چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

درباره پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سالروز مشروطیت – سام الدین ضیائی

شاهزاده رضا پهلوی،

 گاه بسیار به شما امیدوار شده ام و گاهی هم کاملا به امیدواری خود شک کرده ام. مانند امروز پس از خواندن پیام شما به مناسبت ۱۴ مرداد ۱۲۸۵. گاه سکوت در برابر وقایع تاریخی که به نفع خاندان تان رقم نخورد بهتر از بازسازی آن است. آقای پهلوی عزیز، شوربختانه تاریخ آن چه نیست که فرزندان پادشاهان تایید کنند. عامه مردم شاید باور کنند اما در تاریخ ثبت نمی شود!

شاهزاده گرانقدر! اتفاقا اصل نخست مشروطه با کودتای طراحی شده انگلیسی رضا شاه تضعیف شد. شرط اول انقلاب مشروطه چنان که از نامش پیداست مشروطه بودن پادشاهی است. پارلمانتاریسم است. محدود و معدود کردن اختیارات پادشاه است. برچیدن دیکتاتوری است. 

به درستی گفته اید پس از صدور فرمان مشروطیت، ایران نیازمند دولتی بود که ضامن آزادی و برابری حقوقی مردم، و استقلال و رهایی از سلطه و دخالت خارجی باشد. از بحث آزادی و برابری حقوقی که بگذریم، می دانیم که رضا شاه فقید با کودتای طراحی شده از سوی انگلیس به حکومت رسید. با تصمیم انگلیس خلع شد و پدر شما پادشاه درگذشته محمد رضا پهلوی با تصمیم انگلیس اجازه جانشینی یافت. 

بدون انکار موفقیت های گسترده در مدرن سازی و تشکیل حکومت مرکزی رضا شاه، بگذارید بحث درباره اطلاق قهرمان توانمند و مقتدر مشروطیت به پدربزرگ شما را به کارشناسان انقلاب مشروطه واگذار کنیم و ببینیم بقیه تا چه اندازه با ماشالله آجودانی در پیروی رضا شاه از اصول اولیه مشروطیت موافق اند‌. اصلاحات گسترده محمد رضا شاه پهلوی را در تداوم خواسته های انقلاب مشروطه خوانده اید و او را از تکمیل گران پروژه مشروطه نامیده اید. اما نه وقتی از پدر بزرگ و نه آن گاه که از پدر گفتید، از خطر دیکتاتوری و قدرت مطلقه پادشاهان پهلوی نگفتید. از مجالس فرمایشی سخنی به میان نیاوردید. این است آن دو خواست مهم انقلاب مشروطه که با وام گرفتن از سخنان آقای آجودانی از آن طفره رفته اید. 

در آخر، باز می توانستید به واقعیت باز گردید و آرزو کنید کاش پدر به جای ایده ی ضد دموکراتیک تک حزب رستاخیز و تک صدایی کردن و در واقع خفه کردن صدای جامعه، زودتر از ماه های آخر سلطنت و تحت فشار غرب و سازمان های حقوق بشری گوشه چشمی به آزادی و دموکراسی می داشت. یا بسیار پیشتر از آن فریب انگلیس و آمریکایی ها و اطرافیان نادان را نمی خورد و با مصدق کنار می آمد. اما چه گفتید؟ 

آقای پهلوی! می دانید شانس بزرگ خاندان پهلوی چه بود؟ همان انقلاب واپس گرایانه اسلامی که به درستی اشاره کرده اید. جمهوری اسلامی همه ی اشتباهات بزرگ پهلوی پدر و پسر را از یاد همگان پاک کرد! بله! در مقایسه با ویرانگری های آخوند های دیو سیرت، پهلوی ها فرشته بودند! اما تاریخ هرگز از یاد نمی رود! “شاه سایه خداست” را هم فراموش نمی کند!

https://akhbar-rooz.com/?p=164254 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پژمان
پژمان
1 سال قبل

مردم مبارز ایران در انقلاب ۵۷ بساط سلطنت را برچیدند و خواهان جمهوری شدن حکومت بودند . و این را در همه اجتماعات و تظاهرات ایام انقلاب به عیان بیان کردند . ولی حاکمان جدید پس از مسلط شدن بر اوضاع با وارد کردن اصل ولایت فقیه سلطنت دیگری را این بار به شکل مذهبی بر ملک و ملت تحمیل کردند و با خیانت به انقلاب و کودتاهایی مشابه کودتاهای اسفند ۱۲۹۹ و مرداد ۱۱۳۲ دیکتاتوری سهمگین دیگری را برای کشوربه ارمغان آوردند که در تاریخ ایران بی سابقه است . به همین جهت مردم به ستوه آمده در هر فرصتی که به دست می آورند با صدای رسا خواهان برچیده شدن بساط استبداد چه در شکل مذهبی و یا سلطنتی آن هستند و با قاطعیت و استواری و مشت های گره کرده ندا سر میدهند : « « مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر » ٫ « جمهوری جمهوری جمهوری ٫ جمهوری مردمی جمهوری واقعی جمهوری انسانی »

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x