سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

“یک شب هوای خنده – یک شب هوای گریه – امشب دلم ….” ابوالفضل محققی

“یک شب هوای خنده

یک شب هوای گریه

امشب دلم ….”

هوای شهرزیبای کوهستاینم کرده است. شهری که کودکی و نوجوانیم درآن گذشت. زیباترین خاطراتم در کوچه های سنگفرشی آن نقش بست.

در بازارهای آن چرخیدم. رقص تلخ کودکان رویگر بر تشت چرخان روی خاکستر گرم قلبم را فشرد. در کوچه ای زندگی کردم که تعداد زنان کار بیشتر از مردان بود. دیدم فرشته ای را که خانه اش مامن فقیران شهربود.

زنی دیگر که یک عمر درهتل بیمه رختشوئی کرد. تا چهار فرزند قد ونیم قد خود را بزرگ کند. هنوز هر بار که تصویر زنی با چادری بسته بر کمر می بینم سیمای زنی از منظر دیدگانم می گذرد! که سختی کار برای نگهداری از پدر و برادری که از دار بست افتاده و گوشه گیر خانه گردیده بودند را بجان گرفته بود. بی آن که لبخند از لباتش برگیرد. بلند طبع بود ومبارز در مصاف با سرنوشت.

این زنان بخشی از زیبائی شهر من بودند. زنانی که بعد نیم قرن دوری، نیم قرن بی خبری هنوز در رویاهای شبانه من با همان قامت خم شده در زیر بار زندگی اما با عظمت یک انسان برمن ظاهر می شوند.دستی بر شانه ام می نهد. توان و امیدم می بخشند.”پسرک شلوغ کوچه! طاقت بیاور شب را نهایتی است. روز فرا خواهد رسید.”

هنوزمشتاقانه هر خبر شهرم را دنبال می کنم . چرا هنوز “چراغم در آن خانه می سوزد.” هنوز هستند یارانی که سهم نان مرا در کنار سفره خود دارند.

با زن سنگسار شده در”میدان دارالقران ” سنگسار می شوم . شرمگین می شوم از کسانی که در گرد این میدان جان دادن زنی درمانده را دیدند و طاقت آوردند.

زمان لازم بوداین دیوار های جهل و جهالت در هم بریزد. زمان لازم بود که شهرم گوهری یگانه از خود بیرون دهد که زبان مظلومیت زنان و مادران داغ دیده این سرزمین باشد.

زنی بنام “نرگس محمدی” . وقتی دفاع او از مادر ستار بهشتی را می نگریستم تمامی وجودم از تعلق به شهرم به کشورم سرشار ازغرور شده بود.

در نامه به یک همشهری نوشتم:

“تو زبان برنده مظلومینی چون مادر ستار هستی . مادری مظلوم پیر درمانده و جگر خون ! اما شیر آهن کوه زنی که مردان را شهامت ایستادن می دهد ! اما براستی از کدام مل چشیدی؟ گوش به ندای کدام نسیم سپردی که چنین بی باک سخن می گوئی؟ از سر چشمه کدام حقیقت نوشیدی که دروغگویان چنین خوار و زبون از مقابلت می گریزند؟

دریا به قطره ای که تو از آن نوشیدی حسد می برد.

زبانت داغی آتشین است! شعله ور شده از اندیشه ای بزرگ وانسانی که ازمیوه دانائی خورده و سرشاری زندگی را بی هیچ هراسی پیغام می دهد. بار امانتی است که رنج دیدگان این سرزمین بر دوشت نهاده اند.

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال بنام من دیوانه زدند

این سرزمین بزرگ این سرزمین محبوب من این آسمان پر ستاره هرگز از چنین امانت داران دیوانه خالی مباد.

او هنوز در بند است .

اما باز نامی دیگر، چهره ای دیگر را بر صفحه تلویزیون می بینم. نام زنی که آشناست. چراکه نام تمامی قهرمانان شهرم را می شناسم.

حال این بار اوست! زنی که دراوج روزهای سرکوب. روزهائی که مردم این سرزمین در ماتم دختری جوان و مظلوم که حجابش قادر به پوشانیدن زیبائیش نبود از این روبدست حاکمان شرع به نا جوانمردانه ترین شکل به قتل رسید نشسته اند. بغض کرده اما مصمم، سر به عصیان بر می دارد. در مقابل چشمان جهانیان در یک مسابقه جهانی حجاب ازسر می گیرد. از صخره بالا می رود گیسوی گره خورده اش تاب می خورد. شادی در دل میلیون ها زن ایرانی می افکند.

شادی مردم! شرمساری حکومتیان!

شرمساری برای حکومتی که بخاطر همین حجاب جان دختری جوان را با هزاران آرزو گرفته است.

هم شهری شیر دل من که همان عنوان صخره نورد نشان از قدرتمندی تو دارد. می دانم هر بار که ازصخره ای سخت بالا می روی ونهایت بر بلندای کوه می ایستی بر اطراف خود نظر می کنی سرود “کوه نورد محکم باش “را زیر لب زمزمه می کنی ! نفسی به آزادی می کشی .چه قدرتی درون خود می یابی .

اما هر گز هچ لذتی که جای آن لحظه جادوئی را که حجاب از سر گرفتی وقدم بر صخره نخستین نهادی نخواهد گرفت. هر چند که برای شکستن صخره جهل بهائی سنگین پرداخت کنی. چراکه این بار بار امانتی که آسمان توان نگاه داشتن آن نداشت بر دوش تو نهاده شده بود. بر دوش تو که در “هئیت ما زاده شدی.”

به هیأتِ پُرشکوهِ انسان

تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم. “بنشینی”

غرورِ کوه را دریابم “دریابی” و هیبتِ دریا را بشنوم “بشنوی”

تا شریطه‌ی خود را بشناسم “بشناسی” و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم “دهی”

که کارستانی از این‌دست

از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار

بیرون است”.

این سیمای زیبای زنان شهر من است شهری که دوست دارم .

ابو الفضل محققی

https://akhbar-rooz.com/?p=176225 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x