جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

به یاد احمدعاشورپور خالق “آفتاب خیزان”

عاشورپور خوانندگی را از نوجوانی و در دبیرستان آغاز کرد و از دوران جوانی فعالیت سیاسی نیز داشت و در شمار فعالان حزب توده ایران به شمار می رفت و به همین علت نیز علیرغم توانایی هنری و محبوبیت مردمی، حکومت شاه و جمهوری اسلامی فرصت فعالیت مستمر را از او گرفتند

۱۸ بهمن زادروز احمد عاشورپور خواننده و ترانه سرای محلی گیلان است. عاشورپور خواننده ی نامدار فولکلوریک گیلکی اگر امروز زنده بود ۹۸ ساله می شد حالا یاد او در میراث هنری اش، در نغمه های رویایی، ملودی ها و صدای دلنشینی که داشت در خاطره جمعی ثبت شده است.

ترانه های «جوما بازار»،«چنگی چنگی یار»،«حاج خانمه»،«سر کوه بلند»،«گلبانو»،«آی لیلی» و «آفتاب خیزان» از مشهورترین ترانه های احمد عاشورپور هستند.

احمد عاشورپور روز ۱۸ بهمن ۱۲۹۶ در غازیان بندر انزلی متولد شد. تحصیلاتش را تا دبیرستان در شهر زادگاهش بندر انزلی سپری کرد و پس از آن برای ادامه تحصیل به دانشکده کشاورزی کرج رفت.

عاشورپور خوانندگی را از نوجوانی و در دبیرستان آغاز کرد و از دوران جوانی فعالیت سیاسی نیز داشت و در شمار فعالان حزب توده ایران به شمار می رفت و به همین علت نیز علیرغم توانایی هنری و محبوبیت مردمی، حکومت شاه و جمهوری اسلامی فرصت فعالیت مستمر را از او گرفتند. پیش از انقلاب بعد از کودتای سال ۳۲، دو سال حکم زندان گرفت و پس از انقلاب به جز چند برنامه، در هراس از این که کنسرت هایش به همایش معترضان تبدیل شود، نگذاشتند در زادگاهش برنامه اجرا کند.

روزنامه شرق در روایتی به قلم حمید فرید به یاد بود درگذشت عاشورپور نوشت: نخستین مرتبه ای که صدایش را شنیدم، تازه نوجوانی بودم کنجکاو و همیشه در میان کتاب ها و کاست های برادرم به دنبال اتفاق جدیدی بودم و معمولا بدون اجازه و در نبودش به آنها گوش می دادم. در میان آنها کاستی مشکی رنگ بود که فقط بر جلدش «موسیقی فولکلوریک گیلان» نوشته شده بود. هنوز آن روز را به یاد دارم. لحن و صدا آن قدر برایم دلنشین بود و حرکت خاص داشت که من را دچار شعف کرد، نوایی که بعدها فهمیدم خواننده اش احمد عاشورپور است. احمد عاشورپور در بهمن ۱۲۹۶ در محله غازیان انزلی چشم به جهان گشود. مردی از ریشه های فرهنگ گیلان که به وسعت و بزرگی آن است. آن چنان با عشق به موسیقی زادگاهش، در زمانی عشق ورزید و خواند که بسیاری از هم نسلان او از زبان بومی و مادری خود خجل بودند. او تحصیلاتش را در زمینه مهندسی کشاورزی و در دانشگاه تهران ادامه داد و در سال های ابتدایی رادیو تهران به «استاد صبا» برای همکاری در رادیو تهران معرفی شد و با بزرگانی مانند «مرتضی محجوبی» و «حسین تهرانی» نیز همکاری داشت و پس از آن به دعوت «روح الله خالقی» با انجمن ملی موسیقی همکاری کرد. در دورانی که ترانه های محلی بسیار حقیرتر از خواندن ترانه های معمول به نظر می آمد، او به خواندن ترانه های فولکلوریک و مردمی پرداخت؛ ترانه هایی که رنگ و بوی زندگی مردم کوچه و بازار، مردم زحمتکش و تهیدست را داشت. ترانه ها و تصنیف هایش سینه به سینه جاری بود و آوازهایی که دست به دست می شد، از صفحه گرامافون، به کاست و سی دی و همه بهره اش را بردند؛ غیر از او. برخی سود مادی برخی لذت شنیدن؛ اما برای او چه فرقی داشت. عاشورپور هیچ وقت به فکر پول و سود نبود و فقط برای دل خود و موسیقی گیلان و مردمش بود که می خواند. موسیقی عاشورپور نه تقلید مبتذل از موسیقی غرب بود و نه بیان ساده و بدون واسطه ملودی های تکراری مردم کوچه و بازار بود. عاشورپور در عرصه هنر، خلاق بود. او به خوبی می دانست که هنر وقتی زنده است که مانند هر پدیده زنده دیگر در کار دفع و جذب باشد و موزیسین خلاق کسی است که در کار خود عناصر مثبت را از فرهنگ موسیقایی دیگر ملت ها جذب و بعضی عناصر منفی یعنی عناصر کهنه و بی اثر را دفع کند. او می دانست اصالت معنای کهنگی و درجا زدن ندارد؛ بلکه هنر وقتی اصالت دارد که ضمن در بر داشتن ویژگی های عمومی، دارای مهم ترین شاخص ماندگاری باشد؛ یعنی محصول زمانه اش باشد و از دل نیازهای زمانه برآمده باشد. او فرق موسیقی کهن را با موسیقی اصیل روزآمد معنا کرد و بر اساس این بود که او با موسیقی مردمی اروپا نیز آشنایی یافت. عاشورپور موسیقی را در روزگاران دور و به شیوه علمی ‏آموخته بود. کارهایی هم که در زمینه ترانه سرایی ارائه داد؛ به نوعی بدعت بود. رنگ و بوی موسیقی ‏عاشورپور تلفیقی بود و رگه هایی از موسیقی پاپ دنیا در کنار موسیقی سنتی ما و همچنین موسیقی فولکلور ‏را با هم ادغام کرده بود. درعین حال باید بگوییم که موسیقی عاشورپور هویت خاص خودش را داشت‏. مردم گیلان با توجه به اقلیم آن سرزمین نیاز به موسیقی امیدبخش و نشاط آور دارند. مردمی که در پهنه شالیزارها به جنگ زالوها می روند تا زندگی را پیدا کنند، این مردم نمی توانند با یاس فلسفی و گرایش های ویژه روشنفکری زندگی کنند. آنها، موسیقی ای می خواهند که توفان دریا را بسراید و در غوغای جمعه بازار، گرمی خون سرخی را که در گونه های دختر عاشق جریان دارد، به عرصه کلام بکشاند. اکنون صدای عاشورپور جزئی از فرهنگ شنیداری مردم گیلان شده است؛ هنگامی که ماهی می گیرند، وقتی پشت فرمان تاکسی نشسته اند، صیادان، شالی کاران، کارگران و بچه ها ترانه هایش را گوش می دهند و زمزمه می کنند. ترانه های عاشورپور آکنده از امید بود و امید، عنصر شاخص ترانه های عاشورپور بود. زندگی در هر شرایطی و هر کجایی که باشیم، شامل خنده و رنج و گریه است و برای عاشور پور هم چنین بود؛ ولی هیچ وقت از رنجش حرف نزد و نا امید نبود. مرگ و ماندگاری را می توان در آثار یک هنرمند بیشتر مشاهده کرد. مرگ تکه ای از زندگی است و این برای یک هنرمند مشهودتر است. بزرگ ترین ارزش هایی ‏که عاشورپور در عرصه موسیقی خلق کرد، انرژی زایی، امیدبخشی و زندگی سازی بود. متاسفانه به دلیل ‏ممنوعیت صدایش در دوران جوانی و اوجش، ملت ایران را از شنیدن این منبع مسلم انرژی و حیات در عرصه موسیقی محروم کرد و این امر باعث شد تا هم نسلانش شناخت چندانی از او و موسیقی اش نداشته ‏باشند. عاشورپور در حوالی سال ۱۳۲۲ به واسطه فعالیت های سیاسی چند سالی را در ‏زندان و در غربت به سر برد. و پس از انقلاب مدتی در وزارت کشاورزی به فعالیت پرداخت. در اوایل دهه ۸۰ کارهای او به همت بابک ربوخه جمع آوری و اجرا شد. خاطرات ‏او در کتابی با عنوان آفتاب خیزان، دریا طوفان به چاپ رسیده است.

بخشی از گفتگوی “دامون” با عاشورپور به زبان محلی

م.پ. جکتاجی: هنگامی که فقط یک سال از انقلاب اسلامی گذشته بود، نشریه ای با نام «دامون» انتشار می دادم. این نشریه که چهار صفحه آن به زبان فارسی و چهار صفحه به زبان گیلکی چاپ و هر دو هفته یک بار منتشر می شد، بر روی هم ۲۸ شماره انتشار یافت و پس از آن، به دلایلی تعطیل گردید.
بعد از چاپ شماره دوم آن (مورخ ۱۵ خرداد ۱۳۵۹) به قصد مصاحبه با عاشورپور که تازه به رشت منتقل شده بود، به ملاقاتش رفتم. عاشورپور فقط چند ماه بود که مدیریت سازمان دامپروری سپیدرود را برعهده گرفته بود. ملاقات ما در شرکت سپیدرود و در محیطی بسیار متشنج و سیاسی صورت گرفت. اوایل انقلاب بود و تب سیاست همه جا از جمله شرکت های دولتی و غیر دولتی و کارخانه ها را فرا گرفته بود و هر روز دامنه اعتصاب ها، اعتراض ها و درگیری ها در محیط های کار افزوده می شد. روز ملاقات اگرچه بسیار سخت و غیر متعارف گذشت، اما دوستی مان تا آخر عمر عاشورپور ادامه یافت. وقتی شماره اول و دوم دامون را نشانش دادم و زبان مصاحبه را گیلکی عنوان کردم، ذوق زده شد و دستش را به شانه ام زد و گفت: «چه بهتر جوان». جوان را با تأکید بسیار ادا کرد. این عبارت او را هرگز از یاد نمی برم. آن وقت من حدود ۳۲ سال داشتم و عاشورپور ۶۲ سال و برایم توفیق بسیار بزرگی بود که با عاشورپور، مرد آواز ایران، آواز خوان بزرگ گیلانیان مصاحبه ای  داشته باشم.
دو روز بعد طبق قرار یکی از دوستانم- محمود اصلان- را با پرسش هایی پیش او فرستادم. آن چه در زیر می خوانید، چه مدخل فارسی، چه متن گفتگوی گیلکی، همه آن چیزی است که در شماره سوم دامون (مورخ اول تیر ۱۳۵۹) آمده است. آن طور که زنده یاد عاشورپور می گفت، این اولین مصاحبه با وی بوده است که در مطبوعات گیلان چاپ شد و نیز اولین مصاحبه او در مطبوعات ایران بعد از انقلاب اسلامی بود. با هم می خوانیم:

عاشورپور مرد آواز گیلان، اینک میان ماست. چهار ماه است که میان ماست.
او جوان رفت و پیر باز آمد. کاری که میان ما گیلک جماعت سخت شایع است. عجب دردی‌ست! بگذریم. باری عاشورپور، فریادگر شادی‌ها و غم‌ها و زشتی‌ها و زیبائی‌های سرزمین خویش -گیلان زمین- است. او را با مردم خود و مردم را با او الفتی دیرینه است. عاشورپور از مردم خود جدا نیست -شاید به ظاهر چنین بود اما در ضمیر چنین نه- هم از این روست که در جای-جای دل هر گیلک جای دارد.
روی این اصل بر آن شدیم با او مصاحبه‌ای داشته باشیم. استقبال‌مان کرد و وقتی که زبان مصاحبه را گفتیم که گیلکی‌ست بیش‌تر استقبال کرد. اینک می‌توانید حاصل گفت و شنودمان را با مهندس احمد عاشورپور، آوازخوان آگاه و متعهد دیار خود به زبان خود بخوانید. باشد آنان که هرگز رنج خواندن زبان خود را به خود راه نداده‌اند و همیشه با بی‌تفاوتی و سهل‌انگاری از کنار آن گذشته‌اند، این بار ساعتی وقت خود را صرف این کارکنند، آخر عاشورپور آن‌چنان صمیمی و نازنین هست و بر گُرده موسیقی اصیل و مردمی گیلان حق دارد که برای شناختن او و  اندیشه‌اش لازم است که ساعتی نشست و این گفتگو را -که مخصوصاً به گیلکی آسان و ساده تهیه شده- خواند.  باشد که مقبول قبول افتد.

دامون: آقای عاشورپور، شمه را همه شناسیدی، جه گیلک و غیرˇ گیلک، شیمه خورم صدا و شیمه خورم کارانا، بیده بیشناوسته داریدی، اقلن اوشنی که هنر دوستیدی، ولی خیلیان خاییدی کی جه نزدیک شمه را بشناسید. مومکینه ایپچه جه خودتان اَمِه ره بیگید؟
عاشورپور: من سال ۱۲۹۶، غازیان بدنیا باموم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌یا غازیانˇ میان تماما کودم. بادن داخل دانشکده کشاورزی کرج بوبوستم، سال ۱۳۲۲ می تحصیلا در رشته‌ی مهندسی کشاورزی در زراعت عمومی تماما کودم. مودتی تهرانˇ میان اداری کار کودیم. سال ۲۹ منتقل بوبوستم به اهواز،  دو سال و خورده‌یی اهوازˇ میان خدمت بوکودم. هه زمات بو کی به نام ایتا هنرمند فولکلوریک ایران، فستیوال جهانی جوانان میان کی در بخارست (رومانی پایتخت) تشکیل بوبوسته بو شرکت بوکودم. ان دوروست اواخر حکومت دکتر مصدق بو، بعد کی از اویا واگردستم وضع عوضا بوسته بو. تقریباً ۲۲ و ۲۳ روز بو کی کودتا بوبوسته بو. در نتیجه هتو کی به انزلی فارسم به جرم توده‌یی بون مرا بیگفتده و چند جایی تبعید بوکودده: مثل زندان وقت تهران، باغشاه، جزیره خارک. بعد مرا باوردده  اهواز  می محل خدمت ادار ی میان، کی اویا محاکمه و به دو سال زندان محکوم بوبوستم.
بعد از زندان مودتی بیکار بوم،  چند مودت مهندسانˇ مشاور خارجی امره کار بوکودم، تا چهار سال و نیم بعد از می زندان‌شویی، مرا کار دولتی فانداییدی تا آخر پسی ره واگردستم می کارˇ سر، در أ مودت مسئولیتانی داشتیم: آبیاری استان فارسا اداره کودیمی، کشاورزی و دامپروری آستان قدس رضوی‌یا اداره کودیمی و… الان هم که دینیدی پنج مایه مدیر عامل دامپروری سپیدرود رشتم.

دامون: خانندگی‌یا از کو زمات شوروع بوکودیدی و شیمه همکاران چی کسانی بید؟ و اصلن چوتو بوبو کی خاننده بوبوستیدی؟
عاشورپور: من سال ۱۳۱۷ یا ۱۸ بو کی ایتا جه تصنیفانی کی مرا خوش بامو بو کلاسˇ میان زمزمه بوکودم، می أ تصنیف همکلاسانˇ دیل بینیشت، جه من بخاستیدی بلندتر بخانم، بلندتر کی بخاندمه خیلی مرا تشویق بوکودیدی و من از او روز دئه احساس بوکودم صدایی دارم کی مومکنه مردوما خوش بایه. البته او وختا أ فیکرˇ میان دینه بوم کی محلی بخانم پس شوروع بوکودم به خاندن آهنگانی کی رنگˇ فرنگی داشتیدی و چون ایپچه طبع شعر داشتیمی اوشانˇ ره شعر چاکودیم مثلˇ رومبا و… هتو هتو من مه ره جا واکودم و خیلی هم تشویق بوبوستم. می او وختˇ همکاران حبیب‌اله بدیعی، میرنقیبی و چند نفر دیگر بید.

دامون: شیمه شعران و آهنگانا کی ساختی؟
عاشورپور: من می آهنگانا از صفحهٰنی کی فروخته بوستی گیفتیمی، بادن اوشانˇ رو شعر فارسی نهمی و خاندمی، اما اول گیلکی آهنگا نانم کی مرا فادا. آهنگˇ نام «حاج خانمی» بو کی فکر نوکودیمی مردوما انقدر خوش بایه، البته متاسفانه مردومˇ غیر گیلکا، اول بار انا دانشکده کشاورزی میان بخاندمه، خیلی جلب توجه بوکوده و چون او وختان رادیو میان ایتا خاننده ایسا بو بنام (یحیی معتمد وزیری) کی کردی آهنگ خاندی، امی  دانشکده دانشجویانم مرا تشویق بوکودیدی کی منم بشم گیلکی بخانم، اوشن احتمال دائیدی آهنگان محلی گیلان بتانه خو جایا واکونه، منهم أ آهنگانˇ دونبال بوم و چون شوروع بوکودم به گیلکی خاندن، خوره خوره بعضی‌یان می ویرجا آموییدی و آهنگانیا کی دانستیدی مرا فادائیدی و من اشانا اجرا کودیمی، البته اشان آهنگانی بید کی مردومˇ خاطر و سینه جا نهایید ولی نتˇ رو ناموبید. من از سال ۲۲ وختی رادیو میان راه پیدا بوکودم، گیلکی خواندیمی،  بعضی وختانم آهنگانی به زبان فارسی و هتو بعضی وختانم به زبان فرانسه «انجمن دوستداران فرهنگ فرانسه» میان خاندیمی.

دامون: آقای عاشورپور دانیم کی هنرمندان خوشانˇ ره چند دوره فعالیت جودا-جودا داریدی، آیا شیمه کارا نˇ میانم أ جور دوران معین نهه؟
عاشورپور: من دو دوره فعالیت داشتیم. می دوره اول فعالیت از سال ۲۲ تا سال ۲۵ بو و دور دوم می فعالیت هم دو سال بعد از آزادی جه زندان. یعنی أتؤ بوبوسته کی چن تا می دوستان می أمره بینیشتیدی گب بزئیدی. اوشانی کی اهل موسیقی بید مرا بوگفتیدی تو واستی بایی دوواره شوروع بوکونی، امه موسیقی کرا آهنگ عربی، ترکی و هندی مره مخلوط بوستن دره، امه آهنگسازان آهنگی‌یا کی چاکونیدی رنگ خارج داره و امه موسیقی کرا از بین شؤن دره، أنه کی تو وظیفه ملی داری بایی تی کارا شوروع بوکونی، من اول میل ناشتیم دوواره أ کارˇ میان دکفم ولی جه بس کی می گوشˇ میان بخاندستده ناچار بوبوستم بایم.
می دور دوم  فعالیت از سال ۳۶ شوروع بوبوسته کی تا ۳۸ ادامه پیدا بوکوده. من بعضی آهنگانا کی در أ دو سال اجرا بوکودمه هم به زبان گیلکی بو و هم اونی ترجمه به فارسی، شایدم اونˇ اسما آدم ترجمه بنه دوروست نبه ولی هو آهنگا به فارسی هم اجرا کودیمی تا اوشانی کی گیلکیدی بتانید گیلکی‌شا بخانید و اوشانی کی فارسی زبانیدی فارسی‌شا. متاسفانه می دورˇ دوم فعالیت گول نوکوده چون کی در دور اول به آهنگان اصیل گیلکی خیلی دسترسی داشتیمی.

دامون: بفرماستیدی آهنگان اصیل گیلکی ضامن شیمه موفقیت بو، خایید بیگید تا وقتی کی ریشه نها بو مردومم ایسائید و وختی ریشه لقا بو مردوم بوگوروختیدی؟
عاشورپور: هتؤیه کی فرماییدی. من وختی محلی اصیل خاندمی مردوما خیلی خوش اموئی. چون هر تا آهنگ اصیل کی الان سینه به سینه بمانسته داره ناقلن یادگارده تا آهنگه کی موردومˇ دیل میان بینیشته نها.
او آدمان بمردیدی ولی او آهنگان بمانستیدی چون کی مطابق ذوق مردوم بو، مردوما راضی کودی.
دوره دومˇ ره چون نتانستم آهنگˇ اصیل و فولکلوریک زیاد پیدا بوکونم، ویشتر می آهنگانا رادیو آهنگسازان ساختیدی و بقولˇ خودشان اونی اسما نهاییدی «به شیوه محلی». او وختا بو کی احساس بوکودم تقریبن تمامˇ آهنگانی‌یا کی رادیو آهنگسازان مه‌ره چاکودیدی یا اوشنˇ شعرا من بوگوفتمه یا ای نفر دیگر بوگوفته و من بخاندمه، نتانسته دئه قدیمˇ مانستن مردومˇ دیلˇ میان جا واکونه. از می دورˇ دومˇ فعالیت تنها چن تا محلی آهنگ بتانسته مردومˇ نظرا بیگیره.

دامون: چوتو بوبوسته ایوارکی خانندگی‌یا بناییدی دیمه؟
عاشورپور: خاندن هم هنران دیگر مانستان خوره دوران مخصوص داره مثلن ایتا کی، حنجره تا آخر آدمˇ أمره نئیسا و بختره قبل از ان کی مردوم آدما پس بزنید آدم خودشا کنار فاکشه. هتو نقاشی میانی هم وختی نقاشˇ دس پرکش دکفه، ده نتانه نقاشی بوکونه و یا وختی کی میزقانچی پیرا به و أنˇ پنجان نتانه خوب کار بوکونه حکمن وا خودش کنار بشه. من حتی اوستاد صبای مشهورا بیدمه کی آخرانˇ خو عمرا ایجا نوازندگی کودی خارج از نت زیی. او صبا کی أمی موسیقی میان پیله جاجیگا داره. أتؤ بو کی می دوره دوم فعالیتˇ میان احساس بوکودم ایچی کی مردوما بتانم راضی بوکونم نارمه چی  بختر کی بایم کنار، چون مردوم می رو خیلی حیساب کودیدی و انتظار داشتیدی من هر سفر خورم کار عرضه بوکونم، أن بو کی خودم باموم کنار، ایتا دلیلˇ دیگرم داشتیمی او زمان مردوم نتانستیدی فکر بوکونید آدمی کی کار هنری کونه تانه کی فندˇ مدیریت هم بداره.
اداره میان همه جا می مدیریتˇ رو حیساب کودیدی البته اوشانی که مرا شناختیدی ولی وقتی دییدی کی من آوازم خانمه دئه می مدیریتˇ رِه ارزش قائل نبوستید، در أ مورد دو سه تا نمونه دارمه، مثلن وختی مرا مسئولیت فاداییدی، مسئولانˇ می بالا سر مرا قوبول نوکودیدی، اما وختی ایپچه کار کودیم، به اوشان حالی بوستی من تانم اوشنˇ کومک کار ببم و دئیدی من او آدمی ایسم کی اوشان خاییدی.
الان من ۳۷ سال سابقه کار  دارم و دینیدی کی هنوزم از می کار کرأ استفاده کودن دریدی.

دامون: شومان ایجا به استاد صبا ایشاره بوکودیدی، استادˇ مره آشنائی یا همکاری داشتیدی؟
عاشورپور: من عضو انجمن ملی موسیقی بوم. اوستاد صبا و اونی دوستانˇ امره همکاری داشتیمی، ای‌بارم همه‌تایی بامو بیم رشت برنامه اجرا بوکوده بیم. اولین کسی کی می صدا و می کارانا تائید بوکوده و رادیو رِه یادداشت فادا کی از می وجود استفاده بوکوند اوستاد صبا بو.

دامون: شیمه پیش‌تر کسانی بید کی گیلکی بخاندی بید؟
عاشورپور: متاسفانه گیلکی خان جقرزˇ «سنجرانی» هی‌کس مرا یاد نیه، من از اون چن تا صفحه بیشناوستم، حکمن توفیق داشتی کی از اون صفحه ضبط بوکودیدی.

دامون: ایپچه از خودˇ هنر و خودˇ موسیقی گب بزنیم. دانیدی کی ایمرو هنرˇ سرنوشت معلوم نیه، بخصوص موسیقی. مومکنه مودتی ره، پور یا کم، تعطیلأ به. البته هنرا نشأ از بین بردن و بقولˇ امان دوکوشانن چون آدمˇ ذات میان نها.  هنرمندم خو جا سر. خایم بدانم شو ما کی هنرمندیدی، ایمرو هنر و هنرمندˇ موقعیتا امه جامعه میان چوتو دینیدی؟
عاشورپور: متاسفانه جواب روشنی نشا دأن، به طولˇ مودتˇ حوکومتی بستگی داره کی الان حاکمه، چره کی أ حکومت با توجه به خودشˇ معتقدات غنایا حرام دانه. وختی ایشناویمی حضرتˇ داوود کی از پیغمبران بو صوتی داشتی کی پرندگانه جه پر زئن خو جا سر واکاشتی، مومکنه افسانه ببه ولی نشان دهه کی ناقلن امه پیغمبرانˇ میان کسانی ایسابید کی خورم صدا داشتیدی مثل صوت داوودی کی شهرت داره، چوتو اون با وجود پیغمبر بون خاندی اما بادن حضرت محمدˇ زمان خاندن تحریم بوبوسته من هیچ نانمه! البته اَما وا أ حوکومتا بخاطرˇ اونی خصلتˇ ضدامپریالیستی احترام بنیم، تا بیدنیم گوذشتˇ زمان أ قضیه‌ی موسیقی‌یا چوجوری حل کونه، و هوتؤ کی شوما بوگوفتیدی موضوعی نیه کی بشایه أنه از بین بوردن، شاید ای مودت تعطیلا به ولی هرگز نخایه مردن.

دامون: ایتا سئوال دیگر، أن چیزی نیه کی ادعا بوکونیم،  همه دانیدی کی امه فرهنگ، فرهنگی ایسه کی با فرهنگˇ خلقانˇ دیگرˇ ایران فرق داره. الان أ فرق ویشتر محسوسه. فیکر نوکونیدی کی گیلان بتانه در ایلجار به هنر رودررو بئسه و مقاومت بوکونه؟
عاشورپور: البته کی مقاومت خایه کودن، اگر بظاهر از پخش علنی امی اصیل آهنگان یا هنران دیگر بتاند جولوگیری بکوند از اونی پخشˇ منفی جولوگیری نتاند کودن و شایدم نوکوند.
اگر الان دینیمی کی رادیو أمی خورم آهنگانا پخشا نوکونه در عوض امه موسیقی ملی و فولکلوریکˇ نوارانا، أیا اویا، فت و فراوان فروشیدی اگر بازم ایتا روز أشانˇ فروشˇ جلویأ بیگیرید، هنده قاچاقˇ اسبابˇ مانستان دست به دست خایه گردستن چون مردوم اوشنا خاییدی.

دامون: شایعه کی شومان آلمان شرقی ایسابید. امی موسیقی اصیلˇ شناختنˇ ره اویا چی کاران بوکودید و چی موفقیتانی بدست باردیدی؟
عاشورپور: من همیشه ایران ایسابوم. فقط ای‌وار بخارست بوشو دارم کی شمه ره بوگوفتم،  اویا من بتانستم چن تا، جه امه آهنگانا بشناسانم، واگردستنˇ ره شوروی هم سری بزه بیم، اویم خیلی برنامه اجرا بوکودم. وختی کی قطار، ایسگایانˇ میان ایسایی ویشترˇ جوانانˇ او شهر أمه منتظر بید. دانستید کی هیئت موسیقی ایران شؤن دره فستیوال یا جه فستیوال واگردستن دره و أیا توقف داره. من جه هأ کوجه-کوجه توقفان استفاده کودیم و چند تا گیلکی آواز اوشنˇ ره خاندیم کی خیلی مورد توجه اوشان قرار گیفتی.

دامون: آقای عاشورپور هیچ به سرافت دکفتیدی کی هنده بخانید؟ آخر أ محبوبیتی کی شومان أمی مردومˇ میان داریدی آدما به وسوسه دگانه.
عاشورپور: هوتویی کی قبلن شمه‌را بوگوفتم وختی زمان گوذره تارهای صوتی و نرمش حنجره‌ی آدم تغییر کونه، من کی الان ۶۲ سال سن دارمه اون آثارا می حنجره میان دینمه، می صدا میان ایچی کم نها، البته اونقدر نیه کی می دورˇوری‌یان وختی ایشناوده احساس بوکونید، ولی من خودم حس کونمه، آدم کی نوا خودشا گول بزنه! خایم نتیجه بیگیرم هنوز او صدایا دارم کی بتانم آهنگ اجرا بوکونم ولی می موقعیتˇ اداری دئه اجازه‌ی أ کارا نده، اونم أ دوره! امما من آهنگانی دارمه کی تا هسا اجرا نوبوسته،  آهنگانی کی انقلابییدی و او زمان کی تبعید بوم یا زندانی بوم بساختمه. اوشنا دارم و خایم اجرا بوکونم. امیدوارم کی خیلی زود أ آخرین نوار می شینا، کی شایدم آخری نبه، آمادأ کونم و تقدیمˇ مردوم بوکونم. البته أ نوارˇ آهنگان بعضی جه قدیمی آهنگانیدی با اجرای جدید به اضافه‌ی آهنگانی کی رنگˇ سیاسی داشتیدی و من اوشانأ او زمان نتانستم مردومˇ میان بخانم ولی جایی کی دوستان دورˇ هم بیم اجرا کودیمی. اوشانا خایم دوواره اجرا بوکونم. بعضی‌یان دو زبانه‌ئیدی.

دامون: بعنوان آخرین سوال خایم شیمه نظرا راجع به خودمانˇ زبان و کاری کی دامون پیش بیگیفته بدانم. شیمه نظر أمی خانندگانˇ ره خیلی صائبه.
عاشورپور: من خیلی متاسفمه کی بعضی از گیلکان از بکار بردنˇ کلمهٰنˇ اصیل گیلکی، احساس خجالت کونیدی و اصلن نفهمم چره؟ مثلاً بجای أن کی بیگید من «مانده»یمه کی ایتا کلمه‌ی اصیلˇ گیلکی‌یه، گیدی من خستهٰ بوستمه. من فکر کونم مانده خیلی قشنگتر و اصیل‌تره، شوما هتؤ بیگیرید لغتانˇ دیگرا، شا صد تا مثال زئن.
من دامونا تازه دئن درم کی اونی اول  شومارهٰ شیمه أمره باوردیدی مه ره. من فقط أنˇ ایسم و تیترانا بخاندمه و أنˇ شکل و صفحه‌یا بیدمه، نتانم دفاتن قضاوت بوکونم ولی خاب ایچی ایسه کی واستی بگم: من وختی دینم دامون، ویشترˇ خو مطلبانا زبانˇ گیلکی أمره نیویسه خوشحال بم، او زبانا کی من دوست دارم و می زبانˇ مادری‌یه، او زبانی کی به اون عشق دارمه و همیشه سعی کونم کی اونی فراموشا بوسته کلمهٰنا بیافم و بکار ببرم. حکمن دامون وظیفه داره کی جه یادبوشو کلمهٰنا کم-کم بکار ببره و زنده بوکونه، با علاقه‌ای کی من نسبت به می زبان گیلکی دارم تانم اظهار امیدواری بوکونم کسانی کی أ روزنامه‌یا مونتشر کونده می مانستان علاقه‌ی زیاد به گیلکی داریدی و امیدوارم موفق بیبید.

احمد عاشورپور در ۲۲ دی ۸۶ به علت عفونت ریه و کهولت سن در بیمارستان جم تهران چشم از دنیا فروبست. یادش گرامی!

https://akhbar-rooz.com/?p=19585 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بابک
بابک
4 سال قبل

با درودها ، ابجاز مادر هنر است. «چخوف» ،
معرفی آثار و زندگی زنده نام عاشور پور و هر فرزانه دیگری ، نیازمند اختصار در اختصاصات آن عنرمند و اندیشمند است و این مطول گویی واقعا از حوصله چند تنی که آنها هم متن را خواندند خارج است .
با سپاس

تقی
تقی
4 سال قبل

والله برای من که گیلک هستم، خواندن این متن بسیار دشوار هست. چه رسد به کسانی دیگر که مراجعه کنندگان به اخبار روز هستند و طبعاً ممکن هست علاقه مند به شنیدن نظرات آشورپور عزیز باشند. نکته دوم اینکه از وی نقل شده که ایشان هیچ خواننده گیلک خوانی قبل از خود را نمی شناسند. با توجه به اینکه ایشان چندتائی از آوازهایی را خوانده اند که خانوم فهمیه اکبر پیشتر از وی و کم و بیش با ملودی مشابه ای خوانده بودند. خروس خوان یکی از آن آوازها بود که در فضای نت و بالاخص یوتیوپ نمونه هایی از آن را میتوان تهیه کرد.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x