پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

نباید خطر باورنکردنی ناشی از بحران تایوان را دست کم بگیریم – برگردان: حمید پارسا

گردشگران از کنار جزیره پینگتان، یکی از نزدیک ترین نقاط سرزمین اصلی چین به تایوان، به تمرینات نظامی چین در پاسخ به دیدار نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در ۴ اوت ۲۰۲۲، نگاه می کنند. (HECTOR RETAMAL / خبرگزاری فرانسه از طریق گتی ایماژ)

همانطور که پیش بینی می شد، پکن به سفر نانسی پلوسی به تایوان واکنش خوبی نشان نداد.

این کشور همزمان با آغاز تمرینات نظامی چند روزه  در اطراف جزیره و پرواز دادن چهار موشک چینی بر قلمرو تایوان، محدودیت‌های تجاری جدیدی اعمال کرد. پکن پلوسی و خانواده‌اش را تحریم کرد و  گفت‌وگو با واشنگتن در مورد مسائل نظامی و تغییرات آب و هوایی را قطع و عملا تلاش‌های بین‌المللی برای مقابله با جدی‌ترین و فوری‌ترین تهدید برای امنیت جهانی را متوقف کرد. 

دیدار تحریک آمیز پلوسی با  هشدارهای متعدد کارشناسانی مانند لایل گلدشتاین همراه بود. گلدشتاین، محقق توسعه برنامه های نظامی استراتژیک چین و روسیه که بیست سال در کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده تدریس می کرد، اندکی بعد از دیدار پلوسی با برانکو مارسیتیچ از ژاکوبن گفتگو کرد.

گلدشتاین اهمیت تایوان برای رهبران چین و خطر جنگ هسته‌ای را توضیح می دهد و می گوید چرا ایالات متحده می‌تواند در جنگ با چین بر سر این جزیره شکست بخورد.


برانکو مارسیتیچ: چرا سفر نانسی پلوسی به تایوان از سوی چین تا این حد تحریک آمیز تلقی شد؟

لایل گلدشتاین: بسیاری از مردم؛ از جمله من، واقعا شگفت زده شده اند، من فکر می کردم پکن ممکن است صد هواپیما را به منطقه بفرستد یا چیزی مشابه آن، اما به نظر می رسد واکنش آن ها در مقیاسی بزرگ و شامل انواع حرکت های بی سابقه است.

اما اگر دقیق تر تحولات چین را دنبال کرده باشید، این تعجب آور نیست. برای حداقل پنج سال یا بیشتر، ما در یک بحران کند بوده‌ایم، اکنون موضوع تایوان به طور خاص، و روابط ایالات متحده و چین به طور کلی، به سطح بسیار خطرناکی رسیده است. چین این را ضربه ای دیگر به چارچوب سیاست چین واحد می داند. بسیاری از مردم می گویند، “نیوت گینگریچ در سال ۱۹۹۷ به آنجا رفت، بنابر این سابقه ی این طور دیدارها وجود دارد، پس مشکل چیست؟” اما برای چین اصلاً اینطور نیست. آنها در سال ۱۹۹۷، نیروی دریایی ای نداشتند که بتوانند آن را به رخ بکشند، اکنون احساس می کنند قدرت تنظیم شرایط را دارند.

هنگ کنگ باعث شده است بسیاری از رهبران چین و ارتش آزادیبخش خلق، (ارتش چین)، چارچوب «یک کشور، دو سیستم» را که برای همه طرف‌ها مفید بود، به زباله‌دان تاریخ بسپارند. آن ها به این نتیجه رسیده اند که یکپارچگی مسالمت‌آمیز یا اتحاد غیرممکن است و نیرو تنها راه حل است. این یک نمای بسیار تاریک است، و ممکن است بیشتر و بیشتر فراگیر شود.

ما تحت هر شرایطی پیگیرانه می‌خواهیم نظر چین را نسبت به این دیدگاه تغییر دهیم، اما به نظر می‌رسد برعکس عمل می‌کنیم، همه ی نگرانی های آن‌ها را دامن می زنیم و بازدیدکنندگان سطح بالاتر و بالاتری را (به تایوان) اعزام می کنیم. ما دو ماه پیش دو سناتور – که موقعیت کوچکی در دولت ایالات متحده نیست – به تایوان فرستادیم، و چین مشت های خود را گره کرد و از زبان تند استفاده کرد. در رسانه های اصلی این ها منعکس نمی شود.

در توییتر، تمام تهدیدات چین علیه تایوان را مستند کرده ام. حداقل هفته ای یک بار این تهدیدات تکرار می شود: “ارتش آزادی بخش چین اراده و توانایی برای تضمین اتحاد ملی را دارد.” در سال گذشته، این اظهارنظر بارها تکرار شده اما به عمد توسط مطبوعات غربی نادیده گرفته می شود. زیرا در غرب نمی توانند این گزاره را درک کنند یا آن را نادیده می گیرند یا می خواهند نادیده بگیرند.

در دنیای مجهز به سلاح هسته‌ای، نادیده گرفتن صریح هشدارهای طرف مقابل، غیرقابل باور و بالقوه فاجعه‌بار است.

برانکو مارسیتیچ: چرا تایوان چنین خط قرمزی برای چین است؟

لایل گلدشتاین: افراد منطقی، حتی مورخان، در این مورد اختلاف نظر دارند. من نمی خواهم بگویم یک نظر درست است و آن یکی غلط. اما کشورها چگونه تشکیل می شوند؟ ملغمه ای از جنگ‌های عمدتاً خشن، باعث شده است اکثر کشورها مرزهای فعلی خود را داشته باشند.

چین تقریباً چند هزار سال است مرزهای خود را داشته و به همین دلیل چینی ها به مسائل مربوط به تمامیت ارضی بسیار حساس هستند. البته، دوره جنگ های اروپا را به آن اضافه کنید. بیشتر مردم متوجه این موضوعات نمی شوند. اما ایالات متحده کاملاً در این مسایل درگیر بوده است. از حدود سال ۱۸۵۰ تا حدود ۱۹۲۰، تقریباً یک قرن، نیروی دریایی ایالات متحده، شامل قایق های توپدار همراه با نیروی دریایی بریتانیا، در حال گشت زنی در یانگ تسه بود. ما پلیس چین بودیم. این نوعی امپریالیسم بود و اگر اهالی ناآرام می شدند، قایق های توپدار آن ها را هدف می گرفتند. موارد بی‌شماری وجود دارد که ایالات متحده به همراه ژاپن و بریتانیا برای سرکوب شورش‌ها اقدام می کردند.

در دنیای مجهز به سلاح هسته‌ای، نادیده گرفتن هشدارهای طرف مقابل، غیرقابل باور و بالقوه فاجعه‌بار است

یورش اروپا با حمله نهایی ژاپن همراه شد که بیشتر ِ چین را فتح کرد. این وضعیت از کجا شروع شد؟ در تایوان، و در چین برخلاف خوانندگان غربی که با فتح تایوان توسط ژاپن در سال های ۱۸۹۴-۱۸۹۵ آشنایی ندارند، این وقایع را غالبا به یاد می آورند. جنایات وحشتناکی صورت گرفت. این یورش به نوعی مقدمه ای برای اتفاقات جنگ جهانی دوم بود، زمانی که ژاپنی ها بی رحمانه مردم تایوان را در روزهای اولیه استعمار سلاخی کردند.

چینی ها خصومت خاصی نسبت به ژاپن دارند، زیرا هیچ وقت ژاپن به خاطر جنایات خود در چین مورد سوال قرار نگرفته و هیچ غرامتی پرداخته نکرده است. یورش از تایوان شروع شد و از این رو تایوان در حال تبدیل شدن به نقطه کانونی ناسیونالیسم چینی است که تا حد زیادی بر پایه ی احساسات ضد ژاپنی ساخته شده است. من همیشه به مخاطبان چینی متذکر می شوم که تا حدودی به لطف ایالات متحده است که چین از دست ژاپن نجات یافت. بنابراین داستان یک طرفه نیست.

در سال ۱۶۸۳ سلسله چینگ تایوان را تصرف کرد. چینی‌های زیادی در این جزیره بودند. این جزیره در امپراتوری چین ادغام و بعداً به یکی از استان های آن تبدیل شد. این تقریباً یک قرن قبل از انقلاب آمریکا است. سال ها قبل از اینکه ایالات متحده حتی به هاوایی یا کالیفرنیا فکر کند، تایوان بخشی از چین بود. پس ادعای چین ادعای محکمی است.

در سال ۱۹۷۲، ایالات متحده در بیانیه ی شانگهای تایید کرد تایوان بخشی از چین است. من از آمریکایی ها و همه مردم در سراسر جهان می خواهم سخنرانی های فرانکلین روزولت در قاهره و هری ترومن در ژانویه ۱۹۵۰ را بخوانند، در این سخنرانی ها آن ها به وضوح بیان می کنند که تایوان بخشی از چین است که توسط امپراتوری ژاپن تصرف شده بود.

برانکو مارسیتیچ: اگر تنش ها موجب جنگ ایالات متحده و چین بر سر تایوان شود، چنین جنگی چگونه پیش خواهد رفت؟

لایل گلدشتاین: من بیست سال در کالج جنگ نیروی دریایی ایالات متحده کار و در مورد توسعه نیروی دریایی و نظامی چین تحقیق کرده ام، بنابراین به خوبی با تمام سیستم های آن ها آشنا هستم. این احتمال وجود دارد که ایالات متحده در جنگ بر سر تایوان شکست بخورد.

دلیل واضح آن جغرافیایی است. در جنگ، چین درست در آستانه خانه خود خواهد جنگید و می تواند تمام قدرت نظامی عظیم خود را بسیج کند. نه فقط نیروی انسانی و قدرت لجستیکی که در آن نقاط قوت زیادی دارد، بلکه هواپیماهای جنگی و هلیکوپترها و هر نوع کشتی که می توانید تصور کنید. هر نقطه از چین اساساً از راه دریا یک روز با تایوان فاصله دارد.

این وضعیت را با وضعیت ایالات متحده مقایسه کنید. ما واقعاً قدرت نظامی عظیمی داریم، اما نمی‌توانیم آن را وارد میدان کنیم، و حتی اگر بتوانیم، آیا می‌توانیم از آن حمایت کنیم؟ حتی زیردریایی‌ها، که آس نیروهای ما هستند و تنها قدرتی است که می‌تواند به میدان نبرد برسد و در برابر چین بجنگد، از پشتیبانی برخوردار نخواهد شد. اژدرهای آنها به سرعت تمام می‌شود، زیرا زیردریایی‌ها مهمات کافی ندارند. بنابراین به زبان نیروی دریایی، آنها «Winchestered» می شوند. یعنی مهمات آن‌ها تمام شده و بی‌فایده می‌مانند و مجبور می شوند به مدت بیست یا سی روز به عقب برگردند و این تکرار خواهد شد. بنابراین حتی نیرویی که آمادگی بیشتری برای وارد شدن به جنگ دارد نیز نمی تواند آمادگی خود را حفظ کند.

قدرتی که نیروی هوایی یا ارتش زمینی می تواند وارد نبرد کند، تقریباً صفر است. فراموش نکنیم، نیروی هوایی کاملاً به باند فرودگاه ها وابسته است…

همه باندهای نزدیک در گوام، اوکیناوا و مناطق دورتر از بین خواهند رفت. چین اکنون توانایی هدف قرار دادن هاوایی و آلاسکا را دارد. صحبت از روز اول یا حداقل روز هفتم درگیری است. من به یک ژنرال نیروی هوایی گفتم: “آقا، آیا می دانید تاسیساتی که در آلاسکا دارید احتمالاً در یکی دو هفته اول جنگ با چین هدف قرار می گیرند؟” او متعجب شد، اما نباید تعجب می کرد. در جنگ طرفین به اهداف یکدیگر حمله می کنند.

این یک قصه ی طولانی است. میزان قدرت آتش و توانایی حفظ آن در طرف ایالات متحده وجود ندارد. بارها و بارها در مطبوعات گفته شده چین تقریباً همیشه برنده بازی‌های جنگی است. این نشانه بدی است. ما باید واقعیت را بدانیم و واقعیت این است که چین در سناریوی تایوان از کارت های نظامی عظیمی بهره می برد.

بسیاری از مردم به جنگ اوکراین اشاره می کنند. تایوان پانزده برابر کوچکتر از اوکراین است. یکی از مشکلات بزرگ روسیه این است که نیروهای خود را بسیار کم و قدرت آتش را پراکنده کرده است، زیرا اوکراین کشور بزرگی است. در مورد تایوان، قدرت آتش در یک منطقه کوچک بسیار بیشتر متمرکز می شود، نیمی از تایوان را کوه ها تشکیل می دهند، بنابراین منطقه حتی کوچکتر است. بودجه نظامی چین نیز تقریباً پنج برابر روسیه است و تایوان از نظر دریافت کمک های تسلیحاتی وضع بسیار سخت تری دارد. وقتی چنین اتفاقی بیفتد قطعا دلتان نمی خواهد در تایوان باشید.

برانکو مارسیتیچ: خطر تشدید تنش هسته ای بر سر تایوان تا چه اندازه بالاست؟

لایل گلدشتاین: بسیاری از مردم این احتمال را نادیده می گیرند و این کاملا غیرمسئولانه است. اگر بخواهم پلوسی را برای چیزی مقصر بدانم، این است که در عصر هسته ای، این نوع موضع گیری خطرناک است و باید به طور گسترده محکوم شود.

می توان راه های زیادی را برای یک سناریوی هسته ای در نظر گرفت. در زمینه مطالعات نظامی ایالات متحده و چین، ما زیاد در مورد سلاح های هسته ای تاکتیکی صحبت نمی کنیم، اما استراتژیست های چینی این روزها در مورد این موضوع زیاد صحبت می کنند، به ویژه به این دلیل که چنین سلاح هایی از ویژگی رقابت آمریکا و شوروی بودند.

چینی‌ها متوجه شده اند که ما زیردریایی‌های آمریکایی را به سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی تجهیز می‌کنیم و به طور گسترده در این مورد نوشته اند. آنها می گویند: “این بسیار شبیه سلاحی است که ایالات متحده می تواند در سناریوی تایوان از آن استفاده کند.” و “اگر ایالات متحده این مسیر را طی کند، سایر کشورها هم به همین مسیر خواهند رفت.” این یک امر بدیهی و اشاره به این واقعیت است که چین در حال توسعه تسلیحات مشابه است و برای آن روز آماده خواهد بود. من هیچ تأییدی ندارم که آن ها از سلاح های هسته ای در میدان جنگ استفاده کنند – این فقط سوء ظن من است و آنها تهدید کرده اند این کار را می کنند و من شواهد بسیار بیشتری برای نشان دادن آن دارم.

این بدان معنی است هرگاه جنگی بین این دو شروع شود، اگر یک طرف در آستانه ی شکست قرار بگیرد – فرض کنید طرف ما شکست بخورد، یکی از زیردریایی های ما، که هزاران یا صدها مایل دورتر قرار دارد، شلیک می کند. یک سلاح اتمی در میدان نبرد که نیروهای مهاجم را مورد هدف قرار می دهد، و آنها در گوام یا هاوایی واکنش مشابهی نشان می دهند. عکس این هم می تواند اتفاق بیفتد. اگر چین حمله کند و تهاجم متوقف شود یا شکست بخورد، و نیروهای آمریکایی به طرف منطقه حرکت کنند، آنها تحمل نخواهند کرد. ما باید از خود سوال کنیم آیا چین در عصر هسته ای در چنین موقعیتی به استفاده از سلاح هسته ای متوسل می شود تا به دیگران هشدار دهد از مرزهای آن دور شوند. ممکن است چین از کارت هسته ای علیه ژاپن استفاده کند.

یک موضوع دیگر: چین با جدیت بسیار در حال توسعه نیروهای هسته ای خود است. این غم انگیز است .چین قبلاً به بازدارندگی هسته‌ای سطح پایین خود افتخار می‌کرد. اما آنها فکر می کنند احتمال جنگ با ایالات متحده بسیار زیاد است، به ویژه در مورد تایوان، و آنها می خواهند قدرت خود را با قدرت ایالات متحده منطبق کنند.

جنگ هسته ای ممکن است تصادفی رخ دهد. بسیاری از تحلیلگران آمریکایی در مورد اینکه چگونه چین به طور فزاینده ای کلاهک های هسته ای را با کلاهک های معمولی ترکیب می کند صحبت می کنند – آنها حتی روی همان موشک معمولی پرواز می کنند. پس چگونه بفهمیم که موشک های چینی که به سوی گوام یا هاوایی شلیک می شوند، حامل سلاح هسته ای نباشند؟ تنها چند دقیقه فرصت برای تصمیم گیری و واکنش متقابل وجود دارد.

توسعه سیستم های دفاع موشکی سلاح های عجیب و غریب بیشتری تولید کرده است. گرایشی به سمت سلاح های مافوق صوت وجود دارد و چینی ها نیز مانند روس ها به سیستم های دفاع موشکی نافذ علاقه دارند. یکی از گزینه ها نابودی رادارهای ضد موشکی است. انواع سلاح های مخرب ساخته شده اند.

برانکو مارسیتیچ: روابط چین و ایالات متحده احتمالاً دارای پادمان ها و سازوکارهای دوران جنگ سرد بوده و برای تنش زدایی و اجتناب از درگیری نیست.

لایل گلدشتاین: یک تحلیلگر چینی به من گفته بود ایالات متحده و چین هرگز بحران موشکی کوبا را نداشته اند. بحران خیلی بدی بود. هر دو طرف به معنای واقعی کلمه به سوی آخرالزمان می رفتند. تردید ندارم جهان می توانست در آن لحظه نابود شود. هر چه بیشتر در مورد آن بحران بیاموزیم، ترسناک تر می شود.

من با کاپیتان یک زیردریایی روسی مصاحبه کردم که انگشتش را روی ماشه یک اژدر مجهز به سلاح هسته ای که برای ضربه زدن به گروه آبی خاکی آمریکا در سواحل کوبا طراحی شده بود، گذاشته بود و نیروی دریایی ایالات متحده حتی نمی دانست که روسیه سلاح های هسته ای تاکتیکی مستقر کرده است. در آن بحران هسته ای ما کاملاً کور عمل می‌کردیم. احتمالاً در تایوان هم همینطور باشد. ما به طور کامل نمی دانیم آنها چه سلاح هایی دارند و آنها هم نمی دانند ما چه سلاح هایی داریم. هر دو طرف تعدادی از کارت های خود را رو نمی کنند.

برانکو مارسیتیچ: در سال ۱۹۶۶ مطالعه ای در مورد برنامه ریزی جنگی ایالات متحده برای تهاجم چین به تایوان انجام شد که در آن مقامات توافق کردند به سرعت به حملات هسته ای علیه چین متوسل شوند. آیا این موضوعی است که استراتژیست ها و رهبران نظامی ایالات متحده امروز نیز درباره آن بحث می کنند؟

لایل گلدشتاین: من فکر می کنم که این یک لحظه ی مهم بود که محتوای چنین سناریویی را نشان می دهد. کسانی که تاریخ دهه ۱۹۵۰ را مطالعه کرده اند می دانند در بالاترین سطوح، رئیس‌جمهور به دلیل مسائل مربوط به تایوان به دستور حمله هسته‌ای به چین فکر می‌کرد. آیزنهاور و دیگر رهبران آمریکایی خوشبختانه متوجه شدند دیوانگی است که شما از سلاح های هسته ای برای دفاع از این سنگ های کوچک استفاده کنید.

اما موضوع به همین جا ختم نشد. ما سلاح هسته ای در تایوان مستقر کردیم. فکر می کنم هفت هشت سال آنجا بودند: موشک های تاکتیکی ماتادور. با این سلاح ها قرار بود از تایوان دفاع کنیم، زیرا آمریکا نمی تواند قدرت آتش کافی را در آنجا برای نابودی کل ناوگان چین و جلوگیری از تهاجم آن ها، مستقر کند. بنابراین سلاح های هسته ای را در تایوان کاشت.

خوشبختانه، سلاح ها بعد از دیپلماسی کیسینجر از آن جا خارج شدند. اما آن اقدام بیانگر یک اصل اساسی بود که در چنین سناریویی، ایالات متحده احتمالاً نمی تواند قدرت آتش کافی برای پیروزی داشته باشد، مگر اینکه به سلاح هسته ای متوسل شود. این را در دهه ۱۹۵۰ فهمیدند و از آن زمان واقعا هیچ چیز تغییر نکرده است.

من گمانه زنی های بیهوده ای را در مطبوعات نظامی دیده ام مبنی بر اینکه هیچ کشوری هرگز به غرق کردن یک ناو هواپیمابر آمریکایی که پنج هزار سرنشین دارد فکر نمی کند زیرا قطعا انتقام گیری هسته ای را به دنبال خواهد آورد. اما چه می شود اگر چین به فکر غرق کردن دو یا سه یا پنج ناو هواپیمابر باشد. من حتی نمی خواهم به این احتمال فکر کنم، اما کاملاً ممکن است چنین اتفاقی بیفتد.

این احتمال وجود دارد ایالات متحده در جنگ بر سر تایوان شکست بخورد

یکی از بدترین سناریوهایی که در طول این سال ها به نظر من رسیده این است که اگر چین به یک ناو هواپیمابر آسیب جدی وارد کند و ناو در حال غرق شدن باشد، ما باید سه یا چهار هزار نفر را که در جایی در دریای چین شرقی در حال غرق شدن هستند نجات بدهیم. چه اتفاقی می افتد؟ برای نجات آن ها باید یک گروه متشکل از پانزده یا بیست کشتی را اعزام کنید. در جنگ های دریایی مدرن، زمانی که دشمن بداند همه کشتی ها در کدام نقطه قرار گرفته اند، می تواند به راحتی آن ها را مورد هدف قرار دهد. این یک سناریو برای نابود کردن حداقل نیمی از نیروی دریایی ایالات متحده است.

عکس آن را در نظر بگیریم، اگر ایالات متحده یک هواپیمایی چینی را سرنگون کند، آیا می تواند منجر به تشدید تنش هسته ای شود؟ چین ممکن است دست به چنین کاری بزند. ما نمی دانیم آستانه هسته ای کجاست. هیچ جنگ بزرگی بین قدرت های هسته ای صورت نگرفته است. اغلب وقتی با رهبران نظامی ایالات متحده سروکار دارم، آنچه را که در جریان بحران موشکی کوبا گفته شد، به آن ها می گویم: «من و شما به اندازه ی هم جنگ هسته ای داشته ایم، پس لطفاً به من نگویید که می دانید قرار است چه اتفاقی قرار است بیفتد.»

برانکو مارسیتیچ: چه چیزی می‌توانیم یا باید از بحران و در نهایت جنگ در اوکراین بیاموزیم که بتوان آن را برای تنش‌های فزاینده کنونی با چین در نظر گرفت؟

لایل گلدشتاین: من همیشه این سوال را به شکل دیگری مطرح می کنم. از جنگ اوکراین در مورد نحوه ی دفاع درست از تایوان چه می توانیم بیاموزیم؟ این ادعا درست نیست که اگر این همه سلاح را پنج سال پیش به اوکراین فرستاده بودیم، روسیه هرگز دست به جنگ نمی زد. انباشت تسلیحات در ماه های نوامبر، دسامبر و ژانویه در اوکراین تا حدی باعث درگیری شد. در رابطه با تایوان نیز ممکن است همین اتفاق بیفتد. شما فقط یک پرچم قرمز را جلوی یک گاو نر تکان می دهید. سعی می کنید گزینه های نظامی آن ها را سلب کنید و بنابراین معضل امنیتی را به نقطه انفجار می رسانید.

مهم‌ترین درسی که باید از جنگ اوکراین یاد گرفت این است که نمی‌توان به‌راحتی از خطوط قرمز قدرت‌های بزرگ عبور کرد. من گفتمان پوتین در مورد خطوط قرمز را از حدود سال ۲۰۲۰ در دانشکده جنگ نیروی دریایی که در آن کار می‌کردم دنبال کرده ام. به همکارانم می گفتم “هر اتفاقی بیفتد، بهتر از آن است که خطوط قرمز روسیه را زیرپا بگذاریم.” زیرا کاملاً واضح بود که ما به این خطوط نزدیک و کم و بیش با آن ها مماس می شدیم و نادیده شان می گرفتیم و می گفتیم: “این یک ژست است، این غیرقابل قبول است، روسیه نباید آن را بگوید”. این رویکرد فراتر از احمقانه است و برای مردم اروپای شرقی و اوکراین و روسیه فاجعه به بار آورد.

بحث حوزه های نفوذ است. من در کتاب سال ۲۰۱۵ خود استدلال کردم که حوزه های نفوذ تنها راه حل مناقشه با چین و روسیه است. حوزه های نفوذ چیزی نیستند که بپذیریم یا نپذیریم، آنها واقعیت جهان هستند و به همین دلیل است که باید خط مشی ها بر مبنای پذیرش آن ها تنظیم شود. مبارزه با آن ها شنا کردن در خلاف جریان خواهد بود و به فجایع وحشتناکی مانند جنگ اوکراین منجر می شود.

درس های خاصی از نظر نظامی وجود دارد. موافقم موشک های «جاولین» و «استینگر» و چیزهایی از این قبیل تا حدودی برای تایوان مفید هستند، اگرچه هشدار می‌دهم که انباشتن این سلاح‌ها در تایوان می‌تواند باعث همان اتفاقی شود که سعی در جلوگیری از آن داریم. آیا تایوان باید در فناوری ضد پهپاد سرمایه گذاری کند؟ مطمئنا. اما من امید زیادی ندارم که تایوان بتواند با قدرت نظامی چین برابری کند. آنها در حال حاضر از ۲ درصد در هزینه های دفاعی فراتر رفته اند، اما برای اینکه واقعاً به نوعی با چین مطابقت داشته باشند، باید بیش از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی خود را به هزینه های دفاعی اختصاص داده و آن را برای یک دهه ادامه دهند. در آن مرحله، آنها ممکن است شانس داشته باشند. در غیر این صورت امکان واقعی نمی بینم.

بنابراین موضوع مهم برای تایوان تجهیزات نظامی نیست. مهم ترین موضوع دیپلماسی است. فرصت های زیادی برای جلوگیری از جنگ در اوکراین از دست رفت. مثلا، چقدر سخت بود اگر آنها صرفاً اعلام می کردند اوکراین یک کشور بی طرف است؟ نمونه های زیادی از کشورهای بی طرف وجود دارد که هم در رفاه و هم بسیار مسلح هستند. این یک گزینه قابل اجرا بود، اما با ایدئولوژی ما همخوانی نداشت. این ایده که می‌توانیم سقوط کنیم، می‌توانیم مصالحه کنیم! گفتند این نشان دهنده ضعف است، بنابراین ما هرگز نمی‌توانیم آن را انجام دهیم.

تایوان دارای امکانات دیپلماتیک زیادی است. ما باید آنها را تشویق کنیم. در دسامبر ۲۰۱۵، رهبران تایوان و چین یک دیدار دوستانه عالی داشتند. آنها اشتراکات زیادی دارند. پیوندهای زیادی در سراسر تنگه وجود دارد. میلیون‌ها نفر از ساکنان سرزمین اصلی به تایوان آمده‌اند و دیده‌اند که جزیره چقدر زیبا است، هوا چقدر تمیز است و چقدر خوب اداره می‌شود. این بهترین راه برای نزدیک شدن روابط میان تنگه است. همه نوع مصالحه باید انجام شود، مبادلات انسانی، اقدامات اعتمادساز نظامی. همه اینها باید در مورد اوکراین و روسیه اتفاق می افتاد، اما، ما بر رویکرد تقابلی اصرار داشتیم و اکنون جنگ وحشتناکی داریم.

برانکو مارسیتیچ: ناتو اخیراً همزمان با دعوت از چندین کشور آسیا – اوقیانوسیه برای اولین بار چین را یک چالش امنیتی خوانده است. این تغییر چقدر مهم است؟ آیا نشانه نوعی گسترش اساسی ماموریت ناتو است؟

لایل گلدشتاین: من چندین سال است که تمایل ناتو به شرق را مشاهده می‌کنم و می بینم انگلیس و فرانسه ناوها و زیردریایی‌ها را به سوی شرق روانه می کنند. چند سال پیش در آلمان سخنرانی کردم، افرادی در نیروی دریایی آلمان از من پرسیدند: “ما مشتاقیم کشتی به دریای چین جنوبی بفرستیم، آیا این کمک می کند؟” من گفتم: «نه، این یک نوع دیوانگی است که آلمان خودش را وارد این موضوع کند. مطمئناً این کار بیشتر ضرر خواهد داشت تا سود.» آن ها از جواب من خوششان نیامد. امید داشتند که من آن ها را تایید کنم و بگویم عالی است!

ناتو در چین هیچ وقت شهرت خوبی نداشته است. اگرچه ده تا پانزده سال پیش، روابط کاری معقولی بین ناتو و چین برقرار بود و اتحادیه اروپا تبادلات دفاعی و تماس‌های واقعاً خوبی با چین برقرار کرده بود که بسیار مفید بود. من اصرار داشتم اروپا به عنوان بالشتکی برای رقابت ایالات متحده و چین عمل کند و دوست هر دو طرف باشد. به هر دوی آن ها بگوید کمی آرام باشند. به چین کمک کند تا تمایلات ملی گرایانه افراطی را کاهش دهد، و به ایالات متحده کمک کند تا تمایل بی پایان خود برای رقابت را کنار بگذارد.

اروپا تا حدود سال ۲۰۱۶ نقش خود را بسیار موثر ایفا کرد. سپس همه چیز تغییر کرد و گفتمان اروپایی ها در مورد چین به شدت به سمت راست منحرف و بسیار ضد چینی شد تا جایی که حتی از لفاظی های ایالات متحده در مورد چین نیز پیشی گرفت. این بسیار ناراحت کننده بود. می‌توانم نمونه‌های بی‌پایانی را برای شما بیان کنم، اما اگر مجله اکونومیست را بخوانید، در طول سال‌ها نسبت به چین بسیار سخت‌تر شده است. در تفکر اروپایی، آنها کم و بیش روسیه و چین را به هم مرتبط می‌کنند، زیرا اقتدارگرایی برایشان بسیار مهم است، اگرچه رژیم های روسیه و چین بسیار متفاوت هستند. قرار دادن چین و روسیه در کنار هم نابجاست.

در سال ۲۰۱۷، در حالی که بحران کره در حال گسترش بود، یک اسکادران از کشتی های فرانسوی به منطقه اعزام و چینی ها از این موضوع بسیار ناراحت شدند. این اروپایی ها بودند که در قرن نوزدهم بر چین سلطه داشتند. چین چندین جنگ علیه فرانسه و بریتانیا انجام داد. وقتی ناوگان فرانسوی در اطراف آن ها حرکت می کند، طبیعتا آن ها را بسیار خشمگین می کند.

خداوند، جنگ در اوکراین را برکت دهد، زیرا این جنگ روح تازه ای به ناتو دمیده و بوروکرات های آن را از بی کاری در آورده است. اگرچه دیپلماسی و بازی ترکیه با روسیه باید بفهماند این اتحاد آن قدر هم منسجم نیست. اروپا باید روی اروپا تمرکز کند و بینی خود را از امور آسیایی بیرون بکشد. آیا توجه به آسیا دلیلی نبود که آنها در جنگ با روسیه غافلگیر شدند؟

ایالات متحده همیشه امیدوار است و انتظار دارد هر کاری انجام می دهد، مورد تشویق اروپایی ها قرار بگیرد. این اثر تشویقی در واشنگتن بسیار قوی و بسیار مخرب است. آیا ایالات متحده می توانست بیست سال بدون این تشویق در افغانستان دوام بیاورد؟ نیمی از استدلال اروپایی ها در ده سال گذشته ی عملیات در افغانستان این بوده است: «ما نمی توانیم عقب نشینی کنیم، ناتو چه می گوید؟ ما نمی توانیم متحدان خود را رها کنیم.»

موضع ناتو در اینجا بسیار قابل انتقاد است. اروپایی ها کارت های دیپلماتیک قابل توجه خود را تسلیم کرده اند و چین نسبت به اروپا بدبین تر شده است. اروپا می توانست به ایجاد نظم جهانی جدید و صلح آمیزتر کمک کند.

برانکو مارسیتیچ: چین به دنبال گسترش پایگاه های خارجی و تقویت ارتش خود است، چقدر باید نگران باشیم؟

لایل گلدشتاین: ایالات متحده حدود هشتصد پایگاه نظامی خارجی و چین یک پایگاه نظامی خارجی دارد. وقتی چین ۷۹۹ پایگاه نظامی دیگر تاسیس کرد آن وقت می توانید این نگرانی را مطرح کنید. ما واقعاً در نقطه ای نیستیم که به طور جدی نگران این موضوع باشیم.

پایگاه آنها در آفریقا در واقع تنها پایگاه خارجی آنهاست. پایگاه های صخره ای کوچک در دریای چین جنوبی را نمی توان پایگاه های خارجی نامید. در مورد پایگاه آفریقایی چیزهایی وجود دارد که کمی نگران کننده است.

پایگاه چین در جیبوتی است. سه مایل دورتر، یک پایگاه آمریکایی بسیار بزرگ قرار دارد. در گوشه ی دیگری نزدیک آن جا یک پایگاه فرانسوی است و در آن یکی گوشه یک پایگاه کوچک ژاپنی قرار دارد و… و… همه در جیبوتی پایگاه دارند. اگر چین طرح‌های واقعاً شرورانه‌ای در آفریقا داشت، پایگاه خود را درست در کنار همه این پایگاه‌های دیگر قرار نمی‌داد، جایی که ما به راحتی می‌توانیم کارهای آنها را نظارت کنیم.

اگر بخواهم سیاست چین در آفریقا را خلاصه کنم، آنها کارهای زیادی برای حفظ صلح انجام می دهند، و سزاوار اعتبار زیادی برای حفظ صلح هستند. دوم، تعداد زیادی از اتباع چینی و شرکت‌های تجاری در آفریقا وجود دارند، و نگران هستند که ممکن است مجبور باشند کاری را که ما در نیروی دریایی NEO می‌نامیم – عملیات تخلیه غیر جنگی – انجام دهند و این می‌تواند در عمل یک خطر باشد.

به نظر من ما اساساً در یک جنگ سرد با چین هستیم و آنها همانگونه رفتار می کنند که ما رفتار می کنیم. آنها در صورت نیاز به جنگ و حمله به ایالات متحده شروع به تسخیر مواضع استراتژیک می کنند. شایعه ای وجود دارد مبنی بر اینکه ما شاهد یک پایگاه آن ها در غرب آفریقا خواهیم بود. چین در همه این مکان ها منافع مشروعی دارد، آیا این پایگاه ما را آزار می دهد؟ من از دیدن پایگاه چین در اقیانوس اطلس هیجان زده نمی شوم.

در مقالات رسمی چینی در مورد استراتژی اقیانوس اطلس چین، یکی از مواردی که آنها خیلی واضح روی آن تاکید می کنند این است: “اقیانوس اطلس برای ایالات متحده کاملاً حیاتی است. ایالات متحده به حیاط خلوت ما می آید و در دریای چین جنوبی می چرخد، بنابراین ما باید به حیاط خلوت آنها برویم.”

برانکو مارسیتیچ: گفتمان غرب در مورد جنگ در اوکراین، و به نظر می رسد اکنون در مورد چین و تایوان، تاکید بر ارزش های مترقی حول دفاع از دموکراسی و خودمختاری است. اما خطر تشدید تنش نظامی و هسته ای چندان مورد تایید قرار نگرفته است.

لایل گلدشتاین: برای ترقی خواهان در سراسر جهان، اولین برداشت این است: ” خوب در مقابل شر، و ما باید قدم برداریم و آنچه را که لازم است انجام دهیم و بهترین نسل باشیم.” من نمی دانم چرا آنها نمی توانند درک کنند چگونه مراحل غم انگیز بعدی فرا می رسد. فکر زیادی در مورد هزینه ها وجود ندارد. به نظر می رسد اکنون در دوره ای مانند دهه های ۱۹۴۰ و ۵۰ و جنگ های نیابتی هستیم، مانند جنگ کره، که با جنگ اوکراین مقایسه شده است.

در دهه ۱۹۵۰، ما دولتمردانی مانند آیزنهاور و حتی شخصیت هایی مانند ریچارد نیکسون داشتیم که در جنگ جهانی دوم حضور داشتند و مرگ تعداد زیادی از مردم را شاهد بودند. آنها در جنگ بودند و توانستند این ذهنیت صلیبی را کنار بگذارند و متوجه شوند بهتر است از صلح، هر صلحی که وجود دارد، محافظت کنند. ایالات متحده در جنگ سرد اشتباهات زیادی مرتکب شد، اما از مرزها عبور نکرد. و شاید روسیه نیز چنین درکی از هزینه‌های جنگ داشت که به نظر می‌رسد امروز کاملاً از دست رفته است.

من رسانه های روسی زیادی را تماشا می کنم. سطح ناامیدی در آنجا بسیار زیاد است. آنها کم و بیش به خون آمریکا تشنه هستند. نظر آنها این است که این جنگ از سوی پنتاگون به راه افتاده و بسیاری از روس ها و اوکراینی ها در جریان آن قربانی می شوند و آمریکایی ها به نوعی به این وضعیت می خندند. این پایدار نیست و می تواند به انفجار بیانجامد. من کاملاً مطمئن هستم که بسیاری از استراتژیست های باهوش روسی به این فکر می کنند که چگونه می توانند زندگی را دردناکتر کنند و تعداد زیادی از آمریکایی ها را به روش های مختلف به قتل برسانند.

اکثر روزنامه‌نگاران و افراد تحصیل کرده‌ که با آنها برخورد می‌کنم؛ به مراحل سه و چهار فکر نمی‌کنند. آنها فقط یک واکنش درونی دارند – بیشتر بر اساس روایت نقش خوب و نقش بد – و با خیال راحت فرض می‌کنند که ما از سال ۱۹۴۵ از سلاح هسته‌ای استفاده نکرده‌ایم، بنابراین قرار نیست از آن استفاده کنیم، و سایر امور اشکالی ندارد. این بسیار خطرناک است.

منبع: ژاکوبن – برگردان به فارسی حمید پارسا

https://akhbar-rooz.com/?p=164635 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x