شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

“قطعاتی برای تفکر” – پیدایش چپ کمونیستی ایران- رحیم اکبری

اگر چه تشکیل اولین محفل های کمونیستی ایران به دوران انقلاب مشروطه و در میان گروههای ارمنی مارکسیست در تبریز و ارومیه بر میگردد ولی بدون شک پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه است که "چپ کمونیستی" بعنوان یک گروه قوی و تاثیر گذار در صحنه سیاسی کشور و در جریان چپ ایران خود را نشان میدهد

نگاهی نو به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
۷-چپ ایران
 (از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ -۱۹۲۰)

پیدایش چپ کمونیستی ایران

اگر چه تشکیل  اولین محفل های کمونیستی ایران به دوران انقلاب مشروطه و در میان گروههای ارمنی مارکسیست در تبریز و ارومیه بر میگردد  ولی  بدون شک پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه است که “چپ کمونیستی” بعنوان  یک گروه قوی و تاثیر گذار در صحنه سیاسی کشور و  در جریان چپ ایران خود را نشان میدهد.

بی جهت نبود که انقلاب اکتبر که نقطه آغاز عصر جدید سوسیالیسم جهانی است بیش از هر کشور دیگر همسایه روسیه تاثیرات خود را در ایران باقی گذاشت.

برای ایرانیان که قرن ها زیر نفوذ استعماری روسیه تزاری قرار داشته و کشورشان به دومنطقه نفوذ روس و انگلیس تقسیم شده و تحت اشغال قوای نظامی آنها بود این صداهای جدید بسیار امیدوارکننده بود بویژه آنکه حکومت انقلابی روسیه در نخستین اقدامات خود اعلام میکند که کلیه امتیازات و  قرارداد های  اسارت بار روسیه تزاری را با ایران لغو میکند و دست دوستی بسوی مردم ایران دراز میکند.

حکومت انقلابی روسیه  در اعلامیه ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷ میگوید:

” ما اعلام میداریم که قراردادی که بموجب آن ایران تقسیم میشد لغو گردیده دورانداخته شده است. به محض پایان پذیرفتن عملیات جنگی قشون ما از ایران بیرون برده خواهد شد و حقوق ایرانیان برای تعیین آزادانه سرنوشت خود تامین خواهد شد.”

( مناسبات ایران و شوروی – ۱۹۴۶ – ص ۶۰)

و در نامه ۲۳ دسامبر ۱۹۱۷ کمیسر خلق امور خارجه شوروی به سفیر ایران میگوید:

“بموجب ماده ۱۲ قرارداد برست که با آلمان و متحدان آن بسته شده سپاهیان هردوطرف –شوروی و آلمان – بزودی باید ایران را ترک گویند. بنا براین نه تنها قوای نظامی تزاری بلکه قشون های ترک نیز که متحد آلمان است باید از سرزمین ایران بیرون بروند.”

(مجله پیام نو)

همچنین در نامه مورخ ۱۶ ژانویه ۱۹۱۸ کمیسر خلق به سفیر ایران در باره لغو تمام قراردادهای حکومت تزار و از آن جمله قرارداد ۱۹۰۷ روسیه و انگلیس گفته می شود:

“شورای کمیسرهای خلق روسیه اعلام میدارد که این قرارداد که علیه استقلال و آزادی ایران بود برای همیشه و الی الابد لغو میگردد… شورای کمیسر های خلق فقط مناسباتی را با ایران قابل قبول میداند که بر مبنای تراضی آزادانه و احترام متقابل ملیتی مبتنی باشد.”

این انقلاب و این نوع اعلامیه ها شور وشوق زیادی مابین ایرانیان بوجود آورد.

در تهران و شهرهای بزرگ میتینگ ها و تظاهرات باشکوه در پشتیبانی از انقلاب روسیه برگزار می شود. نام لنین همه جا مطرح است.

عارف قزوین سروده معروف خود “فرشته رحمت” را می خواند:

(ای لنین ای فرشته رحمت                     کن قدم رنجه زود بی زحمت

تخم چشم من آشیانه تست                        هین بفرما که خانه خانه تست)

چپ ایران پس از شکست انقلاب مشروطه و سرکوبی آن در جریان جنگ جهانی اول و اشغال ایران از نو زنده می شود و جان دوباره ای میگیرد. و در وجود این دولت نو پا و انقلابی متحد جدیدی می بیند.

البته  تاثیر نیرومند انقلاب اکتبر تنها به نیروهای چپ گرا و ملی گرای ایرانی محدود نیست بلکه  اسلام گرایان انقلابی نظیر میرزا کوچک خان نیز با اشتیاق از آن استقبال میکنند.

در این زمان آرایش طیف های مختلف جریان چپ ایران در داخل و خارج کشور در آستانه انقلاب اکتبر  بشرح زیر است:

جریان چپ داخل ایران

  • چپ دموکرات ایران

حزب دموکرات ایران که نماینده شاخص چپ ایران محسوب میگردید و  در سال ۱۹۱۶ منحل شده بود از نو فعالیت خود را آغاز میکند. البته این بار به  دو جناح مختلف تجزیه می شود:

الف- “کمیته تشکیل دموکرات”  که عمدتا از دموکرات های سابق و مقیم ایران بودند که به مهاجرت نرفتند و روزنامه های “ایران” و “نوبهار” و “زبان آزاد” از جانب آنان انتشار یافت. ملک الشعرا بهار و… 

این گروه بیشتر لیبرال –دموکراتهای مشروطه خواه بودند.

ب – “تشکیلات دموکرات ضدتشکیلی”  که عمدتا از دموکراتهایی بودند که دولت مهاجرت را تشکیل داده و اغلب مجبور به ترک ایران شدند. اینان جناح چپ حزب دموکرات سابق بودند و بیشتر گرایشات سوسیال- دموکراتیک داشتند. 

البته حزب ایالتی دموکرات آذر بایجان برهبری خیابانی مستقل از این دو گروه حرکت میکرد و با آنان رابطه سازمانی  نداشت.

  • چپ سوسیالیست-انقلابی ایران  که برهبری احسان الله خان دوستدار با میرزا کوچک خان در جنبش جنگل متحد شده و مبارزه مسلحانه چریکی علیه اشغال گران انگلیسی و عوامل حکومت مرکزی در جنگل های گیلان براه انداخته بودند.

اما کانون اصلی مبارزات چپ ایران  این بار به  خارج ایران بویژه مناطق قفقاز و باکو انتقال یافته بود جاییکه انبوه کارگران و مهاجرین ایرانی در انقلاب روسیه و جنبش های کارگری فعالانه وارد شده بودند و احزاب و سازمان های مستقل خود را تشکیل داده بودند. میتوان گفت نبض جریان چپ ایران این بار نه در داخل کشور بلکه در مهاجرت می زد و مهاجرین ایرانی خود را در میان طیف های گوناگون انقلابی روسیه (بلشویک ها-منشویک ها- سوسیالیست های انقلابی- ..) و حتی ملی گرایان مساواتی می دیدند. 

جریان چپ در خارج ایران (ایرانیان مهاجر مقیم قفقاز و باکو)

انقلاب اکتبر در میان انبوه مهاجرین ایرانی در روسیه در قفقاز و باکو  تاثیرات  خود را باقی میگذارد. چهار گروه سیاسی در میان ایرانیان فعالیت علنی  خود را آغاز میکنند که در واقع هر کدام نماینده بخشی از جمعیت ایرانیان مهاجر بودند. سازمان همت و فرقه عدالت هر دو چپ کمونیستی بودند در حالیکه فرقه دموکرات (چپ دموکرات) و فرقه استقلال ایران و اتحاد اسلام عمدتا مشروطه خواه. 

۱- فرقه دموکرات ایران (شاخه باکو)     

این شعبه در واقع تابع کمیته ایالتی  حزب دموکرات ایران  در تبریز بود. این حزب خود را حزب “کارگران و کسبه و رنجبران ایران” معرفی میکرد و رهبران آنرا بیشتر از معلمان مدرسه ایرانیان در باکو و اعضای آن بیشتر از کسبه و اصناف و دانش آموزان  و تعدادی از کارگران تشکیل می شدند.

فرقه دموکرات ایران شعبه ای از از حزب دموکرات ایران بود و به قول پیشه وری”صد در صد تابع کمیته ایالتی آذربایجان حزب بود و از تبریز دستور می گرفت”.

“فرقه دموکرات باکو با اینکه خود را حزب “کارگران و کسبه و رنجبران ایران” معرفی میکرد ولی رهبران آن عمدتا از معلمان مدرسه اتحاد ایرانیان و بیشتر اعضای آن از کسبه و اصناف و دانش آموزان بودند و شمار اندکی از کارگران به این حزب پیوستند.”

(فرقه عدالت ایران – خسرو پناه؛ ص ۱۱-۱۲)


۲- فرقه استقلال ایران و اتحاد اسلام:

 این فرقه را  تجار ثروتمند ایرانی ساکن باکو تاسیس کردند. این فرقه از قوانین موجود و همچنین سیادت کنسولگری ایران در باکو در امور ایرانیان پشتیبانی میکرد. 

۳- “سازمان همت”

این گروه انقلابی  قدیمی پس از منحل شدن گروه در سال ۱۹۱۱ مجددا در مارس ۱۹۱۷ در باکو از نو اعلام موجودیت کردند. اعضای این گروه همگی عضو حزب سوسیال دموکراسی کارگری روسیه بودند و با تشکیل مجدد گروه سعی کردند که در میان کارگران ایرانی مهاجر بطور ویژه کار کنند.

“گروه “همت” در تیر ۱۲۹۶ مقصد اصلی خود را سرنگونی سرمایه داری و برقرای سوسیالیسم اعلام کرده برای نیل باین مقصود “همه مسلمانان و کارگران و زحمتکشان و روشنفکرانی که وجدانشان بیدار است را به زیر پرچم اجتماعیون-عامیون “همت” فرا خواند”

( تاریخ احزاب در ایران – عبدالحسین آگاهی  ص ۳۸)

۴- “فرقه عدالت”:

اما واقعه مهم دیگر که در سال ۱۹۱۷ اتفاق می افتد تاسیس گروه جدیدی بنام “گروه عدالت” است  که دو ماه بعد از اعلام فعالیت مجدد “گروه همت” اتفاق می افتد. “گروه عدالت” بعد ها پایه گذار اصلی حزب کمونیست ایران بوده و  در مراحل بعدی ستون فقرات جنبش کمونیستی و کارگری ایران محسوب میشود.

در سال ۱۹۱۶ که سه سال جنگ سبب رکود شدید در روسیه شده و جنبش کارگری در حال شدت گرفتن است کمیته باکوی حزب سوسیال دمکراسی کارگری روسیه  در پیوند با سازمان “همت” اعضای ایرانی خود را تحت مسئولیت  (بهرام آقایف- رستم علی اکبری)  ماموریت داد که بطور ویژه در میان کارگران مهاجر ایرانی و مسلمان کار کنند.

بهرام آقایف نقش اصلی را در سازمان دادن کارگران ایرانی و جذب آنان به تشکیلات دارد. در میان کارگران ایرانی مقیم باکو از محبوبیت خاصی برخوردار است. 

آنان مخفیانه کار خود را  آغاز کرده و اقدام به تشکیل “شورای کارگران مهاجر ایرانی” در باکو میکنند که  از حقوق کارگران ایرانی پشتیبانی نمایند. این شورا بعنوان نخستین هسته کارگری برای سازماندهی اعتراضات و اعتصابات و پیگیری حقوق صنفی کارگران ایرانی مهاجر محسوب میگردد.

در مدت کوتاه تعداد زیادی از کارگران ایرانی به این اتحادیه  ملحق می شوند و شورا رهبری اعتراضات آنان را بدست میگیرد.

اعضای موسس فرقه عدالت اغلب کسانی بودند که بیش از ده سال مبارزه سیاسی داشته و در دو انقلاب  ۱۹۰۵ روسیه و همچنین انفلاب مشروطیت ایران (۱۹۰۵-۱۹۱۱) فعالانه شرکت داشتند و همچنین در حزب سوسیال دموکراسی کارگری روسیه عضو بوده و از سازماندهان اعتراضات و اعتصابات کارگری قفقاز و باکو بوده و در میان کارگران ایرانی نفوذ و اعتبار قابل توجهی داشتند. برخی از آنان نیز قبلا در سازمان همت. اجتماعیون-عامیون ایران نیز فعالیت داشتند. این گروه که اکثرا از فعالین کارگری شناخته شده و جسور و آگاه ایرانی بودند و حرکات اعتراضی متعددی در میان ایرانیان مهاجر را رهبری کرده بودند احساس کردند که جای یک تشکیلات کارگری در میان ایرانیان خالی است. همه طبقات حزب و سازمان  مستقل خود را داشتند بجز کارگران.

فرقه عدالت اندکی پس از تاسیس به قدرت مندترین تشکیلات ایرانیان مهاجر در قفقاز و باکو تبدیل شده و تمرکز خودرابر جذب کارگران مهاجر ایرانی قرار میدهد که اکثریت ایرانیان را تشکیل میدهند. ضروری است نحوه پیدایش این حزب و تغییر وتحولات آن در دوره پر حادثه تحولات آذربایجان به خوبی شکافته شده تا بتوان مواضع این حزب را پس از ورود به ایران و تشکیل حزب کمونیست ایران و سرنوشت بعدی آنرا بهتر ارزیابی نمود. هسته اصلی و موسس حزب عدالت را اسدالله غفارزاده و بهرام آقایف  تشکیل میدهند که هر دو از پرسابقه ترین مبارزین اجتماعیون-عامیون قدیمی هستند:

اسدالله غفار زاده:

غفارزاده متولد اردبیل و عضو گروه چپ دارالفنون برهبری سلیمان میرزا اسکندری بود  که بعدها بدلیل فعایت های آزادیخواهانه اش تحت تعقیب مستبدین قرار گرفته و در سال ۱۹۰۳ به باکو مهاجرت میکند و در آنجا مشغول به کارشده و به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در می آید.

غفارزاده در حمل روزنامه ایسکرا (ارگان حزب) از طریق ترکیه و ایران به باکو نقش داشت. او در باکو در محیط های کارگری زندگی و کار میکرد. در انقلاب ۱۹۰۵ روسیه در بین کارگران معادن باکو فعالیت میکرد. غفارزاده در انقلاب مشروطیت ایران مستقیما شرکت داشت.

او در بین کارگران ایرانی از محبوبیت بالایی برخورد بود و به وی “میرزا” می گفتند. علاوه بر فعالیت های سیاسی به نویسندگی و شعرگویی نیز می پرداخت.

غفارزاده در سال ۱۹۱۸ به نمایندگی از طرف حزب عدالت برای مذاکره با میرزا کوچک خان مخفیانه به گیلان می آید. در شهر رشت شناسایی شده و بدست مامورین ایرانی به قتل میرسد.

بهرام آقایف:

متولد یکی از روستاهای سراب و فرزند یک دهقان مزدبگیر بود. در دهات نوکری و روزمزدی میکرد و سپس به باکو رفت. در آنجا به کارگری مشغول می شود و در اعتصابات کارگری ۱۹۰۳ به عضویت کمیته اعتصاب انتخاب میشود. در سال ۱۹۰۴ به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در می آید. در سال ۱۹۰۸ همراه داوطلبان روسی برای کمک به انقلابیون ایرانی در انقلاب مشروطه همراه با دست های مسلح به ایران می آید. در سال ۱۹۱۱ توسط ماموران تزاری در تبریز  دستگیر و زندانی می شود اما موفق میشود از زندان فرار کرده و مجددا به باکو برود .پس از قتل غقارزاده در سال ۱۹۱۸ او بعنوان رهبر حزب عدالت انتخاب میشود  در سال ۱۹۱۹ که رییس حزب عدالت باکو بود انگلیسی ها اورا دستگیر کرده و زندانی کردند. که یکسال بعد از زندان آزاد می شود و مجددا بریاست حزب عدالت انتخاب میگردد. در نخستین کنگره حزب کمونیست ایران که در سال ۱۹۲۰ در بندر انزلی برگزار میشود او به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب میگردد و پس از شکست جنبش گیلان به باکو بازگشته و به تابعیت شوروی در می آید.

فرقه عدالت و گروه همت مشترکا بر ایجاد سازمان طبقه کارگر  و دفاع از آنان تکیه می کنند. کارگران ایرانی که تا آنروز در باکو با لقب تحقیر آمیز “همشهری” نامیده می شدند اینک پشتیبان قوی برای خود پیدا کرده و دسته دسته وارد این دو حزب و بخصوص فرقه عدالت می شوند.فرقه عدالت باشگاههای کارگری و کتابخانه و چایخانه و بازی و تئاتر برای کارگران مهیا میکند. کمیته های محلی در محلات کارگران ایرانی تشکیل داده و حفاظت آنان را بر عهده می گیرد. و موفق میشود در کمتر از یکسال نزدیک به شش هزار کار گر ایرانی را وارد حزب کند. و بیکی از قدرت مندترین احزاب سوسیال دموکرات قفقاز تبدیل شود.

حزب عدالت همچنین اعضای خودرا برای تبلیغات حزبی و فعالیت تشکیلاتی به ایران و ترکستان نیز می فرستد.

در سال ۱۹۱۷ فرقه عدالت کمیته مرکزی خود را انتخاب میکند که اکثر اعضای آن بیش از ده سال سابقه فعالیت در انقلاب مشروطه و انقلاب روسیه و فعالیت های کارگری و سندیکایی دارند. تشکیل این گروه جدید بمعنی قطع رابط عضویت آنها در گروه “همت” و یا حزب سوسیال دموکرات روسیه نبود. برخی از اعضای کمیته مرکزی عدالت همزمان عضو هر سه گروه بودند.

البته در این دوره در گروه قدیمی همت همان انشعاب بلشویک-منشویک حزب سوسیال دموکرات روسیه نیز اتفاق افتاد و نریمانوف رهبری جناح بلشویکی آنر بعهده داشت اما در گروه  جدید “عدالت” چناین انشعابی رخ نداد و نظریه غالب  در این گروه حمایت از بلشویک ها بود.

فرقه عدالت سعی میکرد برنامه و روشهای فعالیت سیاسی خود را مو بمو با برنامه بلشویک های روسیه  مطابقت دهد و نسخه ایرانی بلشویسم روسی  شود.

برنامه گروه عدالت

اما گروه “عدالت” در مرام نامه خود در اردیبهشت ۱۲۹۶:

“عدالت آفریده شده به وسیله کارگران و زحمتکشان ایران نخستین حزبی است که برای باز گرفتن حقوق پایمال شده پرولتاریای ایران از غاصبان تشکیل شده است. … و میگوید: همه پرولتاریای جهان .همه کارگران و زحمتکشان ایران متحد شوید.”

(مرام نامه حزب عدالت – پیدایش حزب کمونیست ایران -ابراهیموف؛ ترجمه رادنیا  – ص ۱۲۵)

حزب عدالت خود را حزب سوسیال دموکرا ت میداند.

حزب عدالت خود را “حزب پرولتری” میداند و همچنین اظهار میکند آنهایی را که کارگر و دهقان خالص نیستند به شرط دفاع از حقوق کارگران و دهقانان به عضویت می پذیرد.

حزب عدالت “هدف اولیه خود را نه بر پاداشتن حاکمیت پرولتاریا در ایران بلکه پدید آوردن حاکمیت دموکراتیک خلق می دانست و از جمهوری خلق بمثابه شکل حاکمیتی که می بایست در ایران تشکیل گردد بحث میکند”

هرچند فرقه عدالت  بعد ها متهم به بی خدایی شده و روحانیون شیعه آنر ا محکوم کردند اما تا قبل از ورود به ایران و شرکت در جمهوری سوسیالیستی گیلان در برنامه های فرقه عدالت بار ها از ایمان مذهبی سخن میگوید و دریکی از شماره های “بیرق عدالت-ارگان فرقه” مینویسد:

“ایران با گذشته ای بزرگ و درخشان اینک به زیر چنگال بریتانیا قرار دارد و به نظر میرسد در حال زوال و نابودی است و این امر بدین خاطر است که ما مسلمانان روح واقعی اسلام را فراموش کرده ایم… اینک وظیفه دینی ماست که بکوشیم سرزمین مادریمان را از این پلیدی خارجی نجات دهیم و جهان اسلام را از این گرداب ملال انگیز بی تفاوتی و دلمردگی رهایی بخشیم”.

ویژگیهای حزب عدالت ایران

حزب عدالت در مقایسه با احزاب قبلی ایرانی ویژگی های منحصر به فردی دارد که در تاریخ احزاب سیاسی ایران یگانه است و لازم است بیشتر موشکافی گردد:

  • ۱-حزبی است کارگری و از دل مبارزات کارگری ایرانیان مهاجر بیرون آمده است.
  • ·        ۲- ساختار آن در ابتدا بیشتر مشابه “ساختار سندیکایی و شورایی کارگری” است تا ساختار یک حزب سیاسی
  • ۳-حزب عدالت تا دو سال نیم پس ار تشکیل  مرام نامه ندارد. تنها  روزنامه ای بنام بیرق عدالت در باکو منتشر میکرد که در آن اهداف خود و تحلیل از جامعه ایران را ارائه میداد. غفارزاده رهبر حزب خودش شاعر و نویسنده بسیاری از مقالات بود و آنرا بزبان ساده کارگری می نوشت. با وجود این اهداف و دیدگاههای این حزب را میتوان در اطلاعیه ها و مقالات ارگان حزب دید که هنوز نا منسجم و پراکنده و گاه متناقض بنظر میرسید.

حزب عدالت  در ابتدای تشکیل “طبقه کارگر و دهقانان و پیشه وران و تجار خرده پا” را  نیروی مولد و انقلابی می دانست و دفاع از حقوق آنان را وظیفه ای مقدس می دانست و اعلام میکرد:

فرقه  عدالت می خواهد ” سیاست و اقتصاد ایران را بر مبنای اصول آیین دموکرات اصلاح کند”. خواستار تبدیل نظام سلطنتی به جمهوری بود و پیشنهاد میکرد احمد شاه آخرین پادشاه و اولین رییس جمهور ایران باشد.”

( بیرق عدالت – شماره ۳ –  نقل از  حزب عدالت ایران – خسرو پناه  ص  )

در تقابل جمهوری یا سلطنت  حزب عدالت  برداشت جدیدی پیشنهاد میکند  که نظام سلطنتی حذف شده و احمد شاه رییس جمهمور ایران انتخاب شود.

فرقه عدالت از “اصلاحات ارضی” و “احقاق حقوق زنان” دفاع میکرد. خود را حزبی ملی (ایرانی) و در عین حال انترناسیونالیست معرفی میکرد.

  فرقه عدالت همچنین از وحدت و اتحاد همه ایل ها در ایران و دفاع از حقوق ملت های غیر مسلمان در داخل ایران سخن می گفت.

فراخوان تشکیل  جبهه متحد احزاب

حزب عدالت بمحض تشکیل خود فراخوان تشکیل جبهه متحد احزاب ایرانی  در داخل و خارج کشور را اعلام میکند و میگوید که ضروری است:

“همه فرقه های دموکرات ایران اختلافات برنامه های خود را برطرف کرده و با یکدیگر متحد شوند”

در این زمان حزب عدالت در ایران حزبی شناخته شده نبود و در حالی که انتظار آن بود که سازمان همت و حزب دموکرات ایران در باکو به این فراخوان پاسخ مثبت دهند ولی در کمال شگفتی تنها فرقه استقلال ایران و اتحاد اسلام بدان پاسخ مثبت داد.

فرقه استقلال برنامه اش مشابه احزاب سوسیال دموکراسی ایران در عصر مشروطه بود و بعنوان حزب تجار ایرانی روابط بسیار نزدیکی با کنسول گری ایران داشت در حالیکه حزب عدالت یک حزب کارگری بود و کنسول گری را بعنوان نماینده دولت ایران مسبب بدبختی های ایرانیان می دانست.

فرقه استقلال در برنامه اش از سلطنت مشروطه دفاع میکرد و فرقه عدالت مخالف سلطنت و طرفدار جمهوری بود.

نقاط افتراق این دو حزب ایرانی بیش از نقاط اتحاد آنها بود و در نتیجه پس از شش ماه این اتحاد از هم پاشیده می شود.

بعد ها فرقه عدالت این اقدام را بعنوان عملی نادرست و عقب نشینی از مواضع خود و انحراف از اصول نامید.

اما چرا فرقه دموکرات از فرخوان وحدت استقبال نکرد؟

فرقه دموکرات با وجود آنکه شباهت زیادی در برنامه خود با حزب عدالت داشت با وجود این مواضع آنان در برابر مسائل داخلی روسیه بکلی اختلاف داشت.

فرقه دموکرات بر عکس فرقه عدالت بر این باور بود:

” ما هرکز در انقلاب داخلی روسیه و کشمکش احزاب و دسته جات محلی نباید مداخله کنیم. کارها و وظیفه ما این است که نگذاریم حقوق افراد ایرانی پایمال شود. و سعی بکنیم که تمام ایرانی ها در اطراف ژنرال قونسول گری ایران تمرکز پیدا کرده زیر پرچم ایران آبروی کشور خود را حفظ نمایند.”

(پیشه وری – تاریخچه حزب عدالت ص ۲۹-۳۰)

پاسخ منفی فرقه دموکرات بمثابه بزرگترین رقیب باعث شد که کم کم حزب عدالت  کارزار تبلیغاتی علیه این فرقه براه اندازد.

“دموکرات ها را سرمایه دار و محتکر و بوروکرات نامیده و روی منافع طبقاتی خود آنها را برای جامعه مضر معرفی میکردند.”

( تاریخچه حزب عدالت – روزنامه آژیر -شماره ۶۲)

حزب عدالت بتدریج فرقه دموکرات را “مشکوک” میداند. و اینکه با پذیرش عضویت اعتدالیون به حزب دربار و اشراف و مالکان بزرگ تبدیل شده اش” و از همه کارگران می خواهد که به فرقه اجتماعیون-عامیون (عدالت) به پیوندند.

در برابر این موج تخریبی فرقه دموکرات  سعی میکند با خویشتن داری از تظاهرات مخالفت آمیز خودداری کند تا مبادا اختلافات سیاسی  جامعه ایرانیان مهاجر را در باکو فرا بگیرد.

حزب عدالت و حکومت موقت روسیه

موضع فرقه عدالت در مقابل حکومت موقت روسیه مشابه منشویک ها و سوسیالیست های انقلابی روسیه (S.R)  و مخالف موضع بلشویک ها بود و در ابتدا از آن حمایت میکردند. و تنها زمانی با به مخالفت برخاستند که دیدند دولت موقت از تخلیه ایران از سربازان روسی خودداری میکند و به جنگ و اشغال ایران ادامه میدهد.در حالیکه  دیگر گروه کمونیستی ایران یعنی سازمان همت به دو جناح منشویک و بلشویک تقسیم میگردد. بعلاوه علت رویگردانی حزب عدالت از دولت موقت بدلیل خودداری دولت موقت از تخلیه سربازان روسی از خاک ایران است و این نشاندهنده تکیه آنان بر “هویت ملی و ایرانی” در آنان است

حزب عدالت پس از آنکه لنین کارگران روسیه را به دفاع مسلحانه از انقلاب فرا میخواند نیز اعضای خود را مسلح کرده و با بلشویک ها همکاری میکند.

اشغال کنسولگری ایران در باکو  -اعلام موجودیت حزب عدالت

پس از انکه در مدت کوتاه تعداد زیادی از کارگران ایرانی به شورای کارگری ملحق می شوند شورا برای اعلام موجودیت خود و و رفع ظلم از کارگران نخستین هدف خود را اشغال کنسولگری ایران در باکو انتخاب میکند.

در آنزمان کنسولگری ایران در باکو به مرکزی برای ظلم و ستم برای کارگران و اقشار ضعیف جامعه ایرانی تبدیل شده بود. محمد امین رسول زاده میگوید:

“قونسول خانه ایران تمام مظالمی که تا آن وقت در ایران واقع می شد در باکو نسبت اتباع ایرانی دریغ نمی داشت. محاکمه می نمود. به حبس می انداخت. کتک می زد .همه کار را مرتکب می شد و قانون روسیه جلو آنرا نمی گرفت” ( روزنامه ایران نو  شماره ۱)

پس از انقلاب ۱۹۱۷ نیز چندان تغییر مثبتی در اصلاح این رفتار کارکنان کنسولی ایران به چشم نمی خورد.

شورا میرزا اسدالله غفار زاده اردبیلی را به نمایندگی خود برای مذاکره و شکایت از دست نمایندگان کنسولی به باکو می فرستد.

در ابتدا کنسول ایران  شورای کارگری  و خواست های آنان را جدی نمی گیرد و با درشتی با آنان سخن میگوید. آنان متوجه نمی شوند که پس از انقلاب فوریه اوضاع با گذشته تفاوت کرده است و  اینک کارگران صدای قوی تری پیداکرده اند.

چند روز بعد در مدرسه ایرانیان در باکو جشنی برگزار می شود که کنسول ایران نیز در آن شرکت دارد.

با اطلاع از این خبر غفارزاده با گروهی  از کارگران ایرانی حضور پیدا کرده و خواست های خود را اعلام میکنند و چون واکنش مثبتی از طرف کنسول نمی می بیند اعلام میکند که چون به خواست های ما رسیدگی نمی شود نماینده کنسول را خلع کرده و کنسول گری را بایکوت کرده و  دیگر امور خود را به کنسول گری ارجاع نمیدهیم. چند روز بعد کارگران شورا برهبری غفارزاده وارد کنسولگری ایران در باکو شده و آنجا را تصرف میکنند. کنسول را توقیف کرده و از او  می خواهند که کتبا استعفا کند. و تا ورود کنسول جدید در کنسولگری باقی می مانند.

این حرکت اعتراضی کارگران ایرانی مهاجر در اشغال کنسولگری بشدت هم در مهاجرت و هم در داخل  ایران تاثیر میگذارد.

وثوق الدوله – صدر اعظم- احساس خطر میکند و در دولت ایران این بحث بمیان می آید  که وجود صدها هزار نفر عمله ایرانی در قفقاز که ناراضی هستند ممکن است کم کم ترک علاقه از مملکت نموده و در اثر تبلیغات بلشویک ها احساساتشان بکلی نسبت به مملکت شان تغییر کند و لذا دولت تصمیم میگیرد در صدد تامین آسایش و جلب آنها عمل کند. و بنا براین به کنسول وقت ایران –ساعد الدوله – دستور میدهند که به امور کارگران ایرانی و شکایات آنها رسیدگی کنند. کنسولگری عقب نشینی میکند و کنسول حتی در جلسات آنها نیز شرکت میکند.

ساعد الوزاره کنسول وقت ایران در باکو اقداماتی برای رسیدگی به امور کارگران ایرانی و شکایات آنها انجام میدهد و حتی در جلسات فرقه عدالت نیز شرکت میکند.

 رهبران “شورای کارگری” که در اولین حرکت اعتراضی خود موفق شده بودند  پایگاه قابل توجهی در میان کارگران مهاجر ایرانی بدست آورده و کنسولگری را وادار به عقب نشینی نمایند. تصمیم می گیرند حزب سیاسی مخصوص کارگران ایرانی را نیز تشکیل دهند که بتواند از این موج استقبال  کارگران ایرانی  برای فعالیت های سیاسی  بعدی شان نیز عضو گیری کنند.

دو هفته پس این از این واقعه جلسه موسسان  حزب عدالت برگذار شده و غفارزاده بعنوان رهبر حزب انتخاب می شود. بنا براین حزب عدالت ایران در ماه مه  ۱۹۱۷کمتر از دو ماه پس از تشکیل مجدد گروه “همت” بعنوان دومین تشکیلات کمونیستی ایران وارد میدان می شود.

در اواخر سال ۱۹۱۷ برنامه “تسخیر کنسولگری ها بمنظور پاکسازی آنها از شر مامورین دزد و رشوه خوار در محله کارگری  صابونچی باکو آغاز میکند که ساعدالوزاره کنسول ایران ناچار میشود برای خاموش کردن این اعتراضات غفارزاده را بسمت نایب قونسول گری این محله کارگری منصوب کند. فرقه عدالت کنترل یک محله کارگری دیگر نیز بعهده گرفته و سرانجام سعی میکند که کنترل کامل کنسول گری ایران را بدست بگیرد.

این عمل با مخالفت متحد قبلی اش فرقه استقلال ایران روبرو میشود. کنسول گری از حکومت محلی برای حفاظت از کنسولگری ایران در باکو کمک می خواهد. اما  در فوریه ۱۹۱۸ یکی از فعالین حزب عدالت به قتل میرسد و حزب عدالت آنرا بمثابه اعلان جنگ میداند.

 در پاسخ به این ترور گروهی از کارگران مسلح حزب عدالت کنسول گری ایران را اشغال کرده و کنسول ایران را بازداشت میکنند و آنها را برای تحقیقات و محاکمه به محله صابونچی می برند.

از این پس در جامعه ایرانیان مهاجر شکاف می افتد. ساعد الوزاره کنسول ایران در یکطرف و حزب عدالت در طرف دیگر.

کمیته اجرایی حزب بلشویک در باکو از حزب عدالت پشتیبانی میکند و با توجه به آنکه پس از انقلاب اکتبر اکثریت سوویت باکو در دست بلشویک ها بود این پشتیبانی آشکار و یکطرفه باعث ایجاد وحشت در احزا ب رقیب ایرانی دیگر یعنی  دموکرات و استقلال ایران می شود و از طرف دیگر از مقامات روسی شکایت میکنند که  چرا آنان در موضع مربوط به ایرانیان وارد شده و از یکطرف دعوا پشتیبانی کرده اند.

در اوایل فوریه ۱۹۱۸ “حزب استقلال ایران” برای حل اختلاف مابین کنسولگری با حزب عدالت با حمایت کنسول ایران میتینگی در مسجد ایرانیان  باکو برگزار کرده و از نمایندگان حزب عدالت و “سازمان همت” و حزب دموکرات و همچنین نمایندگان احزاب خارجی نیز برای شرکت در آن دعوت میکند. محمد امین رسول زاده (رهبر حزب مساوات) بعنوان حکُُم مابین کنسول گری و حزب عدالت تعیین می شود.

رهبران گروهها هر کدام مواضع خود را در مورد این اختلاف و راه حل آن بیان میکنند:

در جلسه مذکور رسول زاده (حزب مساوات) میگوید:

” ایرانیان البته حق دارند علیه ظلم و استبداد و غارتگری قیام کنند و این حق مشروع آنهاست اما در کشور بیگانه حق ندارند به کارهای قونسولگری مداخله کنند ” و باید بدانند که” ژنرال قونسول گری در حمایت مااست”

(پیشه وری – تاریخچه حزب عدالت  ص ۳۲)

نریمان.ف (رهبر سازمان همت) از یکطرف بر مصونیت نمایتدگان سیاسی خارجی تاکید میکند و از طرف دیگر هم “از قونسول گری میخواهد جلوی مامورین خود را بگیرد و آبروی کشور خود را حفظ کند” نریمانوف هر دو طرف منازعه را به تجدیدنظر در اقداماتشان فرا میخواند و خطاب به حزب عدالت میگوید “نبابد کارگران ایران را به مسائل ضعیفی همچون کنسول گری مشغول ساخت بلکه آنهارا باید به حقوق خودشان آشنا نمود”.

نریمان نریمانوف (رهبر سازمان همت):

” کشمکشی که میان ایرانیان ساکن قفقاز پیداشده است قابل ملاحظه می باشد و آنرا نباید سرسری گرفت. البته هیچ کس اصولا حق ندارد به کارهای قونسولگری ایران مداخله کند و همه اینها صحیح است ولی مامورین قونسولگری ایران هم حق ندارند با کارگران ایرانی که همراه با زحمتکشان و ملل متنوع قفقاز بر علیه اصول محکوم به زوال سرمایه داری نبرد میکنند معامله ای را روا دارند که مامورین و اربابان افسار گسیخته و بی مسئولیت ایران با زارعین بدبخت… معمول میدارند. بادکوبه شهر کارگری و انقلابی است. اینجا قانون آهنین دوره انقلاب حکومت میکند. قونسولگری ایران هم باید جلو مامورین خود را بگیرد و به زشت کاریهای آنها خاتمه دهد… کارگر انقلابی بادکوبه زیر بار ظلم و فشار و تعدی نخواهد رفت…” 

( پیدایش حزب کمونیست ایران – ابراهیموف – رادنیا – ص ۱۴۷)

اسدالله غفار زاده (رهبر حزب عدالت)

غفارزاده بعنوان آخرین سخنران پشت تریبون میرود. او از اوضاع بد ایران و بدبختی های زحمتکشان میگوید و در باره وضعیت نامناست اتباع ایرانی در قفقاز و خفه شدن کاگران ایرانی در چاه های نفت باکو و مدارک همکاری کنسول گری در تبانی آنان با مقامات قفقازی برای سرپوش گذاشتن به این جنایات سخن گفت. او همچنین اظهار نمود که گروه “استقلال ایران” با کنسولگری در ایجاد توطئه همدست است و خواستار آن می شود که نمایندگانی از حزب عدالت برای نظارت در کنسولگری در آنجا گمارده شوند.

جو میتینگ و سخنرانی به نفع حزب عدالت عوض می شود و بناگهان غقارزاده و چندین نفر از رهبران حزب عدالت که در جایگاه هیئت رییسه میتینگ نشسته بودند به گلوله بسته می شوند. میرزا قوام دبیر حزب عدالت آنا کشته می شود.

سپس اسدالله غفارزاده در دفاع از اقدامات حزب عدالت سخنرانی میکند. در این میان اعضای حزب استقلال جلسه را متشنج میکنند. یکی از انان تریبون و شخص اسدالله غفارزاده را هدف گلوله قرار میدهد که غفارزاده فورا با هفت تیر خود وی را هدف گلوله قرار میدهد. در جریان این تیراندازی ۴ نفر ایرانی کشته می شوند. میرزا قوام که منشی کمیته مرکزی حزب عدالت است در این حادثه  ترور می شود. گارد های سرخ  و مسلح کارگری حزب عدالت از محلات کارگری خود را به محل میتینگ میرسانند و هزاران نفر جنازه میرزا قوام را  با شکوه تشییع میکنند و مارش عزا می نوازند و  فریاد انتقام سر میدهند.

این برخوردهای مسلحانه  و کشتار از هر دوطرف فضای میان ایرانیان باکو را بشدت متشنج میکند. رابطه دو حزب عدالت و استقلال کاملا بهم می خورد. 

دموکرات ها فرقه عدالت را بخاطر گروگانگیری و فرقه استقلال را بدلیل شروع به قتل اعضای فرقه عدالت محکوم میکردند.

فرقه دموکرات از دوطرف میخواهد که که به مبارزه صحیح حزبی دست زنند و از سلاح فقط علیه ارتجاع و ضدانقلاب باید استفاده شود.

در همین زمان دو حزب دموکرات و استقلال میتینگ مشترکی در اعتراض به مداخله انگلستان در امور ایران بر گذار میکنند که در ان نمایندگان سازمان همت (باکو) و حزب مساوات حضور داشتند ولی حزب عدالت شرکت نمی کند.

پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ سبب توسعه و گسترش احزاب ایرانی مهاجر بویژه حزب عدالت و حزب دموکرات باکو می شود. حزب عدالت فعالیت های خود را علاوه بر باکو در دیگر مناطق قفقاز نیز آغاز میکند. حزب عدالت در برخی مناطق نظیر باکو اعضای خود را مسلح میکند اما دموکرات ها با مسلح شدن اعضای عدالت و همچنین شرکت کردن آنها در جنبش های انقلابی روسیه مخالفت میکنند. اما با توجه به برخی اهداف و منافع مشترک چندین نشست برای اتحاد با یکدیگر برگذار میکنند. بلشویک های قفقاز نیز آنها را به اتحاد تشویق میکنند.

در آنزمان حکومت قفقاز هنوز تغییر نکرده بود و حاکمیت در دست بلشویک ها نبود.

کمون باکو و فرقه عدالت

بلشویک های باکو در دوره ۱۹۱۷-۱۹۲۰ دو گروه بودند: یکی شعبه باکو حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه (بلشویک)  که عمدتا بلشویک های روس و ارمنی بودند

و دیگری بلشویک های مسلمان که در سازمان های زیر جمع شده بودند:

سازمان همت و فرقه عدالت

اکینچی (سازمان مسلمانان جناح چپ سوسیالیست های انقلابی)

بیرلیک (نماینده تاتارهای ولگا)

در این دوره رهبری بلشویک های مسلمان را سازمان “همت” بعهده داشت. و فرقه عدالت در طی سال های ۱۹۱۷-۱۹۱۹ در همه موارد از سازمان همت پشتیبانی می نمود و بنابراین وقتی اختلافی میان سازمان همت و بلشویک ها بوجود می آمد فرقه عدالت کاملا پشتیبان سازمان همت بود. 

هر چند هر دو گروه از یک حزب و ایدئولوژی پیروی میکردند ولی در موارد متعددی نیز با یکدیگر اختلافاتی داشتند که بیشتر به مسائل فرهنگی و ملی مرتبط می شد.

یکی از اختلافات مهم مابین این دو گروه در زمان تاسیس حزب کمونیست آذربایجان اتفاق افتاد.

در این شراتط که میان حزب عدالت با سایر احزاب ایرانی در باکو فاصله می افتد  سویت باکو که پس از انقلاب فوریه بصورت حاکمیت دوگانه ای از بلشویکها  با مساواتی ها و سوسیالیست های انقلابی  در آمده بود تصمیم میگیرد که همه قدرت را از آن خود کند. در ۲۴ مارس ۱۹۱۸ سوویت باکو میخواهد یک نیروی ضد بلشویکی را خلع سلاح کند که مسلمانان باکو فورا عکس العمل نشان داده و سنگر می کنند. سازمان همت برهبری نریمانوف سعی میکرد که اختلاف بین بلشویک ها و مسلمانان از طریق سیاسی حل و فصل شود تا از کشتار قومی جلوگیری شود.

ولی وقتی ارمنی های داشناک به بلشویک ها پیوستند جنگ آغاز شد و مسلمانان شکست می خورند و شرائط سوویت باکو را می پذیرند.

اما داشناک ها با اعمال خشونت در میان مسلمانان نوعی جنگ قومی براه انداخته که در آن بیش از پانصد ایرانی نیز کشته می شوند.

پس از انکه سوویت باکو کنترل کامل شهر را در دست میگیرد دست به اقدامات سوسیالیستی میزند همچنین دو نفر از مسلمانان یعنی نریمان نریمانوف (از سازمان همت) و نماینده گروه اکینچی را بعضویت شورا در می آورند.بعلاوه ” دفتر سوسیالیستی مسلمانان باک و ” مرکب از سه گروه همت و عدالت و ااکینچی بعنوان نماینده رسمی مسلمانان باکو برسمیت شناخته می شود.

در این دوره موقعیت فرقه عدالت بخاطر ارتباط با بلشویک ها تقویت می شود در حالیکه دو حزب دموکرات و استقلال متلاشی شده و رهبران آنها متواری شدند و برخی از آنان به ایران بر میگردند.

اینک حزب عدالت دو رقیب اصلی خودرا در مقابل نداشت. آنها در اولین اقدام کنسولگری ایران را تحت کنترل در آوردند  و کم کم تمام اختیارات کنسول را نیز از آن خود کردند. در این زمان حزب عدالت بسرعت گسترش یافت.

در نیمه اول ژوئن ۱۹۱۸ ارتش عثمانی شهر باکو را در محاصره کامل خود قرار داد و هر روز حلقه محاصره تنگ تر می گردید. در سویت باکو دودستگی بوجود آمد. جناح اکثریت (داشناک ها و منشویک ها و جناح راست سوسیالیست های انقلابی) طرفدار درخواست کمک از انگلیسی ها به فرماندهی ژنرال دنسترویل بودند که نیروهایش را از قزوین و رشت و انزلی بسمت باکو حرکت دهد. جناح اقلیت که مخالف بود استعفا نموده و در نتیجه جناح اکثریت قدرت را در دست گرفته و انگلیسی ها را  دعوت به ورود به باکو میکند.

سازمان همت و حزب عدالت کنفرانس مشترکی برگذار میکنند و تمام اعضای خودرا برای عضویت در گروههای مسلح دعوت میکنند و سپس همراه با بلشویک ها  شهر باکو را بسمت حاجی طرخان ترک میکنند. اما حکومت دیکتاتوری جناح اکثریت آنان را خلع سلاح کرده و مجبور به بازگشت میکنند و ۳۵ نفر آنان را زندانی میکند.

وقتی عثمانی ها وارد شهر میشوند بیش از یکصد نفر از اعضای فرقه عدالت کشته می شوند که بیش از نیمی از اعضای کمیته مرکزی حزب  در میان آنها هستند.

در دوره حکومت دیکتاتوری جناح اکثریت و دوره تسلط عثمانی ها بر باکو حزب عدالت در مقایسه با بلشویک ها و سازمان همت بیشترین تلفات را متحمل گشت و تعداد اعضای ان از چندین هزار نفر به چهل نفر کاهش یافت.

حکومت مساوات و بازسازی فرقه عدالت

بر اساس عهد نامه متارکه جنگ بین دولت انگلیس و متفقین  ارتش عثمانی باکو را تخلیه میکند و قوای انگلیسی در شهر باقی می مانند.

دولت جمهوری آذربایجان برهبری مساوات  تاسیس می شود.

دوران حکومت مساوات همراه با برخی آزادی های سیاسی است  که حتی شامل مخالفان دولت نیز می شود.

در ماه مارس ۱۹۱۹ هر دو جناح بلشویک و منشویک سازمان  قبلا از هم جدا شده بودند مجددا با هم متحد شده و یک سازمان واحد را بوجود می آورند.

هر چند که مدتی بعد بدلیل اختلاف موضع این دوجناح در مورد اعتصاب جناح بلشویک آن (به حمایت حزب بلشویک باکو) از سازمان همت جدا شده و ” حزب کمونیست آذربایجان-همت” را بوجود آوردند.

همزمان کمیته باکو حزب بلشویک برهبری میکویان از آزادی کامل برخوردار نبود و بصورت نیمه علنی فعالیت میکرد.

از ماه مه ۱۹۱۹ احزاب دموکرات و استقلال ایران نیز فعالیت خود را از سر گرفتند.

فرقه عدالت نیز بازسازی خود را شروع کرد. مهمترین مسئله بازسازی تشکیلات حزب و رهبری و کمیته مرکزی بود زیرا بیش از نیمی از اعضای کمیته مرکزی  و رهبر آن غفارزاده کشته شده بودند  اما در اینزمان برخی کادرهای مجرب حزب دموکرات نظیر پیشه وری و دو نفر از رهبران پرسابقه سازمان همت (داداش بنیادزاده و آقا بابا یوسف زاده) و چندین نفر از روشنفکران ایرانی به کمک این حزب صدمه دیده آمدند و ترکیب جدید و نیرومندی ساخته شد .

تغییرات برنامه و مشی سیاسی در حزب عدالت
(هژمونی گرایش رادیکال چپ کمونیستی در حزب عدالت)

در پاییز ۱۹۱۹ کمیته مرکزی جدید فرقه عدالت تصمیم میگیرد اشکالات و نواقص فرقه را بعنوان یک حزب سیاسی برطرف سازد. بنابراین در قدم اول برنامه و اساسنامه حزب را تدوین میکند و ساختار حزبی آنرا بهبود می بخشد.

در برنامه حزب در مقایسه با اهداف اولیه فرقه عدالت تغییرات بنیادی رخ میدهد.

مهم ترین تغییرات  ابتدا در ترکیب رهبری حزب عدالت اتفاق می افتد.

فرقه عدالت برنامه اصلی خود را بر انتقال نیروهایش بداخل ایران قرار میدهد و در شروع تصمیم میگیرند که به گیلان که در آنجا یک جنبش ملی و ضدانگلیسی در جریان است بروند .در ابتدا در سال گروه ۱۸ نفری بریاست اسدالله غفارزاده (موسس و رهبر فرقه عدالت و نقلابی پر سابقه و مورد وثوق همه طیف های  سوسیال دموکرات های ایران ) قبل از ورود ارتش سرخ به بندر انزلی همراه با گروهی برای ملاقات با میرزا کوچک خان مخفیانه وارد رشت میشود که در آنجا شناسایی شده و به قتل میرسد.

پس از قتل وی که چهره محبوب و سازمانده حزب عدالت بود بهرام آقایف برهبری حزب انتخاب می شود. بهرام آقایف عمل گرای انقلابی و رادیکال بود و در راس حرکت های مسلحانه حزب عدالت  و درگیریهای مناطق قفقاز و باکو قرار داشت. حزب عدالت با کشته شدن غفارزاده  که چهره ای هم تئوریک و هم عمل گرا و هم  متحدکننده در حزب بود بشدت لطمه می خورد اما با توسعه سریع شبکه های حزبی و انجام دو تغییر مهم خود را از این بحران خارج میکند:

  • انتخاب بهرام آقایف به عنوان رهبر حزب عدالت (جانشین غفارزاده)
  • عضویت نظریه پرداز برجسته و سرشناس  مارکسیست ایرانی انترناسیونال کمونیستی (سلطان زاده) در حزب عدالت در سال ۱۹۱۹که بتواند خلا تئوریک را در حزب کارگری عدالت بخوبی پوشش دهد.

در سال ۱۹۱۹ فرقه عدالت یک سازمان حزبی در مسکو داشت که با دفتر مرکزی سازمان های مسلمانان حزب کمونیست (بلشویک) همکاری میکرد.

در این زمان کمونیست های کم تعداد ایرانی در مسکو همچون سلطان زاده با فرقه عدالت ارتباطی نداشته و عضو حزب بلشویک روسیه بودند که اندکی بعد در جریان کنفرانس تاشکند سلطان زاده که همراه با حیدرخان عمواوغلی از طرف کمینترن اعزام می شوند در آنجا با سه نفر از رهبران فرقه عدالت ملاقات داشته و به عضویت فرقه عدالت وارد می شود.

ورود سلطان زاده به حزب عدالت باعث تغییرات بزرگی در برنامه حزب عدالت میگردد. بزرگترین و سرشناس ترین نظریه پرداز کمونیست ایرانی و از چهره های شاخص انترناسیونال کمونیستی “خلا تئوریک” را در حزب عدالت که عمدتا حزبی کارگری و پراگماتیست است پر کرده و در مدتی کوتاه وی را در راس رهبری بلامنازع حزب و تحولات بعدی آن  قرار میدهد.

“پس از اینکه ما با رفقا علیخانوف و فتح الله اف ملاقات به عمل آوردیم در صدد بر آمدیم که کل کار خود را بر روی مسئله ایران متمرکز سازیم. از برآورد ما این چنین نتیجه می شود که در سراسر ترکستان عده کثیری ایرانی گرسنه پراکنده هستند و در میان آنان در حدود صد هزار کارگر است که باید به دور حزب کمونیست مجتمع شوند.”

در نتیجه ورود یک چهره عمل گرای انقلابی رادیکال و تند رو (بهرام آقایف) در راس حزب و برجسته ترین مارکسیست نظریه پرداز ایرانی با نظریات ویژه ای که حتی در مخالفت با نظرات لنین قرار میگیرد و آشکارا از پایان  گرفتن انقلاب های بورژوا-دموکراتیک و آغاز انقلاب سوسیالیستی در ایران سخن میگوید حزب عدالت را در موقعیت بشدت رادیکال و “چپ روانه” در تحولات بعدی در ایران قرار میدهد.

از این پس تئوری های انقلابی سلطان زاده و تزهای وی راهگشای حزب عدالت می شود و آنر ا در مواضع این حزب بخوبی می توان مشاهد نمود. مواضع جدیدی که در مقایسه با مواضع قبلی حزب عدالت بکلی متمایز است.

انتشار روزنامه حریت

روزنامه حریت در ژوئن ۱۹۲۰ بعنوان ارگان فرقه  عدالت در باکو منتشر میشود. هیئت تحریریه آن ترکیبی از رهبران سازمان همت و فرقه عدالت بوده و سردبیر آن ابتدا یوسف زاده و سپس پیشه وری بود.

در این روزنامه مواضع جدید فرقه عدالت منتشر می شود که در مقایسه با دو سال قبل آن تغییرات بنیادین دارد:

  • در سال ۱۹۱۷ (قبل از پیروزی انقلا ب اکتبر) فرقه عدالت مرحله انقلاب ایران را “بورژوا-دموکراتیک” نامیده و خواهان تشکیل “جبهه مشترک” و اصلاحات بورژوایی در ایران می شود   در حالیکه اکنون از انقلاب سوسیالیستی در ایران سخن میگوید و انقلاب بورژوا-دموکراتیک را در ایران پایان یافته تلقی میکند.
  • برخلاف برنامه اول که خواستار تبدیل سلطنت به جمهوری شده و اینکه احمد شاه نخستین رییس جمهور ایران شود و اینک میگوید:

“ما دهقانان و کارگران را به سرنگونی این مشروطه پوسیده و تشکیل جمهوری شورایی به جای آن دعوت میکنیم.”

( روزنامه حریت – شماره ۳۳ – ۴ دسامبر ۱۹۱۹- به نقل از رییس نیا)

  • روزنامه حریت ایران را در “شرائط انقلابی” می دید و نتیجه میگرفت “ایران آبستن انقلاب است .آن هم انقلاب پرولتری”
  • فرقه عدالت برنامه اصلاحات ارضی احزاب دیگر بصورت فروش زمین به قیمت عادلانه به دهقانان را غیر عملی دانسته و خواهان “انقلاب ارضی” و “مصادره زمین ها از خوانین  و دادن آن به “شوراهای دهقانی” میشود که تنها از طریق انقلاب پرولتری میسر می شود.
  • فرقه عدالت از مبارزات مردم علیه قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس پشتیبانی میکند ولی میگوید:

” تا زمانی که ملت ایران اسلحه بدست نگیرد و دشمن استقلال خود یعنی انگلستان را از کشور بیرون نراند نمی توان ایران را کشور مستقل نامید. به همین دلیل ما ملت ایران را به انقلاب فرا می خوانیم.”

فرقه عدالت در میتینگی در اعتراض به قرارداد ۱۹۱۹ در مدرسه ایرانیان باکو بر گذار میکند  میگوید:

” دولت های ایران و انگلیس نیز باید هرچه زودتر این قرارداد را لغو نمایند .در غیر اینصورت هشتاد هزار نفر ایرانی ساکن (جمهوری )آذربایجان زیر پرچم سرخ و نجات بخش بلشویسم که میرود دنیا را در بر گیرد از هستی و شرف ملی ایران با اسلحه پاسداری خواهند کرد.”

(روزنامه حریت – شماره ۱۹- به نقل از ابراهیموف)

اولا فرقه عدالت را حزب کارگران و دهقانان و همه کسانی که از آماده دفاع از زحمتکشان هستند معرفی میکند

از ایجاد “حاکمیت دموکراتیک خلق”  و از آزادی های دموکراتیک در جهت منافع توده های زحمتکش خلق سخن میگوید

فرقه عدالت با سازماندهی جدید از یکطرف با بلشویک ها و سازمان همت همکاری کرده و برخی از اعضای آن در جریان جنگ های داخلی روسیه در کنار بلشویک ها جنگیده و کشته می شوند . در برخی مناطق اعضای فرقه عدالت مسلح شده و بهرام آقایف رهبری دسته های مسلح را بر عهده دارد.

در دوره حکومت مساوات با توجه به ثبات نسبی که بوجود آمده بود مهاجرت کارگران ایرانی به باکو از سر گرفته شد که بدلیل بیکار شدن کارگران بومی سبب ایجاد برخی محدودیت ها برای کارگران ایرانی میشود که با حقوق های کمتر جای کارگران محلی را می گرفتند.

دولت مساوات شرائط سختی را برای کارگران ایرانی فراهم می سازد تا از مهاجرت آنها جلوگیری کند. این موج جدید کارگران مهاجر ایرانی مجدد شرائط فرقه عدالت را مناسب تر ساخته و با عضوگیری کارگران قدرت خود را افزایش میدهد.

در این زمان حزب بلشویک تلاش میکند از طریق سازمان همت و فرقه عدالت در میان کارگران نفوذ کند. در برنامه اعتصاب کارگران باکو برای برخی درخواست های صنفی بلشویک ها سعی میکنند که به آن خصلتی سیاسی دهند و شعار “همه قدرت در دست شوراهای آذربایجان” و پشتیبانی از روسیه شوروی را سردهند. این عمل در اعتصاب شکاف بوجود می آورد و اعتصاب پس از دو روز می شکند و کارگران مسلمان به سرکار خود بر میگردند.

نکته مهم این قضیه اختلاف موضع گیری دو گروه ایرانی سازمان همت و فرقه عدالت است.

در حالیکه سازمان همت با سیاسی شدن اعتصاب و طرح شعارهای سیاسی مخالفت میکرد و از حمایت از اعتصاب دست می کشد فرقه عدالت از سیاسی شدن اعتصاب دفاع میکند و حتی خود در ان نقش دارد بگونه ای که بهرام آقایف و برادرش توسط انگلیسی ها بازداشت می شوند که پس از وساطت قارایف (نماینده پارلمان جمهوری آذربایجان و از رهبران سازمان همت) از زندان آزاد می شوند.

این حادثه و اختلاف نظر سازمان همت و فرقه عدالت بیانگر تفاوت های بنیادی مابین آنان است:

  • سازمان همت برهبری نریمان نریمانوف که اکثریت آنان ایرانیان آذری مقیم باکو هستند و تابعیت آذربایجانی گرفته اند همچنان “وجه ملی-آذربایجانی” آنها بر وجه “انترناسیونالیستی آنان در دفاع از روسیه بلشویکی” هنگامیکه ناچار به انتخاب مابین “جمهوری آذربایجان –دولت مساوات” با “روسیه بلشویکی” در بزنگاه های تاریخ می شوند غالبا بدنبال “هویت ملی” خود می روند. که حتی میتواند در مواردی “هویت اصلی آذری ایرانی” آنها را نیز تحت الشعاع خود قرار دهد.
  • سازمان همت و دولت مساوات مشترکات زیادی با یکدیگر دارند.
  • فرقه عدالت در رویارویی “مساوات- روسیه بلشویکی” از بلشویک ها ی باکو حمایت میکند

با وجود آنکه هر دو گروه “همت” و “عدالت” بر استقرار سوسیالیسم  تاکید میکنند و هر دو از روش های مسلحانه هر جا که لازم شود استفاده می کنند ولی اختلاف در برنامه و دیدگاههای دو گروه از همان آغاز بخوبی پیداست:

  • گروه ” همت” بر یک “جبهه خلقی ” تاکید میکند در حالیکه گروه “عدالت” بر یک سازمان خالص پرولتری”
  • گروه “همت” بیشتر به سوسیال دموکراسی انقلابی نزدیک است اما گروه “عدالت” بر یک “سازمان پرولتاریایی انقلابی و کمونیستی”
  • نظر به آنکه اکثریت عمده صدها هزار مهاجر ایرانی در روسیه و ترکستان را کارگران تشکیل میدهند و در آنزمان تعداد روشنفکران  و پیشه وران و صنعتگران و خرده بورژوازی بویژه در میان مهاجرین ایرانی بسیار کم است. پایگاه اجتماعی و طبقاتی گروه “عدالت” بمراتب قوی تر است بخصوص پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و طبیعی است که شرائط عینی برای رشد آنان کاملا وجود دارد.
  • بر عکس جامعه ایرانی مهاجر در روسیه که اکثریت آنها را کارگران ایرانی تشکیل میدهند در داخل جامعه ایران وضعیت کاملا برعکس بود. پرولتاریای صنعتی بسیار ضعیف است. اکثریت جامعه دهقانی است. خرده بورژوازی (هر دو قشر آن سنتی-مدرن) آن هنوز ضعیف است . روشن است که در این جامعه تز گروه همت (جبهه خلقی) بسیار بیشتر از تز گروه عدالت “انقلاب سوسیالیستی با رهبری پرولتاریا از طریق حزب کمونیست” زمینه عینی دارد. اما در عمل  و در جنبش گیلان عکس آن اتفاق افتاد. و به کودتای کمونیستی  علیه میرزا کوچک خان و پایان دردناک و  تراژیک جنبش  مبدل شد.

ملاقات سید ضیا-پیشه وری

در ۳۰ نوامبر ۱۹۱۹ هیئت ایرانی به ریاست سید ضیالدین طباطبایی وارد باکو می شود. سید ضیا از سوی وثوق الوله نخست وزیر و عاقد قرارداد ۱۹۱۹ مامور می شود تا با سران فرقه عدالت گفتگو کند. 

وثوق الدوله از سید ضیا خواسته بود که رهبران فرقه را به “مقاصد و نیات حسنه دولت آگاه کند و در صورتی که حاضرشوند از خیالات سوئ خود دست برارند بعد از حصول اطمینان و اخذ تعهدات لازمه به آنها تامین نامه بدهید که مراجعت به ایران کرده به مساعدت و همراهی دولت مطمئن و امیدوار باشند.” پیشه وری در سال ۱۳۰۱ در باره مذاکراتش با سید ضیا می نویسد:

“من وضعیت فلاکت آمیز ایران را برای تو تصویر میکردم ولی تو می گفتی که ایران بهشت شده است؟ و به من می گفتی که چون تو مدتی است از ایران دور افتاده ای نمی دانی ایران چه شده است؟.. یاد داری که تو مرا دعوت میکردی که بیاییم باهم کار کنیم و خیلی از وثوق الدوله تعریف میکردی ؟…آن روز  ما به نو می گفتیم  که ما با دست ملت و شاید با دست خود انگلیسی ها قرارداد را پاره کنیم و سلطنت وثوق الدوله را بهم می زنیم ولی تو می خندیدی.. آن روز ما به تو می گفتیم که نجات ایران در کوتاه کردن دست خیانت کار انگلیس ها است و تو ما را دیوانه می پنداشتی و می گفتی قوه ای فوق قوه انگلیس در دنیا پیدا نمی شود.”

” سید ضیالدین” – روزنامه حقیقت پیشه وری)

سید ضیا در گزارش خود به وثوق الدوله مدعی میشود که توانسته است اکثر بلشویک های ایرانی را ساکت و یا طرفدار نظریات دولت کند. او امتیازاتی نظیر مجانی کردن تذکره فعله ها و کارگران ایرنی و همچنین کمک مالی به مدرسه ایرانیان میدهد.

فرقه عدالت سید ضیا را “خادم انگلیسی ها”  و “خائن به وطن” معرفی میکند.

جالب است که حزب مساوات و محمدامین رسول زاده در همین سفر سید ضیا را متهم میکند که با عوامل بلشویک تماس داشته و روزنامه صدای ایران را که در باکو دایر کرده است علیه حزب مساوات و بلشویک ها تبلیغات میکرده است. ترک ها نیز اور را متهم کرده بودند که به نفع جمهوری های قفقاز کار نمی کرده است.

مصوبه حزب کمونیست روسیه : تعیین تکلیف کمونیست های مهاجر دو تابعیتی

در سپتامبر  ۱۹۱۹ نمایندگان حزب عدالت و دموکرات جلساتی را برای اتحاد عمل در باکو برگذار میکنند.

در دسامبر ۱۹۱۹ حزب کمونیست (بلشویک) مصوبه ای داد که به موجب آن تمامی احزاب و گروههای کمونیستی در مناطق مختلف روسیه باید در حزب کمونیست منطقه خود ادغام شوند.

جمهوری آذربایجان در ان وقت  کشوری مستقل بود و جزو مناطق روسیه نبود. اما پس از اعتصاب کارگران باکو که بخصوص سازمان همت با کمیته باکو حزب بلشویک به اختلاف افتاد  سازمان همت در برابر این ادغام مقاومت میکرد.

رهبران سازمان همت ” با وجود متهم شدن با انحرافات ناسیونالیستی و جدایی طلبی نمی خواستند تسلیم شوند. نوعی روحیه طغیان در میان آنها سر بر می کشید .به جای یکی شدن با حزب کمونیست سراسر روسیه (بلشویک) آلتر ناتیوی پیشنهاد کردند… همت فقط برای آذربایجانی ها می بود و عدالت به صورت سازمانی برای مهاجران ایرانی در می آمد و شاخه باکو حزب کمونیست روسیه (بلشویک) بقیه ملیت ها را در بر می گرفت”

(سویتو خوفسکی -آذربایجان و روسیه – ص ۱۸۴)

این پیشنهاد با مخالفت شدید حزب بلشویک روبرو می شود. در این مقطع حزب عدالت کاملا از مواضع سازمان همت حمایت میکرد.

و زمانیکه اجلاس بلشویک ها برای برنامه ریزی قیام مسلحانه برگذار شد هر دو گروه ایرانی همت و عدالت مشترکا از حضور در آن خودداری کردند و کنفرانس وحدت با حزب کمونیست روسیه (بلشویک) را تحریم نمودند.

این نقط اوج مبارزه کمونیست های آذربایجان بر تاکید بر هویت ملی شان بود.

میکویان نماینده کمیته باکو و آخوندوف نماینده سازمان همت) برای مذاکره و حل اختلاف به مسکو می روند و سرانجام در فوریه ۱۹۲۰ کنگره موسس حزب کمونیست آذربایجان برگذار میشود.

هیئت نمایندگی باکو (حزب کمونیست بلشویک) و سازمان همت و فرقه عدالت به تعداد مساوی در کنگره شرکت میکنند کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان تشکیل می شود.

از دسامبر ۱۹۱۹ روند ادغام حزب عدالت در سازمان همت شروع می شود و حزب کمونیست آذربایجان بوجود می آید.

اما حزب عدالت منحل نمی شود و فقط تشکیلات حزب عدالت در جمهوری آذربایجان منحل شده و وارد حزب کمونیست آذربایجان می گردد.

“دفتر مرکزی فرقه عدالت” جایگزین کمیته مرکزی شده و هماهنگی اعضای حزب را در خارج آذربایجان و ایران بعهده می گیرد.

حزب عدالت در حال کوچک شدن بود و کمیته مرکزی حزب در آخرین تصمیم خود تلاش میکند کادر های باتجربه حزب را به ایران بفرستد.

از این لحظه ببعد گروه گروه ایرانیان فعال سیاسی به ایران بر میگردند و بسیاری در مرزه ها و شهر های ایران شناسایی شده و زندانی می شوند

فرقه عدالت با برنامه اعزام کادرها به ایران تشکیلات خودرا توسعه میدهد.

موضوع تشکیل حزب کمونیست آذربایجان و چالش همت و عدالت

بلشویک های باکو در دوره ۱۹۱۷-۱۹۲۰ دو گروه بودند: یکی شعبه باکو حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه (بلشویک)  که عمدتا بلشویک های روس و ارمنی بودند

و دیگری بلشویک های مسلمان که در سازمان های زیر جمع شده بودند:

سازمان همت و فرقه عدالت

اکینچی (سازمان مسلمانان جناح چپ سوسیالیست های انقلابی)

بیرلیک (نماینده تاتار های ولگا)

در این دوره رهبری بلشویک های مسلمان را سازمان “همت” بعهده داشت.  و فرقه عدالت در طی سال های ۱۹۱۷-۱۹۱۹ در همه موارد از سازمان همت پشتیبانی می نمود و بنابراین وقتی اختلافی میان سازمان همت و بلشویک ها بوجود می آمد فرقع عدالت کاملا پشتیبان سازمان همت بود. 

هر چند هر دو گروه از یک حزب و ایدئولوژی پیروی میکردند ولی در موارد متعددی نیز با یکدیگر اختلافاتی داشتند که بیشتر به مسائل فرهنگی و ملی مرتبط می شد.

شعله اختلاف مابین آنها وقتی زبانه کشید که موضوع تشکیل حزب کمونیست آذربایجان مطرح شد

در سال ۱۹۱۹ وقتی دستورالعمل حزب کمونیست روسیه مبنی بر ادغام همه سازمانهای کمونیستی و ملی آذربایجان در یکدیگر و تشکیل حزب کمونیست آذربایجان مطرح گردید. بر پایه این دستور حزب کمونیست آذربایجان تابع حزب کمونیست روسیه قرار می گرفت در حالیکه در آن زمان جمهوری آذربایجان هنوز مستقل بود

این مسئله با استقبال شعبه باکوی حزب سوسیال کارگری( عمدتا روسی و ارمنی)  روبرو شد ولی بلشویک های مسلمان در باکو   برهبری “گروه همت” با آن شدیدا به مخالفت برخاستند .

شعبه باکو حزب بلشویک (روسها و ارمنی ها) تلاش کردند که این ادغام را انجام دهند که با مقاومت سرسختانه “گروه همت” مواجه می شوند.

به گفته سویتو خوفسکی  رهبران سازمان همت ” با وجود متهم شدن به انحرافات ناسیونالیستی و جدایی طلبی نمی خواستند تسلیم شوند. نوعی روحیه طغیان در میان آنها سر بر می کشید. به جای یکی شدن با حزب کمونیست سراسر روسیه (بلشویک) آلترناتیوی پیشنهاد کردند:  همت فقط برای آذربایجانی ها می بود و عدالت به صورت سازمانی برای مهاجران ایرانی در می آمد و شاخه باکو حزب کمونیست روسیه (بلشویک) بقیه ملیت ها در بر می گرفت.”

( سویتو خوفسکی    آذربایجان و روسیه   ص ۱۸۴)

فرقه عدالت در این مرحله کاملا پشت سر همت می ایستد و هر دو مشترکا از حضور در اجلاس بلشویک ها برای برپایی قیام مسلحانه سر باز می زنند. و همچنین کنفرانس وحدت با حزب کمومینست روسیه (بلشویک) را که از طرف کمیته باکو تشکیل شده بود تحریم کردند.

 به گفته سویتو خوفسکی ” این نقطه اوج مبارزه کمونیست های (جمهوزی) آذربایجان برای تاکید بر هویت ملی حزب شان بود.”

سرانجام مذاکرات مابین میکویان( نماینده کمیته باکو) و روح الله آخوندزاده( نماینده سازمان همت) با رهبران حزب کمونیست روسیه (بلشویک) باین اختلاف پایان داد

و در فوریه ۱۹۲۰در کنگره موسس حزب کمونیست آذربایجان با شرکت تعداد یکسان نماینده از سه گروه کمیته باکو و همت و عدالت برگذار شد.کمیته مرکزی مرکب از این سه گروه انتخاب گردید و در ان نریمان نریمانوف(رهبر ایرانی الاصل گروه همت)  بعنوان رهبر حزب انتخاب میگردد.

از این لحظه ببعد حزب کمونیست روسیه( کمیته باکو) و کمیته های همت و عدالت در آذربایجان منحل شده و همگی تحت عنوان حزب کمونیست آذربایجان فعالیت میکنند.

از این پس تغییرات جدیدی در سازماندهی کمونیست های ایرانی به چشم میخورد :

  • گروه همت بطور کامل به حزب کمونیست آذربایجان می پیوندد و دیگر در آذربایجان نمی تواند هویت مستقل داشته باشد.
  • تشکیلات فرقه عدالت در آذربایجان به سازمان همت پیوسته و وارد تشکیلات حزب کمونیست آذربایجان می شود.
  • فرقه عدالت فعالیت سازمانی مستقل خود را در مناطق دیگر بغیر از آذربایجان( نظیر آسیای میانه و ترکستان) و همچنین به درون ایران می کشاند.

بنا بر تقسیم کار مابین دو گروه کمونیستی ایرانی همت و عدالت از این زمان ببعد فعالیت حزبی در آذربایجان با پیوستن تشکیلات عدالت در همت و ادغام در حزب کمونیست آذربایجان انجام می شود و فعالیت در میان مهاجرین ایرانی در خارج از آذربایجان و همچنین ایران به گروه عدالت سپرده میشود.

در بهمن ۱۲۹۸ احزاب همت و عدالت در باکو بطور کلی با سازمان های محلی حزب سوسیال دموکرات کارگری (بلشویک) ادغام شده و حزب کمونیست آذر بایجان را تشکیل میدهند.

” در این اوضاع و احوال(عقب ماندگی اقتصادی و ضعیف بودن نیروی کارگری) روشن است که حزب کمونیست ایران نمی تواند به حزبی توده ای بدل گردد. و در این جهت هم کوشش نمی کند. حزب سعی دارد آگاه ترین عناصر را از میان طبقه کارگر و کارگران و صنعتکاران بخود جلب کند .آنان را تحت اصول و پرچم بین الملل کمونیست متشکل سازد و تربیت کند.و بموازات آن در شهر ها سندیکا و در روستا ها اتحادیه های زحمتکشان را بوجود آورد.” سلطان زاده  1921

پیش بسوی ترکستان

تشکیل حزب کمونیست آذربایجان و انحلال اجباری تشکیلات دو گروه ایرانی همت و عدالت موجب نارضایتی بخش نیرومندی از کمونیست های ایرانی را فراهم ساخت که بویژه در گروه عدالت بیشتر به چشم میخورد زیرا این گروه هم از حق فعالیت رسمی در میان جمعیت بزرگ ایرانیان در باکو و قفقاز محروم می شد . از طرف دیگر بیشتر رهبران و فعالین آن در آذربایجان زندگی میکردند و لذا بایستی فقط در حزب کمونیست آذربایجان فعالیت نمایند بنابر این گروه عدالت تصمیم می گیرد بخشی از رهبران و کادر های فعال حزبی و داوطلب را از آذربایجان خارج ساخته و  برای فعالیت به ایران و ترکستان روانه سازد  که تعداد زیادی در مرز های شمالی ایران و خراسان دستگیر و زندانی شده و یا تحت نظر قرار میگیرند.

در این دوران حیدر خان عمو اوغلی نیز  برای سازماندهی به مناطق ترکستان رفته و در آنجا به فعالیت های بلشویکی مشغول است و از همانجا نیز با طرفداران کمونیست ایرانی و بخصوص در مشهد در ارتباط است.

این سبب میشود که عملا کمونیست های ایرانی دو شقه شوند. بخش بزرگ آنها در باکو و قفقاز تحت تاثیر “حزب عدالت” قرار گیرند و بخش دیگری تحت نفوذ حیدر خان عمو اوغلی که در ترکستان مستقر شده است.

 حیدرخان عمو اوغلی که اساسا رهبری عملیاتی و نظامی است تمرکز خود را بر تشکیل ” گارد های سرخ ایرانی” ازمیان مهاجرین ایرانی مقیم آذربایجان قفقاز و ترکستان در مقابله با این تهاجم و در دفاع انترناسیونالیستی از دولت شوروی گذاشته  و اعضای خودر را آموزش نظامی میدهد.

حیدر خان عمو اوغلی قبل از برگذاری کنگره سازماندهی ارتش سرخ ایران را شروع کرده بود:

” رفقا! امروز پس از انقلاب اکتبر ما شما را مانند برادر و دوستان خود حساب می کنیم. برادر وار بایستی کمک هم باشیم. رفقای عزیر ما موفق شدیم تاکنون ۱۳۸۰۰ نفر ایرانی را در صفوف ارتش سرخ متشکل کنیم…ما خواهیم توانست تا صد هزار نفر ارتش سرخ ایرانی تهیه نماییم (صدای هورا و دست زدن ممتد حضار بلند شد )… رفقای روسیه باید فورا بما کمک برسانند-اسلحه و تفنگ و مهمات و تانک – و ما قادر خواهیم بود از عهده دولت ایران و متجاوزین انگلیسی بر آییم.”

  • (نطق حیدرخان در میتینگ بین المللی کارگران بمناسبت تشکیل بین الملل کمونیستی          مجله دنیا  سال سوم  ش ۴)

سیر تحولات در مناطق قفقاز بسیار سریع است. انگلیسی ها که با ترک قوای شوروی از خاک ایران نیروهای خودرا به شمال ایران برده اند کنترل کشتیرانی دریای خزر را بدست گرفته و مرتبا سرباز و مهمات جنگی به آذربایجان ارسال میکنند تا تهاجم بزرگ برای شکست بلشویک ها را آغاز کنند.

کمونیست های ایرانی مقیم آذربایجان قفقاز و ترکستان در مقابله با این تهاجم و در دفاع انترناسیونالیستی از دولت شوروی اقدام به تشکیل “گارد های سرخ ایران” مینمایند و اعضای خودر را آموزش نظامی میدهند.

کنفرانس تاشکند  (۱۳-۱۵ )فروردین ۱۲۹۹

در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۲۹۹ یعنی چهار هفته قبل از بقدرت رسیدن بلشویک ها در آذربایجان  کنفرانس مهم ایالتی ترکستان در تاشکند برگزار میشود. از طرف کمینترن دو نفر  به نمایندگی از ایران در آن شرکت دارند:  حیدر خان عمو اوغلی-سلطان زاده

این کنفرانس با شرکت دویست نفر از کمونیست ها در مسجد مسلمانان تاشکند برگزار میشود و تشکیل “ارتش سرخ ایران” “اعلام شده و داوطلب رفتن با ایران میشوند.

 سلطان زاده  در تاشکند مقاله تحت عنوان ” چشم اندازهای انقلاب سوسیایستی در شرق” منتشر میکند که در آن خوش بینی خود را نسبت به انقلاب ایران بعنوان اولین انقلاب سوسیالیستی شرق مطرح میکند .

حزب عدالت برای رسیدگی به امور اجتماعیون-عامیون در ترکستان و آسیای میانه  که در آنجا نزدیک به ۵۰ گروه حزبی داشت دو نفر از اعضای کمیته مرکزی خود را (علیخان زاده و فتح الله زاده) را به تاشکند می فرستد

در فروردین ۱۲۹۹ کنفرانس تاشکند افتتاح می شود.

از کمینترن حیدر خان عمواوغلی و سلطان زاده و مصطفی صبحی (رهبر حزب کمونیست ترکیه ) و علیخان زاده سخنرانی میکنند.

“در کنفرانس حیدر خان عمو اوغلی پیرامون وضع سیاسی و اقتصادی در ایران و سلطان زاده در باره تشکیل دسته های کارگری و شوراهای کارگی-دهقانی و علیخان زاده در باره تاکتیک حزب و مصطفی صبحی (بنیان گذار حزب کمونیست ترکیه گزارش دادند.

در این کنفرانس یک کمیته هفت نفری (سلطان زاده و علیخان زاده و فتح الله زاده و محمد زاده و شروانسکی و محمداف و حیدرخان عمو اوغلی) انتخاب کرد. ازجمله تصمیمات کنفرانس لزوم کمک و مساعدت همه جانبه به جنبش دموکراتیک و رهایی بخش ملی در ایران بود.”

( تاریخ احزاب در ایران – عبدالحسین آگاهی – ص ۴۲)

همچنین حزب عدالت  در این کنفرانس اعلام میکند که  تصمیم گرفته اعضایش را به ایران  انتقال دهد.

در کنفرانس تاشکند حدود هفت هزار کمونیست سازمان داده شده نماینده داشتند.

این کنفرانس زمینه ورود حزب به ایران و همچنین تشکیل حزب کمونیست ایران را فراهم میکند.

دفتر مرکزی حزب عدالت در باکو (بریاست پیشه وری و اعضای آن بهرام آقایف) اقدام به تجدید سازمان اعضای عدالت می نمایند و سه نفر اصلی کمیته ایالتی ترکستان (سلطان زاده-علیخان زاده –فتح الله زاده) نیز در برنامه ورود به ایران و تشکیل کنگره حزب کمونیست ایران نقش اصلی داشته و بنظر میرسد تدارک آمدن حزب عدالت به ایران و مقدمات تشکیل حزب کمونیست ایران با هماهنگی این دو مرکز ( باکو-ترکستان) صورت می گیرد.

در ۲۷ آوریل ۱۹۲۰ ارتش سرخ بدون کمترین مقاومت وارد باکو می شود. دولت مساوات سقوط میکند و حزب کمونیست آذربایجان قدرت را بدست میگیرد و جمهوری آذربایجان بخشی از روسیه شورایی می شود.

در هنگام خطر حمله انگلیسی ها  و روس های سفید به باکو هر دو گروه “عدالت” و “همت” اعلامیه مشترکی همه اعضای خود را به دفاع مسلحانه از بلشویک ها فرا خواندند.

https://akhbar-rooz.com/?p=16800 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x