جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

پرسش و پاسخ جوانانِ ناسیونالیست ترکیه و “باریش آتای” نماینده ی سوسیالیست مجلس ترکیه از حزب کارگر – برگردان: بهرام غفاری

تفاوت جنبش چپ فعلی ترکیه با جنبش چپ دهه 1970 در این است که ماها از مجادله و دعواهای میان تشکلهای چپ آن دوره، تفاهم را درس گرفته ایم و این را شاخصه ی جنبش چپ امروزی قرار داده ایم. دیگر دعوایی در بین احزاب سوسیالیستی ترکیه وجود ندارد و اساس تشکلها بر روی همکاری و همفکری بیشتر گذاشته شده  است

تفاوت جنبش چپ فعلی ترکیه با جنبش چپ دهه ۱۹۷۰ در این است که ماها از مجادله و دعواهای میان تشکل های چپ آن دوره، تفاهم را درس گرفته ایم و این را شاخصه ی جنبش چپ امروزی قرار داده ایم. دیگر دعوایی در بین احزاب سوسیالیستی ترکیه وجود ندارد و اساس تشکلها بر روی همکاری و همفکری بیشتر گذاشته شده  است

( بخش اول)

باریش آتای معاون دبیرکل حزب کارگر و نماینده ی مجلس ترکیه دو ماه پیش در یک برنامه ی پربیننده ی تلویزیونی یوتوب با عنوان “موضوع ها در میکروفون روشن” به مجری گری “اُغوزحان اوغور” در “بابالا تی وی” و با حضور کم و بیش سیصد جوان حاضر در سالن شرکت کرده و به سوالات آنها در خصوص مسایل ترکیه و جهان از دید خود و حزبش بصورت زنده پاسخ داد.

 در دو روز اولِ پخش این برنامه از کانال یوتوب، این ویدئو بیش از شش میلیون بار و در ماه اول پخش خود به شانزده میلیون بار رسید. در مورد این برنامه مطالب زیادی در ترکیه نوشته و پخش شده است. اکثر جوانان شرکت کننده در جلسه ی پرسش پاسخ در جهت مخالف نظرات “باریش آتای” قرار داشتند و جوانانی بسیار ناسیونالیست و طرفدار حکومت اردوغان بودند و به جای پرسیدن سوال در واقع به باریش آتای حمله می کردند. بخصوص در مورد کردستان و احزاب کرد جلسه ای بسیار جنجال برانگیز بود.

اما نحوه ی پاسخ دادن باریش به سوالات، جو سالن را در آخر جواب ها پیوسته به فضایی صمیمی تر تغییر می داد. خیلی از  جوانانی که در این برنامه شرکت کردند، با یک حس حق به جانب که ناشی از ناسیونالیست بودن آنها بود، سخن گفتند بدون اینکه عمیقاً در مورد اینکه برای چه و از چه چیزی دفاع می‌کنند، صحبت کنند. در واقع این جوانان فکر می‌کردند که با سخن گفتن از نمونه ها و الگوهایی که از دبستان تا سالن‌های سخنرانی دانشگاهی به آن‌ها در ترکیه آموزش داده می‌شود، می‌توانند طرف مقابل را گیج کنند، اما آنها همراه با سایر افراد حاضر در سالن شاهد عکس این موضوع بودند.

باریش آتای و حزب کارگر ترکیه، و همچنان “اُغوزحان اوغور” صاحب امتیاز و مجری دمکرات این برنامه ی تلویزیونی بعد از زلزله در ترکیه سریعا در مناطق زلزله زده حضور داشتند و کمک ها و برنامه ریزی های زیادی را در آنجا به پیش بردند و مورد غضب حکومت قرار گرفتند.

این جلسه ی پرسش و پاسخ ظاهرا در موعد مقرر از سر شب شروع شده و تا ساعت چهار و نیم صبح همراه با دقایقی استراحت ادامه داشت. از کل این جلسه ویدئویی به مدت سه ساعت و چهل و یک دقیقه پخش شده است که در اینجا ترجمه ی بعضی از پاسخ ها و در مواردی نیز خلاصه ی پاسخ ها در اختیار خوانندگان قرار می گیرد. در برگردان سعی شده تا فضای جلسه ی پرسش و پاسخ با اشاراتی کوتاه در بین موضوعات به تصویر کشیده شود. این ترجمه در چند قسمت منتشر خواهد شد.

اُغوزحان: باریش آتای را دعوت می کنم و برنامه را شروع می کنیم. خوش آمدید. اگر حاضر هستید شروع کنیم.

باریش: من حاضرم. دوستان عزیز همه گی خوش آمدید. حقیقتا همه یتان زنده باشید. این را بگویم که این جلسه هم برای من و هم برای حزب ما این یک امتحان خوبی خواهد بود حضور این تعداد زیاد جمعیت برای ما خیلی امیدوار کننده است. عموما همه ی ما تا حال عادت کرده ایم که بیشتر در جاهایی سخن بگوییم که  افکارمان با حاضرین در آن محل و آن سیاستی که در ارتباط هستند برابر است. من می خواهم صمیمانه بگویم که این جمع متفاوت خیلی میتواند توانا و پیشبرنده باشد و دیگر اینکه همه ی ما فکر می کنیم که افکار همدیگر را می شناسیم ولی چنین نیست برای من فرصت بزرگی است که خود را بیشتر بشناسانم و از شماها نیز چیزهایی را بشنوم که خود ما نمی توانیم آنها را ببینیم و متوجه آنها نیستیم. دوباره از شما تشکر می کنم.

اُغوزحان روبه به جوانان: میکرون آماده است ببینیم اولین سوال را کی خواهد پرسید. بفرمایید.

 پسر جوانی می پرسد: در سال ۲۰۱۸ از حزب دمکراتیک خلق ها کاندید مجلس شدید و سه ماه بعد از آن حزب جدا شدید. آیا می خواستید که با حضور در آن حزب حتما وارد مجلس شوید یا این که با آن حزب تفاوت فکری داشتید؟

باریش: نه، در اصل من نمی خواستم نماینده مجلس بشوم. این پیشنهاد به من در واقع از ۲۰۱۵ داده شده بود ولی من نمی خواستم. به خاطر تولد پسرم در آن سال آن را بهانه کرده و قبول نکردم. در هر صورت من از بنیانگذاران حزب کارگر و معاون دبیر اول بودم و آخر سر تصمیم حزب بر نامزدی من برای مجلس در عملی مشترک با حزب دمکراتیک خلق ها بوده است. این تصمیم از طرف کمیته رهبری حزب برای تبلیغ و پیشرفت حزب و نشان دادن سیاستِ یک حزب سوسیالیست در مجلس بسیار مفید و کارآمد تشخیص داده شد و در نتیجه من قانع شده و خود را کاندید کردم. حالا من حقیقتی را توضیح بدهم که خیلی بصورت غلط و اشتباه از طرف دیگران تکرار میشود. ما از حزب دمکراتیک خلق ها استفعا نداده و آن حزب را ترک نکردیم. ما اصلا عضو آن حزب نبوده ایم ما عضو حزب کارگر ترکیه بوده و هستیم. ما بخاطر اینکه به تنهایی نمی توانستیم وارد مجلس شویم در ائتلافی با آن حزب وارد مجلس شدیم و استعفای ما از اول معلوم بود و قبل از انتخابات نیز با حزب دمکراتیک خلق ها در این خصوص صحبت کرده و توافق داشتیم. من و “ارکان باش” عضو حزب کارگر هستیم و هیچ نماینده ای نمی تواند در عین حال عضو دو حزب باشد و اینکه سابق با حزب دمکراتیک خلق ها دیدگاههای مشترکی داشتیم و الان با هم اختلاف داریم و امثال این گفته ها، نه اینگونه نیست. البته که ما با آن ها در خیلی موارد دیدگاه های مشترک و غیرمشترک داریم و دو حزب سیاسی جدا هستیم و معلوم است که  تفاوت های ایدئولوژیکی نیز داریم.

خانمی می پرسد: می دانیم که حزب شما دارای ایدئولوژی سوسیالیستی در برابر سیستم سرمایه داری می باشد، حزب دمکراتیک خلق ها ادعای سوسیالیستی ندارد و چنین حزبی هم نیست و حزب جمهوری خواه خلق نیز حزبی است خرده بورژوا، پرسش من این است که آیا حزب شما در وسط تنگنای این دو حزب قرار دارد؟

باریش: نه خیر اصلا چنین تنگنایی نیست. ما وقتی با حزب دمکراتیک خلق ها ائتلاف می کنیم میدانیم که حزبی است رادیکال دمکرات و نیز می دانیم که حزب جمهوری خلق حزبی است از نظر سیاسی سوسیال دمکرات که در طیف ائتلاف ما قرار ندارد…

 دوستان حزب ما در اصل از دهه شصت میلادی به این طرف در عرصه مجلس و نماینده گی دارای تجربه بوده و تنها این دوره نیست که حزب کارگر ترکیه به مجلس راه می یابد. از این رو باید پرسید ائتلاف ها برای چی ساخته می شود؟ برای اثبات موجودیت در جامعه است که درست می شود. بخاطر وجود مشکل حد نصاب تعداد آرا در مجلس ترکیه، آرای بسیاری از مردم که افکار متفاوتی دارند، امکان ورود به مجلس را به آنها نمی دهد و این اشخاص بخاطر اینکه آرایشان به هدر نرود اجبارا رایشان را به احزاب قوی تر می دهند در حالی که این درست نیست. در اصل ائتلاف را کسانی بوجود می آورند که متفاوت از همدیگر می اندیشند و این مانع همکاری نبوده و نیرو بخش نیز هست که می توانند سقفی را از خواسته ها و اهداف مشترک بوجود آورده و در زیر آن سقف به توافق  برسند.

پسر جوانی می پرسد: “ارکان باش” دبیر اول حزب شما بعنوان وعده انتخاباتی گفته است که: “هرکس در هر خانه ای که ساکن است صاحبِ آن خانه خواهد شد” شما نیز اینگونه فکر می کنید؟ در این صورت به کسانی که الان صاحب خانه هستند ظلم نخواهد شد؟

باریش با خنده: آه “ارکان”، ما را به درد سر انداختی و دوباره خنده ی او با خنده های جوانان در سالن قاطی میشود.

بلی دوستان عزیز “ارکان” این را بعنوان مثال در یک برنامه ی پرسش و پاسخ عمومی تلویزیونی در باره مسکن گفته است. ما فکر کردیم که در این نوع برنامه ها تکرار مکررات نکنیم و در مورد تقاضاهای خود در عرضه قانونگذاری نیز صحبت کنیم. ما چنین تقاضایی را در خصوص بحران مسکن به مجلس برده ایم. من تنها مثال ساده ای را خواهم زد. فقط در استانبول هفتصد هزار خانه ی خالی وجود دارد. از شما می پرسم از این جمع چه تعداد کرایه خانه خود را براحتی می تواند پرداخت کند؟ (دستهای تعداد خیلی کمی در سالن بالا میرود) از بین سیصد نفر چنین که دیده می شود شاید دوازده نفر. در آن برنامه ی پرسش و پاسخ که قبل از این سوال در باره مسکن و اجاره از “ارکان” می پرسند که: اگر ترکیه سوسیالیستی بشود آنموقع وضع مسکن چگونه خواهد بود؟ کمی با شوخی و کمی نیز جدی می گوید که: “هرکس صاحب خانه ای خواهد شد که در آن زندگی می کند.” دوستان این خانه ی مسکونی تماما به این معنی نیست که شما حتما در آن خانه ای که الان اجاره می دهید صاحب آن خانه خواهید بود. اصل قضیه چنین است که در ترکیه دیگر کسی بدون مسکن نخواهد ماند و این مشکل حل خواهد شد. البته که این مورد راه حل ها و روش های خاص خودش را خواهد داشت. دیگر اینکه هر نسلی از مسکن دولتی تعریف خاص خود را دارد. مثلا هم نسل های من تعریفشان از مسکن دولتی مجتمع های آپارتمانی انبوه برای رفع نیاز بی مسکن ها را در نظر دارند و نسل جدید امروزی فکر می کنند که دولت با همکاری و شراکت پیمانکاران دست به ساختن ویلاها برای نیازمندان  خواهد زد. در حالی که مسئولیت دولت ساختن ویلا نیست. دوم اینکه بانک ها، صاحب هزاران خانه مسکونی خالی هستند که از راه اجرای طلب وام از کسانی که می خواستند صاحب خانه شوند و زیر بار قرض رفته و نتوانسته اند وام شان را پرداخت کنند تصاحب کرده اند. چه خوب که پدر مادرهای ما توانسته اند با کار کردنشان صاحب مسکن شوند و دیگر این امکان نیز برای ماها وجود ندارد و ماها با کار کردن نخواهیم توانست صاحب خانه بشویم فقط کسانی خواهند توانست که واقعا درآمد بالایی داشته باشند. ما طرحی را به مجلس پیشنهاد کرده ایم و در سایت حزب ما نیز موجود میباشد. شما خانه ای دارید برای زندگی و حتی در جای دیگر باغچه ای نیز برای استفاده ی شخصی تان، خوب اینها حق و دارایی شخصی شما است ولی از خانه و ملک سوم و چهارم به بعد حداقل مالیات باید پرداخت کرد و درآمد حاصل از این مالیات را می توانیم کمک هزینه ی اجاره کننده گان بکنیم و به فکر کسانی که مسکنی ندارند باشیم. کجای گفتن این حرف ها بد است؟ کجای این حرف ها با یک زندگی انسانی مغایرت دارد؟    

اُغوزحان: یعنی میگویید که اگر این رانت ها نباشد برای همه در این کشور مسکن کافی وجود دارد؟

باریش: البته، و دیگر اینکه در این نظام برای چه کسانی در ترکیه مسکن به فور است؟ مثلا یک ثروتمند ایرانی در ترکیه ۳۵۰ آپارتمان خریده است خبرش را همه مان شنیده ایم. چون ارزش پول ترکیه اینقدر کم شده است که صاحبان یورو و دلار می توانند خانه هایی را که شما در رویاهایتان نیز نمی توانید ببینید، براحتی در اینجا بخرند. حزب عدالت و توسعه مقدار متراژ خرید زمین توسط خارجیان را حتی به سی هزار هکتار رساندند و به این نیز قناعت نکرده و قانونی وضع کردند که این اشخاص می توانند یک دهم زمین های ناحیه ای را خریداری بکنند. الان با این وضع شما بگویید آیا این سوسیالیست ها هستند که خانه ها را مصادره می کنند؟ بگویم که این سرمایه داری است که زندگی شما را در گرو خودش در آورده است؟

دست زدن های ممتد خیلی از جوانان.

پسری میگوید: دانشجوی علوم سیاسی هستم، شما در برنامه ای گفته اید که دولت فعلی تشکیل یافته از ائتلاف حزب عدالت و توسعه و حزب حرکت ملی، دولتی سرمایه داری و دشمن کارگران است و ائتلاف دیگری که به نام میز شش نفره معروف شده است را هم احزاب جدا شده از دو حزب نامبرده معرفی کرده و گفته اید که این ائتلاف نیز ائتلاف سرمایه داری است و اگر این ائتلاف دولت آینده را تشکیل دهد حزب کارگر سعی خواهد کرد که حزب اصلی مخالف شود.

باریش: اول بگویم که چرا دولت حزب عدالت و توسعه دولت سرمایه داری است. مثلا: وقتی این دولت سر کار آمد شرکت های (سرمایه داری) سی و سه در صد مالیات پرداخت می کردند و دولت جدید آن مالیات را به بیست درصد تقلیل داد و مالیات کارگران را از نوزده در صد به بیست و شش درصد افزایش داد. این حزب فقط دولت سرمایه داری نیست بلکه دولت صاحب کاران است. دولتی است که ساخته شده تا کارگران را له کند. این را من نمی گویم ارقام بیان می کنند.

بلی اولین هدف ما شکست حزب عدالت و توسعه است و تا موقعی که این دولت سر کار است ما به یک راه حل واقعی برای خیلی از مشکلات قابل حل، دسترسی نخواهیم داشت.

ما می گوییم که با رفتن این دولت سرمایه داری و با آمدن دولت دیگر سرمایه داری ما به نتیجه دلخواه نخواهیم رسید و منظور ما از حزب اصلی مخالف به معنی کمییت و تعداد آرا نبوده، بلکه به معنی کیفیت و خواسته های اصلی اجتماعی آن است. مثلا ما فعلا در مجلس، چهار نماینده بیشتر نیستیم اما مخالفتی که ما چهار نفر در مجلس انجام میدهیم خیلی وسیع تر از احزاب بزرگ مخالف دولت است. سخن من این است که باید مخالفت طوری باشد که دیگر هیچ حزبی وقتی به اقتدار می رسد سیستمی را به وجود نیاورد که خود را حاکم بی پاسخ تلقی بکند.

سوال: آیا می توانید سازمان هایی مثل ” جبهه ی انقلابی رهایی خلق” را تروریست اعلام کنید؟ [تشویق و دست زدن های بسیاری از حضار]

خنده ی باریش: اولا می خواهم این را همه ی شما بدانید: آنچه را که من درست می دانم و عقل من آن را قبول کرده است و باور من است، من آنرا بیان می کنم. و به این که آیا این فکر من در نزد همه درست است یا غلط، و اینکه تمامی مردم من را دوست بدارند یا نه برای من زیاد، البته که اگر از این مکان امشب اکثریتِ مردم با دوستی و صمیمیت از من جدا شوند خیلی خوشحال میشوم و باور کنید هدف اصلی زندگی من دوست داشته شدنم از طرف انسان ها نیست بلکه به راحتی [صمیمانه] روی  یک موضوعی صحبت و [بیان افکار] با آنها است.

در ترکیه جواب دادن به این سوال که آیا فلان سازمان را یک گروه تروریستی می دانید یا نه؟ جوابش نتیجه خونینی را با خود دارد. بعنوان مثال “طاهر ایلچی” در برنامه ای از “احمد حاکان” به این سوال که آیا فلان گروه را تروریستی می شناسید؟ جواب خیر داد و چند روز بعد کشته شد. این را به عنوان یک یادآوری داشته باشیم. در ترکیه خیلی گروه های تروریست وجود دارند. آیا این ها به عملیات ترور دست می زنند؟ بلی میزنند. آیا همه مان این عملیات را محکوم می کنیم؟ بلی همه مان محکوم می کنیم. من چهل و دو سالم است و چهار سال و نیم است که از یک حزب سیاسی بعنوان نماینده ی مردم فعالیت سیاسی می کنم و از سال ۲۰۱۰ در تویتر فعال هستم. در هر موضوعی که خیلی کنجکاوی مردم را بر می انگیزد، خیلی سریع مردم می خواهند بدانند که باریش آتای در این مورد چی نوشته است. چونکه در ترکیه هر اتفاقی که می افتد به سرعت گیر میدهند که چرا تو این اتفاق را محکوم نکردی، چرا تائید نکردی، چرا نظر ندادی و غیره… بلی دوستان بیایید از صبح تا شب ما این گروه های ترور را باهم محکوم کنیم، همه ی ترکیه همه ی آنها را محکوم بکنند، آیا این مشکل [در جامعه] حل می شود؟ فردا که ما از خواب بر می خیزیم آیا این مشکل برطرف شده است؟ پس باید ما راه حل برطرف کردن این مشکل را پیدا کنیم و روی آن صحبت و گفتگو کنیم. [اعتراض بعضی از حضار]

من هیچ حرفی خارج از این گفته و نظرم ندارم. در اصل شما با پرسیدن این سوال برای خود سوال یک وجهه ی مقدسی نیز به آن می دهید. من مثل بعضی ها سیاستمدار حرفه ای نیستم و شاید نیز نتوانم به هر سوالی جواب حق به جانبی بدهم. من نیز مثل تو یک هموطن این کشور هستم و هیچوقت افکارم را خیلی خیلی مهم و با اهمییت تلقی نکرده و نمی کنم. فقط بگویم که جواب سوال تو آری یا خیر نیست. یعنی نمی تواند باشد و برای راه حل این مشکل فایده ای نیز ندارد. باور و اعتقاد صادقانه ی من چنین است. کم و بیش در اینجا سیصد نفر حضور دارند و حتما نیز در خیلی از نظرات اختلافات زیادی داریم و شاید در حداقل ها نکات مشترک برای آینده داشته باشیم. قصد من نیز آن نیست که از طرف شما دوست داشته شوم و تا آنجایی که میدانم و از فورمولات تقاضای حضور در اینجا فهمیدم که نود و نه درصد شما مخالف من هستید و دراصل نیز به این خاطر به اینجا آمدید. اما جواب من همین است.

جوانی میگوید: تنها محکوم کردن این گروه های تروریست کافی نیست و ما باید ریشه آنها را خشک کنیم و این یعنی بمباران کردن آن ها و دولت مان این را انجام میدهد. [دست زدنهای بخشی از حضار]

اُغوزحان: من بعنوان کسی که خود شاهد این بمباران ها بوده ام می گویم، با بمباران می توان منطقه ای را با خاک یکسان کرد ولی [ارتباط این گروه ها] را باید با خلق قطع کرد. یک میوه فروش نیز می تواند بدون سلاح به این گروه ها یاری برساند. تا موقعی که این ها را از خلق جدا نکرده اند با بمباران نمی توان آن ها را از بین برد و به این خاطر نیز تاکنون از بین نرفته اند. [دست زدن های بخشی از حضار] من در اینجا نمی خواهم که نظر خودم را وارد برنامه بکنم ولی بگویم که باریش خیلی صمیمی و صادقانه گفت که: “من انتظار ندارم که همه طرفدار و دوستدار من باشند.” در این وسط باریش نظری دارد که حداقل باید آنرا فهمید.

اُغوزحان رو به باریش کرده و میگوید: شما واقعا طرفداران و دوستداران خیلی زیادی دارید و برایتان مخصوصا هم نوشتم که ما خیلی پیام از جوانان دریافت می کنیم که می نویسند باریش آتای را مهمان برنامه خود کرده و حتما از او دعوت کنید. به نظر من کسانی که شما را دوست دارند و به افکار شما ارزش می دهند، بعضا قبل از اینکه زیاد روی نظری از شما فکر کنند شاید در سرآغاز راهکارهای خودشان قرار دهند. همه دوستداران شما که سی-چهل ساله نیستند خیلی از آن ها هستند که جوانان پانزده-شانزده ساله هستند و وقتی شما این را بگویید که بلی این یک گروه تروریستی است، آن جوانان نیز می فهمند که اینها نیز گروه ترور هستند گفتن این حرف از طرف شما خیلی کمک کننده است.  

باریش: من ترا درک میکنم. [رو به جوانی که نظرش را بیان کرده] یک چیزی را اصلاح کنم. من نمی گویم دوست داشتن انسان ها برای من اهمییتی ندارد اما من کسی نیستم که فقط بخاطر اینکه انسان ها مرا دوست داشته باشند  تقلا کنم و افکار خود را نادیده بگیرم و یا از آنچه که آن را درست میدانم دفاع نکنم. در این مورد نیز می توانم اشتباه کرده باشم و کسی نیستم که برای اصلاح اشتباه خود بحث و گفتگو نکنم و قانع نشوم و خطای خود را درست نکنم. شما گفتید که “از این به بعد خواهیم زد [بمباران خواهیم کرد]” در اصل زمان درازی است که آن ها را می زنیم. من از آن بحث نمی کنم ولی نتیجه بدست آمده چی بوده است؟ گروه تروریستی در سال ۱۹۷۹ تشکیل شد و در سال ۸۴ اولین حمله ی خود را شروع کرد از آن سال ها به این طرف دولت های زیادی را دیده ام و مقابله آن ها با گروه های ترور را و تا امروز نیز این مقابله تمام نشده است. سوال من از شما این است نتیجه بدست آمده چی شده است؟ چه مشکلی حل شده است؟ من فقط و به زبان ساده این را می پرسم.

شخص سوال کننده: قبلا آن ها را در داخل ترکیه می زدیم الان در آن طرف مرز، مثلا در خاک سوریه نیز می زنیم.

باریش: ببینید درد من مثل بعضی از سیاستمداران این نیست که حرفم را بپیچانم تا موضوع صحبت از راه خود خارج شود و شما هم هیچ جوابی از من نگیرید. حقیقتا باور من بر این است که نتیجه ی بدست آمده برای این جامعه چی هست؟

ببینید ما که همدیگر را بصورت شخصی نمی شناسیم. فعالین سیاسی را از فعالیتشان و مثلا من را نیز از شبکه های اجتماعی و تلویزیون می شناسید و در مورد من در درون افکارتان یک شناختی را بار آورده اید. سال هاست که من را این گونه معرفی می کنند: طرفدار کردهاست، هوادار گروهای تروریست است، ناراحت کشته شدگان ترکیه نیست، دشمن سربازان ترک است، دشمن پلیس هاست… من همه اینها را می دانم. دوستان، این ها حرف امروز نیست چونکه به من از چهارده – پانزده سالگی ام ترویست گفته میشود. شما فکر میکنید که من بار اول است که با این سوال مواجه می شوم؟ خیر اینطور نیست. من می گویم که راه حل این مسئله باید هم سیاسی و هم اجتماعی باشد. حزب عدالت و توسعه بیست سال است که دولت را اداره می کند اگر صادقانه می خواست قدمی بردارد راه حلی در این خصوص ارایه می کرد. روش دولت صحیح نبوده است. این گروه ها که فقط خاص ترکیه نیستند. در دنیا خیلی از این راه حل های درست انجام گرفته است. در ایرلند، کلمبیا و اسپانیا. چطور است که آن ها راه حل های خود را پیدا کرده اند؟ کاش دولت صادق و شفاف بود و کسی اصلا کشته نمی شد از این بهتر چی می توانست باشد که کسی کشته نشود؟ من طرفدار آن ها نیستم فقط در مورد راه حل درست و نتیجه ی آن صحبت می کنم ولی موضوع این است که شما می خواهید، البته من در مورد شما پیش قضاوت نمی کنم ولی حتما در این سالن هستند خیل ها که دوست دارند من را طرفدار آن ها [آن گروه ها] بکنند.

 خانمی می پرسد: در کشورمان خیلی احزاب و گروه های چپ وجود دارد. چرا شماها نمیتوانید زیر یک سقف جمع شده و افکار خود و صدایتان را خیلی رساتر به مردم برسانید؟ زمانی که در بین خودتان نمی توانید به یکپارچگی برسید چطور می خواهید برای یکپارچگی کشور و  خدمت به مردم برنامه ریزی کنید؟ [ دست زدن های بخشی از حضار]

باریش: خیلی زیبا، چرا چپ ترکیه به یکپارچگی نمی رسد؟ سوالی است که هشت میلیارد بار تا حال پرسیده شده است. از نظر من سوال درستی است. دوستان چه از نظر تئوریکی و چه از نظر عملی امکان چنین چیزی وجود ندارد و این موضوع فقط خاص ترکیه هم نیست. در هر صورت ما به ماتریالیسم دیالکتیک و آنالیز و سنتز و غیره باور داریم و روی این باور دنیا را تحلیل می کنیم. البته که در راه رسیدن به سوسیالیسم، احزاب، سازمان ها، فراکسیون ها نظرات متفاوتی را برای این مسیر تعریف می کنند. حتی در انقلاب اکتبر که یکی از مهمترین انقلابات بود فراکسیون های متفاوتی نیز وجود داشتند. بلشویک ها و منشویک ها، آنارشیست ها و غیره که در جریان انقلاب و بعد از انقلاب بعضی از اینها یا تصفیه شدند یا افکار حزب کمونیست را قبول کردند و غیره…

در زمان قبل از انقلاب و یا در دوران وقوع انقلاب وجود افکار متفاوت کاملا یک امر معمول و عادی است . باید بگویم اینکه ما اگر نتوانیم همدیگر را قانع کنیم و یا اگر نتوانستیم قانع کنیم، چه جور خواهیم توانست ترکیه را اداره کنیم، چنین اتمسفری هم در بین چپ وجود ندارد.

قوی ترین دوران جنبش چپ ترکیه بین سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۸ است جنبش سوسیالیستی یک مبارزه جدی را در ترکیه شروع کرده بود که خیلی از انواع و اقسام احزاب و سازمان ها را در بر می گرفت و متاسفانه در بین خودشان نیز به مجادله و مقابله دست زدند و با کودتای نظامی ۱۹۸۰ تمامی چنبش چپ ترکیه برچیده شد و دوباره از سال ۱۹۹۰ شروع به فعالیت کرد. تفاوت جنبش چپ فعلی ترکیه با جنبش چپ دوره ۱۹۷۰ در این است که از دعواهای بین تشکل های چپ آن دوره، تفاهم را درس گرفته ایم و این را شاخصه ی جنبش چپ امروزی قرار داده ایم.  دیگر دعوایی در بین احزاب سوسیالیستی ترکیه وجود ندارد و اساس تشکل ها بر روی همکاری و همفکری بیشتر گذاشته شده  است. در نتیجه این نشان گر آن است که تشکل های سوسیالیستی و حتی رادیکال دمکرات می توانند در مبارزه برای ترکیه در کنار هم قرار گرفته و قدمهای مشترکی بردارند.

سوال دومِ همان شخص: در دوره ای هستیم که دشمنی زیادی با هنر و هنرمند میشود، ۵۰۸ تئاتر تعطیل شده است. قدیمی ترین سینما تعطیل شده و فیلمی که ۹ جایزه دریافت کرده بود بخاطر احتمال همجنسگراییِ دو کاراکترِسناریوِ فیلم جایزه هایش و مبلغ جایزه با بهره اش پس گرفته میشود و همین طور خیلی فیلم های دیگر که ممنوع شدند و ناحقی هایی که به هنر و هنرمند پیوسته اتفاق می افتد. در رابطه با این رویدادها نظر شما را بعنوان یک هنرپیشه سینما و تئاتر و همینطور موضع حزبتان را در این مورد می خواستم بدانم. اگر دوباره انتخاب شوید در این خصوص حزبتان چه کارهایی را میتواند انجام بدهد؟

باریش: بخاطر این موضوع احتیاجی نیست که من دوباره به نماینده گی مجلس انتخاب شوم. چهار سال و نیم قبل که من اصلا نماینده ی مجلس نبودم. از سال ۲۰۱۰ به اینطرف به سرعت جامعه مان سیاسی شده و هم اینطور نیز به طرف قطب بندی سیاسی سوق داده شده است. از سال ۲۰۱۳ دیگر برای بازی در تلویزیون دعوت نشده ام. سال ۲۰۱۶ تئاتری را که بازی می کردم بعد از اجرای دو دوره ی آن، در همه جای ترکیه ممنوع شد. ورود من به آنکارا ممنوع شده است. حتما می پرسید که چطور ممنوع شده است؟ یعنی ورود من به خاطر کارهای هنری، نمایشگاهی و فیلم و تئاتر و سخنرانی به آنکارا ممنوع است. بخاطر نمایشنامه ی “بسادگی دیکتاتور” حکم دادگاه بر این است. این موضوعی نیست که جای تعجب را برانگیزد چونکه قبل از من خیلی از هنرمندان نیز شامل این ممنوعیت شده اند و هنوز نیز ادامه دارد. دولتمردان حزب عدالت و توسعه بیان می کنند که هنوز به هژمونی هنر در ترکیه حاکم نشده اند. مبنای دولت بر این است که باید فیلم هایی ساخته شود که با فرهنگ خانواده های ترکیه همخوانی دارد.

ادامه دارد…

https://akhbar-rooz.com/?p=196296 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x