پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

جنبش کارگری امروز و تجربه انقلاب شکست خورده دیروز – کانون کارگران سوسیالیست

در رابطه با ۲۲ بهمن ۵۷

بحران سیاسی و اقتصادی دهه هفتاد میلادی (برابر با دهه پنجاه شمسی) در ایران بیک موقعیت انقلابی تبدیل شد. موقعیتی که هر چند به سرنگونی رژیم سلطنتی شاه انجامید ولی با قدرت گیری ضد انقلاب رژیم اسلامی از دست رفت و انقلاب پنجاه و هفت شکست خورد. در سالگرد ۲۲ بهمن و در شرایطی که ارتجاع اسلامی در بحران فراگیری قرار گرفته است وشکاف عمیقی بین جامعه و رژیم اسلامی بوجود آمده است، ضروری است که با درس گیری از انقلاب پنجاه و هفت وعلل شکست آن، به رشد و گسترش آلترناتیو انقلابی طبقه کارگرشفافیت دهیم. بدون شک روند فراگیری جنبش های اجتماعی و اتکا به نهادها و تشکل هایی که ازدرون مبارزه طبقاتی بوجود می آید، مهمترین فاکتوری است که می تواند مانع جابجایی قدرت سیاسی در چهارچوب نظام سرمایه داری و حفظ مالکیت خصوصی شود ومسیر عینی تحولات را به سازمانیابی مالکیت اجتماعی وآلترناتیو خود مدیریتی جامعه هدایت کند. آلترناتیویی که شهروندان در جامعه هم قانون گذارو هم مجری قانون باشند. آنچه که در بهمن پنجاه و هفت اتفاق نیافتاد.

انقلاب بهمن پنجاه و هفت یکی از توده ای ترین انقلاب های قرن بیست درجهان بود که توانست به عمر رژیم سیاسی سلطنتی در ایران پایان دهد. سرمایه داری جهانی در مقابل نیز با شکل دادن به ضد انقلاب رژیم اسلامی در کنفرانس گوادالوپ از طریق همکاری ارتش با خمینی به مقابله با گسترش انقلاب بر آمد. طبقه کارگر در مقطع انقلاب پنجاه و هفت، در جایگاه یک نیروی عظیم اجتماعی  در شکل دادن به اعتصابات کارگری بویژه در میان کارگران نفت، نقش اصلی را در سرنگونی رژیم شاه به عهده داشت. این نیروی اجتماعی اما فاقد آن استقلال طبقاتی لازم بود که بتواند در شکل دادن به قدرت سیاسی جایگزینی رژیم شاه موثر واقع شود وآلترناتیوحکومت اسلامی با توافق و حمایت تمام و کمال دولت های وقت امریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان از طریق آوردن خمینی به ایران شکل گرفت. در جریان مبارزات توده ای بر علیه رژیم شاه، با وجود حضور فعال نیروهای آزادیخواه و چپ، تظاهرات عظیم خیابانی عمدتا از خواست برکناری رژیم دیکتاتوری شاه فراتر نرفت وآلترناتیو ارتجاع اسلامی جایگزینی رژیم شاه درچنین خلایی و با بسیج ارتجاعی ترین بخش جامعه از سوی خمینی درمساجد و حوزه های علمیه و شبکه های مذهبی شکل گرفت وبا رفراندم جهموری اسلامی آری یا نه به جامعه تحمیل شد. خمینی نیزبه محض بازگشت به ایران ،تاریخن همچون سایر نماینده های سرمایه داری در جهان، اعم از مدرن و غیر مدرن، برای خواباندن گسترش انقلاب، که تنها بامطالبات رفاهی خواهانه و آزادیخواهانه تداعی می شود، اولین سخنرانی اش در بهشت زهرا را با وعده دادن به لزوم رفاه عمومی و آزادی در جامعه اختصاص داد. ارتش شاهنشاهی به ارتش جهموری اسلامی تغییر نام داد وتمام کمیته های مسلح مردمی درکمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ادغام شد. دولت های سرمایه داری با خروج شاه و ورود خمینی “انقلاب” اسلامی را و رژیمش را برسمیت شناختند وتا امروز همچنان در روزشمارشان درتوصیف انقلاب بهمن در ایران پسوند اسلامی اضافه کرده اند. این که رژیم اسلامی مطلوب دولت های سرمایه داری جهانی در کنفرانس گوادالوپ اینک بعد از چهل و یکسال تا چه حد توانسته سرمایه داری جهانی را نماینده گی کند یکطرف قضیه است ،اما مهمتر این است که بر خلاف ” تاریخ “روزشمارکذایی سرمایه داری، تاریخ واقعی سیر تحولات اجتماعی درطی این مدت بوضوح روند ضدیت ضد انقلاب توتالیتر اسلامی در مقابل مطالبات انقلابی جامعه را نه تنها ثبت کرده بلکه اکنون و از طریق جنبش ها و خیزش های اجتماعی در ایران ضرورت سرنگونی اش را به آنها گوشزد کرده است.

خمینی با بسیج ارتجاع توده ای و حمایت دولت های بزرگ سرمایه داری  توانست رژیم ضد انقلابی جمهوری اسلامی را جایگزین رژیم ارتجاعی سلطنتی ( شاه سایه خدا است ) کند وسرکوب انقلاب، آنچه را که از عهده رژیم شاه بر نمی آمد بسرانجام رساند. اما جهموری اسلامی درعین حال هیچگاه نتوانست نظام سیاسی سرمایه داری جهانی را نماینده گی کند. رژیمی بود که می بایست موقعیت انقلابی را بدون درنگ از بین ببرد که در فضای سرنگونی شاه مطالبات رفاهی خواهانه و آزادیخواهانه جامعه گسترش پیدا نکند. چرا که درادامه چنین روندی طبقه کارگر که نیرویی اجتماعی بود ودر حال شکل دادن به تشکل های خود بود می توانست به ضرورت  دخالتگری درامور سیاسی جامعه برسد. رژیم اسلامی  پس ازتلاش زیاد برای پایان دادن به اعتصابات کارگران نفت و با سرکوب تشکل ها و شوراهای کارگری مسیر را برای قتل و کشتار و اعدام و لشکر کشی هموار کرد و از کشته ها پشته ها ساخت تا بتواند به نیازضرب العجل سرمایه داری جهانی پاسخ دهد.

بعد از سرنگونی رژیم شاه وافتادن حاکمیت بدست رژیم اسلامی، جنگ هشت ساله ایران و عراق درخلا قدرت منطقه ای درگرفت که طی آن رژیم اسلامی با شعار رسیدن به قدس از راه کربلا به سازماندهی سپاه و بسیج و بازسازی ارتش پرداخت ودر داخل ایران به سرکوب نهادها و شوراها ی کارگری تازه شکل گرفته پرداخت و تهاجم همه جانبه ای را به کارگران و زنان و دانشجویان و مبارزات رفع ستم ملی سازمان داد و در طی دهه شصت به دستگیری و زندان و ترور و اعدام آزادیخواهان و کمونیست ها پرداخت. جنگ بدون پیروزی رژیم صدام حسین و رژیم اسلامی که تلاشی برای پر شدن خلاء قدرت منطقه ای بود با قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل پایان یافت که با سرکشیدن جام زهرخمینی همراه بود. رژیم صدام حسین با حمله بعدی به کویت نشان داد که نظام سیاسی حاکم بر عراق را در چهارچوب سیاست جهانی سرمایه داری منطبق نکرده است و خلاء فراهم شده با حمله دولت امریکا و برداشتن رژیم بعث عراق همراه شد ولی در رابطه با رژیم اسلامی اینطور نبود. پایان جنگ با عراق از سوی رژیم اسلامی ایران با دو مشخصه همراه شد که انطباق ایران با سیاست های جهانی را نشان داد. در داخل ایجاد استبداد مطلق با دست زدن به جنایت تاریخی کشتارضربتی هزاران نفراززندانیان سیاسی دربند و زنده بگور کردن جمعی درگودال ها و نشان دادن پرچم سفید از طرف حزب کارگزاران سازنده گی و رهبر آنها رفسنجانی در جهت اجرای سیاست های رایج سرمایه داری یعنی نئولیبرالیسم درایران بود. رژیم اسلامی در دهه اول با سرکوب و دست زدن به جنایات بشری جای رژیم شاه راگرفت و با موقعیت جنگی سازمانهای نظامی خود را منسجم کرد. تمام این ها پیش فرض بازسازی دولت سیاسی سرمایه داری ورفع بحران بود که قبلن نمونه های آن را در قرن بیست در امریکای لاتین مشخصن شیلی و یا در آسیا همچون اندونزی در کشتار میلیونی کمونیست ها و آزادیخواهان شاهد بوده ایم.

از میان رژیم اسلامی حزب کارگزاران سازنده گی و رفسنجانی به عنوان سردار سازنده گی بعد از پایان جنگ با عراق به سرمایه داری جهانی در ضرورت اجرای سیاست های نئولیبرالیستی در ایران عکس العمل نشان داد. طیف سیاسی دوم خرداد با شعاراصلاح در نظام روش عملی شدن آن را آنطور که حجاریان فرموله کرد ،فشار از پایین و چانه زنی در بالا، اعلام کرد. تعدیل نیروی کار، آزادی سازی قیمت ها، رفع موانع کاهش سود منجمله قطع خدمات عمومی بهداشت و آموزش، قراردادهای دائم، خصوصی سازی و واگذاری بانک ها و صنایع و مدارس و بیمارستان ها وهواپیمایی و راه آهن و … در چهارچوب پروژهای صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی می بایست در نظام سیاسی به اجرا در آید. از دهه هفتاد شمسی در ایران، بموازات رانت خواری، تعقییب سیاست های اصلاح در نظام به منظور برخورداری بخش های مختلف سرمایه داری در ایران از حق سرمایه گذاری و واگذاری منابع سرمایه و ایجاد نظام سیاسی از درون رژیم اسلامی آغاز شد و دولت خاتمی محصول چنین روندی بود. پا به پای اجرای سیاست های اصلاح رژیم بعنوان تبدیل آن به نظام سیاسی مطلوب در ادغام سرمایه داری جهانی منجمله واگذاری منابع سرمایه به بخش خصوصی و تعدیل نیروی کار و برداشتن موانع موجود سود آوری هر چه بیشتر و تلاش برای ایجاد نهادهایی متناسب با آن، بیکار سازی، عدم ایمنی کار، قراردادهای موقت، عدم مشمولیت قانونی کارگاهها و باز شدن دست پیمانکاران و مقاطعه کاران برای ایجاد شرایط مطلوب سود دهی سرمایه رونق گرفت. اختلاف جناح بندی های درون رژیم اسلامی، ضمن اتکا به جایگاه منطقه ای رژیم و اجرای سیاست های جهانی سرمایه داری درارزان سازی نیروی کار و تحمیل برده گی هر چه بیشتر بر کارگران، بر سر نحوه اجرای واگذاری منابع و ثروت و قوانین سهم بری از آن تشدید شد. روش های ادغام در سیاست های جهانی به سبک چینی وباز شدن حلقه مناسبات رسمی با دولت امریکا با تبدیل رژیم اسلامی به قدرت منطقه ای از سوی جناح های مختلف رژیم ودولت های خاتمی و احمدی نژاد و روحانی تعقیب شد. لشکر کشی امریکا به عراق و افغانستان و تغییر رژیمهای صدام حسین و طالبان موقعیتی برای همکاری جهموری اسلامی وامریکا در منطقه ایجاد کرد وبخصوص با شکست سیاست های امریکا درآن موقعیت جمهوری اسلامی در نفوذ منطقه ای بیشتر شد و زیر پوشش حق برخورداری از مسئله اتمی و غنی سازی اورانیوم برای رژیم اسلامی مطرح شد. تناقصات درونی رژیم توتالیتر اسلامی با توجه به فعل و انفعالات درونی جامعه و بازتاب اعتراضات گسترده کارگران در مقابل عملی شدن سیاست های خصوصی سازی تشدید شد . اعتراضات دربرابرخصوصی سازی ها و واگذاری نساجی ها و معادن ونیشکر هفت تپه و ماشین سازی ها و فولاد افزایش یافت وضرورت مبارزات جمعی از دهه هشتاد و با کشتار کارگران خاتون آباد در سال هشتاد و دو توسط دولت اصلاحات ،عرصه ای از مبارزات مستقل کارگری  گشوده شد و تشکل های مستقل کارگری و فعالین آن ایجاد شد.

دهه هشتاد شمسی در ایران با رشد اعتراضات کارگری در مقابله با سیاست های اصلاحات سیاسی رژیم جهموری اسلامی در درون جامعه و شرکت عمومی جامعه در انتخابات  برای استفاده از تناقضات درونی آن در سال هشتاد و هشت به اوج خود رسید و خیزش عمومی هشتاد و هشت با شعار رای من کو شکست سیاست اصلاح طلبی رژیم را به سرمایه داری جهانی نشان داد. بحران حکومتی رژیم اسلامی در چهارچوب سیاست های سرمایه داری جهانی حول حل مسئله اتمی ایران جمهوری اسلامی را به نشست پنج به اضافه یک تحت عنوان برجام کشانید. خیزش بهار عربی و فرونشانیدن آن توسط دولت های سرمایه داری ،تبدیل سوریه به عروج جریانات ارتجاعی و داعش فرصتی دیگر برای رژیم اسلامی در منطقه فراهم کرد که با استفاده از نفوذ خود درعراق و سوریه و یمن موقعیتش را برای رفع بحران حکومتی و اتکای سرمایه داری جهانی به آن به عنوان رژیم مطلوب سیاسی سرمایه داری تغییر دهد. شکست داعش در منطقه روژآوا و توافق بر سر حفظ رژیم اسد در سوریه و حذف داعش مسائل جدیدی را پیش روی کشورهای سرمایه داری ودولت های منطقه قرار داد. خیزش دی ماه ۹۶ در ایران که خیزش ارتش ذخیره کار و گرسنگان و بیکار شده گان متمرکز در حاشیه شهرهای بزرگ بود بطور واقعی معادلات اصلاح سیاسی رژیم وموقعیت جمهوری اسلامی را بهم زد. این خیزش چند روزه با شعار” اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا” تمام امکانات رژیم اسلامی را برای مقبولیت به عنوان نظام سیاسی مطلوب سرمایه داری جهانی ازکف داد و نشان داد که وزن جنبش های اجتماعی در اتکا به نیروی مستقل خود چنان افزایش یافته که جامعه از سیاست اصلاح طلبی رژیم عبور کرده است . بخش پیشرو جنبش کارگری با شعار “نان ، کار ، آزادی ـ اداره شورایی “جنبش های اجتماعی درون جامعه را به اتحاد حول مطالبات اجتماعی ازطریق اتکا به نیروی مستقل خود فراخواند. رژیم اسلامی از طریق بالاترین ارگان امنیتی به دستگیری و شکنجه  کارگران و مستند سازی دست زد که آن هم نتوانست ازپیش روی حرکت اجتماعی درون جامعه جلوگیری کند وبا شعار” شکنجه، مستند دیگراثر ندارد” پاسخ گرفت. بحران سیاسی و اقتصادی رژیم، تورم و سقوط ارزش ریال، رژیم اسلامی را ناگزیر از افزایش قیمت بنزین تا سه برابر کرد که دوباره آتش زیر خاکسترشعله ور شد و طی خیزش چند روزه آبان ۹۸ رژیم اسلامی تنها با مقابله نظامی وگسیل دسته های مزدورش توانست آن را موقتن از سر خود وا کند. با وجود این که ۱۵۰۰ نفر کشته و هشت هزار نفر بازداشت شدند ولی سایه جنبش اجتماعی برای از میان برداشتن رژیم اسلامی نه تنها در جامعه سنگینی می کند بلکه بزیر کشانیدن آن به ضرورتی تاریخی تبدیل شده است. بحران نظام سیاسی سرمایه داری در ایران که رژیم اسلامی با هدف نماینده گی کردن آن و نیز قدرت منطقه ای با تمام امکانات بدنبالش بود نه تنها شکست خورد بلکه با اعتراضات توده ای در عراق و لبنان نیز بعدی منطقه ای بخود گرفت. بدون شک موقعیت شکست خورده رژیم اسلامی دراستراتژی دولت های سرمایه داری برای منطقه مستقیمن تاثیرخواهد گذاشت.

دراستراتژی سرمایه داری جهانی برداشتن رژیم اسلامی و ایجاد آلترناتیو جایگزینی برای آن جایی نداشت ودولت امریکا تنها از فشاربررژیم و تحریم اقتصادی آن بدنبال تغییر در سیاست های رژیم بود و کشتن قاسم سلیمانی در چنین چهارچوبی بود. بدون شک وجود جنبش های اجتماعی در دورن جامعه و خیزش های اجتماعی که انعکاس طبیعی آن است با رشد و گسترش خود تا حد ایجاد تشکل های ضروری و تغییر توازن قوا می تواند فاصله اکثریت جامعه با رژیم اسلامی را به نفع موقعیتی انقلابی تغییر دهد وانواع آلترناتیو های موجود در چهارچوب نظام اقتصادی سرمایه داری را کنار زند و آلترناتیو سیاسی خود که منطبق بر رفع شرایط عینی موجود است را با اداره شورایی جامعه مستقر سازد. پیش فرض چنین موقعیتی اتحاد جنبش های اجتماعی حول شعارهای کارگران پیشرو و از طریق اعتصابات فراگیر خواهد بود. نابودی رژیم اسلامی و دفع استراتژی سرمایه داری در جهت منافع اکثریت جامعه در گرو استراتژی سازمانیابی اداره شورایی است.

کانون کارگران سوسیالیست

 بهمن ۹۸ (فوریه ۲۰۲۰)

https://akhbar-rooz.com/?p=19486 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x