دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳

دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳

حکومت اسلامی به پایان نزدیک می‌شود – سامان

همه دردهای جامعه ما در خیزش اخیر به‌خاطر همدردی و اعتراض به قتل حکومتی مهسا امینی دختر عزیز ایران تجسم یافته‌اند تا در یک بحران سیاسی رو به پایان با ختم حاکمیت اسلامی پنجره روشن امید به زندگی را در یک همبستگی ملی- دمکراتیک به روی مردم ایران بگشاید...

(خود کرده را تدبیر نیست)

 حکومت اسلامی که در بحران زاده شد، در بحران زیست و می‌زید، در بحران نیز خواهد مرد. آنان که با خدعه بیگانگان  و با جلوه  قلابی ضدامپریالیستی به کمک آمریکا بر سر کار آمدند تا انقلابی درحال شروع را خفه کنند، از ابتدا با دوبند برگردن خود گرفتار آمدند تا طناب دار را بر گردن خود بیاویزند. یکم ناگزیری در سر دادن شعار مرگ بر آمریکا برای حفظ ظاهر و  دوم حجاب اجباری به عنوان پرچم ایدیولوژیک‌شان که در همان اوان انقلاب مستقیما مورد اعتراض زنان آزاده ایران قرار گرفت

 حکومت اسلامی که در بحران زاده شد، در بحران زیست و می‌زید، در بحران نیز خواهد مرد. آنان که با خدعه بیگانگان  و با جلوه  قلابی ضدامپریالیستی به کمک آمریکا بر سر کار آمدند تا انقلابی درحال شروع را خفه کنند، از ابتدا با دوبند برگردن خود گرفتار آمدند تا طناب دار را بر گردن خود بیاویزند.  یکم ناگزیری در سر دادن شعار مرگ بر آمریکا برای حفظ ظاهر و  دوم حجاب اجباری به عنوان پرچم ایدیولوژیک‌شان که در همان اوان انقلاب مستقیما مورد اعتراض زنان آزاده ایران قرار گرفت. حکومت باد‌آورده دست ساز آمریکا که از پیش با قول و قرارهای خیانت به انقلاب مردم ایران جایگزین رژیم دیکتاتوری سلطنتی شد تا همراه با انحصار و غارت نفت کشور در مقابل کمونیسم و کمونیست‌ها قد علم کند، با تکیه بر ارتجاعی‌ترین و منحط‌ترین ایدئولوژی زن ستیز اسلامی اعلام موجودیت کرد، حال فرسوده‌تر، فاسدتر و آسیب پذیر‌تر از گذشته به پایانه خود نزدیک می‌شود.          

ایران طی ۴۳ سال پس از انقلاب یک لحظه آرامش نداشته است، از حمله نظامی به کردستان در سال اول انقلاب تا جنگ با عراق و عوارض آن بر زندگی مردم و دولت‌های مختلف، با شروع خصوصی سازی‌های دولت رفسنجانی، و خدمت به  اربابان غربی که تاکنون به اشکال گوناگون ادامه داشته  منجر به شکل‌گیری چرخه فسادی هولناک و شرارتی بیش از اندازه در سرکوب مردم شده است.  این شرارت‌ها در بدو امر با اعدام‌های دهه۶۰ آغاز و با قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ ادامه یافت تا به حافظه جمعی جنایت تبدیل شود. از آن پس سال به سال حکومت و پای‌وران آن روند پر شتاب رانت‌های دولتی و بهره‌مندی از امتیازات خاص اقتصادی را آغاز کردند. در آن زمان نه روسیه بود و نه چین، آنها منحصرا با اربابان غربی خود و در ارتباطات پنهان امتیازدهی، امتیازگیری و معامله می‌کردند. در وهله نخست سردمداران آخوندی شناخته شده چون خامنه‌ای، مشکینی، رفسنجانی، روحانی، اردبیلی و…بر این خوان یغما چادر زدند و چریدند، پس از مرگ خمینی کسانی وارد حوزه قدرت و اقتصاد کشور شدند که هیچ ربطی به انقلاب نداشتند، اعضای دار و دسته و فرقه‌هایی چون انجمن حجتیه، مدرسه حقانی و جمعیت موتلفه به سرکردگی عسگر اولادی تازه مسلمان، میرسلیم، آذری قمی، ناصر مکارم و قطاری از مرتجعین که حتی از سابقه همکاری با نظام شاهنشاهی برخوردار بودند پا به میدان سیاست و اقتصاد گذاشتند. خامنه‌ای از ابتدا در موضع موتلفه و انجمن حجتیه قرار داشت و در مقابل میرحسین موسوی که طرفدار اقتصادی دولتی و تعاونی بود در جبهه تقدس مالکیت و سرمایه خصوصی قرار داشت، لذا برخلاف ادعاهای ایشان مبنی بر انقلابی بودن، دقیقا در خدمت سرمایه و گسترش آن از طریق لغو اصل ۴۴ قانون اساسی اختیار موضع کرد . کوتاه سخن آن که روند غارت و فساد حکومتی با ورود آخوندهای بی بنیاد و پیشینه، به همراه شهید عراقی‌ها و بستگان دور و نزدیک خود که مثل قارچ می‌روییدند به پلکان قدرت خزیدند و شتابان تا به امروز به چپاول پرداخته‌اند تا ایران را به گرداب عمیق اقتصادی بکشانند.                              

  در نقطه مقابل جنبش نارضایتی عمومی روز بروز گسترش و تداوم یافت و دایم با سرکوب خونین رژیم، زندان و شکنجه و تهدید روبرو شد. رشد نارضایتی و نفرت به تدریج نه تنها به واسطه تحمیل ریاضت اقتصادی که همچنین به دلایل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همچون آتش زیر خاکستر در بدنه جامعه اندوخته شد تا به صورت جنبش‌های اجتماعی اعتراضی بزرگ طبقه متوسط در سال ۸۸ خورشیدی با شعار رای من کو، در سال ۹۶ با خیزش فرودستان علیه بی‌عدالتی و دروغ‌های روحانی، در سال ۹۸ با گذاشتن نقطه پایانی بر هرگونه اصلاحات حکومتی و بی‌اعتبار کردن آن، هریک نقش نقطه عطفی را در ارتقاء سطح این جنبش‌ها بازی کرده‌اند. در هریک از این دوره‌ها و فواصل آنها از یکدیگر، جنبش‌های مدنی، جنبش‌های مطالباتی، اعتصابات و تظاهرات‌های کارگری، اعتراضات و تظاهرات‌های دانشجویی، جنبش زنان علیه تضیقات تحقیرآمیز اجتماعی، حجاب اجباری، فشار و آزار و اذیت در محیط کار، کمبودهای اقتصادی و سرپرستی خانوار و بیکاری و اهانت‌های مستقیم ماموران حکومتی در خیابان‌ها و مجالس و مجامع عمومی برای ابراز وجود و قدرت خود در تسلط بر امور زندگی شخصی و اجتماعی مردم به طور دایم وجود داشته‌اند.            

 غرض آن که بر بستر انباشت سرمایه و فزون خواهی سران و دست اندر کاران فاسد حکومتی از یک سو و انباشت فقر و خشم از شرایط ناهنجار و طاقت فرسای اقتصادی و اجتماعی جامعه می‌رود تا با آفرینش نقطه عطفی دیگر بر اساس تجربه و آگاهی برگرفته از این سال‌ها با به زیر کشیدن حکومت ناروا، نابجا و مرتجع اسلامی درهای امید را به سوی آینده بگشاید. همه دردهای جامعه ما در خیزش اخیر به‌خاطر همدردی و اعتراض به قتل حکومتی مهسا امینی دختر عزیز ایران تجسم یافته‌اند تا در یک بحران سیاسی رو به پایان با ختم حاکمیت اسلامی پنجره روشن امید به زندگی را در یک همبستگی ملی- دمکراتیک به روی مردم ایران بگشاید. لازم به یادآوری است که این جنبش‌ها و خیزش‌های پیوسته در جامعه ایران بر آمده از هیچ یک از تبلیغات و سروصداهای رسانه‌ها و افراد پرمدعای بی‌مایه یا ورشکسته‌ای که فصلی وارد مبارزه می‌شوند نبوده، بلکه ناشی از تضادها و شکاف‌های طبقاتی و استثمارگرانه درونزا و دینامیسم زنده مبارزاتی جامعه ایران است که توسط یک حکومت سرمایه‌داری چپاولگر و قدرت طلب اعمال می‌گردد. لذا هرگونه ایجاد توهم نسبت به رهبری شدن این جنبش از خارج یا متهم ساختن این حرکت صرفا به خشم و خشونت کور و عمل خودبخودی جز عدم شناخت از چگونگی بروز و تکوین جنبش‌های ریشه‌دار اجتماعی نبوده و نهایتا آب به آسیاب تبلیغات رژیم ناباب و نامشروع اسلامی می‌ریزد.                                             

 تا این لحظه حکومت را تدبیری جز سرکوب، کشتار و زور گویی و خودکامگی نبوده و راه بازگشتی برای خود باقی نگذاشته است. آن که جو می‌کارد، گندم درو نمی‌کند.

به شبکه های اجتماعی ارسال کنيد

https://akhbar-rooz.com/?p=169745 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x