جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

هماهنگی دمکراتیک آری، آلترناتیو سازی از طریق حزب زدایی نه! – بهزاد کریمی

نیروی متحزب دمکرات اعم از چپ و لیبرال نه تنها نباید با گردآمدن افراد و سامان‌یابی‌شان برخورد منفی کند و یا دچار هراس از اعلام «ائتلاف» شود. برعکس باید ضمن استقبال مثبت از روح همبستگی و هماهنگی‌ها در چنین رخ‌دادهایی‌، هم نسبت به نوع و شکل آن مواجهه‌ی نقادانه‌ داشته باشد و هم بر متن برخورد منتقدانه با آن به درس‌آموزی برای خود برخیزد

هر دم از این باغ بری می‌رسد

روز اول سال ٢٠٢٣ چند چهره‌ی نام آشنای عرصه‌های مختلف سیاسی، مدنی، هنری، رسانه‌ای و ورزشی کشور در یک اقدام برنامه‌ریزی شده مشترکاً با توئیت متنی مبتنی بر لزوم گذر از جمهوری اسلامی، اعلام توافق سیاسی با هم کردند که تا سطح «ائتلاف سیاسی» هم تبلیغ می‌شود.

با نشر خبر توئیت مزبور، شعر «هر دم از این باغ بری می‌رسد / تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد» یاد آدمی می‌افتد، بی آنکه این طنز شعر بخواهد رخ‌داد مربوطه را نفی و یا تماماً مثبت تفسیر کند. توئیت جمعی، شکل تازه‌ای از ارایه‌ی سیمای سیاسی مشترک به نمایش می‌نهد، حکایت از بروزات هر روز تازه‌ی جنبش «زن – زندگی – آزادی» دارد و‌‌ نیاز جنبش به همگرایی‌ها‌ و ائتلاف‌ها را بازتاب می‌دهد.

مکمل این اقدام، در تلویزیون‌های پربیننده هم رشته مصاحبه‌هایی جریان یافت و به موازات آن، واکنش‌های مثبت و منفی در این زمینه شبکه‌های اجتماعی را فراگرفت. از لابلای کلام مصاحبه شوندگان چنین معلوم می‌شود که مراجعات برنامه‌ریزان برای جلب توافق سیاسی محدود به همین چند سرشناس نبوده‌ بلکه دامنه‌ی بیشتری را پوشش می‌داد. گرچه هنوز هم روشن نیست که کدام مراجعه‌شونده نتوانسته‌ پیام ارسالی را دریافت کند تا کنار این چند تن قرار گیرد، چه کسانی درخواست را منتقدانه یا موضع‌گیرانه رد کرده‌اند‌ و چه اشخاصی ترجیح بر اجتناب از تعجیل در شراکت داشته‌اند. دو نکته اما در این میان محرز است: ١) وجود پروژه‌ی معین ولی نه شفاف و ٢) شتاب در اعلام آن.

پدیده‌ی مثبت ورود سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاست کلان

انتقادات و اعتراضات نوع مدنی با مضمون سیاسی در طول سال‌های گذشته همواره جاری بوده و هیچگاه هم فروکش نداشته است‌. اما برآمدهای مستقیماً سیاسی چهره‌های مدنی در سه ماه اخیر از ویژگی‌های برجسته‌ی جنبش «زن – زندگی – آزادی» و در زمره دستاوردهای آن به شمار می‌رود. پدیده‌ای که موجب شده تا با ورود سلبریتی‌های نام آشنا و معترضان سرشناس مدنی به مبارزه علیه نظام، صحنه‌ی سیاسی کشور رنگی تازه‌ به خود گیرد.

ورود گسترده‌ی سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاسی در این ابعاد، به نوبه‌ی خود موجب وسعت‌یابی دامنه‌ی مبارزه علیه جمهوری اسلامی شده است. با این ورود، حامیان این سیلبریتی‌ها در مبارزه علیه نظام دلگرمی و پشت‌گرمی یافته‌اند و حتی قسماً تشویق به شرکت در اعتراضات شده‌اند. ابتکارات و خلاقیت‌های بعضی از این شخصیت‌ها چنان در روند مبارزاتی موثر افتاده که گاه منجر به ثبت لحظات درخشانی همچون فراخوان کامیاب آقای حامد اسماعیلیون برای تظاهرات صد هزار نفره برلین شده است. در این توئیت هم، قرار گرفتن چند سلبریتی‌ کنار هم و اعلام همبستگی‌شان با سال جنبشی شکوهمند ٢٠٢٢ برای ایران و آرزوی تداوم و سازمان‌دهی آن در ٢٠٢٣ را شاهدیم که حرکتی مثبت است.

اما در همان حال، استقبال از ورود سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاست، متقابلاً انتظار از  آنها را  در پی دارد تا موقعیت نقش‌آفرینی‌ سیاسی خود را درست دریابند و بار سنگینی را که بر دوش‌ دارند به سرمنزل برسانند. آنان بسته به چگونگی ایفای رل قرارگرفته از سوی تاریخ و جامعه بر عهده‌‌شان، هم می‌توانند در سرنوشت جنبش موثر بیفتند و هم در صورت دنباله‌روی‌های معیوب، آسیب ببینند و آسیب بزنند. آنها با وضعیت حساسی مواجهند همانگونه که سپهر سیاسی کشور با تصمیمات مهم روبروست.   

پشت داستان این توئیت را هم باید خواند!

بر پایه‌ی شواهد مشخص و به ویژه تصریحات برخی از مدافعان دست اندرکار این پروژه طی گفتگوی تلویزیونی، هدف عبارت است از تولید آلترناتیو سیاسی جمهوری اسلامی با ساختاری مبتنی بر افراد و چهره‌ها، و مرکزیت در آن نیز، بر عهده‌ی شخص آقای رضا پهلوی با حرکتی چراغ خاموش. توجیه فردمحوری پروژه‌ی مزبور نیز اینکه، احزاب سیاسی نه تنها اهل ائتلاف و اتحاد نیستند بلکه مخل روند همگرایی‌اند. این نیز نه چیزی مگر انگشت گذاشتن بر واقعیت‌هایی تلخ در اپوزیسیون متحزب فقط و فقط به منظور نیت سیاسی خاص و در خدمت اهداف معین.

بنا به همین نظریه پردازی، اگر وجود احزاب برای دوره‌ی رقابت سیاسی پسا جمهوری اسلامی نیاز و حتی مفیدند، عاملیت آنها اما در فاز گذر از جمهوری اسلامی نه تنها نالازم که گویا جنبه‌ی اخلال دارد! از پیش برندگان نقشه‌ی مزبور به این پرسش هم که پس جای احزاب سیاسی موجود در این اجماع چه می‌شود، چنین جواب می‌دهند که حضور عضو غیر حزب‌گرای احزاب بمثابه‌ی فرد در این جمع آغازگر پذیرفته و تضمین است! بدین‌ترتیب، نقشه‌ی سازمانگرایانه این اجماع اپوزیسیونی متوجه دورزدن احزاب‌ است و این نیز با تئوریزه کردن لزوم حزب‌زدایی بخاطر «خطرات» حزب‌گرایی‌.

ارزیابی از این نقشه کدام؟

این پروژه که بر زمینه‌ی روانشناسانه‌ی واقعی «همه با هم» علیه جمهوری اسلامی سربر افراشته است، در پی گردآوردن سرشناسانی از طیف‌های مختلف است که هر یک به گونه‌ای دارای عقبه‌ی اجتماعی‌ نهایتاً به سود یک جریان و شخصیت هستند.

پیام توئیت مزبور مبنی بر آغاز «ائتلاف» که طبعاً جذبه بر می انگیزد، به نوبه‌ی خود پرسش برانگیز هم است. زیرا اساس کار در آن، نه تشخص حزبیتی پاسخگو و سابقه‌ی سیاسی قابل سنجش، بلکه نام و آوازه‌ی کنونی دور هم گردآمده‌ها با محوریت فردی ویژه است. در چنین اجماعی، برابر حقوقی واقعی بی معنی است و وزن اصلی و نقش آفرینی عمده، طبعاً به آنی تعلق دارد که از امکانات جنبی و تزریقی برخوردار است. ثقل این منظومه‌ طی مسیر گردشی آن‌، منطقاً و عملاً هر چه فزون‌تر در ستاره‌ی قوی این سامانه جا می‌افتد. گردآمدن از این دست، بیشتر به درد جذب پشتوانه‌های اجتماعی مختلف به سود محور اصلی می‌خورد. این نوع «ائتلاف»، در ادامه‌ «همه با من» در پی می‌آورد.

«ائتلاف سیاسی» از نوع اتمیزه، منظومه‌ای را می‌ماند که سیاره‌ها یا باید دور «خورشید تابان» بچرخند تا بمانند و یا با خروج از مدار، دچار سرگردانی در خلاء ‌شوند. این «ائتلاف» فردمحور و در نفس خود بالقوه غیر دمکراتیک، آخرش عملاً به ضد دمکراتیسم می‌رسد. جامعه‌ی سیاسی ایران یک بار این را تجربه  کرده و نتایج تلخ و آسیب‌های آن‌ را با همه‌ی وجود لمس کرده است. حال آنکه در گردآمدن مبتنی بر استخوان‌بندی تشکل‌ها و قرارداد حقوقی میان تشکل‌ها در آن، شخصیت‌ها نیز از اطمینان خاطر بیشتری برای تاثیر‌گذاری از جایگاه خود برخور دار می‌شوند. دمکراسی را درست باید در مسیر نیل به هدف دمکراسی به تمرین نشست و یک آن نیز فراموش نکرد که پایه‌ی دمکراسی تحزب است. فاصله‌گیری از حزبیت با هر توجیه و یا تعویق آن ببعد با هر توضیحی، جز فردمحوری نیست و فردمحوری هم، آبستن دیکتاتوری است .

ایراد خود ما احزاب!

اما نیروی متحزب دمکرات اعم از چپ و لیبرال نه تنها نباید با گردآمدن افراد و سامان‌یابی‌شان برخورد منفی کند و یا دچار هراس از اعلام «ائتلاف» شود. برعکس باید ضمن استقبال مثبت از روح همبستگی و هماهنگی‌ها در چنین رخ‌دادهایی‌، هم نسبت به نوع و شکل آن مواجهه‌ی نقادانه‌ داشته باشد و هم بر متن برخورد منتقدانه با آن به درس‌آموزی برای خود برخیزد.

لذا اپوزیسیون متحزب نمی‌تواند از بار سنگین مسئولیت خود در تاخیر شکل‌گیری ائتلاف‌های مبتنی بر تشکل‌ها و شخصیت‌ها شانه خالی کند. نه جامعه را می‌توان مذمت کرد که چرا در پی هم‌صدایی است و نه دیگرانی را به سرزنش برخاست که چرا پروژه تولید می‌کنند. مردم حاضر در میدان و آماده فداکاری و بیشترین ایثارها در راه رسیدن به سکولار دمکراسی، خواهان شکل گیری مرکزی هستند که بتواند پژواک صدای آنان برای گذر از جمهوری اسلامی با سمت و سوی دمکراتیک باشد.

بر همین پایه، اندیشه و اقدام ناظر بر «همه با هم» ضرورتی است برای مقابله با نظامی که علیه یک ملت عمل می‌کند. این صدا را باید شنید و مساوی دانستن گردآمدن بسیار فراگیر با «همه با من» را خطا‌اندیشی محض دانست که انزوای ناگزیر به دنبال دارد. نیروی متحزب دمکرات بجای اینکه میدان را منحصر به آنانی کند که چه بسا بخواهند زیر ندای «همه با هم» نقشه‌ی «همه با من» پیش ببرند، لازم است صفت دمکراتیک را بر «همه با هم» بیفزاید و با فرارفتن از لفظ، آن را شجاعانه در عمل سیاسی‌ خود تجلی دهد. هدف عام سکولار دمکراسی، به «همه با هم دمکراتیک» نیاز دارد. بدون بسیج وسیع ترین نیرو و بدون ایجاد مرکزی که بتواند این کثرت را در شکل ائتلافی گسترده نمایندگی سیاسی کند، نه می‌توان از جمهوری اسلامی گذشت و نه برای رسیدن به سکولار دمکراسی افق گشود.

تجربه‌ی ملی و جهانی نشان می‌دهد که پیروزی دمکراسی و آزادی در جوامع، بستگی به هماهنگی‌ها،  همکاری‌ها و ائتلاف گسترده‌ی احزاب و سازمان‌های صنفی و سیاسی اقشار و طبقات مختلف داشته است. در ایران امروز وظیفه‌ی احزاب و تشکل‌های موجود پیش از همه و بیش از همه به اینست که همراه با تلاش برای برطرف کردن موانع ائتلاف، برای سازمان‌یابی اپوزیسیون دمکراتیک بکوشند.

چه مواجهه با این نقشه؟      

تلاش برای گردهم آمدن مفید است و جای استقبال دارد، اما همانگونه که اشاره شد اهمیت نوع اجماع کمتر از نفس آن نیست. گردآمدنی که بخواهد جنبه‌ی ملی داشته باشد، باید بر اصل پایداری مبتنی شود و نه تصادفی و گذرا بودن ائتلاف. قوام و دوام دمکراسی به همین است و این نیز همانا از مسیر تشکل و تحزب می‌گذرد و نه از تحزب گریزی یا حزب زدایی و دور زدن احزاب سیاسی. راه، تجمیع انواع تشکل‌های دمکراسی خواه در تشکل کلان دمکراتیک است که ظرفیت جذب شخصیت‌ها و سلبریتی‌های دلسوز مردم و سرنوشت کشور و متعهد به دمکراسی را دارند. اما جمع‌آمدی که عملاً بر نادیده انگاری احزاب باشد و تضعیف آنها از طریق سیاست جذب و دفع در قبال افراد احزاب را در پیش گیرد، نه فراگیر برای جنبش که تولید تفرقه در آنست. با گردآمدن اشخاص حول اهداف و دعاوی دمکراتیک نمی‌توان و نباید مخالفت کرد و لازم هم است که به استقبال شتافت، مشروط به اینکه چنین جمع‌آمدهایی خود را محور نپندارند و در مقام آلترناتیو ننشانند که نیستند. لازمه‌ی گذر دمکراتیک به هدف سکولار دمکراسی، شکل گیری تشکل کلان از تشکل‌ها و شخصیت‌های دارای پایگاه اجتماعی است و بس.

بهزاد کریمی                                                   ١۴ دی ماه ١۴٠١ برابر با ۴ ژانویه ٢٠٢٣

https://akhbar-rooz.com/?p=188111 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

11 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان شیرازی
آرمان شیرازی
1 سال قبل

زنگها را چه کس اکنون به صدا آورده ست؟
آقای بهزاد کریمی گرامی، به تجربه میدانیم که آقای رضا پهلوی و مشاوران او، برای در میان ماندن، از رفراندوم و … گرفته تا ققنوس، هیاهو چه بسیار کرده اند. نمیدانم چرا اکنون شما بهایی بیش از آنی که درخور است به جنجال جدید به نام “هم صدایی / اتحاد”، یا هرچه که خود بخوانند، داده اید… 
راستی، زنگها را چه کس اکنون به صدا آورده ست؟
آنکه با ربایشهای چندین میلیارد دلاری پدر آسوده زیسته، از جایگهی گرم سخن میگوید؟
یا جوانان به جان آمده از ستم و از بیکاری، نداشتن درآمد و آینده و آزادی؟ آنانکه بر پای شهامت، زیر سرکوب تبهکاران ویرانگر، ایستاده تا که فریاد کنند: 
“کار، نان، مسکن، آزادی، عدالت اجتماعی”!
مگر این شعار اکنون هویت هر نیروی میهنی نیست؟ برآورد این خاسته ها آیا با توان تاریخی و سرشت نیروهای راست (هوادار سرمایه داری) سازگار است؟ 
پاسخ به اینگونه پرسشها، پرهیز از صرف انرژی برای “هماهنگی دمکراتیک با نیروهای غیر دمکرات” را از یکسو و ضرورت مبرم اتحاد با نیروهای هوادار سوسیالیسم (راه اندازی اتحاد چپ) را از سوی دیگر آشکار و برجسته میسازد. واپسین فرصت پویش به ره جبهه ی کار است، کژراهه چرا؟ 
بر شما و هر کوشنده میهن دوست است که از امیدهای سترون دور شوید، و با بانگ جوانان و خواستهای اکثریت عظیم زحمتکشان میهن در کردار، بسوی سوسیالیسم، همراه شوید…

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

شعارها گاهی از همان ابتدا برای مستبدین ابزار مفیدی است
یکی از شعار هایی که در خدمت مستبدین آنهم مستبدین با ژست عدالت خواه بوده و هست همین شعار کار نان و مسکن است
هر شعاری که مقدمه اشه و اولویت اولش آزادی نباشد در خدمت پروراندن دیکتاتور جدیدی است

جمشید
جمشید
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

بله شعارهتی شما و الگوهای اصلاح طلبتان از دست جامعه مدنی، گفتگوی تمدن ها(بخوان لاس زدن های داووسی) و زن، زندگی، آزادی متعلق به اوجلانی ها، آن هم در مناطقی که رکوردار قتل های ناموسی هستند بسیار راهگشا بوده. شما تنها بدنبال تغییرات روبنایی و سطحی هستید، دنبال جایگزین شدن کارگزاران کنونی برای تداوم همین سیاست های خانمانسوز. حال آنکه ریشه مشکلات مردم ریشه ای هستند و تغییراتی بنیادین را می طلبند.

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  جمشید

حساسیت بعضی ها نسبت به آزادی برای چیست !؟

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل

موضوع را در سه سطح مورد بررسی قرار می دهیم:
۱- حرکات اعتراضی و میدانی داخل کشور که در زمان هایی به دلایلی در جامعه شکل می گیرد
۲- بر خورد حاکمیت با این اعتراضات: علاوه بر سرکوب گری گاهن وحشیانه، بازی هایی را برای مرجع سازی های دروغین را اجرایی می کند
۳- برون کشوری ها که گاهن رفتار متناقض یا فرصت طلبانه یا فقط حمایتگرانه از خود نشان می دهند.
پرداختن به این سه موارد، نوشتاری طولانی را پیش می آورد که از حوصله این مکان ها خارج است.
اما نکاتی در مرجع سازی های مشکوکی که هم حکومت حاکم در آن نقش دارد و هم عوامل خارجی که از این مرجع سازی های اهداف خودشان را دنبال می کنند.
ابتدا در مورد موضوعی به نام سلبریتی نکاتی آورده می شود سپس به بازی خاندان استبداد سابق (پهلویی ها) اشاره می شود.
در جامعه افرادی بخاطر دارا بودن شرایط خاص بدنی و یا حمایت های بنگاه های خاص مدساز و هیجان ساز در جامعه، با توجه به شرایط جامعه این افراد تحت نام هنرمند و … ایجاد کننده حالات هیجانی و سرگرمی می شوند که با این کارشان برای مدتی در زندگی روز مره مردمانی از جامعه حضور پیدا می کنند که افرادی از جامعه با اعمال این افراد(هنرمندان و…) بسمت ایجاد هیجانی در زندگیشان می روند یا زندگی هیجانی خود را ارضا می کنند. باید این را گفت
افراد هیجان ساز، در مرحله ای و در بازه های زمانی خاص کار برد دارند چون جای آنها کسی با حالت بهتر ظهور می کند و افراد جدید، دیگر هیجان ساز می شوند و…. این افراد هیجان ساز یا در سینما و عالم نمایش ظهور می کنند یا در ورزش ظهور می کنند و یا در جاها دیگر البته در مراکز علمی هم افرادی هیجان ساز ظهور خواهند کرد ظاهرن برای این افراد هیجان ساز اسمی با واژه سلبریتی آفریده اند؛
در این گروه از افراد فعال در جامعه، تعداد کمی از آنها نامشان در حافظه تاریخ ثبت می شود و نامشان یاد آوری می شود این تعداد هم کسانی هستند که مبتکر و یا ایجاد کنند حالتی جدیدی شده اند و یا می شوند که این حالتشان برای چند قرن و یا چند دهه مرجع کار سایرن می شود.
این افراد کارکردشان در همان حوزه خودشان است اما گروهی از آنها به انگیزه هایی که آن انگیزه یا فرصت طلبانه است و یا نشانی از خصلت های مردمی و ضد استبدادی است با مبارزات مردم همراهی می کنند؛
این افراد بخاطر کارکرد هیجانیشان در مبارزات هم می توانند هیجاناتی را بیافرینند
اما این افراد اگر بخواهند خودشان را مرجع اعتراضی نشان دهند و کم کم خودشان را در مقام رهبران بنشانند یا دچار توهم شدند و یا ماموریتی برای انحراف بردن حرکات اعتراضی انجام می دهند که دیگر رفتار این گروه رفتاری دلقک گونه می شود
از گروه سلبریتی ها نامیده شدگان، انسان های هوشمندشان فقط متوجه هستند که کارکردشان در حد حمایتی است نه چیز دیگری
که گاهی در بین بعضی از آنها شجاعت های خاصی می بینیم
که جامعه نسبت به شجاعتشان آنها حمایت هایی از هنرمندانشات در هر حوزه هنری انجام می دهند و…
اما موضوع خاندان پهلوی:
ظاهرن یک تضادی بین نگرش فرح پهلوی با سلطنت محمدرضا شاهی بوده و ادامه دارد
او چون از رفتار بچه هایش مطلع است که چه مشکلات روحی دارند و از وضعیت پسرش هم مطلع است در احیای سلطنت روی پسرش حساب باز نکرده است چون می بیند این فرد در زندگیش یک روز فعالیت زحمت کشانه نداشته فقط با پول تو جیبی زندگیشان را عیاشانه گذرانده است به همین دلیل فرح به نوه اش که دختر است دل بسته که به این طریق می خواهد بگوید اگر خاندن پهلوی ضد زن نبود محمد رضا شاه چون ناتوان شده بود باید کفالت سلطنت را به من می داد و….
که در همین چند روز دو رفتار متضاد از طرف رضا پهلوی و دخترش مشاهده شده است.
در کل بازی این مجموعه : خاندان پهلوی و اطرافیانش سرگرمی خوبیست برای رسانه های خاص و در خدمت روش مرجع سازی حکومت حاکم است

بهرنگ
بهرنگ
1 سال قبل

از نگاه من هم آهنگی افراد ی که هر یک مورد وثوق بخش هایی از جامعه هستند در این دوره جنبش طولانی اعتراضات که بافراخوان هایی غیر شناسنامه دار ویا خود بخودی خیابان ها را در نوردیدند وبا پتانسیل خشم فرو خورده سالها از گلوله وزندان واعدام نهراسیدندگام نخست تشکل در متن مبارزه میباشد کاری که هیچ تشکل حزب خوانده که با جنبش اعتراضی امروز پیوند داشته باشد موفق بانجام ان نشد ودلیل ان چون وچرا های متعددواشتباهات فاحش در سابقه هر کدام از تشکلها ویا تاسیس گلخانه ای انان که توسط افراد اکادمسین ودور از مصایب مردم ایران تشکیل شده وبرای نسل های امروز ناشناخته اندویا محور دانستن خود وهزار شرط وامااگردیگر برای وحدت گذاشتن وغیره اما وحدت افراد ی که در متن مبارزه شناخته شده وبا توجه بسطح کنونی که هدف همانا شکست اقتدار نظام و ایجاد اعتماد بنفس مردم در تداوم مبارزه وفتح سنگر های جدیدو ایجاد تشکیلات متناسب با سطح های تکامل یافته مبارزه ضرورتی مهم میباشد واین وحدت نه جای تشکلی را تنگ میکند ونه مانعی برای وحدت های بیشتر خواهد بود

آذرخش
آذرخش
1 سال قبل

جناب آقای کریمی
درود بر شما
در بزنگاه های حوادث به موضوعات مهمّی اشاره می کنید که لازم است که به دقّت به آن توجّه شود.
هردم از این باغ بری به ما می رسد که البتّه از باغ شماست!.نکته سنجی و تحلیل درست بدون حبّ وبغض وبدون غرض ورزی و در کمال صداقت ، ابزار از دست بد اندیشان می گیرد و بر امتیاز چپ می افزاید.
نوشتید:
نه جامعه را می توان مذمّت کرد که در پی هم صدایی است ونه دیگرانی را به سرزنش برخاست که چرا پروژه تولید می کنند …
پایان نقل قول

به نکته ظریفی اشا ره کردید این جمع ۴ نفره شاید به ۴۰ نفر یا ۴۰۰برسد و آنوقت این کار را برای دوستانی که حریف ۴ نفر می شوند مشکل می کند!
۴۰۰۰نفر و……. بعید نیست.
جنگ نکرده که شهید ندارد.
اما هدف آنها چیست؟؟,
قبل از آن این نقل قول را بخوانید:
پیتر جونز تحلیل گر ارشد و استاد دانشگاه اتاوا ، در مقاله ای برای روزنامه«گلوپ اند میل»می گوید
در صورتی که ثابت شودسقوط جمهوری اسلامی اجتناب ناپذیر است، سپاه پاسداران بخواهد سناریوی دستگاه امنیتّی سابق شوروی «کا. گ. ب» را در ایران پیاده کند……….یعنی به رژیم جدید بپیوندد.
صرف نظر از اینکه تحلیل جناب ایشان را قبول داشته باشیم و سناریو یرکا. گ. ب. را این موضوع ناخودآگاه ذهن را به چند نکته جلب می کند.
اول اینکه چرا جریانات مورد اشاره شما در مورد جنبش یا انقلاب در به ثمر نشستنش عجله دارند؟؟
چرا از نفوذ دردستگاه نظامی و امنیتی می گویند.
چرا علاقه به فتح میدان دارند آنهم در پایتخت.
و آخر اینکه با کدام نیرو می خواهند میدان را فتح کنند.
جواب آخری را بدهم

به کمک نیروهایی که در یک رفراندوم به میل آنها رأی دهند ونه خواسته اتنیکی داشته باشند نه از حقوق کارگر دفاع کنند و فردای نظام هم به خانه هایشان بروند تا میوه های باغ را برایشان بیاورند.
که ممکن است همه میوه ها تازه چین نباشد بلکه انباری هم داخل داشته باشد.
وحالا آن نکته مهمی که شما به آن اشاره کردید(نقل به مفهوم)
احزاب و جریانهای سکولار ، دموکرات،نباید منتظر حرکت های مناقشه برانگیز بنشینند تا آنها را زیر ضرب بگیرند!!
بلکه باید در اتحاد با هم بکوشند.
.پایان نقل به مفهوم(,اگر درست درک کرده باشم)

در روز واقعه احزاب و جریانهای دموکراسی خواه و سکولار با حضور سنگین خود مطالبات خود را خواهانند.
البته با حضور پر رنگ و شناسنامه دار این زمانی خود که در آن زمان به حاشیه نروند.

این هم یک نظری است
پیروز و پایدار باشید

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل

علیرغم وجود صدها گروه؛ سازمان؛ حزب سیاسی و میلیونها تبعیدی؛ پناهنده و مهاجر ایرانی در خارج از کشور نهایتا دو بلوک و قطب در مقابل هم صف آرایی خواهند کرد : 
گروه اول : هواداران مبارزان انقلابی شناخته شده و گمنام در زندانها؛ کارخانجات؛ دانشگاه ها؛ محلات؛ ادارات؛ مدارس  و بازنشستگان سراسر کشور که اکنون  در میدانند. 
دادخواهان و بازماندگان دهها هزار زندانی سیاسی چپ انقلابی و مبارز و زندانیان قتل عام شده  دهه خونین ۶۰ و سال ۶۷ و رزمندگان دهه های ۷۰؛۸۰؛ و ۹۰  
گروه دوم : هواداران روسای جمهور و سیاسیون مستقر در کاخ سفید؛ کاخ الیزه و آلمان و انگلیس و…. تازه از راه رسیده ها ی “سیاسی”؛  آقازاده های رنگارنگ ایران نشین و خارج نشین. خط امامی های “شرمگین” و اصلاح طلبان از آنجا رانده واز اینجا مانده .

گروه سوم و میان دو صندلی نشستن وجود نخواهد دا شت .
  
برای جلوگیری از تکرار شکست قیام و انقلاب سال ۵۷ بلندگو و صدای رسای گروه اول در خارج از کشور باشیم  .  

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  کهنسال

کهنسالی همیشه همراه با تجربه است اگر در کهنسالی با مطالعات گسترده به یافته های تئوریکی جدید منجر شود این کهنسالی منشا خیر و برکت است و گرنه کارش مرور خاطراتی است که گاهن مورد نقد بوده و هست

کهنسال
کهنسال
1 سال قبل
پاسخ به  امیر ایرانی

فامیلی من کهنسال است ؛ اما حتما ازاکثر نظردهندگان این سایت جوانترم .
بابت شوخی :
ترانه ای در بخشی از نمایشنامه آذربایجانی “مشدی عباد” : هرچقدرهم پیر باشم با هزار جوان برابرم (برگردان به فارسی)
سلامت باشید .

امیر ایرانی
امیر ایرانی
1 سال قبل
پاسخ به  کهنسال

هم میهن
خوشحالم در پیری جوان هستی
آنکه در جوانی پیراست؛ جوانی خردمند است
آنکه در پیری جوان است؛ سرشار از نشاط است

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x