سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

در نیمه راه انقلاب – حسن نادری

اینک در نیمه نخست انقلاب، سلطان سید علی خامنه ای بر تخت لرزانی نشسته است که تاجش(عمامه ها) در خیابان ها به هوا پرتاب می شود. به گِل نشستن ضد انقلاب حاکم با پیش کشیدن موضوع انحلال گشت ارشاد نجات نخواهد یافت. زیرا خانه نظام ولایت فقیه از پای بست به« امر به معروف، نهی از منکر» بمثابه فکر و کنش رفتار واحد از اسلام در حال ویرانی است

در آستانه سومین ماه شروع اعتراضات از یک نقطه و اعتلای آن به جنبش سراسری هستیم. به رغم اتهامات نیروهای نظامی،امنیتی و کاست روحانیت حاکم علیه جنبش با انگ اغتشاشگر،عوامل دست نشانده خارجی،هدایت از خارج… اینک نظریه پردازان نظام حاکم اعتراف می کنند که اعتراضات کنونی یک جنبش است و پایدار.

از مفهوم جنبش این استنباط می شود که خواسته های جنبش مقطعی نیست و نیروهای حاضر در کف خیابان برای پایین کشیدن سقف قدرت، روز به روز مصمم تر و با تجربه تر می شوند. مضمون خواسته های جنبش از مرزهای کشورعبور کرده و دردرجه نخست برمتن و برقدرت های حاکم در کشورهای اسلامی ـ عربی اثر گذاشته است.

انقلاب

انقلاب به معنای تغییر مسالمت آمیز و یا ناگهانی خشونت آمیز در ساختار سیاسی و اجتماعی یک کشوراست و زمانی اتفاق می افتد که گروهای اجتماعی مستاصل از سیاست های کلی نظام اقتدارگر و دیکتاتوری علیه مقامات بپاخسته و قدرت را بدست می گیرند و موفق شوند آن را حفظ کنند.

انواع انقلاب

انقلاب بیولوژیکی ، شناختی ، کشاورزی؛ انقلاب اخلاقی و انقلاب انرژی؛انقلاب دیجیتال و انقلاب تکاملی….  انقلاب سیاسی.  

انقلاب سیاسی

انقلاب سیاسی یک عمل برای تحول است که در آن یک رژیم سیاسی جایگزین نظام دیگری می شود ،اما در آن روابط مالکیت عمدتاً دست نخورده باقی می ماند. انقلاب فرانسه در سالهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ اغلب به عنوان انقلابهای سیاسی ذکر می شوند.

در مقابل، در انقلاب اجتماعی روابط تولید و املاک دگرگون می شود. یک انقلاب اجتماعی دلالت بر یک انقلاب سیاسی دارد ، اما برعکس درست نیست.

قدر مسلم، انقلاب اساساً در پیوند دو فرآیند است، از یک سو ظهور نیروهایی که می خواهند اساس روش های جدیدی را در اجرای قدرت ارائه دهند، و از سوی دیگر،با اجرای یک سری اقدامات می خواهند داده های اجتماعی را کاملا دگرگون کنند: از لغو همه گونه امتیازات تبعیض آمیز اجتماعی ـ فرهنگی گرفته تا امتیازات رانتی و اختلاس اقتصادی حاکم. هر یک از این تعارض ها باید کم و بیش موضوع کار دستور روز و روش های کارآمدی قرار گیرند. البته با در نظر داشت تقدم و تاخر موضوع و نسبت توازن قوا در جامعه.

مطالعه روش هایی که براساس آن، شخصیت ها ، خانواده ها ،گروه های حرفه ای یا طبقات اجتماعی با حفظ یا تغییر وضعیت آنها، یک چشم انداز کلاسیک از تاریخ اجتماعی را می گذرانند و روش هایی که در تمام دوره های انقلابی  قابل اجرا که قابل تامل می باشند. این رویکرد لزوماً در هر دوره انقلابی مختص خودش است، در کوتاه مدت خواسته ها کلی مشخص می شود، در حالی که قضیه انقلاب اغلب زمان بر است. اما هر دو از جمع  دو تغییر در معیارهای تمایز اجتماعی و شرایطی که برموقعیت های یکدیگر تأثیر می گذارد،حاصل می شوند.

در حالی که گالیله آزمایش های خود را برای ساختن بالای گنبد برج پیز انجام می داد، دادگاه تفتیش عقاید تلاش می کرد تا او را مرتد معرفی کند. کسی تصور نمی کرد که سه قرن بعد شخصی مانند زیگموند فروید دستاورد نظری و عملی خود را در آمریکا ببیند. نظریه او در آمریکا از سوی روانشناسان و روانکاوان آمریکایی یک ” طاعون “ارزیابی می شد. او نمی توانست تصور کند که قصد او در به دنیا آوردن یک علم جدید است. میوه ای است که با تاخیراز تصور انقلابی خود از جهان و قوانینی که حاکم بر آن است ، کمک می کند.

انقلاب ، افراد و ساخت یک نظم اجتماعی جدید

هدف انقلاب باید ساخت چند جانبه ای از روابط پیچیده بین افراد متعلق به گروه های مختلف(خانواده ها ،جوامع) و تأسیس قوانین جدید حاکم بر زندگی جمعی از نظر روابط کار و نظم عمومی باشد. ما می توانیم  باتلاش برخی از این مطالعات، مطالبات را به این موارد که اغلب به طور جداگانه در نظر گرفته می شوند را به هم نزدیک کنیم. با یک سؤال اساسی برای انقلابی که اغلب به عنوان ظهور فردی ارائه می شود،پس چگونه رابطه بین فرد و جمع پیش بینی شده در سطوح مختلف سیستم اجتماعی را مد نظر قرار دهیم ، درحالی که پایداری این جمع در تداوم حرکت انقلابی و تحکیم دستاوردهای مثبت لازم و ملزوم است.

یادآوری برای نسل بعد از انقلاب و اکنونی این نسل

از فردای انقلاب ۱۳۵۷، انقلابی که برای هر یک از موالفان  و نمایندگان اقشار و طبقات اجتماعی رهایی از ستم و استبداد نظام سلطنتی در راستای آزادی از اختناق و استقلال کشور تلقی می شد، به فرآینده نظام جدیدی منجر شد که به نوبه خود در نطفه حامل ضد انقلاب با ترفندهای اسلامی و استفاد از فقرفرهنگی اکثریت جامعه و خوش باوری نیروهای« دموکراسی خواه و دموکرات» بود. جامعه متاثر از عادات از فرمانبرداری و ناآشنا به ابزارهای دموکراسی، آماده پذیرش یک رهبر کاریزماتیک مستبد شد و «همگان» به درجات و بابرداشت های مختلف ذهنی خود نظام سیاسی جمهوری اسلامی را قدم به قدم سامان دادند و از ظهور اختاپوس تصوری نداشتند.

گردانندگان اصلی نظام، دموکراسی را مترادف با غرب زدگی می دانستند و «بازگشت به خویش» و اقتصاد توحیدی را ناجی همه مسائل فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی می دانستند و به بهانه استقلال، رویکرد انحرافی « نه شرقی،نه غربی» را در پیش گرفتند. نیروهای بازمانده از قدرت هم، در توهم مبارزه که بر که در راس قدرت و ظهور نیروی « دموکرات» از دل رویکرد ارتجاعی بودند. نیروهای اخیر از یک سو مغضوب بی مسئولیتی در برابر عظمت توهم بودند، از سوی دیگر در صدد افشاء و تخریب و خنثی سازی یکدیگر. جبهه انقلاب و ضد انقلاب در پشت شعار ارتجاعی امپریالیسم درهم آمیخته شد. و نیروهای سرکوبگر رژیم سلطنتی ساواک دوباره وارد دستگاه جدید اختناق  شدند. این نیروهای اهریمنی در همکاری با نیروهای موسوم به «دانشجویان خط امام»، در نخستین اقدامات خود، پرونده های بایگانی دفاتر ساواک را بازگشایی کردند و با اقدام کینه توزانه، اسامی زندانیان رژیم شاه را استخراج و به سراغ شکار تک تک آنها رفتند.

همزمان با سرکوب و استحکام قدرت، یکی از موضوعات حیثیتی و ارتجاعی نظام، حجاب و عفاف بود. قداربندها و نعره کشان نظام در خیابان ها فریاد یا روسری یا توسری سر می دادند. این خشت اول انحرافی برای «اپوزیسیون» در درجه «دوم» اهمیت قرار داشت.

همزمان با این کجروی، ممنوعیت بازی شطرنج، سرکوب گوش دادن به موسیقی از طریق کاست، مشروب خوردن،… به امری روزانه تبدیل شد. زیر فشار رعب و وحشت قرون وسطایی، فاجعه ای عظیم به مراتب از فاجعه سوزاندن کتاب های نفیس و علمی ایران در زمان هجوم اعراب تازه مسلمان شده رخ داد و اینبارخود فرهیختگان و اهل کتاب از ترس اقدامات وحشیانه نیروهای تاریک اندیش حکومتی، اقدام به سوزاندن کتاب ها و یا دفن آنها در حیات منزل و یا جاهای دور شدند. نویسندگان،شعرا،هنرمندان سرکوب و به قتل رسیدند. رشته های ورزشی فردی به جز کُشتی، برای نظام چندان با اهمیت نبودند. تنوع رنگ ها به رنگ سیاه و آبی تقلیل یافت. همین موضوع باعث از بین رفتن نسبی صنعت و علوم شیمیایی شد. کِرختی جای شادی را گرفت. همه قوانین ضد رهایی بخشی در دستور کار بود. به عبارت دیگر، ضد انقلاب از فردای انقلاب از دل انقلاب برخاست. نیروهای معروف به « دانشجویان خط امام» به نیروهای اطلاعاتی و سرکوبگر تبدیل شدند.

اما منطقِ انقلاب راه خود را در همه زمینه ها آهسته و گام به گام طی کرد. نسل « متهم به انقلاب» فرزندان خودرا با شطرنج، موسیقی ..  و دنیای مدرن آشنا کرد. رژیم حاکم، ازسر ناچاری،شطرنج را پذیرفت، ورزشکاران در همه عرصه های ورزشی با فشار فدراسیون های بین المللی و با وجود کارشکنی های ارتجاعی حاکم پا به رقابت های ملی و بین المللی گذاشتند. برخی از جوانان حتی در مقابل برخی محدودیت های ایدئولوژیکی،مانند عدم حضور با ورزشکاران اسرائیلی تن به جلای وطن دادند.

جامعه در دوجهت مخالف حرکت کرد: از یک سو، انزوای بیش از پیش حاکمیت تحت فرمان سیدعلی خامنه ای در داخل و خارج، از سوی دیگر رشد موزن متن جامعه برای رهایی از استبداد، شناخت نسل بعد از انقلاب از مفاهیم جامعه مدنی، فعالیت های غیر رسمی به قیمت خطرات جان در مسائل اجتماعی،سیاسی،اقتصادی، و زیست محیطی…  و تماس با جهان خارج با کمک انقلاب دیجیتال، اراده به زیستن در دنیای مدرن و مدرنیته قوت گرفت.

فاجعه قتل مهسا امینی، ناشی از استیصال و درماندگی سبک زندگی متضاد جامعه و واکنش ضد انقلاب حاکم در مقابل یک خواست فرهنگی در حال گسترش است. قدر مسلم حاکمیت از ابعاد واکنش و همبستگی ملی و بین المللی علیه این جنایت دچار سرگیجه شد.

از نوادر اعتراضات بعد از ۴۳ حاکمیت اسلامی ـ امنیتی ، برخاستن شهروندان در تهران در حمایت از یک هموطن کردستانی بود که همه اقشار،طبقات جامعه، حتی مردم کردستان را غافلگیر کرد.اگر پیش از این اخبار درگیری های مسلحانه در جراید رسمی کشور و احزاب کردی و سیستان و بلوچستان …  با «بی تفاوتی» سراسری مواجه بود، اینک اعتراض به قتل یک هموطن کُرد به عنصر مرکزی اعتراضات و همبستگی تبدیل شد. این نشانه اعتلای انقلاب در نیمه نخست راه خود است. انقلاب در متن جامعه علیه ضد انقلاب حاکم، همه سیاست های ویرانگر و ناکارآمد ۴۳ ساله حاکم را به زیر سئوال برد و در قالب شعار زن، زندگی،آزادی سر برافراشت. این شعار در متن خود حامل انقلاب بی نظیر برابری و ضد تبعیض از جایگاه اجتماعی، حقوقی،فرهنگی،سیاسی و اقتصادی در جامعه ای است که از یک سو صوت پایان ارتجاع حاکم را به صدا درآورد، و از سوی دیگر پیام مدرنیته را با خود دارد. این حرکت به نوبه خود جوابی است در جواب ندادن طرح های انتخابات مهندسی شده و عبورازنیروهای حاکمیتی دو بال نظام اصلاح طلبان ـ اصولگرایان.

مهمتر از همه، شکست تبلیغات نظام در جدایی سری هموطنان کُرد، بلوچ و عرب … می باشد. نظام سعی دارد با کشاندن نیروهای نظامی سپاه به مرزها،به سراسر ایران القاء کند که موضوع اعتراضات از نوع اغتشات با دسیسه های دست های بیگانگان است. هموطنان کُرد،بلوچ و عرب.. هم با واکنش متحدانه و مسئولانه، خود را باجنبش سراسری ایران یگانه می دانند. این بهترین روش تقویت جنبش رهایی بخشی است. باید از هر گونه انحراف و افراط گرایی قومی ـ دینی اجتناب کرد.

کمبود اتحادیه کارگران سراسری در اتحاد با اعتراضات دانشجویان و کارمندان و همه اقشار و طبقات جامعه را باید از طریق شبکه های اجتماعی رفع کرد. این اتحاد ضامن پیروزی و تکمیل نیمه دوم انقلاب است.

با پیوستن نیمه دوم انقلاب ، انقلاب باز هم کامل نخواهد بود مگر با داشتن برنامه منسجم برخوردارنمودن همه ایرانیان در تعیین سرنوشت کشور،بدون تبعیض دینی، قومی، زبانی. استقرارنظامی با زمینه جدایی دین از حکومت و درج آن در قانون اساسی جدید،تضمین آزادی بیان و بستن درهای زندانهای زندانی سیاسی برای همیشه، گردش قدرت و نپذیرفتن هرگونه قدرت وراثتی، ولایت محوری. مهمتر از همه، دو همپای دموکراسی ـ عدالت اجتماعی و توسعه موزون و پایدار همه استان های کشور در راستای حفاظت از محیط زیست و زیست محیطی است.

موارد اختصار فوق و دستیابی به آنها منوط و مشروط به ائتلاف همه جریان های سیاسی جمهوریخواه سکولار،لائیک حول احترام به اصول جهانشمول حقوق بشر، پیوستن نیروهای منطقه ای کشور به جنبش سراسری است.

اینک در نیمه نخست انقلاب، سلطان سید علی خامنه ای بر تخت لرزانی نشسته است که تاجش(عمامه ها) در خیابان ها به هوا پرتاب می شود. به گِل نشستن ضد انقلاب حاکم با پیش کشیدن موضوع انحلال گشت ارشاد نجات نخواهد یافت. زیرا خانه نظام ولایت فقیه از پای بست به« امر به معروف، نهی از منکر» بمثابه فکر و کنش رفتار واحد از اسلام در حال ویرانی است.  

مُهره های نظام از جمله نهاد دست نشانده قوه قضاییه نمی توانند فقط با اعلام انحلال گشت‌های ارشاد، نظام را نجات دهند. محمد منتظری، دادستان نظام در نشست خبری گفت: «گشت ارشاد ربطی به قوه قضائیه ندارد و از همان جایی که در گذشته تاسیس شد، از همانجا نیز تعطیل گردید. او اضافه می کند: قوه قضاییه نظارت خود را بر کنش های رفتاری در سطح جامعه ادامه خواهد داد. قوه قضاییه خود را سپر محافظ سید علی خامنه ای کرد. غافل از اینکه مردم ایران به درستی تشخیص دادند که همه نهادهای تحت رهبری سید علی خامنه ای مسئول انحطاط و بحران  و تاراج ثروت کشور هستند.

تناقض گویی های نهادهای حکومتی، خود را سر درکلاف عمامه قرار داده اند:

گمانه‌زنی درباره تعطیلی گشت‌های ارشاد در حالی مطرح شده که هفته گذشته مدیر یکی از بانک‌های قم به دلیل ارائه خدمات بانکی به خانمی بی‌حجاب، برکنار شد. همچنین شهربازی پاساژ الماس در تهرانپارس با دستور مقام قضایی پلمب شد؛ چرا که تصاویری از متصدیانش بدون حجاب منتشر شده بود. ستاد امر به معروف و نهی از منکر «در راستای گشت ارشاد مدیران و مسئولان از اقدام به موقع و وظیفه شناسی» استاندار قم در برخورد قانونی با تخلف یک مدیر در عدم حمایت از امر به معروف و ناهی از منکر و ترک فعل در شعبه بانک،تقدیر شد.   

از سوی دیگر نمایندگان مجلس اعلام کرده‌اند که تا دو هفته آینده طرحی تحت عنوان حجاب و عفاف ارائه خواهد شد که هزینه بی‌حجابی را بالا خواهد برد. حسین جلالی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفته است که روش دعوت به حجاب تغییر می‌کند و تا مرحله‌ای می‌رسد که حساب بانکی افراد مسدود شود. جلالی تأکید کرده است: «تا یکی دو هفته دیگر روسری به سر زنان برمی‌گردد….».

مرد م دیگر برای اینگونه اراجیف گوش شنوایی ندارند و با گوشت و استخوان و به قیمت جان خود برای انحلال نظام جهل و جنایت متحدانه، با برنامه و استقامت و همبستگی سراسری پیش می روند.

https://akhbar-rooz.com/?p=183715 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x