سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

اهداف پشت پرده ی میلیتاریزه کردن فضای انقلابی کُردستان – نگین ساسان فر

در جریان خیزش توده های مردم علیه نظام سلطنتی در انقلاب ۵۷ شاهد ایجاد یک قطب چپ نیرومند در جامعه کردستان بودیم و بخش اعظم نیروهای چپ در آن دوره جایگاه خود را در کردستان پیدا کردند و به عبارتی برگ تازه ای در تاریخ معاصر ایران رقم خورد که سنگر چپ در کردستان به فاصله ای بسیار دور از مرکز به لحاظ جغرافیایی توانست تمامی آن نیروها را در فضای ملتهب انقلاب گردهم آورد. رژیم تازه بر مسند قدرت نشسته ی خمینی برای بازپس گیری دستآوردهای مقطعی انقلاب و همچنین تصفیه شهرهای کردستان از حضور چپ ها، نخست به ارتجاع بومی و محلیِ وابسته به نهاد تازه تاسیس شده ی قدرت دخیل بست و به سرعت جریان ارتجاعی پیروان مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی زاده که دارای مذهب تسنن بودند را علیه نیروهای چپ و انقلابی بسیج کرد. از سوی دیگر طیف بورژوا ناسیونالیست های مخالف قطب چپ در جامعه کردستان نیز به کمپ ارتجاع جریانات مذهبی پیوستند و یک جبهه ملی-مذهبی در مقابل قطب چپ در جامعه کردستان قدعلم کرد. نقش مداخله گرانه ی ارتجاع محلی تا آنجا پیش رفت که در فضای سیاسی کردستان یک موقعیت نگران کننده را به وجود آورد و عملا این فضای رادیکال و انقلابی به سه قطب مجزا و متخاصم تبدیل شد. از یکسو ارتجاع محلی و از سوی دیگر قطب چپ و رادیکال در تقابل با ضد انقلابیون و همچنین جریانات ناسیونالیستی که نقش میانی را بازی می کردند تا هم نیروی چپ را از صحنه سیاسی کردستان حذف کنند و هم اینکه با جمهوری اسلامی برای سهم خواهی با خمینی بر سر میز مذاکره بنشینند.
در این میان طیف وسیعی از مردم از شعارها و خواسته های جریانات چپ پیروی می کردند و خواهان حاکمیت الگوهای اداره شورایی در کردستان بودند. اکثریت مردم کردستان خواهان اجرای مطالباتی چون، آزادی، برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی و آزادی بیان بودند و آنچه که در این مطالبات بسیار حائز اهمیت بود خواستِ تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری و درمانی در شکل وسیعی مطرح می شد و در مدت کوتاهی تمام آن مطالبات تحقق یافت و شوراهای مردمی و ارگانهای مشارکتی که داوطلبانه در اداره جامعه شرکت داشتند به خوبی توانستند همه آن شعارها را در میدان عمل و در فضای سیاسی جامعه کردستان به عنوان یک الگوی موفق و کارآمد پیاده کنند. ساختارهای هرمیِ قدرت از بالا با فعالیت پیگیر و مستمر شوراها شکسته شده بود و کمیته محلات نیز با توجه به نقش و سهمی که در اداره امور داشتند یک ساختار خود مدیریتی پویا را بنیان نهادند. به جرات می توان گفت که این تجربه ی اداره شورایی در کردستان بود که جایگاه و موقعیت چپ را در کرستان ارتقا داد.
زدو بند، معامله کردن و سازش جریانات راست و ارتجاعی در کردستان با رژیم نوپای اسلامی، مردم کردستان را در مقابل یک انتخاب سرنوشت ساز گذاشت که اگر در کنار ارتجاع قرار بگیرند با وضعیت فاجعه بارتری روبه رو خواهند شد زیرا به چشم خود دیده بودند که در نتیجه حاکمیت شوراها بود که فضای آزاد سیاسی و امنیت اجتماعی حاکم شده بود. جامعه کردستان به لحاظ تنوع و کثرت در افکار و عقاید سیاسی در موقعیت ممتاز و ویژه ای قرار گرفته بود و با همان سرعت و شتاب نیز یک گفتمان انتقادی مدرن در فرهنگ سیاسی مردم کردستان نهادینه شد و در مقابل این پیشروی قطب چپ جامعه نه تنها رژیم نوپای اسلامی تمام تلاش خود را به کار می گرفت تا از تکثیر این الگوی موفق جلوگیری بکند بلکه شدت این جدل و کشمکش ها به جایی رسید که جریانات راست و ارتجاعی هم وجود چنین فضایی را تاب نیاورند. شرایط به وجود آمده موجب چند قطبی شدن جامعه کردستان شد و این مسئله بستری را برای رژیم اسلامی فراهم کرد تا به متن جنبش انقلابی و آزادیخواهانه خلق کُرد نفوذ کند. آنها مزدوران محلی را تحت عنوان پیشمرگان مسلمان علیه جنبش انقلابی خلق کُرد تجهیز و مسلح کردند و همین اعمال سلطه باعث ایجاد یک فضای نا امن و مایوسانه در بخشی از بدنه نیروهای انقلابی مستقر در کردستان شد.
رویدادهای نوروز خونین سنندج
سنندج بعد از انقلاب ۵۷ در تداوم و دفاع از دستاوردهای انقلاب رویکردهای متفاوتی در تقابل با رژیم نوپای اسلامی داشت و از همان روزهای نخست مرزبندی های خودش را با جمهوری اسلامی مشخص کرد و دیگر شهرهای کردستان نیز بر همین اساس خودشان را اداره می کردند.شوراها به شکلی گسترده و فراگیر وظیفه ی سازماندهی انقلابیون را نیز به عهده گرفته بودند. در شهر سنندج که مرکز ثقل این رویدادها بود، نیروهای سیاسی عموما چپ، دفاتر سیاسی و مقرهای خود را برپا کردند و طیف بزرگی متشکل از نیروهای چپ و کمونیست در جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب با یک برنامه و استراتژی معین سازمان داده شدند. این جمعیت را رهبران و فعالین کومله رهبری می کردند. رفیق جان فدا صدیق کمانگر که از رهبران کومله بود و شخصی خوشنام و با اعتبار سیاسی بسیار زیاد در میان خلق انقلابی کردستان و محبوب در میان طبقه کارگر و زحمتکش کردستان به عنوان رهبر و سخنگوی علنی جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب فعالیت مستمر و پیگر داشت و در جایگاه یک لیدر توانمند در مدت کوتاهی توانست نیروهای چپ و کمونیست را متشکل کند.
در سنندج نه تنها احزاب چپ فعالیت داشتند بلکه تشکل های صنفی کانون معلمین، سندیکای کارگران ساختمانی و کارگران بیکار و دیگر کانون های صنفی تشکیل شدند و دفاتر خود را نیز دایر کردند. تمامی این تشکل ها و افزایش مقرهای سازمان های چپ در شهر سنندج با طیف دیگری در جدل و کشمکش بودند که زیر چتر ارتجاع مذهبی و جبهه راست قرار گرفته بودند. این دو گانگی میان قطب چپ و جریانات راست و همچنین هوادران جریان ارتجاعی مفتی زاده فضا را آبستن یک فاجعه ای کرده بود که جمهوری اسلامی در بروز آن دخیل بود. وابستگان بومی و محلی تمام تلاش خود را بکار گرفتند تا حضور جریانات چپ را به حاشیه برانند و خودشان عهده دار مسئولیت هایی شوند که رژیم نوپای اسلامی به آنان واگذار کرده بود. دستیابی به این سلطه اجتماعی و سیاسی برای آنها در جامعه کردستان با وجود همراهی اکثریت مردم با جبهه چپ میسر نبود و به همین خاطر تمام امیدشان به سران حکومت بود و آخوند صفدری در جایگاه نماینده خمینی پل ارتباطی وابستگان محلی به حاکمیت بود. ماموریت اصلی صفدری در وهله نخست،سرکوب انقلاب و مطالبات حق طلبانه انقلابیون در کردستان بود و قطعا برای رژیم اسلامی و نماینده ی آن در کردستان پذیرفتنی نبود که اکثریت قاطع مردم از رژیم استبدادی پهلوی عبور کرده بودند به سلطه ارتجاع مذهبی در مرکز و ارتجاع مذهبی محلی تن بدهند. در این تمامیت خواهی نظام سیاسی حاکم دیگر جایی برای شعارها و مطالبات مردم کردستان مبنی بر تحقق بخشیدن به رفاه و عدالت اجتماعی و همچنین آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی و آزادی اندیشه و بیان نبود. تامین بیمه های اجتماعی و درمانی و برخورداری از آموزش همگانی و رایگان در تمام سطوح آموزشی از مسائلی بود که در سنندج و دیگر شهرهای کردستان مطرح می شد. با وجود بیکاری بخش عظیمی از کارگران روزمزد و پیمانی آنان خواهان اجرای قانون بیمه بیکاری بودند و تلاش کانون های صنفی کارگران هم بی نتیجه بود. متاسفانه با وجود تمامی این تقابل های جدی با حاکمیت نوپای اسلامی جریانات راست نیز به طرق مختلف به دنبال کسب امتیازاتی از جمهوری اسلامی بودند، به عنوان مثال در آن مقطع حزب دمکرات کردستان ایران با قبول همه شرایط تحمیل شده به مردم کردستان، تلاش می کرد از سوی حاکمیت به عنوان یک نیرو و جریان خودی پذیرفته شود و مورد قبول خمینی قرار بگیرد تا سهمی در قدرت داشته باشد و استراتژی آنان برای نزدیک شدن به مرکز این بود که اداره جامعه به حزب دمکرات سپرده شود.
در دیگر سوی تقابل میان قطب چپ و راست جامعه، اختلافات میان حیدر صفدری و پیروان مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی زاده نیز بالا گرفت. جریان مفتی زاده خواهان تسلیح شدن نیروهای تحت امر خود را داشت که صفدری با آن مخالفت کرد. در این اثنا حتی درخواست مفتی زاده از فرماندهی پادگان ارتش و تقاضای اسلحه و مهمات با جواب منفی صفدری و رئیس نیروهای مسلح روبه رو می شود و نتیجه این اختلافات به حرکت اعتراضی هواداران مفتی زاده به طرف ستاد صفدری منتهی می شود که به جنگ و درگیری لفظی می انجامد و در این حادثه مسئول ستاد که پسر صفدری بود کشته می شود و پس از آن هواداران مفتی زاده با تصرف ستاد تعدادی از طرفین درگیر کشته و زخمی می شوند. با ملتهب شدن فضای شهر سنندج و تشنج غیر قابل پیش بینی آن، بلافاصله انقلابیون در سطح شهر خود را سازماندهی می کنند تا ضمن مقاومت با هرگونه حمله احتمالی به دفاتر و مقرهای احزاب در برقراری امنیت برای مردم نقش موثر را ایفا کنند.زمان زیادی نگذشت که ساختمان رادیو تلویزیون و فرودگاه و پلیس راه  و همچنین ساختمان ستاد و سایر ارگان های دیگر نیز به تصرف در می آیند.با تشکیل شورای موقت انقلاب شهر سنندج  در مرکز فرماندهی لشگر ۲۸ که رفیق صدیق کمانگر در راس آن بود تمامی امورات نظامی، تدارکاتی و حتی تامین مواد خوراکی برای مردم انجام می شود که خدمات پزشکی نیز جزو همین اقدامات بود.شهر سنندج به طور کامل در کنترل انقلابیون قرار می گیرد و تمام مایحتاج مردم تحت نظارت شوراهای محلات با برنامه ریزیِ شورای موقت انقلاب شهر سنندج به بهترین شکل ممکن به مردم خدمات ارائه می دهند.
موضع رسمی حزب دمکرات کردستان ایران در رابطه با این رویدادها کاملا بی طرفانه و خنثی بود و طی یک اعلامیه ای از قبول هرگونه مسئولیتی پیرامون وضعیت بوجود آمده خود را مبرا از این درگیری ها اعلام می کند. شورای موقت انقلاب در شهر سنندج با سازمان دادن یک جبهه متحد از تمامی جریانات چپ مستقر در شهر یک دژ مستحکمی میان ارتجاع محلی و حاکمیت درست می کنند و کمیته محلات نیز وظایف انقلابی خود را در بحرانی ترین شرایط انجام می دهند. رژیم اسلامی شهر سنندج را به توپ و خمپاره می بندد و همزمان انقلابیون نیز با فرمان شورای موقت انقلاب، پادگان ها را تصرف می کنند و با خلع سلاح ژاندرمری تمامی سلاح های به دست آمده میان انقلابیون تقسیم می شود ولی با فتوای جهاد از طرف حیدر صفدری اینبار واحدهای ارتش به انقلابیون حمله می کنند که در این رویداد فاجعه بار دهها تن جان می بازند و ۱۵۰ نفر نیز دستگیر می شوند و این آغاز کشتار انقلابیون در نوروز خونین سنندج در سال ۵۸ بود.
نکته قابل توجه و تحسین برانگیز در تشکل یابی و سازماندهی انقلابیون بعد از رویدادهای نوروز خونین سنندج این بود که جنگ و درگیری انقلابیون در شهر سنندج با رژیم اسلامی مورد حمایت خلق کرد در دیگر شهرهای کردستان قرار گرفت و از ارومیه تا کرمانشاه این درگیری در سطح فراگیر ادامه پیدا کرد و نیروهای مسلح همراه کاروان های تدارکاتی با مواد مورد نیاز خوراکی و پزشکی وارد سنندج شدند و با نظارت شورای موقت انقلاب و همچنین شورای محلات بین مردم تقسیم شد. جمهوری اسلامی با خمپاره باران شهر که از سوی پادگان ها انجام می گرفت و شلیک به مردم توسط هلیکوپترهای جنگی،شهر را به یک منطقه جنگی تبدیل کرد به گونه ای که کودکان بسیاری نیز کشته و مجروح شدند.بیمارستان های شهر زیر آتش خمپاره و راکت بودند و زخمی ها در خانه ها و پناهگاه ها مداوا می شدند. هراس و وحشت دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی از مقاومت سنندج آنها را وادار کرد تا از انقلابیون بخواهند که فرمان آتش بس را قبول کنند و برای این خواسته در روز اول فروردین ۵۸ هیئتی مرکب از محمود طالقانی، محمد بهشتی، رفسنجانی، صدر حاج سید جوادی و بنی صدر را برای مذاکره با شورای موقت انقلاب و به زعم خودشان ختم غائله کردستان به سنندج فرستادند. مردم سنندج تا امروز فراموش نکرده اند که در این نشست طالقانی چگونه با شاخ شونه کشیدن صدیق کمانگر را تهدید کرد و با صدای بلند گفت آن شخصی که فرمان حمله به پادگان را صادر کرده است کجاست؟ او باید محاکمه و اعدام شود. رفیق صدیق کمانگر از میان هیئت بلند شد و با صدای رسا و خطاب به طالقانی و دیگر اعضای هیئت اعزامی جمهوری اسلامی گفت «صدیق کمانگر» منم. با تشکیل شورایی از تمامی نیروهای راست و چپ و اقشار و طیف های اجتماعی برای اداره شهر و حضور احمد مفتی زاده و دستیار او فواد روحانی در این شورا زمینه ی اختلافات دیگری را نیز در بطن شورا فراهم کرد. اسلامیزه کردن فضای جامعه کردستان آرزوی دیرینه ی ارتجاع محلی بود و در مقابل جبهه چپ با رویکردهای سوسیالیستی متکی بر اداره شورایی با حضور جریان مفتی زاده در شورا هیچگونه قرابتی نداشت.
بعد از بیانیه ۸ ماده ای بود که طیفی از مزدوران محلی تحت عنوان پیشمرگان مسلمان«جاش» با نیروهای سرکوبگر و اشغالگر علیه انقلابیون بسیج شدند و این همراهی موجب بروز جنایاتی شد که جزو سیاه ترین روزهای تاریج جنبش انقلابی کردستان است که نمونه هایی از این جنایت ها که با همکاری مزدوران محلی انجام می شد فراتر از سنندج رفت و همه شهرهای کردستان را در بر گرفت که از جمله می توان به جنگ در بایگان و پاوه و اعدام ۹ نفر از انقلابیون و ۹ نفر دیگر در فرودگاه شهر سنندج اشاره کرد و اعدام های وسیعی نیز در شهرهای سقز،پاوه،مریوان، بانه و مهاباد هم صورت گرفت. زهر چشم گرفتن رژیم اسلامی از انقلابیون در دیگر شهرهای کردستان در واقع به این هدف صورت گرفت که از همان ابتدا جنبش انقلابی خلق کرد را وادار به عقب نشینی بکنند.
کردستان سنگر انقلاب و حاکمیت شوراها
شاید تنها دلیل توجیهی جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش انقلابی اخیر یک تصمیم خود به خودی بدون در نظر گرفتن تجربیات اش در جنبش کردستان نباشد. آنها به این واقعیت آگاه هستند که کردستان به عنوان سنگر انقلاب ایران همواره در خط مقدم جنگ و رویارویی با حاکمیت بوده است و اداره شورایی تنها الگوی کارآمد برای به عقب راندن تمامیت خواهی فاشیستی و مرکزا گرا بوده و هست. آنها از متد اداره شورایی و مشارکت همگانی متکثر  پیروی می کنند که نه در چارچوب های ایدئولوژیک و مطلقه قرار می گیرد و نه سهیم شدن در قدرت و استبداد حاکم برای آنان آرزو است. هفت ماه بعد از انقلاب ۵۷ بود که جامعه کردستان متحدانه و یکپارچه به جمهوری اسلامی نه گفتند به گونه ای که کردستان سنگر انقلاب نام گرفت،همان سنگری که خانه ی تمام انقلابیون در سایر نقاط ایران بود و آنان تنها میزبان انقلابیون نبودند بلکه خانه ای بود که ازآن تمام آزادیخواهان در ایران بود و خاری در چشمان دشمنان انقلاب،همان هایی که بر موج انقلاب سوار شده بودند تا این سنگر را از میان بردارند.سرایت این فضای سیاسی باز به دیگر شهرهای ایران در شکل محدودتری یک فرهنگ سیاسی را به نمایش گذاشت و آن تفکیک انقلابیون راستین و واقعی با مرتجعین در سطح ایران و در مقیاس کوچکترش در شهرهای کردستان بود. جمهوری اسلامی با تحمیل جنگ و درگیری در صدد دو قطبی کردن فضای سیاسی کردستان به منظور تثبیت حاکمیت خود بود. عبور از جریان مفتی زاده که حتی جمهوری اسلامی نیز با آن توافق نداشت بر شدت کشمکش های داخلی افزود و مزدوران محلی به مثابه جایگزین این جریان ارتجاعی در مقابل انقلابیون صف آرایی کردند و بخشی از لومپن های اسلامی پاسدار و همچنین مزدوران با جریان مفتی زاده همراه شدند و مرتجعین فئودال نیز به این جبهه ی ضد انقلابی پیوستند. واقعه ۲۳ تیر ۱۳۵۸ در مریوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات انقلابی کردستان بود و در این فضای ملتهب مریوان یکی از شهرهای کردستان بود که توسط شورای منتخب مردم اداره می شد. در آن روز باشکوه و ماندگار بود که کوچ تاریخی مردم مریوان به وقوع پیوست و این تصمیم مدبرانه ی شورای منتخب مردم بود برای تخلیه شهر و جلوگیری از کشتار سریع مردم بود و آنها به طرف مرز ایران -عراق کوچ کردند.  
به طور مختصر اگر به وقایع فاجعه بار ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ اشاره کنم به این واقعیت دست پیدا خواهیم کرد که فرمان جهاد علیه مردم کردستان توسط خمینی برای تثبیت یک انقلاب مصادره شده ای بود که در کردستان ادامه داشت.جنگ ۲۴ روزه در شهر سنندج سیمای دیگری از تحزب در متن اداره شورایی را به مردم ایران و آزادیخواهان نشان داد و در جامعه ای که آبستن تحولات عظیم اجتماعی – سیاسی بود این عظم راسخ برای دفاع از انقلاب در نوع خودش کم مانند بود.جامعه کردستان از سنندج و مریوان تا مهاباد با فتوای خمینی مبنی بر جهاد علیه خلق کُرد منجر به اعدام ۵۹ نفر زندانی در مهاباد شد که در فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شده بودند و به زندان تبریز انتقال داده شده بودند.
فضای سیاسی جامعه امروز کُردستان
جمهوری اسلامی با تجربه ای که از سرکوب مردم کردستان دارد در صدد تکرار همان فجایع است و علت اینکه می خواهد نیروهای پیشمرگ مستقر در خاک اقلیم کردستانِ عراق را  را به درون شهرهای کردستان بکشاند در واقع به دنبال بهانه ای است که با تمام توان به یک نسل کشی گسترده دست بزند و با ایجاد تفرقه میان انقلابیون در کردستان و سایر نقاط ایران بخش هایی از مردم را نیز با توجیه اینکه خلق کرد تجزیه طلب هستند به جنگ با آنان فرا بخواند که قدر مسلم به شکست خواهد انجامید و دیگر اتاق های فکر رژیم نمی توانند با توسل به این سناریوهای نخ نما شده به اهداف خود برسند. با در نظر گرفتن اینکه کردستان تاکنون بیشترین تعداد جانباخته را داشته است ولی همچنان سنگر مقاومت مردم و صدای انقلاب است. تداوم این خیزش انقلابی در کردستان حاوی یک پیام روشن به حاکمیت است که میلیتاریزه کردن جامعه کردستان نه تنها خلق کرد را وادار به عقب نشینی نخواهد کرد بلکه زمینه را برای تسریع انقلاب و تکثیر آن به سایر شهرهای ایران نیز فراهم خواهد کرد. اکنون شوراهای انقلابی و کمیته محلات در کردستان با بهره گرفتن از همان الگوهای اداره شورایی در سال ۱۳۵۸ در صدد ایجاد یک جبهه متحد و فراگیر از تمام نیروهای انقلابی است که در بلوغ این جنبش سهیم هستند، جنبشی که به باور من می تواند تمامی مناسبات و ساختارهای نظام فعلی را به زیر بکشد و بر این اساس جامعه ای را بنیاد نهد که در آن هیچگونه تمامیت خواهی و حاکمیت هرمی شکل متکی بر ساختار قدرت از بالا در اداره جامعه نقش داشته باشد.شیوه کار اداره ی شورایی متکی بر همان تجربیاتی است که مردم کردستان در گذشته تجربه کرده اند و با اطمینان می توان گفت در موقعیت کنونی، جمهوری اسلامی به مانند سال ۵۸ نه می تواند مرتجعین اسلامی وابسته به حکومت را علیه انقلابیون بسیج کند و نه مزدوران محلی نیز مانند سابق رژیم را در ادامه سرکوب و کشتار همراهی می کنند. شاید امروز بیش از هر زمان دیگری جامعه کردستان آمادگی پذیرش یک ساختار مبتنی بر مشارکت عمومی را دارد که در بستر تحولات اجتماعی- سیاسی امروز جامعه ی ایران زاده شده است و به عبارتی، فراقومیتی، فراجنسیتی است و تنها به اقلیم جغرافیایی خاصی محدود نمی شود. به جرات می توان گفت که تحولات ساختاری که در ایران و شهرهای کردستان به مثابه یک رنسانس بزرگ در جریان است را حتی نمی توان با بهار عربی نیز مقایسه کرد زیرا این انقلاب از تمامی جریانات ارتجاع مذهبی عبور کرده است و به همین خاطر پیروزی این خیزش می تواند الگویی برای تمام کشورهای خاورمیانه هم باشد.

https://akhbar-rooz.com/?p=182994 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x