پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

بمناسبت ده دسامبر: حقوق بشر باید همه جانبه، همه شمول و جهانشمول باشد – آرش کمانگر

درباره نقض سیستماتیک حقوق انسانها از شرق تا غرب، از جنوب تا شمال

در روز ده دسامبر ۱۹۴۸ دولتهای جهان، شرمسار از جنایاتی که در جنگ جهانی دوم آفریدند (با حدود پنجاه میلیون کشته و ویرانیهای عظیم) و تحت فشار افکار عمومی و جنبش های آزادیخواهانه، مجبور شدند چیزی بنام “منشور جهانی حقوق بشر” را در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب برسانند.

در این منشور البته بسیاری از حقوق پایه ای انسانها غائب است و بند هفده آن با تاکید بر تقدس مالکیت خصوصی عملا از استثمار انسان از انسان با تکیه بر سرمایه دفاع کرده است که از دید ما سوسیالیستها، منشاء بسیاری از نابرابریها است. اما مشکل اصلی “منشور حقوق بشر سازمان ملل”  صرفا جامع نبودن آن نیست، بلکه فقدان هر نوع ضمانت اجرایی و واقعی برای تحقق جهانشمول آن است.

اکثریت قریب به اتفاق دولتها و کشورهای جهان، ظاهرا این منشور را امضا کرده اند، اما تقریبا همه آنها کم یا بیش موادی از آنرا نقض کرده و میکنند.

مثلا در ماده پنج سخن از ممنوعیت شکنجه و آزار میکند، اما میدانیم که نه تنها در کشورهای استبدادزده همچون ایران بلکه حتی در کشورهای پیشرفته نیز آزار و کتک زدن زندانیان و شکنجه آنها رایج است. برای نمونه امریکای دوره جورج بوش پسر، در هنگامه اشغال عراق، هم از شکنجه در خود زندانهای عراق بهره میگرفت و هم در زندان گوانتانامو و حتی در داخل خاک امریکا. سازمان سیا با وقاحت “واتر بوردینگ” (ایجاد احساس خفگی با استفاده از آب) را شکنجه محسوب نمیکند. در عربستان و پاکستان و اسرائیل و ترکیه و روسیه و چین و بحرین و … نیز وضع به همین گونه است.

و یا در ماده چهارده گفته می شود که ” هر کس حق دارد در برابر تعقیب، شکنجه و آزار، پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند.” اما در برابر چشمان جهانیان می بینیم که دهها میلیون پناهجو و آواره نمیتوانند از این حق طبیعی استفاده کنند و بیش از همه، کشورهای غربی مدعی پیشتازی در امر حقوق بشر، مایل به پذیرش حق پناهندگی انسانها نیستند. رفتار امریکا، استرالیا، انگلیس و کشورهای عضو اتحادیه اروپا را نگاه کنید تا بروشنی از پوچ بودن ادعای مندرج در ماده ۱۴ باخبر شوید. روسیه و چین که کلا بی خیال هر نوع حق پناهندگی هستند.

و یا در ماده ۲۵ از “حق سلامت و خوراک و مسکن و …” سخن میگوید اما پاسخ نمیدهد که چرا حتی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری، دهها میلیون انسان فاقد بیمه درمانی، بهداشت کافی، تغذیه مناسب و یا مسکن مناسب هستند. چرا میلیونها نفر حتی بی خانمان هستند و در سرما و گرما در کوچه ها و خیابانها، شب را به روز میرسانند.

از آزادی اندیشه، بیان، تجمع و تشکل سخن میگویند، اما هزاران نفر در همین کشورهای امضاکننده منشور سازمان ملل صرفا به خاطر عقیده و یا فعالیت سیاسی و یا فعالیت در تشکلهای مدنی به بند کشیده میشوند و مجبورند سالها از عمر خود را در زندانها و شکنجه گاهها سپری کنند و یا حتی در برابر جوخه اعدام قرار گیرند. هر ساله صدها روزنامه نگار در سراسر جهان به صرف اطلاع رسانی و انجام وظیفه حرفه ای خود به زندان می افتند.

از تساوی زن و مرد سخن گفته میشود اما مبتنی بر قانون!! و میدانیم که در بسیاری از قوانین کشورها بویژه آنها که تحت تاثیر احکام مذهبی هستند، قانون رسما حامی تبعیض، نابرابری و خشونت علیه زنان و نیز اقلیت های جنسی است. از نقض مرخصی زایمان و حق سقط جنین در امریکا گرفته تا خشونت و تبعیض سیستماتیک جنسی – جنسیتی در کشورهای اسلامزده نظیر ایران و عربستان و افغانستان و …

بنابراین اگر چه در منشور حقوق بشر دستاوردهای مثبتی مکتوب شده است، اما نظر به جامع نبودن آن و نیز نظر به عدم اجرای آن در بسیاری از کشورها ( حتی در دولتهای امضاء کننده آن) بعد از ۵۴ سال، بدل به “یک شیر بی یال و دم اشکم” شده است.

واقعیت این است که اگر از جوامع و کشورهای استبداده زده، توتالیتر و فاشیستی صرف نظر کنیم، حتی در کشورهای مدعی تمدن و آزادی نیز دو خوانش از حقوق بشر وجود دارد. خوانش راست و لیبرالی، که سعی دارد حقوق بشر را در حد آزادی اندیشه و بیان و احتمالا تجمع و تشکل نگه دارد و خوانشی چپ و همه شمول، که حقوق انسانها را فراتر از بندها و مواد منشور حقوق بشر سازمان ملل میداند و امر مبارزه برای آزادی را عمیقا به امر مبارزه برای عدالت اجتماعی و برابری پیوند میزند.

ما سوسیالیستهای انقلابی معتقد به وسیع ترین و عمیق ترین نوع دمکراسی، باور داریم که بدون مبارزه با بهره کشی طبقاتی در کنار مبارزه با استبداد و سرکوب، نمیتوان درکی جامع و پیشرفته از حقوق بشر داشت و آنرا در عمل اجرا کرد.

طبیعی است که ما نباید یک لحظه از پیکار برای تحقق آزادی بی قید و شرط اندیشه، بیان و تشکل غافل شویم. دائما برای لغو کامل هر نوع مجازات اعدام و شکنجه مبارزه کنیم، از حق رای همگانی آزاد و حق بی چون و چرای هر شهروند برای انتخاب شدن و انتخاب کردن و از جمله حق به زیر کشیدن فدرت سیاسی حاکم با اراده اکثریت مردم دفاع کنیم، از برابری کامل زن و مرد و حق گرایش جنسی و نیز از حقوق اقلیتهای نژادی، ملی و عقیده تی پشتیبانی نمائیم. از حق بی چون چرای هر انسان برای داشتن مذهب و یا نقد هر نوع مذهب، ضمن برسمیت شناختن جدایی کامل دولت و آموزش عمومی از دین و … اما مادام که به نابرایهای طبقاتی پایان داده نشود نمیتوان از بخشی دیگر از حقوق اجتماعی انسانها، یعنی حق برخورداری از یک زندگی انسانی مبتنی بر رفاه یعنی دسترسی همگان به بهداشت، آموزش، مسکن، کار، تغذیه، تفریح و … بهره مند شد، ضمن اینکه استفاده از آزادیهای سیاسی و حق انتخاب نیز صوری خواهد بود. در خوانش لیبرالی از دمکراسی که مبتنی بر حفاظت از نابرابریهای طبقاتی نهادینه شده در نظام سرمایه داری است، طبقات بالا و احزاب و رسانه های متعلق به آنها از امکانات عظیمی برای “مهندسی افکار” بهره مند هستند. این نیروها با صرف میلیونها و گاه میلیاردها دلار در جریان کارزارهای انتخاباتی، عملا مردم را در برابر انتخاب میان بد و بدتر از میان احزاب مدافع سرمایه داری و نظم موجود قرار میدهند.

این تازه در کشورهای مدعی آزادی و دمکراسی است وگرنه در کشورهای استبداد زده ای همچون ایران و عربستان و امارات و چین و روسیه و … حتی از این نوع نمایشات لیبرالی هم خبری نیست و رسما حکومتها چیزی بنام “انتخابات آزاد” را برسمیت نمی شناسند.

در ایران، رژیم اسلامی با سرکوب هر صدای مخالف، زندانها را مملو از فعالین جنبش کارگری، جنبش زنان، دانشجویی، جوانان، فعالین زیست محیطی، اقلیتهای مذهبی و ملی، روشنفکران و روزنامه نگاران و نویسندگان کرده است. شکنجه در زندانهای رژیم بیداد میکند و ماشین اعدام به شدت فعال است.اعدام محسن شکاری در تهران در روز پنجشنبه و کشتن شادمان احمدی در زندان دهگلان در زیر شکنجه روز جمعه هیجده آذر و صدور پی در پی احکام محاربه و اعدام برای بازداشت شدگانِ انقلابِ جاری از سامان یاسین در کرمانشاه تا دکتر حمید قره حسنلو در کرج و توماج صالحی در اصفهان … گواه بارز این فاشیسم عریان است.

رژیم اسلامی ایران در کنار چین و عربستان و امریکا و عراق و … بیشترین اعدامها را در کارنامه خود دارد و در زمینه اعدام کودکان به تنهایی رکورددار است. از حدود پانصد جانباخته انقلاب نوین ایران، حداقل شصت نفر کودک بوده اند. ضمن اینکه کوچکترین اعتصاب، تظاهرات و اعتراض مردم به بیرحمانه ترین شکل سرکوب میشود. کشتار دهها هزار نفر در دهه شصت، دهها نفر در تابستان ۱۳۸۸ و در خیزش دیماه ۱۳۹۶ و بیش از هزار و پانصد نفر در خیزش آبان ۱۳۹۸ و یا نابینا کردن دهها معترض با گلوله های ساچمه ای در همین انقلاب جاری و یا در اعتراضات سال گذشته در بستر خشکیده زاینده رود اصفهان و کشتار هولناک در نیزارهای خوزستان، نمونه هایی از این کارنامه فاشیستی محسوب می شوند.

 پاسخ این همه جنایت، غارت، نابرابری و بی حقوقی، تنها میتواند سرنگونی این رژیم توسط یک انقلاب اجتماعی به رهبری طبقه کارگر باشد. انقلاب اجتماعی!! واژه هراس آلودی که منشور جهانی حقوق بشر از ان سخنی نگفته و همه دولتهای مستبد و استثمارگر از آن وحشت دارند.

پس برقرار باد حقوق بشر از طریق نابودی هر نوع استبداد و استثمار

زنده باد زن، زندگی، آزادی – نان، کار، برابری

آرش کمانگر

https://akhbar-rooz.com/?p=184264 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x