چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

طرح چند فرضیه در ارتباط با حمله شیمیایی به مدارس دخترانه در ایران – ر. نامی

نهایت ساده لوحی است اگر بپذیریم چندین نهاد امنیتی ریز ودرشت جمهوری اسلامی که تا کنون  توانایی خود را برای شناسایی وتعقیب معترضین ومنتقدین در زمانهای بسیار کوتاه به اثبات رسانده اند از شناسایی آمران وعاملان حملات شیمیایی به مدارس که بیش از سه ماه است ادامه دارد ناتوان باشند.وازسوی دیگر  جای پرسش است که چرا مقامات مسیول ابتدا وقوع حملات رامنکر شدند وزمانی هم که به دلیل گسترده شدن انها ،مجبور به تایید شدند با تناقض گویی های بسیار، با ان روبرو شده اند وتا کنون هم هیچگونه گزارش یا خبر رسمی به اطلاع مردم نرسیده است.در حالیکه تجربه بیش از چهار دهه عمر جمهوری اسلامی نشان داده است این نظام  در ارتباط با بزرگنمایی هر گونه اقدام علیه اقتدار خود ید طولایی دارد اما شاهد هستیم که در این رابطه سکوت ووقت کشی پیشه کرده است
ایا از همین دو گزاره ساده نمی توان نتیجه گرفت که ارکان اصلی یا همان هسته سخت قدرت ویا جناح هایی بسیار با نفوذ ونیرومند در پیرامون قدرت ،بر حملات شیمیایی اشراف دارد وانرا برنامه ریزی وهدایت میکند.که درصورت پذیرش این نظر با این پرسش مواجه می شویم که چرا باید کانون های اصلی قدرت در ایران خصوصا  درشرایط کنونی چنین برنامه ای را در دستور کار خود قرار دهند؟
در پاسخ به این سیوال فرضیه های مختلفی مطرح شده است که به ترتیب ذیل قابل ارایه هستند
۱_انتقام گیری از نوجوانان دختر به دلیل نقش انها در قیام زن، زندگی، ازادی،
در  شرایطی که جمهوری اسلامی با عقب نشینی از اعدامها وازادی تعداد قابل توجهی از  زندانیان قصد ارام کردن فضای جامعه را داشته وتمام تلاش های دولت معطوف به عادی جلوه دادن شرایط بوده است چرا باید با حمله شیمیایی به مدارس که افکار عمومی انرا اقدامی بسیار شنیع وغیر قابل بخشش ارزیابی می کند فضای جامعه را به شدت ملتهب وبی ابرویی بیشتر در سطح جهان  را برای خود رقم بزنند.از سوی دیگر  ترکیب سنی جوانان مشارکت کننده در خیزش های خیابانی نشان میدهد
که اولا  قریب به اتفاق این جوانان دبیرستانی بوده اند ومشارکت دانش اموزان ابتدایی وراهنمایی اگر هم بوده باشد بسیار نادر ویا بر حسب اتفاق بوده است که البته ترکیب سنی بازداشت شدگان وشهدای قیام نیز این نکته را تایید می کند.که به این ترتیب حمله به پایین ترین سطوح تحصیلی فاقد توجیه است .واز سوی دیگر چرا باید به استثنای یکی دو موردفقط دختران اماج این حملات باشند در حالیکه نقش جوانان پسر در قیام اگر بیشتر از دختران نبوده باشد کمتر از انها نبوده است .
ومطلب مهم دیگر توجه به این نکته است که نظام هایی که هنوز قدرت سرکوب سازمان یافته دارند انتقام هایشان کاملا هدفمند است واز انتقام گیری های کور وفله ای اجتناب می کنند وفقط در استانه سرنگونی و در هنگامه پاره شدن شیرازه های ماشین سرکوب است که ممکن است به عنوان اخرین تیر ترکش دست به انتقام جویی های جمعی بزنند مشابه اقداماتی که بشار اسد  در سوریه انجام داد که پر واضح است چنبن اقدامی برای یک نظام سیاسی یک عمل انتحاری تلقی می شود.وچون به باور تمامی صاحبنطر های واقع بین ،سقوط  جمهوری اسلامی بدون فروپاشی درونی وخصوصا ماشین سر کوب ان محقق نمی شود و تا این لحظه نطام وارد این فاز نشده است بسیار غیر محتمل است که سرکوب های جمعی ، ان هم در میان کودکان را
با هدف انتقام در دستور کار قرار دهد.وبا این اقدام به تهییج هر چه بیشتر افکار عمومی علیه خود دامن بزند. به این ترتبب با درصد بالایی از قطعیت می توان این فرضیه را رد کرد
۲_ابجاد فضای عدم امنیت در جامعه به منظور  هراس افکنی والقای این موضوع که با تضعیف حاکمیت هیچکس حتی کودکان احساس امنیت نخواهند داشت واز این طریق پیامی به کل جامعه بدهند که بدون اقتدارما، عزیز ترین کسان شما در معرض تهدید خواهند بود پس برای حفظ جان وامنیت خود وخانواده تان از هرگونه اقدامی که  اقتدار وقدرت سخت حاکمیت را زیر سوال ببرد اجتناب کنید که در غیر اینصورت باید منتظر عواقب ان از جمله تهدید سلامتی وارامش فرزندانتان باشید.
ترفندایجاد نا امنی وبحران های ساختگی به عنوان توجیهی برای کودتاهای نطامی دارای پیشینه ای طولانی در تاریخ است .به طوریکه به جرات می توان گفت در تمامی کودتا های نظامی ،عوامل کودتا ابتدا از طریق باند های تبهکار یا  نژاد پرستان و عناصر وگروه های ارتجاعی وسرمایه داران خود فروخته ویا لمپن ها و…..از طریق ترور،ادم ربایی،ناپدبد سازی قهری و اخلال در نطام اقتصادی سعی در ناتوان جلوه دادن نظام موجود و ترساندن مردم می کرده اند تا باشعار نجات کشورو تثبیت امنیت، مردم مستاصل را با خود همراه یا حد اقل وادار به سکوت وبیطرفی نمایند .واز این طریق به عنوان ناجی، قدرت را به دست گیرند
اما اینکه نظامی علیه  خود بحران افرینی کند .وبا تدوام این بحران بی کفایتی وناتوانی خود  را در کنترل سریع ومواجهه ضعیف با ان را به اثبات برساند تا در زمانی مناسب وارد شود وبحرانی را که خود ساخته است از عرصه جامعه حذف کند واز این طریق برای خود کسب مشروعیت نماید .منطقا پدیده ای غیر قابل قبول است. زیرا یک نظام که خود با بحران مشروعیت روبرو است.واعتماد مردم تقرببا بطور کامل از ان سلب شده است.نمی تواند این بازی را به اسانی به مردم بفروشد وعمق بد بینی مردم‌چنان است که به سرعت دستش را می خوانند بطوریکه حاکمیت مجالی برای خودنمایی اقتدار  خود نخواهد داشت.وچون چنین ترفندی به رسوایی بیشتر رژیم خواهد انجامید به ضد خود بدل خواهد شد.
لذا این فرضیه نیز از استحکام نظری و عملی کافی بر خوردار نیست ونمی توان به اسانی انرا پذیرفت.
۳_فرضیه سوم توجیه خودرا از افکار واندیشه های ارتجاعی نظام در ارتباط با زنان می گیرد.مطابق این فرضیه کلیت حاکمیت یا بخشی از ان ویا گروه های فشار پیرامونی نظام که تحصیل زنان با اموزه های انها ناسازگار است با حمله شیمیایی به مدارس دخترانه سعی در ایجاد ممانعت در مسیر دانش اندوزی وبه خانه راندن  انها داشته اند .
نگاهی به سیاست های جمهوری اسلامی مرتبط با تحصیل زنان از ابتدای انقلاب نشان میدهد که در هیچ‌مقطعی از این دوران حتی زمانی که قشری تربن دولتها بر سر کار بوده اند .ممانعت یا مخالفت با تحصیل زنان سیاست رسمی نظام نبوده وپسران ودختران متناسب با امکانات از شرایط برابر برای تحصیل بر خوردار بوده اند.هر چند که به دلایل اقتصادی یا فرهنگی ترک تحصیل دختران خصوصا در مقاطع پایین و در برخی مناطق بیشتر از پسران بوده است .اما افزونی تعداد شرکت کنندگان دختر در کنکور وهمچنین افزونی تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر نشان می دهد که جمهوری اسلامی کم وبیش کارنامه ای نسبتا موفق در این زمینه داشته است .
بنا بر این بسیار بعید می نماید که سیستم‌ تصمیم گیری نظام در حوزه اموزش، به یکباره وبدون جابجایی های تعیین کننده در ارکان قدرت، مشی خود را در قبال تحصیل دختران تغییر داده باشد.بنا بر ابن  حمله سارمان یافته به مدارس دخترانه از جانب ارکان اصلی قدرت به منظور ممانعت انها از تحصیل را نمی توان به عنوان فرضیه ای قابل اثبات پذیرفت .
بارد این فرضیه، بااین تناقض مواجه خواهیم شد که چگونه می توان از یکسو بر ارکان اصلی قدرت به عنوان سازمانده حملات تاکید کرد اما هیچیک از فرضیه های مطرح شده را هم محتمل ندانست. که با طرح فرضیه ای دیگر می توان سعی در پاسخ داشت
این فرضیه از نظر اهداف شباهت هایی با قتل های زنجیره ای سال ۱۳۷۷ دارد که در جریان ان تعدادی از منتقدین وفعالان سیاسی توسط عواملی در وزارت اطلاعات که خود سر نامیده شدند به قتل رسیدند.
که به منظور جمع کردن فاجعه، سعید امامی به عنوان کارگزار اصلی در زندان به قتل رسید.وکیل شاکیان راهی زندان شد وگویا چند نفری هم به زندان محکوم شدند.
اما افشاگری هایی که بعد ها صورت گرفت نشان داد که قتل ها نتیجه یک فتوی بوده ووزیر اطلاعات وقت هم از ان اطلاع داشته وقاتلان از قتل های انجام شده بعنوان یک ماموریت اداری یاد کرده اند.که ضمن حذف به قول خودشان، دشمنان  نظام ،تضعیف و ایجاد بد بینی نسبت به دولت خاتمی هم در زمره اهدافشان بوده است واما در توضیح تشابه این واقعه تلخ با حملات شیمیایی اخیر باید گفت که منشا هر دو ، حاکمیت در کلیت ان است  با این تفاوت که در قتل های زنجیره ای، جناحی خاص از قدرت دخیل بود اما در حمله به مدارس، هم رکن اصلی قدرت وهم جناح یا جناحهایی در پیرامون قدرت در مظان اتهام هستند. در قتل های زنجیره ای هدف  ,حذف مخالفین دگر اندیش وتصعیف یک دولت مستقر بوده  اما در وقایع اخیر هدف از ایجاد نا امنی عمدی در جامعه،یا حذف جناح و گروه هایی در درون حاکمیت  توسط رکن اصلی قدرت ویا قدرت نمایی جناح  ها یی از حاکمیت  به منطور امتیاز گیری از هسته مرکزی قدرت است
حذف عوامل ،عناصر یا جناح هایی از پیرامون قدرت، می تواند دارای ارتباط مستقیم با موضوع جانشینی واحتمالا یک بازنگری صوری وسطحی در شیوه حکمرانی باشد
این فرضیه بر این نظر استوار است که قیام‌ ژینا هسته اصلی قدرت را به این نتیجه رسانده است که شاید تن دادن به برخی رفورم های صوری بتواند نظام را نجات دهد و نیزشرایط لازم برای تحقق بدون چالش جانشینی را فراهم نماید .
اما جریان هایی در درون حاکمیت با قدرت بالا وجود دارند که خواهان تشدید بر خورد ها با مردم بوده وحاضر به کمترین عقب نشینی در زمینه ازادی های بسیار ابتدایی فردی از قبیل حجاب ومسایلی از این قبیل هم نیستند
بطوریکه بار ها از زبان مقاماتی در دولت شنیده ایم که گفته اند خوب بود اگر برخی ازشخصیت های غیر مسیول سکوت می کردند .ویا تنها چند روز پس از سخنرانی خامنه ای که مماشات با شل حجاب ها وکم حجابها را توصیه می کند ستاد امر به معروف برای انها خط ونشان های جدید می کشد.
طبق این نظریه  به نظر می رسد که هسته سخت قدرت برای پیشبرد برنامه هایش مجبور به یک خانه تکانی درونی است وحملات شیمیایی را باید سناریویی در راستای این خانه تکانی ارزیابی کرد.
به ای ترتیب که سیستم‌های امنیتی ودر راس انها وزارت اطلاعات با سازماندهی افراد تند رو که بتوان انها را بعد ها به جریان های مزاحم داخل حاکمیت منتسب کرد حمله به مدارس دخترانه را کلید زده وانها را تحت حمایت های حفاظتی ولجستیکی خود قرار داده است تا در زمان موعود با دستگیری ومحاکمه انها وبا استفاده از اعتراف های اجباری ضمن ختم غایله ،به سراغ شخصیت های با نفوذ مورد نظر خودبرود  واز طریق ترساندن وحتی محاکمه برخی از انها به عنوان امران حمله به مدارس، راه را برای سیاست گذاری های طراحی شده  خودهموار نماید.
ضمنا نباید از نظر دور داشت که هسته اصلی قدرت با تحریک وسپس انهدام عوامل افراطی امیدوار است که نظر مثبت مردم ناراضی نسبت به چنین سرکوبی را جلب نماید و از این رهگذر ژست پلیس خوب را به خود بگیرد.
اما اگر جناح یا باندی خاص از قدرت دست اندر کار وقایع باشد یقینا وابسته به جریان های فکری تند روی هستند که قصد به رخ کشیدن قدرت خود را داشته وخواهان کسب قدرت بیشتر برای رویارویی با اعتراضات مردمی هستند .
این جریان های افراطی احتمالا هم از سوی جامعه اعتراضی وهم از جانب قدرت مرکزی متمایل به نرمش احساس خطر کرده اند
اگر این فرضیات درست باشد باید منتظر یک درگیری تماشایی در  درون حاکمیت بود .که می تواند فرصت هایی تازه در مقابل قیام زن،زندگی ،ازادی قرار دهد.

۱۴۰۱/۱۲/۱۴

https://akhbar-rooz.com/?p=196405 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

فرضیه ها نسبتا منطقی بررسی شده اند و وزن درستی وخطای آنها هم بخوبی بحث شده اند ،در آخر به یک نتیجه گیری ممکن میرسد و آن “درگیری تماشایی در حاکمیت است” بسیار عالی.
این فرضیه را چگونه ارزیابی می‌کنید!
حاکمیت با شیمیایی زدن و ادعای تضمین امنیت شهروندان همانطوری که دیده می‌شود قصد نظامی کردن مناطق مهم کشور را در سر می‌پروراند، از اینطریق ضمینه خصوصی سازی باقیمانده ثروت ملی حتی مدارس کشور ” گزارشی از شیمیایی زدن به مدارس خصوصی ظاهرا نداریم” و بعدا شاید چاه های نفتی را، با توان نظامی به پیش ببرد.
در ضمن با عقب نشینی در خارج و بند وبسهایی با قدرت های خارجی ،موقعیت اقتصادی خود تا حدی بهبود دهد، توان سرکوب در داخل را افزایش دهد و انتقال جانشینی رهبری ” کی؟”را هم بثمر برساند!

جنبش فعلی هوشیارتر از آنست که با این و یا آن ترفند های سوخته شده از میدان خارج شود ، راه دشواری در پیش دارد ولی موفقیت را تجربه خواهد کرد. رمز جنبش همه گیری جنبش و ریزش حاکمیت است تا ترازوی توازن نیرو به نفع جنبش تغییر کند.

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x