، کشته میشوند.
آمار خشونت علیه زنان، همه را به سرگیجه وا داشته است و میتواند نشان دهد که این پدیده در نوعی از بیتفاوتی در جامعه عادی شده است. گویی جامعه به ناتوانی خود در مبارزه علیه این پدیده اعتراف میکند.
ما به وضوح در مواجهه با خطری که به سرعت در حال رشد در جامعه است، از امکانات کافی برای مبارزه و پیشگیری با این پدیده شوم برخوردار نیستیم. خشونت علیه زنان همهی طبقات و اقشار اجتماعی یا قومیتی و همهی سنین را تحت تاثیر خود قرار داده است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که از سنین پایین به مردها و پسران آموزش داده شده است که قدرت خود را بر زنان اعمال کنند. آنها بیمار نیستند. آنها این برخوردهای خشونتآمیز را انجام میدهند زیرا که اجازهی انجام آن را دارند. در این بین فردی کردن عمل خشونتآمیز مجرم بیهوده به نظر میرسد. بدیهی است که دستیابی به عدالت طبق قوانین حقوق بشری ضروری است اما زیر سوال بردن مسئولیت جمعی جامعه اعم از زن و مرد در این ارتباط بسیار ضروریتر به نظر میرسد. بسیاری از زنان، که برخی از آنها آشکارا در معرض خطر مرگ قرار دارند، جرات نمیکنند شکایت کنند یا چنین اقدامی را بیهوده یا تحقیرآمیز میدانند. جامعه باید اقدام کند و در این میان به مقامات دولتی برای رفع آن فشار بیاورد تا اقدامات عاجل انجام دهد. رسانهها، ارگان قضایی و انتظامی و جامعه مسئولیت جمعی در تداوم قتل ها دارند و در واقع با فردی کردن این خشونت ها و سستی و بیتفاوتی جامعه، مشخصاً این خشونتها تقویت و به مرگ زنان منتهی میشوند. زیرا چارچوب تحلیلی برای درک خشونت علیه زنان، چارچوب سلطه و تبعیت به عنوان ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به خشونت مردانه است.
پس تشخیص و شناسایی خشونت علیه زنان و قبول وجود پدیدهی زنکُشی در جامعه به عنوان یک معضل اجتماعی، مبارزه با آن یک امر اضطراری است. زیرا که ما بهطور روزانه یا چند روز یک بار در هر گوشهای از جهان و از جمله ایران با این پدیدهی شرمآور خشونت علیه زنان مواجه هستیم که زنان فقط به جرم زن بودن توسط مردان به مرگ محکوم میشوند. مصادیق این پدیدەی خشن صرفاً محدود و منحصر به خشونت فیزیکی در خانواده نیست و تمامی مظاهر خشونت روانی و جنسی علیه زنان و کودکان دختر در جامعه و توسط دولت را نیز در بر میگیرد. شاید بتوان خشونت علیه زنان را بر چهار پایهی زیر قرار داد:
یک- محیط سازگار و مناسب، به ویژه در ساختارهای اجتماعی خاص؛
دو- کلیشههای جنسیتی نادرست از دلایل اصلی تبعیض علیه زنان؛
سه- انجام خشونت جسمانی یا روحی و روانی علیه زنان؛
چهار- انفعال و سکوت جامعه در برابر این نوع خشونتها.
البته خشونت علیه زنان پدیدهای پیچیده و با زوایای مختلف است؛ از این رو، مبارزه و تلاش در راستای حذف و دست کم کاهش حداکثری آن مستلزم به کارگیری تمامی ابزارهای متصور و در دسترس است. بر این اساس، آشکار است که هرگونه قانونگذاری در زمینهی رفع و منع خشونت علیه زنان در کشورهای مختلف و از جمله ایران، باید مبتنی بر رویکردی همهجانبه بوده و همهی جوانب این پدیدهی خشونتآمیز زنکُشی، در نظر گرفته شود.
سازمان بهداشت جهانی، برابری جنسیتی را رفتار برابر با زنان و مردان در قوانین و سیاستگذاریها و دسترسی برابر به منابع و خدمات در خانوادهها، جوامع و اجتماعات را روش مناسب برای مبارزه با این نوع پدیدههای خشونتآمیز میداند. در مقدمهی ماده ۴ کنوانسیون استانبول نیز، بر دو اصل حقوق بشری؛ برابری و منع تبعیض تاکید دارد. این دو اصل مولفههای بنیادین نظام بینالملل حقوق بشر بوده و برای اعمال و بهرهمندی از حقهای بشری ضروری هستند. بند «الف» مادەی ۳ کنوانسیون استانبول نیز که در حمایت از زنان در برابر خشونت، همانا جنسیتمحوری و به ویژه تمرکز تعریف خشونت علیه زنان بر جنسیت است تاکید دارد و بند «ج» همین ماده، خشونت مبتنی بر جنسیت را «خشونت هدایت شده علیه یک زن به خاطر زن بودن وی که او را به طرز نامتناسبی متاثر میسازد» مطرح میکند.
پس با تشخیص وجود پدیده زنکُشی و شناسایی خشونت میتوان به مطالعهی مکانیسمها، ویژگیها و پیگیری موارد مربوط به آن پرداخت. و درک نحوهی عملکرد این پدیده در سطح اجتماعی و نهادی مستلزم بازنگری در مفاهیم مردانگی و زنانگی است که از سنین پایین توسط جامعه تحمیل شده است و همچنین عادیسازی و تشویق خشونت. آگاهی و مشارکت جدی رسانهها، حرفه پزشکی و نهادهای آموزشی و قضایی در این مورد ضروری است. ایجاد سیاست پیشگیری و حمایت از زنان قربانی خشونت، نکته بسیار مهمی در مبارزه با زنکُشی است، این امر نیز از سوی برابریطلبان موکدا مطرح و درخواست شده است.
بی تردید از مهمترین اقداماتی که میتوان در راستای پیشگیری از وقوع و بویژه تکرار خشونت علیه زنان اتخاذ کرد، برخورد صحیح و متناسب با مرتکبان بالقوه و بالفعل این نوع خشونت هاست. بالا بردن خطر ارتکاب جرم بر روی زنان از رهگذر بالا بردن هزینهی کیفری ارتکاب جرم میتواند در فرایند گزینش آنها توسط بزهکاران تاثیر بگذارد و در نتیجه ضریب بزهدیدگی زنان را کاهش دهد. نهادها، انجمنهای مدنی و تشکلهای زنان و سازمانها و احزاب سیاسی، رسانههای تصویری، نوشتاری و شنیداری مناسب است برخورد فعال و پیگیر برای جلوگیری از خشونت و حمایت از دسترسی به خدمات ضروری مانند بهداشت، عدالت و پلیس، خدمات اجتماعی، خطوط کمکی و همچنین هماهنگی این خدمات به منظور حمایت از زنان و مردمی که قربانی یا شاهد خشونت بودهاند، داشته باشند و به ترویج و تبلیغ فرهنگ برابریطلبانه، از بین بردن بردن کلیشههای جنسیتی، توانمند ساختن زنان در جامعه و نیز مبارزه با هر آن چیزی که زنان را از جایگاه برابر در جامعه محروم میکند، مبادرت کنند. دولتها برای ایفای تعهد خود در پیشگیری از نقض حقوق بشر باید به تصویب قوانینی که از زنان در برابر خشونت حمایت به عمل میآورند و آزادی زنان را تضمین میکنند، مبادرت ورزند.
مُروا در این شماره تلاش میکند نگاهی نزدیک به مسالهی خشونت علیه زنان و شکل ویژهی آن «زنکُشی»، داشته باشد و رو به این مخاطبانش در این رابطه دست کم طرح مساله کند. در این شماره تجربیات مختلف داخلی و خارجی برخورد با موضوع زنکُشی مورد توجه قرار گرفته است. دکتر رضوان مقدم، از کنشگران حوزهی مبارزه با قتلهای ناموسی در مقالهای تصویری عمومی از قتلهای ناموسی در کشور را ارائه میدهد. زهرا باقریشاد، پژوهشگر جنسیت نیز گزارشی در رابطه با دلایل قتلهای ناموسی را به ما به اشتراک گذاشته است. قربانیان موضوع زنکُشی تنها زنان سیس نیستند. زنان ترنس نیز قربانیان خشونت علیه زنان و زنکُشیاند. در این رابطه ژاکاو نیک در مطلبی از نسبت میان ترنسستیزی و خشونت علیه زنان نوشته است. زمینههای خشونت علیه و زنکُشی در زنان در هلند موضوع مطلب ملیحه حیاتی برای این شمارهی مُرواست. به سان شمارههای دیگر، مُروا در این شماره دو داستان مرتبط با موضوع پرونده دارد. داستان کوتاه «ترفندهایی برای کاشت نهال سیب در باغچهی منزل» از عاطفه اسدی و داستان «دشت عاشقان» از رویا، در این شماره منتشر شدهاند. داووداحمدلو در مطلبی به تاریخ زنکُشی در اروپا و توجیحات ایدئولوژیک این پدیده پرداخت است. در مطلب دیگری پروین محسنی، فعال حقوق اجتماعی زنان در بلژیک، وضعیت زنکُشی در این کشور را مورد بررسی قرار داده است. آمارهای مختلف خبر از افزایش خشونت خانگی در دوران کرونا میدهند. سعید مشفق مقالهای را در این زمینه ترجمه کرده است که نشان میدهد دوران کرونا و قرنطینه تاثیر مستقیمی بر قتلهای ناموسی داشته است. گزارشگر ویژهی سازمان ملل در مورد خشونت علیه زنان و وظایف او، عنوان و موضوع مقالهایست که شعله زمینی برای این شماره از مُروا تهیه کرده است. «خشونت علیه زنان بر مبنای جنسیت» عنوان مقالهایست که توسط حسین غبرایی برای این شماره از مُروا ترجمه شده است. این مقاله به تکنولوژی مورد استفاده پلیس اسپانیا برای مقابله با خشونت علیه زنان میپردازد. گفتگوی مهرداد درویشپور در زمینهی خشونتهای ناموسی در میان مهاجران در سوئد در این شماره از مُروا منتشر شده است. وضعیت ویژهی زنان بومی آمریکای شمالی و بهویژه کانادا در رابطه با موضوع خشونت علیه زنان، موضوع مطلب رزا روزبهان برای این شمارهی نشریه است. بیژن میثمی نیز نگاهی به انعکاس مسالهی خشونت علیه زنان در سینمای پیش و پس از انقلاب داشته است. علی صمد در این شماره با بررسی تطبیقی اسناد حقوقی مختلف رویههای خشونتآمیز مبتنی بر جسیت را توضیح داده است. امید اقدمی نیز در رابطه نسبت جامعهی مدتی و قتلهای ناموسی در ایران مطلبی تهیه کرده است. حسن ختام این شمارهی مُروا شعری از اشرف گیلانی، شاعر زن توانمند و خوش قریحه خواهد بود.