جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

روشنفکران خارج نشین و احساسات رمه ای؟ – سهیلا وحدتی

این روشنفکران جامعه هستند که بار مسوولیت خردورزی و آینده نگری را به دوش می کشند. مسوولیت تاریخی روشنفکران اینست که تسلیم احساسات نشوند، در پی رفتار توده وار نباشند و با اندیشه ای روشن و باز وضعیت موجود را بسنجند و احتمالات آینده را پیش بینی کنند و به بدنه جامعه درباره خطر حرکت های توده وار هشدار دهند که اگر بیش از یک برهه کوتاه ادامه یابد می تواند پیامدهای بس اسف بار داشته باشد. اما کو آن روشنفکران؟

در یک مهمانی در سن حوزه خانمی از من می پرسد: نظرتان درباره این تظاهرات در ایران چیست، فکر می کنید که چه می شود؟

سعی می کنم نظر سیاسی ام را خلاصه کنم و پاسخی تا حد امکان واقع بینانه بدهم: مردمی که به خیابان می آیند جان شان به لب رسیده و خیلی شجاعت به خرج می دهند و متاسفانه حکومت با سرکوب و خونریزی پاسخ می دهد. کاش می شد گفت که این مردم پیروز می شوند اما در حال حاضر بیشتر جمعیت شرکت کننده جوانان هستند، یعنی دانشجویان و دانش آموزان. به نظر می رسد که تظاهرات در میان دیگر قشرهای مردم زیاد گسترده نشده؛ احتمالا به این دلیل که در حال حاضر آلترناتیو روشن و مشخصی وجود ندارد. شاید اگر مردم آینده را روشن تر می توانستند ببینند …

چهره خانم مهربان در هم می رود و با التماس صحبت مرا قطع می کند: تورو خدا اینطور صحبت نکنید! انشاالله پیروز می شوند!

تازه می فهمم که این نه یک بحث سیاسی، بلکه یک برخورد کاملا احساسی است. این خانم به دنبال تایید احساسات دل خودش بوده تا به هیجان درون اش پاسخ دهد ولی تاییدی را که می خواسته از من نگرفته و سرخورده شده است. به خوبی درک می کنم که شدت احساسات در ایشان به قدری است که جایی برای بحث منطقی باقی نمی گذارد.

بسیاری از ما در تظاهرات خارج از کشور شرکت می کنیم و یا دست کم رسانه های اجتماعی را دنبال  می کنیم. واقعیت اینست و دیده ایم که نه فقط این خانم، بلکه بخش بزرگی از ایرانیان در سراسر دنیا اکنون برخورد احساسی دارند. احساساتی که با تماشای تظاهرات و کشته شدن مهسا و نیکا و مهرشاد و … به جوش آمده و در جمع گسترده ایرانیان در سراسر جهان وجود دارد، خواهی نخواهی همدیگر را تشدید می کند و به جمعیتی به گستردگی امریکا و کانادا و اروپا و استرالیا حاکم می شود و کم کم تبدیل می شود به احساسات رمه ای و رفتار توده وار! یعنی منطق تصمیم گیرنده ای وجود ندارد و اثری از خردورزی نیست و رفتار توده وار شکل می گیرد. احساسات رمه ای، ذهنیت رمه ای(۱) یا رفتار رمه ای(۲)  بیانگر یک همگرایی اجتماعی در میان افراد از طریق روابط اجتماعی و بدون یک هماهنگ سازی مرکزی است. از آنجایی که ترجمه مستقیم این عبارت از انگلیسی شاید برای برخی توهین آمیز به نظر آید، در اینجا از عبارت رفتار توده وار استفاده می کنم.

رفتار توده وار لزوما منفی نیست بلکه بیان زیبای هماهنگی افراد در یک حرکت جمعی است. همه با هم حرکت می کنند و همدیگر را تشویق و حمایت می کنند بدون اینکه جایی برای پرسیدن چرایی حرکت باشد و یا بحثی درباره آینده احتمالی آن. حرکت از روی احساسات، بدون نیاز به اندیشیدن و تصمیم گیری، ساده و خوشایند است. اتکا و اعتماد به جمع برای فرد حس زیبای تعلق و ارزش اجتماعی به همراه می آورد. اما اگر بیش از یک حرکت لحظه ای در تاریخ باشد، خطرناک است و ممکن است پیامدهای غیرقابل پیش بینی و چه بسا ناگوار داشته باشد.

نمونه کمرنگ حرکت های توده وار لحظه ای را در میان تماشاچیان مسابقات فوتبال و گاه درگیری های میان هواداران دو تیم پس از مسابقه ها می بینیم. شدیدترین نمونه حرکت توده وار که باعث جنایت های بی سابقه و شرمساری تاریخی ملتی شد، حرکت نازی ها در آلمان بود. بسیاری از ما در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در یک حرکت توده وار عکس خمینی را در ماه مشاهده کردیم زیرا که نیاز فوری و شدید به همگرایی داشتیم و اینگونه حرکت توده وار البته در پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بسیار موثر بود. اما آیا باید همان حرکت توده وار را برای انقلاب دیگری تکرار کنیم؟ همان دوستانی که از شرکت خویش در انقلاب ۱۳۵۷ ابراز شرمساری می کردند اکنون با همان حرارت در تظاهرات خارج ازکشور با آرزوی انقلابی که در راه است شرکت می کنند یا در رسانه های اجتماعی به بازنشر خبرهای تظاهرات داخلی و نظرهای احساساتی در حمایت از <انقلاب> می پردازند چون که دل پرشوری دارند.

تجربه انقلاب ۱۳۵۷ به خوبی به ما نشان داد که پیامد رفتار توده وار لزوما قابل پیش بینی نیست چرا که حرکت گروه عظیمی از توده های مردم از روی خردورزی و تصمیم گیری اندیشمندانه و از روی پیامدسنجی نیست. بلکه هرکس که از قضای روزگار پیشاپیش توده قرار بگیرد همه را به دنبال خود می کشد.  و بدا به حال فردی که بخواهد در میان حرکت توده وار با خردورزی خویش خلاف رفتار توده وار رفتار کند چرا که قطعا با سرزنش و تهمت و انگ و حتی مجازات روبرو خواهد شد و چه بسا همانطور که در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ با انگ <ضد انقلاب> طرد می شد، در شرایط کنونی با انگ <هوادار جمهوری اسلامی>  بایکوت شود.

انسان یک موجود اجتماعی است و به شدت از همنوعان خویش تاثیر می پذیرد و احساسات جمعی بخش بزرگ و برجسته ای از زندگی ما را تشکیل می دهد. در میان جمع بودن یک غریزه بقای فردی است اما در همان حال این غریزه فردی با نیاز جمع برای بقا در دنیای پیچیده سیاست در تضاد است. از یک سو فرد نیازمند به تعلق به گروه است، نیازمند به اشتراک و بیان و داوگذاری احساسات است، و از سوی دیگر آینده جامعه نیازمند خردورزی افراد آن جامعه است. اما شور احساساتی که ما را به دیگران پیوند می دهد مانع از خردورزی ما می شود. بدون خردورزی افراد، جامعه در بزنگاه های تاریخی به بیراهه می رود. از همگان نمی توان انتظار داشت که احساسات و هیجان طبیعی خود را در چنین لحظه های تاریخی پرشوری کنترل کنند. اما این روشنفکران جامعه هستند که نباید تسلیم احساسات شده و خردورزی را رها کنند.

در حقیقت این روشنفکران جامعه هستند که بار مسوولیت خردورزی و آینده نگری را به دوش می کشند. مسوولیت تاریخی روشنفکران اینست که تسلیم احساسات نشوند، در پی رفتار توده وار نباشند و با اندیشه ای روشن و باز وضعیت موجود را بسنجند و احتمالات آینده را پیش بینی کنند و به بدنه جامعه درباره خطر حرکت های توده وار هشدار دهند که اگر بیش از یک برهه کوتاه ادامه یابد می تواند پیامدهای بس اسف بار داشته باشد. اما کو آن روشنفکران؟

دوستان جمهوریخواه ما در آلمان که از هفته ها برای یک همایش بررسی مسایل ایران برنامه ریزی کرده بودند که قرار بود از ۲۰ تا ۲۲ اکتبر برگزار شود، با شنیدن فراخوان آقای حامد اسماعیلیون به دعوت ایشان لبیک گفته و همایش و مسوولیت سیاسی خود را به فراموشی سپرده و برای پیوستن به حرکت توده وار به برلین رفتند.

حمایت از پروژه های سیاسی تغییر رژیم از خارج؟

هم اکنون اما گروه هایی که با انگیزه های سیاسی مشخص کار می کنند، از آب گل آلود به خوبی ماهی می گیرند و متاسفانه ایرانیان خارج کشور هم با ذهنیت و رفتار توده وار به دنبال آنها می افتند. این گروه ها با برنامه سیاسی مشخص برای استفاده – یا بخوانید سواستفاده – ازین احساسات توده وار نقشه می کشند و با مهارت و زیرکی نقشه های خود را پیاده می کنند. متاسفانه این گروه ها کم نیستند و همه آنان هم شناخته شده نیستند اما همه آنها مستقیم و غیر مستقیم از دولت های خارجی پول می گیرند و خط سیاسی خاص خود را از طریق رسانه های جمعی و اجتماعی رواج می دهند. و همگی در برخی موارد وجه مشترک دارند، از جمله زیر سوال بردن حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت مردم ایران. همه آنها هم درخواست کمک از دولت های خارجی برای تغییر رژیم را مشروع و موافق خواسته های مردم تظاهرکننده در ایران جلوه می دهند.

 یکی ازاین گروه ها سازمان مجاهدین خلق است که همواره برای حمله نظامی به ایران در امریکا لابی می کرده و می کند. لابی مجاهدین در امریکا حرفه ای، ورزیده و کارکشته است و با دقت و پشتکار عمل می کند. مجاهدین با زیرکی وارد عمل شده و در اولین گام سعی کرده اند که حریف خود را که لابی مخالف حمله نظامی به ایران است، یعنی نایاک، از میدان به در کنند.  پس با استفاده از احساسات خروشان مردم و با شایعه پراکنی تلاش گسترده و نسبتا بسیار موفقی برای جداسازی نایاک از بدنه ایرانیان – امریکاییان به راه انداخته اند. ایرانیان خارج نشین ایزوله شدن نایاک را به عنوان یک دستاورد برای خود تلقی می کنند در حالیکه برای دفاع از حق تعیین سرنوشت برای مردم ایران و در حمایت از تظاهرکنندگان باید اینگونه لابی را تشویق و تقویت کنند، نه اینکه با رفتار توده وار صدای لابی مجاهدین را بازتاب دهند. رفتار توده وار چنان موفق است که بسیاری از دوستان با افتخار از مخالفت با نایاک <بدنام> حرف می زنند در حالیکه تا آنجا که من می دانم تنها دلیل به اصطلاح بدنام شدن نایاک مخالفت آن با هرگونه تغییر رژیم از خارج و حمله نظامی به ایران است و این سازمان مجاهدین خلق است که همواره پیشگام مخالفت با نایاک و خط سیاسی آن بوده و هست. حتی اگر زمانی ثابت شود که نایاک از جمهوری اسلامی پول می گیرد یا به هر دلیلی نباید حمایت شود، ایرانی-امریکایی ها باید در حمایت از حق تعیین سرنوشت مردم ایران یک لابی در این راستا به راه انداخته و با هرگونه دخالت دولت امریکا در امور ایران مخالفت کنند تا تنها لابی ایرانی-امریکایی ها در کنگره امریکا لابی مجاهدین خلق نباشد.

مجاهدین همچنین با عکس و فیلمبرداری از جمعیت های  تظاهرکننده در خارج کشور، آنان را به نام هواداران سازمان مجاهدین خلق به مردم و دولتمردان غربی نشان می دهند تا خود را مشروع و گزینه مناسب برای جانشینی حکومت کنونی ایران جا بزنند. (۳)

برخی از ایرانیان خارج کشور اکنون با حرارت امضا جمع می کنند تا روابط سیاسی ایران با دیگر کشورها قطع شود و سفرای ایران در کشورهای غربی اخراج شوند. نتیجه قطع روابط سیاسی و اخراج سفیرهای ایران از کشورهای دیگر چیست؟ مگر جز آب به آسیاب هواداران تغییر رژیم از خارج ریختن است؟ روابط سیاسی کشورها به برقراری و ثبات صلح کمک می کند. روابط سیاسی هرچه گسترده تر و عمیق تر باشد تاثیر سیاسی کشورها بر همدیگر بیشتر است و رهبران کشورها در دیدارها و گفتگوهایشان به همدیگر درباره رعایت حقوق بشر و تغییرات اقلیمی و مهاجرت و … هشدار و یا درخواست می دهند. اما با قطع روابط سیاسی و بازرگانی، این ابزار فشار مستقیم از بین می رود. کاهش و قطع روابط سیاسی زمینه ساز جنگ سرد و چه بسا جنگ گرم است. چه کسی از جنگ افروزی بهره خواهد برد؟ مردم ایران؟ یا آنانی که می خواهند به کمک دخالت های خارجی بر مسند حکومت آینده ایران بنشینند؟

آیا دخالت حکومت های خارجی برای ما قرار است که دمکراسی به ارمغان آورد؟ در کدام کشور دنیا حکومت های خارجی دمکراسی به ارمغان آورده که برای مردم ایران بیاورد؟

 چرا اصلا باید سرنوشت مردم ایران در خارج ایران تعیین شود؟ حق مردم ایران برای تعیین سرنوشت خویش از اصول بنیادین دمکراسی است و باید بدان احترام گذارده شود. ما ایرانیان خارج نشین باید برای حفظ این حق بکوشیم. ما در تظاهرات شرکت می کنیم، از همشهریان امریکایی خویش درخواست حمایت از حقوق بشر مردم ایران می کنیم و همراهی و پشتیبانی مردم جهان از مبارزات مردم خویش را خواهانیم، اما از هیچ کشور خارجی هیچگونه کمک و دخالتی نخواهیم خواست و باید آگاهانه و فعالانه علیه هر اقدام خارجی در رابطه با تغییر حکومت ایران گام برداریم. اگر مجاهدین و مسیح علی نژادها با حساب و کتاب برای آینده ایران نقشه می کشند این وظیفه ماست که در پشتیبانی از حقوق و مبارزات مردم ایران و به پاس خون مهسا و نیکا و مهرشاد و … دست آنها را رو کنیم و نقشه هایشان را نقش بر آب سازیم.

مزدبگیران اسراییل و عربستان سعودی و … هم هستند که به صورت سازمان یافته تلاش دارند تا تظاهرات را به اغتشاش تبدیل کنند و آشوب بیافرینند و سعی در شلوغ سازی و به خشونت کشیدن تظاهرات مسالمت آمیز مردم دارند زیرا هر که و از هر طرف که کشته شود به سود آنان است! اما بسیاری از ایرانیان خارج نشین احساساتی قضاوت می کنند و صمیمانه و با حسن نیت تشنه هر حرکتی و هر خبری و هر صدایی از درون ایران هستند و متاسفانه تا بدانجا که هرگونه حرکتی را که خبرساز باشد ستایش می کنند. این احساسات تا آنجا پیش رفته که برخی دوستان برای تشویق حرکت های خبرساز و مشروع جلوه دادن خشونت ها از سوی مردم تظاهرکننده درباره <دفاع مشروع> قلم می زنند به جای آنکه خشونت را از هر طرف محکوم کنند. همه این عزیزان به خوبی می دانند که اگر کار به خشونت بکشد این حکومت است که دست بالا را دارد و این مردم هستند که هرچه بیشتر قربانی می شوند. اگر حرکت به اندازه کافی گسترده باشد بدون خشونت پیروز خواهد شد.

اکنون وقت خرد ورزی و دوراندیشی است، نه احساساتی شدن و خود را به توده چسباندن، به ویژه برای همه آنان که خود را روشنفکر، تحلیل گر یا کنش گر سیاسی می دانند.

وظیفه روشنفکران و به ویژه نیروهای چپ ایرانی است که در درجه نخست از حق تعیین سرنوشت و تعیین حاکمیت برای مردم ایران دفاع کنند و آگاهانه و فعالانه نقشه های همه آنانی را که برای جنگ افروزی علیه ایران، تجزیه ایران، تعیین رهبر برای مردم ایران، و تغییر رژیم از خارج کشور و یا هر گونه دخالت خارجی در امور ایران برنامه ریزی می کنند نقش بر آب سازند و ازین راه به موثرترین شکل به مبارزات مردم ایران یاری رسانند.

(۱)

Herd mentality

(۲)

Herd behavior

(۳)

برای نمونه فردی به نام حمید عظیمی در شمال کالیفرنیا تظاهرات ایرانی-امریکایی های این منطقه را به نام تظاهرات هواداران سازمان مجاهدین خلق جا می زند و در پخش این دروغ از شبکه تلویزیون های امریکایی منطقه می کوشد.

https://www.ktvu.com/video/1123189?fbclid=IwAR1N1z_hUklrhzPef46eX2o_ypqmHIWO6iswdoHzQk6qaUWrgay9KQ2QU9s

 در همین راستا، سازمان مجاهدین خلق برای مخدوش کردن مرز هویت هواداران سازمان و دیگر مردم ایرانی-امریکایی، در سایتی که با نام ایرانی-امریکایی های شمال کالیفرنیا به راه انداخته به تبلیغ برای سازمان مجاهدین خلق می پردازد.

http://www.iacnorcal.com/

https://akhbar-rooz.com/?p=177007 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

85 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نورا
نورا
1 سال قبل

نقدهایی از زوایای گوناگون به نوشته‌ی سهیلا وحدتی مطرح شده است. من لازم دیدم از زاویه‌ی دیگری نیز به این متن بپردازم. به دیده‌ی من، یکی از مشکلات متن “روشنفکران خارجه نشین و احساسات رمه‌ای؟” نگاه معطوف به قدرت آن است.
دغدغه‌ی متن، گوشزد کردن خطرات و دسیسه‌های غرب (و نه لزوماً هر دولت خارجی) و دخالت آن در امور داخلی ایران است.
دغدغه‌ی متن، اهمیت لابیگری گروه‌های شناخته شده و قدرتمند (مجاهدین و نایاک) است.
دغدغه‌ی آن، روابط بین اهل قدرت است؛ چه آنان که نقشی در دولت‌ ها دارند و چه دیگرانی که به چانه ‌زنی با قدرتمندان مشغولند.
دغدغه‌ی آن، اما حرکت هزاران زن که در این روزها، “زن، زندگی، آزادی” را با شجاعت در خیابان‌های پرخطر فریاد می کشند، نیست.
دغدغه‌ی آن، زنانی که با حضور تحسین برانگیزشان، با نوآوری های خردمندانه شان، مردان را نیز همراه خود کرده اند، نیست.
دغدغه‌ی آن، ترانه‌ ی “برای” که با خردمندی بی مانندش، آزادی خواهان، هنرمندان و دردمندان جهان را حیرت زده کرده، نیست.
دغدغه‌ی آن، صدها جوان، دانشجو، دانش آموز، معلم، بازنشسته که به اتهام واهی و نخ نمای “دسیسه‌ های غرب و اسرائیل و عربستان” زیر ضرب و خطر اعدام هستند، نیست.
دغدغه ی آن، ده ها گروه از روشنفکران، فعالان اجتماعی و افراد مستقلی که چه در داخل و چه در خارج کشور، از استقلال این خیزش و عدم مداخله ی نظامی در امور ایران نوشته اند، نیست.
نگاه معطوف به قدرت، فقط بالایی ها را می بیند و آنهایی که دست در کار قدرت هستند… و ناتوان است از تحلیل اینکه اگر حضور این مردم در کوچه و خیابان نبود، حکومت ایران و دولت های خارجی، مانند گذشته، بدون اعتنا به حقوق بشر و خواسته ی برحق ایرانیان به داشتن یک “زندگی معمولی”، مشغول زدوبندها و بستن قراردادهای شان بودند.
نگاه معطوف به قدرت، همبستگی این خیل عظیم را که حاکی از خرد جمعی آنان است، حرکت رمه ای ارزیابی می کند.
نگاه معطوف به قدرت، از یک سو توانایی های غرب را صدچندان ارزیابی می کند و از سوی دیگر، با دست کم گرفتن ظرفیت های جنبشِ از پایین، به توانایی و شعور مستقل مردمی آگاه شده و به ستوه آمده، توهین می کند. گویا خیزشی مستقل در توان این مردم نیست و حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه است و دست هایی نهان، این جنبش را به راه انداخته.
نگاه معطوف به قدرت، این همه سرود، بازآفرینی های هنرمندانه، شعارها و شعارنویسی ها، آوازه خوانی ها و گیسوبریدن ها و ده ها شگرد دیگر را که هر دم نو می شوند، نمی بیند. به توانایی هایی که از هوش و شعور حسی Emotional intelligence این جنبش حکایت دارد، بی اعتناست.
نگاه معطوف به قدرت، ناتوان از بررسی ارگانیک یک حرکت در حال شکل گیری است که بعد از دهه ها سرکوب، به خرد جمعی Collective wisdom رسیده؛ خردی که در شعارها، در هنر، در موسیقی و در تجمعات آن آشکار است؛ خردی که ستمگری را از هر سو که باشد، برنمی تابد. و همزمان، “دایی جان ناپلئون”وار در جستجوی عامل خارجی در هر حرکتی نیست و از تئوری دسیسه، با حفظ هشیاری، فاصله گرفته است؛ تئوری دسیسه ای که نمی تواند بگوید چرا سران کشورهای غرب، برای هفته ها درباره ی خیزش و کشتار در ایران چیزی نگفتند، تا زمانی که زیر فشار مردم کشورشان قرار گرفتند. تئوری دسیسه ای که نمی تواند بگوید چرا هیچ کدام از کشورهای منطقه، تاکنون دفاعی از این خیرش نکرده اند؛ تئوری دسیسه ای که علیرغم خطری که برای زندانیان در بند وجود دارد، خواسته یا ناخواسته، هم صدا با حکومت، جنبش مردمی را جنبش فریب خوردگان عمال غرب و صهیونیسم ارزیابی می کند.
جای امیدواری است که این جنبش از “چوپانی” که در انبوه نگرش های از بالا و تئوری های دسیسه، قادر به دیدن جلوی پایش نیست، بسی فراتر رفته و از رهبرانی که در بسیاری از “بزنگاه های تاریخی”، راه را اشتباه نشان داده اند، فرسنگها پیشی گرفته و قادر است خودش را به وادی سرسبز آزادی و برابری برساند؛ جنبشی که ستاره ی راهنمایش، زن، زندگی، آزادی است و دست بر قضا، فقط با درآمیختن خرد و احساس (و نه در تقابل قرار دادن آن ها) است که می تواند هرچه استوارتر ریشه دوانیده و شکوفا شود. # زن_ زندگی_ آزادی

سهراب محمدخانی
سهراب محمدخانی
1 سال قبل

این جماعت نایاکی استاد تحریف مفاهیم هستند. دفاع از سپاه پاسداران و ارازل و اوباش مزدور رژیم فاسد را دفاع از حاکمیت ملی قالب می کنند و ارسال میلیاردها دلار به رژیم در جریان سرکوب جنبش سبز را نشانه استقلال رژیم میدانند. به این جماعت ظریف ساخته ناپاک: عدم مداخله در امور داخلی ایران یعنی عدم کمک میلیاردی کشورهای خارجی به قصابان مردم ایران درمبارزه نابرابر با رژیم جاعش.

نادر
نادر
1 سال قبل

رفتار رمه وار آن است که تظاهرات سازماندهی شده توسط فرقه های وهابی در بلوچستان توسط افرادی که از نماز جمعه شهر، جایی که از لزوم و وجوب حجاب در شریعت اسلام داد سخن داده می شود، به اسم جنبش مهسا امینی!! قلمداد و از آن حمایت کرد. امپریالیسم با هزار ابزار در ذهنها نفوذ میکند تا تصویر مقلوب ارائه دهد، در دنیای اینترنت و سوشال مدیا این امر بسیار پیچیده و تو در تو شده است.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  نادر

نادر گرامی،
عبارت رمه وار در مورد عملیات سازماندهی شده بکار گرفته نمی شود.

فریده
فریده
1 سال قبل

متن شما را خواندم، از ابتدا به نظرم منطقی آمد اما از آنجا که فکر می کنید مجاهدین جلودار میدان است و نایاک را بی گناه می دانید به متن شما شک کردم. امروز کسی منتظر حمله غربی‌ها برای نجات ایران نیست، برعکس مردم فهمیده اند که ایرانی‌ها فقط خودشان می توانند خودشان را نجات دهند. تنها چیزی که از غرب می خواهند این است که‌ دست از حمایت از جمهوری اسلامی بردارند. باید به کشورهای غربی هم این را فهماند که حق دخالت در انقلاب مردم را ندارند.
مسلما اکنون همه گروه‌های سیاسی که طی چهل سال گذشته هیچگاه قادر نبودند چنین جمعیتی را متحد کنند تمام تلاششان را می کنند تا داستان را به نام خودشان تمام کنند اما به نظرم نسل جوان آگاهتر از این حرفهاست. مجاهدین هم دستش برای مردم ایران رو شده و کسی برایشان تره خورد نمی کند.
چهل سال است اپوزیسوینهای ایرانی به صورت فردی و گروهی بودجه های هنگفت دریافت می کنند. چه کرده اند با این پولها؟ حتا نتوانستند الگویی متفاوت از آینده ایران در قالب یک کتاب ارائه دهند. حتا نمی توانند با هم بنشینند و حرف بزنند. چهل سال است ادبیات جمهوری اسلامی را تکرار می کنند، تجزیه تمامیت ارضی ! فارسها که مدام از موضع بالا با دیگر اقوام حرف می زنند و دیگر اقوام هم که مدام احساس می کنند که نادیده گرفته می شوند و راهی برای بحث پیدا نمی کنند مگر اینکه فارسها عزیز را از بابت قیچی نکردن ایران مطمئن کنند.
وضعیت تاسف بار و خنده داری دارد این ایران.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  فریده

فریده عزیز،
شما حق دارید شک خود را داشته باشید اما شما را دعوت می کنم بدون پیشداوری بخوانید.

کیا
کیا
1 سال قبل

شعار مقطعی و روز معترضان یک شعار عام است که در آزادی خلاصه می‌شود.
این آزادی طبق تجربه چهل و اندی سال حکومت اسلامی از حاکمیت بر آورده نخواهد شد و به رسیدن آن باید از این حکومت گذر کرد یعنی” بر اندازی”!
جریان‌های برانداز مانند بازماندگان رژیم قبلی ، استقلالگرایان ،فدرالیست ها و سازمان‌های برانداز از جمله سازمان مجاهدین کاندیدا های شناخته شده آن هستند که مورد قبول بخش دیگر اپوزیسیون و حاکمیت قرار ندارند ، را همه ما اطلاع داریم و صورت مسئله اصلی است.
این ناهمگونی موجب این مواضع نا همگون است و دلواپسی های رهبر تراشی ، دخالت های خارجی و داخلی که هم یک واقعیت است ، دغدغه نسل ماست.
حال راحل مناسب دمکراسی است که ما آنرا متفاوت تعریف میکنیم .
خلاصه در دایره ای نیمه شیطانی قرار داریم و این نسل دارد راه را بما نشان می‌دهد ولی ما آنرا نمیخواهیم ببینیم .
پس بگذارید خودشان راهشان را ادامه دهند و مزاحمان نشویم.
راه اتحاد است برای باز پس گیری آنچه از دست داده ایم و شعار همه با هم است .
اینبار اینشعار مانند زمان خمینی به همه با من تبدیل نمی‌شود، چون یک رهبر ندارد بلکه رهبری جمعی است و در پروسه تکامل به آن جبهه متحد خلق قدیمی خودمان ختم می‌شود که قبلا به سر انجام نرسانیم.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  کیا

دوست گرامی،
خوش بینی شما قابل تقدیر است ولی من واقع بینی را ترجیح می دهم.

دانش
دانش
1 سال قبل

نوشته خانم سهیلا وحدتی ایشان را در طراز روشنفکر صاحب تفکر و سبک قرار میدهد و از روشنفکر عوام متمایز میسازد تا آن درجه که مطالعه حداقل دو اثر Studies on the abuse and decline of
reason and Law, legislation, liberty اثرفردریک هایک و نیز دو کتاب being &time و what is thinking اثر مارتین هایدگر به شان تفکر ایشان می افزاید.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  دانش

دوست عزیز،
سپاس از لطف و پیشنهاد شما.

د. خ.
د. خ.
1 سال قبل

خانم سهیلا وحدتی در مطلب خود تحلیلی کاملا غلط و گمراه‌کننده از «رفتار توده‌وار» که ویژه‌ی جامعه توده‌وار است (Massengesellschaft / mass society: مانند جامعه دوران حاکمیت ناسیونال‌سوسیالیسم، استالینیسم، مائوئیسم، انقلاب ۵۷ ایران یا موسولینی در ایتالیا) ارائه می‌دهد که جملگی مبتنی است بر اطاعت گله‌وار و یا رمه‌ای توده‌ها از یک شخصیت کاریزماتیک (کیش شخصیت)؛ توده‌ای که انسان‌هایش از خود هیچ فردیتی ندارند. و آن را به طور باز گمراه‌کننده‌ای با حرکت انقلابی امروز مردم که اتفاقا در ضدیت با جامعه توده‌وار و نشانگر فردگرایی و بالندگی فردی است، زیرا با فرمان شخص معینی به خیابان نیامده‌اند، مقایسه کرده، و بدین گونه خاک بر چشم مردم می‌پاشد و عامدانه سعی در تخطئه این جنبش انقلابی و تاریخی دارد که زنان پیشقراول آن هستند. نویسنده مطلب که خود یک زن است، به نقش تاریخی زنان در این خیزش که تحسین جهانیان را برانگیخته و بازتاب آن را به زودی در کشورهای مسلمان خواهیم دید، هیچ اشاره‌ای نکرده است. به نظر می‌آید نویسنده حواس‌اش در اجرای وظایف دیگری بوده است. این خانم یا در تحجر حزب توده‌ای خود باقی مانده (که من آنها را «چپ‌های مرتجع» می‌نامم که منظور همه نیروهای چپ نیست) یا سعی در اجرای هدف معینی دارد. نویسنده در این مطلب به نظر می‌آید اصرار و اجباری دارد که وارد موضوع مجاهدین، نایاک و دخالت کشورهای غربی هم بشود، گویی این بخش هم جزئی از رسیدن به آن هدف است، ملغمه‌ای از موضوع‌های مختلف، با یک جهت‌گیری کاملا مشخص. بنابراین، خواننده این مطلب در پایان به نتیجه دیگری نمی‌رسد جز اینکه: قیام این مردم گله‌وار است و آدم‌های عاقل (به قول ایشان روشنفکران) نباید از آن حمایت کنند؛ کشورهای خارجی غربی هم نباید حمایت کنند، چون متهم می‌شوند به دخالت در امور داخلی (این همان موضع ج.ا. و روسیه و چین است)؛ جایگاه تاریخی زنانگی این جنبش هم که اصلا اهمیت ندارد که به آن حتا اشاره شود؛ خیلی تحریکات زیر سر مجاهدین است و نایاک هم مظلوم واقع شده. خب، این که در انطباق کامل با مواضع جمهوری اسلامی است. حالا به عنوان نقل و نبات نام چند تا کشته را هم ایشان آورده و چند بار از حق تعیین سرنوشت توسط خود مردم می‌گوید که به نظر می‌آید خانم سهیلا وحدتی می‌خواهد در واقع چیز دیگری در لفافه آن بگوید. حال از قرار معلوم ایشان از سازماندهندگان و یا همکاران نزدیک «اتحاد جمهوریخواهان» هم هست. چشم همگی روشن!

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل
پاسخ به  د. خ.

این کامنت لپ مطلب رو بخوبی ادا کردە
کاری کە سر جمع کامنتهای دیگر بە این خوبی موفق نشدەاند
اگر بضاعت علمی و فکری دارید مبسوط جواب این کامنت را بنویسید!

در مورد بکار بردن اصلاحات علمی هم باید یادآوری کنم کە لزومن هر اصلاح لاتینی رو نمی شە علمی نام نهاد ودر صورتی کە ما از دکتریهای گوناگون علمی هم مدد بجوئیم، میتوانیم مخاطب را مورد خشونت کلامی قرار دهیم
با political paranoia چطورید؟
Political Hallucination چی؟

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  د. خ.

جناب د.خ.

خواهش می کنم دست کم عنوان مقاله را بخوانید: 

روشنفکران خارج نشین و احساسات رمه ای

تا ببینید که مطلب هیچ ربطی به جامعه ایران ندارد و من اصلا درباره ایران و جنبش کنونی در ایران سخن نگفته ام. و این نیست که به طور ضمنی درباره مجاهدین و نایاک صحبت کرده باشم، بلکه اصل صحبت من درباره آنهاست!

و هم یکبار نتیجه گیری مقاله را بخوانید: 

وظیفه روشنفکران و به ویژه نیروهای چپ ایرانی است که در درجه نخست از حق تعیین سرنوشت و تعیین حاکمیت برای مردم ایران دفاع کنند و آگاهانه و فعالانه نقشه های همه آنانی را که برای جنگ افروزی علیه ایران، تجزیه ایران، تعیین رهبر برای مردم ایران، و تغییر رژیم از خارج کشور و یا هر گونه دخالت خارجی در امور ایران برنامه ریزی می کنند نقش بر آب سازند و ازین راه به موثرترین شکل به مبارزات مردم ایران یاری رسانند.

حال اگر شما با حق تعیین سرنوشت خویش برای مردم ایران موافق نیستید، ما را به خیر و شما را به سلامت!

آرش
آرش
1 سال قبل

با درود
۱- شما مسئولیت روشنفکران را متذکر شدید و گفته ای ” اما کو آن روشنفکرها”؟
می خواستم از شما بپرسم.
شما خود و دوستانتان را روشنفکر می دانید.و این جنبش بزرگ , زن, زندگی, آزادی را می خواهید نصیحت بکنید , جنبشی که توسط جوانان که در بینشان نوابغی وجود دارند که اگر تمام دوستانتان باهم جمع شوید از راست ترین تا چپ ترین تون , نه از نظر تعداد و نه از نظر روشنفکری انگشت کوچیکچون هم نمی شوید.
۲- می خواستم سوال کنم آیا برای پشتیبانی از جنبش زن , زندگی , آزادی شما هم شرکت کرده اید یا کمکی کردید .
با تشکر و آرزوی سلامتی

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  آرش

آرش عزیز:

 به شما که فکر می کنی من خیال نصیحت کردن جنبش را دارم، یا اینکه اصلا یک جنبش نصیحت کردنی است، متاسفانه چیزی ندارم که بگویم.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

خانوم وحدتی لطف کرد و کامنت و سؤال مطرح کرد. چون پاسخ عمومی است خواستم اینجا عنوان کنم. 

بر خلاف بسیاری من معتقد به وابسته بودن نایاک به حکومت نیستم. ولی زمانی که این گروه در امریکا شروع به فعالیت کرد، مجاهدین در لیست ترور بودند. سالها بعد که سایه جنگ توسط اوباما ار ایران برداشته شد، مجاهدین فقط ۱۷۰ امضاء در مجلش نمایندگان داشتند. امروز ان رقم سر به آسمان میزند. در حالیکه نایاک که ظاهران لابی ایران بود هم رهبری اولیه یعنی تریتا پارسی، که قادر به تکلم زبان فارسی هم نبود، را از دست داد و هم سیامک نمازی و پدرش ۸ سال پیش دستگیر شدند. اینهم دستمزد مخالفان حمله به ایران! درست همان گونه که رژیم پاسخ دوستی توده ای و اکثریتی ها را با طناب دار داد.

نایاک کوچکترین نقشی در عدم حمله بوش به ایران نداشت، اما با هوچی گری کسب افتخار کرد. بزرگترین دست آوردش ایجاد تفرقه بین ایرانیان و تقویت لابی مجاهدین که به خروج از لیست آنها انجامید. در شرایط امروز راه نایاک به کنگره امریکا برای همیشه بسته است.بسیاری از هوادارانش بخصوص از نسل شما فقط به خاطر نفرت از مجاهدین جذب نایاک شدند. این بخوبی در مقاله شما آشکار است. شما در این وانفسا چنان به مجاهد و نایاک وسواس به خرج میدهید که پرداختن به قیام امروز ایرانیان از حوصله مقاله شما خارج میشود. عبارت مزد بگیران عربستان و اسراییل نیز سخیف و همسان رژیم است

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مهرداد

مهرداد گرامی:

من از مجاهدین نفرت ندارم بلکه نگرانی دارم! از همین روست که هشدار می دهم:

وظیفه روشنفکران و به ویژه نیروهای چپ ایرانی است که در درجه نخست از حق تعیین سرنوشت و تعیین حاکمیت برای مردم ایران دفاع کنند و آگاهانه و فعالانه نقشه های همه آنانی را که برای جنگ افروزی علیه ایران، تجزیه ایران، تعیین رهبر برای مردم ایران، و تغییر رژیم از خارج کشور و یا هر گونه دخالت خارجی در امور ایران برنامه ریزی می کنند نقش بر آب سازند و ازین راه به موثرترین شکل به مبارزات مردم ایران یاری رسانند.

هم نایاک و هم سازمان مجاهدین نقش بسیار مهمی در افکار عمومی مردم امریکا دارند که معمولا گام نخست در زمینه سازی برای حرکات جنگ افروزانه امور خارجه امریکاست. به همین دلیل من در این مطلب نه به قیام مردم ایران بلکه به آنها می پردازم تا به سهم خود از حق تعیین سرنوشت مردم ایران دفاع کنم.

درباره مزدبگیران اسراییل و عربستان سعودی، موافقم که استفاده رژیم ازین عبارت آن را نخ نما کرده است اما اصطلاح دیگری به ذهن ام نرسید. لطف کنید و پیشنهاد بدهید.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

خانوم وحدتی،

فقط انگ عربستانی و اسراییلی نیست که نخ نما شده. اصولا انگ زدن در فرهنگ سیاسی ایران نخ نماست به شمول رژیم ایران، پیک نت، مجاهدین، سلطنتی ها و غیره، پیشنهاد میکنم بپذیرید که مخالفت از هر نوعی حتی سرنگونی و جنگ که شعار مردم عاصی است با مزد بگیری از کسی ارتباط ندارد.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  مهرداد

جنابعالی ادبیات تان خیلی بهداشتی است و اصلا و ابدا اهل انگ زدن نیستید؟
زیر چند مقاله نوشته اید روسوفیل و….؟
دیگر به شمار در نمی آید.
جتاب مهرداد ، دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مهرداد

مهرداد گرامی،
درست است که جمهوری اسلامی به خیلی ها انگ می زند ولی مزدبگیران اسراییل و عربستان سعودی واقعی هستند و عملیات گوناگون از ترور دانشمند هسته ای تا آلوده کردن با استاکس نت و اغتشاش گری انجام می دهند همانطور که مزدبگیران امریکا کودتای ۲۸ مرداد را انجام دادند. و البته حساب آنها از حساب مردم عاصی جداست.

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل

رم کردن از رنساس وانقلاب !
رم دادن با یابوی مردە آخوند مسعود و مریم محجبە!

مرغ پختە هم می داند کە سیاستهای کلان و خرد انحصارات نظامی و صنعتی غرب را چارتا جوجە مجاهد و خوکچە نایاکی تعین نمی کنند
اینها فقط ابزارآلات نمایشات رسانە ای اند و بس!
آمریکا روی یابوی مردە آخونچە رجوی شرط بندی نخواهد کرد.
سیا و پنتاگون عاقل تر از آنند کە شما نگران اشتباهاتشان باشید
پر واضح است کە نگرانی شما از جای دیگری است

ولی اخبار روز عزیز!
تا آنجا کە من متوجهە شدم شما بە خشونت کلامی حساس هستید ! نویسندە مقالە با تیتر توهین آمیزش روشنفکران را مستقیما گوسفند خطاب کردە است!
چە عجب کە شما حتی آنرا در ستون اصلی منتشر کردەاید؟ لطفا در جواب کامنت یک توضیح کوچولو!

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  ئاوارە

آقا یا خانم محترم

جنابعالی از صفت «یابوی مرده» استفاده کرده اید؟
روشن است که مسعود رجوی به هیچوجه قابل دفاع نیست.
اما باید او را یابوی مرده نامید؟
شما البته حق دارید که از هر ادبیاتی استفاده کنید.
اما مشکل آنجاست که به اخبار روز هشدار می دهید که عبارات توهین آمیز را منتشر نکند.

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل
پاسخ به  نصرت درویش

ببخشید ولی من حق استفادە از خشونت کلامی رو برای خود در مورد خامنەای و نایاک و رجوی و داعش و طالبان و اردوغان و صدام حسین و اسد و پینوشە و هیتلر و …. محفوظ می دانم

آ

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  ئاوارە

جالب توجه است که زمانی که لیست افراد ی را مرور می کنید که خشونت کلامی در مورد آنان را حق خود می دانید، نام هیجکدام از رئیس جمهورهای آمریکا، بوش و کلینتون و…به یاد شما نمی آید.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
مگر اینان به کشورهای دیگر لشکر کشی نکرده اند؟
موافق دخالت های «بشردوستانه هستید ؟

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  ئاوارە

دوست گرامی،
من به عنوان یک مدافع حقوق بشر بیشتر از هرکسی به خشونت کلامی حساس هستم. لطفا دقت کنید که صحبت از یک پدیده اجتماعی است و من نام این پدیده را به فارسی ترجمه کرده ام و حتی برای آنکه باعث رنجش نشود از عبارت دیگری استفاده کرده ام.

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل

والا مدافع حقوق بشرهای دیگەای هم بودند کە کمی تا قسمتی ناجور از آب در آمدند

حالا متلفت نشدید ترجمە تحت الفظی، از یک زبان بە زبان دیگری می تواند توهین آمیز، بی ریخت و ناجور از آب در اید؟
مثلا با *دنبالە روی کورکورانە* چطورید؟

ئاوارە
ئاوارە
1 سال قبل

البتە دراین مورد منظور
*پیروی کورکورانە*
یا *دنبالە روی کورکورانە*
بود و نە اطاعت

ز.مینائی
ز.مینائی
1 سال قبل

خانم وحدتی ، حالا که خود را به یک مدافع حقوق بشر معرفی کردید . خیلی بیشتر از نوشتن این مقاله نا خرسند شدم.
حیف نیست که یک مدافع حقوق بشر به این «دریا» ی بی کران و میلیونی ایرانیان ساکن خارج از کشو.ر که بخاطر حکومت ارتجاعی ولایت فقیه مجبور به جلای وطن شدند و در سراسر جهان با تمام هزینه ها که متحمل شدند بی توجه باشیم و به خُرده کاری های «بحث انگیر» بپردازیم؟
برخلاف برداشت شما جنبش های تا کنونی که از برآمد های مردم خارج از کشور مانند جز و مد دریا خصلت نمائی می کند . گاهی چنان طوفانی مثل بعداز انتخابات سال ۸۸ بپا می کند و گاه مانند امسال بعداز قتل ددمنشانه مهسا امینی که نه تنها دریای ایرانیان طوفانی شد شد. بلکه میلیونها نفر ملیت های دیگر را نیز بر انگیخته کرد.
این تغییر و تغیرات ناشی ازقوانین طبیعی ، ترمودینامیکی و فشارهای بی حد و حساب حکومت کشتار ولایت فقیه ست.
دو پیشنهاد حقوق بشری برای شروع کارزاری بین المللی برای شما دارم و هکاری خود را نیز اعلام می کنم:

یک ـ جمع آوری میلیونی امضاء از ایرانیان ساکن خارج از کشور برای جنبش دادخواهی و احقاق حقوق شهروندی خود که بخاطر فشارهای بی مورد حکومت ولایت فقیه از بعداز بقدرت رسیدن مجبوربه ترک میهن خود شدند.
دو ـ جمع آوری میلیونی امضاء از تمام کنشگران سیاسی ، مدنی ، فرهنگی ، زیست محیطی و…بخاطر نقض دائمی حقوق بشر از بدو بقدرت رسیدن با سرکوب و اعدام دگر اندیشان و محروم کردن غیر خودی ها از حق انتخاب شدن در انتخابات از سال ۵۸ تا امروز.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  ز.مینائی

دوست گرامی،
کارزار ما باید برای تعیین حداقل های اصول دمکراسی باشد که همه ما – در داخل و خارج کشور – روی آن توافق داریم یا باید کم کم به توافق برسیم مانند ریاست جمهوری دوره ای، مجلس نمایندگان، قانون اساسی قابل تغییر و تکمیل، حق برخورداری از روند حقوقی دادگاه منصفانه برای جرم هایی که مجازات زندان دارد، لغو اعدام، برابری کامل حقوق زنان و مردان و اقلیت های جنسی، انتشارات و مطبوعات و هنر و رسانه های آزاد، و دیگر موارد اصولی که پایه های اصلی دمکراسی است.

ز.مینائی
ز.مینائی
1 سال قبل

پاسخ شما به دو پیشنهاد مشخص حقوق بشری من به شما که نوشته بودید ::من به عنوان یک مدافع حقوق بشر …» اصلا ارتباطی ندارد.

همانطور که جنبش دادخواهی قربانیان جنایت های حکومت مشروعه ولات فقیه از بدو به قدرت رسیدن تا امروز تناور تر می شود با شاخ و برگ فراوان . شما که خود را مدافع حقوق بشر معرفی کردید می توانید سازمانگر دیگر جنبش ها باشید. ولی استباط من از نوشته های شما این ست که شما نه کنشگر سیاسی هستید نه مدافع حقوق بشر !! مطلبی تفننی نوشتید و صدای بسیاری را در آوردید.

حرف من این بود که در مورد بقیه موضوعات مندرج در منشور جهانی حقوق بشر ( ۳۰ ماده ) حکومت کشتار از آغاز تا امروز مرتکب خلاف های بینهایت و ییشمار گردیده که منجر به مهاجرت اجیاری میلیونها ایرانی به خارج از کشور شده ست که یک مدافع واقعی حقوق بشر می داند که کدام زیر مجموعه های ناراضی این میلیونها مهاجر را تشکیل میدهند.
شما باید بدانید که نه در زمان حکومت پادشاهی و نه در حکومت دینی تحزب و آزادی برای فعالیت سیاسی و صنفی وجود نداشت و ندارد .
پس روشن شت که وجود میلیونها مهاجر یک امر حقوق بشری ست و فرا سیاسی ست.
همینطور نبود انتخابات آزاد ازسال ۵۸ و زیر پا گذاشتن حقوق شهروندان در حق تعیین سرنوشت خود یک موضوع شهروندی و مدنی ست. .
ده ها مورد دیگر مثل پاکسازی ها ی فله ای ، انقلاب فرهنگی دانشگاهها، مصادر اموال مردم ، آزار اقلیت های مذهبی و……

حرف شما شگفت انگیزست:«حق برخورداری از روند حقوقی دادگاه منصفانه برای جرم هایی که مجازات زندان دارد، لغو اعدام، »
منظور شا از این جمله ی معترضه چیست؟
شما در باره ی کدام «جرم» صحبت می کنید؟ چه ربطی به کامنت من داشت؟
برای ما از صد ها هزار زندانیانی صحبت کنید که بخاطر عقیده و اندیشه دزدیده و دستگیر شدند و هزاران نفر از آن ها را کشتند جرف بزنید .
در مورد این موضوعات که نیاز به «کم کم به توافق برسیم » نیست!!!
مگر باید کسی را بخاطر عقیده اش زندانی کرد ؟
شما چگونه مدافع حقوق بشر می باشید؟
کمی در نوشتن مطالب اعصاب خُرد کن خود توجه کنید و خوانندگان را از فعالان واقعی سیاسی و مدنی و حقوق بشری «بیزار » نکنید.
دلیل تعدد کامنت ها به این نوشته ی آزاردهنده شما «اهانت » های شما به دگر اندیشان و بی توجهی به پلورالیسم می باشد که شما را در همان افکار سنتی حبس کرده ست.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  ز.مینائی

دوست عزیز،
شما از جمع آوری امضا نوشتید، ولی در واقعیت جمع آوری امضا در بیشتر موارد دلخوش کنک است و کاری راه نمی اندازد. پیشنهاد من اینست که خارج کشوری ها که آزادی بیشتر و دسترسی بیشتر به قانون اساسی کشورهای پیشرفته دارند می توانند فرهنگ سازی کنند و مبانی اصولی دمکراسی را جا بیاندازند.
به عنوان نمونه، به نظر شما اگر فردا انقلاب در ایران پیروز شود با قشر روحانی و یا افراد بسیج و سپاه چه خواهند کرد؟ آیا آنها حق برخورداری از روند قانونی دادگاه را خواهند داشت یا همه به یک چوب رانده خواهند شد؟ آیا هیچ یک از آنها اعدام خواهد شد؟
امیدوارم درک کنید که در کنار تلاش برای تغییر سیاسی، ما نیاز به تلاش برای فرهنگ سازی داریم. ما نیاز به فرهنگ سازی برای دمکراسی داریم و باید در این زمینه دست به کار شویم. ازین روست که باید روی حداقل های ممکن بتوانیم با هم به توافق برسیم و گرنه تغییرسیاسی هم ما را به جایی نخواهد برد همانطور که تغییر حکومت از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی برای ما آزادی نیاورد.
امیدوارم منظور مرا درک کنید.

ز.مینائی
ز.مینائی
1 سال قبل

لحن و برخورد شما چنان آزار دهنده و خودخواهانه ست وقتی می نویسید: «ولی در واقعیت جمع آوری امضا در بیشتر مورد دلخوش کننده ست وکاری را ه نمی اندازد » ( نقل از پاسخ شما)
مثل اینکه شما مشغول کارهای خیلی «بزرگتری» هستید .
مانند بعداز انقلاب که اکثر نیروها از کنارموضوعات دموکراتیک و اساسی انقلاب می گذشتند و به شعار های انقلابی دیگری که در دور دست ها لازم بود یا در روزمرگی ها مشغول بودند.
در اولین ۸ مارس و حمله ی حزب الهی با شعار «یا روسری یا توسری» که هرگز فراموش نخواهد شد. بجای اعتراض به این تعرض های حکومت تازه به قدرت رسیده شعار بی موقع « حمله نظامی آمریکا جدی ، حتمی و فوری ست » الویت داشت.
برایتان خاطر نشان کردم که شما نه کنشگر سیاسی و نه کنشگر مدنی یا حقوق بشری هستید. همین …
با این وجود چون این نوع فعالیت ها داوطلبانه ست . شما هم می توانید هر کار «بزگتری » که دوست دارید انجام دهید .
زیاد به پیشنهاد های «ناقابل » و «دلخوش کننده» بنده برای میلیونها مهاجر ایرانی توجه نکنید.
برای میلیونها مورد نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی و هر نوع کار«بزرگی» که می شناسید انجام دهید. نترسید مورد حمایت قرار خواهید گرفت.

درک هیولای وحشت حکومت اسلامی بعداز ۲۲ بهمن چندان دشوارنبوده و نیست. از وقتی خلخالی در بالای سر خمینی در مدرسه رفاه قصابی را شروع کرد . همزمان در سراسر ایران کمیته ها دست بکار شدند.
اگردر آنروز ها نسبت به«ده ها مورد دیگر مثل پاکسازی ها ی فله ای ، انقلاب فرهنگی دانشگاهها، مصادر اموال مردم ، آزار اقلیت های مذهبی و……» ( نقل از کامنت قبلی نگارنده) واکنش لازم و به موقع از طرف انواع جریانات طرفدارانقلاب ۵۷ صورت نگرفت وتمام نیروها همه یکی بعداز دیگری قربانی ماشین سرکوب اسلامی شدند.
ولی امروز کدام نیروی سیاسی افراط و تفریط های حکومت اسلامی و بلائی که بر سر میلیونها شهروند حکومت پادشاهی آمد را محکوم نمی کند؟
فقط اقلیتی که ماشین سرکوب و سانسور حکومت پادشاهی را مدیریت کردند و متهم به جنایت بشری و نقض حقوق بودند باید توسط دادگاههای صلاحیت دارـ نه «دادگاههای ارتجاعی انقلاب اسلامی » توسط خلخالی ها و لاجوردی ها و…ـ رسیدگی می شد که هرگز چنین نشد .
طرفه آن که بعضی با ادعای «چپ» از خلخالی قصاب را برای نمایندگی مجلس حمایت کردند.
پس بدیهی ست که امروز بسیار روشن تر و با تجربه تر از گذشته با این همه کنشگران حقوق بشری و مدنی قادر خواهیم بود که متهمان جمایت بشری و نقض حقوق بشر از صدر تا ذیل حکومت کشتار از خامنه ای ، رئیسی ، پورمحمدی ، اژه ای ، فلاحیان و…تا متجاوزین به زندگی مردم در سراسر ایران را توسط اداگاههای صلاحیت دار با هراران وکیل و حقوق دادن رسیدگی و عادلانه مجازات کرد. پس حساب حکومت قاسد و قاتل از شهروندان جدا ست و حداقل ما خارج از کشوری ها می بینیم که هنوز متهمان جنایات جنگ جهانی دوم دستگیر و مجازات می شوند . ولی کسی به میلونها شهروند آلمانی که در آتش تازیسم و فاشیسم زندگی کردند کاری نداشت و ندارد. جنبش داخواهی قربانیان جنایت های حکومت کشتار اسلامی در این راستا عمل کرده ست و ادامه خواهد یافت. در اتقلاب ۵۷ چه چیزی سر جایش بود که مردم بتوانند سازمانگر جامعه ای آزاد گردند؟
به قدرت رسیدن مشروعه خواهان فاجعه ای جبران ناپذیر بعداز انقلاب مشروطه بوده ست.
کسانی که هنوز دل در گروی حکومت و «تغییر در حکومت» دارند مانع پیوستن شهروندان بیشتری از جمهوری اسلامی به جنبش گذار به مردم سالاری می باشند.
تردیدی نیست ما در تمام زمینه ای از ۵۷ پخته تر و خردمند تر شده ایم.

ناهيد نصرت
ناهيد نصرت
1 سال قبل

بنظر من نوشته خانم سهیلا وحدتی نه تنها توهین به شعور مخالفان رژیم جنایتکار اسلامی در خارج از ایران أست، بلکه نادیده گرفتن مبارزات مردمیست که پس از چهل سال زندگی زیر شریعت اسلامی زیر شعار زن، زندگی آزادی جمع شده اند.
مردم در ایران متوجه شدند که رژیمی که زنان را سرکوب میکند، حقوق بشر را زیر پا گذاشته است. آنها برای سرنگونی این رژیم به پا خواسته اند.
ایشان چگونه زنی هست که با چنین شعاری، علیرغم ادعای زنان، همدلی ندارد؟
دفاع از نایاک ایشان هم که لابی شناخته شده رژیم أست و کسانی که در تاسیس آن بودند هم از آن خارج شدند، با این نگرش همخوانی دارد.
من جدا متاسفم برای کسانی که به نام چپ در کنار حزب الله منطقه ایستاده اند و هنوز پس از چهل سال جنایت و تبهکاری رژیم اسلامی به خود نیامده اند.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  ناهيد نصرت

خانم ناهید نصرت عزیز، پدیده رفتار توده وار یک واقعیت عینی است و مشاهده آن هم توهین نیست.
در کجای مقاله من حرفی درباره مبارزات مردم ایران دیدید؟
شعار زن، زندگی، آزادی زیباترین شعار یک حرکت است ، همه ما می دانیم که رژیم زنان را سرکوب می کند و آنها برای سرنگونی رژیم به پا خواسته اند. سخن من اینست که ما خارج نشین ها مواظب باشیم برای این مردم مبارز ایران در خارج کشور رهبر نتراشند! آیا شما با این حرف مخالف هستید؟

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  ناهيد نصرت

اگر قرار باشد ابراز تاسف کنیم ، برای شما هم باید متاسف بود که نامه قدردانی خطاب به اسماعیلیون می نویسید.

بروید در لبنان و ببینید که زن های بدون حجاب هم میزان اطلاعات و نظرشان نسبت به حزب اله لبنان ، مانند شماست؟

در عوض با کمال افتخار برای اسماعیلیون نامه قدردانی می نویسید.

به خانم وحدتی اعتراض کرده اید؟
به خانم علی نژاد هم اعتراض دارید که به بلندگوی کاخ سفید تبدیل شده است؟

در پائین متنی که امضای شما هم در زیر آن بود ، نوشته بودم:

خانم ها و آقایان اعلام کرده اند که در کنار آقای اسماعیلیون خواهند ایستاد.
آیا خانم ها و آقایان با خواست منطقه پرواز ممنوع هم همراه هستند؟
آقای اسماعیلیون صرفا یک داغدار است یا همراه نزدیک کاوه شهروز؟
کاوه شهروز که اروین کاتلر را مرشد و استاد خود می نامد.
اروین کاتلر که برای خارج کردن سازمان مجاهدین از لیست تروریستی تلاش می کرد.
خانم ها و آقایان ، با یک پدر داغدار همراه هستید، یا با کاوه شهروزها و اروین کاتلرها؟

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

یکی از پیش پا افتاده و مبتذل‌ترین گفتمان‌های دو دهه گذشته در آمریکا معرکه گیری نایاک در مورد حمله به ایران از سال ۲۰۰۳ است. پس از گذشت دو دهه امروز پروژه اطلاق هر منتقد این جریان به مجاهدین یا اسرائل با شکست مفتضهانه روبرو شده. اهداف این گروه پیش از آنکه بزک کردن رژیم و یا مخالفت با جنگ باشد، در ابتدا ارتقا و ترویج نوعی اصالت نژاد پارسی و اصرار بر اصلح بودن و تمایز آن با عرب‌های منطقه بود. بر کسی پوشیده نیست که قبل از گرویدن و یا گرأش نسل جنگ سرد به این گروه، از قبییل مقاله فوق، اکثر عظیم اعضا و هوادارن نایاک هیچ گاه رنگ ایران پس از انقلاب را ندیده ا‌ند و از درد و زخم‌های ناشی از خون ریز‌ترین رژیم تاریخ معاصر بوئی نبرده ا‌ند. 

البته جوان تر‌های این گروه در پست‌های اینترنتی خود صادقانه به رژیم به خاطر کودک کشی اعتراض کرده ا‌ند. اما زبان و ذهن ناخود آگاه نسل جنگ سرد به خاطر پیروی از سیاست خارجی رژیم قادر به محکومیت رک و راست رژیم نیست و حتی مخالف انزوی رژیم است. انگ “مزد بگیران عربستان و اسراییل” زدن به دیگران خود اعتراف به درماندگی از تحلیل و درک جنبش کنونی است.

این فقط یک خصیصه روشنفکری خارج کشوری نیست، بلکه بیشتر با فرهنگ نئولیبرال آمریکا نشینی همسو است.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مهرداد

جناب مهرداد، از توجه شما به مقاله سپاسگزارم اما با دیدن جنبه های گوناگون موج سواری سیاسی در خارج کشورو تلاش های گوناگون برای رهبر تراشی در خارج کشور من بیش از پیش متوجه اهمیت لابی نایاک و نقش آن در حق تعیین سرنوشت مردم ایران شده ام. اگر درباره نایاک اشتباه می کنم لطفا با دلیل و مدرک مشخص پاسخ دهید چون که در کشور امریکا شترسواری دولا دولا در حد لابی در کنگره امریکا به این آسانی نیست که نایاک وابسته به حکومت ایران باشد و در امریکا فعالیت کند و با این همه تحریم های سرسخت علیه حکومت و دولتمردان ایران کسی کاری به کارش نداشته باشد.

اکرم خاتم
اکرم خاتم
1 سال قبل

با نظر ایشان موافقم که دولت‌های خارجی حق دخالت در امور ایران را ندارند ولی نایاک کارش تطهیر ج.ا است.ایشان نگران نقش مجاهدین و مسیح علینژاد در جنبش ایران است.این دو کمترین نقش را در ایران دارند و برای مردم نقش کودتا ۳۲ همچنان پر رنگ است و هر دو آنها را وابسته به غرب می دانند. مجاهدین دهه هاست با عربستان و عراق همدست بوده و این موجب افزایش نیروهایش در داخل نشد بلکه بشدت منزوی ترش کرده نگرانی ایشان از اینکه مجاهدین فلان تظاهرات را به نام خود کرده از اهمیت خانم وحدتی از نقش این جریان در معادلات ایران دارد.
نگاه خانم وحدتی نگاه یک خارج نشین به مساله ایران را دارد و از داخل بی خبر است.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  اکرم خاتم

اکرم خاتم، کاملا حق باشماست که من نگاه یک خارج نشین را دارم و اینجا هیچ حرفی از داخل نزدم. نگرانی من حرکت های خارج نشینان است که ممکن است ناخواسته راه را برای دخالت در امور ایران هموار کنند. ما خارج نشین ها باید هشیارانه مواظب هرگونه سواستفاده از احساسات پرشور خود باشیم.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  اکرم خاتم

خانم خاتم فرموده اند که برای مردم نقش کودتای ۳۲ همچنان پررنگ است.امیدواریم که اینطور باشد.
اما خانم خاتم شما اطلاع دارید که چه تعداد بودند افرادی که در خیابان شعار می دادند که دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست؟
اطلاع دارید که بخصوص جوانان تا چه میزان حساسیت دارند زمانی که اقای ترودو و اقای اسماعیلیون همدیگر را در آغوش می گیرند؟
چقدر حساسیت وجود دارد زمانی که آقای اسماعیلیون، اعلام منطقه پرواز می کند؟
و بسیاری سئوال های دیگر.

محمد
محمد
1 سال قبل

با سلام به دوستان محترم اخبار روز
من در ارابطه با نوشته خانم محترم وحدتی دیدگاهم را در این خلاصه میکنم : خسته‌کننده ، دلواپسا‌نه ،رشنفکرانه از نوع فرخ‌ نگهدار .
این تحلیل‌ها سالها وقت ما را گرفت . از جوانی تا پیری
آیا وقت این تجزیه و تحلیل‌های دلواپسا‌نه ، جمهوری‌اسلامی پسند به پایان نرسیده ؟
خیلی ممنون، اگر هم که مورد پسند شما نباشد .

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  محمد

جناب محمد، سپاس از بیان نظر شما.

مهدی
مهدی
1 سال قبل
پاسخ به  محمد

البته یک موضوع یادتان رفت ، احساسی کشی است که پاسپورت ایرانی اش در کیف اش آیت و برای احساس خودش به کشور می رود و بر می گردد و به دیگران درس احساس می دهد. هر کسی به خط ملیحه محمدی، رقیه دانشگری و شرکای اش توهم داشت که اگر دو سال پیش نامه خطا کردم می نوشتند باید سخت در اشتباه باشد. این جماعت سر بزنگاه از خط امام اشان عدول نمی کنند و کلمه ای جز شرم نمی توان بر آن نهاد. البته پاسگاری یزدی (ایران امروز) و اخبار روز را باید فهمید

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل
پاسخ به  مهدی

جناب مهدی ، گویا تفاوت نمی کند که بحث بر سر چه موضوعی باشد.شما به پیشینه نویسنده کار دارید.
تجربه کرده ام که بحث محتوائی نمی کنید .یعنی به محتوی کاری ندارید.می روید سراغ نویسنده.
یعنی بحث بالاخره می رسد به جائی که گویا هدف فعالیت سیاسی شما بوده است.
یعنی پراندن چند سنگ به سوی اکقریتی ها و همچنین به قول شما، به شرکایشان.

محمد
محمد
1 سال قبل

با سلام به خانم محترم وحدتی و همه
اگر پند و اندرزهای شما نبود ، ما باید چه خاکی بر سرمان میریختیم ؟
این مقاله های دلواپسانه را هم همچنین از افرادی مانند آقای نگهدار دریافت میکنیم .
فصل این مقاله‌های خسته‌کننده که عمر ما را ۴۳ سال هدر داد ، آیا هنوز به پایان نرسیده !؟

فریدون س
فریدون س
1 سال قبل

دیر زمانی است که برخی از داعیه دارانِ به اصطلاح “چپ” با تربیت توده ای و “اصلاح طلبانه” در دفاع از جمهوری اسلامی همه ی مرز ها را در هم شکسته اند و با قلم همان کاری را برای در هم شکستن روحیه مردم به پا خواسته می کنند که سپاه و بسیج و لشگر تبلیغیاتی جمهوری اسلامی می کند. این سیاههء خانم وحدتی نیز از همان تلاش ها است. ایشان به روشنی همه تلاش خود را متوجه خوار کردن نیروهایی که جان خود را برای به زیر کشیدن این رژیم جهنمی فدا کرده اند، می کند. او نیروهای به جان آمده و آگاه را “رمه” یا گوسفندانی می خواند و با توضیحاتی ازاین تئوری، در ترمینولوژی سیاست، تئوریزه می کند. اما خوب می داند که این توهین به مردم به جان آمده مصداق تف سربالا است. زنده یاد محمد مختاری در نوشتارهایی درخشان از “جامعه توده وار” و “ترمینولوژی شبان رمه ای” نام می برد، اما آن ترمینولوژی درخشان که در پایان به نفی جمهوری اسلامی و نظامات دیکتاتوری راه می برد، با این توهین نسبت به مردم و جوانان کشته شده و به جان آمده بسیار متفاوت است. این خانم توده ای برای نجات جمهوری اسلامی شمشیرش را نه تنها در دل انقلابیون و جسد های کف خیابان بلکه در دل چپ های انقلابی نیز می چرخاند و برای نجات رژیم، از “کانیبالیسم” و چپ کشی در اندیشه نیزابائی ندارد. هدف او تنها و تنها نجاتِ سیاست رسوای کیانوری ها و اجرا و ادامه ی آن سیاست به بهانه مبارزه “ضد امپریالیستی” است. الباقی آن چه نوشته اند نیز همه، “دور چین” این منو است. همین موضع سیاسی را در روزهای اخیر و در آغاز این انقلاب خروشان، دیگرانی چون ملیحه محمدی ها و رقیه دانشگری ها به این بهانه که “این شعارها خیلی رادیکال اند و نمی توانند همه مردم را به خیابان بکشانند”! و “موضع ضد امپریالیستی و مبارزات ضد استعمار و ضد امپریالیستی مردم ایران را این حرکت و شعارها تضعیف می کند” به زبان و قلم آورده اند. سابقه آن ها هم مثل خانم بنا از یک آبشخور رسوا آب می خورد: حمایت از جمهوری اسلامی و تلاش برای ماندگاری آن” از اخبارروز که در این انقلاب، بیشترین تلاش و درخشان ترین بازتاب های سیاسی و خبری را ارائه می کند، درج این نوشتاری که چهره چپ شرافتمند و انقلابی را خونین و مالین و رسوا می کند، بسیار بعید است. سهل انگاری و دشمنی با جنبش انقلابی، پویا و قهرمانانه ی طبقه کارگر و جنبش زنان و جوانان میهن ما است.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل
پاسخ به  فریدون س

 در ضمن باید به خاطر سپرد افراد نامبرده بالا به خاطر زخم ناشی از شکست اردوگاه و حب و بغض ناشی از سرکوب توسط همان رژیمی که هوادارش بودند و اینکه میدانند تاریخ مصرفشان در مصاف با نسل جوان اکسپایر شده است از هیچ گونه کوششی برای سرکوب و انگ زنی به دلیران ایران فروگزار نخواهند کرد.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  فریدون س

جناب فریدون.
لطفا دست کم عنوان مقاله را یک بار دیگر بخوانید که نوشته: خارج نشین
بعد دوباره اگر خواستید تحلیل کنید.

جعفر بهکیش
1 سال قبل

خانوادگی شدن اختلافات شاید یکی دیگر از نشانه های در جریان بودن یک انقلاب باشد!!!!

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل
پاسخ به  جعفر بهکیش

بسیار دقیق و موشکافانه، ظاهراً شبیه اول انقلاب.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  جعفر بهکیش

آقای جعفر بهکیش عزیز،
خانوادگی شدن اختلافات در آغاز انقلاب نشانه ای از آزادی و استقلال اندیشه بود!

جعفر بهکیش
1 سال قبل

خانم سهیلا وحدتی بنا عزیز
اشاره من هم سان با گفته شما نیست اما خلاف آن هم نیست، چرا که، بلانسبت شما، هر اختلافی نشانه آزادی اندیشه نیست!

یحیی انوری
یحیی انوری
1 سال قبل

اگر این نوشته را در جای دیگری به جز اخبار روز میخوندم فکر میکردم کار عوامل اطلاعات است.تمجید از نایاک!؟کار چپ اصلاح طلب به کجاها که نرسیده!؟نام دفاع از خود را خشونت نامیدن همدستی با چه کسانیست؟

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  یحیی انوری

آقای یحیی انوری،
آیا شما مخالف حق تعیین حاکمیت برای مردم ایران هستید؟

یحیی انوری
یحیی انوری
1 سال قبل

سرکار خانم دانای کل
آیا کامنت شما جواب سوالات مشخص من بود؟من که نفهمیدم ارتباطش را.امیدوارم آن خانم مهربان هم نفهمیده باشد که شما سابقه “چپ” دارید!

nazer
nazer
1 سال قبل

این یادداشت برای من یادآدور سالهای ۵٧ تا ۶١ است. حزب توده بدون توجه به چگونگی انتقال قدرت در ایران و معامله خمینی با غرب، سعی در تصحیح مواضع خط امام و هدایت حکومت به ایجاد روابط استراتژیک با شوروی نمود. نتیجه بسیار اسفبار آن در جلوی چشم همگان است. تمامی رهبری حزب توده به جز سه نفر به دار کشیده شدند. موقعیت ژئوپولتیک ایران به رژیم مستقر در ایران اجازه توحش و سرکوب کامل تمام نهادهای مدنی را میدهد. با سرکشی پوتین در مقابل نظام تک قطبی حاکم برجهان، قوام و تداوم حکومت مستقر در ایران برای غرب بسیار مهم است. غرب به هیچ وجه خواهان سقوط این حکومت و بی ثباتی در ایران نیست. جنبش جوانان در ایران در نتیجه استیصال و بی آیندگی است. نقش عوامل محمد بن سلمان آدمخور و محاهدین در تحولات ایران از صفر کمتر است. حکومت مافیابی با غارت ایران و جنایات بیشمار ایران را به نابودی می کشد. نجات ایران در گرو برکناری خامنه ای و ولیعهدش مجتبی و حاکمیت یک حکومت ملی و مردمی است. 

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  nazer

جناب نظر،
خوشحالم که شما هم موافق حاکمیت یک حکومت ملی و مردمی هستید که توسط خود مردم ایران تعیین شده باشد، نه اینکه با شعبده بازی دولت های خارجی به قدرت برسد.

بهمن
بهمن
1 سال قبل

شخصاً احتمال این را میبینم که شوری که جوانان دختر و پسر به پا کردند (با شهامت تحصین برانگیزشان) جامعه را در آینده نزدیک در بر بگیرد و این مردم را از حالت خلسه خارج و مهملات رژیم فاشیستی را نقش بر آب کند. چند ماه دیگر میتواند بطور تایین کننده ای متفاوت از امروز باشد.

بهترین سیاستگر آن است که شم دیدن فردا را داشته باشد.

متاسفانه روشنفکران ما یا اسیر احساسات اند یا غرق در جدل های بی پایان فلسفی. دگم های حل نشده مانع دیدن و فهمیدن واقعبینانه و آینده نگری میگردد.
با تشکر از توجه شما

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  بهمن

دوست گرامی،
موافقم که بهترین سیاستگر آن است که شم دیدن همه احتمالات فردا را داشته باشد تا گام های امروز را سنجیده بردارد.

ایکاروس
ایکاروس
1 سال قبل

بعید است که خانم وحدتی “خرد”ورز از روی نادانی نداند که معترضین چه جوان و دانشجو و دانش آموز باشند و چه میانسال و پزشک و متخصص ، همیشه با سرکوب و خونریزی حکومت جنایتکار اسلامی روبرو بوده اند. بعید است از روی نادانی نداند که هرگونه اعتراض مسالمت آمیز از طرف کارگران و مزد بگیران و حتی بازنشستگان برای حق و حقوق خود با سرکوبی و خونریزی و زندان و شکنجه پاسخ گرفته است. بعید است از روی نادانی نداند که وظیفه نایاک طی سالیان متمادی نه لابی کردن برای جلوگیری از حمله به ایران و آسیب به کشور بلکه مشاطه گری چهره سفاک و خونریز حکومت اسلامی و همکاری با “ظریف” برای “علاج” جنایتهای حکومت اسلامی بوده است. بعید است از روی نادانی نداند که همچون حکومت اسلامی بیشتر از یکماه “اغتشاشات” جوانان “احساساتی” را به عربستان و اسرائیل و … نسبت میدهد. آری ، “نادانی” او را باید در جای دیگری جستجو کرد.
کسانی همچون او که به هرگونه خیزش و قیام و انقلابی نگاهی سانتی مالیستی و بهداشتی دارند نمیدانند که قرار نیست ناگهان توده ها با رهبری روشنفکران “خرد”ورز ظاهر شده و یک انقلاب “ناب” و پاکیزه و بدون “خشونت”راه بیندازند و حکومت را با سلام و صلوات راهی زباله دان تاریخ کنند. شاید ایشان اطلاعات خودرا صرفا در مهمانی های سن خوزه به روز میکنند ولی اگر در کف خیابان بودند و در کنار معترضان، می دیدند که تا همینجا این “اغتشاشات” و برخوردهای “احساسی”، پایه های رژیم را به لرزه انداخته و همه اقشار جامعه را وادار به موضعگیری بر علیه حکومت کرده است شما نیستید که ببینید همین غیر جوانها و پدران و مادران علیرغم خشونت و سبعیتی که از جانب حکومت اعمال میشود و بعضا آسیبهایی به زندگی آنان وارد کرده است چگونه از جوانانشان حمایت و پشتیبانی کرده و زیر و زبر حکومت را به فحش و ناسزا کشیده اند. این “اغتشاشات” و “احساسات” و “خشونت”ها قطعا در ادامه پرفراز و نشیب خود وسعت آن بیشتر شده و بساط این حکومت ننگین و خونین را بر می چینند.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  ایکاروس

ایکاروس گرامی،
سپاس که مقاله را خواندید و نظر خود را بیان کردید.

محمودی
محمودی
1 سال قبل

بله این یک حرکتی است که احساسات نوجوانان را بر انگیخته وبه دلیل نبود الترناتیو میشه گفت حرکتی کور است

محمودی
محمودی
1 سال قبل
پاسخ به  محمودی

متوجه هستم .متأسفانه همینطور است روشن فکران خارج از کشور هم بنا به وصعیت آشفته دنیا و تحلیل غلط رخدادها میخواهند با تحرک احساسات دیگران به خود بقبولانند که تحلیل ما درست است

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  محمودی

آقای محمودی،
بسیاری از حرکت های اعتراضی خودجوش حرکت کور است اما سخن من درباره روشنفکران خارج نشین است که از آنها انتظار حرکت کور نمی رود.

سهیلا وحدتی بنا

دوستان عزیز، من سر فرصت به تک تک دوستانی که لطف کرده و نظر خود را نوشته اند پاسخ خواهم داد اما خواهش من از شما اینست که عنوان مقاله را هم بخوانید و قید را هم ببینید. من درباره شکل و شیوه و مفهوم و یا هیچ جنبه ای از مبارزات مردم در داخل ایران ننوشتم بلکه درباره وظیفه خارج نشین ها برای پیشگیری از موج سواری سیاسی و رهبرتراشی برای مردم ایران نوشتم. سپاس از لطف و دقت نظر همه شما.

محمدرضا مهجوریان
محمدرضا مهجوریان
1 سال قبل

خانمِ سهیلا وحدتی! بهتر است که از متّهم‌کردنِ مخالفانِ‌تان به احساساتی‌گری و نظایرِ این اتّهام‌های کِش‌دار و بی‌مقدار بگذرید. این حرف‌ها نه در حدّ شما است و نه در شأنِ این بحث‌ها. ” ارزشِ احساسات ” چیزی نیست که بشود آن را با یک قلَمَ انکار کرد. جنین انکاری به ویژه در بررسیِ روی‌دادهای اجتماعی/انسانی بسیار زیان‌بار است و البتّه شما بهتر از من بر آن آگاه هستید. شما احتمالاً فراموش کردید تا در نوشته‌ی‌تان – که به نوعی، بررسیِ مسائلِ اجتماعی/سیاسی/انسانی این روزهای کشور است – بر تفاوت‌های اساسی میانِ انواعِ احساسات و از جمله یکی از بدترین و مضرترین انواعِ آن، یعنی ” احساساتِ حزبی ” و احساساتِ سیاست‌مدارانه ” تأکید کنید.

بسیاری از تصاویری که از دورنِ کشور، از اعتراض‌های گروه‌های مختلفِ معترض به حکومتِ اسلامیِ ایران پخش می‌شوند بسیار بسیار گویاتر از خروارها نوشته‌ها هستند. یکی از این تصاویر، یک ویدئوی کوتاه است که همین امروز در ” اخبارِ روز ” منتشر شد. ویدئویی که لازم است که همه‌ی ما مدّعیان، البتّه با همه‌ی احساساتِ مان، با همه‌ی وجدان، و با همه‌ی شعورِ انسانیِ‌مان، بارها و بارها به آن نگاه کنیم و از خود بپرسیم : ” مبادا منظورِ این جوانانِ آگاه و زخم‌خورده من باشم؟ “.

من قصدِ توهین به شما یا کسِ دیگری را ندارم ولی آن ویدئو را این‌جا پای این نوشته‌ی شما می‌گذارم تا اگر احیاناً آن را ندیدید، تماشا کنید و به این پرسش پاسخ بدهید : چه کسانی در شمارِ این ” بی‌طَرَف‌های بی‌شرف ” هستند؟ و هم‌چنین، چه کسانی در شمارِ آن ” با طَرَف‌ها “یی هستند که حتّی همین ” بی طرف‌های بی‌شرف ” هم از آن‌ها با شرف‌ترند؟

[ من نتوانستم خودِ این ویدئو را این‌جا قرار دهم ولی نشانیِ آن را این‌جا می نویسم. ].

file:///C:\Users\PC\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\01\clip_image002.gif

 

https://t.me/AkhbarRouz/43545

سهیلا وحدتی بنا

آقای محمد رضا مهجوریان،
با کمال احترام باید بگویم که نوشته من اصلا و حتی به نوعی، بررسیِ مسائلِ اجتماعی/سیاسی/انسانی این روزهای کشور نیست!
سخن من فقط و فقط درباره خارج کشور و رهبرتراشی از خارج برای مردم داخل کشور است. خواهشمندم مطلب را دوباره بخوانید.

آنتی فا
آنتی فا
1 سال قبل

نکته قابل توجه ایفای نقش مشابه پادوهای ناتو در اوکراین و ایران است. در هر دو کشور فاشیسم را تبلیغ می‌کنند.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  آنتی فا

آنتی فای گرامی،
من تبلیغ فاشیسم را دست کم در میان ایرانیان در امریکا ندیده ام.

فرید ب
فرید ب
1 سال قبل

خانم سهیلا وحدتی یک اصلاح طلب جاودانی است. ایشان با حمله به سیاستهای بخشی از راست افراطی در میان مخالفان رژیم، گرد و خاکی به پا می کند تا پشت آن سنگر بگیرد و ماهیت اصلاح طلبانه ی همیشگی اش را پنهان کند. او به گله ی گرگ های حاکم که زعم ایشان به رمه (مردم) ناجوانمردانه یورش برده و قتل عام می کنند و ده ها سال است همین کار را می کنند، کاری ندارد، چرا که قبلا همه ی آن ها را بخشیده است. او در پشت سپر برساخته اش، همه ی اپوزیسیون را به صلابه می کشد، اما در تمام مقاله اش هیچ اشاره ای به حرکت های درست و اصولی چه در خارج و چه در داخل نمی کند.
او هم مثل رهبران نظامی رژیم، اعتراض کنندگان را همان جوانانی می داند که در خیابان به سر می برند و میلیون ها مردم پشتیبانی کننده و همدل با ایشان در محل کار و زندگی را «آدم» به حساب نمی آورد. او درک نمی کند که در یک جبهه ی جنگ، همه در خط مقدم نیستند.
او از مشارکت جمهوری خواهان مورد توجهش در گردهمایی برلین عصبانی است. او با دوگانه سازی احساسات و عقل، خیزش میلیونی هموطنان ما در خارج کشور را زیر سوال می برد و همه غیر از خودش را احساساتی و بی عقل جلوه می دهد. او هنوز الفبای سیاست را نمی داند که سیاست ورزی انقلابی محصول احساسات و عقل به صورت توامان است و دیگر هیچ اندیشمند معاصری نقش مثبت و موثر احساسات و اخلاق در درک و عمل سیاسی را نفی نمی کند.
او از حمله های حساب شده ی سلطنت طلب ها و مجاهدین به نایاک انتقاد می کند، و در پشت نایاکی هایی می ایستد که گویا علیه جنگ و مداخله ی نظامی آمریکا مبارزه کرده اند. حال آنکه روشن است اگر اطاق های فکری حزب جمهوری خواه و شبکه های نفوذش، راه حل تغییر مدیریت شده ی رژیم در ایران را (فشار حداکثری) پیش برده اند، نایاک نیز بعنوان اطاق فکری حزب دمکرات در پی استحاله ی رژیم به حکومتی وابسته به آمریکا از طریق میانه روهای رژیم سرکوبگر بوده است.
خانم سهیلا وحدتی هیچ اشاره ای به مواضع درست نیروهای سیاسی چپ نمی کند که در حین مبارزه با رژیم ضد بشری حاکم به مبارزه با جریانات وابسته ی دارای تابلو و نشان پرداخته و با عمل آنان مخالفت کرده اند. کافی است به جای نشستن احتمالی پای رسانه های آنچنانی ظاهرا انقلابی ولی همکار سپاه پاسداران، همین جایی که مقاله اش درج شده است را اندکی بکاود.
مقاله ی خود ایشان هم بیش از دیگران احساسی است و اتفاقا ارزشش به همین احساساتی است که نسبت به خطر موج سواری های سلطنت طلبان و مجاهدین و… نشان می دهد (او اسم سلطنت طلبان را نمی آورد). وگرنه، فاقد حداقلی از خردورزی است و پاسخی ندارد و نمی داند در چنین شرایطی«چه باید کرد» و به همین دلیل فقط داد و بیداد راه می اندازد. آیا جز آن است که باید با توده های مردم در همه جا چه خارج و چه داخل همراه شد، در کنارشان قرار گرفت. از آن ها آموخت و آموخت و اگر تجربه ای و دانشی هست، متواضعانه در اختیارشان گذاشت؟
به خانم سهیلا وحدتی باید گفت: عزیز در مقاله ات متاسفانه نه «زن» هست، نه «زندگی» و نه «آزادی» انگار هنوز معنا و مفهوم این جنبش عظیم را با گوشت و پوست درک نکرده ای.

طاهره خ
طاهره خ
1 سال قبل
پاسخ به  فرید ب

آقای فرید ب، حتمن میدانید که اصلاح طلبان از حامیان اولیه و نظر کرده اصلی طراحان پروژه کنونی میباشند. پس پرهیز از خشونت در دستور کار آنان نمی‌باشد. آنها از خشونت‌های جاری بعنوان اهرمی بهره میبرند، برای عقب راندن حاکمیت در عرصه داخلی (مشارکت دوباره در قدرت) و عرصه خارجی ( تسلیم کامل به امپریالیسم). پس نویسنده نمی‌تواند از منظر اصلاح طلبان حکومتی وارد بحث شده باشد!

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  فرید ب

آقای فرید ب،
بالاخره شما موافق تعیین حق سرنوشت خویش برای مردم ایران هستید، یا با آن مخالفید و فکر می کنید که غرب می تواند برای ما دمکراسی بیاورد؟

مارال سعید
مارال سعید
1 سال قبل

سهیلا جان، اندیشه-ی تو و منطق نهفته در آنرا خوب می شناسم و برایم عمیقاً قابل احترام است، و من در این مقال سعی در رد یا تأیید آن ندارم. اما بایست بگویم آنچه را که پیروان این اندیشه در صدد ترویج آنند را یک فرهنگ می بینم و “فرهنگ” کار یکروز و دو روز، یکماه و یکسال نیست، و از این منظر تا سرمنزل مقصود اندیشه-ی تو راه بسیار داریم.

بقول احمد: در خاورمیانه و کشورهایی همچون ایران با من بمیرم و تو بمیری و ریش گرو گذاشتن “دمکراسی” به دست نمی آید. تو زیادی بیرون مانده ای و در هوای دمکراسی نفس کشیده ای و به همین علت در برخورد با جنبش “زن زندگی آزادی” آکادمیک برخورد می کنی و داستان “مبارزات خشونت پرهیز” را تا حد یک ایدئولوژی تقلیل داده و چون برخی دین خویان می انگاری اگر به سمت راست صورتت سیلی نواختن سمت چپ صورتت را پیش باید برد.

در کشورهای خاورمیانه به دلیل “استبداد” دیرینه سال، مردم همیشه در میانه-ی اصلاح و انقلاب در رفت و آمدند و پرواضح است که همیشه این حاکمان مستبد بوده و هستند که صرفاً با زبان غل و زنجیر و اعدام با مردم سخن گفته و میگویند نه برعکس. اما تو از مردم به جان آمده، تحقیر شده، صغیر پنداشته شده و به خاک و خون کشیده شده انتظار داری خشم خود را غورت بدهند، دندان بر جگر نهند و خردمندانه بیندیشند؟!

علیرغم تمامی مسئولیت فردی و اجتماعی که در گفته هایت موج میزند، تو توقعی نابجا از این مردم داری. حق با توست باید از همه گیری و گسترش خشنونت آگاهانه جلو گرفت، اما چند نمونه کوچک را تو چنان عمومیت داده و میدهی که اصل داستان از چشمت پوشیده می ماند.

تو و من چه بخواهیم و چه نه، کشورهای جهان اول در مراودات خاورمیانه بنا به دلایل عدیده نقش بازی کرده و می کنند. اذعان به این گزاره به معنای دعوت از آنها نیست. اما نادیده انگاشتن نقش آنها در این مراودات نیز نابخردیست.

سیاست ورزی در جوامع خاورمیانه ای بیشتر به یک بندبازی مرگ و زندگی (نام و ننگ) شبیه است و هیچ تغییری در این کشورها نمی تواند آنگونه که تو می پنداری؛ پاک و منزّه و به دور از نقش دولتهای جهان اول صورت گیرد.

اینهمه گفتم تا بگویمت: با روضه خوانیهای مصلحانه نمی توان چشم انتظار تغییری اساسی در ایران بود. آنچه را بعنوان غایت مطلوب شناخته ای و می پسندی یک فرهنگ است که نیازمند تمرین و عبور سالها و دهه هاست، باید به دنبال راهبردهای عملی در راه رسیدن به آن غایت مطلوب بود.  

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مارال سعید

مارال سعید گرامی،
سپاس از توجه و پاسخ شما. با جوشش های درون ایران ما فرصت سالها و دهه ها صبر کردن را نداریم و باید هرچه زودتر به خود آییم تا آنچه بر بسیاری از کشورها پس از بهار عربی رفت بر ما نرود. وظیفه خارج نشین ها در دفاع از مبارزات مردم ایران ورای شرکت در تظاهرات است و نیازمند کنشی آگاهانه و فعالانه است.

کاوه
کاوه
1 سال قبل

طی همین سال گذشته ما شاهد کشمکشهای سیاسی جریانات مختلف برای کسب رهبری طبقه کارگر و سایرزحمتکشان بودیم. حوادث چند ماه گذشته نشان داد نه تنها روشنفکران بلکه سازمانها و جریانات سیاسی خارج نشین از واقعیتهای ایران بدورند و نه. تنها قادر به رهبری جنبشی نیستند بلکه کمتری تاثیری روی این خیزش‌های مردمی ندارند. کدام استراتژی وتاکتیکی اجازه می‌دهد که یک خیزش اعتراضی در یک مسئله فرهنگی به یکباره به جنبش سرنگونی تبدیل بشود. کدام تحلیل از شرایط و بالانس توان وقدرت بین معترضین و حکومت مجوز چنین کاری را می‌دهد. آیا شما از خون جوانان و حتی خردسالانی که توسط جنایتکاران رژیم بر زمین ریخته میشود احساس مسئولیت نمیکنید؟ من هم‌مثل شما دلم آکنده از درد است ولیکن وظایف رهبران سیاسی، اگر بخواهند و بتوانند با آن عمل کنند، هدایت جنبش اعتراضی است تا با مکترین هزینه بیشترین موفقیت را بدست بیاورند. صحبت من نه در باره مجاهدین و سیاستهای کشورهای متخاصمی است که میخواهند ایران برده وار تابع آنان باشد، اهداف اینان مشخص است و برای رسیدن به این اهداف از همه امکانات استفاده می‌کنند. این را برای آگاه کردن مردم از اهدافشان باید با صدای رسا فریاد زد، اما شانه خالی کردن از وظایفی که پیش رو هست با ارسال پیام همدردی و محکوم کردن رژیم و حتی سایر نیروها ستیزه گر خارجی فاقد نقش واقعی نیرو های سیاسی مردمی هست. در پایان امیدوارم این خیرش مردمی راه درست را قبل از فرسوده شدن توانش بیابد، نیروهای خارجی نقشی مسئولانه تر از آنچه تا بحال انجام داده اند انجام بدهند.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  کاوه

کاوه گرامی،
نیروهای خارجی شاید کمترین تاثیری دوی این خیزش های مردمی نداشته باشند ولی می توانند بر آنچه در خارج از کشور می گذرد بسیار تاثیر گذار باشند. تاکید بر حق تعیین سرنوشت خویش و تعیین حاکمیت توسط مردم ایران که از پایه های بنیادین دمکراسی است دارای اهمیت فراوان است و خارج نشین ها در این زمینه نقش عمده ای دارند تا از نقض این حق مردم ایران توسط دولت های غربی پیشگیری کنند.

رمه پاطلا
رمه پاطلا
1 سال قبل

ای کاش نویسنده که خود را شبان می‌پندارد، فقط کتاب نه چند مقاله راجع به جنبش‌های نوین اجتماعی می‌تواند تا این همه کی‌بورد سیاه نکند، خوشبخت کسی است که وقت بازنشستگی را بداند

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  رمه پاطلا

رمه پاطلای گرامی،
نوشته شما تبعیض علیه سالمندان است. هرکسی صرف نظر از سن و سال حق بیان دارد. به عنوان یک مدافع حقوق بشر به شما توصیه می کنم که به حقوق همه شهروندان احترام بگذارید و در عمل تمرین دمکراسی کنید.

مهرداد
مهرداد
1 سال قبل

ظاهر نویسنده دنبال فرصتی بود که خودش از این آب گل آلود کمی مجاهد بگیرد! فقط با رجوع به قانون ۳ ایزاک نیوتون میتوان دریافت که اینگونه موضعگیری ها بود که سبب تقویت مجاهدین شد. وگرنه آنها هم تا الان مثل شما اکسپایر شده بودند.

در شورش ها و قیام های آتی اینجور مقالات نه چاپ میشوند و نه خواننده خواهند داشت. آنزمان نسل جدید تر پا به عرصه خواهد گذشت و تومار رژیم دختر کش را در هم خواهد پیچید.

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مهرداد

مهرداد گرامی،
سپاس از وقت شما.

نصرت درویش
نصرت درویش
1 سال قبل

درود بر شما خانم وحدتی

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  نصرت درویش

سپاس از توجه شما.

مازیار
مازیار
1 سال قبل

«مزدبگیران اسراییل و عربستان سعودی و … هم هستند که به صورت سازمان یافته تلاش دارند تا تظاهرات را به اغتشاش تبدیل کنند و آشوب بیافرینند و سعی در شلوغ سازی و به خشونت کشیدن تظاهرات مسالمت آمیز مردم دارند»
خانم وحدتی آیا رژیم عامل اصلی به خشونت کشیدن و سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مردم نبوده است؟
بهتر از این نمی شود در لفافه حکومت جانیان اسلامی را تبرئه نمود.

کمال
کمال
1 سال قبل
پاسخ به  مازیار

آقای مازیار شما فقط یک طرف را عامل خشونت میدانی در صف مخالفان حکومت خشونت طلب وجود ندا رد؟اساسا شعار مرگ بر خامنه ای و امسال سال خون است سید علی سرنگون است دعوت به خشونت نیست؟ممکن است بگویید حکومت مردم را مجبور به دادن این شعار ها کرده است من این حرف را قبول ندارم سرنگونی طلبان به دنبال سرنگونی هستند و طبیعی است که چنین شعا هایی را بدهند شعا ر هایی که بطور طبیعی به درگیری با حکومت می انجامد ای کاش این جنبش هم می توانست مانند جنبش کار گران و معلمان مطالبه محو ر بماند که در آن صورت قادر به جزب بیشتر مردم و موفقیت بیشتر بود

سهیلا وحدتی بنا
پاسخ به  مازیار

آقای مازیار،
شما خوب می دانی من از چه صحبت می کنم و عامدانه خلط مبحث می کنی. آن چه را که حکومت انجام می دهد سرکوب می نامیم، نه اغتشاش. حکومت دارد با خشونت تظاهرات را سرکوب می کند. اما برخی فیلم هایی که از ایران می رسد گاه پرتاب کوکتل مولوتف و آتش زدن و کتک زدن بسیجی ها را نشان می دهد که در راستای تظاهرات مسالمت آمیز مردم نیست و با هدف خبرسازی انجام می شود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


85
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x