پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

صدای گام‌های انقلاب – کاوه دادگری

مستقل از اینکه سلسله رویداد‌هایی را که از روز شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی در آرامستان سقز، شهری با جمعیت قریب ۲۳۰ هزار نفر در استان کردستان آغاز گردید، انقلاب بنامیم یا نه، واقعیت این است که این دوران که اکنون در انتهای هفته سوم آن هستیم روزهایی سرنوشت ساز و متحول در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم ایران و توده‌های کارگرو زحمتکش میباشد. علیرغم حضور کمرنگ کنش جمعی به شکل اعتصاب عمومی در بخش‌های تولیدی، توزیعی و خدماتی اما تا همین جا خیابان و میدان در سطح شهر‌ها و نیز در داخل صد دانشکده و دانشگاه کشور، ظرفیت‌های شگفت انگیزی را از خشم انقلابی و اتحاد سراسری، همگرایی و رادیکالیزم شعارها و خلاقیت و تنوع اشکال مبارزه و جنگ و گریز خیابانی را از خود به نمایش گذاشته است. در ابتدای همین هفته در روز شنبه طرح جنایتکارانه مزدوران رژیم برای چشم زخم گرفتن از جنبش دانشجویی با حمله به دانشگاه شریف کلید خورد. این مزدوران با همکاری و خیانت رئیس دانشگاه و وزیر علوم دانشجویان را در پارکینگ سرپوشیده دانشگاه به اسارت گرفتند و مورد ضرب و شرط و شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای قرار دادند. سپس تعداد پرشماری از دانشجویان را بازداشت و به زندان انتقال دادند. متعاقب این رویداد، حرکت مردم به منظور همبستگی با دانشجویان در اطراف دانشگاه‌ها گرد آمدند. در روز دوشنبه سردسته‌ی رژیم یعنی خامنه‌ای با سخنرانی سراسر دروغ و وقاحت آشکار همیشگی تلاش کرد میدان داری کند و به مزدورانش روحیه ببخشد. اما این نقشه شیادانه و رسوا این بار نه تنها جواب نگرفت بلکه با حضور بی سابقه‌ی هزاران دانش آموز دختر که با خروج از مدرسه‌ها و سرازیر شدن در خیابان‌ها همان شعارهای سرنگونی طلبانه و آزادی خواهانه برادران و خواهران خود را یکصدا فریاد زدند، رزم پرشور خود را با خلاقیت و شکفتگی و آگاهی سیاسی به شیوه‌هایی جسورانه به نمایش گذاشتند و به این طریق یک تودهنی سخت به تمام مرتجعان  و کار به دستان و جیره خواران رژیم وارد آوردند.

در این رویداد‌ها البته و به درستی می‌توان براین نکته کلیدی انگشت گذاشت و مکث کرد و آن حضور پررنگ زنان دوشادوش با مردان در سخت ترین شرایط این جنگ و گریز است. آنان با دست خالی در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم اسلامی ایستاده‌اند و با از سر برداشتن مقنعه و روسری و به آتش کشیدن این مظاهر حجاب اجباری عزم خود را برای آزادی و برابری و نبرد علیه رسوم‌ها و سنت‌های مردسالار و زن ستیز و تحجر دینی جزم کرده است. در هیچ  دوره‌ای از تاریخ اجتماعی یکصد ساله ایران اینگونه حضور از سوی جنبش زنان ایران مشاهده نشده است. هم از این روست که برخی از گرایش‌ها و صداها از «انقلاب زنانه» سخن می‌گویند و دینامیسم جنبش آزادیخواهانه مردم را با کنشگری رادیکال و انقلابی زنان برای غلبه بر گفتمان مردسالاری دیرمان و محافظه کارانه در غالب گرایش‌های چپ و سلطه ارتجاعی در نزد حاکمان و نهادهای دیگر از جمله خانواده و حقوق مدنی و اشتغال و زیست و غیره قلمداد می‌کنند. با توجه به همه این ملاحظات این هم حقیقت دارد و ضروری است که جنبش کنونی را به عنوان یک بخش از انقلاب مردم ایران در کلیت و جامعیت خود مورد ملاحظه و ارزیابی قرار دهیم؛ به این هدف که بدانیم مضمون کلی و عمومی و تاریخی این انقلاب چیست و اکنون در کجای آن ایستاده‌ایم.

در نوشته پیشین تحت عنوان هفته خشم به تاریخ  چهارم مهرماه ۱۴۰۱/بیست و ششم سپتامبر ۲۰۲۲ نکاتی را از این زاویه برشمرده بودیم که به نظرمان مهمترین ویژگی‌های جدال کنونی جوانان، زنان و مردان اعتراض کننده خشمگین را در همه خیابانها و میدان‌های هزارگانه کشور نشان می‌داد. این نکته‌ها و شاخص‌ها عبارت بودند از:  

افزایش و گسترش اعتراض‌ها و راهپیمایی‌ها و جنگ و گریز‌های خیابانی – از کار انداختن وسایل موتوری نیروهای سرکوبگر- حمله به مراکز انتظامی و امنیتی- آزادسازی تدریجی محله‌ها، خیابان‌ها ومیدان‌های شهر به طور موقت.

در آن نوشته تاکید کردیم که در مجموعه این عملیات تهاجمی از سوی جوانان، جنبش اعتراضی را به سرعت در فاز براندازی رژیم قرار داده است می‌‌توان در هفته سوم این اعتراض‌ها از انقلابی بنیان کن که نه تنها در اولین مرحله رژیم اسلامی را از پیش پای خود بر خواهد داشت و آن را به زباله دان تاریخ فرو خواهد افکند بلکه یک بنیان ارتجاعی و پیشامدرن یعنی  دین و طبقه روحانیت کارگزار خرافه و مذهب را نیز در عرصه اجتماع و سیاست و فرهنگ بلاموضوع و حذف و محکوم به فنا خواهد کرد؛ و یا حداقل ضربات مرگباری را بر آن وارد خواهد آورد تا به این ترتیب راه پر فراز و نشیب و شکننده روشنگری را در زندگی اجتماعی و فرهنگی و معنوی کشور هموار نماید. همچنان که در انقلاب ۵۷ نهاد سلطنت و پادشاهی را از چنبره و چرخه قدرت و کنشگری بلاموضوع ساخت.

در این نوشته ملاحظات را در چشم اندازی گسترده تر و تاریخمند طرح می‌کنیم و ربط آن را با توجه به فاکتورهای موجود نشان میدهیم. اگر در عملیات ایذایی معترضان در مقاله پیشین خصلت بندی‌ها را نشان دادیم اکنون محتوای این جدال‌ها را با توجه به فاکت‌های موجود تراز بندی می‌کنیم.

مهمترین مضمون اعتراض‌ها در داخل و خارج- به عنوان صدای جهانی مبارزات داخل – خواست آزادی است؛ خواستی که مستقیماً در برابر دیکتاتوری و استبداد سر بر می‌افرازد و همه جنبه‌ها و مصداق‌های خفقان و سانسور و سرکوب و تحجر و ارتجاع دینی را مورد هجوم قرار می‌دهد. ضدیت با حجاب اجباری یکی از جنبه‌های آشکار و دائمی این خشم و اعتراض است؛ اما همه‌ی آن نیست. سرکوب و تبعیض و نابرابری تحمیل شده بر زنان گسترده تر از حجاب اجباری است و بسیاری از نابرابری‌ها و بی حقوقی‌های دیرپای جامعه مردسالار را در بر میگیرد: فقدان حق حضانت(سرپرستی) بر فرزندان، تقسیم نابرابر ارث، سلطه شوهر بر همسر در مسئله اختیار شغل و اجازه‌ی سفر و غیره، محرومیت از برخی مشاغل و منصب‌ها، اجازه پدر برای ازدواج دختر و غیره تماما مواردی هستند که زن را در ذیل تبعیض جنسیتی ناشی از حقوق عقب مانده اسلامی و ارتجاع دینی به جنس دوم تقلیل داده است. این مصداق‌ها را می‌توان به مقوله برابری نیز تسری داد که جلوتر به آن به عنوان دومین خصلت و مضمون جنبش انقلابی و اجتماعی کنونی مردم ایران پرداخته می‌شود.

جامعه‌ای که در چنگال استبداد وبی حقوقی سیاسی و فرهنگی اکثریت توده‌های کارگر و زحمتکش و نیز طبقه‌ی متوسط و عاملان اقتصادی مستقل‌تر اسیر باشد طبعاً در آن از عدالت اجتماعی که در اساس امری حقوقی است اما بر کلیه مناسبات و روابط بینا طبقاتی و بینا گروهی و لایه بندی‌هایی که دوری و نزدیکی به قدرت حاکم را نقش می‌زند تاثیر گذار است، خبری نیست. معنای بدیل عدالت در صورت بندی مدرن مقوله برابری است. خواست برابری که در دوران مدرن در حقوق اساسی به عنوان برابری همه‌ی مردم در برابر قانون، مدون و مسجل می‌گردد، در تحول تاریخی جامعه‌های پیشاسرمایه‌داری و ورود آنها به جامعه مدرن نمی‌تواند فقط بر این دایره محدود حقوقی خلاصه شود. گستره‌ی شبکه وار جامعه‌ی مدرن که در آن دولت‌ها نقش و مسئولیت اساسی در همه حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارند نمی‌توانند صرفاً خود را با قوانین پر هرج و مرج و نامطمئن «بازار» دلخوش و هماهنگ سازند: چرخه‌ی «رقابت آزاد» در بازار سرمایه داری، اسارت و نابرابری را به سرعت بر اکثریت جامعه روا می‌دارد. از این رو به میزان روند مسئولیت پذیری نهاد دولت و اینکه در جامعه‌ی شرقی تا چه میزان از تنگنای استبداد سیاسی و دیکتاتوری فاصله گرفته باشد، عدالت و مصداق مدرن آن یعنی برابری از اهمیت درجه اول برخوردار است. اینجاست که برابری‌های جنسیتی، نژادی، زبانی، قومی و ملی و بسیاری تنوعات اجتماعی و تاریخی دیگر یک خواست فراگیر و غیر قابل تنزل همه‌ی این گونه گونی‌ها می‌شود. امر برابری هیچ گونه امتیاز ویژه برای نهاد‌ها، مناصب، شخصیت‌ها و گروه‌های اجتماعی بر نمی‌تابد. در جامعه‌ای که انواع رانت(ویژه خواری) در آن سکه رایج است یعنی در جامعه‌ی پر هرج و مرج که قانون در آن از کمترین ارج برخوردار است و فقط بر بخش‌های ضد دموکراتیک و بنابراین نابرابر و امتیازها و رانت‌ها تاکید می‌ورزد خواست تدوین و اجرای قوانین بر اساس برابری بدون قید و شرط همه افراد جامعه، راهبرد اساسی و بدون قید و شرط است.

هم اکنون و تا همین جا می‌توان در دهه‌ها شعار رسا و سراسری و عمومی که در سطح‌ها شهر ایران و به تناسب در همبستگی شگفت انگیز و تاریخی جامعه ۸ میلیونی ایرانیان خارج کشور بارها تکرار و فریاد زده شده است جامعیت و کلیت و ضرورت خواست تاریخی و پایه آزادی و برابری را و اعیان مشاهده کرد

پیامد مستقیم و مسئله کانونی ناظر بر خواسته‌ی آزادی و برابری که در اعتراض به حاکمیت و مجموعه نهادها و قوانینی عنوان و ابراز می‌شوند که مجسمه استبداد و نابرابری و ستمگری است، ساختار حکومت جایگزین است که هنوز در شعار‌ها و مطالبات جوانان، زنان و مردانی که مارش انقلاب خود را آغازیده‌اند چندان رونمایی نشده است. شاید لازم باشد بخش‌های دیگری از جامعه به ویژه طبقه بزرگ کارگران و مزد و حقوق‌بگیران به طور کلی، که هنوز عزم خود را برای ورود به میدان انقلاب و جدال تاریخی جزم  نکرده‌اند، در این رزم تاریخی و ملی وارد شوند. هنوز دیر نیست اما کم‌کم می‌توان به تناسب تحول و تکامل مبارزه و جدال میدانی به این امر مهم و سرنوشت ساز نیز پرداخت و حدود توانایی و امکانات و استعدادها و خلاقیت توده‌ها را به تناسب مبارزه‌شان در قالب یک آلترناتیو و ساختار مطلوب و شایسته برای اداره جامعه به پیش کشید. به درستی که این ساختار به طور دیالکتیکی و هم بسته از درون خود گاهی جنبش اصیل و واقعی طبقات اجتماعی پدیدار می‌گردد. آنچه که برعهده سخنگویان واقعی و نمایندگان معنوی این طبقات می‌ماند تراز بندی و پالایش و ایجاد مکانیزم‌های بازخوردی و رفت و برگشتی با خود جنبش است. دیالکتیک جزء و کل این همبستگی را میان رهبران و توده‌ها و میان سازمان و جنبش به بهترین صورت، محتمل، ممکن و ضروری می‌سازد.

کاوه دادگری

 ۰۵/۱۰/۲۰۲۲ برابر ۱۲ مهرماه ۱۴۰۱ خورشیدی

https://akhbar-rooz.com/?p=172381 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x