حدود شش ماه از آغاز خیزش بزرگ زن، زندگی، آزادی میگذرد، و با گذشت زمان اینک به جنبشی پیگیر و پایدار تبدیل شده که مراحل مختلفی را طی نموده و با تغییر و تکمیل هشیارانه شعارهایش در تناسب با شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران دم به دم بر دانش، تجربه و اعتلای خود در برابر رژیم ارتجاع مذهبی تا به دندان مسلح افزوده است. ویژگی مبارزه مستقیم در میدان نبرد آن است که طرفین درگیر به طوری جدی و پر مخاطره از هم میآموزند و ضمن کسب شناخت از نقاط ضعف خود یکی برای حفظ موقعیت و دیگری برای پیروزی به اشکال گوناگونی از مبارزه چه به لحاظ تاکتیکی و چه به لحاظ سیاسی دست مییازند.
تاثیر مبارزات پیگیر نسل جوان ایران که با قتل ناجوانمردانه و معصومانه مهسا سر باز کرد به خرمن نارضایتی و نفرت مردم از ستم و تبعیض بویژه علیه زنان ایران که پس از اعتراضات رادیکال دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ «زیر پوست شهر» یا «آتش زیر خاکستر» نامیده میشد آتش افکند و در تداوم حرکت خود روزنه امیدی را گشود تا نقطه عطف دیگری را این بار نه تنها با طرح رادیکال خواستههای مدنی و مطالباتی بلکه در تعیین تکلیف نهایی و بیپرده با رژیم اسلامی و پایان دادن به حیات سیاسی آن برجسته نماید. از این دیدگاه جامعه ایران وارد فاز کامل مبارزه سیاسی شد که در سطحی وسیعی از همدلی و همصدایی مردم چه در داخل و جه در خارج همراه گردید و رژیم اسلامی را بیاعتبار و بیآینده ساخت. موضوع انسداد و فروپاشی رژیم و انتقاداتی که امروز حتی از جانب بخشی از پایوران رژیم در مجلس، در کابینه، در مراکز پژوهشی و اقتصادی صورت میگیرد نشان نفوذ و گسترش این جنبش اجتماعی تحول خواه در همه سطوح تصمیمگیری به وسعت ایران است. روند کنونی تا به حال خود را در متهم کردن حکومت به فساد علنی، عدم پاسخگویی به انتقادات و صدای مردم، ضعفهای مزمن مدیریتی و اختلاسها، گسترش فقر و پا فشاری برترویج فرهنگی-ایدئولوژیک نماد برباد رفتهای چون حجاب اجباری، دخالت در تعیین شیوه زندگی و اندیشه دانشجویان و دانش آموزان با نمایش مسخره سرود «سلام فرمانده» که به طنزی سراسری تبدیل گردید به ظهور رسانده است.
روزنه امیدی که خیزش زن زندگی، آزادی بخاطر ایدهها و شعارهای ساختار شکنانه آن گشود سریعا به یک جنبش مداوم و انقلابی در راستای سرنگونی و برچیدن بنای ستم و دیکتاتوری مبدل شد، به طوری که نه راهی برای بازگشت حاکمیت به گذشته و نه راهی برای مردم در تن دادن به شیوه زندگی گذشته باقی مانده است. این جنبش نوین انقلابی که هنوز راه میپیماید با ایجاد چشم اندازی وسیع، امکانپذیری تغییرات زیر بنایی در جامعه را در همه سلولهای زنده آن رسوخ داد و تکانههای شدید غیر قابل انتظار و شگفت انگیزی را در کشور، منطقه و سطح جهانی زیر پای همه خواب زدگان موجب شد و آنان را به واکنش وادار نمود. رسانهها، دولتها، کابینهها و پارلمانهای کشورهای مختلف غربی تلاش کردند تا به فراخور دوری و نزدیکیشان به رژیم و اعلام انتقادات و نارضایتیشان به عملکرد سیاسی، نظامی، تروریستی حکومت اسلامی و زیر پا گذاشتن معیارهای حقوق بشری و دموکراسی با حفظ منافع و روابط خود با حکومت به تفسیر، نقد و انتشار خبری شرایط کنونی ایران بپردازند.
غرض از این مقدمه ورود به تحلیل و تشخیص نقش گروههای ملقب به اپوزیسیون است که بنا به گفته خود آنها پس از سالها رکود و زیست خاموش مجددا خون تازهای به رگهایشان دویده و با ابراز شگفتی از امری غیر قابل پیشبینی به وجد آمده و امیدوار در صحنه سیاسی فعال شدهاند.
با توجه به آن که حل مشکلات اجتماعی پاسخ اجتماعی میطلبند، تشکیل هر گروه عمل اجتماعی و فراخوان دادن به دیگران بخودی خود نه تنها امر مذمومی نیست بلکه پسندیده است. اما در حوزه سیاسی ایجاد هر انجمن و گروهی صرفا گردهمایی ساده آحادی از دوستان و شخصیتها و افرادی متناظر یا نامتجانس که به هردلیلی روی صحنه قرار گرفته و با هیاهو خود را برای هدفی کوتاه یا بلند مدت به جلو میاندازند نیست. جامعه سیاسی چیزی متفاوت از انجمن صنفی، حرفهای یا محفلی دوستانه است و بر پایه نظری، پلاتفرمی و برنامهای منسجم و واحد فعالیت اجتماعی خود را معرفی و دنبال میکند. هیات ائتلافی ۸ نفره ترکیبی از افراد غیر سیاسی و ناشناخته و عناصر سیاسی شناخته شدهای همچون عبداله مهتدی و رضا پهلوی میباشد. به همین دلیل منشور اعلام شده آنها به نام «همبستگی و سازماندهی برای آزادی» مخرج مشترک یا جمع جبری نقطه نظراتی متناقض، ناموزون و غیر شفاف است که با تعاریف، هنجارها و معیارهای سیاسی رایج آشنایی و همخوانی ندارد. در تعریف سیاسی تشکلها و سازمانهای اجتماعی بر اساس نوع فعالیت آنها مفاهیم و اساسنامههای حزبی، گروهی، سازمانی، اتحاد عمل، یا جبهه واحدی، و با داشتن انسجام در توضیح نظریات، اهداف و برنامههای موقت یا طولانی مدت تفاوتهایی وجود دارند. منشور هیات ۸ نفره از این لحاظ مغشوش، متناقض، ناروشن و ابری است.
به علاوه این جریان و افراد متصل بدان پیش و پس از منشور برای مطرح ساختن خود دست به تلاشهای موفق و ناموفقی از جمله برگزاری یکسری آکسیونها در شهرها و کشورهای مختلف و تماسهای دیپلماتیک غیر رسمی در جهت شناسایی خویشتن و طرح و توضیح مسائل ایران مبتنی بر شیوه تفکر ایدئولوژیک لیبرالی آن در محافل بین المللی، پارلمانها و بعضا عناصر نامطلوب و مشکوک زدهاند.
در مورد آکسیون برلین با فراخوانی و رهبری حامد اسماعیلیون، آکسیون استراسبورگ فرانسه به صحنه گردانی خانم دریا صفایی و علیرضا آخوندی، و آکسیون بلژیک باز هم به سخنگویی دریا صفایی در مقابل پارلمان اروپا که ضمن گردآوری ایرانیان از همه کشورها به نیت حمایت از جنبش داخل و محکومیت رژیم (وارد کردن نام سپاه در لیست سامانهای تروریستی) مشاهده میکنیم که بواسطه نداشتنن تجربه سازماندهی و رهبری در سطوح وسیع و گرایشات سیاسی لیبرال دچار حاشیههای فراوان، نادرست، شرمآور و گاه مضحکی شدند. در این مورد باید یادآور گردید که به دلایل فوق این جریان دیگر نه اکنون و نه در آینده قادر به برگزاری آکسیونهای کثیر، یکپارچه و پوپولیستی نخواهد بود.
تماسها و ارتباطات با دول، پارلمانها و افراد سرشناس و معلوم الحال نیز که توسط خانم مسیح علینژاد با آقای مکرون و انری لوی (و البته دوستی با پمپئو)، خانم گلشیفته فراهانی مجددا با انری لوی دلال فاشیست فرانسوی برای اسرائیل، حضور آقای رضا پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی در نشست حاشیهای کنفرانس امنیتی مونیخ در غیاب نماینده رسمی ایران در این کنفرانس، و شرکت خانم مسیح علینژاد و نازنین بنیادی در مجمع سالانه داووس در سوئیس نه تنها رویدادهای اتفاقی نیستند بلکه تلاشهایی جهتدار برای منها کردن و دور زدن جنبش انقلابی و مردمی زن، زندگی، آزادی و اعتقاد و عملکرد از بالا و چشم داشتن به قدرتهای بیگانه در راستای کسب منافع شخصی و تمایلات طبقاتی آنها در چارچوب مناسبات حاکم جهانی است.
از طرفی باید بپرسیم و ببینیم که خانم نازنین بنیادی با چه پیشینه سیاسی و توصیه چه کسی وارد صحنه میشود یا خانم دریا صفایی از حزب دست راستی لیبرال و ناسیونالیستی N-VA عضو پارلمان بلژیک و همتای وی آقای علیرضا آخوندی نماینده پارلمان سوئد از حزب مرکز که مدافع بازار آزاد و مخالف تمرکز دولتی است چرا و چگونه فعال شده و به میدان میآیند؟ چه کسانی یا موسسات، بنیادها و بنگاههایی این افراد را انتخاب، متشکل و دعوت میکنند تا به عنوان یک تیم مرتبط و هماهنگ وارد معرکه و عمل شوند ؟؟!!!
آیا همه این دعوتها، حضور و مشارکتها خودبخودی صورت میگیرند یا به توصیه، مشورت، برنامهریزی و معرفی برخی نهادها و سازمانهای سیاسی به هدف معین؟
واقعیت آن است که در پشت هیات ۸ نفره و منشور «همبستگی و سازماندهی» و انجام مصاحبههای ویژه با عناصر آن اسپانسرها و پشتیبانانی به شرح ذیل یا بیشتر در کارند:
-نشست امنیتی هالیفاکس با حامد اسماعیلیون در کانادا و پس از آن شرکت در اجلاسی به اتفاق آقایان علی کریمی و رضا پهلوی برای نزدیکی و هماهنگیهای سیاسی.
-نشست جورج تاون در واشینگتن به ابتکار سازمان «آینده دموکراسی ایران) با عنوان زنان، صلح و امنیت.
-برگزاری اجلاس جورج تاون به کمک موسسه کارنگی آمریکا، که از طریق کریم سجاد پور، مجری و پژوهشگر این بنیاد صورت گرفت.
-اتحادیه ملی دموکراسی در ایران (NUFDI) سازمان سیاسی فرهنگی غیر انتفاعی و مستقل در ایالات متحده آمریکا.
علیرغم این که منشور «همبستگی و هماهنگی» هیات ۸ نفره با طرح مواضع عام سیاسی، ادعاها، اهداف و برنامههای حداقلی خود آشکارا گرایشات سیاسی، طبقاتی، و شیوه سازماندهی، مدیریت و رهبری خویش را همراه با تقاضای روشن و عملی در جذب حمایت و همکاری دول بیگانه نمایان ساخته و نسبت به شرایط و خواستههای مردم ایران وجدا از شیوه و ماهیت انقلابی آن مسیر دیگری را در پیش گرفته است باید از آن به دلیل حرکتی سازمان یافته که نقد و مبارزه با توهمات و عام گوییهایش را آسانتر میکند استقبال کرد. هر ائتلاف، اتحاد عمل یا جبهه متحد باید با اعلام برنامه، درکش از اهداف مبارزه، کاربست تواناییها و شیوههای عملکردش، و در عین حال منافع و گرایش سیاسی-طبقاتیاش را بروشنی نمایندگی کند.
برخلاف احزاب یا افرادی که بر اثر زخمهای مزمن و قدیمی یه جای برخورد سیاسی به برنامه و پلاتفرم مبارزاتی جریانات با نفرت و کینه توزی، به نفی و انکار آنها از طریق مجادلات پلیمکی و تحقیر آمیز پرداخته و با دیدی صرفا افشاگرانه و غیر تحلیلی در واقع مانع تشکل یابی افراد و جمعیتهای غیر خودی در راستای ایزوله کردن آنها میشوند، باید از تحزب گرایی و شفاف سازی گرایشات سیاسی نسبت به جنبش جاری ایران استقبال نموده، و با خودنمایی از طریق تخریب و نفی بیدلیل دیگران پرهیز کنند و در عوض همانند آنها با ایجاد تشکلهای سیاسی مشابه از پراکندگی و انزوا درآمده و به جدال سالم نظری و طبقاتی دامن بزنند تا راه و هدف مبارزه مشخصتر و آسانتر شود. بدیهی در این مسیر هرنوع اتحاد عملی با دوری از خواستههای حداکثری و دگماتیسم فکری و با حفظ پرنسیپهای تشکیل احزاب، سازمانها، جبهههای متحد یا اتحاد عملها در انطباق با تعاریف و توافقهای اصولی تحقق می یابد.
واقعیت آن است که پس از بیانیه خاتمی و موسوی در طرحی برای برخی تغییرات و گذار از شرایط کنونی به شیوههای مختلف و فعالیت مجدد اصلاح طلبانی چون تاجزاده و قدیانی و…درون و خارج از زندان از یکطرف و منشور اخیر مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران مورخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱/ فوریه ۲۰۲۳ که بوی رادیکال و انقلابی میداد از طرف دیگر، هیات ۸ نفره با دستپاچگی به تنظیم و انتشار منشور «همبستگی و سازماندهی برای آزادی» مورخ جمعه ۱۹ اسفند ۱۴۰۱/ ۱۰ مارس ۲۰۲۳ دست زد که به قول سلطنت طلبهای منشعب همه چیز در آن است جز نام و عباراتی چون یکپارچگی ایران، پرچم ایران و پادشاهی ایران!!!
در حقیقت جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی بواسطه شعارهایش در سمت سرنگونی و تغییرات ریشهای جهت تغییر کل ساختارهای کهنه و کلاسیک حرکت میکند، از جمله دموکراسی از پایین، انتخاب جایگزین به روش شورایی، آزادیهای بی قید و شرط و…در نتیجه دستیابی به این اهداف صفآراییهای جدیدی را در جامعه ایجاد کرده و میکند، برخی تشکلات و گرایشات دچار تجزیه، انفعال، استحاله و ادغام مجدد شده شکل و سمت دیگری را به نمایش میگذارند. شعار سرنگونی یا براندازی که سالها از طرف برخی جریانات ابوزیسیون خارج و از جمله سلطنت طلبها داده میشد به جای تغییر ظاهری رژیم با اتکا به بیگانگان و اهرمهای دسیسه جهانی مانند کودتا یا رهبر سازی به سبک انقلابهای نرم یا رنگی، در حال حاضر با محتوایی انقلابی و عملی به طور علنی و مبتکرانه و نه شعاری توسط زنان و جوانان در کف خیابان جاریست و پیام خود را رسانده است. برای سرنگونی یک رژیم فاسد همواره بایستی به جای شعارهای پر طمطراق به میزان نیرو، پایه اجتماعی، کار از پیش انجام شده، تناسب و تعادل طبقاتی، داشتن برنامه، و هدف معین فکر کرد وگرنه این شعار بدون داشتن ابزارهای لازم برای اجرا و وفاداری به شعار خودتودههای مردم را به قربانگاه خواهد برد. مردم با تجربه انقلاب ۵۷ بخوبی میدانند که به رژیم سلطنتی به عنوان مقولهای مربوط به دوره آنتیک پاسخ تاریخی خود را دادند و این قضیه با توجه به خواستههای انقلابی نسل نو پدیدهای کاملا غیر مدرن و برای همیشه بازگشت ناپذیر است. آنها بخوبی میدانند که در این مقطع از تاریخ حال نوبت کنار زدن دستگاه دین به عنوان یکی دیگر از بازدارندگان پیشرفت و آزادی، بازمانده و یاور دوقلوی نظام سلطنتی از سیستم سیاسی کشور رسیده است، و این امر آنچنان مشهود و حتمی است که کسی را یارای انکار و مخالفت با آن نیست. لذا ما امروز باید محتوای و موضوع آزادی و دموکراسی برای نسل انقلابی را روشن کنم. پس در گام اول باید پرسید آزادی از چی؟ و آزادی از چه کسی؟ آیا این حرف تازهای است یا حرف همیشه تاریخ بشریت بوده است، چرا بسیاری از بردگان و آزادی خواهان در طول تاریخ قیام نموده و شکست خوردهاند و مجددا ستمگران و دشمنانشان مسلط گشتهاند؟ پاسخ آن است که از یک طرف خواست آزادی ذاتی انسان به عنوان موجودی اجتماعی است و از طرفی در تناقض با قراردادهایهای اجتماعی و تمدن خود آفریده است، از اینرو انسان تا زمانی که تحت سلطه هرگونه انقیاد، ستم و قانون از بالا قرار دارد بایستی برای کسب آزادی قیام و انقلاب کند. مشکل تقابل آزادی با نظام سلطه است.
در مورد دموکراسی نیز که موضوع باستان تاکنون است نیز باید نوین فکر کرد. یک جا دموکراسی حکومت اکثریت بر اقلیت تعریف میشود، حال آن که یک رژیم دموکراتیک باید صدای اقلیت را هم شنیده و خواست آن را بپذیرد. اما چنانچه منظور دموکراسی پارلمانی باشد که پس از انقلاب بورژوا- دموکراتیک و رنسانس در اروپا و غرب رایج شد، میبایست هشیارانه بپذیریم که اینک در جامعه طبقاتی سرمایهداری باشکافهای اقتصادی عمیق به بنبست رسیده یا بواسطه استیلای انحصارات مالی، صنعتی و نظامی اثری از آن باقی نمانده و به سیستمهای سلطه الیگارشی ۱ درصدی تبدیل شده است، شاهد این امر آمارهای دولتی منتشره مبنی بر بیاعتمادی و عدم شرکت اکثریت مردم در انتخاباتهای سراسری کشورهای غربی است.
شعارهای کف خیابان در ایران به درستی علاوه بر شعار زن، زندگی، آزادی و چالش عملی سرنگونی شعار برابری و عدالت اجتماعی را نیز با خود به همراه دارد. نیروهای انقلابی در ایران درکشان از سرنگونی رژیم چنج یا فقط کنار زدن آخوند نیست بلکه تغییر تمام ساختارهای روبنایی و زیربنایی کهن است. انتشار عجولانه منشور هیات ۸ نفره بسته به گرایشات سیاسی – ایدئولوژیک و منافع طبقاتی آن، در واقع واهمه از طرح منشور «مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران» است که با خواست نوین آزادیها و برابری همگانی در راستای دستیابی به عدالت اجتماعی به میدان آمده و با وزنه اجتماعی تعیین کننده طبقه کارگر، فرودستان، زحمتکشان و گرسنگان ایران جوهره و عنصری سوسیالیستی را با خود حمل میکند. مطرح ساختن تشکلهای شورایی از پایین در کنار شعار آزادی، رفاه، برابری معنای درستی از دموکراسی مستقیم و نوین را ارائه و شعار زن، زندگی، آزادی را تعمیق بخشیده و تکمیل میکند. پس از یک دوره طولانی در تاریخ تمدن معاصر و شکست دموکراسی پارلمانی باید گفت اگر آزادی به قلمرو عدالت، و دموکراسی از حوزه سیاست به حوزه اقتصاد انکشاف نیابد، هیچگونه آزادی جز برای سرمایهداران جهت به بند کشیدن گرسنگان و اِعمال بردگی مدرن وجود نخواهد داشت. این صفآرایی فقر و غنا در جامعهای که به شدت قطبی شده به عیان مشهود است و منحصر به ایران نیست، بلکه بواسطه بحران مزمن و ساختاری نظام سرمایهداری جهانی همه کشورها و حتی طبقه کارگر کشورهای صنعتی غرب را به فقر، بیکاری و سوء تغذیه کشانده، منابع مواد غذایی و محیط زیست را برای کسب سودهای نجومی تهی و طبیعت را به مخاطره و انقراض تهدید میکند.
جمع بندی:
در برخورد با پلاتفرم منشور محفل ائتلافی ۸ نفره باید آن را برنامه و برخورد طبقات خرده بورژوازی مرفه و بورژوازی امپریالیستی ارزیابی کرده، کژی ها و کاستیها آن را در مقایسه و رابطه با ماهیت عدالت طلبانه، ساختار شکنانه و رادیکال جنبش داخل مقایسه افشا کرد.
هدف شتاب آلود منشور «همبستگی و سازماندهی برای آزادی ایران» ضمن ایجاد تخریب، تفرقه، تردید و یاس در جنبش نسبت به تواناییهای مستقل خود، عبارت از تقلیل سطح، کوتاه کردن افق و افت مبارزات و جلوگیری از اعتلای جنبش انقلابی نوین میباشد، که با شیوه تبلیغ و ترویج تکدیگری سیاسی برای جذب حمایت از دول غربی و اتکا به بیگانگان تا وابستگی سیاسی کامل بینالمللی به دنبال تکرار یک گوادلپ دیگر از طریق حفظ ارتش و عناصری از سپاه برای دور کردن خطر از نظام سرمایهداری ایران است. طبعا این هدف تمام سامانه فکری و ایدئولوژی سلطه زده میباشد که در شان جنبش انقلابی داخل ایران و دگرگونی ریشهای-تاریخی تمام نظامات کهن برای یک تحول بزرگ و دوران ساز اجتماعی نمیباشد.
در این لحظات حساس تاریخی الزامی است همه نیروهای پیشرو و رادیکال اعم از ملی، دموکرات و چپ که خواست آزادی و استقلال ایران را دارند با چرخشی علیه ضد انقلاب، بر دموکراتیسم ملی- انقلابی اردوی عظیم کارگران، فرودستان، بینوایان و زحمتکشان داخل کشور تکیه کرده، اتحاد عمل و جبهه بزرگ خود را ایجاد، و صف دوستان و دشمنان انقلاب را از هم متمایز نمایند. هیچ همه با هم پوپولیستی و لیبرال-امپریالیستی جایز و لازم نیست. سوارکاران، رهبرسازان و منبّتکاران خوشتراش را رها کنید، ما بیشمارانیم.
یک صدا هستیم و یک صدا میمانیم.
از دیگر مطالب سایت
مطالب مرتبط با اين مقاله:
- رادیکال معقول؛ رهگشایان عصر روشنگری در هلند- برگردان: سامان
- توسعه جهانی تحت سرمایهداری انحصاری – مانتلی ریویو، ترجمه: سامان
- ما نیاز به یک جنبش ضدجنگ بینالمللی داریم، نه یک جوخه مشوّق برای صنعت تسلیحاتی – برگردان: سامان
- ملکه بر نوستالژی دست گذاشت که سلطنت را قوی نگهداشته است – پاتریک کاکیبورن، برگردان: سامان
جناب سامان گیریم مطالب شما صد در صد درست و ” منشور هیات ۸ نفره از این لحاظ مغشوش، متناقض، ناروشن و ابری است.” بفرمائید این گوی و این میدان. دنیای عجیبیست در میان مدعیان چپ. بسیار خوب حال که در این هیات ۸ نفره” مشاهده میکنیم که بواسطه نداشتنن تجربه سازماندهی و رهبری در سطوح وسیع و گرایشات سیاسی لیبرال دچار حاشیههای فراوان، نادرست، شرمآور و گاه مضحکی شدند” بسیار خوشحال خواهیم شد اگر شما که بیشمارید و دارای تجربه سازماندهی و رهبری در سطوح وسیع و گرایشی انقلابی هستید لطفی فرموده با نوشتن منشوری که برایتان آب خوردن است این طبقه کارگر و این ملت بخت برگشته را از دست این گروه ۸ نفره که کاری بجز “ایجاد تخریب، تفرقه، تردید و یاس در جنبش” ندارند نجات دهید.
متاسفانه بیشتر اوقات اپوزیسیون چپ، بسیار سکتاریستی و کودکانه عمل کرده است. اگر چپ میخواهد “وزنه ای مطرح” در مناسبات سیاسی ایران باشد، میبایستی از خطاهای گذشته درس بگیرد و همانطور که شما بیان کردید، با اتحاد عمل و ایجاد جبهه ی بزرگ خود، وارد رقابت با دیگر احزاب و گروه ها گردد، در غیر اینصورت جریان راست، دست بالا را در آینده نیز خواهد داشت.
در زمانه ای که چپ ایرانی مدافع بازار و شیفته و واله لیبرالیسم غربی شده است، باید که امثال دریا صفایی و بنیادی و علینژاد و البته رضا پهلوی پرچمدار اپوزیسیون خارج باشند. بین نظرات حزب چپ و افراد فوق، در مورد مسائل بین المللی و داخلی ایران چه تفاوت فاحشی وجود دارد؟
حرفهای خوب ولی کمزور .