شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

نگاهی به هنر اعتراضی در جنبش انقلابی مردم ایران – سلیمان بایزیدی

هنر و ادبیات اعتراضی که در موقعیت انقلابی، هنر و ادبیات مقاومت نیز عنوان می شود یکی از ابزارهای مهم و تاثیرگذار برای شکل دادن فضا و شور انقلابی است که غالبا با بهره گیری از خلاقیت،یک فرم و محتوای جدیدی را می آفریند که در آن نه فرم به عنوان عنصر اصلی برجسته می شود و نه صرف محتوا که به نسبت کلام و زبانِ آفرینشی که دارد از فرم متمایز شود. زبان هنر و ادبیات اعتراضی در واقع حامل یک جهانبینی یا یک ایدئولوژی مسلط نیست و به همین خاطر متاثر از کلامِ خیابان و شعارها و دیوارنوشته هایی است که در ساختار هنری و ادبی جای می گیرد و هدف از آفرینش آن، تولید یک پیام خاص در روزشمار انقلاب است. خلق این نوع اثر هنری یا ادبی در تدوام تظاهرات و خیزش مردم آن مفهوم حقیقی خود را پیدا می کند و به همین خاطر مولف،سازنده و سراینده ندارد و غالبا مالکیت شخصی بر ژانر هنری و ادبی نمی تواند ویژگی انقلابی بودن آن را حفظ بکند و به همین دلیل، مفهوم اشتراکی و همگانی هنر خیابان زمانی ارزش واقعی خودش را پیدا می کند که محتوای آن برگرفته از خیابان باشد.

هنر و ادبیات اعتراضی کُنش گرا
 
در یک بستر انقلابی است که موسیقی و آواز و نوای ساز به خیابان می آید و نقاشی از گالری های مجلل بر روی دیوارهای شهر نقش می بندد و نمایش نیز به جای اجرا در آمفی تاتر در نمایش خیابانی تجلی پیدا می کند و تنها در آن هنگام است که شعر نیز در همسرایی انقلابیون پدیدار می شود و این آغاز آفرینش یک صورتبندی نو در هنر و ادبیات است که مبنای آن نه صرفا تحریک کننده و برانگیختن احساسات بلکه تغییر دادن شکل های متداول شعار به زبان ادبیات است.یکی از دلالیل عامه پسند شدن یا به عبارتی گسترش این شیوه از بیان در قالب اعتراض با رویکردهای ضد تعرض آن زبان و فرم مینی مال است که از شرح و توضیح فاصله می گیرد و دیگر اینکه هیچ حکمی صادر نمی کند و بنا به همین خصلت، زبان آن تلفیقی از زبان مردم در کف خیابان است و زبان ادبی و هنری که تا حد ممکن از استعاره و تشبیه و نشانه دوری می جوید و در عین حال که صریح و بی پرواست،از فرم و ساختار خود نیز پیروی می کند.
هنر و ادبیات اعتراضی قبل از هر تعریفی کنش گرا است و با عناصر و جنبه های زیبایی شناختی هم بیگانه نیست زیرا در انحصار ساختارهای قدرت فرهنگی طبقه حاکم قرار نمی گیرد و نظام سلطه نیز نقشی در بازنمایی آن ندارد و به همین خاطر هنر اعتراضی کنش گرا توجه اش معطوف به طبقات فرودست و به حاشیه رانده ها است.
رشدِ هنر و ادبیات اعتراضی کنشگر در فضای عمومی در گرو وارد شدن به صحنه جامعه و مشارکت فعال در تحولات اجتماعی است و ارتقای آگاهی طبقاتی و اجتماعی و توانمدسازی نیروهای فعال در خیابان را به مثابه یک اصل مشارکتی می پذیرد.اعمال تغییر در زبان کنشگری هنرمند را باید از زاویه یک گفتمان انقلابیِ مترقی بررسی کرد که در آن روبنا بنا به نیاز و ضرورتی که دارد از سیاسی شدن هنر به مفهوم عام آن گریزان است و نقش فعال آن را تنها باید در متن یک رویداد یا در یک موقعیت خاص و ویژه دید که با برخورداری از ابزارهای اجتماعی موجود در صدد تقویت صدای مردم است و نباید انتظار داشت که هنر و ادبیات اعتراضی به مثابه یک پدیده ی مستقل،نقش رهبری و سازماندهی خیزش انقلابی را ایفا کند. هنر کُنشگر با حفظ روند همگرایی یک روش شناسی و استراتژی با اهداف معین دارد که در مفهوم زبان خود را بازتعریف کند. از جنبه های زیبایی شناختیِ هنر و ادبیات کنشگر باید به این نکته اشاره کرد که خاستگاه آن برآمده از یک فرایند جبری است بدین معنا که الزاما خود را با امر واقع در خیابان می بیند و تصویری که از خودش ارائه می دهد متفاوت تر از آن چیزی است که در فرم واقعی آن می بینیم.هنر اعتراضی کُنشگر برای ابراز وجود در موقعیت انقلابی  از عنصر خیال بهره نمی گیرد مگر زمانی که خیال و رویا ابزاری برای بیان واقعیت های اجتماعی باشد و حتی در آنصورت نیز از شیوه بیان گزارشی و ژورنالیستی پرهیز می کند. در هر صورت این ماهیت گذرا و مقطعی دارای زمانبندی مشخصی است و قطعا بعد از پیروزی انقلاب شکل و ساختار هنر اعتراضی به همان حالت پیشین خود باز می گردد و اینبار در شکل یادآوریِ با محرک مناسبت و گرامیداشت و روایت تاریخی نمایان می شود.
هنر اعتراضی مفهومی فراتر از یک ابژه ی هنری است که نظام کالایی آن را تعریف کرده است.گسترش مرزهای زیبایی شناختی در هنر خیابان درمتنِ یک موقعیت انقلابی از ساختار سنتی و انحصاری هنرِ سانسور شده و همچنین خودسانسور با یک ساختار فرآیندمحور مشارکتی در سیمای انقلاب به مثابه امر واقع با جلوه ای پر شور ظاهر شده است.این هنر فارغ از جنبه های شعاری که دارد، بنیان گذار یک تحول بزرگ برای شکستن کلیشه های معمول در هنر و عبور از ابتذال است و چه بسا برای شناختن عنصر کشف و شهود در هنر اعتراضی خیابان نیازی به جستجوی حقیقت نیست زیرا خیابان در سیمای مدرنیته نماد و مظهر عریانی اندیشه و تفکر است و مکاشفه شخصی برای تفسیری متفاوت از آن به همان اندازه بی معنا است که جستجوی حقیقت در یک دروغ مطلق.
کنش خود امری انقلابی است و هنر زاده ی آن است که نه هویت خود را انکار می کند و نه در دام وهم می افتد. اساس این کنشگری خلاقانه در هنر اعتراضی بر این اصل استوار است که مخاطبِ از جنس خودش را می طلبد و آن مخاطب نه اجاره ای است و نه خریدنی زیرا هیچ عنصر مادی در ساختنش دخالتی ندارد.

هنر مقاومت

اگرچه هنر مقاومت را به عنوان راهی برای نشان دادن مخالفت با نظام های توتالیتر و تمامیت خواه تعریف کرده اند ولی صرف مخالف خواندن هنر مقاومت با این نظام ها نمی تواند ما را از این مسئله منحرف سازد که شالوده ی آن بر اساس ساختن یک دژ مستحکم علیه ضد انقلابیون است که هدف نهایی آنها شکست دادن انقلاب است و در اقدام بعدی آفرینش یک هنر مبتذلِ مجیزگو است که صاحبان قدرت از آن برای خنثی کردن تاثیرات هنر مقاومت بر جامعه از آن استفاده می کنند. رسانه های حکومتی در راستای تحقق بخشیدن به اهداف خودشان متوسل به استفاده از ابزار مظلوم نمایی،برانگیختن احساسات ملی و همچنین مذهبی می شوند. حلقه وفاداران نظام رو به زوال چاره ای ندارند جز اینکه هنر مجیزگو را تمجید و ستایش کنند و در مقابل آن هنر مقاومت با اتکا به سلاح آگاهی، وجدان بیدار جامعه است.
آنچه که هنر مقاومت را از هنر اعتراضی متمایز می سازد دو رویکرد ارگانیک در رابطه با سیر تحولات اجتماعی و سیاسی است که هنر اعتراضی در بستر شکل گیری اولین جرقه های اعتراضات، ققنوس وار از ضمیر هوشیار خیابان سر برون می آورد و فرم و محتوای آن نیز بیشتر متکی بر رویکردهای انتقادی است زیرا هنوز فرآیند تکامل اعتراض به موقعیت انقلابی فراهم نشده است.هنر مقاومت در فضای انقلابی و همزمان با یورش ضد انقلابیون به سنگر تبدیل می شود و در مقابل تهاجم نیروهای سرکوبگر به مقابله تند و مستقیم روی می آورد.زیبایی شناسی انتقادی و توصیف و تشریح وضع موجود در هنر مقاومت تبدیل به رویکردهای تهاجمی می شود و شعر تفنگت را بر زمین بگذار به رپ خوانی سوراخ موش بخر تبدیل می شود.هر چه قدر این تهاجم بیرحمانه تر شود،مفاهیم نیز تغییر می کنند و انتقال حس و همچنین ثبت لحظه از فضای اعتراضی در موقعیت جدیدی قرار می گیرد که دوره فراز و فرود خود را با آزمون و خطا پیموده است و به آخرین مرحله تکامل در فرم و محتوا رسیده است.یکی از مشخصه های هنر مقاومت موجز بودن و گویا بودن آن است که بازتاب دهنده ی یک پیشروی اجتماعی در ساحت یک وضعیت سیاسی گذرا و ناپایدار است.نا گفته نماند که هم در هنر اعتراضی و هم در هنر مقاومت ایده همواره مقدم بر تصویر و نشانه است و نقطه پیوند هنرمند و جامعه،ایده ای است که صاحب اثر از جامعه می گیرد.در این رابطه دوسویه هنرمند و جامعه، او از قدرت تحلیل بالایی به نسبت گذشته برخوردار شده است و هنرمند پرورش یافته در روند انقلاب اکنون با ظهور یک جهانبینی تازه که باید قلمرو زیستی و حیات هنری اش را در آن تعریف کند به میدان مبارزه قدم می گذارد.خیابان به عنوان تجلی ناب قدرت با حفظ سنگربندی های انقلاب با هنر مقاوت در هم می آمیزد و این یگانگی در کلام و تصویر بیانگر آن است که شاخص های یک هنر ناب و ممتاز را نه در استودیوهای ضبط موسیقی بلکه در همسرایی کُر انقلابیون باید دید.

نقش رپِ اعتراضی در ایجاد کُنش همدلانه

از اعتراضات ۸۸ به اینسو، هیپ هاپ در موسیقی اعتراضی نقش چشمگیری به نسبت مقاطع پیشین خودش داشته است و در ایران این نوع از موسیقی اعتراضی سابقه طولانی ندارد با این وصف هیپ هاپ در سیمای یک خرده فرهنگ با پیشینه و سابقه طولانی تر در غرب همواره در نقش یک موسیقی اعتراضی و پرطرفدار ظاهر شده است.
موسیقی رپ و فرهنگ هیپ هاپ اگر چه به عنوان یک شیوه از اعتراض مدرن شناخته شده است و بسیاری از منتقدان هنر، آن را بخشی از تغییرات بنیادین در شکل و ساختار موسیقی مدرن معرفی می کنند و باور دارند که این نوع موسیقی عبور از قالب های سنتی و کلاسیک موسیقی است که بیشتر متکی بر جنبه های آنارشی است. آنچه که در رپ حائز اهمیت است نوع نگاهی است که به جهان پیرامونی دارد.رپر برای بیانِ اعتراض از زبان خیابان استفاده می کند و دخل و تصرف او در آرایش جملات و انتخاب واژگان و تغییر آن به کلام مناسب تر بسیار محدود است و به اقتضای وضع موجود از ورد به آن خودداری می کند.مخاطبین این نوع موسیقی در واقع صدای خودشان را نه در کلام بلکه در یک فرم جدیدی از بازگویی خلاقانه می بینند که مبنای آن ایجاد یک کنش همدلانه است. در موسیقی رپ فرم و قالب شکسته می شود و کلام محور بودنش متاثر از احساس و همدلی جمعی است.در زبان اعتراضی رپ هیچگاه محتوا نمی خواهد که تفکر یا یک ایدئولوژی را به مخاطب تحمیل کند زیرا پایه و اساس آن بر پرسشگری آگاهانه و به چالش کشیدن سلطه چه در بُعد فردی و چه در بُعد جمعی آن است. صاحب اثر در تولید محتوای رپ اعتراضی نقشی ندارد و سراینده آن مردم هستند.نقش رپر تنها بازگویی و ایجاد همان کُنش همدلانه ای است که بدان اشاره کردم.
رپر منتقدی است برآمده از طبقه فرودست و معترضی است شورشی و عصیانگر که برای او رنج طبقاتی همچون یک تجربه مشترک به زبان اعتراض بیان می شود و این به منزله ی قرار گرفتن در متن یک موقعیت ویژه است که هنر بنا بر تعاریف سنتی اش محدود به مضامین و تکنیک های روایی و لحن آن نمی شود.روایت درونی رویدادها در مقیاس بزرگتری از محتوای صرف به تجربیات جمعی و زیست هنرمند به عنوان بازگو کننده آن بدون دخالت دادن اغراق در رپ اعتراضی در واقع یک بستر تاریخی را به مخاطب نشان می دهد که محدود به مکان و زمان نیست اگرچه در موقعیت های مختلف ممکن است محتوای آن به نسبت نوع اعتراضات تغییر کند ولی ماهیت همانگونه است که باید باشد.
برانگیختن کنش همدلانه برای شنیده شدن صدای طبقات فرودست،به حاشیه رانده شده ها،مطرودین و همچنین گروه ها و طبقات اجتماعی است که صدایشان شنیده نمی شود و به همین خاطر جلب ترحم و دلسوزی و نشان دادن اشک و مویه جایی در این هنر اعتراضی ندارد.

سخن پایانی

تحولات اجتماعی که منجر به انقلاب های بزرگ می شود را باید درتسریع روند آگاهی طبقاتی دید و نقش هنر به مثابه یک روبنا می تواند کارنامه درخشانی در بازسازی ساختار اجتماعی داشته باشد.سرودهای خیابانی و رپ اعتراضی برای اعتلای جامعه ای است که قبل ازهرچیز آبستن یک رویداد تاریخی بزرگ است و مشارکت هنرمندان خیابان در کانالیزه کردن یک موج نوی هنر اعتراضی می تواند سیمای متفاوتی از جامعه ما را نشان دهد که متکی به نیرو و قدرت نسل جوان است.مخالفت و دشمنی جمهوری اسلامی و رسانه های وابسته به سپاه پاسداران با موسیقی اعتراضی به ویژه رپ بیانگر این مسئله است که آنها با پیش کشیدن ارزشهای اخلاقی طبقه حاکم که فاقد مشروعیت است به عنوان ابزاری برای مقابله حلقه وفاداران خود به این هنرمندان استفاده می کنند.خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسدران درتاریخ سوم دی ماه ۹۷ سرمقاله را با مضمون آنچه که از موسیقی “رپ” نمی‌دانید! منتشر کرده است که در آن به صراحت می گوید در این آشفته بازار، کشورما نیز از موسیقی رپ مستثنا نشد و اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، بسیاری از خوانندگان جوان به آن روی‌ آورند. اما چون بیشتر محتوای اشعار “رپ” حاوی الفاظ نامناسب، اعتراض، خشم، توهین و ناسزا بود، جامعه فرهنگی و نخبگان موسیقی سنتی به آن اعتراضات فراوانی را وارد آوردند تا جایی که قوانین بازدارنده‌ای برای آن وضع شد.خبرگزاری تسنیم در ادامه می گوید امروزه عمدتاً اندوه، غم، خشم و اعتراض، در موسیقی رپ تجلی می‌کند و به همین دلیل، مورد توجه و علاقه بسیاری از جوانان قرار گرفته است. از سوی دیگر، از آن‌جایی که تولید این نوع موسیقی، به‌علت عدم انتشار آلبوم و کسب مجوز هزینه خاصی در بر ندارد، هر فردی، در هر استریویی با شعری که محتوا و استحکام ادبی ناچیز، اما مضمون اعتراض‌گونه داشت، خود را “رپ خوان” دانسته و مبادرت به تولید قطعات موسیقی کرد و متاسفانه همین روند زمینه‌ساز رشد قارچ‌گونه خوانندگان رپ در ایران شد.

اتخاذ چنین رویکردهای نفرت انگیزی به هنر اعتراضی صرف نظر از اینکه من و شما علاقه داشته باشیم یا نه این واقعیت را برجسته می کند که هراس آنها از گسترش و مقبولیت این هنر در نسل جوان به دلیل ایجاد یک بستر وسیع و فراگیر است که رپ اعتراضی می تواند در جایگاه خودش بازتاب دهنده صدای انقلاب باشد و اگر رسانه های وابسته به سپاه برای موسیقی سنتی اشک تمساح می ریزند نه به این خاطر که اساسا حامی و ترویج دهنده موسیقی سنتی در جامعه ایران هستند بلکه هدف نهایی آنها قرارگذاشتن دو نسل در مقابل هم و ایجاد یک حصاری است با دیوارهای بلند که دو نوع موسیقی را با طرفدارانی که دارند از هم جدا سازند.آنها با همان صراحت و روشنی می گویند که موسیقی سنتی حکومتی است و موسیقی رپ اعتراضی بنا به ماهیتی که دارد ضد حکومتی است و آنچه که مایه خرسندی است اینستکه اگر رسانه های وابسته به سپاه پاسداران از رشد قارچ گونه ی هنر اعتراضی شکوه می کنند،نشان از آن دارد که ترس آنها بیش از آنکه ناشی از رشد این نوع موسیقی باشد از گسترش اعتراضات می هراسند.در پایان به این نکته هم اشاره کنم که تقویت صدای بی صدایان باید رسالت چپ پیشرو و مترقی باشد. 

https://akhbar-rooz.com/?p=178177 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x