روز چهارشنبه ۱۸ دیماه خبر سقوط هواپیمای اوکرائینی با ۱۷۶ سرنشین همه جا درج شد، متاسفانه در این سانحه دلخراش تمام سرنشینان جان باختند. خبر پس از منعکس شدن در سطح داخلی و جهانی توجه جوامع بین المللی را بخود جلب کرد. با توجه به اینکه، در همان روز قبل از سقوط هواپیما، جمهوری اسلامی در انتقام به قتل رساندن قاسم سلیمانی پایگاهای نیروی های آمریکایی را در یک زد و بند سیاسی با آمریکا بدون اینکه مردم خبر داشته باشند با موشک زده بود، بهمین دلیل شرایط نسبتا جنگی بود. در همین فاصله دو موشک از طرف سپاه پاسداران و با طرح و نقشه سران جمهوری اسلامی به هواپیمای اوکرائینی اصابت کرد و هواپیما در آتش سوخت. در هواپیما غیر از مسافران ایرانی تعدادی مسافر خارجی و تعدادی هم ایرانی شهروند کانادا بودند. مسئله با پیگیری تعدادی از کشورها در سطح بین المللی افشاء شد و مسبب فاجعه جمهوری اسلامی معرفی شد، علیرغم اینکه جمهوری اسلامی نمی خواست زیر بار برود، اما با اثبات مدارک و شواهد بلاخره مجبور شد به این جنایت اعتراف کند. اثبات این موضوع گذشته از اینکه خوراک تبلیغاتی رسانه های بین اللملی، بویژه دولت کانادا شده، تا جائیکه تا کنون توانسته از این موضوع به نفع خود بهره برداری سیاسی و دیپلماسی نماید. البته دولت کانادا در همدردی با خانواده هایی که عزیزانشان را از دست داده اند، یا ملت ایران سعی نموده، پیشتاز باشد، و طوری وانمود کند، که در مابین دو گزینه جمهوری اسلامی و مردم ایران، در کنار مردم ایستاده است، اما تا جائیکه به منافع طبقاتی سرمایه داری بر میگردد و دولت کانادا ناگریز از حفظ آن است، صدها نفر از اراذل و اوباش جمهوری اسلامی را که ثروت آن مملکت را دزدیده و خون مردم را به شیشه کرده اند، درها را برایشان باز گذاشته و برای تقویت وضعیت اقتصادیش پذیرایشان شده است. اینجا است که سرمایه داری و سرمایه دارها هر جای دنیا باشند، به هر اراذل و اوباش و دار و دسته آدمکشی تعلق داشته باشند خود را در یک منفعت مشترک یافته و همدیگر را حمایت میکنند. از طرف دیگر سوال اینجا است، که هنوز یکماه از خیزش آبانماه نگذشته، که این سانحه اتفاق افتاد، و در طول این خیزش ۱۵۰۰ نفر به دست مزدوران رژیم در اثر تیراندازی به جمع تظاهرات کنندگان کشته شدند، تعدادی زخمی و هنوز هفت الی هشت هزار نفر در اسارتند، و خانواده ها در حین بیخبری در نگرانی بسر میبرند. طبق خبرهای حاکی هر روزه، تعدادی زیر شکنجه مزدوران جمهوری اسلامی از بین رفته و جنازه هایشان در اطراف شهرها یا آب رودخانه ها یافت میشود. این خیزش عظیم که ۱۰۰ شهر ایران را بطور هماهنگ در بر گرفت و هر روز در خیابانها ادامه داشت، توجه رسانه ها و مدیای بین اللملی را نه تنها بخود جلب نکرد، بلکه آگاهانه و زیرکانه از کنارش گذشتند. علتش هم این است که جنس این حرکت مردمی که کل سیستم بورژوایی جمهوری اسلامی را به چالش کشید و زیر سوال برد، به مذاق سرمایه داری جهانی خوش نمی آید، و به نسبتی که این جنبش ها برای سرمایه داخلی خطرناک است، به همان نسبت هم منافع سرمایه های خارجی را بخطر خواهد انداخت. جمهوری اسلامی که با علم کردن به قتل رسیدن قاسم سلیمانی ( که در پاراگرافهای پائین تر به چگونگی قتل خواهم پراداخت.) در پی این بود که فرصتی برای خود بخرد و هر صدای آزادیخواهی را در گلو خفه کند، با روشدن دستش در سقوط هواپیمای اوکرائینی تمام حساب و کتاب و معادلاتش بهم خورد و گیر افتاد. از سوی دیگر هنوز زمان زیادی از خیزش توده ای آبانماه و خشم و تاثر مردم نگذشته بود که سانحه سقوط هواپیما به خشم بیشتر مردم دامن زد. حرکتهای اعتراضی دانشجویان و بخشی از اقشار مردم در سرتاسر کشور با سردادن شعارهای مختلف برعلیه رژیم هنوز در خیابانها ادامه دارد. تقریبا یک هفته از این اتفاق میگذرد، این جنبش با پتانسیل بالایی در میدان است. این بار ناچارا رسانه های بین المللی اعتراضات خیابانی چند روز اخیر را به سقوط هواپیما برعلیه جمهوری اسلامی ربط داده و تلاش کرده اند به نفع خود بهره برداری نموده و جسته و گریخته آن را سر تیتر رسانه هایشان قرار دهند.
با بررسی حرکتهای اخیر می توان این نتیجه را گرفت، اولا شکی در این نیست که این حرکت اخیر در ادامه خیزش آبانماه شکل گرفته، در این جنبش دانشجویان دست بالا را دارند، و اقشار پائین و حاشیه نشین جامعه در این حرکتهای اخیر شرکت کمتری دارند. در رابطه با شعارها، هم می توان گفت که بجز تعداد معدودی از آنها که جنبه طبقاتی دارد، بقیه به شکل خود جوش و فاقد محتوای طبقاتی است. در این میان نقش اصلاح طلبان که دوباره با فرصتی طلبی به جنب و جوش افتاده اند، که بار دیگر شانس خود را امتحان کنند با سر دادن شعار “ رفراندوم، رفراندوم، راه نجات مردم” از جمله شعارهای آنها در صحنه است. در این میان نامه کروبی به خامنه ایی و تقاضای ایشان از برکناریش از ولایت فقیه، فرصت طلبی و ریاکاری اصلاح طلبان را بار دیگر به نمایش میگذارد. در این نامه ایشان با کمال بیشرمی از خیزش توده ایی دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ دفاع میکند، در حالیکه ما شاهد بودیم در این دو حرکت توده های مردم با قاطعیت تمام بدون توهم به اصولگرایان و اصلاح طلبان خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شده و با شعار ” اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” به این سناریو خاتمه دادند.
تا جائیکه به اهداف و سیاست غرب و رسانه های بین المللی در این حرکت چند روزه در ایران بر می گردد، سعی نموده اند بیشترین نیروی خود را به تبلیغ بشر دوستانه در مقایسه با اعمال و سیاستهای ضد بشری جمهوری اسلامی در سقوط هواپیما اختصاص دهند. اما سوال این است که چهار دهه است جمهوری اسلامی به اشکال مختلف دستگیر، زندان، شکنجه و اعدام کرده، میلیونها انسان را به فقر و فلاکت کشانده و در دو خیزش گذشته بالای هزار نفر بقتل رسیده اند، چرا حس انسان دوستی هیچکدام از این حضرات انسان دوست جریجه دار نشد؟ در حال حاضر هم که خیابانهای ایران مملو از اعتراض کنندگان بر علیه جمهوری است، وخواهان برانداختن حکومت هستند، آنها زیرکانه سعی میکنند این حرکتها را فقط به سقوط هواپیما اختصاص داده، و به شکلی جمهوری اسلامی را از زیر ضرب این اعتراضات و نآرامیها نجات دهند.
در طول بحرانهای ساختاری جمهوری اسلامی و اعتراضاتی که از طرف توده های مردم در یک دهه و در سه مرحله بوقوع پیوست، ما شاهد بودیم که در رخداد سال ۱۳۸۸ معروف به جنبش سبز که به سردمداری اصلاح طلبان برعلیه اصولگرایان بوقوع پیوست، این حرکت اجتماعی توانست توده های زیادی را در رقابت بین جناحهای رژیم بسیج نماید و اصلاح طلبان با توهم زدایی و سوء استفاده از نارضایتی توده های مردم در تقابل با جناح مخالف بار دیگر شانس خود را امتحان نمایند. هر چند که معادلات اصلاح طلبان بهم خورد و مبارزه با َشعارهای ” مرگ بر دیکتاتور” و ” مرگ بر خامنه ایی” بر علیه نظام تبدیل شد، اما درعدم حضور متشکل طبقه کارگر و دیگر جنبشهای اجتماعی با سرکوب و دستگیری تعداد زیادی خاتمه یافت.
با شدت یافتن بحرانهای اقتصادی- سیاسی در جامعه و تداوم تحریمها از طرف آمریکا، فشار اقتصادی بر آحاد جامعه بخصوص کارگران و زحمتکشان افزایش یافت، موج بیکاری گسترده، بار دیگر زمینه را برای اعتراضات سراسری شکل داد. جنبش دیماه ۹۶ با تفاوتهائی در مقایسه با اعتراضات سال ۸۸ در بیش از ۱۰۰ شهر با شرکت اقشار مختلف مردم که جوانان و فرودستان جامعه اکثریت آن را تشکیل میدادند، بمدت ده روز کل نظام جمهوری اسلامی را از اصلاح طلبان و اصولگرایان زیر سوال برد و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی شدند. در فاصله بین این دو جنبش ما شاهد اعتراضات و اعتصابات هر روزه کارگران ،معلمان، دانشجویان، پرستاران و بازنشستگان بوده ایم. که از میان این اعتصابات و اعتراضات کارگری، اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه، کامیون داران، هپکو، آذر آب و … چشمگیر بوده است، همچنین دیگر جنبشهای اجتماعی از جمله: زنان، دانشجویان و معلمان و بازنشستگان همیشه در صحنه حضور داشته اند. از دستاوردهای ارزنده این جنبش این بود مردم بدون رعب و وحشت از سرکوب و وحشیگریهای رژِیم و با اتحاد و همبستگی گسترده خواستار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی شدند. اما جنبش دیماه ۹۶ بار دیگر به علت عدم سازمانیابی و خود بخودی، با کشته شدن و دستگیری تعدادی بعد از ده روز خاتمه یافت.
از یک سو، ادامه اعتراضات و اعتصابات هر روزه کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی، دستگیری فعالین کارگری و فعالین دیگر جنبشهای اجتماعی و به اجرا گذاشتن حکمهای سنگین از طرف دستگاه قضائی و سردمداران حکومتی به قوت خود باقی، از طرف دیگر تورم و گرانی و بیکاری در حال افزایش، و ورشگستگی اقتصادی دولت، زمینه را برای اعتراضات گسترده تر فراهم آورده است.
دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی اینبار هم برای مهار زدن بر بحران با دست بردن به جیب خالی میلیونها کارگر و زحمتکش تهیدست با طرح سهمیه بندی بنزین، قیمت آن را سه برابرافزایش داد.
به اعتراض به این طرح ناعادلانه در ۲۵ آبان ۹۸ در بیش از ۱۰۰ شهر ایران بطور هماهنگ اقشار فرودست و گرسنه، به خیابانها آمدند. این بار رژیم با بخش عظیمی از توده های مردم گرسنه در خیابان رو به رو بود، ارتش بیکار جوان، بدون آینده و عصیان زده، نیروی گرسنگان که از نظر طبقاتی منفعتشان به منفعت طبقه کارگر گره خورده و حاضر نبودند با وعده و وعیدهای توخالی میدان را ترک کنند. شورش توده های به تنگ امده از فقر و بیکاری و ستم و استثمار، رژیم را به وحشت انداخت. رژیم برای حفظ بقای خود دست به کشتار وحشیانه ی متعرضین زد. که شمار کشته شدگان تا ۱۵۰۰ رسید و هزاران نفر دستگیر و هنوز خانواده هایشان بدون اطلاع از وضعیت آنها در نگرانی بسر میبرند. تعدادی از این زندانیان در زیر شکنجه های قرون وسطایی جمهوری اسلامی جان سپرده، و پیکرهای آنها در اطراف شهرها یا در رودخانه ها پیدا شده اند.
در طول خیزش توده ایی آبانماه جریانات راست و مرتجع اپوزسیون راست سلطنت طلبها و مجاهدین به جنب و جوش افتادند، فرصت را غنیمت شمردند عرض اندام نمایند، بلکه با امتحان کردن شانس خود گزینه بعدی جایگزینی حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی باشند. شبکه های مافیایی نظیر”من وتو” و “ایران اینترنشنال” در رابطه با زنده نمودن نعش خاندان شاهنشاهی به سر و صدا پرداختند تا شانس دیگری برای رضا پهلوی بخرند. رضا پهلوی ابله با وقاحت تمام از سپاه پاسداران که یکی از ارگانهای اصلی سرکوب مردم و حافظ منافع سرمایه جمهوری اسلامی است به دفاع پرداخت. البته رضا پهلوی با تمام بلاهت سیاسیش در جهت منافع سرمایه این نکته را بدرستی فهمیده، که اگر قرار است تغییر و تحولی صورت بگیرد باید بشکلی صورت گیرد که نظم نظام سرمایه داری بهم نخورد و حفظ سیستم بدون هیچ شک و شبهه ایی در رسالت نیروهای نظامی و سرکوبگر است که حفظ شود و نگذارند نظام از پائین از طریق کارگران و زحمتکشان مورد تعرض قرار گیرد. در اعتراضاتی که هنوز در خیابانهای ایران جریان دارد سلطنت طلبها با شعار ” مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” پاسخشان را گرفتند.
مجاهدین هم که سالها است دستی در دست امپریالیستها دارند، همیشه در کمین نشسته اند که بمحض حرکتهای توده ایی از داخل اینها هم علم و کُتلشان را در خارج کشور برداشته و خودی نشان دهند، اما غافل از اینکه مردمی که هنوز بعد از چهار دهه زخم یک حکومت فاشیستی مذهبی را بر تن دارند، نه تنها هیچ شک و شبهه ایی به ماهیت ارتجاعی مجاهدین ندارند، بلکه این جریان را روی دیگر سکه جمهوری اسلامی میدانند.
اما دراین بین “حزب کمونیست کارگری” که بار اول نیست از نظر سیاسی در امر سرنگونی جمهوری اسلامی می خواهد جاپایی در کنارهمین اراذل و اوباش سلطنت طلب و ساواکیها برای خود بیابد این بار هم تلاش نمود تا با تکیه بر شعار “همه با هم” علیه حرکت توده های مردم و در کنار سیاستهای رضا پهلوی قرار گیرد.
هر چند خیزش آبان ۹۸، نمونه واقعی یک حرکت قهرآمیز توده ها علیه سرمایه داری در مقابله با رژیم بود، اما اعتراضات همچون دیماه ۹۶ خود جوش و فاقد چشم انداز روشن طبقاتی. در نبود طبقه کارگر متشکل ضعف و کمبودی است که بر این خیزشها سایه افکنده است، هر خیزش توده ایی ضمن اینکه اجتناب ناپذیر است، و تلفات جبران ناپذیری را بدنبال دارد، اما حامل دستاوردهایی است که مبارزه طبقاتی را قدمها به جلو هدایت میکند، همدلی و همبستگی را تقویت نموده، و مراحل سازمان یافتگی را تسهیل می نماید. طبقه کارگر با تجاربی که طی بیش از یک قرن مبارزه و متشکل شدنشان تحت سلطه حکومتهای دیکتاتور و سرکوبگر داشته، لازمه اش این است با بکار گیری این تجارب از هر فرصت بدست آمده برای متشکل شدن استفاده نموده و در قامت یک طبقه به میدان بیآید. در سرنگونی حکومت سلطنتی کارگران نفت این رسالت را بدرستی به انجام رساندند و به حکومت ننگین شاهنشاهی خاتمه دادند. هر چند امروز در مقایسه با چهار دهه قبل به علت خصوصی سازیها و اجرای طرحهای مختلف که سبب تکه تکه شدن و کوچک شدن مراکز صنعتی و در نهایت بیکاری وسیعی شده است، امر متشکل شدن و سازمان یافتن طبقه کارگر را به مراتب دشوارتر نموده است، اما طی چند سال اخیر مبارزات نیشکر هفت تپه، هپکو، آذر آب و دهها کارخانه دیگر این امر را با شعار نان، کار، آزادی و اداره شورایی به اثبات رسانده اند. امروز هم کارگران و دیگر زحمتکشان تنها راه رهایی خود را می توانند در متشکل شدن در شوراهای خود و اداره آن به اراده خود بیابند، تا بتوانند در مقابل سرکوبهای دشمن تا دندان مسلح دوام آورده و یک اتحاد و همبستگی سراسری برای تغییر این مناسبات بوجود آورند.
خاورمیانه و سیاستهای آمریکا، اعتراضات در عراق، بقتل رسیدن قاسم سلیمانی
اهدافى که امپریالیستها از جنگ در خاورمیانه دنبال میکنند شکل دادن به یک مناسبات بینالمللى جدید مطابق منافعشان از طریق جنگ طلبی و کشورگشائى نظامى است. سیاستهای جنگی ناشی از رقابت مُدام اقتصادی میان دول بزرگ سرمایه داری و امپریالیستی است. می توان به صراحت گفت جنگهای موجود در خاورمیانه حاصل سیاستهای استثمارگرانه و طبقاتی این دولتهای سرمایه داری در قدرت می باشد، که مدتها پیش از این جنگ افروزیها، تمام دنیا و همه کشورها را در دام استثمار مالی و سیاستهای نئولیبرالی گرفتار نموده و جهان را از نظر اقتصادی میان خود تقسیم کرده اند.
بحران اقتصادی ای که سرمایه جهانی از سال ۲۰۰۸ با آن روبرو شد و هنوز ادامه دارد، نیروهای امپریالیستی را ناگریز از جنگ افروزی در خاور میانه نمود، همزمان هم آغاز جنبشهای توده ایی میلیونی در منطقه همزمان با این بحرانها در کشورهای تونس، مصر، یمن، لیبی، سوریه و ایران بشدت در دل امپریالیستها هراس و وحشت انداخت، و به جنبش ” بهار عربی” موسوم شد. ترس و نگرانی امپریالیستها از انقلاب و رادیکالیزه شدن این جنبشها آنها را نه فقط از جنگ افروزی ناگزیر نمود، بلکه نیروهای ارتجاعی داعش، النصره و جبهه اسلامی برای خاتمه دادن به این حرکتها و دامن زدن به توحش و بربریت یکی بعد از دیگری ظهور کرده، تقویت و تغذیه شدند. البته دو هدف اساسی را این جنگها در خاورمیانه دنبال می کنند بازار نفت و بازار تسلیحاتی، که سودهای نجومی را برای سرمایه جهانی و امپریالیستها می آفریند. کشورهای دیگر منطقه که هم مستقیما درگیر جنگ نیستند با اعمال دیکتاتوری و تحمیل بحرانهای شدید اقتصادی – سیاسی هر کدام در همسویی با سیاستها و قطب بندیهای دول امپریالیستی امریکا، اروپا و روسیه قرار گرفته اند. در کشورهائی هم که درگیر جنگ داخلی یا حملات خارجی نیستند، شرایط بهتری از کشورهای درگیر جنگ ندارند. این کشورها هم با بحرانهای شدید اقتصادی- سیاسی روبرواند.
تا جائیکه به ایران بر میگردد، رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در تمام دوران حکومتش تنها به سرکوب و استبداد در ایران اکتفا ننموده، بلکه سعی نموده بطور استراتژیکی از طریق ایدئولوژی پان اسلامیسم شیعه هم در میان کشورهای همجوار از جمله: عراق ، سوریه، یمن، لبنان، افغانستان و فلسطین اعمال نفوذ نموده و مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی خود را تقویت نماید. جمهوری اسلامی اهدافی دراز مدت را برای بقای خود از طریق برنا مه های هسته ایش پیش رو داشت. شکست استراتژی هسته ای رژیم تا حدود زیادی برنامه های دراز مدتش را نقش بر آب نمود و بعد از آن برای دستیابی به هژمونی منطقه ایی سعی نموده قدرت نظامی خود را افزایش دهد و دقیقا سپاه قدس به سرگردگی قاسم سلیمانی در همین راستا شکل گرفت، همزمان هم در داخل برای غلبه به بحرانهای اقتصادی- سیاسی و پاسخ به سیاستهای سرمایه جهانی در رابطه با خصوصی سازیها، به بیکارسازیهای وسیع دامن زده و میزان توحش و سرکوب را گسترش داده است.
جنبشهای توده ایی عراق، مبارزات ضد آمریکایی و جمهوری اسلامی
عراق حدود دو دهه است صحنه جنگهای امپریالیستی است. در چند سال گذشته مردم عراق شاهد عروج داعش و جنایات اعمال شده تروریستی او بوده اند. از طرف دیگر حضور جمهوری اسلامی در عراق تحت رهبری قاسم سلمانی و نفوذ آن در منطقه تحت عنوان صادر نمودن اسلام ، هدفش را اشاعه تروریسم در منطقه قرار داد. با وقوع خیزشهای توده ایی که از سال گذشته در عراق شروع شده، توده های زحمتکش عراق که از جنگ خانماسوز امپریالیستی، و حضور نیروهای ارتجاعی ایران و بحرانهای اقتصادی و سیاسی رنج میبرند، مبارزه برعلیه حکومت وقت عراق و خروج نیروهای اشغالگر آمریکا و تروریستی ایران را در دستور کار مبارزاتی خود قرار داده اند. توده های مردم و طیف وسیعی از بیکاران و جوانان بطور پیگیر با حضور در خیابانها قاطعانه خواهان ترک نیروهای خارجی و سرنگونی حکومت عراق شده اند. خیزش مردمی عراق که با خواستهای رادیکال و مترقی همراه است، لرزه بر اندام نیروهای امپریالیستی انداخته، همچنین از نفوذ تروریستی جمهوری اسلامی در منطقه کاسته است.
حمله به سفارت آمریکا در بغداد توسط وابستگان جمهوری اسلامی، در واقع پاسخ به بمباران مراکز کتائب حزب الله و زیر مجموعه های حشد الشعبی در عراق و سوریه توسط دولت آمریکا بود که در این رابطه یک پیمانکار آمریکائی کشته شد. دولت آمریکا مدعی شد که نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی چندین بار با راکت به مراکز و پایگاههائی که سربازان و نیروهای آمریکائی نیز در آن حضور دارند، حمله کردند و اینبار باید پاسخی مناسب به آنها داده میشد.
جمهوری اسلامی اقدامات تروریستی عدیده ایی را در منطقه مانند حمله به کشتیهای تجاری یا حمله پهپادی به آرامکو، حمله راکتی و موشکی به مقرهائی در عراق و یا پرتاب موشک به اسرائیل از بلندیهای جولان، رسیدن به تعادل و توافقی با آمریکا در منطقه انجام داده است. اما اقدام و تحرکات اخیر نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی دقیقا در رابطه با رویدادهای سیاسی جاری در عراق و در ایران معنی پیدا میکند. هدف جمهوری اسلامی سرکوب و مقابله با جنبشهای توده ایی در ایران و عراق است. دولت آمریکا هم همانطور بارها مدعی شده، دنبال جنگ و تشدید تنش با جمهوری اسلامی نیست و مستقیم و غیر مستقیم تلاش میکند جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره بنشاند. این تشدید تنش و اهداف ارتجاعی طرفین تماماً در هراس از اعتراضات مردم بپاخاسته در منطقه است.
ترور قاسم سلیمانی یکی از سرکردگان مزدور نظامی دولت ایران، در حقیقت کَشتن یکی از منفورترین عنصر توسط امریکا، برای جمهوری اسلامی برکتی شد، تا با بزرگ جلوه دادن این موضوع فرصتی را برای خود بخرد، که صدای حق طلبانه جنبش آبانماه ۹۸ که هنوز خاموش نشده بود را خفه کند، از طرف دیگر به تبلیغات مبارزات ضد امپریالیستی و آمریکایی با همکاری خائینن اپوزیسیون راست از جمله توده ایها و اکثریتها دامن بزند، همچنین شرایط را برای انتخاباتی که در پیش رو دارد فراهم نماید و بتواند این بار هم با علم کردن قاسم سلیمانی از احساسات مردم استفاده نماید و آنها را به پای صندوق رای بکشانند. بازی خیمه شب بازی موشک باران پایگاهای آمریکایی که از طرف جمهوری اسلامی در پاسخ به قتل قاسم سلیمانی طراحی شده بود، ضمن خبر رسانی و تخلیه این پایگاهها قبل از عملیات، بسرعت انجام گرفت. جمهوری اسلامی عوام فریبانه خیلی سریع می خواست برگ برنده را در دست گیرد، از یکسو با بسیج نیرو و دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی و قهرمان جلوه دادن جنایتکاری مثل قاسم سلیمانی که دستش به خون هزاران انسان در منطقه آلوده بود، فضای سیاسی جامعه را به نفع خود تغییر دهد و از طرف دیگر نقشه از پیش طرح شده با آمریکا را در به قتل رساندن سلیمانی را لاپوشانی کنند. به قتل رساندن قاسم سلیمانی کاملا آگاهانه و برنامه ریزی شده بود. قاسم سلیمانی برای ایران و آمریکا تاریخ مصرف خود را از دست داده بود، از آنجائیکه از اقتدار و نفوذی در منطقه برخوردار بود تنها از بین بردن او می توانست به اهداف جمهوری اسلامی پاسخ دهد. جمهوری اسلامی سالها است با نفوذ و صدور سرمایه در منطقه از طریق شخص سلیمانی سیاستهای تروریستی خود را پیش برده، اما از یکسال پیش جنبش توده ایی زحمتکشان عراق برعلیه حکومت وقت عراق و نفوذ جمهوری اسلامی تمام معادلات چندین ساله جمهوری اسلامی را بر هم زد بطوریکه ترک نیروهای مزدور جمهوری اسلامی و آمریکایی از عراق به یکی از خواستهای اصلی مردم عراق تبدیل شد. از طرف دیگر جمهوری اسلامی با دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای شدید اقتصادی و فشار تحریمها از طرف آمریکا و از سوی دیگر، با رو در رو شدن با جنبشهای توده ایی دیماه ۹۶ ، آبانماه ۹۸ و اعتراضات دانشجوها و بخشی از اقشار مردم از چند روز قبل که هنوز ادامه دارد با انزجار شدید توده های مردم که خواهان سرنگونی اش هستند روبرو شده است. جمهوری اسلامی به شکنندگی و پوشالی بودن خود در مقابل خشم توده ها پی برده، از ترس فراگیر شدن جنبش توده ای عراق و ایران و ایجاد یک همبستگی طبقاتی منطقه ایی که نه تنها خطر آن جمهوری اسلامی را تهدید میکند بلکه این خطر هم خواب از چشم امپریالیستها ربوده است، برای مهار کردن این حرکتها آنها را ناگزیر به تغییر استراتژیکی و بکار بردن تاکتیهایی نمود، که قتل قاسم سلیمانی یکی از این موارد میباشد. در این راستا است که آمریکا به دستور ترامپ فاشیست دوباره به عراق نیرو اعزام نمود و ناوگانهای جنگی آمریکایی را در خلیج فارس مستقر نمود.
آنچه امروز ما شاهد آن هستیم، جامعه در اثر تضادهای طبقاتی کاملا قطب بندی شده، صف استثمار شوندگان و گرسنگان فشرده تر شده است. جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت دیکتاتور، منفور و استثمارگر ماهیتش برای توده های کارگر و زحمتکش معلوم شده. آحاد جامعه بدون توهم و ترس مدتها است در اشکال مختلف بخصوص به صورت جنبشی در صحنه اند و با شعار و همبستگی انزجار خود را از این حکومت نشان داده و خواهان سرنگونیش هستند. این حکومت در سطح جهانی هم معرف عام و خاص است. تا جائیکه به حرکتهای توده های مردم و جنبشها بر میگردد، این جنبشها از پتانسیل قوی و بالایی برخوردارند، در بیشتر موارد به شکل خود جوش و سازمان نیافته ظاهر میشوند، پس از چند روز با حملات وحشیانه مزدوران جمهوری اسلامی روبرو شده، تعدادی دستگیر، کشته و زخمی شده و ناچار به عقب نشینی میشوند. هر چند بخشی از جنبش کارگری با تمام سرکوبها سعی کرده اند بدرجه ایی متشکل شوند، و در اتحاد عمل با بخشهایی از جنبش زنان، دانشجویان و معلمان و بازنشستگان در بیآیند، اما این درجه از سازمانیافتگی امروزه که هزاران انسان در خیابانها در عرصه مبارزه اند نه کافی است و نه جوابگو. در شرایطی که اعتراضات به آن شکل بالا نگرفته بود و استبداد شدید جمهوری اسلامی با سرکوب جامعه را در کنترل خود داشت، امر تشکلیابی را برای جنبشهای اجتماعی بخصوص جنبش کارگری مشکل نموده بود. اما در شرایط حال که به یُمن مبارزات روزمره توده های مردم فضای سیاسی بدرجه ایی باز شده، و شرایط عینی و ذهنی برای سازمان یافتن آماده است، این وظیفه سوسیالیستها و عناصر آگاه جنبشهای اجتماعی است که از این فضا برای سازمان دهی و متشکل شدن استفاده نمایند. تا جائیکه به جنبش کارگری بر میگردد، به علت نقش محوریش و رسالتی که در تغییر دادن مناسبات سرمایه و ایجاد پیوند و همبستگی با دیگر جنبشهای اجتماعی را بعهده دارد حرف اول را خواهد زد. امروز آنچه از طبقه کارگر و جنبش کارگری انتظار میرود متشکل شدن و سازمان یافتن در سطح وسیعی می باشد. طبقه کارگر با تشکیل شوراها در محلات کارگری و مراکز کاری و یاری رساندن دیگر جنبشهای اجتماعی در برپائی شوراهای خود در یک همبستگی سراسری خواهند توانست کنترل جامعه را بدست بگیرند. درغیر اینصورت جنبش های خیابانی و خود جوش به رغم داشتن حقانیت نه تنها نمی توانند دگرگونی در ساختار اجتماعی به وجود آورند حتی نمی توانند به علت سرکوب وحشیانه به حداقل خواسته های خود برسند و جمهوری اسلامی با تمام پوشالی بودنش دست بالا را خواهد گرفت و به سرکوب ادامه خواهد داد.
ژانویه ۲۰۲۰
تلاشی برای تحلیل اوضاع در منطقه با شمردن وقایع و در هم بر هم ریختن جناح های در گیر با تخیل و فقط تکیه به جنبش سوسیالیستی در منطقه داعشی-ولایی –مذهبی ،فقط تلاشی است که میتواند با تکمیلات و تجیدید نظر های بعدی نویسنده محترم ،ارزش یابد.