پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

خانم‌ها و آقایان خیلی ممنون! مردم ایران «زلنسکی» نمی‌خواهندامیرحسین محمدی فرد

بحران انقلابی جامعه را احاطه کرده است؛ بحران انقلابی جدی، که با هر خیزشی از پایین جامعه، زمینه‌ی یک دگرگونی سراسری را فراهم می‌کند. خیزش انقلابی اخیر، پس از خیزش‌های دی‌ماه و آبان خونین، و پس از اعتصاب‌های پرشمار کارگری، جو سیاسی جامعه را به سرعت پولاریزه کرده است، و همچنین بی‌ربطی جریان‌های سیاسی راست پروغرب را به منافع طبقه‌ی کارگر و مردم آزادی‌خواه، نشان داده است. در روند انقلابی فعلی، اپوزیسیون راست بورژوایی با همراهی دستگاه قوی رسانه‌ای و فعالیت‌های لابی‌گرهای با نفوذ در غرب، تا امروز بازنده‌ی وزن کشی سیاسی میان دو قطب طبقاتی بوده است.

آتش خشم و نفرت مردم آزادی‌خواه ایران، زمین واقعیت سیاسی را زیر پای تمام اقشار بورژوازی و همه‌ی جریان‌های سیاسی آن، چه در هیات حاکمه و چه در اپوزیسیون، داغ کرده است! بیش از صد روز است، که کارگران، زنان حق طلب، و جوانان جویای برابری، در پی خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، نه فقط عقب نشینی‌های پی‌درپی و شکست‌های متعدد را به دولت سرمایه تحمیل کرده‌اند، بلکه در مقابل رهبرسازی‌ها و آلترناتیوسازی‌ها توسط نیروهای سیاسی پروغرب در اپوزیسیون ایستاده‌اند. جنبش آزادی و برابری که به کم‌تر از کنار رفتن دولت سرمایه و رسیدن به آزادی و زندگی سعادتمند رضایت نمی‌دهد، چشم انداز سیاسی را برای کمپ راست‌های پروغرب تیره و تار کرده است. قیام نهایی و ناگزیر توده‌های ناراضی از وضع فلاکت‌بار معیشتی و استبداد زده‌ی موجود، به چشم سرمایه‌داری و جریان‌های سیاسی‌اش کابوس هولناکی شده که بورژوازی و نیروهای‌ش را به جنب و جوش انداخته است، تا شاید آلترناتیوها و رهبری خودشان را در مقابل خیزش انقلابی جاری پرورش دهند و به جامعه قالب کنند. اما ترس از کارگران که همیشه سرکوب شده‌اند، وحشت از زنانی که همیشه تحت سلطه و تبعیض بوده‌اند، و دلهره از جوانان برابری‌طلب که از آینده‌ی خوشبخت و از افق روشن سلب شده‌اند، بورژوازی و نیروهای سیاسی‌اش را به دفعات سراسیمه کرده و به‌شدت به تکاپو مجبور کرده است.

جامعه‌ی ایران به هنگامه‌ی خیزش انقلابی اخیر به سرعت پولاریزه شده است؛ مردم آزادی‌خواه نه فقط عزم‌شان را جزم کرده‌اند برای آن‌چه نمی‌خواهند، بلکه برای رسیدن به آن‌چه می‌خواهند بالغ‌تر و آگاه‌تر شده‌اند. در این مدت که فضای سیاسی در جامعه قطبی شده، پروپاگاندای جریان‌های سیاسی بورژوازی در اپوزیسیون حول انقلاب «همه باهم» و «همبستگی ملی» زیر پرچم «شیر و خورشید»، در رویارویی با اتحاد طبقاتی مردم و پرچم‌داری طبقه‌ی کارگر، مدام شکست خورده است. در واقع آزادی‌خواهیِ مردمی که هر روز به جنگ سرکوب می‌روند، در تضاد است با نعره‌های «رژیم چنج برای ایران» که سلطنت طلبان در خارج از ایران سر می‌دهند. همچنین شعار آزادی جامعه که هر روز در خیابان‌ها و مدارس و دانشگاه‌ها تکرار می‌شود، و خواست برابری که از دهن‌ها نمی‌افتد، از اساس با «ائتلاف‌»سازی و رهبرسازی از بالای سر مردم و با سنت لابی‌گری در عرصه‌ی سیاست، ناسازگاری و تناقض دارند.

کشمکش این دو قطب سیاسی راست و چپ در جامعه، تقابل طبقاتی این دو جبهه‌ی سیاسی با یک‌دیگر، کوچک‌ترین تردیدی را نسبت به ضرورت تکرار نشدن تجربه‌ی انقلاب ۵۷ باقی نمی‌گذارد! هیچ نوع از «همه باهم» وجود ندارد! فضای سیاسی جامعه‌ی ایران تصویری از جدال نهایی میان این دو اردوگاه طبقاتی را از همین امروز نمایان کرده است. به‌تبع سیاست رهبر تراشی از سوی کمپ راست‌های پروناتو و اعلام همبستگی از جانب چهره‌های هنری و ورزشی متعلق به جناح راست اپوزیسیون، با راس خود، «رضا پهلوی»، ثابت می‌کند، عمل‌کرد سیاسی این جریان از ریشه با رهبری محلی و سازمان‌دهی در میان لایه‌های پایین جامعه که مردم در پیش گرفته‌اند، در تقابل قرار دارد.

ناسیونالیست‌های فیروزه‌ای در شرایطی که به‌شدت قطبی شده است، به دنبال رهبر‌سازی برای انقلاب پیش روی مردم آزادی‌خواه هستند. ناسیونالیست‌های عظمت طلب ایرانی، با ردیف کردن «ولیعهد» و «شاه دخت» نوظهور به دربار همایونی تا همراه کردن سلبریتی‌ها و لابی‌گرهای دل بسته به «پمپئو» و کاخ الیزه، البته به مدد رسانه‌های راست بین‌المللی که این لیست از «رهبرها و وزرای آینده» را مدام زیر نورافکن می‌گذارند، می‌خواهند عنایت غرب را به خود جلب کنند. از بلوک‌بندی‌های «توییتری»(۱) و بیعت کردن برخی از سلبریتی‌های کنده شده از بدنه‌ی حاکمیت و لابی‌گرهای ترامپیست ایرانی به نمایندگی «مسیح علی نژاد» با بازمانده‌ی ذکور خانواده‌ی «پهلوی» به‌عنوان کانون سیاسی ناسیونالیست‌های مرتجع، تا قُرُق کردن رسانه‌های جریان اصلی به‌ویژه «ایران اینترنشنال»، نمونه‌هایی آشکار از دست و پا زدن‌های جناح راست اپوزیسیون برای مقبول افتادن به چشم هیات حاکمه‌ی آمریکا و دولت‌های اروپایی هستند. از زاویه‌ی راست‌های پروغرب، گویا همه‌ی «پارامترها» حاضر و آماده هستند، که تجربه‌ی اوکراین را تکرار کنند و علیه جامعه‌ی به‌پا خاسته‌ی ایران، «زلنسکی» بیافرینند؛ اما هنوز تایید قدرت‌های غربی باقی مانده است! هدف از این همه هیاهو، انتخاب شدن از جانب قدرت‌های غربی است.

نمایش «سیاه بازی» توییتری(۲) باید به یاری سیاست جدید رهبر تراشی بیاید، تا پهلوی‌چی‌ها از یک سو استیصال این صف هراسان از انقلاب را استتار کنند، و از سوی دیگر توانایی‌های‌شان را در به شکست کشاندن خیزش انقلابی اخیر، به غرب نشان دهند. بزدلان و شیادانی که به درست وحشت دارند، از اعلام کردن آن‌چه در آینده برای مردم می‌خواهند، و به درست واهمه دارند که برنامه‌ی عملی جریان سیاسی مطبوع‌شان را به قضاوت مردم بگذارند؛ پس از بالای سر مردم آزادی‌خواه، جمع‌های رهبری می‌سازند! در واقع نیروهای سیاسی و اجتماعی متمرکز شده در کمپ اپوزیسیون دست راستی تلاش می‌کنند به کمک تحریم‌های اقتصادی و سیاست‌های جنگ طلبانه‌ی ناتو و با دخالت دادن غرب در تعیین سرنوشت مردم، حاکمیت سیاسی بورژوازی را بر جامعه حفظ کنند، و سرمایه‌داری را از این بحران انقلابی به سلامت عبور دهند. ترامپیست‌های ایرانی و راست‌های پروغرب الگوی «اوکراین» را برای آینده‌ی این جامعه در نظر دارند. در پس پیوند سیاسی جدید میان «شاه زاده» با چهره‌های سینمایی و ورزشی و لابی‌گرها، و در پشت جنجال توییتری، پروژه‌ی پیش بردن سیاست رهبرسازی در جهت اوکراینیزه کردن جامعه‌ی ایران نهفته است.

وجود فرض و احتمال حمایت کردن قدرت‌های غربی از تحرک‌های سیاسی پرسروصدای اپوزیسیون راست، در راستای پولاریزه شدن جامعه و در پی به خطر افتادن موقعیت سیاسی بورژوازی، این بخش از اپوزیسیون بورژوایی را به دوندگی و عرق ریختن واردار کرده است. البته این سناریو کودکانه به نظر می‌رسد، اما رویای «زلنسکی» شدن، از سر چهره‌های سیاسی و اجتماعی اردوگاه راست، بیرون نمی‌رود! به عبارت دیگر اپوزیسیون دست راستی چاره‌ای ندارد، غیر از جابه‌جا کردن قدرت از بالای سر مردم، و این سیاست ورزی به پشتوانه‌ی آمریکا و اروپا نیاز دارد. نمای دیگر از سیاست ورزی توسط جریان سیاسی پروناتو، و نمای دیگر از الگو برداری از مورد «اوکراین»، نشان دهنده‌ی نهایت بی‌مسولیتی نسبت به سرنوشت مردم ایران است؛ اما آن‌چه در اوکراین و یوگوسلاوی و عراق و لیبی اتفاق افتاد، هنوز از مقابل دیدگان جوامع بشری به‌ویژه جوامع خاورمیانه، کنار نرفته است. جنگ و آوارگی و قتل عام و در آخر فروپاشی شیرازه‌های جامعه، عاقبت «دخالت‌های بشر دوستانه‌» از جانب ناتو بود. «پهلوی» دوست دارد در نظر غرب «زلنسکیِ» ایران باشد؛ اما الگو برداری از مورد «اوکراین» یعنی روا داشتن آوارگی و مرگ‌ومیر برای مردم ایران، یعنی ترغیب غرب به دخالت نظامی در روند انقلابی جاری. انتخاب سیاسی «رضا پهلوی» گویای درجه‌ی «آزادی‌خواهی» و «صلح طلب» بون او است! نیروهای سیاسی راست در اپوزیسیون، به هدف به دست آوردن قدرت سیاسی، باید انقلاب پیش روی را با شکست مواجه کنند. خائنان به مردم برای اجرایی کردن توطئه‌هایی که علیه جنبش آزادی و برابری چیده‌اند، به پشتیبانی قدرت‌های غربی از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی متعلق به کمپ راست و به مداخله‌ی قدرت‌های غربی در رقم خوردن سرنوشت مردم احتیاج مبرم دارند. سیاست ورزی متکی به لابی‌گری و نه خرد جمعی، و تحرک سیاسی جدا از توده‌های طبقاتی، از پایه با آزادی‌خواهی و برابری طلبی تقابل دارند. برنامه‌ی اعلام نشده‌ی نیروهای سیاسی دست راستی، قطع کردن دست مردم از دخالت‌گری در امور زندگی یا همان «انقلاب مخملی» است. نیروهای پروناتو «انقلاب رنگی» می‌خواهند؛ این جریان مرتجع تحت عنوان «همبستگی» با قربانیان پرواز (ps752) و پشت برچسب جعلی «مدافعان انقلاب»، به دیدار سناتورهای آمریکایی و دولتی‌های اروپایی می‌روند، تا شاید بتوانند سناریوی «اوکراین» را پیاده کنند. تکرار این سناریو، یعنی دخالت غرب در عاقبت مردم و امور جامعه، حتی اگر لازم به دخالت خارجی باشد! حتی اگر لازم باشد به مبارزات مردم خون بپاشند!

مردم ایران با نگرانی تلاش‌های فرصت طلبانه و ریاکارانه‌ی کمپ راست را زیر نظر دارند. مردم ایران می‌دانند، که تحرک‌های این جریان سیاسی به خطرها و موانع بر سر راه جنبش آزادی و برابری می‌افزایند. نمی‌توان دادخواه قربانیان بود، اما هم‌زمان درب را برای ورود پنتاگون و ناتو به عرصه‌ی رویارویی‌های در جریان باز گذاشت! مردم آزادی‌خواه و برابری‌طلب جنب و جوش‌های بی‌وقفه‌ی این جریان متحد غرب را به چشم توطئه نگاه می‌کنند و تا امروز به عمل‌کردهای سیاسی این نیروها دست رد زده‌اند. جنبش آزادی و برابری از آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» تا امروز، توازن قوا را مدام به نفع کارگران و زنان آزادی‌خواه و جوانان برابری‌طلب تغییر داده است. نیروهای قومی و ترامپیست‌های ایرانی و راست‌های پروغرب هرچه تلاش کردند که به اتکای رسانه‌های جریان اصلی، «رژیم چنج» را به جای انقلاب به مردم قالب کنند، آزادی‌خواهان و برابری‌طلبان بیشتر از قبل از این خائنان فاصله گرفتند. پیام مردم به‌پا خاسته علیه استبداد و تبعیض و نابرابری، به فاشیست‌های فرشگردی و نیروهای پروغرب و باندهای قومی خیلی واضح است؛ دست توطئه‌گران باید از سرنوشت مردم کوتاه شود!

شعور و قدرت سیاسی مردمی که با رهبری محلی و سازمان‌دهی در لایه‌های اجتماع، کل بورژوازی و همه‌ی نیروهای سیاسی‌اش را حیران کرده است، هیچ وقت نباید دست کم گرفت! مردم آزادی‌خواه آگاه‌اند، که نان و رفاه و آزادی و برابری با بمب افکن‌های پنتاگون و موشک‌های ناتو به دست نمی‌آیند. مردم می‌دانند که طبق تجربه‌ی انقلاب ۵۷، «حمایت» کردن غربی‌ها از خیزش‌های انقلابی، به معنی شکست دادن انقلاب توده‌ها و سر کار آمدن دوباره‌ی حکومت‌هایی است، که برای بقای حاکمیت سرمایه‌داری، غیر از تحمیل کردن خفقان و استثمار شدید راه دیگری ندارند. مردم آزادی‌خواه به تلاش‌های جریان‌های سیاسی پروغرب، به‌عنوان دسیسه‌های خطرناک نگاه می‌کنند. راست افراطی به رهبری خانواده‌ی «پهلوی» علی‌رغم کارناوال تبلیغاتی توسط رسانه‌های وابسته‌ی بین‌المللی، در اجرایی کردن پروژه‌ی رهبرسازی و پیاده کردن سناریوی اوکراین سازی، تا امروز در مقابل جنبش آزادی و برابری شکست خورده ‌است. خیزش انقلابی اخیر از روز اول نیروهای ارتجاعی را مانند مجاهدین به حاشیه پرت کرد، و در ادامه قوم‌گرایان و باندهای مذهبی را کنار زد، و بی‌تردید در آینده‌ی نزدیک نیز ناسیونالیست‌های پروناتو و ترامپیست‌های ایرانی را به‌طور کامل منزوی خواهد کرد.

پانوشت‌ها:

(۱) با آغاز سال جدید میلادی برخی از چهره‌های اپوزیسیون در خارج از ایران در یک توییت با متن مشترک، سال ۲۰۲۳ را سال «تحقق آزادی و عدالت» توصیف کردند. «حامد اسماعیلیون»، «مسیح علی نژاد»، «نازنین بنیادی»، «علی کریمی»، «رضا پهلوی» و «گلشیفته فراهانی» از چمله‌ی این شخصیت‌ها بودند.

(۲) این افراد سال گذشته را سال «شکوه همبستگی» و سال جدید را سال «سازماند‌هی» نام گذاری کردند.

https://akhbar-rooz.com/?p=188718 لينک کوتاه

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

تخیلی نوشتن هم باید پایه عینی داشته باشد!
من شخصا آرزو دارم که سوسیالیسم در کشورم حاکم شود ولی تا آنجا خیلی فاصله می بینم!
چهار نفری که یک بیانیه داده اند نباید چپ و یا نیروهای سیاسی با تجربه را به ترس بکشاند ، در این افراد می‌توان پتانسیل هایی هم دید که در آینده شاید نقشی در تحولات نه منفی بلکه مثبت بازی کنند.
رضا پهلوی : نماینده حاکمیت قبلی که اکنون از دیده عده ای از مردم متکاملتر از حاکمیت فاشیستی، مذهبی ارزیابی میشود و هوادارانش به تنهایی نمی‌توانند حکومت کنند و بدین‌ترتیب ایشان شخصا روی جمهوری سکولار تایید دارند!
مسیح علی نژاد: خانمی که با مبارزه های یواشکی شروع کرد و نمایندگی بخشی از زنان ایرانی را که شاید آزادی شخصی محدودی را خواهان هستند را دارد و ظاهرا در کنار پهلوی ایستاده است! در هر حال مبارزه می‌کند.
گلشیفته فراهانی: نمایندگی هنرپیشه ها و هنرمندان که وابستگی خانوادگی چپ در زندگی نامه دارد!
جناب کریمی: که نمایندگی ورزشکاران و قهرمانان کشوری را در تبره دارد و حامیانی قابل توجه!
حامد اسماعیلیون:چهره ای جدید با توانایی هایی متفاوت ، اشاره بکتابش در مورد مجاهدین دارم و مبارزه برای حقوق جانباختگان هواپیمایی اوکراین و راهپیمایی برلین.
خوب گذشته در این چهار نفر مخفی است و برایند آینده شاید محتمل!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x