پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

تظاهرات روز شنبه و مساله رهبری – فرخ نگهدار

وضع به گونه ایست که هر روز تاخیر در تصمیم حکومت برای «نرمش قهرمانانه» بخصوص در مساله حجاب، شرایط را به سمتی می برد که امر هماهنگی، سامان دهی، و هدایت امواج اعتراضی از داخل کشور هم به خارج کشور منتقل شود. بسیار محتمل است که روند همگرایی و یک پارچگی ایرانیان از سطح خارج کشور فراتر رفته و در برآمدهای داخل کشور هم به ظهور برسد. حامد اسماعیلیون گفته است که تا زمانی که در تهران نباشد، فراخوانی برای دعوت به تظاهرات نخواهد داد. اما این انتظار بیهوده است که با وجود توپخانه های رسانه‌ای نیرومند در خارج کشور امر سامان دهی اعتراضات از خارج کلا معلق بماند

ایرانیان خارج کشور برای روز ۲۲ اکتبر، ۳۰ مهرماه، دعوت شده اند که در تظاهرات عمومی علیه جمهوری اسلامی ایران شرکت کنند. نظر به این که این دعوت به وسعت مورد حمایت ایرانیان قرار گرفته به نظر میرسد عملا نوعی همآهنگی و سازمان یافتگی در اعتراضات برون مرز در حال گسترش است. اهمیت کلیدی دارد که تاثیر و پیآمد این سامان یابی در روندهای سیاسی آتی به دقت مورد واکاوی قرار گیرد.

۱. سخنی با دل نگران ها

آقای حامد اسماعیلیون چهره شاخص دعوت کنندگان است. حضور ایشان در سپهر عمومی باز می گردد به فاجعه ساقط کردن پرواز ps752 و همدردی عمیق جامعه ایرانی با او و با تلاش های انجمن قربانیان آن فاجعه برای اجرای عدالت.

به این ترتیب سابقه کنشگری سیاسی وی به دو سال نمی رسد. در این مدت او با جدیت و ابتکار از رهبران کشورها، بخصوص کانادا و امریکا، خواسته که از هیچ فشاری برای به پای میز محاکمه کشیدن سران حکومت، به خاطر نقششان در این فاجعه، فروگزار نکنند.  

برخی جریان ها در داخل و خارج کشور نگرانند که مبادا این فعالیت ها به «رهبر تراشی» یا «آلترناتیو سازی» توسط امریکا منتهی شود. مکرر اشاره می شود که برخی ِحامیان فراخوان دهندگان، از جمله اروین کوتلر، Eriwin Cotler، از حامیان سرشناس مجاهدین خلق بوده اند و کارشان چلبی سازی است.

با شناختی که از وضعیت جامعه ایرانی و تل‌انباشت نارضایتی ها در دست است؛ و نیز با شناختی که از چلبی و کرزای و رجوی، و از ماهیت حمله امریکا به افغانستان و عراق، در دست است، بعید می‌دانم شواهد متقنی برای شبیه سازی های فوق به دست آید. هرچند فشار آنها برای تشدید تحریم ها، فرا‌خواندن سفرا، قطع هرگونه مذاکره، اقداماتی در راستای بازگردانیدن استراتژی «تغییر رژیم» به کاخ سفید است و جوهره آن همان پیشنهاد خانم سیما ثابت است به غرب برای اوکراینی کردن ایران.

برخلاف دهه های قبل، این انتظار کاملا بی جاست که روی آوردن بایدن به شعار «تغییر رژیم» در میان معترضان، مثل دهه های قبل، واکنش منفی یا دلسرد کننده علیه امریکا، یا علیه مراجعه کنندگان، را فراگیر کند. جامعه معترض به مقابله با این شعار بر نخواهد خاست. اما قطعا روند واگرایی نیروهای وفادار به نظام را معکوس کرده و شکاف های درون آن را ترمیم خواهد کرد. 

آیا این ترمیم کار ایران برای گذر صلح آمیز به دموکراسی و آزادی را تسهیل می کند؟ یک پارچه ماندن حکومت کار را برای دموکراسی خواهان بس دشوارتر، و گذار مسالمت آمیز به دموکراسی را نامحتمل تر، خواهد کرد.

آیا ممکن است امریکا و غرب زیر فشار اپوزیسیون ایرانی به سیاست «تغییر رژیم» باز گردند؟ فعلا بعید است بایدن به این فشار تن دهد. تصادفی نیست که او و بلینکن، در دیدارهای اخیر با ایرانیان، بسیار محتاطانه تقاضای مراجعان را مسکوت گذاشته فقط بر پشتیبانی سیاسی و اخلاقی از معترضان تاکید کردند. آنها، برخلاف اسراییل و رقبای دست راستی، فکر می کنند اوکراینی کردن وضعیت ایران، حتی با صرف هزینه هایی بس کلانتر از افغانستان، در راستای سیاست های استراتژیک ایشان عمل نخواهد کرد. 

برای دهه هشتادی ها، که نیروی محرکه اصلی اعتراضات کنونی هستند، این واقعا روشن نیست که آرزوی زندگیِ بدونِ تحقیر از راه «تغییر در رژیم»، زیر فشار جامعه مدنی، متحقق می شود یا از راه «تغییرِ رژیم» زیر فشار حداکثری، با ارسال اسلحه و مستشار، به پیرامون کشور.

رفتار سیاسی حامد اسماعیلیون نیز می گوید وی نیز پیگیر فشار حداکثری است. او اخیرا از طوماری حمایت کرد که خواهان فراخواندن سفرای G7 از ایران است. اما کارنامه حامد هنوز نانوشته‌تر از آن است که کسی بتواند، مثل گروه های کارنامه دار، از قبیل مجاهدین یا پهلوی طلبان، درباره آن قضاوت نهایی کند. نگرانی از این که او در مسیرهای آینده به سوی یکی از این گروه های کارنامه دار بچرخد، بی پایه است. چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کسی هنوز نمی داند که او هم – مثل مجاهدین و پهلوی طلبان – قربانی یا اهرم پیشرفتِ تشبثات محافل قدرتمند راستگرا برای اوکراینی کردن وضعیت در ایران خواهد شد، یا او از تاریخ و تجربه خواهد آموخت که جامعه مدنی ایرانی تکیه گاه اصلی تحول دموکراتیک در ایران است. 

۲. شکست و سرکوب، افسانه یا واقعیت؟

در ارزیابی روند اعتراضات سراسری برخی از امکان شکست و یا سرکوبِ جنبش صحبت می کنند. در این رابطه باید گفت ماهیت و سرنوشت این جنبش با خیزش های ۹۸ و ۹۶، حتی با جنبش سبز، از اساس متفاوت است. این جنبش از جنس دیگر است. این جنبش برچیدنی نیست. این جنبش حاصل یک prardigm shif یا چرخش در ایده آل هاست. راز هستی و ماندگاری این جنبش گذر نسل جوان ایران است از حس تعلق و هویت جمعیِ نسل های پیشین، و رسیدن به یک وجدان خود بنیاد و مستقل فردی، گذر از جامعه ولایی به جامعه شهروندی، است.

این جنبش خصلت هیبریدی دارد. آمیزه ای از یک جنبش مدنی و مطالباتی و یک حرکت سیاسی و انقلابی است. وجه مدنی آن نه سرکوب می شود و نه تمام می شود. شعار اصلی زن زندگی آزادی و نقش محوری زنان، امکان شکست، آن طور که پس از ۲۸ مرداد رخ داد، را منتفی می کند. هزیمت و فرار معترضان، و تکرار فجایع دهه ۶۰ هم دامان این جنبش را نمی تواند بگیرد. جامعه توانمند تر، و حکومت منزوی تر، از آنست که حتی اوضاع به قبل از ۲۴ شهریور بازگردد.

در ذهن کدام فعال فمینیست بیمِ شکست و سرکوب، یا بازگشت به نقطه صفر، پر پر می زند؟ رفتار زنان در کوچه و خیابان، از نوع کاری که الناز رکابی کرد، مظهر یک روحیه ریخت پیدا کرده است. این روحیه به حالت قبل بر نمی گردد. همین روحیه در اعتراضات دانشجویی، کارگری، کارمندی، قومی، اصناف و غیره روحیه مسلط است. پیدایی همین روحیه است که ورزشکاران، هنرمندان، نخبگان فرهنگی، اساتید دانشگاه ها را به حمایت می کشاند و سیر اعتلایی جنبش را میسر می کند.

وقتی امروز قوه قضائیه از آقای علی دایی تقاضا ادعای خود در مورد قتل اسرا پناهی را مدلل کند، این یعنی تعادل قدرت میان جامعه و حکومت به هم خورده و حکومتگران دیگر نمی توانند به سیاق سابق یکه تازی کنند.

پیش بینی «شکست» و «سرکوب» برای وجه مدنی و مطالباتی این جنبش واقع بینانه نیست. از هر سو بنگریم نقش و تاثیر جنبش ها و اعتراضات مدنی همچنان رو به گسترش است. خدای دهه ۶۰  – که زمانی با نعره های «یا روسری یا توسری» در خیابان ها نفس کش می طلبید – مدت هاست میدان را ترک کرده است.

وجه دیگر این «جنبشِ هیبریدی» وجه سیاسی و انقلابی آن است. گستردگی شعارهای مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، یا «جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم» این پرسش را مطرح است که زمینه پیشرفت و پیروزی، یا سرکوب و شکست، چگونه است؟

نیروهایی هستند که روند جاری را آغاز یک انقلاب واقعی برای انتقال قدرت از جمهوری اسلامی به اپوزیسیون نظام تحلیل می کنند و برای تحقق این هدف شورای گذار، دولت موقت، ستاد رهبری و غیره تشکیل داده اند.

آنها، برخلاف فعالین جنبش زنان، نمی توانند شق شکست و سرکوب را کلا از ذهن خود بیرون کنند. آنها، مثل مجاهدین دهه ۶۰، متاسفانه تصور می کنند اگر حکومت سرنگون نشود تمام جنبش های مدنی و اعتراضی هم سرکوب می شوند. تفکر براندازانه و قدرت محور به استقلال جنبش های مدنی و مطالباتی باور ندارد. آنها عموما این جنبش ها را زیر قباله یا عصای دست نیروهای سیاسی برای کسب قدرت تصور می کنند.

در سوی دیگرنیروهایی هستند که خصلت مدنی و مطالباتی جنبش حاضر، را اهرم اصلی و قابل اتکایی برای تولید شکاف در حکومت، برای عقب نشاندن حکومت، تصور می کنند. شکافی که برای باز شدن فضای سیاسی و به میدان آمدن احزاب سیاسی، برای تغییر در ساختار نظام و ترکیب حکومت پیش شرطی الزامی است.

آنها به شکست ناپذیری و سرکوب ناپذیری جامعه مدنی، چنانچه به مقابله قهرآمیز کشیده نشود، باور دارند. آنها می بینند قدرت مردم در نقطه ای در آینده ای نه چندان دور، مساله زن به محور تمام کشاکش های درون نظام فراخواهد روئید و سرنوشت نظام را به سرنوشت کشاکش میان طرفداران «ایستادگی» و طرفداران «تغییر» گره خواهد زد.

۳. تکوین رهبری سیاسی در داخل

تا زمانی که فشار و گستردگی جنبش مدنی هنوز چنان نیست که حکومت را از درون بشکافد؛ استبداد پا برجا می ماند. و تا زمانی که استبداد برجا بماند راه شکل گیری رهبری سیاسی در داخل کشور هم بسته میماند. سازمان ها و احزاب سیاسی معترض و منتقد، به شمول تمام چهره های سیاسی مطرح در سطح کشور، تا وقتی حکومت یک دست باشد، امکان برآمد سراسری و چالشگرانه نخواهند یافت.

برخی تحلیلگران از امکان شکل گیری رهبری سیاسی از میان کنشگران میدانی، در داخل کشور صحبت می کنند. اما چنانچه دامنه حضور و تاثیر فعالیت سیاسی آنها از سطح محلی فراتر رود و سراسری شود، زیر ضرب خواهند رفت. مروری بر نام فعالین سیاسی بازداشتی نشان می دهد که هر چهره ای که دامنه تاثیر او از سطح محلی یا گروهی فراتر رود از صحنه خارج و به حبس و حصر فرستاده می شود.

آیا فشار جنبش های مدنی و مطالباتی میتواند در حکومت شکاف بیاندازد و حکومت را به عقب نشینی وادار سازد؟  این پرسشی نیست که در صفوف اپوزیسیون مورد اجماع باشد. اپوزیسیون انقلابی می گوید هر عقب نشینی پایان کار نظام است. نیروهای رفرمیست و تحول خواه می گویند بستگی به شرایط دارد.

ایستادگی میلیونی زنان بحث حجاب را، به اعماق حکومت برده، از رهبر گرفته تا هر بسیجی ساده، همه در مانده اند و دارند فکر می کنند که با مساله حجاب چه باید بکنند. اما مساله حجاب همان مساله زن است. در این حکومت دینی، که حفظ نظام اوجب واجبات است، اجماع در مساله زن محال است. این که رهبر می گوید حجاب مساله اصلی نیست، نشان عمق اختلاف در مساله زن است. فشار برای برچیدن گشت ارشاد و لغو حجاب اجباری حمایت بخش های بزرگ تری از حکومت هم به دست خواهد آمد. مساله زن یک بمب ساعتی، یک اسب تروا، در اندرونی جمهوری اسلامی است.

به این بمب ساعتی باید افزود فضای بشدت معترض  به وضعیت اقتصادی و بی عدالتی طبقاتی در گستره طبقه کارگر، و هم چنین فضای ملتهب در مناطق قومی کشور را. دامنه اعتراضات کارگری و التهابات قومی رو به گسترش است و به علت تداوم وضع بد اقتصادی چشم اندازی برای کاهش درجه فشار اقشار محروم بر حکومت  وجود ندارد. 

علاوه بر این ها باید اضافه کرد که در ۵ عرصه سیاسی زیر اختلاف بین نیروهای نظام کاملا حاد است:

  1. اختلاف بر سر هم گرایی با روسیه یا بازگشت به برجام،
  2. اختلاف بر سر چگونگی مدیریت انتخابات،
  3. اختلاف بر سر جایگاه سپاه در مدیریت کشور.
  4. اختلاف بر سر چگونگی تعیین جانشین برای رهبر،
  5. اختلاف بر سر حد تداخل دین در حکومت

جامعه شهروندی ما در هر ۵ زمینه فوق بشدت حساس، بسیار هشیار، و کاملا جانبدار است: یک اکثریت بزرگ در یکسو و یک اقلیت کوچک در سوی دیگر.

سنگینی فشار جنبش های اجتماعی و حِدت اختلاف سیاسی در نظام، امکان تداوم وضع موجود را هر زمان محدودتر می کند. کسی نمی داند شکاف یا انفجار در حکومت کی رخ می‌نماید. اما قطعا رخ خواهد داد و این زمان خیلی دور نیست و احتمالا قبل از حل مساله جانشینی.

با اطمینان باید گفت که گستره و ژرفای هیچ اختلافی در حکومت به اندازه مساله زن نیست. اصلا تعجب آور نیست که عموم کسانی که با حجاب اجباری مخالفند در هر ۵ مورد فوق عمدتا هم نظر هستند. بسیار محتمل است که هر نوع صف‌آرایی که برای برداشتن گشت ارشاد و حجاب اجباری شکل بگیرد، همه نیروهای مدافع برجام، انتخابات رقابتی، جانشینی اجماع گرایانه، محدودیت نقش سپاه، و مهار مداخله دین در حکومت هم در آن مجتمع شوند.

قدرت زن سرانجام هسته سخت حکومت را، دیرتر یا زودتر، خواهد شکاف و زمینه شکل گیری رهبری سیاسی در داخل کشور گشوده خواهد شد. موضوع مهم اما زمان بروز این شکاف است.

۴. تکوین رهبری سیاسی از خارج

طی ۲۵ ساله اخیر روندها در حکومت بر محور شکاف زدایی و یک دست سازی چرخیده و امکان سامان یابی و تشکل نیروهای ناراضی و ارتباط آنان با مردم را محدودتر کرده است.

اما به نظر می رسد این روند به پایان خود نزدیک شده است. اکنون دیگر وضع این طور نیست که اگر همین خط ادامه یابد جنبش اعتراضی هم چنان «بی سر» و «بی صاحب» بماند.

اگر حکومت به راه ۲۵ ساله ادامه دهد و روند شکل گیری شکاف در حکومت کُندتر از روند سامان یابی نیروهای معترض در خارج کشور گسترش یابد، بی تردید روز به روز زمینه برای شکل گیری رهبری سیاسی میدانی از خارج تقویت خواهد شد.

چنانچه سیر شکل گیری شکاف در حکومت شتاب گیرد و به آزادی زندانیان سیاسی، به آغاز رفت و آمد و رایزنی با شخصیت های رانده شده از قدرت، به سازمان گری بحث های جدی میان رهبران در حصر، چهره های مورد اعتماد مخالفان منتهی شود، روند سامان یابی و همگرایی نیروهای معترض در خارج کشور تحت تاثیر این تحولات در درون نظام کُند یا معکوس خواهد شد.

استقبال وسیع از فراخوان به تظاهرات روز شنبه آینده یک پیام مهم برای حکومتگران خواهد داشت:

وضع دیگر آن طور نیست که با دستگیری فعالین مدنی و سیاسی در ایران مسئولیت سامان دهی، سازمانگری و همآهنگی اعتراضات، امر جهت دهی به شعارها، شکل یابی رهبری سیاسی و تدوین نقشه راه، مثل دهه های گذشته، روی زمین بماند. با به زندان انداختن فعالین مدنی و سیاسی در داخل کشور، شکل گیری رهبری سیاسی معوق نمی ماند. به خارج کشور منتقل می شود.

 وضع دیگر اصلا این طور نیست که با حصر موسوی و کروبی و رهنورد، با حبس نسرین ستوده و نرگس محمدی و سعید مدنی، یا با دستگیری مصطفی تاجزاده و محمدرضا جلایی پور و فائزه هاشمی، اعتراضات خاموشی بگیرد.

وضع دیگر این طور نیست که تا ابد جامعه ایرانی معترض، در انتظار پایان حصرها و حبس ها خانه نشینی کند. وضع دیگر اصلا این طور نیست که با پر کردن زندان ها و کشتن صدها، حتی هزاران شهروند معترض بر سنگفرش خیابان ها، توپخانه های رسانه ای در خارج کشور فقط بی هدف تیر هوایی شلیک کنند و «اپوزیسیون خارج کشور» فکر کند جز صدور چند خط اطلاعیه در محکوم کردن کشتار، کاری از دستش ساخته نیست.

وضع به گونه ایست که هر روز تاخیر در تصمیم حکومت برای «نرمش قهرمانانه» بخصوص در مساله حجاب، شرایط را به سمتی می برد که امر هماهنگی، سامان دهی، و هدایت امواج اعتراضی از داخل کشور هم به خارج کشور منتقل شود. بسیار محتمل است که روند همگرایی و یک پارچگی ایرانیان از سطح خارج کشور فراتر رفته و در برآمدهای داخل کشور هم به ظهور برسد. حامد اسماعیلیون گفته است که تا زمانی که در تهران نباشد، فراخوانی برای دعوت به تظاهرات نخواهد داد. اما این انتظار بیهوده است که با وجود توپخانه های رسانه‌ای نیرومند در خارج کشور امر سامان دهی اعتراضات از خارج کلا معلق بماند.

نمایش قدرت ایرانیان در خارج کشور در روز شنبه ۳۰ مهرماه، و دیدبانی اتفاقاتی که همزمان در ایران اتفاق می افتد، با وضوح بیشتری نشان خواهد داد که این نظریه که سامان دهی و هدایت جنبش اعتراضی از خارج کشور زمینه عینی دارد و واقع بینانه است.

۵. انتخاب جهت اصلی اعتراض

کسانی، در اعتراض به تحلیل فوق، مکرر و به درستی از امکان بهره برداری نیروهای ضد ایرانی از وضع موجود، صحبت می‌کنند. آنها درباره سوابق و انگیزه های برخی از نهادهای پشتیبانی کننده از فراخوان دهندگان مکرر هشدار می دهند. آنها نگرانند که مبادا این رهبران به نیرویی بدل شوند یا باشند که منافع ایران را مقدم قرار نمی دهد.

کسانی مثل علی علیزاده و یوسف عزیزی، در واکنش به سیاست دست راستی‌های غرب، «جهت اصلی اعتراض» خود را نه به سوی حکومت، که به سوی کسانی گرفته‌اند که غرب را به سیاست «تغییر رژیم» دعوت می کنند. اما حد گستردگی نارضایی و اعتراض چنان است که اگر کسی بگوید «اعتراضات طراحی امریکاست» در میان جامعه معترض علیه امریکا نفرت درست نمی‌کند؛ او خود را منزوی می‌کند.

مسئولیت تولید نارضایی و خشم مردم از حکومت بر عهده امریکا نیست. تمام این مسئولیت بر عهده حکومتی است که صندوق رای را از میانه بر‌می‌دارد، که حقوق قانونی شهروندان برای اجتماع و اعتراض را سلب می کند، نیرویی که  حتی برجام را هم قربانی رقابت جناحی می کند.

این که حکومتی انتخابات را فرمایشی کند و در همان حال از رای دهندگان انتظار داشته باشد که در برابر فشار امریکا از وی حمایت کنند نشانه میهن دوستی نیست، این انتظار نشانه آنست که ولعِ ماندنِ در قدرت هوش و حواس او را مختل کرده است.

اما مسئولیت کنشگران سیاسی دلسوز و میهن دوست تنها به انتخاب درست «جهت اصلی اعتراض» محدود نیست. چنانچه آنها در اینجا توقف کنند بی شک پیاده نظام نیروهایی خواهند بود که خواب تکرار نقش امریکا در افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و اوکراین را در سر دارند.

نیروهای میهن دوست و مردمی اگر نگران اوکراینی کردن ایران هستند، اگر نگران اوضاع در بلوچستان و کردستان غیره هستند، اگر در چشم انداز می‌بینند که سر دست گرفتن پروژه «تغییر رژیم» توسط امریکا ممکن است به ارسال مستشار و تسلیحات منتهی شود، باید برای تسریع تغییر ساختار و شیوه حکمرانی و اداره امور کشور بر اساس انتخابات آزاد در میدان بیایند. راه مقابله با تهدیدهایی که با افزایش تاثیر جریان های دست راستی متوجه جنبش اعتراضی می کند، رها کردن جهت اصلی اعتراض به حکومت و گرفتن توپخانه به سمت مردم به ستوه آمده نیست. 

برخلاف نگاه امثال علی علیزاده ها و یوسف عزیزی ها، اتفاقا افشاگری علیه اسماعیلیون و حامیان پروژه «تغییر رژیم» نه تنها محبوبیت آنان نزد مردمی که حکومت خودی صدایشان را نمی‌شنود، بیشتر می‌کند.؛ بلکه خود آنها را هم در چشم مردم به پیاده نظام حکومت و تداوم استبداد حاکم بدل می‌کند.

اگر آنها در ادعای میهن دوستی صادق باشند باید مدام به حکومت بگویند که امتناع شما از برگزاری انتخابات واقعی در ۹۸ و ۱۴۰۰، تن ندادن به مذاکره مستقیم با بایدن، به ویژه جلوگیری از هر تلاشی برای شکل دهی یک اپوزیسیون قانونی، مستقل و واقعی در داخل کشور، راه انتقال اتوریته سیاسی از داخل به خارج کشور را هموار کرد. آنها باید صراحتا بگویند مسئولیت اصلی انتقال رهبری اعتراضات به خارج کشور، اگر رخ دهد، تماما بر عهده دستگاه رهبری جمهوری اسلامی است در ۲۵ سال اخیر است.

مسئولیت کاهش این شکاف هولناک و گسترش یابنده بر عهده نیروهایی نیست که اصل نظام ولایی را قبول ندارند. این وظیفه حاکمان فعلی، وظیفه مشترک همه نیروهای درون و پیرامون جمهوری اسلامی است که برای پر کردن شکاف هولناکی که بین خود و مردم، حتی بین حکومت و پایه حکومت، درست کرده‌اند، اقدام کنند.

از نوشته کوتاه محمدرضا جلایی پور در زندان، که هفته گذشته در سایت ایران امروز نشر شد، نیز می توان همین نتیجه را بیرون کشید.

نیروهای میهن دوستی که اصل نظام ولایی را قبول ندارند خوب می‌دانند که راه رسیدن ایران به آزادی و دموکراسی تشویق پرزیدنت بایدن به پذیرش سیاست «تغییررژیم» نیست. راه درست افزایش فشار همه نیروهای سیاسی کشور به رهبر جمهوری اسلامی است برای وادار ساختن او به پذیرش ضرورت تحول بنیادین در ساختار و در شیوه حکمرانی.

هرگاه مجموعه نیروهای درون و پیرامون نظام، که نگران حد تقابل حکومت با مردم اند، مجتمع نشوند و قدم پیش نگذارند، ایران در مسیر فاحعه‌ای قدم خواهد گذاشت که خانم سیما ثابت برای کشور آرزو می‌کند. خواهیم دید. 

https://akhbar-rooz.com/?p=175104 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

40 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
محمد حسین صدیق یزدچی
محمد حسین صدیق یزدچی
1 سال قبل

همگان توجه داشته باشند که قیام پایان شهریور و مهرماه ۱۴۰۱، قیام حال و حاضر ایران، جوهره ای کاملا متفاوت از خیزش ها و دو انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ در یک سد سال گذشته دارد. حتی متفاوت از جنبش دهه ی ۸۰ و خیزشهای ۹۶ و ۹۸. قیام امروز ایران ماهیتا قیام نسلی و جوانترین نسل ایرانی ست که بالاخره بعد از دو سده مبارزات فرهنگی و قیامهای خونین و چندین نه تغییر بلکه جابجایی سیاسی در یک سد سال اخیر در ایران، راه خود را یافت. و آن تغییری ” فرهنگی” ست. زبان و درک و فهم عمومی این جوانترین نسل از درک و فهم و ملاکهای ارزشی نسل و نسلهای پدران اش کاملا متفاوت است. این نسل در کف خیابان بر دو ارزش نمادین بنیادی ” زندگی و آزادی” جان بر کف ایستاده و تا دستیابی به ( زندگی آزاد و همه ی آزادیها ) و هرآنچه که هویّت و حیثیّت انسان آزاد و آزاد از هر اتوریته ای قدرسی مدار را تضمین نکند، خیابان را ترک نخواهد کرد. و تازه اگر موقتا و به هر جهت خیابان را ترک کند، اما دوباره و چندباره باز خواهد گشت. اینرا همگان بدانند و بیگانگان و قدرتهای خارجی همچنین که : ۱- ایران نه تنها از رژیم حاکم بلکه از اسلام مسلط بر زیست عنصر ایرانی پاکسازی می شود. ۲ – قدرتهای خارجی بطور عموم اگر نه امروز اما در نهایت تسلیم اراده ی ایرانیان به پیشاهنگی جوانترین نسل خواهند شد.
م. ح. صدیق یزدچی

آ.بزرگمهر
آ.بزرگمهر
1 سال قبل
الف باران
1 سال قبل

” اینکه چه نوع حکومتی بر سر کار آید اهمیتش به مراتب بیشتر از سرنگون کردن یک حکومت است ” ( لنین )

هیچ نیروی انقلابی و مسئول در ایران نمی‌تواند زمام خود را بدست احساسات لحظه ای ، نزدیک بینی سیاسی و اقدامات بی دورنما بدهد ..
با کامنت های ؛ آرمان شیرازی ، کهنسال ، نوری و احمد موافق ام .

کیا
کیا
1 سال قبل
پاسخ به  الف باران

یک شوخی!
اکنون میتوانید یک سازمان تشکیل بدهید و اعلام موجودیت کنید کاری که مد شده است!
دوست عزیز در روند فعلی هر چیزی که فکرش را کنی موجود است و امکان دارد .
اما یک چیز مشخص است ، این حکومت باید برود و این به یک نبرد تاریخی ، پیچیده ،و همکاری نیروهای متضاد دارد مانند جنگ جهانی دوم.

حکیم ماهان:
حکیم ماهان:
1 سال قبل
پاسخ به  کیا

بسیار نکته پر مفهومی مطرح کردید که یک نبرد تاریخی و همکاری با نیروهای متضاد اندیشه ای بر علیه دیکتاتور مذهبی آدمکش بچه کش لازم است و درک این موضوع کلیدی است.

وقتی هیتلر در تاریخ ژوئن سال ۱۹۴۱ با عملیات بارباروسا تهاجم گسترده‌ای علیه اتحاد شوروی که متحد دو سال اول جنگ با او بود را بعد از دو سال از شروع جنگ جهانی دوم به شوروی برهبری استالین ،نبرد حمله را آغاز کرد چرچیل رهبر وقت انگلیس و متحد نیروهای متفق نفس راحتی کشید که با یک تماس با استالین که دشمن ایدئولوژیک و متضاد او بود پیشنهاد همکاری در جنگ بر علیه هیتلر را داد و استالین پذیرفت
بسیاری از تحلیلگران این نگرش چرچیل و استالین و تصمیم آندو مبنی بر همکاری دو نیروی قدرتمند ولی متضاد یکدیگر را عامل شکست فاشیسم میدانند که منجر به تصمیم های بعدی برای عملیات بعدی بر علیه آلمان هیتلری شد و پیروزی نهایی مرهون همین نکته بود .

ایرانیانی که عشق به ایران دارند در حال حاضر باید مانند چرچیل و استالین تصمیم بگیرند تا ایران را از دست ضحاک ستمگر و اشغالگر ایران آزاد کنند اگر چرچیل این هوش را نداشت که با استالین دشمن ایدئولوژیک خود متحد شود تا جمع دو نیروی نظامی را افزایش دهد و بر علیه نیروی قدرتمند هیتلر بکار برند قطعا هیتلر پیروز جنگ جهانی بود
طبیعی است که بعد از آزادی ایران ، با ایجاد یک حکومت موقت سکولاردموکرات برآمده از دل نیروهای متحد ، مجلس موسسان برای تکلیف نهایی نوع حکومت ، قانون اساسی و اجرایی ۳۰ اصل حقوق بشر ، با مولفه های آزادی ، استقلال ، تمامیت ارضی، صلح با همه ملل ، رفاه و امنیت برای ملت ، خوشبختی ملت ایران و ایجاد یک زندگی شرافتمند برای همه ایرانیان با در نظر گرفتن همه نکات انسانی تشکیل خواهد شد
ولی این امر مهم منوط به این نکته است که چگونه کلیه نیروهای مخالف حکومت ، شرایط فعلی را برای اتحاد درک کنند و راهکار یک نبرد تاریخی با همکاری همه ایرانیان را هموار سازند تا از ایران از شر این حکومت جنایتکار آزاد شود

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

آیا چلپی سازی را باید جدی گرفت و تمام تلاش و توان مبارزاتی را صرف برخورد با چلپی های آینده کرد و یا خیر، فقط نسبت به رفتار این فرصت طلبان حساس بود و در مواقع مختلف و با توجه به مانورشان رفتار آنها را پررنگ کرد و افشاکرد و حتا اگر می شود مزدوری خاصشان را بر ملا کرد؟
بصورت مختصر می توان گفت وقتی تمام تلاشمان و توانمان را روی موضوع چلپی ها و چلپی سازی ها متمرکز کنیم آنگاه ذهنیتمان بسمت بازی امپریالیست و غیر امپریالیست می رود که ناخواسته حرکاتمان دفاع از استبداد داخلی می شود و مدافع حرکات مخرب استبداد حاکم بر کشور خواهیم شد.
تجربه به ما می گوید دولت خارجی قدرتمندی اگر در ساقط کردن حکومتی مستقیم وارد عمل شود این دولت قدرتمند با توجه به شرایط کشوری که دولتش را ساقط کرده از چلپی های مورد نظرش استفاده می کند: می بینیم در عراق بگونه ای و در افغانستان بگونه ای دگر عمل می کند و…
اگر بخواهیم چلپی های ایرانی را تقسیم بندی کنیم
سه گروه چلپی می توان دید:
از این سه گروهی بعضی ها مدل عراق را می خواهند و بعضی ها گروه طالبان را.
یکی از تشکیلات که خود را چلپی اصلی تعریف کرده و می کند گروه رجوی است
این گروه به پندار خودش هم ارتش و هم رئیس جمهور و هم کابینه اش را دارد که در یک ماراتون خوش رقصی با لابی گری های خاص که لابی ها هم اکثرن با روش پول خواهی فعالند این گروه توانسته در بین مقامات امریکا جای باز کنند به امریکایی ها می گویند ما چلپی های اصلی هستیم و ما مدل طلبان را داریم که
اگر حکومت را ساقط کنید بلافاصله ما دولت خود و ارتش خود را جایگزین می کنیم و خیلی زود شرایط را به کنترل در می آوریم و شما امریکایی ها برای بعد از ساقط کردن لازم نیست هزینه دهید و ….
گروه دیگر چلپی شوندگان
مدل عراق را دنبال می کنند این چلپی ها
با ساختن شوراهای گذار خاص به دولت مردان امریکا می گویند حکومت را ساقط کند بعدش ما دولت جایگزین را تشکیل می دهیم اما امریکا تو نباید زود بروی و ارتشت را برای کنترل باید نگهداری که در نگهداشت و حضورت چه بسا هزینه هم بدهید و…
گروه سوم را باید گروه فردی بنام رضا پهلوی و باند پهلوی خواهد دانست که بدنبال حرکت جدید مردم در داخل فرصت طلبانه در پی مصادره آن بر آمدند
و برای اینکه خود را به حاکمیت امریکایی عرضه کند
برای چلپی شدن روش خاصی را پیش گرفتند
این رضا پهلوی در رقابت با باند رجوی آمده یک ژست فرا جناحی و رهبری برای خود تعریف کرده است
و خواستار تشکیل دولتی شد که با این دولتش می خواهد پیام به امریکاهی بدهد من می توانم چلپی شما باشم بعد از سرنگونی من دولت جایگزین را دارم و می توانم سپاه و ارتش را هم نیروی خودم بکنم که بعد از سرنگونی دولت حاکم بر کشور وقتی مرا جایگزین کردی با همراهی ارتش و سپاه با من،
آنگاه تو امریکایی دیگر نمی خواهی هزینه ای بدهید و …..
اما همه موجودات که در پی چلپی شدن هستند نمی دانند اگر حرکات داخلی باعث حذف حکومت شود
سیاست امریکا دیگر در گیر شدن با دولتی که حاصل کار مبارزان داخلی است نیست بل آنرا برسمیت می شناسد و تلاش خواهد کرد روی آن تاثیر بگذارد و که در این حالت و شرایط حدید امریکا روش خودش را دارد
که در پایان می توان گفت
اگر حرکت داخلی باعث سقوط حکومت شد
این نیرو هایی که در پی چلپی شدن بودند
متوجه می شوند تنها دلقکانی بود ند که در پی خوش
رقصی برای دولت قدرتمندی بودند و…

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

گمانی نیست که خیزش کنونی و جنبشهای سالهای ۸۷، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ۱۴۰۰ ریشه در نارضایی های گسترده ای دارند که از تبهکاریهای حکومت اسلامی در اقشار گوناگون اجتماعی پدید آمده اند. هیچ کشور جهان را نمیتوان یافت که در یک بازه زمانی پانزده ساله بیش از هفت خیزش بزرگ اجتماعی در آن رخ داده باشند. این ویژگی را تنها باید به دلاوری و آزادیخواهی مردمان ایران در رویارویی با خیره سری و تبهکاری حکومت اسلامی نسبت داد. این حکومت، به دلیل استعداد شگرف خود، که از ترکیب خلافت قرن پنجمی با سرمایه داری نئولیبرال قرن بیستمی پدید آورده است، بخوبی توانسته است که بیزاری ژرف اقشار گوناگون مردم را نسبت به خود برانگیزد و آنان را به مبارزه فعال با خود بکشاند!
شوربختانه، جای نیروهای بالقوه سازمان دهنده در جریان این خیزشهای مردمی خالی بوده است. دلایل این غیبت پر افسوس را شاید بتوان چنین برشمرد:
۱) سرکوب برنامه دار و گسترده نیروهای میهندوست و دمکرات بدست حکومت اسلامی [از آنجا که این حکومت با یاری امپریالیسم (کنفرانس گوادلوپ) به قدرت رسید، هدفمندی این سرکوب را بهتر میتوان دریافت.]
۲) پرتاب شدگی نیروهای گفته شده در سراسر جهان که زندگی پرفشاری را به آنان تحمیل نموده و بر دشواری سامان یابی آنان افزوده است.
۳) کم تجربگی و نارسایی های نگرشی این نیروها در اولویت بخشیدن به ضرورت های مبارزه که برای خود آنان و مردم ایران زیانمند بوده است. 
از سوی دیگر، اما گرایش های راست، که هم از آغاز مهاجرت به دلیل تاراج سرمایه های میهن در بی نیازی مالی بسر میبردند و هم از پشتیبانی پنهان و آشکار دولت های امپریالیستی و ارتجاعی برخوردار بودند توانستند، در درازای سالها خود را بازیافته و بکمک رسانه های همنواز و نیرومند، ابتکار عمل برای سوی بخشی به نارضایی ها و مبارزات مردم را در دست بگیرند. بدین ترتیب است که اکنون نیروهای راست (برون از کشور) بتندی سوار امواج مبارزات ریشه دار مردم ایران شده و آن را در راستای منافع خود بگونه ای روزافزون هدایت میکنند…
اینکه جنبشهای مردمی جاری، در هم افزایی آگاهانه، بتوانند رهبری نیرومندی پدید آورده، تلاشهای راستگرایان و پشتیبانان آنان را خنثی کرده و حکومتی از خود بنیانگذاری کنند، امیدی ست که سوسوی آن در چشم همه دوستداران راستین ایران خودنمایی میکند…

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

اینکه بخواهیم موضوعی بنام نئولیبرل را بیاوریم و بعد القا کنیم حرکت ۱۴۰۱ بازی نئولیبرال هاست این می شود از آن روش مشکوک
در اقتصا کشور مان آنطور که بعضی ها روش مانور می دهند و برای توجیه تفکر ضد آزادیشان و ضد آزادی فردیشان بکار می برند آیا چیزی بنام نئولیبرالیسم به معنای واقعی اش حاکم است ؟
می دانیم در نئولیبرالیسم آزادی سرمایه مطرح است یعنی سرمایه که سیالیت دارد وارد کشورت کن کار ایجاد و ….
در کشورمان گروه هاو باندهای مافیایی دزد و چپاولگر جنایتکار حاکم هستند نفت را می فروشند پولش را می برند جای دیگه پنهان می کنند
این چه ربط دار به نئولیبرالیسم و این بحث ها
عجب حکایتیست

آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

آقای امیر ایرانی، من در هیچ جای گفته های خود “القا (نکرده ام که) حرکت ۱۴۰۱ بازی نئولیبرال هاست”! چرا از خود می سازید؟
نکته دیگر اینکه، نئولیبرالیسم گستره و معنایی ورای آن چیزی دارد که شما استنباط و ارائه کرده اید. مقررات زدایی، خصوصی سازی و کاهش روزافزون امتیازات مزد- و حقوق-بگیران چند نمونه از ویژگیهای نئولیبرالیسم هستند که در ایران زیر حکومت اسلامی برقرار شده اند.  

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

نه هم میهن چیزی از خود نمی سازم شما وقایعی را ردیف می کنی وقتی به سال ۱۴۰۱ می رسی توقف می کنی نئو لیبرالیسم را می آوری و …..
اما نکته جالب این ردیف کردنت اینست
تا قبل از این ردیف کردن های جدیدت شما
فقط روی دو حادثه اعتراضی مانور می دادی:
-یکی از آنها از مشهد شروع شده بود ( به محرکی علم الهدی و باندش)که بانیانش باندهای حکومتی بودند
– و حادثه اعتراضی دیگری که مبنایش موضوع بتزین بود که بانیشان و محرکشان باندهای خاصی از حاکمیتی ها بودند
که در هردو حادثه شروعش و سازماندهی اش ابتدا برای زدن دولت وقت بود. اما باند های حاکم که بازی گری حاکمیتی را هم دارند وقتی دیدند کنترل موضوع از دستشان دارد خارج می شود و با ورود نیروی هایی از مردم به اعتراض شکل اعتراض از زدن دولت وقت بسمت دیگری می رود شروع به کشتار معترضین کردند و …
که جالبست در هر دوی این حرکات اعتراضی
مدافعانی از جنس علم الهدی و احمدی نژاد و جنتی و ….پیدا شدند و…
که شما هم مانورت روی این دو اعتراض پررنگ بود که موضوع همیشه پرسش برانگیز بود اما شما بر خلاف احمدی نژاد و علم الهدی و قالیباف و … چیزی بنام نئولیبرالیسم را اضافه می کردی و…
اما در این ردیف کردن جدیدت سال ۸۸ را هم آوردی که مشخص نیست این آورده ات تائید کودتاییست که به بر گماری احمدی نژاد متتهی شد یا تائید اعتراض طبقه متوسطی که در پی آزادی های حق انتخاب بود . بگذریم.
وقتی در مورد نئولیبرالیسم به اصل موضوع سیالیت سرمایه اشاره کردم
این را خواستم بگویم این موضوع اصلیش در این کشور هیچ نمودی ندارد در این کشور فروش نفت و چپاول پول نقت توسط گروهی مافیا و دزد و جنایتکار انجام می گیرد گردش سرمایه برای ایجاد کار نیست و حتا از ورود سرمایه به کشور جلو گیری می شود این روش حاکم را نمی توان به یک نگرش اجتماعی تحت نام لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم ربط داد
پر داختن به تبعات بعدی مورد نظر شما که آنها را از نئولیبرالیسم می دانی فقط شعاری های ناشیانه و یا شاید فریبکارانه است

دیلمان
دیلمان
1 سال قبل

 انقلاب ویا تغییرتدریجی کدام یک
معمولا در انقلاب توده بر انگیخته حاکمیت رو ردرورا بزیر میکشند و جریان فکری ویا افراد منتخب خود را که درطی مبارزه آزمودند جایگزین ان میکنندماشین دولتی وقوای سرکوب را در هم شکسته وبدنبال بوروکراسی و نیروی نظامی جدید میرونددر این مرحله گسل های اجتماعی دهن باز کرده وفرصتی برای تحت فشار قرار گرفتگان چه از نظر قومیتی وچه طبقاتی فر اهم میاورد که در خلا قدرت احتمالی عرض اندام کنندوبماند اگر کشور های هم مرز ادعای لرضی هم داشته باشندپس وحدت اولیه برای براندازی بسرعت مبدل برقابت ودر خواست سهم از انقلاب خواهد شد ونا ارامی های بعدی را بدنبال دارد
حال اگر هدف کاهش استبداد وبکرسی نشاندن مطالبات سیاسی و مدنی باشد انگاه مبارزه سنگر بسنگر بمنظور احقاق حقوق مدنی وسیاسی از جمله لغو حجاب ولغو نظارت استصوابی و شکستن انحصار قدرت سیاسی وورود اپوزیسون بداخل ساختار سیاسی بدون درهم شکستن شاکله نظام پیش خواهد رفت وتوده هر سنگر فتح شده را سازمان یافته حفظ خواهندکرد وحاکمیت را مجبور بشنیدن صدای خود خواهند کرد همانگونه که در انقلاب گذشته وبا روی کار امدن بختیار اتقاق افتادواکنون جمعی افسوس رضایت دا دن بان مقطع را خورده تا انقلابی که همه حقوق انانرا را سلب کرده اتقاق نمی افتاد بنا براین بهتر که در شور مباره امروز که بحق خواستار تحقق مطالبات خود است وحاکمیت را تضعیف وسردرگم نموده با طرح مواد مشخص ونه براندازی گام‌بگام جلورود وبتعادل نسبی قدرت مردم و حاکمیت نایل گردد

حمید
حمید
1 سال قبل

انچه از مقاله طبق معمول مطول اقای نگهدار بنده برداشت میکنم (از صغرا و کبرا کردن بس طولانی ) به جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میدهد که در مقابل امریکا و مخصوصا دموکراتها عقب نشینی کنید تا بمانید(که اقای بایدن و بلینکن هنوز تغییر رژیم را حمایت نکردند) ولی نکته اینکه در خود نظام بین رهبران نظام بر سر همگرایی با روسیه و یا پیوستن به برجام کشمکش هست ایا اقای نگهدار به تضادی بین همگرایی با روسبه و یا توافق برجام اعتقاد دارند ؟ که مدتها هست فعالین سیاسی هوادار امریکا در داخل و خارج تبلیغ میکنند که روسبه بر سر توافق برجام سنگ اندازی میکند و یا منطور ایشان کشمکش بر سر غربی یا شرقی شدن نظام هست که نوشته اقای نگهدار بنوعی شرمگینانه همین مطلب را میرساند و نهایتا به عفب نشینی در مقابل امریکا فرمولبندی کردند.

حمید
حمید
1 سال قبل

اقای نگهدار بهتر نیست بجای تلف وقت و تکرار موضع دفاع خجالت زده از جمهوری اسلامی از نوشتن در زمینه سیاست دست شسته و موجب ناراحتی عده ای که هنوز دلشان برای ایرا و ایرانی میتپد نشوید!

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

سرود زندانی به یاد زندانیان سیاسی ۴ دهه 
این سرود بر اساس ترانه ای از خانم پروین:
“امشب در سر شوری دارم؛
 امشب در دل نوری دارم
امشب یک سر شور و شوقم 
 از این عالم گویی دورم 
……….
……….”
توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در سالهای ۵۷-۵۶ اجرا می شد. که بسیاری از آنان در دهه ۶۰ در زندان بوده و یا تیرباران شدند. یاد و خاطره تمامی ان نسل فداکار و مبارز گرامی! 
زندانی، ای اوج فریاد، زندانی، ای هر دم در یاد
ای که شور و عزم آهنین‌ات، سرداده آواز آخرین‌ات 
زندانی، ای اوج فریاد، زندانی، ای هر دم در یاد
……………………………..
https://iroon.com/irtn/music/13765/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

صدای پای انقلاب می آید!
رهبران انقلاب آینده ایران از میان کارگران؛ فرهنگیان؛ خانواده دادخواهان جنایات ۴ دهه؛ بازنشسته ها و فرزندان  دانشجو و دانش آموز آنان در سراسر کشور می باشند . 
گروه شناخته شده : فرخ نگهدار؛ مجید عبدالرحیم پور؛ رقیه دانشگری و ….. فعال شده و به میدان پای گذاشته اند برای نابودی و انحراف  انقلاب 
یک نمونه کوچک از نوشته وی :
“خدای دهه ۶۰ – که زمانی با نعره های «یا روسری یا توسری» در خیابان ها نفس کش می طلبید – مدت هاست میدان را ترک کرده است.”؟
 خدای دهه ۶۰ در سال ۱۴۰۱ نمی خواهد و نمیتواند میدان را ترک کند وگرنه نابود خواهد شد. وحشیانه تر در داخل مدرسه؛ دانشگاه و خیابان به رگبار می بندد؛ دانش آموزان را می دزدد؛ زندانها را آتش میزند؛ کودک بیشتری می کشد؛ “نادمین” را به تلویزیون می کشاند و مسابقا ت ورزشی را بدون تماشاگران برگزار میکند و …..راستی رابطه ف.ن  در سالهای ۵۹ -۵۸ و دهه ۶۰  با  خدای آن دهه خونین چگونه بود ؟ 
نویسنده کماکان در رویای اصلاح و شکاف در حاکمان و عقب نشینی و…….
اگر نگارنده مقاله بالا؛  از بیش از ۴ دهه همکاری و مشورت صادقانه و صمیمانه خود با جانیان آدمکش و کودک کش حکومت اسلامی از مردم ایران پوزش طلبیده و عذر خواهی کند و سپس بر لب جوی ( رودخانه تایمز لندن ) نشسته و گذر عمر ببیند خدمت بیشتری کرده است.
 “استقبال” خوانندگان از نظریات نامبرده و سایر مقالات ایشان نشانگر چیست؟
یاد زندانیان و خاطره یاران شجاع به خون خفته و سر به دار شده دهه ۶۰ گرامی باد .

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  کهنسال

کهنسال گرامی
آیا شما مطمئن هستید که سطح گستردگی واکنش و مقاومت جامعه به «یا تو سری یا تو سری» امروز همانست که ۴۰ سال پیش بود، چون ماهیت نظام و عزم سرکوب همانست که بود؟ آیا شما مطمئن هستید که نفس آخر گشت ارشاد نفس آخر کل نظام همزمان است؟

هوشنگ فرخجسته
هوشنگ فرخجسته
1 سال قبل

بیماری مزمن یا سیندروم ….

موضع گیری های دائمی فرخ نگهدار و همفکرانش به اسم «چپ» ولی برای ارتجاع مثل اینکه به بیماری مزمن و علاج ناپذیری تبدیل شده ست که وقت و بی وقت مقداری انرژی دیگران را به هدر می دهد که سابقه ای به اندازه ی عمر حکومت کشتار ارتجاع مشروعه دارد وگرنه شرکت کردن یا نکردن در تظاهرات فردا در برلین نیاز به این همه صغرا کبرا ندارد کیست که نداند چه بلائی بر سر بزرگترین سازمان سیاسی بعداز انقلاب ( اکثریت) وارد کردند که فردا اثری از آن در برلین نخواهد بود.

اول ـ نمونه های پیش از انقلاب ۵۷
در آن روزهای پر شور خیابانی و رایزنی های پنهانی که ژنرال هایزر فرستاده ی رئیس جمهور آمریکا برای نقل و انتقال ضد دموکراتیک قدرت به ایران آمده بود تا مقدمات خروج شاه و ورود خمینی را فراهم کند.
اعلامیه هائی از جانب سازمان چریکهای فدائی خلق ایران صادر شد که یکی با عنوان « قیام را باور کنیم» و دیگری « نامه سرگشاده به آیت الله خمینی » از آن حکایت ها بود.
در این اعلامیه ها نکته ای که بیش از همه تو ذُق میخورد خطر کودتا و توطئه های امپریالیسم و عوامل آن بود که بکلی بی توجه به رفت و آمد های آنها و قرار و مدارهای پنهان و آشکار آنها در شرائط آن روز جهان ، منطقه و ایران بود.
در نامه ی سرگشاده به خمینی آمده بود« ما سیمای نجیب شیخ مُجیب را در چهره شما می بینیم….» (نقل به مضمون از نامه سرگشاد ه به خمینی ) چنان تشبیه غیر هنرمندانه و دلسوزانه که نویسنده با خطر کودتا و قتل عام مانند بنگلادش در آمیخته و به رخ خمینی کشیده بود . این اصلا پایه ی واقعی نداشت . خمینی که با دروغ و خدعه و معامله با آمریکا در حال سوار شدن بر قدرت بود و در همان موقع در محافل انفلابی در باره سفر ژنرال هایزر بحث و افشاء گری وجود داشت.

دوم ـ نمونه ای از بعداز انقلاب ۵۷

بعدازتمام فجایعی که بعداز سقوط حکومت پادشاهی توسط روحانیون ، بازار ، دولت موقت و شورای انقلاب و….صورت گرفت که به موج مهاجرت تاریخی ایرانیان منجر شد( هنوز ادامه دار !) هزاران نفر «پاکسازی » شدند. همه ی نیروهای سیاسی را سرکوب کردند . به اقلیت های قومی و مذهبی فشار های وحشتناک آوردند. یا بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا نگاه جهان را به آن چه ارتجاع مذهبی در ایران دامن میزد جلب میکرد . دانشگاه ها را برای انقلاب کذائی فرهنگی با سرکوب حونین بستند. معلوم نیست تا آن زمان چه میزان در سراسر ایران کشته شدند.
جنگ عراق و ایران شروع شد که موج جدید مهاجرت داخلی و خارجی اوج گرفت.
در تمام این دوره نگهدار و همفکرانش بیش از پیش برای حمایت از خمینی و حکومت جنایتکارش تیلیغ میکردند.
در خرداد ۱۳۶۰ در آن روزهائی که وقایع خونینی را از اول ماه مه در میدان آزادی را پشت سر گذرانده بودیم و در سراسر ایران هجوم حزب الهی ها به مردم و نیروهای سیاسی حد و مرزی نداشت.
آقای نگهدار و همفکرانش اعلامیه در تجلیل از غائله ارتجاعی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ صادر کردند و از کادر های سازمان اکثریت خواستند که اعلامیه ها را در مسیر نماز گزاران جمعه به دانشگاه پخش کنند!!!!!

با توجه به موضعگیری های دائمی نگهدار در دفاع از ارتجاع حاکم یا بخشی از آن ، از دوستان تقاضا می کنم که با خویشتن داری به این رفتارغیر سیاسی که برای نگهدار عادت شده ست اهمیت ندهیم.
چون واکنش های ما به نوشتار تحریک آمیز نگهدار ممکن ست .ناخواسته موجب عواقب غیر انسانی گردد. اگر حکومت فاسد و تروریست و آدمکش که هر کاری از او ساخته ست. بلائی بر سر نگهدار بیآورد.چگونه می توان ثابت کرد که توسط نیروهای مخالف حکومت اسلامی صورت نگرفته ست ؟ به این مسائل هم توجه کنیم.

نوری
نوری
1 سال قبل

در این تظاهرات قطعا از تحریم های علیه مردم ایران و افزایش آنها و همچنین تحریم علیه ورزش و حذف تیم ملی فوتبال حمایت خواهد شد. روندی که قبلا در مورد یوگسلاوی طی شده و منجر به حمله نظامی و فروپاشی کشور گردید. چگونه گروه‌ها و افراد مدعی چپ و وطن و مردم دوست این چنین مشتاق و بیتاب شرکت در این تجمع هستند؟ روندی که در انقلاب ۵٧ طی شد و کادر سازی و سوار شدن بر موج انقلابی مردم را فراموش کرده اید؟

یحیی انوری
یحیی انوری
1 سال قبل

آقای نگهدار هنوز هم از حکومتی که زندان اوین و رشت را آتش میزند و قتل نوجوانان را خودکشی وانمود میکند انتظار عقب نشینی دارد.آخر مگر این حکومت مغز خر خورده که اینکار را بکند که چه بشود؟ که معلوم شود زندان را خودشان آتش زده اند؟که معلوم شود سارینا و نیکا خودکشی نکرده اند؟حالا وقایع آن ۴۳ سال به کنار.آقای نگهدار کمی درایت سیاسی هم بد نیست آدم داشته باشد.

ahmad
ahmad
1 سال قبل

متاسفانه من نگران امروز ایران و آینده ایران هستم. شرایط جدید جهانی‌ به سمتی‌ حرکت می‌کند که اگر درست عمل نکنیم فاجعه‌ای مثل افغانستان، لیبی‌،… را در کشورمان خواهیم دید.
اتکا به کشورهای امریکائ و اروپأیی مصیبتی ایجاد خواهد کردک فقط در جهت منافعه این کشور‌ها خواهد بود. 

محمود ایمانی
محمود ایمانی
1 سال قبل

سلام.
جناب آقای نگهدار ،
مشکل بزرگ تحلیل شما این است که در داخل ایران نیستید که بدانید در ایران چه خبر است.
شناخت شما از ایران ، گاه دست دوم و گاه دست سوم است.
شناخت های دست دوم و دست سوم ، شناخت های دقیقی نیستند. و گاه بسیار گمراه کننده خواهند بود.البته ، شما هنگامی هم که در ایران بودید ، تماس مستقیمی با جامعه نداشتید. و از طریق گزارش هائی که به شما ارسال می شد و یا با مطالعه دقیق روزنامه ها ، اوضاع را تحلیل می کردید.
جناب نگهدار،
شما هنوز هم درست همانند نظام حاکم بر ایران ، به دنبال رهبری کاریزماتیک در ایران هستید. و گمان شما بر این مبتنی است که اگر رهبری کاریزماتیک وجود نداشته باشد ، جنبش سرانجامی نخواهد داشت.
سر در گمی و گیجی نظام حاکم بر ایران نیز در همین جاست ، در این جنبش به دنبال دستگیری و بازداشت و سپس اعدام یک رهبر کاریزما است.
جناب نگهدار ،
چرا هم شما و هم تحلیل گران نظام حاکم و هم اپوزیسیون خارج از کشور این اندیشه را به ذهن خود راه نمی دهید که اولا :
منطق ساخته ذهن بشر است.
دوما : هر چیزی که ساخته ذهن بشر باشد ، قدسیت ندارد.چرا که هر چیزی که ساخته ذهن بشر باشد، نمی تواند تمامی ابعاد یک پدیده را مورد مطالعه فرار دهد.
منطق حاکم بر ذهن شما و تمامی اپوزیسیون و همچنین تحلیل گران بیت رهبری ، بر این فرض منطقی استوار است ، که پدیده ها ، بر روی یک خط مستقیم حرکت می کنند.و اگر پدیده ای حرکت مستقیم نداشته باشد ، آن پدیده بی ریشه است و به زودی از میان خواهد رفت.
سوم اینکه :
آنچه که در ایران امروزی می گذرد ، بر اساس منطق فرموله شده استوار نیست. و به همین دلیل هم شناخت رهبری در این جنبش خودپویا ، از اساس نادرست است.
این جنبش رهبر ندارد. نظام بیهوده به دنبال شناخت رهبر در این جنبش است.
تمامی کسانی که در خارج از کشور ، به دنبال دست یابی به رهبری سیاسی جنبش داخل ایران هستند ، بیهوده خود را خسته می کنند.
ایرانیان بیهوده جان نمی دهند که غارت و چپاول ایران را به دست کسی دیگر بسپارند.
آیا اینکه دخترانی آغوش خود را برای :” ملتی غمگین” می گشایند ، دستور این عمل اومانیستیک از سوی یک رهبر صادر شده است؟
سخنان رهبری نظام ، و همچنین دیگر دست اندرکاران این نظام نشان می دهد که آنان با تمامی دستگاه های عریض و طویل اطلاعاتی خودشان ، قادر به تحلیل ابعاد و ژرفای این جنبش نیستند.
آنها نمی دانند که :” خدای دهه شصت ” مرده و به خاک سپرده شده است.
ندای واضح این جنبش خطاب به رهبری این نظام این است :” خدای دهه شصت مرده است”.
خاستگاه این جنبش از زن شروع شده است.
چون این زنان در خانوارهای ایرانی هستند که پاسخگوی معیشت روزانه خانواده ها هستند.
چون این زنان هستند که تحقیری ۲۵۰۰ ساله به نام :” حجاب ” را بر دوش می کشند.
چون این زنان هستند که در قرن بیست ویکم ، هنوز یک دوم مردان در ایران به شمار می آیند.
این جنبش نه تنها نظام حاکم را نشانه گرفته است ، بلکه حتی ذهنیت فرهنگ مرد ایرانی را هم مورد حمله قرار داده است که زن را باید بعنوان یک انسان بشناسد.
خدای تازه به تخت نشسته این جنبش خدائی با صفات زنانه ، و اصلا زن است.
جناب نگهدار
به دنبال رهبر این جنبش هستید ؟
رهبر این جنبش واژه کلی زن است که در نماد مادر سالاری و مادر تمامی خدایان تبلور یافته است.
نظام حاکم که در پی رهبریابی این جنبش است ، نمی داند که بعد از شش هزار سال ، مادر تمامی خدایان از تبعید برگشته و خواستار حقوق از دست رفته و به حق خودش است.
فرزندان این خدای مادر از تبعید بر گشته نیز در حمایت از مادر خویش فریاد حق خواهی بر آورده اند.

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل

با روح مندرج در این نوشته مبسوط همدلی دارم

آرش
آرش
1 سال قبل

با درود
در آخرین پاراگراف مقالتون که فرمودین .
“هرگاه مجموعه نیروهای درون و پیرامون نظام، که نگران حد تقابل حکومت با مردم اند، مجتمع نشوند و قدم پیش نگذارند، ایران در مسیر فاجعه‌ای قدم خواهد گذاشت که خانم سیما ثابت برای کشور آرزو می‌کند. خواهیم دید”.
می خواستم بدونم که بعد از ۴۳ سال هنوز شما امیدوار هستید ؟
سیر طبیعی رژیم جمهوری اسلامی را خودش تعیین می کنه با تمام نیروهای درونی و پیرامونی و نیروهای ویترینی اش , ولی این سیر طبیعی به نقطه پایان نزدیک شده است چون مردم به این نتیجه رسیده اند که دیگه بسته و نمی شه به این وضع زندگی کرد.
مطمعنن رژیم مذهبی قرون وسطائی توسط این ” جنبش زن زندگی آزادی” که جنبشی ملی و فراگیر که در بر گیرنده تمام اقشار و طبقات و اقوام و مذهبها میباشد را به نقطه پایان هدایت خواهند کرد .
در آخر می خواستم بدونم شما در بین کدام یک , “نیروهای درونی و پیرامونی و ویترینی” قرار دارید یا در “جنبش زن زندگی آزادی” .
البته من معتقدم اندک اندک جمع یاران می رسد.

با آرزوی سلامتی و پیروزی

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  آرش

آرش گرامی
من نمیدانم حجاب و حکومت یکجا سرنگون میشود یا نه. برخی به شباهت وضعیت با دیوار برلین، به همزمانی برافتادن حجاب اجباری و نظام اسلامی، باور دارند. آیا شما هم به این همزمانی اعتقاد دارید یا نه؟ بنا به کدام شواهد؟

آرش
آرش
1 سال قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

با درود
اگر جنبش زن زندگی و آزادی را فقط به حجاب کاهش دهید و این جنبش که توانسته بیشترین اقشار و طبقات و ملیتهارا به میدان مبارزه بیاورد و حکومت اسلامی رابه چالش واقعی بگیرد نادیده بگیرد , بله شما راست میگویید؟!!
شاهد.
همینکه مرکز فرماندهی جمهوری اسلامی فرمان scare tactic را با رمز “تجزیه و حمله آمریکا ” یک باره به تمام روزنامه ها و نشریات وتمام جریانها و افراد پیدا و پنهان وابسته بخود صادرکرده , در نظر بگیریم , عظمت این جنبش بزرگ و پر توان و مردمی را درک می کنیم.
اندک اندک جمع مستان می رسد .

مهدوی
مهدوی
1 سال قبل

آخرین باری که یک از کارهای نگهدار را جدا تا آخر دنبال کردم ، فیلم بازنشستگی اش از سیاست بود. به هر کسی می شناختم گفتم برو نگاه کن و ببین چطوری مثل آب خوردن یادش می رود که چه گفت و چه گفتند در آن شب.
این مطلب را خواندم بعد از‌سالها تا ببینم نیش عقرب هنوز از طبیعت اش است.
اما تفاوت نگهدار با بقیه این است که در این مریضی یک مشکل فراتر هم دارد و آن هم عاشق شکنجه گر تمامی کسانی شده که حتی بعضی از آنها هنوز هم سلام و علیمی هم دارد.
مطمئنن کسانی در آینده پیدا می شوند تا این پدیده را روانکاوی کنند و نشان دهند چگونه است این رژیم فاشیستی ایشان را بدون زدن یک چک فریفته خود کرده است. آیا علاقه اش به فاشیست است یا تنفرش از چپ؟!؟!

Azad
Azad
1 سال قبل
پاسخ به  مهدوی

نه ایشان خود فریفته نیستند
صغری ،کبری،چیدن برای ایز گم کردن بود
حرفهای ایشان ،همان حرفهای راه توده، پیک نت واصلاح طلبان است
ریشه ای است. برای خودش تحلیل دارد.
ولی چه کند که شرایط طوری است که نمی تواند تحلیل درست و اصولی بکند.
منتطر رو زی است که بگوید،دیدید حق یا ما بود و شما گول غرب!!!را خوردید
الان کارش اخلال در روند این جنبش است.
که مبادا به انقلاب بیانجامد.
از نصایح خرد مندانه اش غافل نشوید.
این یک جریان است.
هرچند آب باریکی است که در اقیانوس حل میشود.

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  مهدوی

آقای مهدوی گرامی
بحثی درباره احتمال یا امکان شکل گیری رهبری سیاسی از برای فراروییدن جنبش جاری به سطح آلترناتیو، مطرح است.
سوال شما این است که نویسنده مقاله بیشتر حس فاشیستی دارد یا ضدیت با چپ.
بسیار خوب. گیرم او بیشتر ضد چپ است. یا فاشیت است. حالا این کشف چه گرهی از کار مردم باز می‌کند؟
بیش از چهل سال است برخی ها دارند از این دست پرسش‌ها را جلوی مردم می‌گذارند و هنوز هم ادامه می‌دهند.
آقای مهدوی گرامی
جهت اطلاع شما می‌نویسم: تردید نکنید فرخ نگهدار کسی نیست که سرنوشت کشورش و مسایل مردمش از فکرش بیرون رود. او شصت سال است همین بوده که هست.
حافظ به خود نپوشد آن خرقه می‌آلود
این شیخ پاکدامن معذور دار ما را

کمال
کمال
1 سال قبل

۱-آقای نگهدار به باور من همچون برخی دیگر از فعالان سیاسی در خارج ازکشور به احتمال تغییر سیاست آ مریکا به “تغییر رژیم ” بیش از اندازه بها میدهد , شاید این بها دادن برای ترساندن جمهوری اسلامی باشد ولی من باور ندارم دولت بایدن  بدون مشاهده چشم انداز روشن برای فردای سرنگونی جمهوری اسلامی به دنبال تغییر رژیم باشد , مشگل غرب و آ مریکا با جمهوری اسلامی بیش از هر چیز در شرایط کنونی به نقش ایران در جنگ اوکراین مربوط است , علاوه بر این مذاکرات احتمالی برجام هم یکی دیگر از مواردی است که آ مریکا به دنبال امتیاز گیری از ایران است , اینکه CNN و BBC یک شبه و با چرخش ۱۸۰ درجه ای به دنبال تغییر رژیم افتاده اند بیش از هر چیز به نقش ایران در جنگ اوکراین و مذاکرات برجام مربوط است و اگر نه همه میدانیم که آ مریکا و انگلیس از حامیان سرسخت حکومت های استبدادی همچون عربستان در منطقه هستند .
۲-تشکیل رهبری مبارزات در خارج هم توهمی بیش نیست , مهمترین و متشکل ترین مخالفان حکومت در خارج سلطنت طلبان واسلام گرایان فرقه رجوی هستند , این گروهها به اضافه صد ها گروه چپ , ملی گرا و قومی با گرایشات تجزیه طلبانه چگونه می خواهند به یک رهبری مورد قبول همه برسند ؟
۳-من از آنجا که ماهیت تظاهرات امروز در ایران را که عمدتا ریشه اقتصادی دارد مطالبه محور میدانم و تشکیل رهبری را هم با توجه به گفته های خود آقای نگهدار مبنی بر دستگیری هر آ ن کس که قدرت رهبری دارد منتفی میدانم , امید من این است که این جنبش سران نظام را از خواب سنگینی که در آ ن فرو رفته اند بیدار کند و ببینند که در عمق جامعه ایران چه خبر است چه در غیر این صورت من چشم انداز دیگری جز فروپاشی نمیبینم , “جنبش بی سر ” در صورت امتناع حکومت از ایجاد تغییرات اساسی و ملموس اگر امروز هم سرکوب شود آتش زیر خاکستری خواهد بودکه دوباره با شدت بیشتر شعله ور خواهد شد که در آن صورت هیچ تضمینی وجود ندارد که حکومت قادر به کنترل آ ن باشد , حکومت در مقابل ضربات مداوم “جنبش بی سر” سرانجام تحلیل میرود و در نبود آلترناتیو قابل قبول, خود , جامعه و کشور ایران را به سوی فروپاشی , هرج و مرج و  بی قانونی و تجزیه هدایت خواهد کرد.

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  کمال

با مقدمه و بقیه کلام شما مخالفت ندارم جز این که می‌گویی یک جنبش بی سر می تواند بی‌سر حکومت را بفرساید و فروپاشاند. این حرف رویاست. واقعیت نیست. واقعیت این است که این جنبش در همین چشم‌انداز پیش روی با سر خواهد شد. از داخل یا در خارج؟ نمی‌دانم. اما می‌دانم که با سر خواهد شد.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

این بار فرخ نگهدار با این نوشته بیشترخشم طرفداران “محور مقاومتی” حکومت را بر انگیخته تا مخالفین خودش را. چرا که او هم به برکت درک همان paradigm shift که در مقاله به ان اشاره کرده. متوجه شده که این چرخش آنقدر عمیق است که اینبار”حکومتگران دیگر نمی توانند به سیاق سابق یکه تازی کنند.” دل نگرانی اصلی ایشان اما از اینست که جنبش اصلاح طلبی آینده نیز زیر پای حکومت خرد شود. و سیاست تغیر رژیم پر و بالی پیدا کند. 

روند شکست و سرکوب اصلاح طلبی در ایران امروز دیگر موید این حقیقت است که حتی اوباما و حکومتش نیز در ترغیب ایران به تعامل شکست خورد. جنبش های آینده آنقدر رادیکال خواهند بود که ایشان وقت تکرار خسته کننده نام پهلوی، رجوی، و غیره را نخواهد دشت، همچنان که ابتذالاتی چون تمامیت ارضی و تجزیه طلبی محلی ازاعراب نخواهند داشت. اینجاست که خود آقای فرخ نیز به جرگه دل نگران ها میپیوندد. 

نسیم
نسیم
1 سال قبل

دغدغه اصلی آقای نگهدار طبق معمول نگهداری از جمهوری اسلامی است و به هر روشی متوسل می شود.
۱- اظهار نظرهای بظاهر تایید آمیز و در واقع تخریب کننده در شخصیت حامد اسماعیلیون همصدایی آشکار با نظام است. نگرانی ایشان از سابقه کم یا مهره این و آن شدن آقای اسماغیلیون هم با توجه به هیچ استنادی ایجاد شک و شکافی بیش نیست. اقای نگهدار افرادی با سابقه سال های سال فاسد شده و جنایت کرده را آشکارا حمایت کرده اند، چرا در این مورد حتما” به پیشگویی آنهم از نوع تخریبی اش نیاز دارند؟ اصلا” چرا ایشان سعی میکند حامد اسماعیلیون را فرد کرده و از این طریق یک مسعور رجوی بدنام برای سیبل ولایت درست کند؟
۲- اقای نگهدار حتی بیش از افراد مستقیم نظام تظاهرات را وارونه نشان می دهد. هنوز بعد از این همه تظاهرات و پایداری و با این همه شعار آیا ایشان نمی داند (البته می کند که نداند) که این نسل خواهان «تغییر در رژیم»است یا «تغییرِ رژیم»؟ حتی نظام ولایت تا این حد مغلطه نمی کند.
۳- اقای نگهدار باصطلاح از علیزاده و .. انتقاد می کند در حالیکه عین حرف آن ها را با کلماتی دیگر می گوید و از طرف دیگر آن را بدروغ بعنوان اپوزیسیون مطرح و قطب و مرجع می کند. باید گفت حقیقتا” فرقی ندارد که شما یا ایشان یا مهاجرانی و بهنود چه می گویند!

تقلای نسل ۵۷، بخصوص بخش خیانت کرده آن، برای طرح رهبری طنزی شده است. حتما” باید رهبری به شیوه شما با قالب های پوسیده شما و دیدن امام جدیدی در ماه شکل گیرد؟

امیر ابراهیمی
امیر ابراهیمی
1 سال قبل

فرخ رژیم نگهدار ! نگران حکومتی است که حتی از خودیها هم اعتراف به فساد و تباهی دارند نگران انقلاب است ولی حتی نمیتواند آنرا ضد امپریالیسم بداند ….خیانت شاه و دم ندارد بلکه کنار حکومت بودن است و این بودن مشارکت در جنایت رژیم محسوب میشود.

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل

به نظر شما فکر کنم اولین گام در راه دموکراسی برای ایران، اجرای عدالت، یعنی اشد مجازات برای خائنین و جنایتکاران است.
یا قاصم الجبارین.

Mandehzad
Mandehzad
1 سال قبل

١-نویسنده، با حرکتی همراه شده که علیه حامد اسماعیلیون از سوی امنیتی هایی که سابقه عضویت در سپاه قدس دارند و دیگر اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب راه افتاده أست. این حرکتی علیه جنبش مرگ بر دیکتاتوری و زن زندگی آزادی و برای حفظ دینسالاری جنایتکار است که به کشتار در خیابانها و سوزاندن اوین دست زده و می زند.
٢-نویسنده در حاکمیت یکدست شده دنبال جناح اصلاح طلب می گردد و مبارزه خونین و شجاعانه زنان و مردان در عقب راندن حجاب اجباری را به اصلاح طلبی در حکومت آدمکش مربوط می کند. مبارزه خیابانی جوانان و حمایت عاطفی همگانی از ان که مبارزه برای کنار زدن رژیم أست، انتخابی أست مبتنی بر تجارب چند دهه مردم. مردم با شرکت همگانی در انتخابات تا قبل از آخرین دور های انتخابات در ١٣٩٨برای مجلس و ١۴٠٠ برای رئیس ج ا راه اصلاح را رفته اند و به بن بست خوردند. به راه عبور از رژیم روی آوردند. در نبردها دی ٩۶ و آبان ٩٨ بر گذار از رژیم پای فشردند ولی هدف ان مبارزات بیشتر باید روشن می شد تا جنبشی همگانی را پوشش دهد. زن زندگی آزادی و مرگ بر دیکتاتوری این نقش را بازی کرد و جنبش گذار از ج ا وجه همگانی در کشور یافت.
٣- اکنون مرحله همگانی شدن جنبش و تبدیل حمایت عاطفی همگانی به حمایت. عملی همگانی أست. نظری که در این مرحله به توهم اصلاح طلبی دامن زند و کنشگرانی نظیر حامد اسماعیلیون را تخریب کند، هدفش آشکارا حفظ رژیم أست و به دین سالاری آدمکش آگاه یا نا آگاه کمک می کند و در کنار ان قرار می گیرد

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  Mandehzad

هر سه نکته شما برداشتی اشتباه از مقاله است. یک بار دیگر بخوانید. این بار لطفا بدون عینک.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

آقای نگهدار اینجانب هم صحبت های علیزاده را شنیده ام.
شما صحبت های وی را تحریف کردید.
در کجا او علیه حامد اسماعیلیون افشاگری کرده؟
می گوید که او یک دلسوخته است.

در کجا گفته که اعتراضات ساخته آمریکاست؟
او می گوید که برخی نیروها موج سواری می کنند و از اعتراضات بر حق مردم استفاده ابزاری می کنند.

در ضمن آقای نگهدار ،فضای خارج کشور شما را آنچنان تحت تاثیر قرار داده که کوچکترین اشاره ای نمی کنید که چه خطراتی تمامیت ارضی ایران را مورد تهدید قرار داده است.
آینده نشان خواهد داد که دچاز خطای محاسباتی شده اید .

فرخ نگهدار
فرخ نگهدار
1 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

نقد من به علیزاده این است که چرا جهت اصلی اعتراضش به حکومت نیست. جهت اصلی مبارزه وی متوجه مخالفان و منتقدان حکومت است.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  فرخ نگهدار

نباید در مورد منتقدان سخن گفت آقای نگهدار؟

اینکه آقای کاوه شهروز که از نزدیکان آقای اسماعیلیون است، از بانیان تظاهرات روز شنبه بوده است؟

اینکه کاوه شهروز ، اروین کانلر را استاد خود می داند؟

اروین کاتلر که در سال ۲۰۰۹ در تلاش بود که سازمان مجاهدین رااز لیست تروریستی خارج کند؟

هنوز پازل تکمیل نشده است؟

علیزاده ، اسماعیلیون را داغدار و دلسوخته می داند.اما داغداری که چنین نزدیکانی دارد.

Khosro Bandari
Khosro Bandari
1 سال قبل

فرخ بیشتر فرو میری؛ اونها همین دفعه می‌رن ؛ والا با نزدیک ۵۰ سال هنوز درک موقعیت سیاسی حکومت به پای رضا پهلوی هم نمیرسه که هیچ؛ حتی نمی بینی که روند سقوط حکومت برگشت ناپذیر شده. بیشتر از این فرو نرو

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


40
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x