سايت سياسی - خبری چپ - تريبون آزاد

نگاهی به رمان عشق و در باغ سبز – سرور علی محمدی

مهرداد وهابی با نوشتن این رمان بخت خود را در عرصه ی ادبیات به محک آزمایش می نهد، چه کسی شایسته تر از نسیم خاکسار می تواند چنین برداشتی را از رمان بگوید تا مشوق نویسنده به نوشتن رمان بعدی باشد . ” رمان که در قالب نامه ها پردازش و تنظیم شده ، فکر درون کار را آهسته آهسته و خونسردانه جلو می برد تا در آخر ، موضوع مورد جستجو باز شود و فکر ، این جا بخوان تعریف از عشق و معنای آن به انکشاف برسد”*

 اگر مهرداد وهابی را خوب بشناسی درمی یابی که نامه نگاری های خانوادگی بدور از سرشت تربیت او نیست . نگارنده بارها خود شاهد گفتار پرازمهر و صفای خانوادگی شان بوده و بخوبی می دانم کلمات پرمهر سیروس به خواهر و مادر جدا از شخصیت نویسنده نیست .به باور من ،  درورای مکالمات پرمهر برادر بزرگ تر،  ابعاد فاجعه ای را  نه تنها در جامعه ، حتی در جهاردیواری خانه ها که متاسفانه روز به روز بیشتر می شود.، می توان دید .

 محتوای رمان شصت و دو نامه است ، نامه هایی که خواننده را بی آنکه بخواهد به قضاوت وامی دارد ،  گاه خود را جای نویسنده ی نامه  ها می گذارد و زمانی درنقش مخاطب .

سرآغاز رمان  نامه ای است ازسمیرا خطاب به برادرش سیروس ،  یا این هشدار که نامه حاوی اتفاقات ناگواری است : “مادر مصمم به جدایی از پدراست و هیچ چیز نمیتواند او را از این تصمیم باز دارد*” یادمانده های تلخ بی حرمتی پدر ، در ذهن سیروس بیدار می شود و دردل از پرخاش کودکانه اش به پدر شادمان است .او بی تردید حامی مادر در گسستن پیوندی است که گذر زمان رشته هایش را از دیر باز گسسته بود. هرچند که طبق قانون شریعت که از زمان سلطه ی سلطنت خاندان پهلوی همچون بختک بر سر زنان چمپاته زده را،  می داند که زن حق طلاق ندارد و در صورت جدایی   فرزندان و اموال خانواده متعلق به مرد  است .  سیروس می داند که مادر نیاید نگران از دست دادن فرزندانش باشد ، چرا که همگی به سن قانونی رسیده و زندگی در خارج از گشور را به اجبار یا اختیار برگزیده اند * . او از رفتار پدر که می کوشد با توسل به دوز و کلک از همسر و دخترش وکالت بگیرد و ریاکارانه کلامش را به مهر می الاید ، آزرده خاطر است و می داند که همه این رفتارها مرد سارلارانه است و بس. ، با این  که در ابتدا به او در رابطه با رفتارش با اعضای خانواده هشدار می دهد، دل نگران آینده اش نیز هست* اما به مرور  شواهدی  را مادر و خواهر با او در میان می گذارند در می یابد که تورج آلوده تر از آن است که بتوان او را بخشید ،  نویسنده که اقتصاد دان است ، از نقش مخرب سپاه پاسداران و ایادی اش در ویرانی زیرساخت های اقتصاد ایران آگاه است  و به خوبی می داند  دستی که از آستین امثال صوفی ها بدر آمده  را، به این سادگی ها نمی توان کوتاه کرد*.  همکاری تورج با سپاه پاسداران عاملی است که فرزندان مرگ پدر را باور کنند ، با این که  او هنوز در قید حیات است*. ایادی سپاه خوب می دانند که می توانند در سایه ی این خانواده ، بر پولشویی و معاملات کثیف شان سرپوش بگذارند ، از در دیگری وارد می شوند . پرستویی به نام اعظم را با شناختی که تورج به آن ها می دهد وارد مناسبات خانوادگی می کنند ، ترفندی که سال هاست سپاه توانسته به اهدافش دست یابد . اعظم   که در طول سال ها ماموریتش در کشورهای مختلف خبره است ، اواطلاعاتش را از عوامل سپاه که با تورج ایاق شده اند ، گرفته و می داند سرپرست محافظین مجتمع مورد اعتماد ساکنان محل است در نخستین گام  به او می گوید که تنهاست و خواهان ارتباط با ایرانیان ، آقای” شی” تقاضای دختر تنها را،  با سمیرا و مادرش درمیان می گذارد ، سمیرا تمایلی به ارتباط ندارد اما سیاوش آخرین فرزند خانوده  که ازهلند به لس انجلس آمده ، دور کاری در دوران کرونا  امتیازی است که در کنار خانواده  وظایف شغلی اش را هم به انجام برساند ، خواهان ملاقات با دختری است که هم مظلوم است و هم دردمند*  سرانجام به اصرار سیاوش سمیرا به خواست همسایه ی تنها پاسخ مثبت می دهد به شرط آن که به خاطر شرایط کرونا و برای رعایت حال مادر،  دیدار ها در محوطه ی ساختمان انجام پذیرد . اعظم در مدت کوتاهی به خانواده و خصوصا سیاوش نزدیک تر می شود  و سیاوش بی خبر از نیت کثیف اعظم دل به او داده ، مطیع و فرمانبردار اوست. اعتماد خانواده به اعظم ، تا بدان حد است که از هر گونه خطای او به راحتی در می گذرند و حتی دیدار با پدر و مادر عاریه ای اعظم  با آن که برخلاف رسم  معمول مادر همچنان ساکت است این استدلال اعظم را که مادر افسرده است می پذیرند* و همچنان به مراوده شان ادامه می دهند ،  اعظم تا بدان جا پیش می رود  بنا به دستور سربازان امان زمان ، سیاوش دلباخته  را وا می دارد تا صیغه ی محرمیت بخوانند ، عجبا که  سیاوش سکولار هم می پذیرد و شخصا عبا و عمامه بر تن کرده و صیغه می خواند .  من نمی دانم این را باید به حساب دلبلختگی گذاشت یا تزلزل فکری او، تزلزلی که متاسفانه این روزها گریبان گیر بسیاری از هموطنان ما است ؟ انتظار خواننده ی رمان از سیروس این بود که به برادر گوشرد می کرد زیرپا گذاشتن ارزش های فکری حتی در برابر خواست های نامعقول خانوده ، استقلال فکری و شخصیتی تو را زیر سوال می برد . در پایان این نوشته ی کوتاه دریغ است اگر نگویم  از نثر زیبای  رمان بسیارلذت بردم . به امید موفقیت او در عرصه ی نویسندگی.

۱/ عشق و در باغ سبز ، سپاسگزاری ،  نسیم خاکسار ص ۸

۲/ منبع بالا ص ۱۱

۳/ همان منبع  ص ۴۰

۴/ همان منبع ص ۲۰۱ / ۲۰۲

۵/ در متن رمان اشاره ای به خروج اجباری نشده .

۶/ منبع بالا ص ۲۱۷

۷/ منبع بالا نام خانوادگی اعظم ص ۳۲  تصور من بر تین است که رفیق گرانمایه ی من در انتخاب نام فامیلی ” پرستو” این ضرب المثل معروف را مد نظر داشته :” به کچل می گویند زلفعلی و به کور می گویند نور علی”

۷/ همان منبع ص ۱۷۷  

https://akhbar-rooz.com/?p=190636 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x