پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

” دارویِ خون دلی” – جهانگیر صداقت فر

.

غرقه در خون نیستم، اما دلم خون است:

ظاهراً خوبم، ولی‌ حالم دگرگون است

.

با غریبه از سرِ اجبار می‌‌خندم

آشنا، باور کن، این لبخنده مظنون است!

.

سرخیم از خرّمی یا بی‌ نیازی نیست

گونه‌ام از شرمِ استیصال گلگون است

.

دِینِ خود را من به سهمِ خود ادا کردم

عمری ار باقی‌، به من این چرخ مدیون است!

.

واژگون مانده ست بخت‌ام در همه ایّام

پس کجا این چرخشِ ایّام گردون است؟

.

هر چه را من کِشته بودم این و آن بردند

“سهمِ من این بود؟” گفتم؛ گفت: “قانون است”!

.

خوشه چینِ مزرعِ خود بودم از آغاز

غافل از این که قناعت پیشه مغبون است!

.

دستِ من هم گر چه کوتاه است چون “طاهر”*

پرسشم اما همان “این چون و آن چون” است

.

هر چه کردم حالِ دل بهتر نشد، باری

عاقبت دریافتم دارویش افیون است!

**********

“* اگر دستم رسد بر چرخِ گردون

از او پرسم که این چون است وآن چون”… :بابا طاهر

https://akhbar-rooz.com/?p=164252 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x