۱
در دهان های خالی به دنبال آخرین واژه بودیم
و در چشم های خالی
به دنبال واپسین نگاه.
۲
خار بود بر کف جاده
خاک رنگ خون داشت
و ما
گریستیم
در آن سرابی که شکل ما بود.
۳
تو بودی که می مردی
و من نزدیک خدا بودم
که کلام را کفن می کرد.
۴
مستانه
شبم لخت در برگرفت؛
درد بود وُ نام
و سقای پیری که ظلمت را خالی می کرد.
۵
نقشی بر بوم؛
سه چشم،
چکمه ای وُ
جنینی که می بالد.
۶
مژگانت را
مرگ بسته است.
و قلم
ماهی را می نگارد که در شبی تاریک می آید.
۷
آه
اگر این مردگان سخن بگویند!
بگذار از بخار کلامشان
چنین جهانی سرد
گرم شود.
۸
واژگونه، واژگونه
و سکوتی که ما را معنا می کند.
و من در چنگالِ کژدمِ غربت
که ایمن تر از هوا وُ فردا وُ خانه است.
سوم سپتامبر ۲۰۲۲
خبرها، گزارش ها و ویدئوهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز ببیند