خیزشِ مَردُمی و انقلابیِ کنونیِ ایران، بهحق، توجّهِ بسیاری از انسانها و نهادها را – چه در درونِ ایران و چه در بیرونِ آن – در میانِ گروهها و نهادهای گونهگونِ ” اهلِ نظرِ ” و گروههای گونهگونِ سیاسی/اجتماعی/فرهنگی ولی همچنین بهویژه در میانِ انسانهای ” عادی ” بر انگیخته است. این توجّهها انبوهی از نظریهها و دیدگاهها ولی همچنین انبوهی از رهنمودها و راهکارها به شرکتکنندهگانِ این جنبش را هم به دنبال داشته است و بعدها هم خواهد داشت. روشن است که این بسیار مغتنم است و این جنبش هم نیازِ مَبرَمی به همهی این توجّهها و رهنمودها و راهکارها دارد و از آنها استقبال میکند. در همانحال، این جنبش حتماً این دیدگاهها و نظریهها بهویژه این رهنمودها و راهکارهایی را که ارائه میشوند، با رَوِشی نقّادانه وارسی خواهد کرد.
***
اخیراً خطابهای ویدئویی به مبارزانِ ایران از نویسندهی آمریکایی ” رابرت گرین (Robert Greene ، ۶۳ ساله ) با نامِ ” اعتراضات چهگونه به سرانجام میرسند ” در معدودی رسانههای فارسیزبان و صفحههای اینترنتیِ برخی سازمانهای سیاسی پخش شد که در آن این نویسنده خطاب به انقلابیونِ ایران سخنان و رهنمودهایی را به آنان ارایه میدهد. برخی از انتشاردهندهگانِ این ویدئو مدّعی شدهاند که ” رابرت گرین ” « این خطابه را در پاسخ به درخواستهای بسیار منتشر کرده، و در آن، به نکاتِ مهمّی پرداخته است ». هر چه هست، این، جای خوشحالی است که کسی از یک گوشهی دورِ جهان در بارهی راههای پیروزیِ جنبشِ درونِ کشورِ ما به اندیشیدن میپردازد.
خودِ این خطیبِ نویسنده در آغازِ این خطابه یادآوری میکند که نمیتواند ” رهنمودهای مشخّصی ” بدهد و فقط به رهنمودهایی کلّی (یا به گفتهی خودش ” استراتژیک “) اشاره خواهد کرد. برخی از این رهنمودهای کلّی البتّه درست هستند. مثلاً : آنجا که او بر ضرورتِ تظاهراتِ موضعی و پراکنده اشاره میکند، و یا وابسته نبودنِ جنبشِ کنونیِ ایران به یک رهبریِ حزبی و متمرکز را مثبت ارزیابی میکند، و یا آنجا که در همانحال بر ضرورتِ یک سازمانیابیِ محدود اشاره میکند و…، ولی این رهنمودهای کلّیِ او هیچ چیزِ تازهای ندارند که مبارزانِ هوشیارِ کشورِ ما از آنها ناآگاه بوده باشند، بلکه در حقیقت، این رهنمودها تکرارِ آنچهای هستند که جنبشِ کنونیِ ایران ماهها پیش از این خطابه، آنها را انجام داده است. با این تفاوت که این ” تکرار “، نه تنها یک تکرارِ کمژرفای یک تجربهی ژرفِ به کارگرفتهشده در این جنبش است بلکه همچنین یک تکرارِ بیخبر و ناآگاه از آن راهِ دشوار و خونینی است که این جنبش برای رسیدن به آن تجربه در ایران تا کنون سپری کرده است. ” ر. گرین ” چنان حرف میزند که انگار دارد به مدیران و یا به کارکنانِ یک بنگاه رهنمود میدهد. ولی در ضمن، این رهنمودهای تکراری، دارای کمبودهای جدّی از لحاظِ شناختِ کلّیِ جامعهی انسانی و شناختِ مبارزهی اجتماعی نیز هستند، و از اینرو، چندان خام، سادهاندیشانه، و آسانگیرانه به نظر میآیند که این پرسش را ناگزیر میکنند که اصلاً چرا چنین خطابهای فراهم آمد؟ و یا این که چرا کسانی ” درخواستهای بسیار ” از این نویسنده کردند که چنین خطابهای را برای مبارزانِ ایران فراهم کند؟ و یا این که چرا چنین خطابهای از سوی برخی محافلِ سیاسی استقبال شده است؟ این پرسشها سبب شدند تا من – به عنوانِ یک تماشاگر – کنجکاو و علاقهمند شَوَم تا دستِکم در بارهی این خطیب خبرهای بیشتری به دست بیاورم.
(ـ)
این نویسندهی آمریکایی سالها است که در بسیاری از کشورها پُر آوازه شده است. در ویکیپِدیا در بارهی ” ر. گرین ” و آغازِ کارِ نویسندهگیِ او آمده است که او در سالهای ۱۹۹۵م، که در ایتالیا بود، به بیزمانبودن ( همیشهگیبودنِ ) اندیشههای ” نیکولو ماکیاولی ” رسید و طرحِ اوّلیهی کتابی در بارهی ” قدرت و دستکاری “، بهمثابهِ نسخهای نوین از کتابِ ” شهریار ” نوشتهی پُر آوازهی ” ماکیاوِلی ” در بیش از پانصد سال پیش، در او زنده شد.
اشارهای به سرنوشتِ یکی از کتابهای ” ر. گرین ” در جمهوریِ آلمان شاید چندان بیفایده نباشد. در آلمان از سالیانِ پیش برخی کتابهای او ترجمه و چاپ شدند. از میانِ این کتابها، یکی کتابی است با عنوانِ ” ۲۴ قانونِ اِغواء “. این کتاب سالیانسال پس از نخستین چاپاش در سال ۲۰۰۲م و چاپهای بعدی، در دو سالهی گذشته در آلمان به موضوعِ بحثها و جَدَلهایی هرچند محدود در میانِ برخی گروههای معیّن بَدَل شد. در یک نشریهی آنلاینِ متعلّق به این گروهها در مقالهای با عنوانِ ” زورگوییِ روانی نباید جایی در قفسهی کتاب داشته باشد ” گفته شده است :
« این کتاب قدم به قدم به فردِ عامل رهنمود میدهد که چهگونه یک فردِ مشتاق را میتوان دستکاری کرد، منزوی ساخت، و وابسته کرد، خلاصه میگوید چهگونه می شود فشارِ روانی انجام داد. ».
این بحثها سرانجام منجر شد به اینکه دو بنگاهِ ناشرِ این کتاب، آن را در پایانِ سال ۲۰۲۱ از فهرستِ انتشاراتِشان خط بزنند. آنها در بیانیهی کوتاهی گفتهاند :
« اخیراً نامههایی به ما رسید که به کتابِ ” ۲۴ قانونِ اِغواء ” که در سال ۲۰۰۲ ترجمه و چاپ شد اشاره داشتهاند … از این کتاب به عنوانِ اثری در تاریخِ فرهنگ که با آوردنِ نمونههایی از ادبیات، به پدیدارشناسیِ اِغواء میپردازد… خیرخواهانه استقبال شد. زمانه تغییر میکند. بحثها در بارهی ” روابطِ مسموم ” و ” بهرهبرداریهای سوءِ روانی “، به درستی اوج گرفتهاند و همینطور پژوهشها در این حوزهها نیز… ما این کتاب را دو باره وارسی کردیم … و دیگر آن را نمیفروشیم. ».
افزون بر این، در این باره در ” رادیو آلمان ” نیز در تاریخ ۰۸/۰۱/۲۰۲۱م ( ۱۹/دی/۱۳۹۹خ ) مطلبی با عنوانِ ” یک کتاب، کاملاً مخفیانه از بازار گم میشود ” پخش شد. این مطلب، کمتر به دفاع از محتوای کتاب و بیشتر و به درستی به این پرسشِ حقوقی – از نگاهِ حقّ آزادی بیان و غیره – میپردازد که : چرا یک کتاب، از سوی ناشراناش بدونِ بحث و فحصهای علنیِ کمابیش گستردهتر، از کتابفروشیها برداشته شده است؟ و اگر این کار درست است پس بایستی آن آثاری هم که در این کتاب به آنها استناد شده است از بازار جمع شوند.
نویسندهی مطلبِ ” رادیو آلمان” اگر چه از این کتاب به عنوانِ کتابی که ” ابداً رهنموددهنده نیست بلکه واقعاً یک تاریخِ فرهنگِ اِغواء است ” یاد میکند، با اینحال، این جمله به معنی دفاعِ نویسندهی مطلبِ ” رادیو آلمان ” از محتوای این کتاب نیست. نویسندهی این مطلبِ رادیویی در جایی در این نوشتهاش اذعان میکند که ” ر. گرین ” نویسندهای است ” که پیش از همه، از سوی مدیران تمجید میشود “.
در ایران هم وضعِ کتابهای این نویسنده چندان خالی از مشکل نیست. هنگامِ جستوجو در اینترنتِ فارسی در بارهی این نویسنده و کتابهایش در ایران، مطالبی را که در ایران در پیرامونِ برخی از کتابهای آقای ” ر. گرین ” نوشته شدهاند با علاقه مرور کردم : از جمله در بارهی کتابِ ” ۴۸ قانونِ قدرت ” و نیز همین کتابِ ” ۲۴ قانونِ اِغواء “، که هر دو به فارسی ترجمه و چاپ شدهاند. مطالبِ فارسی در بارهی این نویسنده و کتابهایش فراواناند. خوشبختانه جامعهی ما جامعهای پویا و زیرک است. حتّی در معرّفینامههای کوتاهی که در بارهی دو کتابِ نامبرده نوشته شدهاند میتوان دید که این جامعه تا چه اندازه زیرک است و میداند که چه چیزی را دارد معرّفی میکند. از جمله :
– نوشتهای کوتاه با عنوان ” پنج قانونِ بیرحمانهی قدرت از دیدِ رابرت گرین “، که خلاصهای از ۵ قانون از میانِ ” ۴۸ قانونِ قدرت ” است.
– و یا نوشتهای کوتاه در معرّفیِ کتابِ ” هنرِ اغواگری ” نوشتهی ” رابرت گرین ” [ همان کتابِ ” ۲۴ قانونِ اِغواء ” ] که در بخشی از آن مینویسد :
« هنرِ اغواگری عنوان کتابی است که راه نفوذ بر دلها و تحت تاثیر قرار دادن دیگران را با ارائه داستانهای مختلف تاریخی به شما میآموزد. این کتاب به نوعی یک راهنمای عملی است و افراد میتوانند نکاتِ مهمِ آن را در موقعیتهای مختلف به کار بگیرند، دیگران را اغوا کنند و روی دیگران تاثیر بگذارند … ».
(ـ)
خواندنِ این مطالب از ایران و آلمان برای من سودمند بودند و – دستِکم این که – مرا به تأملِ انتقادی در سلامتِ فکریِ ” ر. گرین ” برانگیختند و نیز مرا به این سَمت کشاندند که آن انتقادهای برخی گروهها بر کتابِ ” ۲۴ قانونِ اِغواء ” در آلمان نبایستی چندان بیراه بوده باشند.
اگرچه اهمیّت و میزانِ بازتابِ اجتماعیِ این خطابهی ویدئویی تا کنون چندان نیست، ولی تجربه میگوید که بهتر است در اینگونه موارد، نسبت به اهداف و روشهای مسمومِ برخی از محافل و احزابِ سیاسیِ قدرتپَرَست که به نشر و پخشِ اینگونه رهنمودها میپردازند هوشیار بود. وجودِ رگههای نیرومندِ ” اِغواءگری ” و ” پَرَستِشِ قدرت ” در این جریانها انکارناشدنی است. این جریانهای قدرتپَرَست – که به هر سببی – در جبههی نیروهایی که خواهانِ به زیرِکشیدنِ حکومتِ سرمایهی وابستهی اسلامی با اتّکاء به جنبشِ انقلابیِ مَردُم حضور دارند، میکوشند وانمود کنند که با انتشارِ این خطابهها میخواهند به گسترشِ این جنبش و افزایشِ توانِ آن کمک کنند، ولی در عمل، آنها جنبشِ کنونیِ ایران را با این شیوههای اِغواءگرانه، در غباری از غوغاگری و فریبکاری گم میکنند. اینها سدّ راهِ یک ارزیابیِ واقعبینانه از این جنبش هستند و نمیگذارند تا جایگاهِ مهم و واقعی و زندهی این جنبش در کلّ جامعهی ما شناخته شود. راست این است که گستره و ژرفای توانِ واقعیِ جنبشِ کنونیِ کشورِ ما بسیار بسیار بیشتر از هیاهوهای اِغواءگرانهی این جریانها در بارهی این جنبش است، جریانهایی که بسیار بیشتر از مخالفتِشان با حکومتِ اسلامی و جنایتهای آن، شیفتهی آن قدرتِ سیاسیِ غصبشده از سوی این حکومت هستند.
به نظر میرسد که چند و چونِ آنچه که آقای ” ر. گرین ” در ویدئوی نامبرده، در قالبِ ” رهنمود ” خطاب به مبارزانِ کنونیِ ایران میگوید خود/به/خود – یعنی بدونِ در نظرگرفتنِ اندیشههای فلسفی/سیاسیاش – جای نقد و تأمّل دارد؛ حال اگر اندیشههای فلسفی/سیاسیِ او را هم در نظر بگیریم آنگاه این نقد و تأمّل با این بیم و نگرانی هم تواَم میشود که مبادا این ” چند و چون ” نه تنها خام، آسانگیر، سادهاندیش، و بیخبرانه بلکه به سُموم هم آلوده باشد. این بیم و نگرانی – دستِکم – باید این انگیزه را در بیننده زنده کند که در اینگونه موارد نسبت به اینگونه ” رهنمودها ” نقّادانه حسّاسیت نشان دهد و با رَوِشی انتقادی به آنها توجّه کند و به همهی جنبههای آنها از جمله به پیشزمینههای فکری/فلسفیِ آنها به جدّ بپردازد. زیرا اگرچه شاید نتوان به آسانی ردّ پایِ اندیشههای فلسفی/سیاسیِ این نویسنده را در این خطابهی ویدئوییِ کوتاه نشان داد ولی در عوض به دشواری میتوان این حقیقت را پنهان داشت که این خطیب، همانا نویسندهی آن کتابهایی است که میخواهند « نسخهای نوین از کتابِ ” شهریارِ ” نوشتهی ” نیکولو ماکیاوِلی ” باشند ».
بر خلافِ نگاهی که تصوّر میکنم آقای ” ر. گرین ” از جامعهی انسانی بهطورِ کلّی دارد – یعنی نگاهی که جامعه را یک بنگاه میانگارد، نگاهی که ” پیش از همه، از سوی مدیران [ مدیرانِ بنگاهها ] تمجید میشود ” -، نه جامعهی انسانی کوچکترین همسانیهایِ سِرِشتی با یک بنگاهِ اقتصادی دارد، نه یک جنبشِ اجتماعی که دارایِ سودایِ آزادی است کوچکترین همانندیهایی با رویدادهای درونِ یک بنگاه دارد، نه شرکتکنندهگانِ این جنبش کوچکترین سنخیتی با کارکنانِ یک بنگاه دارند، و نه رهبرانِ این جنبشها کوچکترین شباهتی به مدیرانِ یک بنگاه دارند.
” هنرِ اغواء ” [ اِغواء، چه در معنای اِغواءشدن و چه بهویژه در معنای اِغواءکردن ] و ” پَرَستِشِ قدرت “، و هر گونهای از ” رهنمودها “یی که از یک چنین ” هنر ” و ” پَرَستشی ” سرچشمه بگیرند، حتماً میتوانند برای قدرتپَرَستان و از جمله برای حاکمانِ کنونیِ ایران به قصدِ بسیجِ نیروهایشان مفید باشند، ولی برای شرکتکنندهگان در یک جنبشِ اجتماعیِ آزادیخواه و انسانمدار که در درونِ یک جامعهی پُرتجربه و پیچیدهای مانندِ ایران جریان دارد، این، سمّی است مرگبار. جنبشِ کنونیِ کشورِ ما با ” هنرِ اِغواء ” هرگز گسترش و ژرفا نخواهد یافت؛ همانطور که این جنبش با گذشتن از میانِ بَرَهوتِ ” شهریارِ ” ماکیاوِلی – حتّی از نوعِ مُدِرنِ آن – هرگز به اهدافِ انسانیِ خود نخواهد رسید.
ـــــــــــــــ
محمّدرضا مهجوریان، آذر ۱۴۰۱
با درود بر هم میهن گرامی، آقای محمد رضا مهجوریان، و سپاس برای این نوشتار مسئولانه و بهنگام!
در همراهی با آقای مهجوریان:
کتاب “۴۸ قانون قدرت” رابرت گرین نخستین کار او و نمونه ای از اندیشه و جایگاه اوست. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۹۸ چاپ شد و تا کنون یک میلیون و دویست هزار از آن به فروش رفته است. هدف از نوشتن این کتاب استفاده یکسان از آن برای افرادی بود که در پی گرفتن قدرت اند و نیز کسانی که با دارندگان قدرت (برای گذران زندگی روزانه خویش) میجنگند. هر قانون این کتاب در یک فصل جداگانه از زندگی افرادی (بیشتر) بد اندیش و بد سرشت مانند هنری کیسینجر و ملکه الیزابت انگلیس استخراج شده است. رابرت گرین در باره این کتاب خود میگوید: “ممکن ست مردم بگویند که اینها قوانین پلیدی هستند. اما این قوانین هر روزه از سوی شرکت های تجاری بکار گرفته میشوند. شما همواره میکوشید که رقیب خود را از میدان به در کنید. چنین کاری میتواند بسیار خونخوارانه باشد اما عین واقعیت است.”
او فریبکارانه میگوید “قدرت نه خوبست و نه بد” و با این گفته، سرشت و سوی بکارگیری قدرت را از نگر پنهان میکند. گره کار نیز درست همینجاست! از نگاه او میتوان گفت که بکارگیری قدرت از سوی هیتلر علیه یهودیان (که رابرت گرین و خانواده اش نیز از آنانند) و یا از سوی اسرائیل بر ضد فلسطینی ها نه خوب بوده است و نه بد! ازینرو، در برابر چیزی که “نه خوبست و نه بد” به هیچ واکنش نیازی نیست! آیا براستی چنین است؟ اگر آری، در برابر جنایات هیتلر نیازی به تبلیغات و افشاگریهای گسترده نبود و در برابر کشتار فلسطینی ها و تصاحب پنهانی و فزونگیر سرزمینشان هم باید دم فرو بست. کاربرد چنین دیدگاهی در شرایط امروزه ایران اینست که باید همه تبهکاریها و جنایات حکومت ویرانگر اسلامی را پذیرفت و خاموش نشست!
دشوار بتوان پذیرفت که رابرت گرین نمیداند گرفتن قدرت برای بهره مندی از منابع بیشتر و تداوم بهره کشی ست. وگرنه کدام دیوانه خواهان قدرتی ست که “نفعی” در آن نباشد؟ بیگمان باید گفت او باور دارد “هر که برد، برد وانکه می بازد، گور پدرش”! چنین گفته ای از آن کسانی ست که اکنون دست بالا را دارند. از نگرگاه انسانی اما قدرت، اگر از مردم و برای آن مردم نباشد، دیواری ست که یک سویش بهره مندی کم شماران و سوی دگرش رنج و درد و محرومیت برای اکثریت عظیم مزد- و حقوق-بگیران است…