پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

‘تمامیت ارضی’ و خشونت معرفتی – معروف کعبی

تشکل پزشکان و پیراپزشکان (پارسی مد) فراخوانی مبهم برای شرکت در تظاهرات ٢٢ بهمن در پاریس منتشر کرد. در جواب بە سئوالات رفیق محمد اعظمی، یکی از اعضای این تشکل در مقالەای بر بی‌طرفی و استقلال تشکل تأکید کرد:

”ما معتقد به دموکراسی بر مبنای منشور حقوق بشر سازمان ملل، سکولاریسم و تمامیت ارضی ایران با در نظر گرفتن حقوق تمامی اقوام ایرانی هستیم. پارسی مد هیچ وابستگی سیاسی و یا سازمانی به هیچ گروه سیاسی و سازمان حزبی ندارد” (تأکید اضافە شدە). در بخشی دیگر از نوشتە، ایشان شرایطی برای شرکت در تظاهرات اعلام کرد: ”ما از همه هموطنان تقاضا می‌کنیم در تظاهرات ۱۱ فوریه در پاریس برای ایجاد همبستگی حداکثری از آوردن عکس نمایندگان جریان‌های سیاسی امتناع کنند. از آوردن پرچم ایران (با یا بدون آرم شیروخورشید) استقبال می‌شود”. همچنانکە اعظمی توضیح می‌دهد، یکی دیگر از اعضای این تشکل، جریانات تجزیەطلب را خط قرمز می‌نامد.

در ادامە بحث‌هایی کە در بارە تمامیت ارضی و تجزیە‌طلبی در جریان است، هدف این متن کوتاە این است کە نشان دهد چگونە در لابەلای باورهای جهانشمول، انقیاد فرهنگی دیگران و خشونت معرفتی علیە آنها (آگاهانە یا ناخودآگاە) تولید و بازتولید می‌شوند. مقالە‌ مزبور با شعار ژن، ژیان، ئازادی مقالە را بە پایان می‌برد کە طرح آن در چنین مقالەای برای من جذابیتی ندارد،  همچنانکە مقاوم بودن ادعای استقلال فکری و تشکیلاتی پارسی مد در برابر فشار فکری ناسیونالیسم افراطی جای شک و تردید دارد.

 اخیراً در مقالەای، د. کامران متین بە ‘تمامیت ارضی’ بە عنوان یک مفهوم پرداختە است. در ادامە می‌توان گفت کە تمامیت ارضی هموارە گفتمان قدرت برای سرکوب و سلب مشروعیت از جنبش‌های ملی در ایران بودە است. در مقالات پژوهشی بە تفصیل بە این مسئلە پرداختەایم کە چرا دفاع از تمامیت ارضی عکس‌العمل بە بیان خواستەهای ملی در ایران است و آیا اصطلاحات (یا مفاهیم) ‘قوم’ و ‘ملت’ بیان واقعیات یا میدان‌های جدال در بین قوم‌گرایی‌های افراطی هستند؟  بە اختصار، با ظهور دولت نوین ایران، تمامیت ارضی و وحدت ملی بە عنوان دو پایە اصلی هویت ملی ایران تعریف شدند. این ایدەها در طی دەها سال کار فرهنگی و آموزشی (رسانەها، آموزش و پرورش نوین با محوریت زبان فارسی) درونی شدند. تشکیل دولت نوین صرفا یک امر سیاسی نیست بلکە عبارت از فرایندی فرهنگی درازمدت هم هست. در نتیجە بسیار قابل انتظار است کە یک شهروند ایرانی  (کە محصول چنین سیستم آموزشی و هدف فرایند فرهنگی ملت‌سازی است) بە جنبش‌های ملی بدگمان شود، هنگامیکە او یاد گرفتە است حق ملی ملت‌ها (کە او بایستی قوم بنامد) را مترادف با تجزیە و ویرانی کشورش بداند. در میان روشنفکران یا کسانی با مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی، کسانی ناخودآگاە گفتمان قدرت در بارە تمامیت ارضی را تکرار می‌کنند. اگرچە درک مسئلە تأثیر فرایند فرهنگی بە ما کمک می‌کند تا موضعی غیرافراطی بە عکس‌العمل‌های گوناگون داشتە باشیم، نمی‌توان انکار کرد کە تکرار گفتمان قدرت بە معنای خشونت معرفتی علیە گروه‌های دیگر در جامعە است. بە خاطر ابهامات و شرط‌هایی کە برای شرکت در تظاهرات ٢٢ بهمن عنوان کردە است، پارسی مد (ناخودآگاە) بە خشونت معرفتی دست زدە است. از طرفی دیگر، پارسی مد و گروه‌هایی کە برای وحدت بر پایە تعهد بە تمامیت ارضی دنبال متحد می‌گردند، عقب‌ماندن خود را از خیزش کنونی ایران هم بە نمایش گذاشتەاند. مردم ایران در خیزش کنونی از گفتمان قدرت تمامیت ارضی بە نحو چشمگیری عبور کردند! همان‌گونە کە از بسیاری از گفتمان‌های دیگر، برای مثال اصلاح‌طلبانە، عبور کردند. همبستگی سراسری مردم در ایران و نگاە جدید مردم مثلاً بە کردستان و بلوچستان حاکی از درک بالایی است کە این خیزش بە آن دست یافتە است. چنان تشکل‌هایی و وحدت‌طلب‌ها متأسفانە نشان نمی‌دهند کە از گفتمان مذبور عبور کردە باشند و بخواهند نگرانی خود را در مورد آیندە ایران از راههای سیاسی قابل قبول‌تر نشان دهند.

در برابر شرط بە رسمیت‌شناختن تمامیت ارضی از طرف برخی از سازمان‌ها برای اتحاد با احزاب کردستان، احزاب کرد هم شاید بخواهند شرایط زیر را مطرح کنند:

-ممنوعیت انتصاب یا انتخاب افرادی کە زبان مادری آنها فارسی است برای پست‌های کلیدی کشور (رئیس‌جمهوری، قضایی، نظامی، خارجی، اقتصادی، …) بە مدت پنجاە سال.

-این پست‌ها بایستی در دست زنان باشد (بدون درنظرگرفتن زبان مادری و مذهب)

-حکومت‌های محلی بایستی خودشان زبان‌های آموزشی را تعیین کنند.

-حکومت‌های محلی خودشان تعینن می‌کنند کە چە آرمی را در وسط پرچم سە رنگ قرار دهند. (در حال حاضر، پرچم کردستان آرم خورشید را دارد. شیر چون نماد مردانگی است و با هویت ترقی‌خواهانە کُردی در تضاد است، بە کار گرفتە نمی‌شود).

– تعیین تقسیمات اداری کشور توسط ‘اقوام’ و شرکت داوطلبانە شهرها و روستاها از طریق انتخابات آزاد بە هر استانی کە خودشان صلاح تشخیص می‌دهند.

(بدیهی است کە شرط اول بە همان اندازە مجبور‌کردن دیگران برای برسمیت‌شناختن اصل بە اصطلاح تمامیت ارضی (غیر) منطقی است.)

روایت‌های تاریخی

تأکید دوبارە بر اصل تمامیت ارضی همراە با روایت‌هایی در محکوم‌کردن انقلاب ١٣۵٧ و نقش جریانات چپ در آن انقلاب همراە شدە است. روایت‌هایی کە همچنین توسط مستندهای تلویزیون‌های من‌وتو و ایران انترناشنال پخش می‌شوند، کشوری در حال توسعە تحت نظام پهلوی را بە تصویر می‌کشند کە ناگهان بە خاطر دشمنی دولت‌های غربی، مخالفت چپ‌ها، و انقلاب اسلامی بە بیراهە کشیدە شد. اما هیچ کدام از این روایت‌ها پاسخی برای این سئوال ندارند کە چرا از دل یک حکومت بە اصطلاح سکولار، اسلام سیاسی رشد کرد و سپس قدرت را بە دست گرفت؟ سئوالی کە بە همان اندازە مهم این است کە دولت پهلوی و نظام سیاسی‌ای کە نمایندگی می‌کرد در این رویداد تاریخی چە نقشی ایفا کردند؟ مستندها و روایت‌های پراکندە کە با خشونت معرفتی همراە هستند، تا اندازە زیاد از فاکت‌های تاریخی تهی هستند یا در تبدیل فاکت بە سند، بە یک روایت معین تاریخی خدمت می‌کنند کە نظام سیاسی پهلوی را از خطاهای اساسی مبرا می‌کند و ساختارهای آن را در شکل‌دادن بە فرایندِ انقلابیِ مورد نظر، بی‌تأثیر نشان می‌دهند. فردی کە بە عنوان ولیعهد از او اسم بردە می‌شود، در سخنان خود هموارە از متفکرانی نقل‌قول می‌کند کە اکثراً از کشورهای اروپایی یا آمریکا هستند. این در حالی است کە دەها مورخ برجستە ایرانی بە دلایل درازمدت، میان‌مدت و کوتاە مدت انقلاب ١٣۵٧ پرداختەاند و آثارشان در دانشگاه‌های مختلف جهان تدریس می‌شود. اسم نبردن از این مورخان ایرانی نمی‌تواند امری تصادفی باشد. پژوهش‌های تاریخی کە بر اساس تحقیقات عمیق انجام گرفتەاند، نظام سیاسی پیشین را از بسیار لحاظ مسئول آنچە در ١٣۵٧ افتاد، می‌دانند. یک حساب سادە می‌تواند سئوال مهمی بە دنبال داشتە باشد: فاصلە بین انقلاب مشروطە و انقلاب ۵٧ هفت دهە است. جمعاً دو دهە آن را جنگ جهانی و کودتاها تشکیل دادە است. پنجاە سال آن تحت نظام پهلوی بودە و محمد رضا شاە ٣٨ سال آن مدت را حکومت کردە است. نظامی کە این همە فرصت داشتە تا مسیر آیندە ایران را تعیین کند و صاحب درآمدهای کلان نیز شد، نمی‌تواند تقصیر ناکامی خود و وضعیت کنونی را بە گردن دیگران بیاندازد.

تاریخ همچنین عرصە جدال روایت‌ها برای کسب مشروعیت تاریخی یا دوبارەنوشتن تاریخ‌ها است. تصور کنید کە دولت نوین ایران نە بر اساس پایەهای تمامیت ارضی و وحدت ملی یا بە اتکاء بە باورهای زبان ملی یا رسمی و بە حاشیەراندن زبان‌های دیگر بە خاطر بە اصطلاح محلی‌بودنشان، تشکیل می‌شد. آیا جامعە ایران اکنون در چە وضعیتی قرار داشت؟ اگر فرایند تشکیل دولت نوین، فرایندی برای تمرکز قدرت و برنامەهای مرکزگرای اقتصادی و غیرە نبود و، مثلاً ، تنوع زبانی و خودحکومتی را پایەهای هویت نوین ایران قرار می‌داد، آیا ما هنوز مشکلات امروز را حداقل در این حد می‌توانستیم داشتیم؟

برای اینکە امروز خود یا ‘چرا اینجا هستیم’ را توضیح دهیم، این دقیقا نوع نظام سیاسی و تغییر و تحولات تاریخی در بستری جهانی هستند کە بایستی موضوع پژوهش تاریخی قرار بگیرند. بە همان اندازە مهم، بدیل سیاسی برای آیندە ایران، بایستی از همین نقد بە ساختارهای دولت نوین شروع آغاز شود و ما را دعوت بە فرایندی فرهنگی کند کە در آن بتوانیم جواب‌های بهتری برای مشکلات امروز بیابیم.

جنبش کردستان و تمامیت ارضی

جنبش‌های ملی در کردستان، بلوچستان، ترکمن‌صحرا و آذربایجان و غیرە هموارە با گفتمان تمامیت ارضی سرکوب شدە و رد صلاحیت شدەاند. از آنجا کە با جنبش کردستان بیشتر آشنایی دارم، چند کلمەای در رابطە با این گفتمان و جنبش کردستان لازم می‌دانم.

بە جنبش کردستان بە درازای قرن بیستم و از شروع قرن جدید می‌توانیم از زاویەهای مختلفی بپردازیم. اما بارزترین شاخص این جنش در ایران، فقدان یک نگاە قومی افراطگرایانە بە پدیدەها در ایران بودە است. خصلت مترقی و اتفاقاً نقش ایدەها و عنصر چپ در آن جنبش غیر قابل انکار است. جهانشمول بودن آن جنبش، هموارە بە عنوان گنجینە‌ای فکری و گرانبها محبوبیت آن جنبش را در میان مردم ملت‌های دیگر نیز تضمین کردە است. در زمان انقلاب‌ها و تحولات تاریخی، کردستان مرکز آزادی و محل شکوفایی فرهنگی و نظری بودە است. در حیات دیکتاتورها، کردستان پناهگاە دیگرانی بودە کە دەها تن از آنان در مکان‌های مختلف بە پهنای کردستان برای خلق کرد و اهداف جهانشمول خود و جنبش کردستان جان بخشیدەاند. از سال ١٣۵٩بە بعد، کردستان با تمام قوا، تا دە سال درگیر جنگی خونین با نیروهای جمهوری اسلامی شد و هزاران پیشمرگە را از دست داد، در حالی کە صدها نفر بە اعدام و هزاران نفر بە زندان و شکنجە و تبعید محکوم شدند. از سال ١٣٧٠ بە بعد نیز، مقاومت بە شکل‌های گوناگون و با ورود نیروهای جدید و تازەنفس ادامە داشتە است. امروز تشکل‌ها و جنبش مدنی در کردستان، رهبری خیزش‌ها را بە عهدە گرفتەاند.

در سراسر این تاریخ پرشکوە، جنبش کردستان بە همسایگان خود آسیب نزدە است. نە تنها افراطی نشدە، بلکە هرچە بیشتر خود را بە باورهایی کە در جهان مقبول افتادەاند، تجهیز کردە است. مسئلە این نیست کە در جواب کسانی کە گفتمان ‘تمامیت ارضی’ را بە کار می‌برند، بایستی بە دفاع از خود پرداخت و داشتن چنان قصدی را انکار کرد. مسئلە از این فراتر است. رمز موفقیت جنبش کردستان در اقناع ملت‌ها یا جوامع قرار گرفتە در ایران و کسب پشتیبانی آنها از خود است. بدین گونە کە هنگامی کە آنها طرف بحث و گفتگو هستند، بایستی بە آنها اطمینان داد کە آزادی کردستان، همچنین بە معنای آزادی آنها و نە بە انقیادکشیدن آنها یا جنگ و ویرانی برای آنهاست. کسب دمکراسی و آزادی برای خود، در گرو آزادی و بهروزی همسایگان است. جنبش کردستان هموارە در جدلی برای بە دست آوردن دل دیگران هم بودە است. اتفاقاً این نوع از جدل، از سخترین جدل‌هاست. درازمدت است. اما ارزش دارد. ثمرە آن نوع جدل را بە دنبال چهل سال در خیزش اخیر دیدیم.

اما کسانی کە گفتمان تمامیت ارضی را یا آگاهانە بەکار می‌برند یا از تفکر در بارە ریشەهای آن امتناع می‌کنند، موظف هستند برای تولید و بازتولید خشونت معرفتی بە خود بیایند و مورد نقد قرار بگیرند.

معروف کعبی

دانشگاە سنت آندروس

https://akhbar-rooz.com/?p=192082 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x