سال تحصیلی جدید؛ وضعیت کودکان فاجعه بار است!
تنها چند هفته به آغاز سال تحصیلی جدید کودکان باقی مانده، در شلوغی این روزهای گرانی و تورم که بلای جان مردم شدهاند، تمام اقشار جامعه آسیب دیدهاند و خشونتهای خانگی و فقر اجتماعی و اعتیاد و نداری، گریبانگیر عده زیادی شده. اما شاید یک مسئله از دید بسیاری مخفی مانده و آنهم مشکلات برآمده از این مصائب، در تهدید کودکان است.
طی هفتههای اخیر، قطعا در شهر به شهر و خیابان به خیابان این کشور، به دلیل نبود هیچ ساختار انسانگرایی که در پی ساخت یک وضعیت بهتر برای کودکان باشد، شاهد وقایع بسیار دردناکی بودیم که قلب هر انسانی را به درد میآورد.
از کتک زدن کودکان کار توسط ماموران شهرداری اصفهان گرفته تا خودسوزی منجر به مرگ “شیوه”، کودک چهارده سالهای که به دلیل ممانعت خانوادهاش از ادامه تحصیل خودسوزی کرد؛ از خودکشی به شکل حلقآویز کردن یک کودک سیزده ساله دیگر به نام “شهداد” در سنندج تا کشته شدن یک کودک کار حین تفکیک زباله توسط ماشین!
هر یک از این فجایع را باید یک لکه ننگ بدانیم بر سیستمی که عامل زندگی مشقتبار کودکان است. سیستمی که کودک را فقط در خیمههای عزاداری و پروپاگاندای “سلام فرمانده”، آدم حساب میکند.
اما زمانی که این کودک بخواهد ادامه تحصیل بدهد، هیچ ساختار قانونیای برای حمایت از حق تحصیل وی ندارد. وقتی که این کودک به شام شب و سقف بالای سر محتاج باشد، زندگی او را توسط مافیای کودکان کار سلاخی میکند.
آنها هم که از این پروسههای خشونت عیان در امان هستند را با مافیای کنکور و تحصیل آنچنان در هم میکوبند که …
️چه بایدکرد؟ نقش دانشجویان میتواند به چه شکلی باشد؟
این لکههای ننگ را باید از صورت دورانمان بزداییم. دانشجویان همیشه نقشی فعال در جمعها و نهادهای مدافع حقوق کودکان داشتهاند. از این رو فراخوان ما در آستانه سال تحصیلی جدید به تمام فعالین دانشجو علاقهمند و فعال در این حوزه این است تا با هماهنگ کردن و متشکل کردن اقدامات خود، تاثیراتی دوچندان به فعالیتهایشان ببخشند و وضعیت موجود را تغییر دهند.
دانشجویان پیشرو دانشگاه اصفهان
در شرایط کنونی که سرمایه داری امپریالیستی همچون بختکی بر مغز و جسم انسان کارگر و زحمتکش و بویژه فرزندان – کودکان – خانوادههای کارگر افتاده است و با دولتی چنان مستد، چنان دیکتاتوری، چنان لجام گسیخته که تاریخ کمتر بخو دیده است، زنده بودن خود را با مکیدن خون کارگران و کودکانشان مدعی است، دیگر با کلی گوئی و توصیف وضعیتی که هر دم بسوی بدتر و بدتر شدن برای صدها میلیون کارگر و زحمتکش و بلکه میلیاردها و بویژه کودکان و بویژه و بویژه در جوامع همچون ایران امروزست، تغییر ضروری و لازم نمی کند و جریان ، حزب ، گروه را انسان دوست و بویژه کودک دوست نمی کند، بلکه مدافعان واقعی کودکان کار و رنج، محروم از رفاه و تحصیل و در فقر و مورد استثمار روز افزون قرار گرفته کسانی هستند که تلاش می کنند، در کنار کارگران آگاه قرار می گیرند تا موانع متحزب شدن و مسل گشتن کارگران را بردارند و جنگ طبقاتی که چند صد ساله را به پیروزی رسانند تا موفق به ایجاد جامعه ای کاملا دگرگونه با جامعه با طبقه استثمارگر و زالوصفت و دولت قاتل سرمایه دار، شده و به رهائی رساند. باید این گفته رفیق سرخ کارگران، کسی که مغزش را مأموران همچنین دولت هائی – افسران پلیس نازیست – فاشیست آلمان داغون کردند، یعنی رُزا لوکزامبورگ عملی کرد تا لایق مدافع واقعی و شایسته کودکان کار، کودکان له و لورده شده زیر چکمه های پلیس ها و نیروی انتظامی و لباس شخصی در ایران تحت سلطه ی دولت بس ارتجاعی، قاتل، سرمایه دوست و ضد انسان کارگر و زحمتکش و مدافعانش شد :
انقلاب ( قهری کمونیستی – من) با شکوه و زیباست، جز آن همه چیز بیهوده و پوچ است!
« قدرت دولتی نوین فقط کمیته ای است که امور مشترک همه طبقه بورژوازی را اداره می نماید.
قانون، اخلاق، مذهب، برای وی ( پرولتاریا – من)چیز دیگری نیست جز تعصب بورژوازی که در پس آنها منافع بورژوازی پنهان شده است.
قدرت حاکمه سیاسی بمعنای خاص کلمه عبارت است از اعمال زور متشکل یک طبقه برای سرکوب طبقه دیگر، هنگامی که پرولتاریا بر ضد بورژوازی ناگزیر بصورت طبقه ای متحد گردد، و از راه یک انقلاب، خویش را به طبقه حاکمه مبدل کند و بعنوان طبقه حاکمه مناسبات کهن تولید را از طریق اعمال جبر ملغی سازد، آنگاه همراه این مناسبات تولیدی شرایط وجود تضاد طبقاتی را نابود کرده و نیز شرایط وجود طبقات بطور کلی* و در عین حال سیادت خود را هم بعنوان یک طبقه از بین می برد.
بجای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتیش، اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است. » از بخش ۱و ۲، مانیفست حزب کمونیست – ۱۸۴۸.
باید برای انقلاب کردن، برای رها شدن،آری، زندگی کردن و زنده ماندن، باید برخاست، جهان گندیده، جهان سرمایه داران زالوصفت حاکم،باید واژگون ساخت، پرولتاریا را با پرولتاریا،با انقلاب قهری آشنا ساخت!