شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

بی فرهنگی تا کجا تا چند؟ – کاوه مهر

 سایه از گران ­مایه ­ترین فرزندان معاصر ایران و از قله های ادب  سده (صده)  گذشته و شاید بتوان گفت، از نام آشنا ترین شاعران فارسی زبان جهانِ دورانِ ما درگذشت و با کوچِ بی بازگشتش انسان هایی بی شمار را سوگوار کرد. سخن گفتن از زیست نامه، توانایی های ادبی و موسیقایی سایه در این جستار کوتاه، کاری بیهوده است، چرا که او، زندگی اش و آفریده هایش شناخته شده تر از آنند که نیاز به بازگویی داشته باشند.

در این میانه اما برخورد نامتعارف و کینه توزانه برخی گروه های اجتماعی و سیاسی ایرانی، به ویژه برخی گروه های سیاسی اپوزیسیون و بعضی افراد قابل تامل است.

شوربختانه هنوز در میان بخشی از نیروهای سیاسی جامعه ایران، هنر و فرهنگ، زمانی والاست که در راستای منافع سیاسی ـ قبیله ای این گروه ها قرار گیرد. می توانی هزار و یک خوبی داشته باشی، اما همین که در خط سیاسی ویژه آنان نیستی، کافیست تا بر روی خودت و کارت قلم بطلان کشیده شود؛ نادیده گرفته شوی یا با توطئه سکوت روبرو گردی. سایه اما آن چنان بزرگ است که نمی توان او را ندید و سپاسگزار خدمات وی بر فرهنگ و هنر این مرز و بوم و زبان فارسی نشد. تا جایی که کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای که  به انگیزه درگذشت سایه منتشر کرد، نوشت که حتی حکومت آزادی ستیز که سایه را زمانی به بند کشید، در تلاش است تا امروز او را به نفع خود مصادره کند.

آن چه اما در این میانه به روشنی چهره می گشاید، بضاعت تهی فرهنگی آن دسته جماعت خودپرست و خودستاست است که در پی خودی و غیر خودی کردن ستارگان پرفروز ادبی و فرهنگی این سرزمین اند. بی گمان همان گونه که حافظ و سروده هایش را می توان نقد کرد، حافظ این زمان، سایه و آفریده هایش را نیز می توان به نقد کشید و چه خوب خواهد بود که صالحانی سر فرصت به این کار دست یازند.

در این روزها اما با برخوردی دیگر از سوی برخی گروه های سیاسی روبروایم. برای پرهیز از کلی گویی و برای روشنی سخن، بهتر است از برخی نام برده شود:

 سلطنت طلبان: از آقای رضا پهلوی و مادر ایشان  که به فراوانی پیرامون مسائل گوناگون بیانیه صادر می کنند، تا کنون خبری نبوده است. به نظر می­رسد که اینان یا سایه را نمی شناسند یا از نظر سیاسی برای آنان صرف نمی کند تا از او سخن بگویند. این نمونه کوچک به خوبی نشان می دهد که طیف سلطنت طلبان از فرهنگ و شاعر ملی چه می فهمند و چنانچه به قدرت رسند، برداشت آنان از فرهنگ و ادب پارسی چه خواهد بود و بر سر هنرمندان دگراندیش چه خواهند آورد. برخی از آتش به اختیاران این طیف نیز در چند روز گذشته تا توانسته اند، به زعم خود در تخریب سایه کوشیده اند. برای نمونه کافیست به صفحه فیس بوک اختر قاسمی نگاه کنید.

سازمان مجاهدین خلق ایران: به نظر می رسد که رهبران این سازمان و رئیس جمهور منتخبش نیز از آن جا که بیشتر با مایک پمپئو و جان بولتون و رودی جولیانی و … در نشست و برخاستند، نرسیده اند، رخ دادهای کشور را پی بگیرند و شاید از درگذشت سایه آگاهانه بی خبراند!

سازمان راه کارگر و فداییان اقلیت: به نظر می رسد که درک و فهم این دو سازمان هم  از مقوله فرهنگ و هنرمندان بسیار بسته و گروهی است. آنان آن چنان انقلابی اند که کار و فعالیت فرهنگی نزدیک به هشت دههِ سایه به چشمشان نمی آید!

حزب دمکرات کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان: خوشبختانه به نظر می رسد که  این دو حزب این روزها  روند وحدت را پی می گیرند و شاید از همین روی مسایل فرهنگی برای آنان در «سایه» قرار گرفته است.

جبهه ملی ایران: این حزب هم که برای درگذشتگانِ آشنا، نامه های تسلیت می­نویسد، فراموش کرده است یا شاید آگاهانه فراموش کرده است، درگذشت سایه را تسلیت بگوید.

بر عکسِ این گروه های سیاسی که یا فراموش کرده اند، یا وقت نداشته اند و یا آگاهانه از سایه ننوشته اند، هستند افرای در فضای مجازی که پیرامون هر چیزی نظر می دهند وبه قول زنده یاد منوچهر آتشی شاعرِ نامدار، دوست دارند آگاهانه غیر مترقبه باشند تا مطرح شوند. در این میان شخصی به نام مهدی اصلانی نیز در صفحه فیس بوکش، گفته ای از سایه از کتاب «با پیر پرنیان اندیش»  را واگویه  کرده است که در آن سایه از عجیب بودن نهج البلاغه و مطالب شاعرانه در آن می گوید. و او این گفته را چونان مائده ای از غیب رسیده و چماقی برای کوبیدن شاعر استفاده می کند. خوشمزه آن که شخصی از سایه  انتقاد می کند که در هر جمله نوشته ساده اش دست کم یک اشتباه انشایی دارد. اگر برتولت برشت ایرانی بود، این جماعت ازخود راضی تلاش می کرد او را هم تخطئه کند. چرا که برشت زمانی در پاسخ به نشریه «دی فراو» در پاسخ به این پرسش که چه کتابی بر روی شما بیشترین تاثیر را گذاشته است، گفته بود «انجیل».

نگارنده با نوشتن این جستار کوتاه تنها مایل است به این نکته ساده اشاره کند که تا زمانی سنجش و ارزش گذاری  نیروهای سیاسی در پهنه فرهنگی و برخورد آنان با آفرینندگان فرهنگی این مرز و بوم، به ویژه با شخصیت های ملی بر پایه تفکیک اینان به خودی و غیر خودی است، نمی توان به همدلی و اتحاد نیروهای اپوزیسیون در پهنه سیاسی امیدوار بود. از سلطنت طلبان و مجاهدین انتظاری نیست ولی دیگران و به ویژه جبهه ملی چرا؟

اگر خودشیفته نیستیم و می خواهیم زنده باشیم و در کنار هم زندگی کنیم و برای آزادی بکوشیم، پهنه فرهنگی بستری مناسب برای آغاز است.

«بسان رود  که در نشیب  دره سر به سنگ می زند

رونده باش!

امید هیچ معجزی زمرده نیست

زنده باش!»

سایه

https://akhbar-rooz.com/?p=165030 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

 آنچه آقای اصلانی در ارتباط با زنده یاد سایه نوشته است ، این سخن حافظ را به یاد می آورد

 «ای مگس! عرصه سیمرغ نه جولانگه تُست

 عِــــرض خود می بری و زحمت ما می داری»

بی گمان هر فرد ی ازین حق برخوردار است که دیگری را هر چند صاحب نام و از نظر فرهنگی برجسته باشد مورد نقد قرار دهد.اما به شرطی که فرد نقاد از بضاعت و دانش کافی در آن عرصه برخوردار باشد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x