این در ایران ما، معیاری است طلایی: هر مخالف جمهوری اسلامی نه تنها لزوماً چپ نیست که چه بسا حامل راستترین گرایش برنامهای هم است. اما چپی که تمرکز مبارزهاش بر ضد این نظام نباشد با هر میزان از لفاظی سوسیالیستی، معزول از چپ است. چپ متشخص به عدالت طلبی و سوسیالیسم، باید آزادیخواه، مترقی و دمکرات باشد و نه دلبستهی غربستیزی ارتجاعی!
این نوشته را ۶ مهر ماه نوشتم ولی به حرمت روزهای میدانی جنبش “زن – زندگی – آزادی” تصمیم گرفتم نشرش به زمان بررسی این جنبش کلان موکول شود که اکنون زمان آن فرارسیده است. در نوشتهی حاضر که متوجه نقد گرایشی از چپ است، به سه رویکرد همجنس اما اندک متفاوت در نوع برخورد با این جنبش اشاره خواهم داشت که گرچه مستند هستند ولی قصد نام بردن از نویسندگاناش را ندارم. اصل، بر روشنگری است و نه افشاءگری.
***
لنین میگفت تودهها در روزهای انقلاب به اندازه سالها سیاست میآموزند. سخنی درست که این نکته را نیز میتوان بر آن افزود: در روزهای جنبشی، هر حزب و فرد مدعی سیاست به ناگزیر پای آزمون مینشیند تا در همانی چهره کند که هست. ایام سرنوشتساز، نه زمانهی گریز از رونمایی مکنونات، که زمان پاسخ است به پرسش “کجا ایستادهایم؟”: با جنبش مردم یا همدل با ضد مردم؟
از همان نخستین لحظات بعد قتل دخت کردستان و دختر ایران – مهسا امینی (ژینا) که جنبش با نماد مانای “زن – زندگی – آزادی” شعله برکشید، چپ پایبند به تبعیضستیزی، ایستاده بر عدالت طلبی، وفادار به آزادیخواهی و باورمند به دمکراسی، با این برآمد مردمی ترقیخواه درآمیخت و در لحظه لحظهی درونمرزی و برونمرزی این خیزش، همراهی همهجانبه با این جنبش نشان داد.
این چپ، در قبال قیام جاری دمکراسیطلبانه و علیه هر نوع تبعیض، بگونهی شایسته، خصوصیت مردمی، ملی بودن و نیز تعهد به وظیفهی انترناسیونالیستیاش را به نمایش گذاشت. همچنین با ایفای نقش نیازین در جنبش، توانست به دفاع عملی از شان و حیثیت چپ و خنثیکردن سمپاشیها و شانتاژهای انواع راستگرایان چپ ستیز برخیزد و در میدان عمل احترام و اعتبار بیندوزد.
این چپ که طیفی از سبزها، سوسیال دمکراتها، طرفداران سوسیالیسم دمکراتیک و چپ رادیکال باورمند به همپیوندی عدالت اجتماعی با آزادی و دمکراسی در درجات متفاوت را در بر دارد، بدون اما و اگر و بی لکنت زبان نه فقط پشت این جنبش که در درون آن ایستاد. طیفی که بیشترینهی چپ را شامل است، با تولید ادبیات سیاسی و نیز در میدان مبارزاتی با جنبش مردم درآمیخت.
در برابر اما، بخش ناچیزی از چپ نه فقط از حضور در میدان مبارزاتی امتناع جست بلکه با نوشتارها و برنامههای ولو کساد خود شرم بر پیشانی چپ نشاند. چه با سکوتگزینی پرسش برانگیز در قبال آنچه که در میدان ملی میگذرد؛ چه با میانه بازیهای رسوا در هنگامهی تقابل مردم آزادیخواه و سرکوبگران حاکم؛ و چه با درآمیزی شرمگینانه با جمهوری اسلامی و تخطئهی رزم مردم!
بخشی از این چپ که در دفاع از لزوم تجاوز روسیه پوتین به اوکراین در هفت ماه و نیم گذشته گوش فلک را کر کرده، در قبال جنبش جاری مردم کشورش، یا لام تا کام چیزی نگفت یا زیرلبی از کنارش گذشت. برای این کسان، جوششها در جامعهی ایران امری ثانوی است و مسئله اصلی، همانا حمایت چپ جهانی از “اقدام تعیین کننده”ی روسیه سرمایهداری به سود سوسیالیسم است!
بخش دیگری از همین چپ نیز زیر عنوان مسئولیت ما، با تقلیل جنبش جاری به عنوان مقابلهی دو افراط، یادآور خطر برباد رفتن ثمرهی ایستادگیهای آمریکا ستیزانهی چند دههای بر اثر “شورش”های کور شد؛ جمهوری اسلامی خونریز را به خویشتنداری در سرکوب دعوت کرد؛ و در عوض، مردم را زنهار داد مبادا کاری کنند منجر به خطر افتادن استقلال کشور و تو بخوان “نگاه به شرق”!
اما بخش صریح لهجهی این چپ، عریانتر از همگناناش علیه “زن – زندگی – آزادی” برآشفت. آن را به استناد همزمانی قتل مهسا با امضاء در سمرقند برای پذیرش ایران به سازمان شانگهای “انقلاب مخملی” نامید و گوشهای از توطئههای غرب به سرکردگی آمریکا علیه مثلث روسیه، چین و ایران در رابطه با جنگ اوکراین، منازعهی تایوان و “عمق استراتژیک” جمهوری اسلامی برشمرد!
این چپ منجمد با سه سطح از برخوردی واحد در قبال جنبش ژینا، چپی است به لحاظ نگاه منجمد که همچنان اصرار بر صحت سیاست ورشکسته و آسیب رسان چند سال نخست پسا انقلاب دارد. نگاهی اگر در آن زمان دراماتیک، اینک ولی نهایت ابتذال. چپی بیگانه با آزادی که دمکراسی را ویترین سرمایهداری میداند و محسور آمریکا ستیزی است بجای مقابلهی خردمندانه با هر نوع سلطه جویی.
مکنونات ذهنی متعلقین به این نگاه اعم از اینکه به بیان آید یا پوشیده بماند، در هم جبهه دانستن خود با جمهوری اسلامی است که در عمل نمیتواند از رعایت الزامات اشتراک جبههای سر بپیچد. نه نامیده شدن خیزش آبان ٩٨ به عنوان “اغتشاش” از سوی افرادی از این طیف تصادفی بود و نه به ویژه نگرانی کنونی بیشترشان از تاثیر سیاسی “زن – زندگی – آزادی” بر استقلال جمهوری اسلامی!
آنی که مصالح زحمتکشان کشور خود را با گردنکشیهای ناسیونالیستی این یا آن قدرت گره بزند، مبارزهی ملی – مردمی کشورش را هم از همین دریچه خواهد دید. بروز عاطفهی مشترک در این چپ با حکومتی واپسگرا، آزادی کش، غارتگر و هستیسوز، عجیب نیست. او سفرهای است چرب برای راستگرایان در شارلاتانیزمشان جهت تخریب چپ و نه خدمتگزار چپ بل مایهی شرم ما!
حال آنکه چپ، منبع عاطفه است نسبت به مردم و تعلق داشتناش به مبارزهی برحق فرودستان کشور علیه تبعیض و زور که در برابر سلطهطلبی میایستد و آزادی و دمکراسی را پی میگیرد تا تحقق عدالت اجتماعی زمینه بیابد. بر آنست که سوسیالیسم نه در “شکوفایی” دشمنی با “غرب” و عشق به “شرق” که بر بستر دمکراسی شکل میگیرد. او همدست ولایت “آمریکا ستیز” نمیشود.
این در ایران ما، معیاری است طلایی: هر مخالف جمهوری اسلامی نه تنها لزوماً چپ نیست که چه بسا حامل راستترین گرایش برنامهای هم است. اما چپی که تمرکز مبارزهاش بر ضد این نظام نباشد با هر میزان از لفاظی سوسیالیستی، معزول از چپ است. چپ متشخص به عدالت طلبی و سوسیالیسم، باید آزادیخواه، مترقی و دمکرات باشد و نه دلبستهی غربستیزی ارتجاعی!
بهزاد کریمی ١٢ مهر ماه ١۴٠١ برابر با ۴ اکتبر ٢٠٢٢
هر جامعه ای نیاز به نیروتحت نام چپ و چپ اندیشی در درونش است و جامعه بدون نیروهای چپ ،زنده بودن و پویایی خودش را نخواهد داشت . این چپ باید چپی باشد تا در کنار سایر نیروهای مبارزه در پی ایجاد و تقویت روح ملی و پی گیر تحقق آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی باشد.
حال هر نیرویی که توان پیگیری و یا ذهنیت تقویت روح ملی سرزمینش و یا دهنیت پذیرش آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی را ندارد
این نیرو دیگر نیروی مبارز کشورش نیست بل مهره هایی هستند که برای کسان خاصی بازی می کنند
سالهاست افرادی و بویژە عوامل رژیم در داخل و خارج از ایران عامدانه مردم ایران را از این میترسانند که ایران در صورت سرنگونی رژیم ج.ا ا با توجه به وقایعی که در چندین دهه اخیر در خاورمیانه گذشته است، سرنوشتی مشابه عراق، لیبی و سوریه و افغانستان خواهد داشت یا در صورت ضعف حکومت مرکزی پارچه پارچه و تجزیه خواهد شد!! امری که با واقعیات امروز ایران و سطح جنبش مردمی بر علیه حکومت جهل و خفقان ایران مطابقت ندارد. وقایع و رویدادهای کشورهای نامبردە و سرنوشت تلخ مردم آنها بیشتر در پی دخالتهای نظامی نیروهای خارجی بودە است، اما تحولات ایران نتیجه مبارزە مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی است. زمان ترساندن مردم ایران و تاثیر افشاندن بذر بیم و ناامیدی از سوی حاکمیت و لابیهای آن در خارج از کشور به پایان رسیدە است. امروز مردم ایران بطور متحد برای برانداختن تخت و عمامه حاکمان زر و زور مبارزە میکنند، خواهان دمکراسی، آزادی، پایان دادن به دیکتاتوری و حکومت آخوندیی و در نتیجه ایجاد حکومتی سکولار هستند. شعار زیبا و بامفهوم “زن، زندگی و آزادی” نشان از سطح بالای آگاهی مردم ایران دارد، مردمی که مردان آن پشتیبان آزادی و رهایی زنان کشور خود هستند.! از سوی دیگر نقش برجسته احزاب کردستانی که هموارە مورد یورش و اتهامات تجزیه طلبی از سوی عوامل جمهوری اسلامی و برخی جریانهای راست و چپ در داخل و خارج از کشور بودند آب پاکی بر دست همه آنها ریخت و نشان داد کە آنها خواهان رسیدن به خواستهای ملی خود در چارچوب ایرانی آزاد و دمکرات هستند. بدون شک باورمندی به حق تعیین سرنوشت ملل حق هر ملتی است و با انکار این حق، صورت مساله حل نخواهد شد.
انقلاب ملی-دموکراتیک درونزاست و از دل زیر ساختهایی بیرون میاد که پتانسیل انقلاب ۵۷ با فراز و نشیبهای سخت آنها را مهیا کرده است همانطور که در چین در ۱۹۷۸ اتفاق افتاد نه از دل پروپاگاندای ایران اینترنشنال ومن و تو و بی بی سی و صدای آمریکا موسوم به چهارموج خبیث .
تحولات ایران را از زمان تقریبا مشروطه تا به حال چهار گروه با تاثیرات متفاوت از نظر کمی و کیفی رقم زده اند . سلطنت طلبان -روحانیت – ملیون – و چپ .
مسئولیت چپ و ملیون مذهبی و غیر مذهبی داخل و خارج از حاکمیت سنگین است و گرنه چهارموج خبیث رسانه ای در نبود آلترناتیو اتحادیه چپ و ملیون (ملیون داخل و خارج از حاکمیت چه مذهبی چه غیر مذهبی )، سعی میکنند ایران را به افغانستان یا سوریه تبدیل کنند . اینطور نباشد که بگویند “چپ آواز افکند و از راست شد”.من آنچه شرط بلاغ است با تو گفتم تو خواه پند بگیر و خواه ملال . نمیخواستم چیزی بنویسم ولی بدلیلی این پیام را هم اضافه کردم .
مرداویج جان!
نگرانی شما مسلما صادقانه است و قابل فهم ولی کامنت کامران بالای کامنت شما جوابی نسبتا خوب به نگرانی همه است.
انقلاب ملی و دمکراتیک با تاخیر در حال شکل گرفتن است و جلویش نباید ایستاد .
بخود ترس راه ندهیم.
با سلام به همهی اظهار نظر کنندگان و سپاس از دوستانی که در تایید مفاد نوشته ابراز لطف کردند. بر نکات آموزنده در تذکرات مکث خواهم داشت؛ اینجا اما فقط به نکتهای میپردازم.
انتقادها و پیشنهادهایی در کامنتها بود مبنی بر اینکه چرا از پیروان شاخص چپ مورد نقد نام نبردم و ارجاعی به مستندات نکردم. انتقادی که دوستان دیگری نیز مستقیماً طرح کردند. اما همانگونه که نوشته بودم من بر روشنگری معطوف به نوع نگاه و فکر هستم و نه افشاگری متوجه افراد. اگر قرار بر معرفی افراد باشد، بگذار خودشان این کارها را بکنند. در همین کامنتها سیاه بر سفید کسانی گویاتر از نوشتهی من، این طرز فکر را به نمایش نهادند. مردآویج محترم در دفاع از حقانیت برخورد این چپ با جنبش اخیر مینویسد: “جنبش فعلی ماهیت چپ ندارد و کاملا راستگراست.. نتیجه آن اگر پیروز شود چیزی جز نئولیرالیسم سیاسی- اقتصادی عریان مانند شیلی زمان کودتا نخواهد بود.. اگر جنبش راست پیروز شود استقلال برآمده از انقلاب ۵۷ بر باد میرود.. حکومت ملی و غیر دموکراتیک و سردمدار ملل مسلمان بر ضد سلطه بیگانه است.” میلاد پوینده محترم نیز با زدن تیر خلاص میگوید: “در یارگیریهای امروز جهان، کسی که «تمرکز مبارزه اش» بر ضد این نظام باشد، ماهیتا راست است.” به تجربه دریافتهام که برای پی بردن به چیستی هر رویکرد سیاسی، از میان متعلقین به آن بیشتر باید کسانی از آن را شنید که بی هیچ فلسفهبافی، کنه و پس و پیش همین نظر را بیان میدارند بدانگونه که در بالا آمد. اما به هنگام بررسی آن طرز تفکر میباید بر نکته قوتهای بیان شده از سوی نظریهپردازان آن مکث کرد تا بتوان با آسیب شناسی کژ بنیادیاش برخورد ریشهای کرد! موفق باشید.
هر دم از این باغ بری میرسد.. از دختر کشی رژیم حالا به قصاص چشم ۳ ایرانی که اعتراض عفو بین الملل را بر انگیخته.
نگاه عصبی بازماندگان مبارزه ضد امپریالیستی به این جور مقالات به خاطر برخورد شخصی با بهزاد کریمی نیست، چون همه رهبران جنبش چپ سابق ایران در این موضعگیری بر ضد حکومت جوان کش سهیم هستند. مشکل اینان از آنجاست که نمیتوانند از تمرکز مبارزه روز افزون بر ضد رژیم جلوگیری کنند. با رادیکالیزه شدن مبارزات آتی، سمتگیری این گونه مقالات نیز به شکلی مستقیم چپ منجمد و بازار کساد و فرتوت آنان را مورد خطاب قرار خواهد داد.
بهزاد یولداش یاشا.
بدرستی توانستی سیمای چپ را در چپ فریز شده و چپ شیفتهٔ «مبارزهٔ ضد امپریالیستی حکومت اسلامی» فورموله کنی و چپ راستین کارگران و زحمتکشان ، چپی که برای دمکراسی و عدالت و آزادیست را، چپ پویان هارا در جنبش زن- زندگی- آزادی نشان دهی.
وجودت سلامت
قلمت پایدار عزیز
بهزاد عزیز! یا اشکار بگو یا خاموش باش!
جناب کریمی هرچقدرهم سرتعظیم وندامت به سرمایه جهانی فروداورید شما رابه رسمیت نمی شناسند
احمد اقا شما هم هر چقدر از خامنه ای و پوتین دفاع کنید کسی شما را سوسیالیت نخواهد نامید!!!
آقای احمد کاملا با شما موافق هستم.
آقای کریمی کوچکترین اشاره ای ندارد به معرکه ای که رسانه هائی مانند ایران اینترنشنال براه انداخته اند.
اقای کریمی می گوید که «چپ هائی» مانند ایشان تعهد به وطایف اینترناسیونالیستی خود را به نمایش گذاشتند.
کجا؟
عربستان سعودی که بودجه ایران اینترنشنال را تامین کند هم در این طیف اینترناسیونالیست جا می گیرد؟
تکلیف چپهای سنتی باجمهوری اسلامی مشخص است.ولی وای بحال چپهای سرگردان.
سیاست خارجی مترقی رژیم اسلامی یک سفسطه سیاسی به تمام معنی هست،
شناخت ماهیت هرپدیده ،از بررسی تمام اجزائ پدیده بدست میآید،لذا عملکرد سیاست خارجی
حکومت اسلامی _از ادعاها ولاف زنی های حکومت
های سوریه،عراق،یمن،و گروهای نیابتی دست نشانده امثال حزب الله و حشداشعبی _
قابل شناسائی نیست،سیاست خارجی رژیم اسلامی از دیدگاه مردم،زحمتکشان،زنان،جوانان
و روشنفکران سوریه عراق یمن لبنان و قضاوت
آنها قابل شناخت هست.
با تقدیر فراوان از بهزادکریمی عزیز که مقاله
روشنگرانه ای را در مقابل سفسطه کنندگان
نگارش کرده اند.
جناب کریمی، بهزاد عزیز
نوشته خوب ومسئولانه ای بود چه بهتر میشد که لینک هم میدادی. هرچند که روشن است که کی مد نظر ان عزیز است ولی به عنوان مدرک بد نبود لینک هم میامد
برخی اوقات رسوبات کهنه موجب اشتباهات فاحش در ارزیابیهای و موضعگیریهای برخی احزاب و افراد در رابطه با وقایع و جنبشها و …. ی جدید میشود. بعضی اوقات هم منافع شخصی و گروهی… در موضعگیری، تحلیل و تحریف واقعیات افرادی عامدانه نقش ایفا میکند. هر چند آزای بهزاد کریمی عزیز از نام بردن چنین جریان و افرادی پرهیز کردەاند، ولی خوانندە آشنا با مواضع افرادی چون آقای نگهدار، خانم رقیه دانشگری، جریان بسیار مشکوک پیک نت – راە تودە علی خدایی و بسیاری که هنوز بر پایه تئوری دو دوران و مواضع ضد امپریالیستی در جبهه دیکتاتورهای ایران، ونزوئلا، کرە شمالی و روسیه و سوریه و … ایستادەاند، بلافاصله در میابند که چه کسانی هدف و مقصود آقای بهزاد کریمی هستند. تحلیل و موضعگیری آقای بهزاد کریمی عزیز جای دست مریزاد و تحسین دارد. در این دوران حساس و تعیین کنندە آیندە ساز وظیفه چپ واقعی بودن با مردم و در جبهه مردم بر علیه واپسگرایان داخلی و خارجی است.
اینکه وجه غالب جنبش راستگراست شکی نیست و تفاوت ماهوی با انقلاب ۵۷ دارد همانطور که انقلاب ۵۷ آخرین انقلاب جنبش چپ بود الان هم احتمالا آخرین جنبش راست است . نشانه های آن در بعضی شعارها مانند “رضا شاه روحت شاد ” یا خس و خاشاک تویی -لایق این ….تویی ” که این یکی در طول انقلاب ۵۷ از هیچ کس شنیده نشد . جنبش فعلی ماهیت چپ ندارد و کاملا راستگراست و سمت و سوی آنرا پروپاگاندای قوی ایران اینترنشنال و امثال آن و تاثیر گذاری روی قشر جوان لایه های متوسط بورژوازی تعیین میکنند نه چپ .
ایران اینترنشنال به احتمال زیاد توسط خاندان عدنان قاشقچی که یکی از زنهای آن ایرانی ست اداره میشود .
گر چه چپ تلاش دارد با مشارکت درجنبش سمت و سو به آن بدهد ولی بعید است از حالت راستگرایی تغییر مسیر بدهد و نتیجه آن اگر پیروز شود چیزی جز نئولیرالیسم سیاسی- اقتصادی عریان مانند شیلی زمان کودتا نخواهد بود . نیروی کار هوشیار است و علت اینکه به میدان نمی آید این است که درست است که دستورالعملهای نئولیبرالی صندوق بین المللی در ایران پیاده میشود ولی در نهایت اکثر بنگاههای عظیم در قالب صندوقهای عمومی خصوصی سازی شده و میشود و خیل عظیم نیروی کار و بازنشسته را از نظر تامین اجتماعی و تامین درمانی ساپورت میکند . ترکیب سهامداران شرکتهای بزرگ این را تایید میکند این جنبش در قالب راستگرایی در صورت پیروزی احتمالا چیزی از آنها باقی نمیگذارد . چپی که در طول بیش از چهل سال بدلائل گوناگون نتوانسته است نیروی کار را سازماندهی کند فعلا حرفی برای گفتن ندارد و قافیه را باخته و نتیجه هر تلاشی به احتمال زیاد به سبد راست ریخته میشود و اگر جنبش راست پیروز شود استقلال برآمده از انقلاب ۵۷ بر باد میرود . اگر هم در جنبش مشارکت نکند که دو دستی جنبش را به راست تحویل داده است . بنظر میرسد چپ باید شجاعانه به استراتژی اتحاد و مبارزه با رژیم و حفظ جنبه ملی رژیم و مبارزه با جنبه غیر دموکراتیک ان (نه اتحاد و انتقاد ابتدای انقلاب ) روی آورده و با راست اینترنشنال و لوس آنجلسی مرزبندی روشن و شفاف داشته باشد هر راه دیگری جز تسلیم به راست بین المللی نیست و چیزی نصیب لایه های زیرین ملت ایران نمیشود و تمام تلاش ملت ایران برای پیشرفت را یکجا بر باد میدهد.
متوجه شدی که چی نوشته ای؟
مگر این حکومت چپ و سوسیالیست است!
از کدام استقلال صحبت می کنی؟؟
اتحاد و مبارزه با رژیم !
روح زنده یاد کیانوری را آزار نده ، ایشان زمانی در پرسش پاسخ هایش راه حل آینده را جنگ پارتیزانی پیش بینی کرده اند!
من کوتاهترین و کم هزینه ترین راه برای احیای چپ و بسیج مردم دراه چپ در داخل ایران را به شما و همفکرانتان نشان دادم خواه پند بگیر خواه ملال
ولی اگر چپ به بیراهه برود که دارد میرود راست با بوق و کرنای ضد ملی ایران اینترنشنال و همیاران پروژه سعودی را که “ما جنگ را به داخل ایران میکشانیم ” سعی میکنند پیاده کنند . چنین است چشم انداز جنبشی که از نفوذ چپ برخوردار نیست و حتی رهبری راست هم ندارد . ضمنا استقلال و آزادی از استعمارگران را انقلاب ۵۷ تقدیم مردم ایران کرد نه حکومت برآمده از آن که بگوییم استقلال دارد یا ندارد . پتانسیل آن انقلاب هنوز قوی است .
پتانسیل آن انقلاب این است گه فعلا در خیابان بدون سری که این حاکمیت بریده اش ادمه دارد ، حال اگر هم به راست برود که شما از آن ترس و وحشت دارید ، زمانی راهش را تصحیح خواهد کرد.
اشتباه آنست که بکمک این حاکمیت ولایی بخواهیم چیزی مثبت خلق کنیم.
متاسفانه راهی که در پیش است هزینه بردار است و با پیشنهاد شما هم بهتر و کم هزینه تر نخواهد شد چون این حکومت چپ نمای فاشیستی مذهبی از آنطرف اولترا راست سر در آورده است بهمین جهت ایران انترناسیونال و … مترقی بنظر می آید.
حکومت نه چپ است نه چپ نماست نه فاشیستی نه اولترا راست . حکومت ملی و غیر دموکراتیک و سردمدار ملل مسلمان بر ضد سلطه بیگانه است .
حکومتی است که زیرساختهای صنعتی چه سخت افزاری و چه نرم افزاری یک انقلاب اجتماعی ملی- دموکراتیک را علیرغم فشار بین المللی و اختلاسهای کلان ناشی از سیاستهای نئولیبرالی بدون کنترل مهیا کرده است. نمونه خیزش منسوب به حجاب ناشی از مهیا بودن همین زیرساختهاست . ضمن اینکه بزودی وقتی جنبش ضد نئولیبرالی از داخل مردمان طرفدار حکومت سر برآورد و از عمق به سطح آمد و تغییرات حاصل از آن بنیانهای سیاست های کج و معوج داخلی را در نوردید اونوقت خواهید دید که کل قافیه را باخته اید . و قضیه حجاب هم در این پروسه چنان حل خواهد شد که بقول سعدی “که یاران فراموش کردند عشق را ” زمزمه کنید . انقلاب اجتماعی در صحنه اجتماع رخ میدهد نه بر اساس خطوط راهنمای این فیلسوف قرن نوزدهمی یا آن عملگرای قرن بیستمی یا این فیلسوف مدرن قرن بیست و یکمی . آیا اتحاد عملی حکومت بورژوازی ملی -غیردموکراتیک و چپ شدنی است و آیا از دل آن نظریه پردازی ظهور میکند که ایران را در عرض چهل سال به چین فعلی برساند نمی دانم . دیگه عرضی نیست .تشکر از مدیران سایت و خوانندگان .
مگر اینکه آن جنبش ضد نئولیبرالی از همان “داخل مردمان طرفدار حکومت” سر بر آورد! البته برای شما ها زمانی که این حکومت “ملی” مساله ججاب را هم حل کند تبدیل به حکومت “دمکراتیک” هم خواهد شد! قافله را زمانی میبازید که در مصاف با مطالبات جدید چیزی برای نوشتن ندارید که طبیعتا باید از سرکوب دفاع کرد. ممنون از صراحت و اعتراف به حکومت ملی دمکراتیک جمهوری اسلامی!
مرداد عزیز جوابت را داده است فقط این نکته
” سردمدار ملل مسلمان بر ضد سلطه بیگانه است”
این ادعاهمان صدور انقلاب اسلامی است. ولی اگر ضد سلطه است نه از زاویه مترقی ضد سرمایه داری بلکه از زاویه جانشینی و جهانگشایی و ارتجایی برده داری است .
زمانی که انقلاب شد قبل از اینکه کسی از صدور انقلاب صحبت کند امواج استقلال طلبی تمام ممالک اسلامی را در نوردید و بیدار کرد و طیفی از بذر پنهانی ملل مسلمان را از خواب زمستانی برون آورد و از اندونزی و مالزی در شرق تا تونس و مراکش در غرب و دیگرجاها را در نوردید .بنظرم این رشته سر دراز دارد . ما که نیستیم شما که لنینی هستی احتمالا لنین را در قبر لرزاندی . ویبره گرفت .
پس چرا بنام چپ و مسلما کدام چپ خودت را جا میزنی و ما را تشنه از سر چشمه باز میگردانی!؟
اینکه کسی بخواهند ناشیانه بازی های باند چپاولگر حاکم که گاهی به مدیریت مجیزگو و شیادی بنام علم الهدا از مشهد یا دلقکی بنام احمدی نژاد و شیادی بنام قالیباف و پول بخش کنی کودن و دلقکی بنام رئیسی را تحت شعار عدالت خواهانه و ضد نئو لیبرالیستی پررنگ کند و اگر بعدن توسط این جنایتکار ان حرکتی ساز ماندهی شود و تحت نام گرسنگان حرکت اعتراضی مردم جا بزند
باید گفت این ذهن هیچ تحولی در آن رخ نخواهد داد
حال حکایت این هموطن بنام مرداویچ
آنهایی که شما از آنها نام بردید شاخه های پدیده ای شبیه حزب زحمتکشان سالهای دور هستند که بتدریج بخش بزرگی از قدرت را بدست گرفته اند و امثال شما ها و خیلی های دیگر را با شعارهایشان و راهنما به چپ و گردش به راست فریب میدهند .بی جهت نبود که مظفر بقایی با نوشتن وصیتنامه در سالهای ۶۰ بازنشستگی سیاسی خود را اعلام کرد و پرچم دو امدادی را داد بدست یاران .
این سالها از جشن پیروزی میدان تحریر قاهره به قتل عام انقلابیها در کودتای خونبار عبدالفتاح سیسی رسیدیم.
از شادی تانک سواران بنغازی به بازارهای بردهفروشی طرابلس.
از شعارهای ضد استبداد نوجوانان شجاع حلب به داعش و النصره و لواء داوود و هزار و صد گروه دیگر.
رسیدیم به داستان اسپایکر، به تصاویر بردگی زنان ایزدی، به استخوانهای بیرون آمدهی کودکان یمن.
از وعدهی دموکراتیک شدن غرب آسیا و شمال آفریقا رسیدیم به نابودی سوریه، لیبی، یمن، رسیدن داعش به پنجاه کیلومتری بغداد و تخریب بیشتر عراق.
امری که گفتنش یک جمله طول میکشد اما معنایش نابودی چهار کشور است.
مرگ حداقل صدها هزار نفر. بیخانمانی بیش از ده میلیون نفر و نابودی زیرساختهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کل منطقه.
حکومت گذشته و ولایت وقیح در جنگ سرد با امپریالیسم جهانی علیه «سوسیالیسم واقعا موجود» همسو بودند. تا توانستند تمام نیروهای چپگرا را سرکوب کردند حتی آنها که همسایه شمالی و متحدانش را قبول نداشتند. چه دلیلی وجود دارد در رقابت های امروز قدرتهای بزرگ بعداز فروپاشی نظام شوروی و جنگ سرد برای مافیای روسیه و دیگر رقبای آن فلسفه بافی کرد. حکومت اسلامی، داعش ایران ۸سال با جنگ عراق بینهایت خرابی بار آورد. و همراهی و همسوئی این حکومت با روسیه، شبیه رفتار رضاشاه نسبت به هیولای فاشیسم و نازیسم ست. بیم آن میرو د که غرب باردیگر، ولی این بار، به بهانه ی روسیه، ایران را اشغال کند. در این جنون وبازی خطرناک شعار ندهیم.
مگر با شعار این اتفاق خواهد افتاد!؟
بسیار متعهدانه و صریح بود.عالی
در ضمن یک پیشنهادبه سایت اخبار روز:
با توجه به مشکل اینترنت در ایران لطفا مقاله های اصلی سایت را در کانال تلگرامی بطور کامل درج نمایید تا امکان وایرال کردن سریع آنها ایجاد شود
در یارگیری های امروز جهان، کسی که «تمرکز مبارزه اش» بر ضد این نظام باشد، ماهیتا راست است، ولو اینکه مدال های چپ بر سینه اش زده باشد و هنوز قالَ لنین ورد زبانش!
یعنی باید از تجاوز پوتین به اکراین دفاع کنیم تا سوسیالیسم واقعا” موجود احیا شود؟
یعنی عملا” پشتیبان جمهوری اسلامی باشیم تا مردم را با چند شعار دروغین ضد استکباری و ضد استعماری و ضد استحماری روان پریشی بنام شریعتی تحمیق کند؟
کاش امکانی داشتید و این حرف را به تظاهرکنندگان کف خیابان می زدید تا نتیجه اش را به چشم ببینید.
در یارگیری های امروز ایران کسی که تمرکز مبارزه اش بر ضد این نظام نباشد،ماهیتا عمله ولی فقیه و ارتجاع است،ولو اینکه نقاب چپ بر چهره اش زده باشد!
بهترین نمونه چپی که برای همسو بودن با الیگارشی روسیه و چین منافع ملی و مردمی ایران را به استنی میفروشد و به این عمل افتخار هم میکند و لابد انرا بازتابی از سوسیالیسم موجود میداند توده ای های پیک نتی هستند! این روز ها خواندن پیک نت از خواندن کیهان شریعتمداری هم مشکل تر شده!!
خامنهای در سخنان اخیرش با حمله به “سرمایه داری امریکایی” قصد جلب و جذب همین جبهه چپ را داشت و چه بسا که تحسین اینان را برنگیخت. هر گونه گفتمان مبتذل ضد سرمایه که جوهر ضد امپریالیستی داشته باشد قادر به غفلت این جنابان از حقوق بدوی هر انسانی است به خصوص هموطنان خودشان.
آقای کریمی، بیشتر بنویسید و از چپ انسان گرا در مقابل متحدین استبداد و قتل خامنهای و پوتین دفاع کنید.
اصلا این ها را چپ دانستن اشتباه است. بخشی از تعزیه گردانانشان بازوی چپ نمای خود رژیم اند.
درود بر رفیق بهزاد بسیار عالی و بجا بود سایت های معلوم الحال را که نگاه کنی می اندیشی که مربوط به روسیه هستن و اولویتشان آزاد سازی دونتسک و سخنان پرطمطراق زیگانف در باب در هم کوبیدن کیف و این قبیل مسائل مهم ماست! کار این ورشکستگان از بی شرمی گذشته حقیقتا به قول شاملو گناهی شان نیست از جنمی دیگر هستند..
آقای کریمی! فعال سیاسی باید نظرات و اندیشه خود را روشن و با وضوح کامل بیان کند. مگر اشکالی دارد که هم چپ بود و هم طرفدار غرب؟ مگر نخست وزیر آلمان و اسپانیا هم چپ و هم سر سپرده آمریکا نیستند؟ نگران نباشید برای مردم چپ آمریکایی دیگر عجیب نیست. وقتی زیر پرچم و در بخش تحت سلطه آمریکا در سوریه امکان تشکیل حکومت کمونیستی و شورایی داده می شود، نیازی نیستچپ آمریکایی بودن خود را پشت مبارزه با حکام جمهوری اسلامی پنهان کنید.
دبیر کل ناتو جنز استولتنبرگ رهبر سابق حزب دموکرات نروژ و نخست وزیر پیشین آن کشور و نخست وزیر سوسیال دموکرات آلمان و چند تا دیگر از این قبیل نخست وزیران ارزانی شما و خواهشمند ست با «سئوالات» غیر مشخص خود بر ابهامات نیفزائید. چپ و راست تاریخ و هویت دارد در مورد نوع ایرانی هم می دانیم از کجا به این جا رسیده ست. سنگ نندازید.
ما می دانیم که مردم آمریکا در سال ۲۰۲۰ چه تلاشی کردند تا از انتخاب مجدد دانالد ترامپ جلوگیری کنند. ولی هدف آنها آمریکا و جهانی بهتر بود نه این که در پیش روی داریم. نظر شما چیست ؟ کار مردم آمریکا را در انتخابات علیه ترامپ تائید می کنید یا سرزنش ؟
در آلمان نیز چنین بود ولی حداقل مردم نمی دانستند که بناست تعارضات کشور های غربی و روسیه به جنگی تمام عیار تبدیل شود. بجای کلی گوئی ها حداقل یک از چندین موردی را که کلی گوئی کرده اید را باز کنید و بطور مشخص حرف بزنید. مثلا گفته اید:«نگران نباشید برای مردم چپ آمریکایی دیگر عجیب نیست. وقتی زیر پرچم و در بخش تحت سلطه آمریکا در سوریه امکان تشکیل حکومت کمونیستی و شورایی داده می شود، نیازی نیستچپ آمریکایی بودن خود را پشت مبارزه با حکام جمهوری اسلامی پنهان کنید.» منظورتان چیست ؟
نویسنده همانند بسیاری از همکیشان خود خجل و شرمگین از گذشته تلاش دارد دلبستگی به غرب را در بسته بندی جعلی بنام چپ قتلب کند.
طبق معمول یک اتهام و همچنان بدون هیچ بررسی و استدلال.
دوست گرامی فکر نمی کنید دوران کیانوری و “سیا ساخته و امریکایی بودن راه کارگر و پیکار” گذشته؟ البته اگر قرار باشد چند سال دیگر ایرانی که در حال توسعه ساختارهای دموکراتیک و انسانی خود است از طرف روسیه برای آزوف زدایی مورد تجاوز قرار گیرد و شما از آن تجاوز دفاع کنید، سنگ پایه خود را درست گذاشته اید!
خواسته و شعارهای مردم در خیابان و ۱۵۰ شهرجهان را ببینید و همان را که می خواهند بشنوید، چپ راستین هیچوقت قیم مردم برای بهشت رفتن نبوده است.
چرا به مواضع حزب توده ایران اشاره نکرده اید؟
جناب آقای صفا ایشان متعهد به نام بردن از کسی نبوده است ، اما با این حال، در طبقه بندی ادای دین کرده و ازاین مواضع به طورکلی سخن گغته است:«این چپ که طیفی از سبزها، سوسیال دمکراتها، طرفداران سوسیالیسم دمکراتیک و چپ رادیکال باورمند به همپیوندی عدالت اجتماعی با آزادی و دمکراسی در درجات متفاوت را در بر دارد، بدون اما و اگر و بی لکنت زبان نه فقط پشت این جنبش که در درون آن ایستاد. طیفی که بیشترینهی چپ را شامل است، با تولید ادبیات سیاسی و نیز در میدان مبارزاتی با جنبش مردم درآمیخت. »