جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

برهه ی دوم از مرحله ی اول جنگ بی پایان؛ چشم انداز “فتح نامه ی کابل” – محمد قراگوزلو

ورود طالبان به کاخ ریاست جمهوری افغانستان

یک سال پیش دقیقا در چنین روزهایی ( ۱۵ اگوست) دولت محبوب ناتو در افغانستان ساقط شد. سقوط دولتِ پروغرب افغانستان اگرچه قابل پیش بینی بود اما نحوه و سرعت آن در متن ترم “پیش بینی پذیری” و تجربه و دانش سیاسی کم و بیش بی سابقه و شگفتناک بود. معمولا رژیم های سیاسی به چند شیوه ی رایج تغییر می کنند:

 انقلاب اجتماعی یا سیاسی/ انقلاب رنگی یا مخملی که نوعی “رژیم چنجِ” لیبرالی مرسوم در دوران پسافروپاشی دیوار است (نمونه: غالب دولت های بلوک شرق)/ کودتا/ فروپاشی از درون (نمونه: اتحادِ جماهیر شوروی)/ استحاله ی اقتصادی و سیاسی (نمونه: چین دوران پسامائو و حکومت شبه کودتایی هواکوفنگ و دنگ شیائوپینگ)/ رژیم چنج به گونه ی دخالت نظامی امپریالیستی (عراق و لیبی و افغانستانِ پسا یازده سپتامبر….)

تا پیش از سقط شدن دولت اشرف غنی تجربه ی ثبت شده یی در اختیار ما نبود که یک رژیم سیاسیِ تا بناگوش وابسته و گوش به فرمان و متکی به بلوک امپریالیستی غرب به اعتبار زور اسلحه ی سبک مردان پاپتی و جنگجویان موتور سوار کم تجربه مثل کرباس کهنه جر بخورد و پاره پوره شود. شاید بتوان گفت و پذیرفت که تجربه ی سقوط موصل در جریان حمله ی جهادی های داعش (۱۰ جون ۲۰۱۴) از چند منظر هفت سال بعد ماکت بسیار بزرگ تری از فروپاشی یک دولت را به همان شکل و شمایل بازسازی و شبیه سازی کرد. دولت های عراق (نوری مالکی) و افغانستان (اشرف غنی) هر دو دست نشانده ی ناتو و برآمده از توافق تمام عیار امریکا و دولت های منطقه بودند. پلیس و ارتش های هر دو دولت نه فقط برساخته ی امریکا و ناتو بودند بلکه همچون رژیم حاکم از بیخ و بن فاسد و کاغذی بودند. مردم موصل و تکریت و غیره درست مانند باشنده گان عادی کل سرزمین افغانستان زیر فشار دولت های سرکوبگر حامی این یا آن مذهب و قوم و قبیله مانند یک الیگارشی به شدت مستبد و فربه بورژوا بر دو کشور مورد نظر حاکم بودند. بیش از یک سوم اعضای پلیس و ارتش افغانستان کاغذی بودند و وجود خارجی نداشتند و حقوق و مزایای شان به جیب فرمانداران و فرماندهانِ تبهکار و دزد می رفت. کم و بیش تمام پیشمرگان وابسته به حزب دموکرات بارزانی که موصل را بدون شلیک یک گلوله تسلیم داعش کردند و از صحنه ی جنگ گریختند از فرط فساد و شکمباره گی توان جنگ نداشتند. گفته شده هشتادهزار نفر از افسران و سربازان ارتش و پلیس  افغانستان پیش از شروع فتوحات طالبان در شهرهای شمالی پست های خود را ترک کرده و سلاح های شان را فروخته بودند. همین منابع موثق خبر از اعتیاد پنجاه هزار نفر از اعضای رسمی ارتش و پلیس افغانستان می دهند. مضاف به اینکه فرماندهان سالم نظامی انگیزه یی در خود نمی دیدند تا در جنگ با طالبان کشته یا زخمی شوند و غارتگران دولت اشرف غنی و سیاستمداران جانی و راهزنی مانند مارشال دوستم و عطا محمد نور و عبدالله عبدالله و یونس قانونی و امرالله صالح و “شازده” احمد شاه مسعود در قدرت بمانند! از دم و دستگاه و دم و دود پوشالی ارگ ریاست جمهوری کابل که بگذریم مهم ترین مساله در ماجرای عروج مجدد و کسب آسان قدرت سیاسی توسط طالبان به عملکرد جنایتکارانه ی نیروهای نظامی امپریالیسم امریکا و ناتو در دوران اشغال نظامی باز می گردد. بنا به تحقیقات ناظران بی طرف و مطالعات گسترده و مستند نگارنده طی بیست سال حضور ممتد امریکا و ناتو در افغانستان (از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تا ۱۵ اگوست ۲۰۲۱ ) دست کم ۵۲۷۰۰ غیر نظامی که اکثر آنان زن و کودک و کهنسال بوده اند به صورت عمدی کشته شده اند. وقتی که از کشتار عمدی غیرنظامیان صحبت می کنیم درواقع موضوع بحث مان در حیطه ی ارتکاب جنایت جنگی تعریف می شود. این یک ادعا از سوی نگارنده نیست. این موضوع تکان دهنده در ده ها سند مطرح و مکتوب شده و مورد تائید افراد بلند پایه ی نظامی و سیاسی دولت و ارتش امریکا و انگلستان و کانادا نیز است. تا آنجا که به من مربوط است اسناد این کشتارهای عمدی را در دو کتاب اخیرمکتوب کرده ام. این اسناد با نام و نشان و محل وقوع جنایت و نحوه ی ارتکاب آن در قالب روایت های هولناک داستانی در کتاب های “قلبم را در دشت لیلی به خاک بسپار” و “فتح نامه ی کابل” – که اخیرا چاپ و منتشر شده – آمده است. نویسنده گان همکار من در این کتاب های مستند نه کمونیست و نه “ضدامریکا” و ضدامپریالیست و ضدناتو و پروروس و مشابه هستند. برعکس ایشان – از جمله خانم کارلوتا گال که بیست سال در پاکستان و افغانستان بوده و به خاطر گزارش جنایات ناتو و امریکا و کتاب مورد نظر جایزه ی پولیتزر گرفته- یا روزنامه نگار نیویورک تایمز (انجیل بورژوازی غرب) و فاینشنال تایمز هستند یا استادان شاخص دانشگاه های ممتاز امریکا و حتا سناتورهای شناخته شده. همه ی این افراد در نبرد فدراسیون روسیه از دولت لیبرال فاشیست زلینسکی حمایت می کنند و به شدت ضد روس هستند. به این ترتیب گزارش جنایت جنگی امریکا و ناتو از سوی “خودِ خودی” ها روایت شده است.

نکته: متاسفانه طی ماه های اخیر تلاش های ما برای ثبت رسمی نام و نشان قربانیان جنایات جنگی ناتو و امریکا در افغانستان به منظور دریافت خسارت برای خانواده های فقیر و درمانده با کارشکنی دولت های هم پیمان ناتو به جایی نرسیده است…..

باری جنایات بی سابقه ی ناتو در افغانستان طی بیست سال مورد نظر چنان رمقی از مردم ستمدیده ی افغانستان گرفت که به راستی کمرشان شکست. چهل و چند سال جنگ و بی پناهی و گرسنگی باشنده گان افغان را به مفهوم واقعی کلمه منکوب کرد. به گونه یی منکوب کرد که هنگام آغاز عملیات سراسری طالبان – که بر خلاف سنت های قبیله یی نه از جنوب که از شمال آغاز شده بود- مردم سرخورده فقط تماشاگر و ناظر بی طرف موتورسواران کلاشینکف به دست طالب بودند که یکی پس از دیگری شهرها را به سوی فتح نهایی کابل تسخیر می کردند.

در واقع در کنار مجموعه عواملی از جمله دخالت مستقیم دولت پاکستان و فساد رژیم کرزای و غنی و پوشالی بودن ارکان پوزیسیون و اپوزیسیون قلابیِ (باند عبدالله و حکمتیار و محمد نور و اسماعیل خان و مسعود) رژیم محبوب ناتو، ساکنان روستاها و شهرهای افغانستان طی چهل سال و به ویژه بیست سال اشغال نظامی ناتو چنان مایوس و منکوب و سکوب شده بودند که برای شان تفاوتی نمی کرد که با دشنه ی طالب کشته شوند یا در پستوهای شکنجه گاه بگرام  به خاک افتند.

“فتح نامه ی کابل” روایت داستانی جنایات جنگی و بسترهای اصلی ظهور مجدد طالبان است. این داستان را در بخش های بعدی ادامه خواهیم داد و به ماجرای جنگ و اشغال عراق هم خواهیم رسید…..

***

بعد از تحریر!

بعد از انقلاب ثور – با هر روایتی – باشنده گان افغان چهار دولت کم و بیش مانسته و در عین حال متباین را تجربه کردند. برای مردم مساله ی “نان” با توجه به درجه ی محدود انکشاف اقتصادی و توسعه تا حدود قابل توجهی حل شده بود. اهتمام دولت های چپ رفرمیست – از تره کی تا نجیب الله – با وجود نقص های فراوان شان از یک سو و کمک و همراهی اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر سطح نسبتا مطلوبی از فقرزدایی را برای افغان ها به ارمغان آورده بود. مساله ی “کار” با توجه به محدودیت های دولت و کارشکنی های جنگ افروزانه ی دولت پاکستان و تمام دولت ها و امارات و شیخ نشین های خلیج و سپس تحمیل جنگ های داخلی تا حدودی سامان گرفته بود. سطح گسترده ی “آزادی “های فردی و اجتماعی و آموزش دختران و به ویژه آزادی زنان در این برهه به راستی کم مانند بود. دولت مجاهدین – از مجددی تا برهانی / مسعود – تمام آن دستاوردها را نابود کرد. جنگ داخلی بر سر توزیع قدرت و فعالیت مرگبار حشراتی همچون حکمتیار جامعه را به آستانه ی فقر کامل و بیکاری و استبداد کشید. به قدرت رسیدن طالبان در برهه ی اول یک فاجعه ی عظیم بود. سپس نوبت تاراج ناتو و آمریکا رسید. عامل این سیه روزی ها علاوه بر حضور جنایتکارانه ی ارتش های ناتو ابتدا دولت برگزیده و “دموکراتیک” اجلاس بن بود. حامد کرزای برای به تباهی کشیدن یک کشور و ملت بسنده می کند چه رسد به اینکه دولتش با اشرف غنی و عبدالله و دوستم و قانونی و صالح و نور و همتایان جانی ایشان همراه شود. حالا اما برای نقطه ی پایان نهادن بر تمام مدنیت مردم افغانستان امارت طالبان مسوولیت را پذیرفته است. شعار « نان/ کار/ آزادی » که این روزها در خیابان های اندوه زده ی کابل از دهان زنان آزادیخواه افغان و حنجره ی مجروح قربانیان تروریسم و اسلام سیاسی و امپریالیسم بلند شده است شنونده ی چندانی در میان محافل هواخواه “حقوق بشر” و “دموکراسی” ندارد. به ویژه که این شعار از متن جنبش کارگری مستقل و ضدسرمایه داری ایران برخاسته است و “بولد” کردن آن چندان به صلاح صاحبان سرمایه نیست. هرچند اینان امارت یا خلافت باشند……

۱۶ اگوست. ۲۵ مرداد

https://akhbar-rooz.com/?p=165368 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرآور
مهرآور
1 سال قبل

دکتر قراگوزلو
با دورد.
با سپاس از تحلیل دیالکتیکی و علمی که ارائه دادید.به عقیده من ورود نیروهای شوروی به خاک افغانستان بیش و پیش از آنکه بابت دگرگونی اساسی در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی افغانستان باشد، منظور ساختن سدی بود در برابر تهدیدات ناتو علیه سرزمین به اصطلاح “شورها” بود. در این راستا ملت افغانستان از نعمات مستقیم و جانبی حضور نیروهای نظامی سرمایه داری دولتی شوروی به وفور بهره مند شدند. اعزام و تحصیل رایگان دانشجویان افغانستانی در دانشگاه های شوروی، ایجاد فضای باز برای تحصیل رایگان دختران و پسران در هر مقطع تحصیلی، آزادی زنان در انتخاب شغل و … از نمونه های کارهای انجام شده توسط دولت های رفرمیستی ” م.ل” تحت کنترل دولت شوروی بود.
بعداز پیروزی نیروهای پروغرب و ناتو در بیرون راندن نیروهای نظامی ضد خدا و دین شوروی از افغانستان و روی کار آوردن! دولت های متعدد اسلامی؛ پرسشی بدین مضموم جای مطرح شدن دارد :
چرا آمریکا پشت نیروهای بومی یعنی اشرف غنی را خالی کرد؟ آیا طالبان برای آمریکا هم اشرف تر و هم غنی تر هستند؟ آیا نگهداری دولت های اسلامی لیبرالی نسبت به امارات اسلامی برای آمریکا هزینه برتر و دردسر دارتر هستند؟ برای آمریکا چه چیز طالبان ارجح تر از دولت های لیبرالی پیشین است؟ آیا آمریکا به یک لولو خرخره دیگر در کنار “ج.ا ” برای منطقه نیاز داشت؟ چرا؟
بهروز و پیروز باشید.

محمد مفیدی
محمد مفیدی
1 سال قبل
پاسخ به  مهرآور

بهتر ست در همان سطر اول ِ کامنت شما مکث کنیم:
«به عقیده من ورود نیروهای شوروی به خاک افغانستان بیش و پیش از آنکه بابت دگرگونی اساسی در ساختار سیاسی، فرهنگی و اقتصادی افغانستان باشد، منظور ساختن سدی بود در برابر تهدیدات ناتو علیه سرزمین به اصطلاح “شورها” بود. » ( نقل از کامنت جنابعالی)

اگر به مواضع سیاسی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۵۸ که ارتش سرخ به افغانستان رفت مراجعه کنیم و حتی اگر به سال ۵۷ بر گردیم .
بر خلاف نظر چپ های مستقل و مخالف شوروی که فکر می کردند شوروی دست از مبارزه علیه سرمایه داری و امپریالیسم شسته و براست چرخیده ست. شوروی تحلیل خودش را از جهان داشت و آنطور نبود که شایع بودشاید چپ روی هم می کرد!!
در سال ۵۷ ، در بحبوحه انقلاب ایران ، جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا طبق قول انتخاباتی مشغول پروزه های خود بود.
یک ـ «کمپ دیوید» قرار داد صلح بین مصر و اسرائیل .
دو ـ فشار به حکومت های ایران ، شیلی و نیکاراگوئه برای رعایت حقوق بشر

بعداز انعقاد قرارداد صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل ؛ اتحاد جماهیر شوروی ، سازمان آزادیبخش فلسطین ، کشور های خط مقدم ( لیبی ، عراق ، سوریه و…) کنفرانس های بعدی کمپ دیوید را بایکوت نمودند و مخالفت خود را به کمپ دیوید اعلام کردند که بعد با ترور سادات و دیگر وقایع واپسگرایان فراموش شد . در ادامه بین قلسطین و اسرائیل نیز به نتیجه نرسید…. همه چیز حکایت از اراده ی غرب بر روند مناسبات بین ملل بود .
به باور نگارنده آن برخورد و بعد از ورود ارتش سرخ به افغانستان در سال ۵۸ ناشی از همان تحلیل قدیمی و بر پایه قطعنامه های احزاب برادر در سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۹ بود . آنها معتقد بودند که گذار سرمایه داری به سوسیالیسم در مقیاس جهانی با موفقیت برگزار شده و اردوگاه سوسیالیسم هژمونی دارد.
بهمین دلیل سیاست های عجیب و غریبی در چهارگوشه جهان از آنها دیده می شد.با کمپ دیوید از موضوع بالا و تحریم غرب بدون تردید از ریسک های احتمالی هراسی نبود ، همین طور در مورد ورود به افغانستان
وقتی احزاب برادر بر این باور بودند که در جهان هژمونی دارند اقدام به چنان تشنج آفرینی ها می کردند.
همه می دانیم برخورد اتحاد شوروی با کشور هائی که کمی زاویه با غرب بودند چگونه بود که خشم نیروهای انقلابی را بر انگیخته بود . بهر جهت حداقل نگارنده در آن سالها که از قطعنامه های معروف خبری نداشت چون نه گوشم نخورده بود فقط از تناقضات اتحاد شوروی و احزاب برادر شمول حزب توده سر در نمیاوردم و منقدان شوروی با با یک پسوند روزیونیستی پاسخ تمام سئوالات را داده بودند.
زندگی نشان داد که نه گذار به سوسیالیسم انجام شده بود و نه بلوک شوروی هژمونی داشت .
البته حتما مثال های بهتری از کمپ دیوید و ورود ارتش سرخ به افغانستان وجود دارد که سواد بنده قد نمی دهد

peerooz
peerooz
1 سال قبل

“عجایب خلقتی دیدم در این دشت,
سرش را میبردی, زنده میگشت”.

تیر آور باستان شناسی که با تلسکوپ, دخمه های گولاک مرحومان شوروی و استالین را رسد میکند میفرماید “تا زمانیکه امریکا [به دعوت صدام حسین] در عراق بود از طرف شما اشغالگر بود و زمانی هم که [از آن هتل میزبان کش] رفت و ] با پهباد ها, دائما شیرنی و گل و غذا و لباس و اسباب بازی بر سر زنان و بچه های افغانی میبارید], دشمن زنان و بچه های افغانی از آب درش آوردید. بابا ایوالله.

“ظاهرا کینه شما از ناتوی [محبوب من]، که سال ها پیش صحنه جنگ در افغانستان را ترک کرد [ تا مطابق فرمایشات علیا مخدره صدر اعظم کبیر آینده بریتانیای کبیر و وزیر خارجه بوریس جانسون کبیر تر, به تایوان برود] و امریکا در انزوا به یک جنگ بی پایان ادامه داد[ و مفتضحانه از دست تفنگ چیان مخلوق خود فرارکرد ] مجال تحلیل دیالکتیکی مورد قبولتان را نیز از شما گرفته”.
بابا دو ایوالله, دست مریزاد. قالی کرمان است. هرچه پا میخورد  جالب تر میشود.

سیما پندارگو
سیما پندارگو
1 سال قبل

کوتاه و فشرده و خواندنی با غلظت شدیدن ضدامپریالیسم آمریکا و فراموش کردن نقش سوسیال امپریالیسم شوروی و مائوئیست های چینی در تخریب افغانستان.
در انتظار بخش بعدی.
با تشکر از محقق و نویسنده گرام

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

تا زمانیکه امریکا در عراق بود از طرف شما اشغالگر بود. زمانی هم که رفت دشمن زنان و بچه های افغانی از آب درش آوردید. فاجعه افغانستان با ناتو شروع نشد. کودتا های ننگین و خونین تربچه های حزب کمونیست شوروی بودند که آنرا به عنوان انقلاب به خورد خلق و اله دادند و بلا فاصله سبعانه همدیگر را به سیاق تصفیه های استالینی به قتل رساندند. بدون مداخله و اشغال افغانستان توسط شوروی، نیرویی به نام طالبان به عنوان یک جبر تاریخی ظهور نمیکرد. 

ظاهرا کینه شما از ناتو، که سال ها پیش صحنه جنگ در افغانستان را ترک کرد و امریکا در انزوا به یک جنگ بی پایان ادامه داد، مجال تحلیل دیالکتیکی مورد قبولتان را نیز از شما گرفته.

نرگس و امیر
نرگس و امیر
1 سال قبل

با سلام خدمت جناب دکتر قراگوزلو
ممنون هستیم از این تحلیل واقع بینانه. منتهی یک نکته در مطلب شما دیده میشود که برای ما جای پرسش دارد و آن البته اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ و اتحاد جماهیر شوروی است که شما آن را مثبت ارزیابی کرده اید. با توجه به اینکه این نوشته طبق گفته خود شما ادامه دارد لطفا در صورت امکان اقدامات مثبت و مفید ارتش شوروی را حتی کوتاه هم که شده شرح دهید.

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل
پاسخ به  نرگس و امیر

عجب انتظاری دارید شما از ایشان؟ او که قبلا اعلام کرده به هیچ کس پاسخی نخواهد داد (مراجعه شود به مقالات قبلی). آقای دکتر با خودش هم معلوم نیست چند چند است ؟
روزی یلتسین – پوتین را اراذل مینامد (بهار ۱۴۰۰) . یکبار دولت روسیه را بورژوا لیبرال مینامد(مقالات قبلی)؛ سپس از واژه سربازان دلاور ارتش روسیه استفاده میکند. مردم و زحمتکشان جهان از خاورمیانه و آفریقا بگیر تا اروپا (از جمله روسیه و اوکراین) و آمریکا و کانادا را که با پرداخت مالیات هزینه جنگ ویرانگر ناتو – روسیه را بر دوش میکشند؛ نادیده میگیرد و همچنان شعار جنگ جنگ تا پیروزی سر میدهد …..(کدام پیروزی؟) و آزادی اروپا را از طریق مسکو پیگیری (آزادی قدس از کربلا) می کند. دیگر حزب خلق و پرچم افغانستان در دهه ۵۰ که حکایتی دگر است .

peerooz
peerooz
1 سال قبل

“طاعت از دست نیاید [عملی] باید کرد”؟!
خب اگر برای مردم افغانستان کاری از دست ما بر نمی آید در عوض با اشاعه کلماتی چون “باشندگان” و “مانسته” و “بولد”, اقلا در “پالایش” زبان فارسی و تفهیم و تفاهم بیشتر آن کوشیده ایم!

کیا
کیا
1 سال قبل

جناب دکتر!
از شما یک تحلیل علمی همه جانبه و یک چه باید کرد و یک پیشگویی حد اقل نسبی انتظار است.
شوروی که برای افغانستان تا حدودی ” مثبت” بود را به زانو در آوردند “البته به کمک امپریالیسم” و امپریالیسم هم که اینهمه خرج کرد و چیزی هم دریافت ویا برداشت نکرد هم با فضاحت بیرون انداختند!
همه هم مقصر ، عقب افتاده و ناتوان هستند.
کجای کار اشکال دارد؟
آیا جرأت اینرا داریم که خود افغانها را تجزیه و تحلیل کنیم!؟

خسرو
خسرو
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

به نظر من علاوه بر نکات زیادی که بطور خلاصه و فشرده گفته شده یک نکته بسیار مهم در این مطلب کوتاه دیده می‌شود ‌و آن تاکید بر شعار استراتژیک نان کار آزادی است که از ابتدای قدرت گیری طالبان از طرف زنان معترض به دفعات مکرر شنیده شده است و همین امر راه را نشان میدهد

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x