چرا استفاده از فحش رکیک در تظاهرات اینقدر رایج است؟ خوب است یا بد؟ بازدارنده است یا به پیش برنده؟ آیا در تضاد با شعار «زن، زندگی، آزادی» است، یا در کنار آن؟ آیا جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شده و به سمت ویرانی استبداد دینی و قانون سرکوبگر درهم تنیده در «اخلاق» آن پیش می رود توانایی سازندگی دارد و می تواند اخلاقی نوین از آن خود بسازد؟ و قانونی نوین که در آن نشانی از زن ستیزی و دگرباش ستیزی و خشونت و اعدام و شکنجه نباشد؟
فحش های رکیک «نه اینوری، نه اونوری، … تو بیت رهبری» و «سبزی پلو با ماهی، … ننه سپاهی» و مانند آن را فراوان در ویدئوهای تظاهرات اعتراضی که از داخل کشور می رسد دیده ایم. اما چرا؟
چرا استفاده از فحش رکیک در تظاهرات اینقدر رایج است؟ خوب است یا بد؟ بازدارنده است یا به پیش برنده؟ آیا در تضاد با شعار «زن، زندگی، آزادی» است، یا در کنار آن؟
من در این نوشتار کوتاه تلاش می کنم واقع بینانه – یعنی نه در ستایش و نه در نکوهش – این پدیده را توضیح دهم. طبیعی است که این گفتار کوتاه کافی نیست و این بحث به کمک دوستان می تواند به پیش برده شود.
گنجاندن این فحش های رکیک در شعارها به ظاهر غیراخلاقی است. اما نکته همین جاست که این شعارها بیانگر زیر پا گذاردن «اخلاق» جمهوری اسلامی است در هنگامه اعتراض شدید به قوانین استبدادی جمهوری اسلامی!
حکومت جمهوری اسلامی نه تنها دین و دولت را در هم ادغام کرده بلکه ارشادگر «اخلاق» فردی نیز شده و رفتار شخصی شهروندان را از روزه خواری و شرابخواری گرفته تا حجاب و رفتار جنسی کنترل می کند. اگر اعتراض به حکومت پهلوی و قانون استبدادی آن به نام دین و اخلاق صورت گرفت، اعتراض به حکومت جمهوری اسلامی که قانون و دین و اخلاق را قبضه کرده است، به نام بی اخلاقی و توهین به مقدسات صورت می گیرد.
در نخستین جوامع بشری که مردم به صورت قبیله ای زندگی می کردند، نظم جامعه با دستورات دینی برقرار می شد. همه یک دین داشتند و از یک سری مقررات دینی اطاعت می کردند. خوب و بد با احکام دین سنجیده می شد و دستورات دینی حکم اخلاق را هم داشت، مانند دزدی نکن، آدم نکش. دین همچنین قانون بود و مجازات هایی برای سرپیچی از دستورات دینی داشت، مانند قطع دست یا قصاص. اگر کسی از اصول دینی سرپیچی می کرد، یعنی که از اصول اخلاقی و اصول قانونی سرپیچی کرده و با دستورات دین مجازات می شد چرا که دین همزمان قانون هم بود.
شهرنشینی که آغاز شد، قانون تدوین شد تا نظم بر جامعه حکمفرما باشد. چرا که همه مردم یک دین نداشتند و قانون واحدی باید بر همه مردم حکومت می کرد. بگذریم که شاید برخی از قوانین از همان دستورات دینی سرچشمه می گرفت، اما قانون جدا از دین بود و نام دین بر خود نداشت. قوانین آشوری و سنگ نبشته های آشور بانی پال نمونه های قانون جدا از دین و مذهب هستند که حکومت وضع کرده بود.
قانون یک سری رفتارهای نادرست را جرم شناخته و برای آنها مجازات تعریف می کند. ازین رو قانون نیازمند بازوی اجرایی است که مجازات را اعمال کند در حالیکه دین می تواند به صورت یک امر فردی باشد یا توسط جمع پذیرفته شود و می تواند بدون بازوی اجرایی هم وجود داشته باشد در حالیکه قانون بدون بازوی اجرایی معنا ندارد.
اما پدیده دیگری نیز در جامعه بشری هست: اخلاق. برعکس قانون، اخلاق نیازی به بازوی اجرایی ندارد. و برعکس دین، اخلاق هیچ اصل و پایه و دستوری ندارد و از همین رو بسیار پویاست و با زمان به پیش می رود. اخلاق، یا به زبان ساده شناخت رفتار خوب و بد یا ارزش گذاری رفتار خوب و بد است. بحث های حوزه اخلاق گاه خیلی پیچیده است، و می تواند دینی باشد، غیر دینی باشد، در قانون تاثیر بگذارد و آن را به پیش ببرد، و یا از آن تاثیر بپذیرد، ولی نیازمند بازوی اجرایی نیست. اخلاق پوینده است و با رشد و پیشرفت و توسعه جامعه و حتی افراد، رشد می کند و بر قانون و چه بسا بر دین تاثیر می گذارد. برای نمونه، دین های ابراهیمی سنگسار دارد ولی با رشد اخلاق جمعی دیگر سنگسار اجرا نمی شود همانگونه که قصاص دیگر به عنوان یک مجازات پذیرفته نمی شود.
اصول و باورهای دینی با گذشت زمان چندان تغییر نمی کند اما قانون با نیازهای جامعه و شرایط روز تغییر می کند. حوزه پوشش اخلاق گسترده تر از دین و قانون است و نیز می تواند در میان روشنفکران سال ها و دهه ها جلوتر از قانون باشد. اخلاق در همه زمینه ها حساس تر است و رفتارهایی را که شاید قانون جرم نداند مورد قضاوت قرار می دهد مانند خیانت به همسر. برخی افراد از نظر رشد اخلاق می توانند جلوتر از دیگران حرکت کرده و به آگاه سازی آنان کمک کنند مانند آگاه سازی در زمینه حقوق حیوانات. این آگاه سازی جمعی معمولا به پذیرش جمعی یک قضاوت رفتاری انجامیده و باعث می شود برخی رفتارها از نظر قانونی قابل مجازات باشد مانند آزار حیوانات.
با این نگرش کوتاه به رابطه دین و قانون و اخلاق می خواهم نتیجه بگیرم که در هر جامعه ای معمولا این سه از یکدیگر جدا هستند گرچه در برخوردی پویا و دائمی با یکدیگر ارتباط دارند و معمولا اخلاق است که روی دین و به ویژه قانون اثر می گذارد و آن را به پیش می برد.
همپوشانی کامل دین، قانون و اخلاق در حکومت جمهوری اسلامی
در حکومت جمهوری اسلامی این سه – دین و قانون و اخلاق – توسط حکومت جمهوری اسلامی و با قدرت تمام در هم ادغام شدند. اسلام حکومتی به یکباره جای دین فردی و قانون جامعه و اخلاق را گرفت. اسلام دین رسمی کشور شد، قانون مجازات اسلامی برقرار شد، و «اخلاق» جمهوری اسلامی بر رفتار فردی به ویژه رفتار جنسی و حجاب زنان حاکم شد. و در حقیقت می توان گفت که اخلاق فردی و اجتماعی را در سطح جامعه به عقب راند. از آنجایی که دین و قانون و اخلاق در چارچوب حکومتی استبدادی بر هم منطبق شد، آزادی های فردی و اجتماعی به شدت محدود شد و رفتارهای فردی مورد مجازات های شدید اسلامی قرار گرفت. و طبیعی است که اعتراض به حکومت استبدادی جمهوری اسلامی به یکباره هر سه را با هم نشانه رود.
افراد جامعه ای که از استبداد شدید جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند، چنان غریدند که ناگهان همه نظم قانونی و مقررات اخلاقی زورکی و قوانین اسلامی را که به آنها زورچپان شده بود با دور انداختن روسری ها و نیز با رکیک ترین فحش ها که در حقیقت پا گذاشتن بر روی ابتدایی ترین اصول اسلامی و قانونی و اخلاقی است، بر هم ریختند.
جوشش گسترده مخالفت با جمهوری اسلامی برای بیان میزان نفرت مردم و به ویژه جوانان از این حکومت استبدادی چنان بود که به ناگهان همه پرده های «عفت» را که رژیم چهل سال تبلیغ کرده و دوخته بود درید و همان چماق اخلاق را که بر سر مردم کوبیده می شد وارونه کرده و با فحش های رکیک بر سر حکومت کوبید.
شدت خشم به گونه ای است که مردم دسته جمعی و با صدای بلند به هر نماد تقدس حکومت فحش می دهند، آن هم فحش های رکیک. این تابوشکنی نه تنها از سوی مردان که از سوی زنان جوان نیز دیده می شود که به صدای بلند …ری را که ندارند به رهبر حواله می دهند.
دریدن پرده ها و حجاب واژه ها و حجاب زنان
من که همواره از حجاب واژه ها گفته ام* خوشحالم که تابوی واژه های جنسی شکسته شده و زنان جوان هم بی پروا همه گونه واژه را به کار می برند. اما تاسف ازین است که این واژه ها را در چارچوب رکیک به کار می گیرند یعنی فحش هایی که تهدید به تجاوز جنسی است.
خشونت کلامی از نوع تهدید به تجاوز جنسی ابزار خشونتی است که ماهیت زن ستیز و دگرباش ستیز** دارد. زنان همواره قربانی تجاوز بوده اند و تجاوز ابزار خشن سرکوب بوده است که هنوز هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی در جنگ ها به کار می رود. انتظار ما از جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» و طلایه دفاع از حقوق زنان آغاز شد این است که خود سرکوبگر و تجاوزگر نشود، حتی به صورت نمادین. آیا این شعارها نشانگر آن است که رهبری جنبش از دست زنان بیرون آمده و اکنون زنان دنباله رو شده اند؟
دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» دریدن پرده هایی بود که دیگر دوخته نخواهد شد! و حجاب اجباری زنان فقط یکی از این پرده های دریده شده است. قداست حکومت دینی، وحشت از دیکتاتوری، و ترس از تابوشکنی همه و همه فروریخته است و دیگر هرگز به سبک گذشته برقرار نخواهد شد. آیا جنبشی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شده و به سمت ویرانی استبداد دینی و قانون سرکوبگر درهم تنیده در «اخلاق» آن پیش می رود توانایی سازندگی دارد و می تواند اخلاقی نوین از آن خود بسازد؟ و قانونی نوین که در آن نشانی از زن ستیزی و دگرباش ستیزی و خشونت و اعدام و شکنجه نباشد؟
*حجاب اصلی زنان حجاب واژه هاست
** دوستانی که از واژه بهتری به جای «دگرباش» آگاهی دارند لطفا مرا هم آگاه سازند.
بسیار تحلیل غلطی کردید. این شعارها «فحش» نیستند بلکه تحقیر زن و تحقیر امر جنسی هستند که اتفاقا زیاد هم از زبان حزب اللها شنیدیم. وقتی آلت جنسی مرد تبدیل به ابزاری برای ابراز خشونت می شود، این مردان همجنسگرا یا زنان هستند که رابطه جنسیشان تحقیر می شود. این چطور دفاعی است که ما تبدیل رابطه جنسی به خشونت و نشان دادن آن به عنوان یک تنبیه را نوعی فحش معمولی حساب کنیم؟؟ ازجنبش های چپ انتظار میرود کمی روشنفکر باشند و دیدگاههای کوچه بازاری تحویل ملت ندهند. قرار است زنان را از یوغی آزاد و به دست یوغ دیگر-یعنی مردسالاری- بسپاری؟
سالها پیش در دوران کودکی, مادرم برای ما قصه ای میگفت که شخصی افلاطون را در حال گریه دید. سبب پرسید. افلاطون گفت نمیداند چه کار زشتی کرده است که فلان کس از او تعریف و تحسین میکند.
امرز ما میدانیم که گفتار های نویسنده مقاله و مقاله “پیرامون دو رای شرم آور در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل” در پیشخوان, “ضد چپ” را دست افشان و پا کوبان به میانه میدان آورده است. اگر بهتر نمیدانستم اینها را کار رژیم و دشمن میدانستم.
آیا ما که ساکن خارجیم “فحش های رکیک «نه اینوری، نه اونوری، … تو بیت رهبری» و «سبزی پلو با ماهی، … ننه سپاهی» و مانند آن را فراوان در ویدئوهای تظاهرات اعتراضی که از داخل کشور می رسد دیده ایم؟” و آنرا باور کرده ایم”؟
آیا “استفاده از فحش رکیک در تظاهرات اینقدر رایج است؟”
نه, رایج نیست چون حتی در کودتای ۲۸ مرداد که پری بلنده ها و شعبان بی مخ ها “رهبر انقلاب” بودند نیز چنین چیزی وجود نداشت.
چون در آمریکای نویسنده هم که هر چند یکبار سیاهان به اعتراض به خیابان میریزبد همگی شیشه ها را نشکسته و غارت نمیکنند.
بله, در همه جا اراذل و اوباش وجود دارند و غارت میکنند و فحش و ناسزا میگویند و در اقلیت اند و گرنه آنرا جنبش و انقلاب و اعتراض نمیدانستند, و چون هرگز چنین چیزی به وقوع نپیوسته. نمیدانم باید آنرا چه نامید؟ فحشقلاب؟
آیا کسی میداند منظور از نوشتن این مقاله چه بوده و میخواهد چه چیز را ثابت کند؟ که وجه برجسته و قابل توجه جنبش زنانه ای که توسط زنها و برای زنها شروع و عمدتا توسط زنها ادامه یافته, فحش های رکیک است؟ آیا این همه مردم در شب و روز جان خود را به خطر انداخته و کشته و مضروب و مجروح و محبوس میشوند, برای حواله کردن فلان خود به رژیم به خیابان آمده اند؟ اگر نه, پس منظور چیست؟
آیا نویسنده میداند که Man sees what he knows؟ و یا این “که هر که بیهنر اُفتَد، نظر به عیب کند”, اگر عیب اراذل و اوباشی هم وجود داشته باشد؟ و نه “کمالِ سِرِّ محبت”؟ نمیدانم. کسی میداند؟
هیچ یک سخنی نگفتندهیچ یک سخنی نگفتند ،نه میزبان و نه میهمان و
نه گل های داوودی.
( سکوت – ری اوتا – ترجمه ی احمد شاملو )
از زنده یاد شاملو نقل قولی کرده بودم که هیچ یک سخنی نگفتند ،نه میزبان[نویسنده] و نه میهمان[ کامنت نویسان], ولی
گل های داوودی [ چیزم به طاقی ها] با دو امتیاز منفی سخن گفته اند. لابد اینها همان هایند که مقاله از آنها شکایت میکند! نمیدانم.
با درود
اگه با جوانهای معترض ارتباط نزدیکی بود . و پا ی دردلهاشون می نشستیم, مخصوصن آن جوانها که طر فدار موسیقی رپ و هیپ هاپ هستند .
و به آهنگها شون و صحبتاشون و نظراتشون فقط گوش میدادیم . البته بدون هیچ پیش داوری . شاید قادر باشیم نه تنها بر این فاصله جغرافیایی و فاصله سنی غلبه کنیم. شاید کمکی هم بشه برای درک بهتر سوال شما .
استفاده از فحش برای درهم شکستن هیمنه دروغین خامنهای و سپاه خوب است فقط استفاده از آلت مردانه به نوعی ادامه همان مردسالاری گذشته است اما استفاده از مدفوع یا توالت خواندن بیت رهبری کاملا مفید است.
یعنی تمام جنبش زن زندگی آزادی در کلیتش این شعار ها را بکار میبرد یا نویسنده چه با زرنگی و چه ناخود آگاه آنرا زیر سؤال میکشد؟ کسی از مسیح ها و حامد ها و نازنین ها حرف رکیک شنیده؟
اگر دنبال جواب میگردید باید آنرا در ناامیدی و نفرت نسل جوان از شکست های نسل قدیم که با همین رژیم دمخور بود که توسط همینان مضمحل شد پیدا کنید. این نسل از رکاب گرفتن نسل فرهیخته برای ملا های خونریز با خبر است.
آقای مهرداد شما هم دیگر واقعا شوخی می کنید.
در نظر بگیرید به قول شما، «مسیح ها و حامد ها و نازنین ها» بیایند و شعار بدهند: «نه اینوری، نه اونوری، … تو بیت رهبری» و «سبزی پلو با ماهی، … ننه سپاهی».
روشن است که منظور خانم وحدتی ، همان جوانان معترض هستند.
در ضمن همه را نیز با نام کوچک می نامید.جالب توجه بود.
می گوئید نسل های قدیم با رژیم دمخور بود.
شما با «مسیح ها و حامد ها و نازنین ها» دمخور هستید که آنان را با نام کوچک می نامید؟
چرا در گنچه بازه چرا دم خر درازه و چراهای دیگر تنها بهانه گیری است از سوی کسانی که سالها از ایران دورند و در آن جایی که هستند برای توده ی در رنچ به جان آمده نسخه ی اخلاق می نویسند . بنا دارم ضمن بیان این نکته که الان در تظاهرات خود مردم اصلاح گر شعار ها هستند (به ویژه دانشجویان چپ که به راستی خلاقانه تریننوع شعارعا را کشف و به کار می گیرند )و سعی در هرچه بیشتر بامطالباتی کردن و هدفمند سازیشعار آن رابه همراهان معترض یادآور شوند این نکته را به نویسنده ی گرامی بگویم چون با این برخورد از نزدیک مواجه هستم و می بینم که چگونه گوینده آن دسته شعار ها واقعا در لحظه تغییر می کنند و عذر خواه می شوند . و البته باور دارم که این شعار ها نیز تصادفی رواج نیافته بلکه حاملین آن متاثر از شرایطی چنین شعارهایی را سر می دهند.
امالازمست این نکات از نویسنده پرسیده شود: اولا وقتی از اخلاق سخن می گویید بما نشان دهید که آیا اخلاق را هم طبقاتی میدانید یانه ؟ آیا اخلاق جنبه دینی دارد یا بخشی از فرهنگ اجتماعی است و شکل منفی و مثبت آن به چه دلایل منطقی _ تاریخی ظهور می کند و گاه پایداری می یابد ؟
دوم اینکه اگر قبول می کنید که اخلاق دستاورد دین نیست بلکه مانند خود دین حاصل زندگی اجتماعی و ناشی از تاثیرات تصادم و تضاد بین طبقات است باید بپذیرید که این جمهوری اسلامی است که مروج آن واژگانی است که شما نشانه بد اخلاقی معترضین میدانید و اساسا جمهوری اسلامی نه تنها از جنبه ماهیت جنسیت زدهی مسلمانی که بخاطر ماهیت مردسالارانه و ضد زن خود زن را بستر حرامزادگی ، مادر به خطایی ، زنا زادگی و غیر آن طرح می کند و مرد را به سبب داشتن قدرت حتی آلت مردانه اش را نیز مولد قدرت میداند و بیچاره جامعه ای که سالیان طولانی چه در زمان پیش از جمهوری اسلامی و چه بعد از آن با زنان اش چنان رفتاری کرده اند که به قول نویسنده زنی از ناسزاعلیه جنس خودش در شرایط هیجانی و خشمناکی نیز در برابر مردان کم نمی اورد و این دستاوردقدرت سرمایه و مالکیت غیر اجتماعی در هر جامعه ای است . از اینها بگذریم نمیدانم نویسنده در زندان های جمهوری اسلامی بوده است یا از شرایط بازجویی در این زندانها از اول انقلاب تا همین حالا چقدر اطلاع دارد ؟ میدانید وقتی زنی یا مردی را در بازجویی در مورد ورابط زناشویی اش استنطاق میکنند یعنی چه ؟میدانید وقتی در مقابله با زنان ومردان رندانی برای به اعتراف واداشتن یکی از تجاوز آشکار به همسرش استفاده کرده اند و می کنند ، یعنی چه ؟ این در داخل زندان و اما در بیرون هم زنان نه شهروند که زندانی فرهنگ شهوانی مردان پورشه سوار و بنز سوارند با هزینه کردن ترمزی از داخل خودرو نرخ انواع رابطه را جویا میشوند؟ خب چه کسی مروج این اخلاقی است که شما ار تظاهر بخشی از آن در هنگامهی این رفتار اعتراضی معترضان خشمگین می شوید و آن را بدون آنکه واقعا مطالعه کنیدبه عنوانرفتار غیر اخلاقی تظاهر کنندگان تقبیح می کنید ؟
نویسنده گرامی! بهتر است در قضاوت در باره یک موضوع اجتماعی اولا بدون مطالعه صحبت نکنید و دوم اینکه در صورت مطالعه اگر قصد نصیحت دارید که بی خیال شوید مردم نصیحت و پند و اندرز را نشانهی چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند! فهمیده اند و سوم اینکه این امور را به جامعه شناسان مردمگرا واگذارید تا هم خود با شیوه ی علمی بررسی پدیده ها آشنا شوید و هم در صورت تمایل به ترویج آن حداقل خطای معرفتی را داشته باشید .
ساسان محترم،
جنابعالی این سئوال را طرح کرده اید که خانم وحدتی در زندان بوده است یا نبوده است .به تجارب زندان اشاره کرده اید.
احتمالا به تجربه زندان خودتان اشاره می کنید.
مگر خانم وحدتی در ایران زندگی نکرده است؟ تجربه ای ندارد؟
مگر تجاربی را که به آن اشاره دارید، فقط می شود در زندان بدست آورد؟
استناد به تجربه زندان، نوشته شما را مستدل تر نمی کند.
علاوه بر این ، مگر در سال ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ ، شعارهای رکیک داده شد؟
در تمام این سال ها ،جمهوری اسلامی در قدرت بوده است.
شما که به گفته خودتان از نزدیک می بینید، شعارهای رکیک را در آن سال ها شنیده بودید؟
در سال ۹۸ که حاشیه نشین ها و فرو دستان به خیابان آمدند، با چنین پدیده ای مواجه بودید؟
جناب درویش نمیدانم پاسخ کسی را که اصلا متوجه موضوع نیست چه باید داد و شما اصلا نفهمیدید من چه نوشته ام و نمیدانید به چه منظوراز بیان نمونه های بد اخلاقی های اسلام سیاسی سرمایه داری ایران در زندان و بیرون از آن آورده شد به چه منطور است . متاسفم شما در موقعیت کسی که برای همه و همیشه کامنت می گذارید حتی درک لازم از مفاهیم و مصداق ها را هم ندارید. در عین حال این سوال از نویسنده در مورد اخلاق در جامعه ایرانی با ساختار سرمایه دارانه ی زن ستیزش همچنان باقی است اگر می توانید نیابتا پاسخ گویید ضمنا سوالات شما از من ربطی به نوشته ی من ندارد. نویسنده یا هر مدعی اخلاق کرایی اسلامی و تفویض آن با قانون در طول زمان تولید فرهنگ فحاشی را در نهایت یا تخطی از اخلاق میداند و یا تخطی از قانون چیزی که اگر درست هم باشد جمهوری جهل و جنایت خود در اقدام و مبادرت به آن کرده است نمونه ای از آن در زندان و بیرون از زندان برای نشان دادن اوج این گونه خشونت های کلامی جنسیت زده است . میفهمید یعنی چه ؟ بعید میدانم این توضیح را هم بفهمید ضمنا من مدعی نشدم در سالهایی که برشمردید شاهد فحاشی بوده ام این سوال ها را از کجای کامنت درآورده اید؟ جای تعجب دارد! آنچه من شنیده ام دریکی دومورد در همین دوماهه اخیر است و تاریخی هم برآن داده شده است . باز هم توصیه می کنم مطالب را درست و با دقت بخوانید حداقل اگر هم قصد اصلاح مخاطب خاص را دارید بی پایه و کتره ای چیزی ننویسید
نمونه هائی از برخورد شما نسبت به اینجانب را در زیر تکرار می کنم :
«جناب درویش نمیدانم پاسخ کسی را که اصلا متوجه موضوع نیست چه باید داد و شما اصلا نفهمیدید من چه نوشته ام .»
…
«متاسفم شما در موقعیت کسی که برای همه و همیشه کامنت می گذارید حتی درک لازم از مفاهیم و مصداق ها را هم ندارید. »
…
« بعید میدانم این توضیح را هم بفهمید .»
…
« حداقل اگر هم قصد اصلاح مخاطب خاص را دارید بی پایه و کتره ای چیزی ننویسید .»
ساسان گرامی!
از ذکر آقا یا خانم برای خطاب خودداری می کنم.
ممکن است ساسان ، نام خانوادگی شما باشد. یا اینکه ساسان، نام مستعار باشد.
اینجانب دلیل این میزان از عصبیت جنابعالی را درک نکردم.
اگر اینجانب به گفته شما درک لازم از مفاهیم و مصادیق را ندارم، بیهوده است که پاسخ جنابعالی را بدهم و وقت گرانبهای شما را به هدر دهم.
اگر چنین تصوری نسبت به بنده دارید، به چه دلیل عصبانی می شوید؟ کامنت های مرا بخوانید و نادیده بگیرید.
زمانی که منطقی و مستدل می نویسید، کامنت و نظر من چه خللی در کار شما وارد می کند؟
خوانندگان عزیز دیگر هم اصل متن شما را در دسترس دارند و می خوانند.
جائی برای نگرانی و عصبانیت نیست.
به هر حال تشکر می کنم که وقت گذاشته اید و همانطور که اشاره کرده اید، سایر کامنت های اینجانب را نیز خوانده اید. چون اشاره کرده اید که اینجانب برای همه کامنت می گذارم.
در بخشی از کامنت خودتان خطاب به اینجانب نوشته اید :
«بعید میدانم این توضیح را هم بفهمید ».
ساسان گرامی با توجه به اینکه کاملا از اینجانب قطع امید کرده اید ، بیش از این مصدّع اوقات شریف نمی شوم.
شعارهای رکیک گر چه در ابتدای بروزش داغ بود ولی گذرا بود و دود شد و رفت هوا . بنظر بحث کردن و بولد کردن آن محلی از اعراب ندارد.
بنظر میرسد زیر پوست جنبش نیرویی نهفته که چراغ خاموش و در حال حرکت آنرا پالایش میکند و سمت و سو میدهد .شعارهای رکیک حذف شده و شعارهای ناسیونالیستی پالایش و بهینه شده .