جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

آزاد اندیشی یک فرد را با چه می سنجیم؟ تمرین دموکراسی یا تمرین برای دموکراسی – محمود زهرایی

وقتی واکنش ضد دموکراتیک، خودخواهانه و البته زشت و بی ادبانه خانم ‌گلستان، در واکنش به حق طبیعی انتخاب خانم شهناز تهرانی را دیدم، آنقدر شگفت زده نشدم، که شنیدن فایل صوتی جوابیه خانم تهرانی. متنی سرشار از بردباری، ادب و منطق و استدلال در برابر کسی که او را با معیار و‌درک عقب افتاده جوامع عقب افتاده، با زشت ترین کلمات یعنی ” روسپی کثیف” نامیده بود. او از همین اتهام هم زیباترین تعبیرها را برای خانم ادیب و‌نوبسنده بیان میکند، آنجا که میگوید؛ من نقش روسبی را هم بازی کرده ام و شاید اینقدر خوب از آب درآمده که فکر کرده ای من روسپیم. تقابل تامل برانگیز بازیگری که هیچ ادعایی جز بازیگری ندارد با خانم ادیب و هنرمند و نویسنده و البته برنده جایزه شوالیه فرانسه. تقابل خانمی که در یک خانواده ساده و بی ادعا بزرگ شده با خانمی که فرزند ابراهیم گلستان و فخری گلستان است و در خانه ای پرورش یافته که روزی مرکز رفت و آمد بزرگان هنر و ‌ادب، همچون صادق هدایت، اخوان ثالث، سهراب سپهری، جلال آل احمد و سیمین دانشور، بوده و خود سالها در فرانسه زندگی و تحصیل کرده و جایزه شوالیه هنر فرانسه را نیز دریافت نموده، مقالات بیشمار نوشته و کتابهای زیاد ترجمه کرده. راستی این حجم از خودخواهی و ضد دموکرات بودن و این حجم از کج فهمی و بدسلیقگی ناشی از چیست؟ مگر خانم گلستان فرزند پدری نیست که روزی مورد اتهام ترین زن محفل ادبی یعنی فروغ فرخزاد را به عنوان دوست صمیمی و‌حتی معشوقه خودش انتخاب کرده بود. او مگر برادر کاوه گلستان نیست که بیادماندنی ترین عکسهایش را از زنان روسپی گرفته است و در جواب خواهرش که امروز روسپی را برای فحش به یک بازیگر دگراندیش، انتخاب کرده، که سئوال کرده بود، چگونه این زنان برای گرفتن این عکسهای جسورانه به تو اعتماد کردند؟ جواب داده بود؛ چون من به آنها احترام میگذاشتم و آنها را با پیشوند خانم صدا میکردم. چرا ما اینهمه ازدموکراسی و آزاد اندیشی دوریم؟ چرا تحمل عقاید مخالف را نداریم؟ چرا حزب و گروه و فردی غیر از آنچه خود به آن وابسته ایم و قبول داریم، را آنقدر دشمن خود میدانیم که او و هواداران آن فرد و گروه را شایسته سخیف ترین کلمات وبدترین برخوردها میدانیم. اگر برخورد ادیب و فرهیخته جامعه ما این چنین است، و میزان درک کسی که سالها در کشوری دموکرات زندگی کرده، از دموکراسی و حق رای افراد، این چنین ضعیف و ضد دموکراتیک است، چه باید کرد ؟ در زمانیکه شعار زیبای زن-زندگی-آزادی، ایران و جهان را تسخیر کرده و زنان ایرانی در ایران و جهان در صف مقدم میدان مبارزه برای آزادی قرار دارند، برخورد خانمی که اساسا و اصالتا باید طرفدار آزادی و طرفدار حق آزادی زنان باشد، چرا باید اینچنین زن ستیزانه و آزادی ستیزانه باشد. ریشه این تفکرات خشک و این خشک مغزی ها از کجاست؟ چرا آزادی وآزادی طلبی در ما ایرانیان نهادینه نیست؟ چرا علیرغم سالها فریاد آزادی سر دادن و سالها در کشورهای آزاد دنیا زیستن هنوز حرفها و اعمالمان بوی همان دیکتاتوری میدهد، که بر علیه اش میجنگیم و از ترس حاکم شدن آن، خود به مثابه یک دیکتاتور، دیگران را امر به خفه شدن می کنیم؟

 ایا برای رسیدن به جامعه آزاد و دموکراتیک مورد نظرمان به اندازه کافی تمرین دموکراسی میکنیم؟ آیا بعد از سالها زیستن در کشورهای آزاد و دموکرات دنیا، و خروارها مقاله و سخنرانی و گفتگو، درجا زدن در قدمهای نخست درک و فهم دموکراسی، فاجعه نیست؟ 

 خانم گلستان که بعید میدانم در طول ۴۴ سال حکومت جنایتکاران در ایران و با دیدن اینهمه جنایت و کشتار، کلمه ای خشن و یا حتی منطبق با عملکردهای خامنه ای و بقیه رهبران ج.ا، نظیرجنایتکار کثیف، بکار برده باشد، این چنین بی محابا، این کلمات را برای کوبیدن فردی بکار میبرد که حتی با قضاوت اوبزرگترین ظلمش، ظلم به تن و جسم خود بوده، و هیچ گناهی جز یک انتخاب آزاد ندارد. گویا در دستگاه فکری خانم گلستان گناه فاحشه بودن بدتر و شدیدتر از جنایتکار و ضد مردم بودن است. اما آنچه گناه خانم گلستان را نابخشودنی تر میکند، برخورد طلبکارانه و با کمی مسامحه فریبکارانه ایشان است. مشخصات حساب شخصیی صفحات مجازی خود را به دیگری سپرده و بنابر قول ایشان، آن دیگری بدون اجازه او شیطنت کرده وپستی این چنین زننده با حساب کاربری او گذاشته و حالا خانم گلستان ناراحت از کامنت ها، و‌نه ناراحت از آن پست توهین آمیز، و بدون پوزش از خانم تهرانی و پوزش از کامنت گذاران و از مردمی که او را به چشم یک ادیب و نویسنده مینگرند، کامنت هایش را میبندد و با این جمله که؛ ازتون ناراحتم، سرش را به زیر برف بی خیالی و نادانی فرو میکند تا حتما مردم نادان و هواداران ناسپاس خود هرچه زودتر به اشتباه خود پی ببرند و از ایشان دلجویی کرده و برای پست منزجرکننده کننده و رفتار نادرست او، از او عذرخواهی نمایند. اینهم بخش دیگری از بد فهمیدن و حتی نفهمیدن مفهوم انتقاد و پذیرش صادقانه اشتباه است.

 وقتی سخنان خانم گلستان در مورد پست گذاری دیگری درحساب او، باورناپذیرتر میشود که ایشان ادعا میکند، خانم تهرانی را نمیشناسند. این انکار مکرر واقعیت چیزی نیست جز فرار از پذیرش اشتباه و عدم پایبندی به آزاد اندیشی و صداقت در گفتاری. امیدوارم خانم گلستان در فرصت وف راغتی که با بسته شدن کامنت ها، برایشان پدید آمده به آنچه شیطنت دوستشان نامیده، و برخورد ضد دموکراتیک و خودخواهانه خودشان از پس این شیطنت، بیندیشند و با برخورد درست و شفاف، و‌ غبار زدایی از خود، نشان دهند که همچنان شایسته جایزه شوالیه هنرهستند.  ما هم به عنوان ایرانیانی که برای جامعه آزاد بعد از سرنگونی حکومت ملایان مبارزه می کنیم باید بیاموزیم که برای رسیدن به دموکراسی باید خود تمرین دموکراسی کنیم.

https://akhbar-rooz.com/?p=191256 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
peerooz
peerooz
1 سال قبل

خب لابد کسی که در ایران ادعای هنرمندی میکند باید گاهگاهی با کمی! پرروئی سبیل جمهوری! اسلامی را هم چرب کند. 

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x