آیا ملتی که راهپیمایی های ده‌ها هزار نفری در بیشتر کشورهای آمریکا و اروپا و اخیراً قریب به یکصدهزار نفری در برلین برگزار می کند، نیازمند کمک خارجیان است که از پیش، ملت را وام‌دار بیگانگان می سازد؟ آیا این پیشنهاد حتی از یک سیاستمدار محلی و نیم بند هم قابل قبول است؟ آیا ایشان معنی این وابستگی‌ها را نمی دانند؟ با این‌حال، مشخص نیست ایشان در کجای معادلات بین المللی ایستاده اند
چندی قبل در آخرین مصاحبه تلویزیونی آقای رضا پهلوی، ایشان به چند نکته مهم نیز اشاراتی نمودند. از جمله در مورد مسئولیت آینده که اظهار داشتند من هیچ مسئولیتی نخواهم داشت و فقط در راه برقراری دموکراسی برای مردم میهنم مبارزه می کنم. دروغی قدیمی که بارها تکرار شده است. ایشان هرگز بیان نمی‌دارند که از سلطنت دست شسته و استعفا می دهند و عملاً ده‌ها سال است که از این کار طفره رفته اند و همواره با تأکید بر دموکراسی، سعی در به انحراف کشاندن نیات مرموزانه خود دارند. از طرفی، مادرشان خانم فرح پهلوی، اظهار می‌دارند که خانم «نور» ولایت عهد آینده ایران خواهند بود. اظهارات یک بام و دو هوای این خانواده تمامی ندارد. ضمناً ایشان نمی دانند هر شخصی که به ایران بازگردد، می بایست در بازگشت، پاسخ چپاول خود و اسلاف خود را روشن نموده و مشخص نماید؛ قانونِ از کجا آورده ای بر همه خواهد گذشت. چه کاره بوده ای و از چه منابعی طی این مدت گذران زندگی نموده ای. امثال ایشان و خاوری ها و ثابتی ها و انصاری ها در کشورهای خارجی بسیارند که اموال ملت ایران را ربوده و به سرقت برده اند و ضمناً هوای وطن هم می کنند تا بار دیگر به چپاول ثروت این مردم بپردازند. ثروت چپاول شده شاه فقید چه شده است و آیا نباید به ایران و ایرانیان بازگردانده شود؟
نکته مهم دیگر آنکه، از «صندوق اعتصابات» سخن گفتند که درواقع، خودِ صندوق گامی مثبت است؛ اما می‌فرمایند، این صندوق می تواند از تمامی منابع خارجی و کشورها کمک بگیرد. این نکته ای بسیار حساس است. آیا ملتی که راهپیمایی های ده‌ها هزار نفری در بیشتر کشورهای آمریکا و اروپا و اخیراً قریب به یکصدهزار نفری در برلین برگزار می کند، نیازمند کمک خارجیان است که از پیش، ملت را وام‌دار بیگانگان می سازد؟ آیا این پیشنهاد حتی از یک سیاستمدار محلی و نیم بند هم قابل قبول است؟ آیا ایشان معنی این وابستگی‌ها را نمی دانند؟ با این‌حال، مشخص نیست ایشان در کجای معادلات بین المللی ایستاده اند. مگر خود ایرانیان که جان بر کف به خیابان ها آمده اند، از تقدیم و تأمین کمک به اعتصابیون خود عاجزند؟ ما جان نمی دهیم تا اسیر بیگانگان گردیم و عالیجناب، ما را از قبل، وام‌دار بیگانه و پیش‌فروش فرمایند. آیا کسانی که اولین گام را این چنین برمی‌دارند، شایستگی ادامه راه دارند؟ آیا بهتر نیست ایشان لطف نموده و دست از سر ملت ایران بردارند؟
من بصورت اتفاقی وارد این سایت شدم و چندتا مطلب خوندم. حقیقتا شگفت زده شدم که چقدر شما از مرحله پرتید.
من کارم تو بازار تهرانه با قشر کارگر سر و کار دارم، سالها دنبال ی نفر می‌گشتم بین مردم عادی که چپ باشه، نبود که نبود. من چپ ها رو فقط تو نت میبینم.
این مردمی که من میبینم در صورت پیروزی انقلاب بدنبال انتقام از مسببان فاجعه ۵۷ ن.
خلاصه که این بوی کباب نیست، هر داغ میکنن، با جون خودتون بازی نکنید.🤣🤣
خیلی بجا و درست است.این خانواده با ادعاهای پوچ خودشان تا امروز ضربه بزرگی به انقلاب زده و موجب دوام رژیم بوده اند.همانند اربابان غربیشان.مردم هر روز در ایران کشته داده و بخاطر مبارزاتشان اعدام شده اند.اینها چکار کرده اند به غیر از دستبوسی غرب.اربابان اینها در ۹۸ بجای حداقل حمایت ساکت بودند.چرا؟چون مردم کف خیابان برای اینها مهم نیستند.منافعشان الویت است.
بادرود
انتقاد نیروهای موجود از یکدیگر لازمه یک جنبش زنده و پویا است و سلامتی جنبش را تضمین می کند ولی جلوگیری از یکدیگر برای فعالیت در این جنبش, من را یاد شعاری می اندازد که در ایران توسط مبارزین فریاد می شود ( اگر باهم نشیم یکی یکی کشته می شیم).
با آرزوی سلامتی و پیروزی
پرسشی مطرح است آیا حرکات فرصت طلبانه شخصی بنام رضا پهلوی ناشی از اراده شخصی اوست یا خیر،گردانندگانی دارد که به او فهمانده اند که باید فعال شوی و خودی نشان دهی تا ببینیم شرایط ایران و مردم ایران چگونه خواهد شد آیا شرایط بگونه ای می شود تا با ترفندی بسمت احیای استبداد دیگری برویم و تو را غالب و قالب کنیم یا خیر مردم ایران برای همیشه هر نوع استبدادی را به سطل ذباله ای که آنرا ذباله دان تاریخ می گویند انداخته اند و خواهند انداخت و شرایط را هم بگونه ای خواهند کرد که دیگر هیچ کس توان رفتن به سراغ زباله دان را نمی یابد که آن ذباله را با بزکی بخورد مردم دهد.
وقتی زندگی این شخص را مورد توجه قرار دهیم متوجه می شویم فردی بوده که در لاک خودش بود و مشغول به زندگی همراه با تفریح و با نمادهایی از عیاشی گری بوده و هست که خرج این زندگی عیاش گونه اش توسط مامانش تامین می شده است و خواهد شد. اینکه
مادرش از کجا آورده است که خرج او را هم می پردازد و این ریخت پاش ها و بذل و بخشش ها را انجام می دهد پرسشی است که بررسی اموال آنها نیاز به دادگاه تاریخی است.
با این سابقه زیستی که رضا پهلوی داشته و دارد
می بینیم گردانندگانی او را به گرداندن در می آورند و به او دستور فعال شدن را می دهند. در نمایش هایی می بینیم ، این فرد در ابتدای کارش نشان داد نه دانش لازم را دارد و نه توان ارائه نظرات بدون پرت و پلا گویی را
و نه می تواند بدون تناقض گویی نطقی داشته باشد.
و جالبست مادرش چون امیدی به این دست پروده خود ندارد نوه اش را بعنوان احیای کننده ارث خاندانش معرفی کرده است آنهم ارثی که به گواه دادگاه تاریخی ارثیست که بخاطر دزدی از اموال مردم ایران و دزدی از روند مبارزاتی برای این خاندان بوجود آمده است آنهم بخاطر احیای استبدادی جدید.
پرسش مطرح است که می تواند آنرا پرسش اصلی دانست: چرا گردانندگانی او را فعال کردند این گردانندگان از چه نگرانند که او را روی صحنه فرستادن تا فرصت طلبانه نمایش های طنز گونه ای را به نمایش بگذارد؟
تمام این نمایش ها ی افراد فرصت طلب مانند ایشان را باید در این دید که مردم ایران در روند تحولخواهی اشان در پی حذف هر نوع استبدادی هستند آنهم بدین دلیل:
می دانیم کشور ایران در این منطقه یک بار کهن فرهنگی را با خود حمل کرده و می کنند و تجربه شده است هر حرکت تحولخواهی که در این سرزمین انجام شود این حرکت محدود به کشور ایران نخواهد شد بی گمان این حرکت تحولخواهی به اطراف سرایت خواهدکرد و مردمان منطقه که بگونه ای بخشی از فرهنگ کهن ایرانی را با خود دارند نیز به حرکت در می آیند.
در صد وچندسال اخیر در کشورمان سه حرکت تحولخواهی شکل گرفته است:
۱- مشروطه۲- جنبش ملی شدن نفت ۳- انقلاب ۵۷. به دلایلی هر سه شکست هایی را داشتند و در هرسه بعد از شکستشان بطریقی استبدادی احیا شد آنهم با فریبکاری هایی که از طرف استبداد خواهان انجام گرفت.
در هر سه شکست هم متوجه شدیم استبدادی خواهی از هر نوعش نگران پیروزی آزادی و دمکراسی خواهی در این سرزمین بودن و هستند؛ چون استبداد خواهان می داند با پیروزی آزادی خواهان و دمکراسی خواهانو محقق شدن آزادی و دمکراسی بساط هر چپاولگری هم در کشور و حتی با گسترش روحیه تحولخواهی درمنطقه در کلیت منطقه بساط چپاولگری نیز برچیده خواهد شد.
در دنباله مطالب پرسشی بدین شکل نیز مطرح می شود:
چرا فعال کردن رضا پهلوی که نماد استبداد دیگریست در دستور کار گردانندگانی که ضد آزادی و دمکراسی هستند قرار گرفته است!؟
باید گفت حرکت تحولخواهی ایرانیان در این مرحله به شکل خاصی نمود یافته و برجسته شده است که این شکل خاص گویای یک رنسانس فرهنگی و سیاسی در کشور است که این رنسانس فرهنگی و سیاسی اثر گذاری خاصی را در منطقه خواهد داشت. این رنسانس عبور از هر نوع استبدادی را نوید داده و می دهد و برجسته کرده است این رنسانس حقوق اولیه انسان را بدور از تحمیلات دینی، قومی، ایده لوژیکی استبدادی و بطور کلی بدور از هر نوع استبداد خواهی و استبداد پذیری تعریف کرده است و خواهان است.
این روند و این نمایش مردم کشورمان چند گروه را به وحشت انداخته است:
۱- دین خواهانی که بقای دینشان به پذیرش روحیه استبداد خواهی و استبداد پذیری مردم می دانند.
۲-نظام های سیاسی منطقه که بر پایه استبدادهایی پی ریزی شده اند.
۳-کشور های منطقه حتی دورتر از منطقه که تحقق مناقع کشورشان آنهم بر اساس چپاولگری از کشور دیگر، در وجود مستبد حاکمی می بینند.
۴-بساط شیعه گری که از چهارده قرن قبل توانسته یک نظام اقتصادی انگلی و مفت خوری را در منطقه و کشور پی ریزی کند و همچنین توانسته یک نظام آموزشی فریبکارانه را سازماندهی کند.
این چهار گروه برای به انحراف بردن روند تحولخواهی فعلی،این تصور را دارند تنها استبدادی که می تواند فریبکارانه حاکم شود و منافع آنها را حفظ کند و گروهی را به خود مشغول کند و داری عقبه هم برای خودش است
احیای استبداد سلطنتی
با شناسنامه پهلوی خواهی است.
در جنگ جهانی دوم شوروی سوسیالیستی برای سرنگونی فاشیسم هیتلری با امپریالیسم انگلیس و آمریکا متحد شد. این اتحاد تا سرنگونی قطعی فاشیسم ادامه پیدا کرد. این نشانه ی بلوغ سیاسی سوسیالیستهای آن زمان بود یا نشانه ی آشنا نبودن آنها با ماهیت امپریالیسم؟
رضا پهلوی میتواند مردد یا دروغگو باشد. اما فکر نمیکنم کسی در مورد تمایل او به سرنگونی جمهوری اسلامی شکی داشته باشد. همچنین دور از واقعیت نیست که بگوییم او در میان برخی ایرانیان داخل و خارج کشور طرفدارانی دارد. بله همان کسی که پدرش گلسرخی و جزنی را کشت در میان برخی طرفداران براندازی جمهوری اسلامی هواخواهانی دارد. شما به من بگویید که بلوغ سیاسی بر چه حکم میکند. آیا باید برای سرنگونی جمهوری اسلامی او را علیرغم کاستی هایش متحد دانست یا اینکه بر حذف او پا فشرد؟
برای عبور از حکومت اسلامی هر نیروی متزلزل و حتی مخالف که در این جهت عمل میکند را باید استفاده کرد اینکه ایشان خیال پادشاهی در سر دارد به مقبولیت و نیروهایش بستگی خواهد داشت و می‌توان گمانه زنی کرد که ایشان چنین نیرویی را هیچگاه در آینده تصاحب نخواهد کرد.
در هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم نیروهایش در میدان هستند همانطور رقیب دیگرش که مجاهدین می باشند و بخشی از اپوزیسیون تلاش بر چشم بستن بر روی آنها دارد.
در یک ایران دمکراتیک همه جز حاکمان فعلی و هوادارانش حق اظهار موجودیت دارند حتی نیروهای مسلمان مخالف حکومت فعلی.
درست این این تیپها و هواداران ایشان جربزه انقلابی و ..ندارن.و اینها کسانی نیستند که برای وطن و …فداکاری کنند.ولی نباید فراموش کرد که برای غرب مناسبترین تیپها این انسانهای بیوطن هستند .چون کنترل اینها راحتتر است.همچنین اینها بر خلاف توده های شجاع صاحب دارایی و امکانات میباشند.با حمایت غرب صاحب ماشین تبلیغ هستند.اینها خودشان حتی قادر به ایجاد یک اعتراض و اعتصاب چند صد نفره نیستند.ولی توانایی نشستن بر گرده مردم در خیابانهای با کمک غرب میتوانند باشند.چون دستگاههای تبلیغاتی غرب و کانالهای خودشان شبانه روز در اینجهت فعال هستند.بهمین خاطر نیروهای کف خیابان بلاخص به دانشجویان میباید هشدار داد تا آگاه باشند.کلا از نظر طبقاتی اینها در انقلابات طولانی مدت توان مبارزه ندارند و تسلیم پذیرند.حصلت طبقاتیشان اینست.و هر چه انقلاب طولانی شود رادیکالتر خواهد شد.آنطور که در خیابانها اتفاق میافتد خامنه ای تسلیم پذیر نیست و اگر انقلاب دوام آورد روزهای سختی پیش روداریم.به امید پیروزی و تحقق دموکراسی واقعی.
دمکراسی واقعی چگونه است!
خوب کسی مخالف دمکراسی و” واقعی ” نیست.
همانطور که فرمودید با رادیکال شدن جنبش اینها جا می افتند و یا تجزیه میشوند و نباید ازشان ترسی داشت و موجب اختلاف در جنبش شد.
مسئله همکاری نکردن نیست مسئله ادعای رهبر بودن است.۲.این انقلاب است نه جنگ جهانی.البته اگر تاریخ جنگ جهانی هم بدقت مطالعه شود استالین حتی یک ثانیه رهبری سیاسی در جبهه خودش را نه به هربیها اعتماد و نه به آنها سپرد.برای همین هم توانست تا قلب آلمان برسد.آمریکاییها هم دائما در توطئه بودند.این علم در نظام جنگ روانی همیشه استفاده میشود.هیچکس به شرکت اقشار و شخصیتها در انقلاب و همکاری مخالف نیست .
با درود
درسته که استالین در جبهه خودش رهبری می کرد ولی آیا جبهه مقابل را هم رهبری میکرد یا بر عکس ؟ ولی همکاری های نزدیک بین آنها بود برای نمونه ایران که به پل پیروزی در جنگ لقب گرفت نمونه کامل همکاری بین روسیه وبقیه می باشد .
با آرزوی سلامتی و پیروزی
وقتی رسانه های دولتی ایران را مورد توجه قرار دهیم می بینیم موجودات دوپایی دلقک گونه اظهارات پرت و پلا گویانه ای را به بزبان می آورد
ظاهرن این وارث تاج وتخت حذف شده در رقابت با دلقک های حکومتی حاکم بر کشور باید حرافی های دلقک گونه خودش را به زبان بیاورد