پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

سن کهکشان ها و پیدایش خدا – بهنام چنگائی

دیر یا زود می بایست از خود پرسید! چرا زندگی ما همچنان در حال تباهی و ایران مان نیز در کشاکش ویرانی پیاپی است؟ بی گمان در برابر چنین پرسشی پاسخ هائی فراوانی هم هست. با اینوجود تاریخ کشورمان بمن می گوید که دشمنان ما و ویرانگران ایران جز شاهنشاهان، خدامداران و یک مشت انگل سرمایه سالاران داخلی و جهانی نبوده و نیستند. دستکم بسیاری از ما از دوران تکسواری پهلوی های خودکامه و بویژه محمدرضا پهلوی که کمر بسته امام رضا بود و خود را سایه خدا می دانست چه تجربه های تلخ و خونباری را که از آن پدر و پسر خودسر نوکر منش نداریم؛ همانگونه که در دوره این درندگان دین دولتی یا ( حاکمیت مطلق ولی فقیه)  که اینها هم خود را فرستاده بی کم و کاست خدا بر روی زمین می دانند و نرمش و سازشی با خواست مخالفان خود به هیچ قیمتی نداشته و ندارد. ما ناگزیریم خدای آنها را به چالش خردورزی انسانی بکشانیم.

بنابرین مای امروز در دوران حکومت خداداران هستیم. حکومت الهی ایکه با ترورها، کشتارها، نسل کشی ها، جنگ ها، فسادها، نابرابری ها، زن ستیزی ها، چپاول ها، تبهکاری ها و… این رژیم تعریف می شود و مجموعه ضدبشری آن بسادگی توانسته برای پهلوی های کمتر جنایت کرده، آبرو بخرد و خریده است. و بازتاب آن در چهره نمائی آشکار و دوباره پرویز ثابتی ها، یا با برپائی علم و کتل های پادشاهی اینجا و آنجا دیده می شود.

شایسته و بایسته هر انسان آزاده، نوعدوست، سکولار، و همچنین ضرورت زمانه ی درهمریخته ماست که هرکدام از ما فریبخوردگان و پاکباختگان راه و درگاه خدا، هرچه زودتر بخودآئیم و بدانیم این واژه ی دلگرم کننده ولی، هراسناک ” خدا ” که همیشه با رحمان و رحمت آغازمی شود، به چه درد و کار ما خورده و یا می خورد! و اصولن باور به خدا بسود و برای چیست و کیست؟ این نام خدا یا ترفند خردستیزی و یا واژه ایکه بسان پتک سنگین در هردو دوره ی شاه و شیخ بر سر چه فرزانگان و انسانمداران بزرگ و روشنگری که نکوبیده شده و یا در معرکه بازارهای دینی بسان زهر به کام چه نیروهای آسیب پذیر توده ای از یکسو، و انقلابی و مردمی از دیگرسو و آنهم با زور نریخته شده است! و همزمان نان و جان چه بسیارانی را که بسادگی این خدا فروشان همواره با پرچم قرآن نگرفته و ندزدیده اند؟ آنهم خدائیکه دست یاری ندارد و هرگز دیده نشده ولی، اهرم خودکم بینی و خود باورستیزی و هولناک آن بیاری دیگر شاخه های دینی جز در خدمت انسان ستیزان ( شاهی ـ شیخی ـ سرمایه ) و برای انباشت ثروت و قدرت آنها نبوده است. و پرسش من: چرائی باور به خدا؟

و تازه آن آچار مشکل گشا که نامش خدا باشد، تنها در نام خالی خدا نیز نیست، بل دستآویز خدا جزو بهترین ابزارهای فریبنده ی ساده دلان، همچنین جزو قوی ترین سپرهای دفاعی نیرنگبازان و بی کم و کاست، یکی از پوشیده ترین” پناهگاه های دین فروشان ” در هر دوره و زمانه ای بوده است. به حکومت جمهوری اسلامی بیندیشید تا دریابید این ساختار هراسناک چه ها که بر سر باورمندامن خود نیآورده است؟! و آنهم در شرایطی که همین خدا و یا نامش در عمل، هرگز مفید بحال نیروی کار و تلاش نبوده، و جز منشأ خودفریبی، تولید توهم نیروی فراانسانی و گرفتاری در دام خیالپروازی های آسمانی نه در ایران که در هیچکجای جهان ما مفید بحال نوع انسان کار و مزدبگیر نبوده است.

 و در ایران نیز خدا و دین جز برای انگل ترین و فاسدترین تیره های آخوندیسم فاشیست و فرقه های ضدبشری شاه ناسیونالیست و سرمایه داران هموند آنها نبوده و نیست که همگی و همیشه در پناه خدا به کمین کارگران و کارمزدان نشسته اند و بیاری نام اوی خدا توانسته اند به آسانی خون انسان های کار و تلاش را به سرکشند و سرکشیده اند. این “خدا” هرگز بکار . کام تلخ و خشک هیچکدام از دردمندان پیشین و کنونی اجتماعی ـ طبقاتی ما نرفته است! آیا جز این است؟ مگر نه این است که تک تک فرمانروائی های آنها در سراسر جهان از دیرباز و پیوسته بنام خدا و دیگر ادیان ابراهیمی، هرکدام حاکم بر سرنوشت ما و همنوعان جهانی مان بوده اند و جاگ های شان همچنان همدردان ما را در سراسر جهان می کشند. آیا می توان جنگ های خونبار ۴۰۰ ساله صلیبی و یا جنگ های ضدبشری ۱۴۰۰ ساله شیعی ـ سنی بنام خدا را فراموش کرد؟ نه هرگز! پس باور به چنین پدیده ذهنی و دور ار دسترس از چه زمینه هائی ویژه ای برمی خیزد؟ برای ما چرائی اش بی گمان ناشی از تنگدستی و ناتوانائی و شکنندگی های هاست؛ و برای قلدران، مکاران و دارایان یگانه ابزار بنده و برده پروری دینی و ساختار بهره کش سرمایه سالاری ست.

درین میان پرسیدنی ست! آیا ما می دانیم که مبنای آغاز تقویم عبری درست با آفرینش حضرت آدم نگارده شده است؟ که بنا به این نگرش جز این نبوده است. از همینرو دیدگاه چگونگی خلقت آدم و وجود خدا در یک رابطه تنگاتنگ باهم قراردارند؛ وگرنه پیش از آن ضرورت وجود خدا برای خود خدا هم مطرح نبوده و تولد آدم و خدا، توسط یهودیت است که آغازمی شود. نظریه ای که چندان با دید دیگر ادیان مسیحی و اسلامی متفاوت نیست و چگونگی آن اینگونه گفته می شود که خدا در شش گام پیاپی و یا شبانه روز جهان کنونی ما را آفرید و در پایان کار، وی به همین انسان تکامل یافته که آدم باشد هستی بخشید. نتیجه بگیریم که ضرورت پیدائی وجود خدا در واقع به علل آفرینش آدم است که برمی گردد و شمارشش از قریب به ۵۸۰۰ سال پیش عبری بازمی گردد. بدین سان می شود چنین برداشت کرد که وجود خدا با ضرورت خلقت آدم و در همین زمین است که آغازمی شود.

در کنار آن نگرش ایده آلیستی و ذهنی و فراانسانی، شکوفائی روند شناخت انسان جویا و پویاست که روزبروز دامنه آگاهی او گسترده تر و ژرف ترمی شود. این شناخت تنها در پهنه ی کهکشان ها برایم بسیار شگفت انگیز و قابل بررسی نسبی و شناخت عینی ست. برای نمونه زمین ما تنها یک ستاره است که در منظومه خورشیدی بدور خورشید می چرخد و ما در یکی از کهکشان های فراوان می باشیم که مارپیچ و میله ای ست و عمر آن ۶ ،۱۳ میلیارد سال می باشد که در حال افزایش است. پهنای آن ۱۰۰ هزارسال نوری و تعداد ستاره هایش نزدیک به ۲۰۰ میلیارد و زمان لازم برای یک چرخشش ۲۵۰ میلیون سال می باشد. آنگونه که زمین بدور خورشید می چرخد، منظومه خورشیدی ما هم به دور همین کهکشان و در راه شیری می چرخد. منظومه ما با سرعتی نزدیک به ۸۲۸ هزار کیلومتر در ساهت در آسمان به پیش می رود، در حالیکه ۲۵۰ میلیون سال طول می کشد تا یک دور کامل بچرخد.

حال باید از خود دینمداریمان پرسید که این خدای پنج یا شش هزارساله، پیش از خلق حضرت آدم و ساختن دیگر پدیده ها که برایش ۶ روز کاربرد، کجا بوده و چه کارهائی می کرده است؟ و ضرورت خلق انسان را با چه نیاز و حکمتی آغازیده است که از دیرباز راهبران و باورمندانش بیش از دیگران که ما باشیم، دشمن رحمت، حکمت و آبروی او شده، و یکدست در همین زمین تنها، پی ایجاد بهشت خودشان به هر قیمتی می گردند و نه پی آنچه او وعده داده است!. خنده دارتر اینکه چندی پیش رضا پهلوی دچار نگرانی از نابودی دین اسلام شده بود و حالا تلاش می کند با سرنگونی دین دولتی ـ ولائی ” کیان اسلام ” را از خطر نابودی و مرگ که دام ملا گرفتاراست نجات داده و اسلام را به نیازمندانش برساند. بنابرین دیده و همچنان می بینیم که شاه و شیخ نیاز به کلاه خدا دارد و هردو به این خدا و توسط او به فریب دادن و گمراه کردن مردم کار و کارمزدان نیاز پایه ای دارند. ما نباید بیش ازین در دام شیخ و شاه و سرمایه گرفتار بمانیم، وگرنه امکانی برای دگرگونی و فراروئی مفید و کارای اجتماعی ـ طبقاتی میسرنخواهدشد و هیچگاه نخواهیم توانست به خودباوری انسانی و توان شگرف اجتماعی دست یابیم.

ایران ولائی زده که دین دولتی اش در برابر خیزش انقلابی “مهسا” بیرحمانه و بزدلانه ایستاده در صورت ایجاد پایگاه مستقل طبقاتی خواهدتوانست فردا و دنیائی دیگر و انسانی تر بسازد. شاه و شیخ چه کشتارها و جنایت ها برای سرکوب خیزش های بزرگ تاریخی ما نکرده اند. در دوره شاه و سپس شیخ  با اندکی تفاوت قوانین اسلامی برایمان جز یک سنت پوچ پدر یا مردسالاری، خداباوری، اسلام مداری، فریبکاری، زن ستیزی، کارگرکشی نبوده است. رژیم های چپاولگری که نه تنها خود و مزدورانش ثروت کشور را پیگیر ربودند که همزمان، هردو در پیوند با سرمایه سالاری کهنه و نئولیبرال درهم شکسته ی امروز و ساختمان آتی کشور را پیوسته درهم فروریخته اند. ما ساختاری را می خواهیم که منافع اجتماعی و اراده و اداره شورائی آن را مدیریت کند؛ هیچ راهکاری جز این مفید و سازنده ی فردا نیست.

بهنام چنگائی ۲۷ بهمن ۱۴۰۱

https://akhbar-rooz.com/?p=193308 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x