پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

در رویای برابری – هاشم موسوی

امروزه نیمی از حقوق کارگران و کارمندان هزینه کرایه مسکن می شود. چرا؟ چون خانه نساختیم و شعارمان همواره بیش از برنامه های اجرایی مان بود و هرچه ساختیم باز هم کم آوردیم. چون از آن سو گفتیم که زاد و ولد کنید تا امت اسلامی ما زیاد شود، آن هم در شرایطی که نه آب، نه نان، نه گوشت، نه کار و نه مدرسه و نه گاز و نه برق و نه دکتر و دوا داریم. درنتیجه، در باتلاق خودساخته فروتر رفتیم و باز هم می رویم

    در شرایطی که دیروز وحشیان غربی، سرخپوستان را سر می بریدند، پوست می کندند و همه را قتل عام می‌کردند و این وحشی گری را جزو تاریخ پرافتخار و شکوه خود می دانستند، سیاه پوستان را به زنجیر و اسارت می گرفتند و به بردگی می فروختند، امروز در همان سرزمین ها، اوبامای سیاه پوست به ریاست جمهوری می‌رسد و بسیاری از مسئولیت های مهم حاکمیتی و کلیدی، از معاونت ریاست جمهوری و نمایندگی پارلمان یا وزارت خانه های دفاع و خارجه به همان سیاه پوستان و حتی زنان آنان سپرده می شود.

این تکامل و درک توانمندی انسان ها، فارغ از رنگ و نژاد و مذهب، به تساوی حقوق واقعی می انجامد و شایسته سالاری و علم، در مرکز معیارهای سپردن مسئولیت ها در جوامع قرار می گیرد و همان است که مهاجرت های مداوم و افزایشی تحصیل کردگان و دانشمندان همه ملل، ازجمله کشور ما، از اهداف فارغ التحصیلان دانشگاهی و سرمایه گذاران ما قرار می گیرد تا فارغ از رنگ پوست و ملیت و سلایق عقیدتی، در صف رقابت ها و جایگاه واقعی خود بایستند. بیهوده نیست که ما هرروزه شاهد پیشرفت های شگرف علمی و شکفتن غنچه های نبوغ جوان‌ها در آن سرزمین ها می باشیم.

مهاجرت حدود ۵/۴ تحصیل کرده ایرانی به آمریکا و اروپا و دیگر کشورها، بسیار اساتید ایرانی تبار دانشگاه های آن دیار، حکایت از همین شایسته سالاری ها در جذب استعدادهای کشور ما و سپردن امور به آن ها دارد و این در شرایطی است که ما با گذشت ۴ دهه حکومت و تربیت اسلامی همچنان هموطنان و فرزندان خود را به صف کرده و به طیف های زن و مرد، خودی و غیرخودی، هم مسلک و بیگانه تفریق می کنیم و این رده بندی چنان می رود که به غیر از جزء کوچکی از خودی ها باقی نمانده و حتی به ناچار، امور مهم و پیچیده را به ناشایستگان می سپاریم. به طوریکه در کلیه امور، مواجه با یک فروپاشی و آشفتگی برنامه ریزی و مدیریتی می‌باشیم. این معیارهای ویژه در گزینش ها موجب شده اند تا فرصتی هم برای ظاهرسازان و دغل کاران فرصت طلب فراهم شده و برای شان غنیمتی باشد در نفوذ و چپاول ثروت های ملی و ایراد آسیب های جدی به ستون اداری و اقتصادی کشور ما. این لایه بندی و حذف نیروها را شاید بشود چنین برشمرد :

۱ و ۲- محافظه کاران و اصلاح طلبان. بسته به آنکه کدامیک در قدرت اصلی حاکمه جای گیرند که فوراً جناح دیگر را تا حد آبدارچی مشمول تسویه قرار می دهند و تا آنجا که می توانند از دور هر مسئولیتی خارج می‌سازند؛ مگر آنکه آن فرد آب توبه بر سر ریزد و تسلیم مطلق گردد.

۳- مهاجرینی که ناچار به خروج از کشور شده و با خانواده های شان فعلاً در حدود ۸ میلیون ایرانی را شامل می شوند. این هموطنان از امکانات علمی و مالی قابل ملاحظه ای برخوردار بوده و متأسفانه در کشور خود کاملاً نادیده گرفته شده اند.

۴- نیروهایی که یا زمانی زندانی سیاسی بوده و یا با اتهامات سیاسی مواجه هستند. ولی همچنان به ماندن در وطن خود پا می فشارند و حاضر به خروج از کشور نیستند و کلاً همه آنها که از نظر عقیدتی مورد تأیید رژیم قرار نمی گیرند و رسماً از ادامه تحصیل یا استخدام و هر مسئولیتی محروم می مانند.

۵- ایرانیان غیرشیعه، حال چه از اهالی سنت که معمولاً در پست های حساس و کلیدی قرار نمی گیرند و یا معتقدین به ادیان دیگر.

۶- زنان، یعنی نیمی از جامعه، که با همه شایستگی در صورت استخدام در ادارات فقط در پست های درجه دوم و سوم ابقا می شوند و هرگز در مسئولیت های مهم از جمله ریاست جمهوری، اعضاء کابینه، نمایندگی مجلس (مگر معدود و نمایشی)، استانداری ها و ریاست دانشگاه ها و دانشکده ها گمارده نمی شوند.

با نگاهی به این لایه بندی توجه خواهیم داشت که در مملکت ما، چه نیروها و استعدادهای عظیمی مشمول تسویه و حذف قرار می گیرند و درنتیجه سکان هدایت امور در انحصار چه طیف محدودی قرار می گیرد و سردمداران مملکت، کشور را از بهره مندی چه استعدادهایی محروم می سازند و سرانجام کشور در چه موقعیتی و چه شکلی اداره خواهد شد.

آیا پس از گذشت ۴ دهه، زمان آن نرسیده که در جهان امروز، ما هم در حقوق مساوی انسان ها تأملی داشته و همه از حقوقی برابر برخوردار شده و در کسب علم و اداره شهر و روستای کشور خود سهیم باشیم و همه در شرایط یکسان و عادلانه ای قرار گیریم. آیا این خواست تحصیل کردگان و همه هموطنان ما، چه در داخل و خارج کشور، تقاضایی ناحق و مجرمانه است؟ آیا پس از ۴ دهه آزمون و خطا و گذشت ۳ نسل، هنوز زمان برخورداری از حقوق مساوی برای همه فرا نرسیده است؟ امروز فرزندان ۱۱-۱۰ ساله در خانواده ها نظر می‌دهند و می پرسند و جوابی منطقی و قابل قبول می خواهند و اگر قانع نشدند، به پدر و مادر هم یاغی می شوند. دیگر گذشته نیست که سکوت باشد و خاموشی. آن ها که به خیابان ها آمدند، پاسخ پرسش های خود را نه در خانه، نه در مدرسه، نه در تلویزیون و نه در عمل همه ماها نیافتند و قانع نشدند و بی شک، اگر از خیابان هم جاروی‌شان کنیم، به کوه می زنند و بیابان. این حرف من و ما نیست. این را عصر پهلوی نشان داد و آزمود و رفت.

دلخوش نباشیم که حقوق ها را افزایش می دهیم، باید بدانیم که حقوق بگیران ما باز هم در زیر خط فقر خواهند بود، به طوری که می دانیم، حتی نظامیان و پاسداران ما هم…. باید بفهمیم پیروزی ما آن روزی است که اتفاقاً حقوق ها را کاهش می دهیم و خط فقر را پایین می آوریم و در عوض، رضایت مردمان داشته باشیم. زیرا همه اجناس را ارزان تهیه کرده ایم و در اختیارشان گذاشته ایم. امروزه نیمی از حقوق کارگران و کارمندان هزینه کرایه مسکن می شود. چرا؟ چون خانه نساختیم و شعارمان همواره بیش از برنامه های اجرایی مان بود و هرچه ساختیم باز هم کم آوردیم. چون از آن سو گفتیم که زاد و ولد کنید تا امت اسلامی ما زیاد شود، آن هم در شرایطی که نه آب، نه نان، نه گوشت، نه کار و نه مدرسه و نه گاز و نه برق و نه دکتر و دوا داریم. درنتیجه، در باتلاق خودساخته فروتر رفتیم و باز هم می رویم. چون برنامه ریزی واقعی و علمی نداشته و نداریم. چون آن ها که برنامه ساز ما هستند از دانش و پیچیدگی های این راه غافلند. چون این مسئولین هم از فیلترهای صدلایه گذشتند تا اعتقاداتشان تأیید گردد. ناگفته نماند که خاوری ها، بابک زنجانی ها، دکل بر ها و بسیاران دیگر، از همین فیلتر ها عبور کرده بودند که این همه موجب نارضایتی مردم شده اند. درست است که ساخت بیمارستان ها، مدارس و دانشگاه ها با زمان پهلوی قابل مقایسه نیست و به طوری چشمگیر افزایش داشته است؛ اما به نسبت افزایش جمعیت ۵۰ میلیونی پاسخگوی نیازها نبوده است و افزایش جمعیت بی برنامه موجب بروز نارسایی های همه جانبه، در همه جهان و به ویژه در کشور ما گردیده است. شاید بتوان ادعا کرد که ما فقط در زمینه های دفاعی، نه تنها به کفایت بلکه فراتر از آن رفته ایم. اما چرا با آن همه پیشرفت هسته ای، هنوز از ساخت تیوب رادیولوژی یا داروهای هسته ای که بیشترین نیاز پزشکی ما هست عاجزیم. آیا این ها همه، از عدم کفایت برنامه ریزی صحیح جهت دانشمندان و پروژه های ما نیست؟

 سرآخر، با این تورم روزانه به کجا خواهیم رسید؟ چگونه در مدت زمانی یکی دو ماهه ارزش ریال نسبت به دلار ۴۰-۳۰ درصد کاهش یافت؟ باید پاسخ داد چه کسانی مخالف و یا معاند واقعی کشور هستند. آن ها که باعث این همه تورم و نارسایی در سیستم مالی مملکت شدند، یا کسانی که در اعتراض به این افزایش قیمت ها و گرانی کالاها و بیکاری معترضند. آیا زمان آن نرسیده همگان به دلایل این نارسایی ها بیاندیشیم، نظرات همدیگر را بشنویم و به راهکاری واقعی دست یابیم؟

https://akhbar-rooz.com/?p=188744 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x