سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

درس هایی از جنبش اخیر – دنیز ایشچی

مقدمه

جنبش اخیر، که بعضی ها آن را انقلاب نوین و جاری ایران می نامند، دارای ویژگیها و نقاط مثبت و منفی ویژه ای میباشد، که بد نیست به تعدادی از آنها بطور مختصر پرداخته شود. این جنبش عظیم توده ای به مثابه انفجاری بود که نتیجه طبیعی سرکوب های چهل و سه ساله آزادیها فردی و اجتماعی و غارت و فساد آفرینی آن بخش از کلان سرمایه داری حاکمه داخلی  ایران می باشد که نمایندگی سیاسی ایدئولوژیک آن با جمهوری اسلامی ایران می باشد. این حکومت همچنان به موازات غارت ثروت های عمومی، فقر و تورم و بی ثباتی و بی خانمانی را برای اکثریت مردم به ارمغان می آورد.

یک – جنبش میلیونی خواهان تحول با ویژگی عبور از جمهوری اسلامی ایران.

یکی از ویژگیهای این جنبش گذار و عبور آن از نظام جمهوری اسلامی می باشد. ارزش ها و مطالبات عمومی این گذار بر دو محور آزادیهای فردی و اجتماعی و استقرار عدالت اجتماعی استوار می باشند. نیروهای اجتماعی سیاسی مشخصی این خواسته ها را در چهارچوبه دموکراسی غربی خلاصه می نمایند، که لزوما با ویژگیهای آرمانی تامین آزادی های فردی و اجتماعی و عدالت اجتماعی در جامعه همخوانی ندارند.

دو – خلاء رهبری سیاسی رادیکال و سوسیالیستی  رهبری جنبش را به دامان نئولیبرالیسم پرتاب می کند.

پر واضح است که تلاش های نیروهای سیاسی رادیکال سوسیالیستی برای اینکه بتوانند وزنه قابل توجهی در هدایت جنبش های مردمی بوده باشند، همچنان آنطور که لازم است موفق نبوده است. علل عدم موفقیت نیروهای پیروان سوسیالیسم در رسیدن به این هدف را باید به جای خویش موشکافی کرد.

خلاء حضور رادیکال، کاریزماتیک و مردمی رهبری و هدایت این گونه جنبش های خود جوش را به دستهای خود حرکت های کور خود جوش و بازیگران قدرتمند تر دیگر واگذار می نماید. بازیگرانی که اغلب از امکانات مالی، رسانه ای، تبلیغاتی و لابیگری های سیاسی و غیره به مراتب قدرتمندتری برخوردار می باشند. بازیگرانی که اغلب سر از اطاق های فکری، کانون ها و نهاد های همکاری های مشترک دیاسپورای ایرانی با قدرتمداری های سیاسی کشورهای استعمارگر سابق ایران سر در می آورند.

سه – پردایم شیفت در روند  تحکیم پتانسیل های گذار جهانی به سوسیالیسم

بحران کلان اقتصادی کشورهای امپریالیستی، بیداری آژدهای شرق و گذار آن در مسیر تبدیل شدن به اولین قدرت اقتصادی جهان، شکل گیری روزمره پیمان های منطقه ای مستقل از امپریالیسم کشورهای مستعمره سابق، روی کار آمدن هر چه بیشتر احزاب سیاسی با آرمان های سوسیالیستی، خصوصا در آمریکای لاتین و آفریقا از  جمله ویژگیهای این شاخص های دوران کنونی می باشند.

ایران همچنان از نظر ثروت های طبیعی و موقعیت ژئوپولیتیک، اهمیت فراوانی برای کشورهای امپریالیستی فعلی و استعمارگر سابق دارا می باشد. در شرایطی که از یک طرف، اولویت سیاست خارجی امنیتی امپریالیستی از خاورمیانه به سمت پیکار رو در روتری با چین و روسیه سمتگیری نموده است، کندن ایران از دایره کشورهایی که به دلیل بیست سال تحریم های اقتصادی غرب،  مناسبات نزدیک تری با چین و روسیه دارا می باشند، میتواند برای آنها اهمیتی حیاتی داشته باشد.

چهار – چپ ایران شیفته دموکراسی غربی بر طبل نئولیبرالیسم می کوبد.

نیروها و سازمان های سیاسی  تاریخی مشخصی که با گذشته های آرمان خواهی سوسیالیستی، امروزه هر چه بیشتر از سوسیالیسم فاصله گرفته و خود را “چپ دموکرات” تعریف می نمایند را میتوان با سازمان های مشابه موجود در کشورهای اروپای غربی مقایسه نمود. این احزاب نیز مانند همتایان اروپایی خویش در تلاش می باشند تا در زمین بازی “دموکراتیک” نئولیبرالیسم و کلان سرمایه داری حاکمه کشورهای امپریالیستی، برنامه ها و اهداف خویش را نمایندگی نمایند.

این احزاب و سازمان ها، از آنجا که در درون چهارچوبه پردایم “دموکراسی غربی” یا بهتر است بگوییم، ” زمین بازی و قوانین بازی و داورهای تعیین شده از طرف کلان سرمایه داری حاکمه کشورهای امپریالیستی” قصد رقابت آزاد با آنها را دارند، در جنبش اخیر هم به سیاهی لشکر نیروهای سیاسی نئولیبرال ایرانی تبدیل شده اند.

پنجم – عدم عقب نشینی حکومت در مقابل خواسته های انسانی و آزادیخواهانه مردمی و دستگیری و سرکوب های خشن آنها نشانه دیگری بر شکست پتانسیل اصلاحاتی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می باشد.

از آنجایی که بر سر کار آورده شدن نظام اسلامی جمهوری اسلامی ایران در چهل و سه سال پیش، با اتکا به سرمایه داری املاکی  بازاری سنتی، آشی بود که توسط استعمارگران سابق ایران برای ما پخته شده بود، قدرتمداری حاکمه جدید به سرعت قادر شد تا به تمامی عرصه های دیگر اقتصادی نیز چنگال انداخته و از طریق بسط خصولتی کردن ها، بر تمامی ابعاد اقتصادی کشور چنگ انداخته و به غارت ثروت های کشور بپردازد، که بخش قابل توجهی از این ثروت ها سر از همان کشورهای استعماری غربی در می آورند.

اگر چه دستور العمل های  برنامه ای مراحل اولیه پروژه  امپریالیستی جمهوری اسلامی ایران نابودی تمامی نیروهایی بود که به نحوی با آرمان خواهی سوسیالیستی پیوندی داشتند، فاز های بعدی کارنامه این حکومت نشان داد که نه تنها با اربابان سابق امپریالیستی خویش در افتاد، بلکه حاضر با هیچ گونه اصلاحات آزادیخواهانه و انسانی در سطح کشور نمی باشد، و همچنان با شدت هر چه تمام تر به سرکوب و نابودی فیزیکی مخالفان خویش ادامه می دهد.

نسل نوین به پا خواسته، اگر چه هیچ خاطره تاریخی و آموزشی از نسل مربوط به کشتار های دهه شصت ندارد، در حافظه تاریخی  خویش، تجربیات سرکوب های سالهای هشتاد و هشت و نود هشت را حمل می کند. این نسل بطور وضوح امروز نیز مشاهده می کند که هیچ گونه تغییری در منش سیاسی روانی اجتماعی این حکومت صورت نگرفته است. از این نظر است که این جنبش نه با تمسک به استراتژی اصلاحاتی، بلکه با هدف عبور و گذار از جمهوری اسلامی ایران به میدان آمده است.

شش – طبقه کارگر با متانت و بردباری مسیر ارتقاء مطالباتی، سازمان یابی و ارتقاء نقش صنفی سیاسی خویش را می پیماید.

طی یکی دو سال پیش ما شاهد اوج گیری جنبش های معلمان، بازنشستگان و کارگران با هدف دست یابی به اهداف صنفی خویش بوده ایم. این جنبش ها با متانت و بردباری،  همبستگی و پیوستگی مداوم در راه دست یابی به این اهداف به پیکار خویش ادامه داده، در شرایط خفقان حاکمه در راه سازمان یابی مدنی خویش تلاش می نمودند.

نیروهای سیاسی متنوع به میدان آمده در این جنبش اخیر بارها و بارها تلاش نمودند، تا از طبقه کارگر ایران در تمام عرصه ها دعوت نمایند تا از طریق اعتصاب عمومی همگانی، پیوسته و مداوم به این جنبش بپیوندند. گرچه کارگران، معلمان و دانشجویان در تمام عرصه ها از طریق اعتصابات و تظاهرات پراکنده همگامی  و حمایت خویش را از جنبش توده ای به نمایش گذاشتند، اما آنها هشیار تر از آن بوده اند که مانند بعضی ها به سیاهی لشکر نیروهای سیاسی نئولیبرال تبدیل گردند.

 نیروهایی مانند مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، مشروطه خواهان و دیگر نیروهای تازه به میدان آمده سیاسی دیگر که یک دست در آستین و دامن قدرتمداران سیاسی کشورهای غربی داشته و دارند، نقش غالب را در هدایت تظاهرات خارج از ایران را داشته و همچنان دارا می باشند. کارگران ایران به دام و تله این نیروها نیافتاده اند.

هفت – رسانه های امپریالیستی در هدایت افکار عمومی همچنان حرف اول را می زنند.

رهبری سیاسی جنبش های توده ای در درجه اول از طریق کنترل و هدایت افکار عمومی آنها میسر می باشد. شکست های تاریخی جنبش پیروان سوسیالیسم در ایران،  از هم پاشیدکی اتحاد جماهیر شوروی – بلوک شرق و بالاخره چهل سال تبلیغات زهرآگین و دروغین بر علیه نیروهای پیروان سوسیالیسم در ایران، در کنار بیماری های  واقعی موجود در درون سازمان های متنوع چپ و  پیروان سوسیالیسم ایرانی، از عواملی می باشند موجب عدم یگانگی و یکدستی این نیروها میشوند. این عوامل دست به دست هم داده موجب میگردند تا سازمان های سیاسی پیروان سوسیالیسم علمی نتوانند در جنبش های اجتماعی مشابه جنبش اخیر نقشی کلیدی و تعیین کننده ایفا نمایند.

در چنین شرایطی می باشد، که رسانه های مشخص ساخته و پرداخته کشورهای امپریالیستی، با بودجه ها و امکانات فراوان خویش وارد میدان می گردند، تا همچنان نقش تاریخی خویش را کنترل و هدایت افکار عمومی و شستشوی مغزی آنها ایفا نمایند. علاوه بر رسانه های قدرتمندی مانند رادیو فردا، شبکه بی بی سی، ایران اینترناشنال، صدای آمریکا و غیره، شبکه های تبلیغاتی هایبریدی آنها در رسانه های مجازی از قبیل اینستاگرام، فیسبوک، یوتیوب و غیره نیز با قدرت هر چه تمامتری فعال می باشند. بارها و بارها شاهد بوده ایم در در عرصه های شستشو، کنترل و هدایت افکار عمومی، قدرتمداری های استعماری با همکاری ستون پنجم ایرانی خویش در کشورهای غربی به نحو بسیار قدرتمندتری ظاهر شده اند.

هشت – غافلگیری استعمار و آشفتگی برخورد  در بافت مدل پروژه ای آنها در تعیین حکومت جایگزین.

در حالی کشورهای استعماری سابق از جنبش مردم ایران برای تطهیر چهره ضد مردمی خویش بهره برداری می کنند، در عین حال آنها خود نیز می بینند که در مقابل آاین جنبش غافلگیر شده اند. در شرایطی دست به دامن قدرتمداری های غربی شدن های اپوزیسیون لیبرال و دموکرات ایرانی، موجب میگردد تا آنها به عنوان نمایندگان مهد های آزادی و حقوق بشر، برای نقش جهانی امروزین و  تاریخی خویش مشروعیت بیشتری کسب نمایند، از این عامل به عنوان نیروی فشار مشخصی جهت تامین منافع استعماری خویش در ایران بهره برداری نمایند. در حالی که نمایندگان اپوزیسیون نئولیبرال و دموکرات ایران هم از طرف دیگر در تلاش می باشند تا با نزدیکی هر چه بیشتر به مراکز قدرت در کشورهای غربی، برای خویش مشروعیت بین المللی بیشتری یافته و مناسبات خویش را با آنها تحکیم نمایند.

غافلگیری قدرت های استعماری از این بابت بود، که آنها از یک طرف سیاست کندن حکومت جمهوری اسلامی ایران از بلوک چین و روسیه را تعقیب می نمودند، از طرف دیگر، تیم حکومتی مناسبی برای جایگزینی جمهوری اسلامی ایران تدارک ندیده اند. در یک چنین شرایطی به اجبار، از یک طرف به مماشات با حکومت جمهوری اسلامی ایران ادامه می دهند، از طرف دیگر به تداوام تکمیل پروژه رهبر سازی و رهبر تراشی نئولیبرال دموکرات از اپوزیسیون ایران ادامه داده و از آن به عنوان عامل فشاری برای اخذ امتیازات هر چه بیشتر بهره برداری می نمایند.

کارنامه آزادیخواهی و حقوق بشری این دولت های استعماری را میتوان از هزاران نمونه های مشابه جولیان اسانژ در زندان هاینمارش ،رفتار با  زندانیان ابوقوریب در عراق و گوانتانامو در کوبا و حمایت بی چون و چرای آنها از فاشیستهای آزف در اکرائین مشاهده کرد. 

نهم – تداوم خمود و آشفتگی در جنبش کمونیستی سوسیالیستی ایرانی

یکی از دلایلعمده خمود، آشفتگی و پراکندگی در جنبش کمونیستی سوسیالیستی ایران این می باشد که ما رهبران قدرتمند و کاریزماتیک رزمنده، فداکار و پیکارگری مانند فیدل کاسترو، حمید اشرف، ولادیمیر ایلیچ لنین، و حتی ماتو تسه دونگ نداریم. شخصیت هایی که با ایمان به پیروزی سوسیالیسم، پرچم سرخ آن را شخصا برافراشته و خود یکی از الگو ها و پرچمداران این پیکار سترگ بوده باشند.

بخش عمده ای از چپ های ما که با مارکسیسم لنینیسم و سوسیالیسم خداحافظی کرده اند، خود را در پردایم احزاب چپ اروپایی تعریف می نمایند. بخش دیگری که خود را پرچمداران مارکسیسم لنینیسم و سوسیالیسم در ایران معرفی می نمایند، پلاتفورم خویش را در چهارچوبه یک حکومتی ملی دموکراتیک خلاصه کرده و برای تامین آن از بیش از پنجاه سال پیش، دعوت به تشکیل ائتلافی با عنوان جبهه متحد خلق می نمایند. انگار این دوستان در زمان کودتای بیست و هشت مرداد سال ۱۳۳۲ منجمد شده اند و تحولات جهانی هیچ تغییری در نگرش، برنامه و استراتژی آنها ایجاد ننموده است. مهمتر از همه اینکه، مانند دوستان چپ ما، هیچ رگه ای از آرمانخواهی سوسیالیستی و پیکار در راه رسیدن به این آرمان ها را در آنها مشاهده نمی کنیم.

اغلب نیروهای پراکنده دیگری از نحله های مختلف جنبش کمونیستی و سوسیالیستی ایران که خود را در چهارچوبه پردایم سوسیالیستی تعریف می نمایند، به رادیکالیسم تند نوعی از آنارشیسمی کشیده شده اند، که خود را در چهارچوبه ” مرگ بر همه چیز” تعریف می نمایند. آنها نیز در مورد چگونگی آفرینش جایگزین سوسیالیستی در ایران، عملا حرفی برای گفتن ندارند.

دهم – آموزه هایی چند

به نظر می رسد که این جنبش بدون نقش آفرینی قدرتمند طبقه کارگر ایران از طریق اعتصابات فراگیر گسترده، امکان گذار و عبور از جمهوری اسلامی ایران را نخواهد داشت. طبقه کارگر ایران از این سطح از تجربه و آگاهی سیاسی برخوردار می باشد که تحت رهبری نئو لیبرال های دموکرات و با پشتیبانی های امپریالیستهای استعمارگر سابق به آلت دست آنها تبدیل نگردد.

نیروهایی که در چهارچوبه پیروان سوسیالیسم علمی قرار میگیرند، نه دارای استراتژی شفاف، رزمنده سوسیالیستی برخوردار می باشند، نه اینکه  شخصیت های رهبری کاریزماتیک قدرتمندی را دارا می باشند، که در عرصه های میدانی سیاسی پیروان خویش و جنبش کارگری سوسیالیستی را رهبری نمایند.

نئولیبرال های دموکرات، یا همگامان فاشیست آنها نیز بدون حمایت های همه جانبه استعمارگران قادر به نقش آفرینی کارساز در به ثمر رساندن پروژه های امپریالیستها نخواهند داشت. پروژه های کشورهای امپریالیستی  امروز با هم به نعل زدن و هم به میخ تصویر میگردد. آنها هم با جمهوری اسلامی ایران در مسیر کندن آنها از بلوک چین و روسیه در حال مماشات می باشند، هم در حال رهبرتراشی و کابینه در تبعید پروری از خادمان ایرانی تبار خویش در غرب می باشند. هیچ کدام از این پروژه ها در کوتاه مدت نمیتواند به نتیجه برسد.

اینکه آیا جنبش انقلابی مردم ایران در مسیر دست یابی به آزادی و سروری ارزش های انسانی و حاکمیت قدرتمداری کارگران و زحمتکشان قادر بشود رهبران شایسته خویش را در بطن جنبش انقلابی زاییده و تحویل انقلاب مردم ایران بدهد، و از طریق رهبری آنها روند عبور از جمهوری اسلامی ایرن به حاکمیتی آزاده، عدالت محور و شایسته ملت درد کشیده، زخم خورده، بردبار و با فرهنگ غنی تاریخی ایران نماید، آینده و تاریخ نشان خواهد داد. 

دنیز ایشچی ۱۸ نوامبر ۲۰۲۲  

https://akhbar-rooz.com/?p=180546 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دنیز
دنیز
1 سال قبل

کیای عزیز، با سپاس مجدد از توجه شما به مقالات من.
من تلاش می کنم مقالاتی که مینویسم در حدود ۱۵۰۰ کلمه باشند. فکر میکنم خیلی از خواننده ها حوصله مقالات مبلند را ندارند. این مقاله هم بیشتر از ۲۰۰۰ کلمه بود. به همین خاطر مطالب دیگر را نتوانستم موشکافی بکنم. البته به این مطالب در مقالات قبلی پرداخته ام.
اینکه آیا سکوت کارگران “اپورتونیستی نیست؟”، نه به هیچ وجه. شرایط آنها هم پیچیدگی های خاص خود را دارد، هم آنها بر اساس شرایط عینی واقعی خویش تنظیم حرکت میکنند، هم اینکه آنها نان سر سفره خانواده شان در گرو حرکت ها اعتراضاتشان می باشد. آنها موزون تر و حساب شده تر حرکت می کنند.

ساسان عزیز
من فکر نمیکنم حاکمیت یک حکومت سکولار نئولیبرال گماشته یا متمایل به غرب، در اولویت خویش داشته باشد که آزادی، عدالت و توسعه اقتصادی یا فرصت های دیگری را به کشور ما به ارمغان بیاورد. الان ما نمودارهای اجتماعی بحران های اقتصادی در کشورهای غربی را شاهد می باشیم. آنها بیشتر به فکر غارت ثروت های ما جهت پر کردن کیسه های خویش و کاهش بحران های داخلی خویش می باشند.
از نظر من وضعیت نیروهای چپ و پیروان سوسیالیستی در ایران چندان قابل تعریف نمی باشد. این یک واقعیت است. حالا اگر موجب دلسردی بعضی ها بشود، امیدوارم عده ای دیگر را هم به فکر وادار کند.

آرش عزیز

این جنبش در عین حال که متاثر از یکسری فاکتورهای داخلی در ایران می باشد، مولفه ها و قدرت های خارجی، بخصوص آنهایی که وابسته به کشورهای استعماری سابق ایران می باشند، بازیگران دیگری می باشند که در آن نقش آفرینی می نمایند. باید خصوصا نقش مولفه های خارجی را به وضوح دید، از تجربیات تاریخی معاصر بهره گرفت، تا اشتباهات گذشته تکرار نشود.
اینکه من بیش از سی و پنج سال پیش از ایران به عنوان پناهنده خارج شده و توسط سازمان ملل به گوشه ای از دنیا پرت شده ام، اراده و خواست شخصی من نبوده. طی مدت بیش از سی سال گذشته، هفته ای بیش از شصت ساعت کار کرده، و حاصل دسترنج خود را می خورم. خارج از ایران زندگی کردن من اصلا دلیل نمیشود که جنایات و فجایعی را که این کشورها در جهان سوم، از جمله ایران و خاورمیانه مرتکب می شوند را سرپوش گذاشته و توجیه کنم.

آرش
آرش
1 سال قبل
پاسخ به  دنیز

با درود
سر پوش گذاشتن بر نابربریها اشتباه است.
با همه اینها که شما در مورد خودتون توضیح دادید, یک مارگسیست لنینیسم با کمک سازمان ملل در کشور سرمایداری استرالیا بعنوان پناهنده پذیرفته می شه و سی سال کار می کنید و الان هم که بازنشسته هستید و با تلاش خود یک زندگی برای خود و خانواده درست کردید .
در طی ۳۵ سال بر علیه نظام سرمایداری در یک کشور سرمایداری به مبارزه خود ادامه می دهید. خوب این جامعه بدی است و شما کشورهای “محور مقاومت ” را ترجیح می دهید آیا شما از آزادی در آن کشورها بر خوردار می بودید .خوب سالهای اول مجبور بودید در یک کشور سرمایداری زندگی کنید بعدش که شهروند شدید که می توانستید در کشور مورد علاقه تون حالا چین یا روسیه یا هر کشور دیگری را که ترجیح می دادید که بهتر از کشورهای سرمایداری است را برای زندگی انتخاب کنید کسی که جلوی شما را نمی گرفت . حالا کلاه خودتون را قاضی کنید ؟

کیا
کیا
1 سال قبل

دنیز جان
من نوشته های شما را مرتبا دنبال میکنم چون اعتقاد دارم ، صادقانه مینویسی.

از بند ۲
“پر واضح است که تلاش های نیروهای سیاسی رادیکال سوسیالیستی برای اینکه بتوانند وزنه قابل توجهی در هدایت جنبش های مردمی بوده باشند، همچنان آنطور که لازم است موفق نبوده است. علل عدم موفقیت نیروهای پیروان سوسیالیسم در رسیدن به این هدف را باید به جای خویش موشکافی کرد.”

چرا اینجا موشکافی نشود؟

از بند ۶
” نیروهایی مانند مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، مشروطه خواهان و دیگر نیروهای تازه به میدان آمده سیاسی دیگر که یک دست در آستین و دامن قدرتمداران سیاسی کشورهای غربی داشته و دارند، نقش غالب را در هدایت تظاهرات خارج از ایران را داشته و همچنان دارا می باشند. کارگران ایران به دام و تله این نیروها نیافتاده اند.”

مگر اینطور نیست که طبقه کارگر خود رهبر باید باشد و دیگران را به همراهی بکشاند؟

چرا از عدم ،توانایی ، آگاهی و تشکلات کارگری سخن نمی‌گویند و راحلهایش ؟
آیا سکوت کارگران تولیدی در این شرایط اپورتونیستی نیست؟

بند ۱۰
“اینکه آیا جنبش انقلابی مردم ایران در مسیر دست یابی به آزادی و سروری ارزش های انسانی و حاکمیت قدرتمداری کارگران و زحمتکشان قادر بشود رهبران شایسته خویش را در بطن جنبش انقلابی زاییده و تحویل انقلاب مردم ایران بدهد، و از طریق رهبری آنها روند عبور از جمهوری اسلامی ایرن به حاکمیتی آزاده، عدالت محور و شایسته ملت درد کشیده، زخم خورده، بردبار و با فرهنگ غنی تاریخی ایران نماید، آینده و تاریخ نشان خواهد داد.”

این آرزوی همه ماست.

ساسان
ساسان
1 سال قبل

متاسفانه در این تحلیل ها تنها چیزی که مورد توجه قرار نمی گیرد، اساسی ترین موضوع است و آن خواست توده های مردم و نسبت پاسخگویی نیروهای مختلف اعم از حکومت و اپوزیسیون راست و چپ نسبت به این خواسته هایی است که میزان تاثیرات معینی را می تواند در آینده ی این خیزش به جای گذارد و هم اینکه تداوم آن را تا رسیدن به آن خواسته ها تامین کند . نویسنده اصلا نظر نمی دهد که آن نیروهایی که در راستای منافع غرب حرکت می کنند آیا در صورت تفوق و یا اعمال هژمون سیاست و گفتمان غربی قادر است توده های مردم را پاسخگو باشد؟ و نمی گوید چپ در برابر این ضعف موجود هم در حاکمیت و هم در اپوزیسیون راست چه امکان مهمی را در دست دارد و چگونه باید این امکان را به شعارهای برانگیزاننده و هدایت گر این جنبش تبدیل کند . این گونه تحلیل ها بیشتر بگرانی و ناامیدی بین توده های مردم از کارگران و زحمتکشان را دامن میزند و در واقعیت یار دوازدهم هرر یک از مرتجعین در دوسوی میدان خواهد شد

آرش
آرش
1 سال قبل

با درود
آقای ایشچی آیا این جنبش قدرت این را ندارد که به یک زندگی ساده و آزاد و قانونمند که حداقل خواسته ی اکثریت مردم هست , دست یابد ؟
آیا شما حاضر نیستید ایران , یک کشور آزاد مثل کشور استرالیا شود , که حتی شما از موهبتهای آن بهره میبرید و آزادانه زندگی و بر ضد سرمایداری و امپریالیستها فعالیت می کنید .
و در افشاگری برعلیه امپریالیسم و ستون پنجمش لحظه ای درنگ نمی کنید. آیا این موهبت در کشورهای “محور مقاومت” وجود دارد
که شما به مبلغ آن تبدیل شده اید. و آن را برای مردم تجویز می کنید.
می شه برای من توضیح بدهید که جامعه مورد علاقه شما چیست و یک نمونه عینی مثال بزنید البته با آرزوها ی شما بخوبی آشنا هستم فقط یک نمونه ملموس که مردم بدانند چه جامعه ای شما می خواهید برایشان درست کنید.
به امید پیروزی جنبش زن زندگی آزادی چه با رهبری جبهه خلق چه با رهبری جبهه مردمی.
با آرزوی سلامتی

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x