ز دیدگاه هنر و سینما میتوان هزار نقد به «برادران لیلا» وارد کرد اما یک خاصیت دارد که در نظر من مهم است. همیشه گفتهام هنرمند مانند رسانه و روزنامه نیست که بعد از وقوع یک واقعه دست به کار شود و تولید اثر کند بلکه مهم این است تا چه حد واقعه را پیش از وقوع درک کرده باشد. این فیلم پیش از جنبش “زن زندگی آزادی” ساخته شد و همین خاصیتش است وگرنه درباره پدرسالاری قبلاً هم فیلم ساخته شده است، مثل سریال پدرسالاری و سینمایی خانهی پدری
فیلم برادران لیلا فیلمی کاملاً تمثیلی است و یک هدف دارد، پدر سالاری در ایران بازتولید میشود، از خانواده به خاندان و قبیله و از آنجا به تمام مملکت. هر دیالوگ و صحنه فقط وسیلهایست در خدمت این هدف. برای همین میتوان هزار ضعف و نقص از آن بیرون کشید. بعید میدانم کسی بتواند بر خلاف این فرضیه چیزی از فیلم در بیاورد. اینکه دیکتاتوری و پدرسالاری از خانهی ما تا کاخ شاه و رهبر در فرهنگ ما نهادینه است.
نمونه چنین فیلمی «اسرار گنج دره جنی» ابراهیم گلستان است که سینما را ابزاری برای نقد مدرنیتهی نظام شاهنشاهی قرار داده است و تمام عوامل در اختیار این هدف هستند.
از دیدگاه هنر و سینما میتوان هزار نقد به «برادران لیلا» وارد کرد اما یک خاصیت دارد که در نظر من مهم است. همیشه گفتهام هنرمند مانند رسانه و روزنامه نیست که بعد از وقوع یک واقعه دست به کار شود و تولید اثر کند بلکه مهم این است تا چه حد واقعه را پیش از وقوع درک کرده باشد. این فیلم پیش از جنبش “زن زندگی آزادی” ساخته شد و همین خاصیتش است وگرنه درباره پدرسالاری قبلاً هم فیلم ساخته شده است، مثل سریال پدرسالاری و سینمایی خانهی پدری.
این فیلم نیست بلکه جامعهی ایرانی بخصوص جامعهی زیر فشار دیکتاتوری است. پسرهای قدرتمند و سالم از پدری ضعیف حساب میبرند، در حالی که خود در فقر و بیکاری به سر میبرند توان مقابله با یک پیرمرد دیکتاتور را ندارند. چنین است که نشانهها یکی یکی نمایان میشوند.
پدری که آنقدر توان دارد تا بساط چای و تریاکش را به راه اندازد و تا دستشویی هم برود اما به راحتی داخل سینک آشپزخانه میشاشد، نوعی شاشیدن وسط زندگی همه، این کثیفکاری را دختر پاک میکند. بخشی از بحث های مهم لیلا و برادران داخل توالت است، به نوعی مملکتی گُه گرفته، حتی توالت هم توالت مردانه است. پدر تمام داراییاش را میدهد تا بزرگ خاندان شود- رهبر مسلمانان جهان یا قدرت اول منطقه- به هر قیمتی میخواهد این موقعیت را از دست ندهد. اسم کودک را غلام میگذارد تا پدرسالاری را بازتولید کند، اما پدر آینده باید غلام و خدمتگزار پدری بزرگتر باشد. (پدر می خواهد سر اسماعیل را ببرد و این را پدری که در آسمانها ست به پدراسماعیل دستور داده است، پدری بزرگتر) پدر هر جا به بچههایش زورش نمیرسد خود را به مریضی میزند و چند بار کارش به بیمارستان میکشد در حالی که هیچ اتفاق جدی برایش نمیافتد- یادآور سخنرانی خامنهای در هشتاد و هشت است، جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم- دختر این تمارض را به پسرها گوشزد می کند و کسی گوش نمیدهد. دختر امیدش به برادری ست که در کارخانه کار میکند و به تازگی اخراج شده است ، همه به او رای میدهند تا اوضاع را درست کند و ملکی هم به نامش میزنند اما او بسیار محافظه کار است- میتواند یادآور میرحسین موسوی باشد که به او رای دادند و او نخواست ساختارشکنی کند، حتی مصدق هم در سی و دو نخواست علیه قانون شاهنشاهی اقدامی کند- لیلا نماد قشر آگاه و متفکر جامعه است اما به تنهایی هیچ کاری از دستش برنمیآید نیاز به همراهی تودهها دارد- البته من کاری ندارم چنین چیزی در ایران درست است یا نه اما فیلم چنین تصویر و تصوری دارد. تنها پسر تحصیل کرده، از مملکت میرود- فرار مغزها- چندین میلیارد دزدی از طریق فروش صوری پراید انجام میشود و آب از آب تکان نمیخورد اما دو تا تخم مرغ را کارگری از خانهی پدرش برداشته، گیر میافتد. عکس مادر نباید روی اعلامیه ترحیم باشد- قوانین ضد زن- در تلویزیون مدام فیلم کشتی کج پخش میشود، کشتی کج دروغ است نه ورزش است و نه جنگ، نمایشی از جنگاوری دروغین است. همان وضعیت جنگی که تلویزیون حکومتی مدام از آن حرف میزند، حتی کسی که جلو این نمایش تلویزیونی را میگیرد لیلا است که با مخالفت پسرها مواجه میشود که برو کنار داریم تلویزیون میبینیم.
تنها صحنههایی که تمثیلی نیست و اتفاقاً ربطی به هدف فیلم ندارد و گرچه تنها تصاویر منطبق بر واقعیت جاری جامعه هستند همان سعی در فروش سکهها و بالا رفتن مداوم قیمت ارز و سکه است که شاید برای رد گم کنی در فیلم گنجاندهاند تا گرفتار سانسور و زندان نشوند.
لیلا در تمام فیلم مقابل پدر ضعیف و دیکتاتور میایستد و به گوش او سیلی میزند. دیکتاتور از زن سیلی میخورد.
در آخر فیلم، پسری که از کارخانه اخراج شده علیه سیستم اقدام میکند و با کپسول آتشنشانی شیشههای دفتر صاحب کار را فرو میریزد و بعد که در جشن تولد دخترک بردارش متوجه مرگ پدر میشود بلند میشود و با بقیه دخترکان میرقصد، زیر نگاه حیران و تفریباً شاد لیلا، صدای جیغ و شادی دختران و رقص پسری که محافظه کار مینمود نوید «زن زندگی آزادی » است.
این فیلم تمثیلی است و در ان هدف وسیله را توجیه میکند . من اصلاً ارزش گذاری نمیکنم که این خوب است یا بد، اما تمام نشانهها را حفظ کرده است و اینکه زنان به پدرسالاری سیلی میزنند شاید هم ساقطش کنند.
تنها نکته ی جالب در این فیلم این سخن لیلا به برادر کارگرش بود:
این کار رو ول کن، بیا یه کاری کنیم!
در مجموع فیلم آنچنانی نبود. اینکه این فیلم قبل از انقلاب ژینا تهیه شده بود هم اهمیت چندانی ندارد.
با درود و با شادباش نوروز و سال نو خدمت آقای کاکاوند و سایت اخبار روز
ممنون از تجزیه و تحلیل خیلی خوب
ارادتمند
بهمن
بالاخره یک متن به درد بخور ایجا خواندم.