چند روز پیش نوشتاری بهنام “تحریف روند تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق)” در اخبار روز منتشر شد. نوشتار به نقد کنگرۀ نوزدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پرداخته و با کمال تاسف با طرح نکاتی نادقیق و نادرست و نقل قولهای ناقص و بریدهبریده، امکان و زمینۀ ارائهٔ سیما و مضمونی نادرست و توهمآمیز از سازمان و کنگرۀ نوزدهم را فراهم آورده است
چند روز پیش نوشتاری بهنام “تحریف روند تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق)” در اخبار روز منتشر شد. نوشتار به نقد کنگرۀ نوزدهم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پرداخته و با کمال تاسف با طرح نکاتی نادقیق و نادرست و نقل قولهای ناقص و بریدهبریده، امکان و زمینۀ ارائهٔ سیما و مضمونی نادرست و توهمآمیز از سازمان و کنگرۀ نوزدهم را فراهم آورده است. من میکوشم به چند نکته از این موارد بپردازم.
اتهام چرخش به راست و فاصلهگیری از برنامه و استراتژی سیاسی پیشین
نوشتار بدون هیچ مقدمهای با بخشی زیر عنوان “چرخش به راست” اسناد کنگره آغاز میشود ولی بدون نوشته شدن حتی یک کلمه در مورد این اتهام، مستقیما روند و چگونگی تشکیل حزب چپ مورد بحث قرار میگیرد. بازگشت به اتهام چرخش به راست در بخش پایانی زیر عنوان “سیر تحولی سازمان” صورت میگیرد و همراه میشود با ادعای فاصلهگیری از برنامه و استراتژی سیاسی پیشین. در این بخش، علیرغم بسامد چندبارۀ ادعای گردش به راست، برای مستدل کردن آن و همچنین برای مستدل کردن ادعای “فاصلهگیری از برنامه و استراتژی سیاسی پیشین”، تنها یک دلیل آورده میشود «در اسناد کنگره ۱۹ “گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری دموکرات سکولار” کنار گذاشته شده بجای آن تحقق جمهوری عرفی غیردینی آمده است». از آنجایی که تنها نکتۀ مضمونی در نوشتار همین ادعا و همین یک خط استدلال است نخست به آن میپردازم.
سند “در خدمت مردم و میهن”، در ۵ پاراگرافِ بسیار فشرده در پیشانی، سازمان را معرفی میکند، از هدفها و راهبرد سیاسی سازمان، از ارکان سیاست سازمان، از پایبندی سازمان به تحقق همبستگی اجتماعی، از جانبداری طبقاتی سازمان و همزمان از پایبندی سازمان به منافع ملی سخن میگوید، بر مبارزه برای تحقق خواستهای برحق مردم و تحمیل آنها به حکومت پامیفشارد و به روشنی هرگونه مداخلۀ نیروهای بیگانه را رد و اعلام میکند سازمان در مبارزهٔ سیاسی خود و در مخالفت با جمهوری اسلامی تنها به مردم ایران اتکاء دارد. سند “در خدمت مردم و میهن” نه با هدف تکرار برنامۀ مصوب سازمان، بلکه با این هدف تنظیم شده که با پایبندی به برنامۀ مصوب سازمان چارچوب سیاستگذاری سازمان در همۀ عرصههای زندگی مردم میهنمان را به روشنی معین کند، زیرا کنگره مبارزه در این عرصهها را به روزگاری دیگر حواله نمیدهد و وظیفۀ همین امروز سازمان میداند. سند در رابطه با گذار از جمهوری اسلامی نیز، بهجای تکرار همان وجه نافی موجود در برنامۀ سازمان، به برجسته کردن وجه اثباتی این موضوع میپردازد؛ به این میپردازد که سازمان برای رسیدن به چه نوع جمهوری مبارزه میکند. البته در توضیح آن جمهوری از واژههای رایج در زبان فارسی بیشتر بهره گرفته تا از واژههای فرنگی و همین مورد نیز از سوی نوشتار بهمثابۀ نمونهای بارز از راستروی ارزیابی شده است!
اکنون برگردیم به آن استدلال و بپرسیم آیا بهکار بردن گزارۀ “عرفی غیردینی” بهجای واژۀ “سکولار” اصولا میتواند نشانۀ، آنهم از نوع بارز، گردش به راست باشد؟ چنین استدلالی چه اندازه میتواند جدی باشد؟ یا بپرسیم این استدلال را چه اندازه میتوان جدی گرفت که آوردن وجه اثباتی «تحقق جمهوری عرفی غیردینی و متعهّد به مبانی حقوق بشر و اصول دموکراسی و مبتنی بر اراده و آرای آزاد، برابرحقوق و دموکراتیک مردم میهنمان» در سند کنگرۀ نوزدهم بهجای وجه نافی “گذار از جمهوری اسلامی” در برنامه، نشانۀ بارزی معرفی شود از اینکه «از برنامه و استراتژی سیاسی پیشین فاصله گرفته» شده است؟ آیا بستن چشم بر این تاکید سند که «سازمان با پایبندی به برنامهٔ مصوب خود … مبارزه میکند» و زدن تهمت “فاصلهگیری از برنامه و استراتژی سیاسی پیشین” در یک نوشتار سیاسی پسندیده و درست است؟ آن هم در شرایطی که نویسنده به خوبی بر این نکته واقف است که برنامهٔ مصوب سازمان کماکان از اعتبار برخوردار است.
اسناد کنگرۀ نوزدهم در ادامهٔ منطقی برنامهٔ سازمان و از موضع یک سازمانِ چپِ سوسیالیستیِ میهندوستِ پایبند به آرمانهای والای استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و تامین منافع مردم و کشور (منافع ملی) و مجهز به نگاه صلحآمیز به جهان و باورمند به حق زندگی همۀ انسانها در همۀ کشورها در صلح، امنیت، آرامش و رفاه تدوین شده است؛ از موضع یک سازمانِ چپِ سوسیالیستیِ میهندوست که مبارزه برای بهروزی مردم را به فردایی دور یا نزدیک حواله نمیدهد؛ که در خود و پایۀ اجتماعیاش این توان و این اراده را سراغ دارد که تناسب بین اهداف بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت را برقرار کند؛ که از یکسو بهخاطر اهداف بلندمدت از مبارزه برای اهداف نزدیکتر دل برنمیکند و از دیگرسو آنچنان غرق در مبارزه برای اهداف نزدیکتر نمیشود که دست از مبارزه برای هدفها و آماجهای بلندمدتتر و آرمان خود بشوید.
تاریخچۀ بنیانگذاری حزب چپ
اکنون برگردیم به بنیانگذاری. نوشتار ادعا میکند در اسناد کنگرۀ نوزدهم عامدانه روند چند سالهٔ قبل از کنگره ۱۵ پاک و آن دوره با آدرس کلی و مبهم ” تلاشهای چندین و چند ساله و هدفمند سازمان” بیان شدهاند و خود از یکسو به گزینهگویی و بازتاب نادقیق و غیرواقعبینان آنچه گذشته است میپردازد و از سوی دیگر میکوشد با به فراموشی سپردن کنگرههای چهاردهم و پانزدهم سازمان بنیانگذاری را به بهاصطلاح “پروژۀ وحدت” پیوند بزند که چند ماه پیش از کنگرۀ پانزدهم سازمان به دلایلی که به سازمان ما ارتباطی نداشت، بهپایان رسیده و موضوعیت خود را از دست داده بود. باری کنگرۀ نوزدهم برآن نبود که تاریخنگاری کند و لازم نبود گزارشها و اسناد کنگرههای پیشین سازمان را در بارۀ تشکیل حزب بازگوید، بلکه تنها میخواست اشارهای کوتاه داشته باشد بر تشکیل حزب و چرایی کاهش چندسالۀ کنشگری خود و چرایی بازیافت دوبارۀ آن. من پیشتر بنیانگذاری حزب چپ را در چند نوشتار توضیح دادهام ولی برای زدودن هرگونه سوء تفاهم، یکبار دیگر تاریخچۀ بسیار فشردهای از آن را، برپایۀ اسناد منتشر شده، مینویسم.
آبانماه ١٣٩١ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، «فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» [۱] را منتشر کردند و همراه با شماری از کنشگران چپ، که پسینتر به فراخوان پیوستند، دست به سازماندهی خود زدند و روی “نقشه راه” دوسالهای برای تهیۀ منشور و اساسنامه برای تشکیلات جدید به توافق رسیدند.
در جریان پیشرفت کار، «روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» کمکم بهصورتی ارادهگرایانه و غلط “پروژه وحدت چپ” نامیده شد. یعنی “وحدت چپ” جای «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» را گرفت و “پروژه” جای «روند» را.
نزدیک به دو سال کوشش برای تدوین سند پایهای مشترک بیسرانجام ماند. دوروبر پایان سال ۱۳۹۳ و آغاز سال ۱۳۹۴ مشخص شد که دستیابی به یک سند پایهای مشترک از میان ۴ منشور جداگانۀ ارائه شده صورت نخواهد گرفت [۲]. زمزمۀ کنار کشیدن از روند، که از نیمههای راه از سوی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران و بخشی از کنشگران چپ آغاز شده بود، بسامد بسیار بیشتری یافت.
یک ماه پس از آن کنگرۀ چهاردهم سازمان (۲۰ تا ۲۲ فروردین ۱۳۹۴) با در نظر گرفتن این واقعیت، که «روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» یا بهاصطلاح “پروژه وحدت چپ” در حال تلاشی است، در پی چاره برآمد و قراری ششبندی در بارۀ روند پیش رفته تصویب و در بند ششم آن پیشنهاد کرد: «… در صورت عدم توفیق کنگرۀ مشترک در تحقق وحدت به هر دلیل، به “اتحادی در راستای وحدت” در میان نیروهای پروژۀ وحدت، در اشکال مورد توافق، شکل داده شود». پیشنهاد با مخالفت جدی دو سازمان دیگر و کنشگران چپ روبهرو شد.
درست سه سال پس از انتشار فراخوان در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۹۴ شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران اعلام کرد: «… سازمان ما پروژۀ مشخص نامبرده را پایان یافته تلقی میکند …» [۳].
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، با اینکه در کنگرۀ فوق العادۀ دوازدهم (خرداد ۱۳۹۴) نتوانست پیرامون ادامه یا توقف پروژه به تصمیم برسد، عملا کار را به صورت سازمانی در این زمینه معلق کرد و یک سال پس از آن در کنگرۀ سیزدهم (مرداد ۱۳۹۵) رسما اعلام کرد: «… پروژۀ «شکلدهی به تشکل بزرگ چپ» به نتیجه نرسیده و پایان یافته است …» [۴].
کنشگران چپ نیز دو دسته شدند، شماری پی گرفتن راه همگرایی را برگزیدند و شماری بیشتر از روند کناره گرفتند و رویکرد خود را پسینترها در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۹۶ توضیح دادند، از «… شکست این پروژه …» سخن گفتند و نوشتند: «… این پروژه با ناکامی مواجه گردید …» و «… این پروژه … نهایتا به بنبست رسید …» [۲].
با کنار کشیدن ۲ سازمان از ۳ سازمان امضاکنندۀ “فراخوان” «روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» یا بهاصطلاح “پروژه وحدت چپ” بهپایان رسید. اکنون کمتر از نیمی از اعضای سازمان اتحاد فداییان خلق ایران و شماری از “کنشگران چپ” خواستار وحدت با سازمان و تشکیل حزبی واحد بودند و به هیچ شکل دیگری از همگرایی نیز تمایل نداشتند. اگر تا دیروز ۲ سازمان میگفتند میخواهند با سازمان وحدت کنند، امروز دیگر پای هیچ سازمان یا تشکلی در میان نبود و ما با رفقایی مواجه بودیم که در هیچ سازمان سیاسی متشکل نبودند و در عین حال خواستار وحدت با سازمان ما و تشکیل حزبی واحد بودند. شمار چشمگیری از اعضای سازمان نیز با آن رفقا همراهی میکردند و خواستار وحدت سازمان با آن رفقا و تشکیل حزبی واحد بودند.
برخورد مسئولانه با رفقای خواستار همگرایی با سازمان و برخورد سازنده و بردبارانه با اشتیاق دهساله برای همگرایی در درون تشکیلات، ایجاب میکرد سازمان راهی برای برخورد مناسب با شرایط جدید پیدا کند. گفتوگوهای بسیار گسترده و دامنهدار و باز و شفافی در این زمینه در میان کل تشکیلات پاگرفت و سازماندهی شد. کمیسیونی که از سوی شورای مرکزی چهاردهم برای تدارک مضمونی کنگرۀ پانزدهم تشکیل یافته بود، بر پایۀ دستاورد دوروبر یک سال گفتوگوهای تشکیلاتی و چندین میزگرد و نشست درون سازمانی، قرار “بنیانگذاری تشکل مشترک سیاسی با مضمون حزبی” را تدوین و به کنگره پیشنهاد کرد.
کنگره پیشنهاد را تدقیق و تصویب کرد. «کنگرهٔ فوقالعادهٔ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در راستای عزم سازمان ناظر بر تأمین وحدت هر چه گستردهتر در صفوف نیروهای چپ ایران نهادهای منتخب خود را موظف میکند با تامین توافق همراهان کنونی خواهان فعالیت تشکیلاتی واحد، همراه آنان اقدام به بنیانگذاری یک تشکل مشترک سیاسی با مضمون حزبی نماید» [۵]. این راهکار از سوی آن شمار از اعضای سازمان اتحاد فداییان خلق ایران و آن شمار از کنشگران چپ که خواستار همگرایی با سازمان بودند نیز پذیرفته شد. سه جریان اسفند ماه ۱۳۹۵ برای همآهنگی کارها و تدارک بنیانگذاری یک «هیئت برگزاری کنگرۀ مشترک» تشکیل دادند.
دو دیدگاه در مورد همگرایی و وحدت
در نوشتار آمده است «… سازمان پرستی اجازه نمی دهد که آن ها از چارچوب تشکیلات موجود بیرون بیآیند و با دیگر جریان های چپ وحدت کنند. آن ها ترجیح می دهند در همان خانه کوچک بمانند …». راست این است که در رابطه با همگرایی و وحدت دیدگاههای گوناگونی در سازمان وجود دارند.
یک دیدگاه همین است که دقت کردن و تامل کردن و شتاب نکردن در وحدت را سازمان پرستی مینامد و بیپروا تهمت میزند که «سازمان پرستی اجازه نمی دهد که آن ها از چارچوب تشکیلات موجود بیرون بیآیند و با دیگر جریان های چپ وحدت کنند. آن ها ترجیح می دهند در همان خانه کوچک بمانند». این دیدگاه میپندارد مسئولان سازمانی مجازند در سطح مدیریت مرکزی حزبها و سازمانهای سیاسی وحدت کرده و سپس آن را در پایهٴ اجتماعی توجیه کنند.
دیدگاه دیگر همان است که در مصوبههای کنگرههای چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم سازمان برجسته است. مصوبۀ کنگرۀ چهاردهم تأکید میکند بر ضرورت مشارکت نیروهای طرفهای پروژه در داخل کشور و پایگاه اجتماعی آنان، مصوبۀ کنگرۀ پانزدهم بر مشارکت دادن نیروهای سازمان در تشکل جدید پامیفشارد، و در مصوبۀ کنگرۀ شانزدهم گفته میشود هنوز اهداف مورد نظر دورۀ گذار، مشخصاً جلب نظر پایگاه اجتماعی سازمان نسبت به حزب چپ ایران (فداییان خلق )، تحقق نیافته است. این دیدگاه بر آن است که سازمانی با رگوریشهای گسترده و پیچیده در داخل کشور نمیتواند بدون همراهی پایهٴ اجتماعیاش، که پیوندی شصتساله با آن دارد، به این سادگیها در خارج از کشور در بارۀ سرنوشت خود تصمیم بگیرد. بر پایۀ همین دیدگاه، پیشنویس قرار ارائه شده از سوی کمیسیون تدارک به کنگرهٔ پانزدهم دربرگیرندهٔ بندی بود، مبنی بر این که تصمیمگیری قطعی در بارهٔ کنشگری سازمان تنها با حضور همهٔ نیروهای سازمان امکانپذیر است و صورت خواهد گرفت. کنگره با بدیهی شمردن این امر، از گنجاندن آن در قرار مصوب خود چشمپوشی کرد.
این دیدگاه از سوی اعضای تشکیلات سازمان و از سوی گروههای هوادار سازمان در داخل نیز بارها و بارها به کنگرههای سازمان یادآوری شد و در گفتوگوهای درونسازمانی و در نوشتارهای رفقا مورد تاکید قرار گرفت ولی شوربختانه مورد توجه برخی رفقا قرار نگرفت. اکثریت قریب به اتفاق اعضای قدیمی سازمان، هواداران سازمان در داخل و خانوادۀ رفقای جانباختۀ سازمان نیز این دیدگاه را تائید و اعلام میکنند، تا زمان تامین شرایط آزاد برای تصمیمگیری همۀ فداییان، هیچ نیرویی حق ندارد در بارۀ سرنوشت سازمان تصمیم بگیرد.
تحریف مصوبههای کنگرهها
در نوشتار آمده است «… پیام این تلقی را ارائه می دهد که گویا سازمان تصمیم گرفته بود تا استقرار و تثبیت جایگاه حزب چپ ایران (فدائیان خلق) فعالیت خود را به پایینترین سطح ممکن کاهش دهد و بعد از تشکیل و تثبیت حزب کنشگری خود را آغاز کند. چنین تصمیمی با این مشخصات در هیچ کنگره ای اتخاذ نشده بود …».
راست این است که کنگرۀ پانزدهم به صراحت در بند چهارم مصوبۀ خود گفته «بنیانگذاری «تشکل مشترک حزبی» و اختصاص نیروی لازم از سوی سازمان برای پا گرفتن آن به معنای تصمیمگیری بلافصل در بارهٔ چند و چون فعالیت سازمان نیست. سازمان با توجه به پیشرفت روند بنیانگذاری «تشکل مشترک حزبی» و وضعیت لحظهٔ آن، با برگزاری کنگره یا از طریق همهپرسی پیرامون گامهای بعدی خود در این زمینه تصمیم میگیرد …». این تصمیم در هیچ کنگرهای لغو نشده و بر پایۀ همین تصمیم بود که کنگرۀ هژدهم سازمان محدودیت مصوب کنگرۀ شانزدهم در مورد نشریۀ کار را لغو کرد. خود نویسندۀ نوشتار نیز از مدافعان برداشتن این محدودیت در کنگرۀ هژدهم بود.
در بارۀ اتهام پیمانشکنی
در نوشتار آمده است «… متاسفانه کنگره ۱۹ … توافق صورت گرفته که با کسب ۹۱ درصد رای مثبت شرکتکنندگان در همهپرسی به تصویب رسیده بود، را نقض کرد …».
راست این است که خود این نوشتار است که شوربختانه توافق صورت گرفته را با طرح ادعاهای غیرقابل اثباتی چون «برخورد تمامیت خواهانه، تخریب ها و اتهام زدن ها و …» نقض میکند، در حالی که نه نشانی برخورد تمامیتخواهانه را در اسناد کنگره ارائه میکند، نه نمونهای از تخریبها نشان میدهد و نه نمونهای از اتهام زدنها! فراتر از آن نوشتار با برخورد غیررفیقانه و نامحترمانه با آن اعضای سازمان که کنشگری خود را به حزب منتقل نکردهاند، آنها را نیروهای غیرفعال و کسانی که در حیات سازمان کاری نکردهاند قلمداد میکند و مصوبۀ همهپرسی را زیرپا میگذارد و ادعای کاذب اقلیت از اکثریت را میسازد و میپردازد. نوشتار با این پیمانشکنیها و بیاحترامیها و ردیف کردن اتهاماتی که هیچیک قابل اثبات نیست، تنها کاری که میکند جوی غیررفیقانه و بدبینانه ایجاد میکند و بذر نفاق و دوری میپراکند.
حذف جمعی متشکل و قانونی
در نوشتار آمده است «برخلاف پیام کنگره که روندهای طی شده را کتمان و با تاریخ سازی دلخواسته، اکثریت سازمان را بمثابه جمعی متشکل و قانونی حذف» [میکند].
راست این است که مشخص نیست منظور حذف کدام جمع متشکل و قانونی و از کجا است! آیا منظور نوشتار این است که اعضایی از سازمان که کنشگری خود را به حزب چپ منتقل کردهاند، در داخل حزب بهصورت جمعی متشکل و قانونی سازمان یافتهاند؟ اگر منظور حذف در سازمان باشد، سازمان عضویت رفقایی را که کنشگری خود را به حزب چپ منتقل کردهاند تعلیق نکرده است. عضویت همزمان در سازمان و حزب چپ، طبق مصوبۀ کنگرۀ پانزدهم که در کنگرۀ شانزدهم تمدید شد، کماکان در سازمان به رسمیت شناخته میشود. البته در سازمان هیچ جمع متشکل و قانونی غیر از تشکیلات سازمان و نهادهای برگزیدۀ کنگره یا شورای مرکزی وجود ندارد.
حزب چپ، نزدیکترین جریان سیاسی به سازمان!
کنگرۀ نوزدهم تاکید میکند «سازمان بنیانگذاری حزب چپ ایران (فداییان خلق) را دستاوردی ارزنده در راستای همگرایی نیروهای فدایی، چپ و عدالتخواه تلقی میکند و از آنجایی که آن را در راه رزم سترگ تاریخی خود نزدیکترین جریان سیاسی بهخود میشمارد، همۀ کوشش خود را برای همسویی، همکاری و هماهنگی با حزب به کار خواهد برد».
من امیدوارم شورای مرکزی سازمان بتواند در پیشبرد ارادۀ مصرح در مصوبۀ کنگرۀ نوزدهم از اقبال و همراهی نهادهای حزب چپ برخوردار شود و سازمان و حزب بتوانند بیشترین همسویی، همکاری و هماهنگی را با یکدیگر داشته باشند.
***************
پانویسها
[۱] https://www.kar-online.com/node/5490
[۲] https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=40932 – اطلاعیۀ «روند و نتیجه پروژه «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» (جمعبندی و ارزیابی ما)» با امضای «کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران و تعدادی از کنشگران چپ».
[۳] اطلاعیه شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران در بارۀ پروژۀ وحدت چهار جریان سیاسی
[۴] سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران در کنگرۀ سیزدهم (مرداد ۱۳۹۵) رسما اعلام کرد: «… پروژۀ «شکلدهی به تشکل بزرگ چپ» به نتیجه نرسیده و پایان یافته است …». (این سند پیشتر در نشانی http://www.etehadefedaian.org/?p=15550 در دسترس بود. اکنون آن را در پیوستهای اطلاعیۀ پانویس ۲ در نشانی https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=40932 میتوان دید).
فرخ عزیز!
ـ مقصود نوشته من روشن است و در اساس به روند تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق) برمی گردد که در سند کنگره ۱۹ به نفع یک بخش از سازمان مصادره شده است. بخشی که عده زیادی از آن ها مخالف وحدت ۳ جریان بودند. برخی از آن ها حتی مخالف سرسخت کاربرد واژه وحدت بودند و مدام در راه وحدت کارشکنی می کردند. اما امروز بنادرستی تشکیل حزب را به حساب خود می نویسند. برای خیلی از رفقای ما، این سئوال مطرح بود که چگونه می توان واقعیت را این چنین وارونه کرد. هم در مقابل وحدت ۳ جریان ایستاد و هم وقتی علیرغم کارشکنی ها، حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تشکیل و تثبیت گردید آن را دستآورد خود شمرد. این نشانه شاخص بی پرنسیپی است. سکوت در مورد این بی پرنسیپی جایز نبود. بی پرنسیپی تنها به این مورد برنمی گردد. از کنگره ۱۸ ما آنقدر بی پرنسیپی، تخریب و تهمت از بخش اقلیت سازمان دیدیم که برای ما غیرقابل تصور بود. این بی پرنسیپی ها، تخریب ها و تهمت ها شدیدأ به اعتمادها ضربه زد و فاصله ها را زیاد کرد.
ـ تخریب حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به شیوه رایج بخش اقلیت سازمات تبدیل شده است. در جریان برگزاری کنگره دوم، موج تبلیغات علیه حزب و تحریف مواضع ان، آنچنان گشترش یافت که به داخل کشور هم رسید. بنادرستی به حزب اتهام زدند که حزب به راست چرخیده و می خواهد با سلطنت طلبان همکاری و ائتلاف کند. تخریب حزب در چند ماه گذشته در کارآنلاین ادامه داشت. چند مطالب تخریبی علیه حزب درکارانلاین درج شد. جالب است که از یکسو از همکاری و نزدیکی با حزب صحبت می کنند و از سوی دیگر حزب را تخریب می کنند و به آن تهمت می زنند.
ـ آنچه در نوشته تو کتمان مانده است، مسئله دو استراتژی سیاسی است. استراتژی گذار از جمهوری اسلامی و استراتژی اصلاح طلبی. برخلاف نوشته تو، گرایش سوم در کنگره ۱۹ غلبه نکرد. این استراتژی اصلاح طلبی بود که در کنگره غالب شد. این دو استراتژی نمی توانند وارد ائتلاف پایدار با هم شوند. کنگره ۱۹ فاصله را بلحاظ سیاسی هم زیاد کرد.
ـ بعلاوه گرایشی که ما اصطلاحأ ضدامپریالیسم می نامیم در کنگره غالب شد. سکوت در مورد تجاوز روسیه به اکراین و سیاست های توسعه طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه، نشانگر این امر است. می دانم غلظت دیدگاه “ضدامپریالیسم” در بین گروهی از بخش اقلیت سازمان بالا است و دیدگاهی مشابه راه توده دارند. ولی اسناد کنگره ۱۹ حاکی از وجود نگاه “ضدامپریالیسم” در سطوح مختلف است.
ـ آنچه در مورد گرایش های موجود حزب نوشتی، دقیق نیست. گرایش حمایت از تحریم های اقتصادی و همکاری با سلطنت طلبان وجود ندارد. خوب است که این ادعا را مستند کنی تا من هم آگاه شوم.
ـ اینکه نوشتی که گویا “سازمان اکثریت حمله روسیه به اوکراین را محکوم نکرده، ناشی از پیشداوری است” غیرواقعی است. پیشداوری در میان نیست. اگر اعلامیه را دقیق می خواندی، متوجه می شدی که جنگ را محکوم کرده است نه تجاوز روسیه به اکراین را. این را حتی دیگران فهمیدند و به شدت متعجب شدند که چگونه می توان تجاوز روسیه را محکوم نکرد.
ـ باز تکرار می کنم پیشداوری در میان نیست که گویا با گفتگو مرتفع می شود. من مواضع تک تک بخش اقلیت سازمان را می شناسم و برگرایش های موجود در درون آن ها اگاهی دارم. مسئله ناشی از عدم شناخت و پیشداوری نیست، بلکه برخوردها و مواضع این بخش از سازمان است که در کنگره ۱۹ بازتاب پیدا کرد. تو هم به عنوان عضو آن، در ندوین مواضع اصلاح طلبی نقش داشتی. مواضع سیاسی تو روش است و بدرجاتی برمواضع کنگره انطباق دارد.
فرخ نگهدار: نوشته رفیق قدیم بهروز خلق در مورد مصوبات کنگره ۱۹ سازمان اکثریت معلوم نیست برای تقویت مرزبندی با سازمان اکثریت است یا برای گشودن راه همگرایی. مقصود رفیق قدیم احمد فرهادی نیز همین ابهام را بازتاب میدهد. اما یک چیز روشن است. این نوع اظهار نظرها، نه تنها جایگزین دیدار و گفتگوی رو در رو نیست بلکه، خطر بیشتر شدن فاصله ها با کاربست آنها بیش از شانس بیشتر شدن همگراییهاست. کاش این فرصت مهیا بود که خلیق و فرهادی قبل انتشار نوشتههای خود همدیگر را میدیدند و صحبت میکردند.
● در طیف فداییان خلق کسانی هستند که از فکر میکنند مبارزه ضدامپریالیستی از کانال مبارزه با جمهوری اسلامی میگذرد، یا فداییان باید در مبارزه جمهوری با حکومت با سلطنت طلبان همکاری کنند، یا فکر میکنند اعتراض علیه تحریمها فشار بر رژیم را کم میکند و به نفع رژیم تمام میشود.
● در طیف فداییان کسانی وجود دارند که از همکاری جمهوری اسلامی با چین روسیه برای مبارزه با قدر قدرتی امریکا طرفداری می کنند، کسانی که برای برقراری مناسبات دیپلماتیک میان جمهوری اسلامی و امریکا مبارزه نمی کنند و تحریمها را ناشی از ماهیت امریکا معرفی میکنند.
● اما در سه دهه اخیر اکثریت قاطع در طیف فداییان، در هر تشکلی فعال بوده اند، مبارزه با ولایت طلبی و وراثت طلبی را پی گرفته و خواهان شکل بلوک جمهوری خواهی و مخالف همکاری یا همنوایی با یکی از آن دو علیه دیگری بودند. آنها در سیاست خارجی موافق بسط مناسبات جمهوری اسلامی با تمام کشورها بودند، امروز هم اکثریت فداییان خلق صریحا مخالف تحریمهای اقتصادی و موافق احیای برجام اند. آنها خروج ترامپ را قاطعانه محکوم کرده اند. اکثریت بزرگ فداییان مخالف فشار خارجی برای تغییر رژیماند. آنها معتقد بوده و هستند که گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری سکولار (عرفی)، چه تدریجی باشد چه ناگهانی، مبارزه ما برای تحقق گذار باید متکی باشد بر جنبش های مدنی و مبارزات مسالمت مردم ایران.
روند تلاشها برای احیای وحدت صفوف فداییان خلق – که قرار بود در راستای بنیانگذاری «تشکل بزرگ و فراگیر چپ» صورت گیرد – منتهی شد به این که در کنار دو سازمان بنیانگذار، سازمان اکثریت و سازمان اتحاد فذاییان، حزب چپ ایران (فداییان خلق) نیز پا به عرصه بگذارد و بخش عمدهای از فعالین فدایی را در صفوف خود جای دهد.
بخصوص در سال های اخیر، و تحت تاثیر فشار حامیان گرایش اول و دوم، روندها به گونه ای پیش رفت که عموم حامیان گرایش اول فعالیت خود را در حزب چپ و عموم حامیان گرایش دوم فعالیت خود را در سازمان اکثریت متمرکز کردند.
اما، بر خلاف گفتهها و نوشته های حامیان طیف های اول و دوم، هم در کنگره ۱۹ سازمان اکثریت و هم در کنگره نخست حزب چپ، حامیان گرایش سوم در طیف فداییان در هر دو کنگره اکثریت آراء را در دست داشتند و هم از این روی اسناد مصوب دو کنگره هیچ تمایز سیاسی بنیادینی با یکدیگر ندارند. هم از این روی، علیرغم تاثیرگذاری غیر قابل انکار طیف اول و دوم بر تصمیمهای کنگره ها، این بسیار خطاست که تصور شود طیف اول در حزب چپ غلبه دارد و طیف دوم در سازمان اکثریت. جالب توجه است که خلیق و فرهادی، علیرغم سایه روشنها هر دو به گرایش سوم در طیف فداییان تعلق دارند.
خوشبختانه، بر اثر تحولات فکری و انباشت تجربه، اکثریت بزرگ و نزدیک به اتفاق فداییان خلق هم حق موجودیت طیف های فکری و سیاسی را در صفوف خود پذیرفتهاند و هم – در هر تشکلی که فعالیت کنند – قبول کردهاند که تکلیف سیاست و برنامه و ترکیب شورای مرکزی به رای اکثریت اعضای کنگره روشن شود. این تنوع فکری و پای بندی عموم فداییان به رعایت پرنسیب دموکراتیک، راه را باز میکند که، علیرغم عضویت فداییان در تشکهای جداگانه، مناسبات میان آنها قطع نشود و تلاش برای همگرایی ادامه یابد.
من مخالف بیان آزادانه مستقل تحلیل ها و ارزیابی های مسئولین تشکلهای فداییان در مورد تصمیمهای کنگرهها نیستم. بخشی از سازمان اتحاد فداییان خلق نیز که به حزب چپ نپیوسته نیز وجود دارد و اعضای آن نیز در این گفتگوها مشارکت می کنند.
آنچه مورد انتقاد است این است که چرا برخلاف سنت خوبی که در اغلب سالهای مهاجرت در طیف فدایی رایج بود، مدافعان سه طیف فدایی دیدارهای حضوری و شخصی خود را کاهش داده یا به کلی قطع کردهاند؟ بهتر نیست رفیق فرهادی و خلیق، و سایر رفقایی که در صفوف اتحاد فداییان، حزب چپ یا سازمان اکثریت کنشگری میکنند، قبل و بعد کنگره ۱۹ یا سایر نشستهای تصمیم ساز هریک، برای این که دیدگاهها و برداشتهای خود را منتشر کنند قبلا با هم دیگر صحبت کنند که حداقل نیاز به تکذیب و تصحیح و عیره کمتر شود و نزدیکی بیشتر تنها مقصود نوشتهها شود.
واقعا بسیاری از «اختلافات» ناشی از امتناع از دیدار و گفتگوی رو در رو، یا گاه، (مثل این حرف که سازمان اکثریت حمله روسیه به اوکراین را محکوم نکرده)، ناشی از پیشداوری است.
این که هم در حزب چپ و هم در سازمان اکثریت طرفداران گرایش سوم یک اکثریت قاطع را در دست دارند بهترین فرصت را برای گسترش فصل مشترکها و کمک به به تحقق آرزوی بزرگ فداییان خلق، یعنی پیشرفت در راستای همگرایی مجموعه نیروهای چپ ایران فراهم آورده است..
آقای احمد فرهادی!
نوشتن “سازمان با پایبندی به برنامهٔ مصوب خود … مبارزه میکند” برای خالی نبودن عریضه است و پیش بینی برای روز مبادا. تا در مقابل سوال اساسی که چرا استراتژی اصلاح طلبی را جایگزین استراتزی گذر کردید، بگویند نه. چون نوشتیم به برنامه سازمان پای بند هستیم. در نوشته شما با همان توجیه روبرو هستیم.
تفاوت بین آنچه به عنوان جنبه ایجابی “تحقق جمهوری عرفی” با “گذار از جمهوری اسلامی” همان تفاوت استراتژی اصلاح طلبی و استراتژی گذار ار جمهوری اسلامی است. برای هرخواننده مبنای قضاوت همین برخورد است نه نوشتن یک جمله برای خالی نبودن عریضه.
در سند کنگره به جای مبارزه برای گذار از جمهوری اسلامی، مبارزه برای تحقق اصلاحات دموکراتیک آمده است. یعنی سمت مبارزه برای تحقق اصلاحات دموکراتیک است نه برای گذار از جمهوری اسلامی. اگر تغییری در استراتژی سیاسی صورت نگرفته است که در کنگره ۱۹ این همه مشاجره بر سر همین موضوع جریان پیدا نمی کرد و بر سر آن شکاف به وجود نمی آمد. مشاجراتی که کنگره را چند هفته عقب انداخت. مثل اینکه در نوشتن مطلب، آن مشاجرات را به فراموشی سپردید. یا عمدا از آن را اط قلم انداخته اید!
تلاش برای کتمان کردن این حقیقت که مشی اصلاح طلبی در کنگره غالب شد، چندان حاصلی نخواهد داشت. باید شجاعت داشت و بدون واهمه اعلام کرد که کنگره مشی سیاسی را تغییر داد و جریان مانده از سازمان اکثریت به جریان اصلاح طلب تبدیل شده است.
جناب آقای فرهادی شما در سال ۲۰۰۹ اینچنین نوشتید: “من به خاطر اعمال عضو یا نهاد مشخصی نیست که بدرود میگویم، به خاطر کل سازمان بدرود میگویم. من هیچ کششی برای اینکه جزیی از تشکیلاتی باشم که کارش فقط انتخاب دوپلهای یک ارگان برای تحلیل سیاسی است، ندارم. من در سازمانی که اعضای اش اگر با اشتباهات و ندانم کاریهای سازمان موافق هم نباشند سکوت میکنند و در برابر خطا ایستادگی نمیکنند، جایی برای خودم نمیبینم.” و استعفا
دادید بعد هم در سال ۲۰۱۱ دوباره با این نوشته: ” رفقا مایلام با سربلندی بگویم کاری که در ۴۰ ماه گذشته در تشکیلات برای رسیدگی به اعتراضهای من و رفیق بیژن صورت گرفت و ظرفیت بسیار بالایی که سازمان در این مورد نشان داد، به گمان من بینظیر و شایستهٴ احترام بسیار است.” و با این تناقض گویی در فاصله دو کنگره به سازمان اکثریت باز گشتید.
چنین برمی آید که باید یکی دو سالی منتظر بود تا شما این نوشته تان را نیز پس بگیرید و باز نامه سرگشاده ای بنویسید و به اشتباهتان اعتراف کنید. توصیه می کنم که با سن و سالی که دارید چیزی ننویسید که بعدا بخواهید آن را پس بگیرید. با این شیوه کسی شما را جدی نمی گیرد!
یک جوابیه متین، مستدل و حقوقی. توران خانم، آقا بهروز بفرمائید!
سوسن خانم به جای کنجکاوی ناموفق در مورد من بهتر است خودتان را معرفی کنید!
نشانی کنونی اسناد مورد اشاره در رابطه با سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
با سپاس از آقای احمد فرهادی به خاطر اشاره به اسناد مرتبط با پروژه و پروسه مدنظر مطلب، از آنجا که چند پیوند قبلی اسناد ما به علت تغییرات اخیر سایت، فعال نیستند، ایشان و خوانندگان محترم اخبار روز را به مراجعه به بخشهای «اسناد – کنگره ها» و «همگرائی چپ»، در سایت کنونی دعوت می نماییم :
/https://www.efiran.org
با احترام
داستان از اینقرار است که هیچ حزب و سازمانی در صورت عدم تعهد به اعضای خود در داخل کشور و خیل هوادارانی که پای گریز نداشته اند و رابطه ی تشکیلاتی آنان با مرکزیت آن روز(دهه شصت) قطع شد ودر تصمیمات پس از سالهای نیمه دوم دهه شصت هیچ نفشی نداشته اند ؛ نمی تواند این اعضا و هواداران را نمایندگی کند و این ادعای باطلی است که حزب چپ و سازمان فدائیان خلق نمایندگی همه ی فدائیان را دارند . جز مستقل ها که نماینده خودشان هستند هیچ گروه دیگری قادر نیست و نمی تواند براساس موازین غیر دموکراتیک ناشی از جدایی سالیان اعضا با رهبران سابق و یا رهبران خودخوانده ی بعدی نماینده و سخنگوی یک جریان فدایی باشد .این که قریب سیزده سال پروژه وحدت راه به جایی نمی برد . اینکه دو بخش از سه بخش وارد در این روند کناره گیری می کنند سوای اختلافات نظری نشان از یک واقعیت مشخص دارد و آن اینکه اگرفدائیان خلق در روند وحدت و تشکیل یک حزب مشارکت نداشته باشند حتی دعواهای نظری هم در بین همانهاییکه مبتکر این روند هستند به دلیل محدودیت های ناشی ازعدم وجود رابطه ارگانیک بین مجموعه فدایی حل و فصل نمیشود . وقتی سازمان فدائیان خلق اکثریت خارج از کشور تصمیم به هرگونه تغییر گرفته اند آیا مستندی وجود دارد که اعضای سازمان در داخل موافق چنین رویکردی بوده اند؟ از همین جا نتیجه درست تر از این مباحث آنست که آن مجموعه ؛ سازمان فدائیان خلق اکثریت را نمیتوانسته اند منحل کنند و حزب چپ هم می تواندمتشکل از بخشی از این مجموعه و مشخصا با هویت های فردی با افراد دیگری ازاتحاد فدائیان و مستقل ها باشد و تکلیفی برای سایرین نمی تواند اعمال کند . براین اساس نمی توان منکر وجود حزب چپ شد اما هیچ مجموعه ای هم نمی تواند سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت را منحل کند حتی همین مجموعه ای که کنگره نوزدهم را برگزار کرده اند. از نظر یک عضو فدایی خلق در داخل ایران تمامی برنامه و خط مشی این کنگره و سایر کنگره ها نیز اعتبار سازمانی ندارد و تنها نگرش مجموعه خارج از کشوری است و دربهترین حالت پیشنهاد هایی است که در صورت درستی برای پیشبرد مبارزات ممکن است به کار گرفته شود مانند هر پیشنهاد دیگری از سوی مجموعه های دیگر جپ خارج از کشوری . چرا که سازمان از آنِ همه ی فدائیان است و نه مهاجران فدایی