من بهویژه شما آقای حامد اسماعیلیون را که دردمند و داغدار هستید و من داغ را میفهمم مقابل حکم قرار نمیدهم و حکم نمیکنم، که مطلقاً در این موقعیت نیستم. من اما حق پرسش بیانتها دارم. من شما را مقابل پرسش قرار میدهم. شما از تجمع موفق برلین با شیبی ملایم در سراشیبی سرخوردن قرار گرفتید و زاویهی این شیب مدام بیشتر شد. آقای اسماعیلیون بازندهی اصلی توئیت مشترک کیست؟
این متن درست پس از توئیت مشترک نیمهشب تحویل سال نو میلادی نوشته شد. تأخیر در انتشار متن نه از باب خودخوری و خودسانسوری بود نه از سر مصلحت. تأخیر در انتشار به دو علت بود. نخست نگاه من به فرجامِ همصدایی (ائتلاف) از این دست و فیل هواکردنی تاریخ مصرفدار و در نهایت آرشیو شدن. دوم و مهمتر همزمانی توئیت مشترک و برگزاری مراسم سالگرد شلیک به هواپیمای اوکراینی و ستاندن جان ۱۷۶ انسان و پرپر شدنشان.
هم از اینرو انتشار این مختصر پیش از برگزاری مراسم سالگرد شلیک به هواپیمای اوکراینی میتوانست ناخواسته برای کسانی موجب بدفهمی و کژفهمی شود.
گروکشی در کار نبود. میخواستم در مراسم پاسداشت آنهمه جان که از ایران ستانده شد شرکت کنم (که شرکت کردم) و این هیچ ربطی به نگاه من و تفاوت آن در حوزهی سیاست با شماری کارورزان سیاسی نداشته و ندارد. همشانهگی با زخم بازماندهگان و پاسداشت چنین حرمتهایی یعنی فهم درد دیگری و حرمت به درد اجتماعی.
نیتخوانی نمیکنم. درگیری چهلوچند سالهام با سیاست به من میگوید که انتشار بیرونی توئیتِ مشترک مستلزم همآهنگیهایی از پیشتعیین شده است. نمیتوان ساعاتی پیش از تحویل سال میلادی خوابنما شد و گفت خب بیایید دورهمی یک توئیت مشترک را در یک ساعت مشخص عمومی کنیم!
این توئیت مشترک مبتکری داشته و فکر پشت آن بوده. دورخیزی برای آینده که البته هیچ اشکالی بر این عمل وارد نیست. آنچه در نگاه نخست شگرف مینماید میزان و غلظت بالای محافظهکاری و محاسبهگری و غیرشفاف بودن است. آنهم متنی که قرار است موجب همگرایی و ائتلاف و اتحاد و «سازماندهی و همبستگی» شود!
تا آنجا که بر من دانسته است این توئیت ششنفرهی اولیه یک غایب داشته و قرار اولیه بر اشتراکی هفتگانه استوار بوده. شماری از توئیتکنندگان از جمله رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی مدتها پیش از انتشار توئیت مشترک در موضعگیریهای خود به امر ائتلاف و اتحاد نیروهای دموکراسیخواه و راهکارهای آن پرداخته بودند. از جمله مسیح علینژاد از اصلیترین مهرههای توئیت مشترک پس از دیدار با مکرون و «شرمآور» خواندن آن از جانب مقامات حکومت اسلامی گفت: «دیدار بعدی با مکرون را با هیئتی از ائتلاف اپوزیسیون بهصورت جدیتر پیگیری میکنم»
همچنین نازنین بنیادی در گفتوگو با ایران اینترناشنال «بر تلاشها و همآهنگی با گروههای اپوزیسیون برای تشکیل ائتلاف» تأکید کرد. این معنا در سخنان حامد اسماعیلیون و رضا پهلوی مکرر شده بود. دو رکن و عضو اصلی از شش تن یعنی مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون پیشتر همراه با نازنین افشینجم در نشست مجمع امنیت بینالمللی هالیفکس در آبان ماه که «نخستین گامها در راه اتحاد» خوانده شد شرکت داشتند.
در خوانش هر متن سیاسی (اینجا توئیتِ مشترک) جدا از خواندن سطرها و میانخطها ما چیزهایی را نمیخوانیم. چه چیزهایی در متن هست و چه چیزهایی نیست. شاید گزینشِ آگاهانهی فورم توئیت از جانب مبتکر نه مثلاً متنی مشترک، به همین علت بوده که خب! نمیتوان در یک توئیت بهجهت محدودیت همهچیز را گفت. این همصدایی مجازی از یک فوتبالیست و دو هنرپیشه با کمترین درگیری با سیاست یک ولیعهد سابق، یک فعال مدنی (حامد اسماعیلیون) و یک فعال حقوق زنان و خبرنگار و مجری تلویزیون و فعال مدنی و … (مسیح علینژاد) و شماری دیگر که متن پس از به صدا در آمدن زنگها دیر به دستشان رسیده (شیرین عبادی و عبدالله مهتدی) منتشر شد. جانمایهی چیدمانی اینگونهِ فکرشده دست کم در مورد سلبریتیهای توئیت مشترک کلیکمحوری و فالوورمحوریشان بوده تا تأثیرگذاری در عرصهی سیاسیاجتماعی. بهعنوان نمونه نگاهی به قافیهسازیها و استوریهای علی کریمی شهادت به غیرجدی بودن بیشترینهی آنها میدهد. از جمله پس از اعدام محمدمهدی کرمی و محمد حسینی آمده:«ای وطن، بیکس وطن. تا بیدار نشیمَ بیدار نمیشیم.»
گزینشهای نخستین بهگونهای بوده که کسی به پیشنهاد توئیت مشترک «نه» نگوید. این فرم از کار ارنج کردن تیم فوتبالی را میماند که پیش از تشکیل و آغاز مسابقه شکست خورده است. این تیم در طول مسابقه صاحب ده پنالتی هم که بشود بازیگرانش با دمپایی دوانگشتی ابری قادر نخواهند بود تا توپ را به تور بچسبانند. اسم این اقدام هرچه باشد حرکت در جهت همگرایی و همصدایی نام ندارد. نمیتوان یک فوتبالیست سابق و دو هنرپیشه را با یکی از رهبران سازمانهای سیاسی و یک وکیل برندهی جایزهی صلح نوبل با یک فعال مدنی و فعال حوزهی زنان ترکیب کرد و شماری را هم روی نیمکت نشاند و نامش را گذاشت همگرایی و همصدایی. این ترکیب، مخلوط کردنِ شیشه و شکر را میماند که نه میتوان با آن چای شیرین کرد و نه با آن منفذ پنجره گرفت.
نخست به سراغ گلدرشتترین و مشهورترین و سیاسیترین نام در میان شش تن، آقای رضا پهلوی میرویم. ایشان فارغ از هر موضعگیری و ادعای جمهوریخواهی چه بخواهند چه نخواهند نماد و برند پادشاهی هستند. انگار تمام صداها داخل صدایی ریخته میشود که از جایگاه و اشتهار بیشتری برخوردار است. بگذارید حرفم را با ذکر مثالی بیان کنم. وقتی شماری از فعالان مدنی و حقوق زنان با مکرون دیدار میکنند در متن خبر میآید: مکرون شماری از فعالان حقوق مدنی را بهحضور پذیرفت. یا دیدار نمادین علی کریمی با رئیسجمهور (بیشتر فرمایشی آلمان) آقای اشتاینمایر در حمایت معنوی از خیزش اخیر.
این دو نمونه زان رو آوردم تا گفته باشم در یک همصدایی (ائتلاف) و دورخیز برای یک اتحاد سیاسی به ویژه برای کسانی که مدام مرتکب عمل و درخواستهای سیاسی میشوند اما با اصراری شگرف میگویند سیاسی نیستند و فعال مدنی هستند، جایگاه و وزن سیاسی هر فرد از چه اهمیتی برخوردار است. انگار در اشتراک اخیر تمام صداها داخل صدای بلندتر ریخته شده. سلبریتیها و فعالان مدنی که صدایشان در محدودهی عملی مشخصی شنیده میشد و تأثیرگذار بود، به صدایی میپیوندند که صدایشان خورده میشود. این نوع پیوستنها نمیتواند به همافزایی منجر شود. چرا که با این عمل نخست صدا به زمزمه بدل شده و زانپس آنرا با پچپچه تاخت میزنیم. صدایی که فریاد نیست و تنها حنجره زخمی میکند. این ساز بدآهنگ و ناکوک هیچ یاری را کنار پنجره نمیکشاند و تنها مستی از سر میپراند. فریاد در تونلی است که پژواک آن برگشته و به صورت خود برخورد میکند.
نخستین و شاید پراهمیتترین پرسش آن باشد که چرا ائتلافهای سیاسی از این دست نمیگیرد و بعد از مدتی آرشیو شده و خاک میخورد، آنگونه که برخی ائتلافها نامشان نیز از یاد میرود. پاسخ بیش از هرچیز در سنگ قلاب نشدن و گرهنخوردهگی با ایران و داخل کشور است. مسیح علینژاد در یکی از گفتوگوهای مکررش میگوید که این قدم اول است باید بیایند نقد کنند تا ما قویتر شویم. حامد اسماعیلیون نیز از نقد بیرحمانه میگوید: «باید نقد بیرحمانه شود.» وقتی شما زمین بازی و مقررات آنرا از پیش تعیین کردهاید چرا باید دیگرانی بهعنوان هوراکش وارد این زمین و این بازی شوند و مقررات بازی بپذیرند؟
چشم میگردانیم به شماری از ائتلافها و اتحادهای چندسالهی اخیر مشهورترین شش تن که رضا پهلویمحور بوده و بهتمامی آرشیو شده و پارهای از آنها به کار خود پایان داده. آقای رضا پهلوی را شاید بتوان رکوردار ائتلاف و اتحادهایی دانست که زمینگیر شده است. مرادم آسیبشناسی اتحادهایی که آقای رضا پهلوی در آن گلدرشت بوده نیست. بهتقریب هر اتحادی که آقای رضا پهلوی در آن حضور محوری و نقش داشته زمین خورده و به شکست منجر شده. شورای ملی ایرانیان، ققنوس، فرشگرد، پیمان نوین. آخرین از این دست تبدیل و ارتقاء فرشگرد به حزب «ایران نوین» است.
من بهویژه شما آقای حامد اسماعیلیون را که دردمند و داغدار هستید و من داغ را میفهمم مقابل حکم قرار نمیدهم و حکم نمیکنم، که مطلقاً در این موقعیت نیستم. من اما حق پرسش بیانتها دارم. من شما را مقابل پرسش قرار میدهم. شما از تجمع موفق برلین با شیبی ملایم در سراشیبی سرخوردن قرار گرفتید و زاویهی این شیب مدام بیشتر شد. آقای اسماعیلیون بازندهی اصلی توئیت مشترک کیست؟
نمیتوان در درازمدت خود را یک فعال مدنی معرفی کرد و با کارت «سخنگوی انجمن خانوادّههای جانباختهگان هواپیمای اوکراینی» سیاسیترین درخواستها طرح کرد! اشکال در درخواستهای (حتا برحق) شما نیست. سیاسی بودن پشتقبالهی هیچکس نبوده و برای کسی امتیاز تلقی نمیشود. اشکال در دوگانهگی در رفتار و نجس تمیز کردن ماجرا از جانب شما است. انگار سیاست عرصهای یکسر ناپاک است و نباید خود را بدان آغشته کرد. راست آن است که در طی سه سال فعالیتهای مؤثر «انجمن خانوادههای هواپیمای اوکراینی» از جمله با تلاشهای بیوقفه و جانسختانهی شما به موفقیتهای فراوان رسیده و باید در چهارچوب خودش عمل کند. شما با گزینش نخستین حتا اگر نخواهید کسی را حذف کنید نمیتوانید سراغ همهگان بروید! تصور کنم چرایی آن بر شما دانسته باشد! بعد شما صاحب رادیویی تکموج خواهید شد که صدایش رله نخواهد شد.
آقای اسماعیلیون! توئیت مشترک حل شدن در یک صدا بود تا همافزایی و ایجاد همصدایی و در کنار هم قرار گرفتن. اقدام شما در خوانش عمومی پیوستن به یک صدا معنا میشود. همصدایی (ائتلافی) که به هیچ تمامیتی تعلق ندارد. صدایی که حرکت ایجاد نکرده آرشیو میشود و از یاد زدوده. چند روزی گلدرشتشدن متن در رسانه، ایجاد جنجال و زدوخوردِ نظری و بعد تمام!
در ساعت ۱۲ نیمهشب زنگها به صدا درمیآیند. در جستوجوی لنگهکفش شیشهای سیندرلا با شش توئیت یکسان مواجهه میشویم. این لنگه کفش شیشهای اما اندازهی پای هیچکس نیست. سیندرلای قصه با چشم گریان تنها با یک لنگه کفش به خانه باز میگردد.
شعور و عقل سیاسی حکم می کند کە جمهوری خواهان، دمکراتها و چپ ها از اسماعیلیون کە دارد با فاشیسم پهلوی مرزبندی می کند، حمایت کنند و با او در ارتباط باشند، خصوصا بعد از این توئیت بزبان کوردی و عدم همکاری در ادامە توئیت بازی با شازدە
مثل اینکه تنها شما از این حد شعور برخورداری
لزوما شعور سیاسی و شعور بطور عام یک مقولە نیستند! اما برای درک این تفاضل شعور لازم است! پشت سرمان دریائی از اشتباهات سیاسی تلنبار هستند، همە هم از افرادی باشعور و آی کیو بالا سرزدەاند! همە دانشجو و مهندس و فیلسوف!
پس تیکە ننداز !
اسماعیلیون به این دلیل دیگر توئیت مشترک با رضا پهلوی نداد، چون مشخص شد که رضا پهلوی در حال مرزبندی مشخص با مجاهدین است.رضا پهلوی در مصاحبه اخیرش با تلویزیون من و تو علنا همکاری با مجاهدین را غیر ممکن دانست.
آقای همتی عزیز انتساب آقای اسماعیلیون بە مجاهدین بی انصافی مطلق است! در مصاحبە با ژیار گل گفت کە بە مذهب و خدا هیچ اعتقادی ندارد! این انتساب را پهلوی چی ها برای بایکوت کردن و ایزولە آقای اسماعیلیون بکار می برند، هر زمان هم کە طرف شازدە برود، دوبارە پاک و منزە و مطهر است! مثل داستان گلشیفتە و همایون قبل از توئیت و بعد توئیت!
-سند شما در مورد سمپاتی ایشان بە مجاهدین ؟ اگر لطف کنید ارائە دهید!
نوشته اقا مهدی خواندنی ایست مخصوصا بعد از گذشت زمان اندکی از ان توئیت مشترک به نام رضا پهلوی راستی میشود تلاشهای اقای پهلوی را با تلاشهای اقای حامد یکی دانست؟ یکی مشغول خوردن پولهای دزدیده شده توسط پدر و مادرش و دیگری تلاش شبانه روزی برای دادخواهی بخشی از هم میهنان
آخه پسر خوب، برای ارسال یه توئیت که نباید نظر من و شما را بپرسن.
خوب ما هم به عنوان نیروهای چپ گرا و جمهوری خواه امکان اتحاد و ائتلاف را داشته ایم، اما ۴۴ سال است که فقط تو سر و کله ی همدیگه زده ایم و بر مصداق « گنه کرده در بلخ اهنگری ، به شوشتر زنند گردن مسگری» گروه های رقیب را مقصر همه ی بلایای مملکت دانسته ایم و خود را منزه از هر خطایی.
نابودی حکومت جنایتکار اسلامی فقط با یک اتحاد فراگیر، فراجناحی و فراگروهی میسر است.
در اصل ، به جای انتقاد و نه و نو کردن، باید خوشحال باشیم که قدمی در راه اتحاد بر داشته شده است.
جناب اصلانی، همه میدانیم ، که رهبران اصلی تحولات اتی در ایران ، خود فرهیختگان و جان برکفان در ایران هستند، ولی متاسفانه انها در این جهنم جمهوری اسلامی، در حد افشاگری هم به درفش داغ و زندانهای طولانی گرفتار امده اند، چه رسد به انکه بخواهئد برای یک اقدام عملی و جمعی سازماندهی کنند. اما در خارج کشور به یمین دموکراسی که وجوددارد، میتوان اقدامات گروهی را سازماندهی کرد. همانطور هم که شما اشاره کرده اید، به ایتلافهای سازمانهای سیاسی از هرگرایشی در خارج کشور نمیتوان دلبست. اما در عوض تجمع و همفکری درمیان افراد کاردان و غیرایدیولوژیک باگرایش سکولار و دموکراتیک که سالها برای دموکراسی و دادخواهی علیه رژیم بچه کش و جوان کش، تلاشهایی داشته اند، از جمله خود شما لازم است. در خارج کشور، علاوه بر این شش نفر ، خانم عبادی، اقای عمار ملکی، خانم برادران، اقای فرج سرکوهی، خانم گلینه عطایی، اقای ایرج مصداقی، اقای براتی ،شریعتمداری و…… میتوانید یک هیات راهبری در خارج کشور تشکیل دهید. بیاییم بجای ایراد گیری ، طرحی اثباتی برافرازیم. بوی الرحمن رژیم، واقعا به مشام میرسد، دست به کار اقدامات جدیتر باید شد.
چه نمونه های جالبی:
گلینه عطایی آن موقع که برخی لااقل یک سر سوزن وجدان سیاسی داشتند، گزینه خانم (سال ۲۰۱۴) در کیف با فاشیستهای اوکراین عکس یادگاری میگرفت.
شیرین عبادی بقول منتظری “عجوزه ی” شده که قادر به درک مفهوم تمامیت ارضی و منافع ملی نیست. مهران براتی و حسن شریعتمداری را اگر پولشان را قطع کنند، نطقشان کور می شود.
شما با کدام ملاک و معیار به این چیدمان رسیدید؟
« دولت هنرپیشه ها و فوتبالیست ها » تشکیل شد. عجله کنید و بپیوندید، که غفلت موچب پشیمانی است
یکی از خصلت های فرهنگی ایرانی ها « جو گیر شدن » آنهاست. تا تقی به توقی می خورد، تند و شتابان می ایند، و عرق که سرد شد، وامیروند.
کدام ائتلاف سیاسی؟ مگر ائتلاف سیاسی بین چند فرد، و برخی دیر آمده و بی کارنامه، می تواند تشکیل شود؟ آنهم در جامعه ای ۸۵ میلیونی، با تکثر فکری و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ده ها مختصات دیگر ؟ از زمان روی کار آمدن حکومت خونریز اسلامی، جریان های باورمند به « رژیم چینج » ( ترجمه : کسانی که می خواهند با زد و بند با قدرت های سرمایه داری، و یا با این یا آن جناح از خود حکومت، و از بالای سر مردم، فقط به « قدرت » برسند) همواره در تکاپو بوده اند، و تا کنون خوشبختانه سرشان به سنگ خورده است.
انقلاب کار چند سلیبریتی نیست. یک توئیت که با « شیطنت » یک نفر به عده ای ارسال شد، و ۵ نفر دیگر هم « جو گیر » شده و دستپاچه و ذوق زده آنرا تکرار کردند، آنقدر مضحک است که،در درون جامعه پرداختن به آن، وقت تلف کردن است.
ائتلاف سیاسی، بین جریان های سیاسی « ریشه دار » و دارای پایگاه اجتماعی در طبقات و قشور و لایه های مختلف اجتماعی در درون جامعه، و آنهم با داشتن نوعی از « سازماندهی » امکان پذیر است، نه با این یا آن سلیبریتی که قهر کرده و به فلانجا آمده، تا مهره « رژیم چینج » شود.
جامعه ایران با بحران ها و مشکلات عدیده ای روبروست. لازم نیست این بحران ها را من در اینجا ردیف کنم. این جامعه احتیاج به یک « انقلاب » دارد، و این هم کار نیروهائی است که، در بالا مختصات آنها را برشمردم. در کامنت دیگری هم قبلن نوشتم که، ما باید قوی شویم، قوی تر از نیروی سرکوب حکومت خونریز اسلامی. ما باید به جذب نیرو بپردازیم، و راهبرد « انضمامی و جذبی » ( Inclusive ) را در پیش بگیریم. برخی از دوستان هم به آن اشاره کرده اند. ما، بایستی هر جریان و انسانی را که مترقی و صادق است، و برای رسیدن به جامعه ای انسانی و آزاد مبارزه می کند را، جذب کنیم. حامد اسماعیلیون، یکی از این انسان هاست. او، درد و رنج فرود آمده بر خود را، به انگیزه ای برای رهیابی به حقیقت تبدیل کرد. تکیه کلام هماره او این است که : « سوگواری نکیند، سازماندهی کنید !». اسماعیلیون، در مصاحبه با ژیار گل، از بی بی سی فارسی، بصراحت به « جمهوری خواه و آته ئیست » بودن خود اقرار کرد. و در همین مدت فعالیت خود هم، در این راه گام نهاد. او را از خود نرانیم و به بی راهه سوق ندهیم.
«ائتلاف» بدون وزن کشی سیاسی ؟
نگارنده به عنوان یک کاربر از نویسندگان محترم انتظاردارد که کمی در مورد موضوعات سیاسی و اجتماعی جوانب امر را در نظر بگیرند.
هر کس آزاد ست که نظر خود را ابراز و تبلیغ کند. منتهی بعضی ترم های سیاسی و اجتماعی کلید یا کُدهای تعریف و تجربه شده دارد که ما نمی توانیم اینجا و آنجا ، به مناسبت و با مناسبت به کار بریم.
یکی از آنها همین ائتلاف می باشد
در این نوشته آقای اصلانی در مورد ائتلاف در رابطه با توئیت مشترک شش نفر از فعالان شناخته شده در حوزه های مختلف اجتماعی چندین بار بحث کرده ست ولی متاسفانه متوجه نشدم که پیشنهاد و پیام اصلی ایشان چیست؟
در متن نوشته آقای اصلانی چنین مواردی را می خوانیم :
.
ـ نخست نگاه من به فرجامِ همصدایی (ائتلاف ) از این دست …..
ـ آنهم متنی که قرار است موجب همگرایی و ائتلاف و اتحاد و «سازماندهی و همبستگی» شود!
ـ شماری از توئیتکنندگان از جمله رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی مدتها پیش از انتشار توئیت مشترک در موضعگیریهای خود به امر ائتلاف و اتحاد نیروهای دموکراسیخواه و راهکارهای آن پرداخته بودند.
ـ از جمله مسیح علینژاد از اصلیترین مهرههای توئیت مشترک پس از دیدار با مکرون و «شرمآور» خواندن آن از جانب مقامات حکومت اسلامی گفت: «دیدار بعدی با مکرون را با هیئتی از ائتلاف اپوزیسیون بهصورت جدیتر پیگیری میکنم»
ـ این دو نمونه زان رو آوردم تا گفته باشم در یک همصدایی ( ائتلاف ) و دورخیز برای یک اتحاد سیاسی …..
ـ نخستین و شاید پراهمیتترین پرسش آن باشد که چرا ائتلاف های سیاسی از این دست نمیگیرد….
ـ آنگونه که برخی ائتلاف ها نامشان نیز از یاد میرود……
ـ چشم میگردانیم به شماری از ائتلاف ها و اتحادهای چندسالهی اخیر مشهورترین شش تن که رضا پهلویمحور بوده
ـ همصدایی (ائتلافی ) که به هیچ تمامیتی تعلق ندارد. صدایی که حرکت ایجاد نکرده آرشیو میشود .
بحث :
ائتلاف یا Coalition عبارت است از همکاری و اتحاد کشور ها یا احزاب یک کشور برای رسیدن به هدفی معین.
مانند ائتلاف حکومت های آلمان ، اتریش و عثمانی در جنگ جهانی اول علیه انگلیس وفرانسه ..یا ائتلاف متفقین در جنگ جهانی دوم علیه نازیسم و فاشیسم.
در کشور هائی که در آن آزادی احزاب و انتخابات وجود دارد. احزاب با رای مردم نیرو میگیرند انتخابات نوعی وزن کشی سیاسی .محسوب می شود.
امروزه به خصوص در نبود احزاب بزرگ که بتوانند به تنهائی اکثریت لازم برای تشکیل دولت / کابینه را کسب کنند . چند حزب ( دو یا سه یا بیشتر) با یکدیگرائتلاف می کندد تا سیاست های خود را پیش ببرند معمولا چپ ها با احزاب میانه ها یا محافظه کار ها و راست ها با احزاب میانه همکاری می کنند.
در این اواخر هم که احزاب سبز تشکیل شده دیده می شود که برای پیشبرد سیاست های زیست محیطی برایشان فرق نمی کند که با احزاب محافظه کار و راست همکاری کنند یا با سوسیال دموکرات های و چپ.
بهر صورت انتخابات موجب سنجش وزن احزاب می باشد که در امرائتلاف نقش مهمی دارد و احزاب کوچگ که اصلا
وارد پارلمان نمی شوند.
آزادی احزاب و انتخابات در ایران
شوربختانه .حکومت پادشاهی و خلافت اسلامی خودشان را از این موضوعات راحت کردند . پادشاهان پهلوی به ایران باستان و روحانیون به قران و فقه و شرع متوسل شدند
صلاح در این دیدند که جائی برای دیگران در کارهای سیاسی و اجتماعی در نظر نگیرند .
تمامیت خواه آزادی احزاب و انتخابات را برای وزن کشی سیاسی را بر نمی تابد.
چنین برخورد های عقب مانده به تمام نیروهای اجتماعی حتی خود دولتمردان حکومت های تمامیت خواه صدمه زد.
چنین خلاء سیاسی و اجتماعی یکبار در سال ۵۷ نتیجه ی فاجعه بار خود را نشان داد که قدرت بسادگی به مرتجع ترین جریان اجتماعی یعنی روحانیون منتقل شد.
امروز نیز با تمام فداکاری های مردم و به خصوص نسل های جوان بازهم از احزاب و تجربه سیاسی در ایران خبری نیست. تصادیفی نیست که آقای رضا پهلوی خیال می کند می تواند مانند یک حزب عمل کند یا دیگر مدعیان مشابه .
در نبود احزاب و آزادی های سیاسی ؛ می بینیم که چگونه در خارج از کشور میدان باز شده برای بعضی فعالان اجتماعی نه سیاسی ، آنها فقط می توانند جایگزین صوری احزابی شوند که معمولا با رای مردم دارای پشتوانه می گردند و ما در ایران از آن محرومیم . پس این شش نفر چه با توئیت چه با بیانیه فقط یک ائتلاف صوری می کنند.
تا زماینکه در ایران انتخابات آزاد و فعالیت احزاب نهادینه نشود. با این نوع فعالیت ها در خارج از کشور روبرو خواهیم شد که نمونه هائی در دیگر کشورها را نیز داشته و داریم.
آقای اصلانی با درود به شما آشنا به تحلیل هایتان هستم،منتهی شما خیلی ادیبانه و مصداقی تحلیل می کنید، واگرنه حرف همان حرف های سابق که از یک طرف نهی می کند و ار طرف دیگر کوچک و بی اهمیّت می پندارد.این تناقض فقط در تحلیل های تبلیغاتی دیده میشود،فقط نهی کردن وزدن.مسآله مکرون است یا اشتاین مایر،یا رضا پهلوی؟؟
یا هرسه، یا هیچکدام؟؟
یک سیاستمدار امریکایی به دولت امریکا خُرده می گرفت(شایددولت ترامپ)که شما عوض اینکه جلوی پیشرفت چین را بگیرید،چرا سعی نمی کنید خودتان پیشرفت کنید.
آقای اصلانی
باید بدانید که در ایران قرار است چه اتّفاقی بیفتد.
نیروهای داخل کشور که تعیین کننده اصلی هستند چه کسانی هستند؟؟
به جای اینکه نگاهتان به دیگ همسایه باشد که مرغی دزدیده شما در آن می پزد.
بروید فکر یک مرغ به دست آمده از راه حلال باشید،تا نخوردن مرغ را برای خانواده توجیه نکنید.
در ضمن تحلیل های شما را از شبکه های ماهواره ای گوش می دهم، عالی است ولی باید به آن عمق بیشتری داد
پیروز و پایدار باشید
میدانید چرا یک شاهزاده و یک فوتبالیست و یک خبرنگار سابق و دو هنرپیشه برای مبارزه با رژیم با هم متحد شدند؟ به علت کمکاری و اشکال ما که شعار مان اتحاد کارگران جهان است اما دریغ از یک ائتلاف درمیان خودمان. آنچه ما با یک دنیا ادعا نتوانستیم انجام دهیم را اینان کرده اند, متحد شده اند. بجز رضا پهلوی مابقی جان خود و خانواده خود را به خطر انداخته اند و از روی کمال انسانیت در حد و توان خود فریاد مردم ایران را به جهانیان رسانده اند. جناب اصلانی اگر نمیتوانیم آنان را جذب کنیم دفعشان نکنیم.
من فکر میکنم بیش از اندازە در لفافە و دست بە عصا نوشتە اید!
شما می نویسید کە « وقتی شماری از فعالان مدنی و حقوق زنان با مکرون دیدار میکنند در متن خبر میآید: مکرون شماری از فعالان حقوق مدنی را بهحضور پذیرفت. یا دیدار نمادین علی کریمی با رئیسجمهور (بیشتر فرمایشی آلمان) آقای اشتاینمایر در حمایت معنوی از خیزش اخیر.»
بطور منطقی پشت بندش بایستی می آمد کە «شازدە پهلوی با گروهی از. .. توئیتی منتشر کرد! درواقع توئیتی بود با صدرارتو محوریت پهلوی و
همە تلویزیونها هم همین شکلی خبر را پخش کردند و حتی عکس پهلوی را بزرگتر و بقیە را هم سایز بنمایش گذاشتند!
یعنی کە همە در رکاب شازدە اند!
همە با شازدە! بشتابید!
عاقلان را اشارتی کافی بود! شما هم با آوردن این دو مثال گویا همین را رساندەاید ولی خیلی ادیبانە و غیر سرراست!
بگذریم، لازم نیست زیاد متە بە خشخاش بگذاریم، همە این جماعت سلبریتی، لس انجلسی،
پا در رکابان سابق خاتمی و روحانی، پرستوهای صادراتی..بطور فابریک ملک و لشکریان شازدەاند. روانشناسی اجتماعی طبقە متوسط و مرفە خارج نشین کە مشخصە اش اندک آگاهی اجتماعی و سیاسی در حد تماشای من و تو – جم تی وی …است، با اشراف مابی و لوکس منشی شازدە همذات و هم بنیان است! حدس من اینست کە آقای اسماعیلیون کە در برلین با دست چپی ها همکاری کرد، در مقابل یورش بی سابقە سایبری های شازدە و فحاشی هایشان، از میدان بدر شد و جهت را تغییر داد، شاید برای کم کردن از استرس یا … بە هر حال بە طرف آنها همچنان کە گفتید سر خورد!
“در مقابل یورش بی سابقە سایبری های شازدە و فحاشی هایشان، از میدان بدر شد و جهت را تغییر داد، شاید برای کم کردن از استرس یا … بە هر حال بە طرف آنها همچنان کە گفتید سر خورد!”
این فقط نصف واقعیت است ، از طرف چپها هم ایشان در گوشه کشانده شد ند!
دمکراسی را باید درعمل و تجربه نشان داد ، واقعیت اینست که حاکمیت ولایی را به این سادگی نمیتوان از میدان خارج کرد ، باید منتظر مانورهای جدیدی بود که بسیار گمراه کننده میتوانند باشند ( برای مثال یک کودتا سپاه و کنارزدن ولایت مطلقه فعلی و آزادی زندانیان سیاسی کم خطر و یا یک مانور با اصلاحطلبان خارج از حکومت با تغییر بعضی از مواد قانون اساسی و کم کردن قدرت رهبری!).
ما به تمام نیرو های اپوزیسیون شناخته شده در میدان احتیاج داریم و همانطور که جناب نیک در بالا اشاره کرده است ” اگر نمیتوانیم آنها را جذب کنیم دفعشان نکنیم”!