پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

بسیج دیاسپورای سیاست زده سلطنت طلب و “بدیل پادشاهی” در ایران – احمد هاشمی

دیاسپورا کیست؟

واژه دیاسپورا دراصل، به بخشی از مردم یا گروه های قومی، مذهبی و.. اطلاق می شود، که به دلایل ناخواسته، ناگزیر شده اند در خارج از وطن اصلی خود، زندگی کنند. در تعریف رایج یا سنتی، دیاسپورا عمدتا گروه های بسته و همگون قومی یا مذهبی را شامل می شود، اما امروزه مفهوم دیاسپورا فقط منحصر به گروه های قومی، دینی و زبانی نیست، بلکه  مهاجرین و پناهندگان را نیز در بر می گیرد.

دیاسپورا دارای هویت دوگانه است، از یکسو احساس همبستگی با میهن سابق دارد و درآرزوی بازگشت به آنجا است و از سوی دیگر در کشورمیزبان نیز به عنوان اقلیت رسمی شناخته نشده است.

“سافران” چند ویژگی دیاسپورا را چنین برمی شمارد: ترک اجباری و پراکندگی یک ملت یا قوم در بیرون از کشور، نگاه اسطوره ای و نوستالژیک به سرزمین مادری، احساس بیگانگی در کشور یا کشورهای میزبان، بازگشت مشروط، حامی تغییر در سرزمین مادری و همچنین هویت جمعی.

دیاسپورای ایرانی در خارج از کشور

در شرایط کنونی دیاسپورای ایرانی در خارج از کشور شامل میلیون ها نفر می شود. هیچگاه در تاریخ ایران، این چنین مجموعه بزرگی از مردم ایران با تعلقات و انگیزه های متفاوت، در خارج از مرز های کشور زندگی نکرده اند.

دیاسپورای ناهمگون ایرانی، در اقصا نقاط جهان پراکنده هستند، دیاسپورا ایرانی از نظر قومی، مذهبی، زبانی و اجتماعی و همچنین در راستای دیدگاه های سیاسی- ایدئولوژیک بسیار مثکثر است.

وجود منازعات سیاسی- اجتماعی وارداتی از سرزمین مادری از یکسو و همچنین تعارضات متعدد در شرایط زندگی در خارج از وطن، باعث شکاف های متعدد در دیاسپورای ایرانی شده است، این شرایط منجر به عدم شکل گیری یک هویت جمعی و درنتیجه  فقدان اتحاد سازمانی در دیاسپورای ایرانی شده است.

ساختار تشکیلاتی دیاسپورای ایرانی، شامل انجمن ها و محفل های بیشمار و عمدتا مستقل در کنار یکدیگر است، که آنها نیز بشد ت تحت تاثیر دیدگاه های سیاسی – ایدئولوژیک متضاد قرار دارند.

اکثریت دیاسپورای ایرانی درآمریکای شمالی، کانادا و در اروپا زندگی می کنند، در این مجموعه بخش بزرگی در کالفرنیا اقامت دارند و بدون دلیل نیست، که  گفته می شود، لس آنجلس “پایتخت غیررسمی” دیاسپورای ایرانی است.

هاله قریشی و دنیا علی نژاد دو استاد دانشگاه در هلند در مقاله ای که موضوع آن سیاست هویتی دیاسپورای ایرانی در آمریکا است، معتقد هستند که این هویت بر دو پایه استوار است، یکی “وجهه در اثر موفقیت” که آن هم با تحصیلات و شغل و یا ثروت مادی بدست می آید و صاحبان آن از این طریق جزء گروهای  ممتاز یعنی شخصیت های اجتماعی محسوب می شوند، مشخصه دیگر هویت سیاسی این دیاسپورا تفسیر انتخابی شان از تاریخ و فرهنگ ایران است، که هویت ایرانیان را فقط به دوره قبل از اسلام یعنی “امپراطوری فارس” مرتبط می کنند.

 این هویت سیاسی ذات گرایانه در واقع، همه ویژگی های ناسیونالیسم باستانی سده های گذشته را دارد، که اکنون در دهه دوم قرن  بیست و یکم، از راه دور داعیه احیای سلطنت در ایران را دارد.

ناسیونالیسم از دور

 ترمینولوژی واژه “ناسیونالیسم از دور” در ادبیات سیاسی درکتاب “اختراع ملت” توسط بندیکت اندرسون مطرح شد. او در مصاحبه ای با هفته نامه “تاس” تحت عنوان “موجودیت ناسیونالیسم دیاسپورا” می گوید که: در دوره کنونی ما شاهد تکوین ناسیونالیسم افراطی توسط دیاسپورا از راه دور هستیم. از فاصله دور می توان خیلی راحت در عالم خیال، ناسیونالیست بود و این مسئله زا است.”

در ادامه مصاحبه در رابطه با تاثیر متقابل جهانی شدن و ناسیونالیسم می گوید:

“خیلی ها این امید را داشتند که ناسیونالیسم دیگر مربوط به گذشته است، اما آنچه که اتفاق افتاد، این بود که تنها فرم و اشکال ناسیونالیسم تغییر کرد. امروزه دیگر برای ناسیونالیست بودن احتیاج به زندگی در سرزمین مادری نیست، انسان ها می توانند در جای دیگری زندگی کنند، اما بیشتر از قبل ناسیونالیست باشند.”

بندیکت اندرسون در رابطه با کارکرد “ناسیونالیسم از دور” دیاسپورا، معتقد است که ما با دو گونه  از این نوع ناسیونالیسم مواجه هستیم: ناسیونایسم اکثریت و ناسیونالسیم اقلیت.

او همچنین ناسیونایسم اکثریت را با دو صفت “ترقی خواهانه ” و یا “ریاکارانه و مسئولیت ناپذیر” می سنجد. “ناسیونالیسم از دور” با ویژگی “ترقی خواهانه” را، تلاش در راه تحول دموکراتیک و تامین مشارکت همه اقلیت ها در حکمرانی قلمداد می کند و مثال او نیز تلاش دیاسپورای فیلیپینی، درجهت سرنگونی دیکتاتور و برقراری دموکراسی درفلیپین است .”ناسیونالیسم از دور” با صفت “ریاکارانه و مسئولیت ناپذیر”دارای گرایش قدرتمند پوپولیستی است، که در عمل طرفدار اقتدارگرایی است و او می نویسد که: “آن ها نه تنها هیچ هزینه ای برای سیاست های راه دورشان نمی پردازند، بلکه مجبور به پاسخگویی نیز نیستند.”

دیاسپورای ایرانی و “ناسیونالیسم از دور”

دیاسپورای ایرانی با ویژگی “ناسیونالیسم از دور” بخشی از دیاسپورای مقیم در کشورهای لیبرال – دموکراتیک بخصوص آمریکا هستند. نفوذ سیاسی راست گرایان افراطی، امکان هویت یابی دموکراتیک را بر این بخش از دیاسپورا بسته است. لذا این بستر زمینه مساعدی برای رشد “ناسیونالسیم از راه دور” در آن ها فراهم کرده است. مجموعه این شرایط باعث شده است که فضای مناسبی، برای گسترش فعالیت طرفداران اتوکراسی و اقتدارگرایی فراهم آید.

پیروزی ترامپ در آمریکا، پیروزی راست افراطی بود. در دوره ترامپ در میان سلطنت طلبان ایرانی، افراطیون راست این گروه، به موقعیت برتری دست یافتند.

 در مجموع رشد گفتمان راست افراطی در کشورهای غربی و بخصوص در آمریکا، منجر به  تکوین ناسیونالیسم اقتدارگرایانه در راست اجتماعی ایران، یعنی سلطنت طلبان و مجاهدین شد.

بسیج دیاسپورای سیاست زده سلطنت طلب و “بدیل پادشاهی”

تا کنون ۶ ماه از قتل مهسا و آغاز جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی درایران می گذرد. دیاسپورای ایرانی، دراقصا نقاط جهان همصدا به پشتیبانی و حمایت از این جنبش سراسری برخاستند. جنبشی که با شعار جمع کردن گشت ارشاد و برچیدن بساط حجاب اجباری آغاز شده بود، به سرعت به یک جنبش انقلابی با هدف برکناری رژیم تبدیل شد.

در شرایط سرکوب لجام گسیخته، شبکه های سازمانده و کنشگران میدانی در داخل کشور، قادربه تثبیت هویت این جنش در ایران شدند، هویت این جنبش دموکراسی خواهی و هدف آن تحول دموکراتیک در ایران است.

در فاز اولیه جنبش، ساختار غیرمرکزی آن یک مزیت تعیین کننده بود. رژیم نمی توانست با اقدامی ساده مانند بازداشت رهبری یا رهبران این جنبش را در نطفه خفه کند. به عبارت دیگر می توان گفت که ساختار غیرمرکزی این جنبش انقلابی در ابتدا، نقطه قوت این جنبش بوده است. اما این فاکتور در عین حال نقطه ضعف اساسی این جنبش نیز بود.

پیشروی و اعتلای جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، در شرایط ضعف نهادمندی سیاسی در ایران، تنها با  یک ارگان رهبری کننده و همچنین با بدیل جایگزین ممکن بود.

فقدان این ارگان رهبری کننده درچند ماه گذشته، موضوع بحث در داخل و خارج بود. به دلیل سرکوب لجام گسیخته و خلاء نهادی در داخل ایران، مسئله ایجاد یک ارگان رهبری در داخل کشور، تنها یک خواست و آرزو باقی ماند، نتیجه این شد که تلاش اپوزیسیون برونمرز برای برپایی یک ارگان رهبری شدت گرفت.

در شرایط ضعف نهادمندی سیاسی در برونمرز و همچنین وجود فضای سیاسی چندپاره  و نامنسجم در میان گروه های متفاوت و نخبگان سیاسی برون از قدرت و به تبع آن وجود مشکلات موجود در نحوه مشارکت سیاسی اپوزیسیون، این تلاش ها هم تاکنون نتیجه ای نداشته است.

 دراین فضای خاکستری دو ماهه اخیر، که مشخصه آن انفعال و سردرگمی جمهوری خواهان و به عبارت دیگر تشتت در نیروی دموکراسی خواه خارج از کشور بوده است، ما شاهد روند ایجاد “بدیل پادشاهی” در برونمرزهستیم.

“بدیل پادشاهی” در برونمرز بر دو پایه استوار است:

الف- بسیج سیاسی دیاسپورای سلطنت طلب با محور “ناسیونالیسم از دور”.

ب- پشتیبانی  راست افراطی در کشورهای لیبرال- دموکراتیک و حمایت اقتدرگرایان بین المللی.

تردیدی در این نیست که “بدیل پادشاهی” با این مشخصه ها، خطری بسیار جدی برای تحول دموکراتیک در ایران است.

و در خاتمه این سئوال مطرح است که در بیش از چهل سال پیش، با غلبه گفتمان اسلام سیاسی، راه بر تحول دموکراتیک در ایران بسته شد، آیا این بار در دهه دوم قرن بیست و یکم “بدیل پادشاهی” با گفتمان ناسیونالیسم اقتدارگرا به جای دموکراسی، اتوکراسی خواهیم داشت؟

[email protected]

https://akhbar-rooz.com/?p=195895 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mostafa
mostafa
1 سال قبل

عجب ! ناسیونالیست افراطی مانند مجاهدین خلق ؟ چون جان بولتن و … در مراسمشان شرکت کرده . حتمن سارا واگنکنشت هم a f d ای است که تظاهرات مشترک داشتند !؟ این چه اخلاقی است که چون با گروهی مخالفید آزادید هر برچسبی را نثارشان کنید. 

علی کریمی
علی کریمی
1 سال قبل

سلام. گمان می کنم یکی از ویژگیهای جماعت دیاسپوزای ایرانی و ای بسا جهان، سیالیت هویت است، هویتی که در نبود چشم اندازی از خیزش مردم در میهنشان معلق است و با شدت گرفتن جنبش و رهنمودهای سیاست ورزان کشور میزبان ، فعال می شود.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x