چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

اهداف و اهمیت توافق جمهوری اسلامی و عربستان

در تاریخ ۱۰ مارس طی بیانیه ی مشترک سه جانبه در پکن اعلام گشت که ایران و عربستان سعودی برای احیای روابط ما بین به توافق رسیده اند. این توافق از طرف  بسیاری از محافل و نیروها  در سطوح مختلف پر اهمیت جلو داده شد. بدون شک یک جنبه اهمیت آن در این است که توافق نامبرده سه بعد داخلی، منطقه ای و جهانی را با خود حمل می کند. اینکه چرا جمهوری اسلامی بعد از سال ها تضاد با عربستان  و بخصوص حدت بخشیدن به این تضاد پای توافق با این دشمن دیرینه اش رفته  و اینکه چرا عربستان  علیرغم نقش مهم و تعیین کننده اش در ائتلاف های ضد جمهوری اسلامی  در منطقه خلیج فارس ناگهان از در صلح و آشتی درآمده است نیز براهمیت این مسئله می افزاید. شکی نیست که یکی از اهداف مهم  جمهوری اسلامی حفظ نظام پوسیده و ننگین اش است که بصورت جدی در خطر سقوط قرار گرفته است. عربستان سعودی هم علیرغم تزئینات و رنگ و روغنی که نیروهای پرو امپریالیستی داخلی و خارجی به آن می دهند با مشکلات و معضلات مهمی نیز روبروست که بزرگترین آنها درگیری در یمن است که ضربه های سیاسی و اقتصادی مهمی را به عربستان وارد کرده  و بطور جدی در تلاش است تا مسئله یمن را حل و فصل و خود را از آن برهاند. از طرف دیگر این مسئله که چین  بطور بی سابقه ای توانسته نقش دیپلماتیکی در منطقه خاورمیانه  ایفا کند، برای غرب بطور کلی نگران کننده است.

به این ترتیب اهمیت دارد که که این مسئله را در ابعاد ۱- داخلی ۲- منطقه ای ۳- جهانی بررسی کنیم. در این ارتباط  به اهداف نیروهای درگیر و امکان موفقیت و موانعی که بر سر راه این اهداف وجود دارد بپردازیم. بدون شک نقطه مرکزی این بررسی رابطه و تاثیراتی است که می تواند بر خیزش انقلابی مردم ایران داشته باشد.

اهداف جمهوری اسلامی از این توافقنامه

می توان این حرکت و جهت گیری جمهوری اسلامی را در چارچوب “نرمش قهرمانانه” و به منظور سرکوب خیزش انقلابی و حفظ خود از سقوطی که تهدید ش می کند به حساب آورد. حفظ نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی و بخصوص از خیزش سال ۹۶ عمدتا با  سرکوب قهری خیزش ها و مبارزات مردم گره خورده است. به همین دلیل سیاست های جهانی و منطقه ای جمهوری اسلامی می تواند روندی خلاف آنچه در دهه های قبل بوده به بخود بگیرد. چرا که با قدرت گیری مبارزات توده های مردم برای سرنگونی، سیاست سرکوب جمهوری اسلامی به طور روز افزون و عاجلی نقش پررنگتری را به خود گرفته و مجبور است که دیگر سیاست هایش و حتی سیاست منطقه ای اش را تابع آن کند. جمهوری اسلامی پایه وحمایت توده ای خود را بشدت از دست داده، اقتصادش عملا ورشکسته است، ایدئولوژی اش که آنرا نقطه قوت خود به حساب می آورد با یک شکست قطعی روبرو شده و بطور کل مشروعیت حکومتی خود را از دست داده  و مهمتر این که با یک خیزش انقلابی و مردمی بالفعل که به معنای واقعی حکومتش را تهدید می کند روبروست.  به همین دلیل تلاش می کند به قیمت عقب نشینی در عرصه منطقه ای، نظام خود را با چنگ و دندان حفظ کند.

رقابت های منطقه ای مهمترین عامل تضاد عربستان و جمهوری اسلامی بوده است که مهمترین آنها بر سر جنبش حوثی هاست. عربستان به طور قطع خواهان رها شدن از جنگ در یمن است چرا که هم از نظر اقتصادی بخش عمده ای از اقتصاد عربستان را می بلعد، و هم از نظر نظامی آنرا تحت فشار قرار داده و بخاطر جنایت هایی که در یمن مرتکب شده بشدت تحت فشار افکار بین المللی و بخصوص مردم منطقه است. عربستان که در ابتدا تصور می کرد بسرعت حوثی ها را شکست خواهد داد همچنان از دستیابی به موقعیت استراتژیکی که در نظر داشت فاصله دارد.  در مقابل حوثی ها  با کمک جمهوری اسلامی ضربات مهمی از زاویه نظامی و حتی سیاسی به عربستان وارد نموده وحتی چندین تانکر نفتی آنان را صدمه زده اند. تلفات و مخارج جنگ ، بحرانهای اقتصادی و تا حدودی سیاسی و ادامه رقابتهای منطقه ای در سوریه، لیبی، عراق و لبنان ، آنان را به پای مذاکره کشانده است.                          

بنابراین عدم حمایت جمهوری اسلامی از حوثی ها بدون شک مهمترین شرط عربستان سعودی است. اگر جمهوری اسلامی با این شرط موافقت کرده باشد که چنین احتمالی بسیار است در مقابل انتظار ۱- همکاری اقتصادی عربستان سعودی، از جمله تشویق سرمایه گذاری های عربستان در ایران را دارد  2- انتظار رهایی از انزوایی  که در منطقه در میان کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس در چند سال اخیر نسیب اش شده است را دارد. ۳- امید دارد که چین سرمایه گذاری هایش در ایران را افزاش دهد ۴- در این میان می تواند یک چراغ سبز به آمریکا را بدهد. چرا که علیرغم نگرانی آمریکا در مورد نقش چین در این توافق نامه این حرکت در خدمت سیاست کنونی آمریکا در منطقه خاورمیانه است. جمهوری اسلامی انتظار دارد که مجموعه این مسایل بتواند مشوق سرمایه گذاری های بیشتر در ایران بشود، بتواند از افت ارزش ریال تا حدی بکاهد و کمک عربستان به رسانه های سلطنت طلب و یا احتمالا برخی گروه های بنیادگرای ضد جمهوری اسلامی کاهش و قطع گردند.  برخی نشانه های این توافق از قبل در حال ظاهر شدن است از جمله مذاکرات مستقیم با کشورهای کویت بحرین و امارات که به دنبال قطع روابط عربستان با ایران مناسبات خود را قطع نموده بودند، با وساطت روسیه ،آغاز گشته است. بحرین که ایران را متهم به حمایت از شیعیان بر علیه حکومت کرده بود و به “پیمان ابراهیم” با اسرائیل جهت حمایت امنیتی پناه برده بود هم به مذاکرات مستقیم پیوسته است.   شمخانی با هیئت های بزرگ اقتصادی بانکی و امنیتی به امارات سفر کرده است، ترافیک دیپلماتیک شدت گرفته است. سیاست تنش‌زدایی کنونی بدون شک در خدمت اهداف بزرگترى است که مختصات آن را قدرت های بزرگ امپریالیستى تعیین کرده و می کنند. 

هدف دیگر جمهوری اسلامی در این میان تقویت همکاری با کشورهای اسلامی و بخصوص بنیادگرا ترین آنها مثل عربستان سعودی و طالبان است تا بتواند ایدئولوژی اسلامی را بار دیگر احیاء کند و مانع سقوط کامل اسلام سیاسی در منطقه شود. این جهت گیری را می شد از استقبال اولیه جمهوری اسلامی در هنگام به قدرت رساندن طالبان و همچنین سپردن سفارت افغانستان به طالبان که عملا به معنای به رسمیت شناختن آن است، مشاهد کرد. در حقیقت جهت گیری جمهوری اسلامی به طالبان در افغانستان علیرغم اختلافات قبلی میان آنها را می توان در ضرورت انعطاف جمهوری اسلامی برای احیاء و جان دادن دوباره به اسلام سیاسی که بسرعت در حال افول است، نیز تعبیر کرد. این هدف همچنین می تواند در شکل گرفتن این توافق نیز نقش داشته باشد. بخصوص اینکه جمهوری اسلامی با خیزش انقلابی کنونی و نقش خیره کننده زنان در این خیزش که نشانه قدرتمند شکست ایدئولوژیک  جمهوری اسلامی است، در تلاش برای ترمیم آنست. کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اگر با جمهوری اسلامی و تلاشش برای نفوذ در منطقه با استفاده از اسلام شیعی راضی نیست اما موافق شکست اسلام سیاسی هم نیستند چرا که اسلام یکی از ستونهای مهم حکومتی و دولتی این کشورها می باشد. اما  در مجموع می توان گفت که تلاش جمهوری اسلامی برای رسیدن به این اهداف با موانع مهمی روبروست که رفع آنها نه آسان است و نه این که کاملا در دست جمهوری اسلامی است.

تاثیرات منطقه ای توافقنامه

توافق میان جمهوری اسلامی و عربستان که به مثابه دو قدرت منطقه ای بشمار می روند پتانسیل تاثیر گذاری در مناسبات منطقه ای را خواهد داشت. این توافق از چند جهت مناسبات کنونی و یا در حال شکلگیری در خاورمیانه را تحت تاثیر خود قرار داده است. یکم  وقایع یمن است که اگر این توافق جنبه عملی و واقعی بخود بگیرد  بشدت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. این که این تاثیر چه گونه پیش رود از قبل روشن نیست اما با کاهش حمایت ایران از حوثی ها، ممکن است رهبران این جریان مجبور به تسلیم در مقابل عربستان شوند و یا اینکه تسلیم نشوند و به مبارزات خود با عربستان در سطح پایین تری ادامه دهند.  وینا على خان محقق یمن در «گروه بین المللى بحران» میگوید: «ایران ممکن است بتواند حوثیها را به تشدید تحرکات شان تشویق کند اما اینکه آیا آنها توانایی تشویق حوثی ها به تنش زدایی را دارند یا نه، مسئله ی کاملاً متفاوتی است.» به عبارت دیگر موضوع این است که کمک جمهوری اسلامی به حوثی ها می تواند کاهش و یا قطع شود اما امکان دارد که حوثی ها به مبارزه خود ادامه دهند. این توافق به هر حال امکان سرکوب حوثی ها توسط عربستان و نیروهای وابسته به آن در یمن را بالا خواهد برد اما لزوما به معنای پایان درگیری ها نخواهد بود.

مسئله دوم اینکه این توافق تلاش دیگری است از طرف جمهوری اسلامی تا بتواند  پروژه نظامی امنیتی که اسرائیل و آمریکا برای متحد کردن کشورهای عربی خلیج و اسرائیل تحت نام پیمان ابراهیم ایجاد کرده بودند را  به عقب براند.  و یا حتی اگر روابط با جمهوری اسلامی بهتر شود، علت وجودی خود را از دست بدهد. این توافق از هم اکنون باعث تشدید تضادهای احزاب سیاسی در اسرائیل گشته و هر کدام دیگری را مقصر خطاب میکنند. از این جهت دولت اسرائیل نگران صف بندیهای جدید در منطقه است، بویژه زمانی که حکومتهای ترکیه، عراق، مصر، لبنان و سوریه رضایت خود را از توافق اعلام کرده اند.

مسئله سوم ، مناقشات و رقابت های جمهوری اسلامی و عربستان همچنان بر سر عراق، سوریه و لبنان  بر جای خود باقی است. و فعلا مشخص نیست که جمهوری اسلامی در مقابل خیزش انقلابی مردم و فشارهای اقتصادی به “نرمش های قهرمانانه” دیگری دست زده و یا خواهد زد تحولات آینده این مسئله را روشنتر خواهد ساخت.

مسئله چهارم هم این است که این توافق ممکن است راه را برای ائتلاف میان کشورهای اسلامی باز کند و به توافقاتی برسر تقسیم مناطق نفوذ خود بیابند تا هم بتوانند با مشکلات و معضلات داخلی  کنار آیند و هم  بتوانند مخرج مشترکی میان  شاخه های ایدئولوژی اسلامی بیابند و بتوانند به تقویت اسلام سیاسی ، که شدیدا در حال نزول است و در کشورهای عربی ستون مهمی از اداره این کشورها و یا امارات می باشند، کمک کنند. واقعیت این است که برغم تلاش های جمهوری اسلامی و عربستان برای اهدافشان سرنوشت نهایی این  تفاهم ها و کشمکش ها اساسا در نتیجه تضادهای امپریالیست های غربی به ویژه آمریکا با چین و روسیه رقم خواهد خورد.

بعد جهانی توافقنامه

آمریکا نزدیک به هفتاد سال کنترل خاورمیانه را بر عهده داشته است. هدف اصلی کنترل این منطقه عمدتا کنترل نفت آن بوده است زیرا ازاین طریق توانسته کنترل قابل توجهی را بر جهان و حتی اروپا و ژاپن اعمال کند. اما اینکه پیدا شدن سروکله یک کشور امپریالیستی دیگر که به مثابه یک قدرت بزرگ اقتصادی ظهور کرده  و در این توافق نقش گرفته است نمی تواند برای آمریکا نگران کننده نباشد. به این علت که علیرغم تغییر و تحولات در سیاست های جهانی آمریکا اهمیت راهبردی خاورمیانه برجای خود باقی است. نقش چین در این مذاکرات که قادر شد دو رقیب دیرینه را به پای امضای توافق بکشاند نشانه مهمی از قدرت و نفوذیابی چین در منطقه ای است که سلطه بلامنازع آمریکا بوده است. چین در دهه گذشته مناسبات تجاری و سرمایه گذاری های عظیمی را به منطقه به ویژه به عربستان سعودی اختصاص داده است. قرارداد خرید حجم عظیم نفت به همراه تجارت وسرمایه‌گذاری‌ها و فروش سلاح و همکاریهای نظامی امنیتی و تکنولوژیکی به ویژه هوش مصنوعی با عربستان دارد. همزمان عربستان سعودی برای پیوستن به سازمان همکاری شانگهای که ایران هم عضو آن است ابراز علاقه مندی نموده است.

از دیگر تحرکات چین در خاورمیانه می توان از مانور دریایی مشترک  چین، روسیه و ایران در مسیر خلیج فارس و تنگه هرمز و دریای عمان نام برد. حضور روسیه و بخصوص چین در خلیج فارس که سابقه نداشته است بدون شک برای آمریکا و غربی ها قابل قبول نیست.

آمریکا حتی از مدتها قبل، از ظهور چین به مثابه یک کشور امپریالیستی و قدرتمند بیم داشته و واکنش ها و اقداماتی را بر روی دست گرفته است که تاثیرات قابل توجهی را در اولویت های سیاسی و راهبردی آن ایجاد کرده است. اصرار آمریکا بر پایان جنگ در افغانستان و سپردن حکومت افغانستان به بنیادگرایان طالبان در همین راستا بوده است.  امپریالیستهای غربی، بویژه آمریکا بعد از آغاز جنگ اوکراین برای مهارچین نیروی نظامی عظیمی را در اطراف تایوان تمرکز دادند. همچنین  در ۱۳ مارس در واکنش به این مانور مذاکراتی بین آمریکا، انگلستان و استرالیا جهت مقابله نظامی با چین صورت پذیرفت. طبق این توافق قرار است زیردریائیهای مدرن برای مقابله با نفوذ نظامی چین در اقیانوس آرام مستقر و تولید گردند. با تعمیق جنگ نیابتی غرب از طریق اوکراین که به دنبال اشغال نظامی آن شدت گرفت، دولت چین جهت شکستن این تمرکز، به نفوذ خود در خاورمیانه شدت بخشید و امیدوار بود که از این طریق از تمرکز آمریکا بکاهد و تا حدودی هم در این مورد موفق بود. می توان این را انعکاسی از ظهور چین به مثابه یک قدرت سیاسی و نقشش در عرصه جهانی تلقی کرد و نشانه  تحلیل رفتن  قدرت آمریکا در مناسبات بین المللی دانست.

به هر حال تاجایی که به موضع آمریکا در مورد این توافق مربوط می شود با دکترین بایدن – جیک سولیوان مبنی بر تنش زدایی در خاورمیانه در شرایط کنونی که اولویت آمریکا تمرکز و شدت بخشیدن به تضاد با روسیه و چین است، انطباق دارد و اصرار آمریکا برای به سرانجام رساندن برجام در مسیر سیاست همین دکترین قرار دارد. امکان دارد که دولت بایدن این تحول در منطقه را چراغ سبز جمهوری اسلامی و مقدمه ای برای موافقت با برجام ارزیابی کند. خبرهایی که رسما اعلام و یا تایید نشده از طریق رسانه ها در جریان است که آمریکا بخشی از پولهای بلوکه شده ایران را از جمله مقداری که در عراق بوده آزاد کرده تا به دست جمهوری اسلامی برسد. در صورت صحت این خبر نشان از آنست که این توافق نامه فراتر از یک چراغ سبز بوده است. تنها مشکل برای آمریکا این است که با پا درمیانی چین صورت گرفته است که زنگ خطر مهمی برای آمریکا است. به همین دلیل دولت بایدن از این توافق “استقبال کرد” اما در همان حال به واکنش و تقابل از طریق مذاکرات سه جانبه با بریتانیا و استرالیا پرداخت.

جمعبندی

خلاصه اینکه  تضادها در سه بعد داخلی، منطقه ای و جهانی در مورد این توافق در هم تداخل دارند و بر پیچیدگی های آن می افزاید. به همین دلیل اهدافی که از طرف نیروهای درگیر دنبال می شود با موانع مهمی روبرو خواهند بود که رسیدن به این اهداف را اگر غیر ممکن نسازند بسیار مشکل خواهند کرد حتی پتانسیل آنرا دارند که این اهداف را به ضد خود مبدل کنند.

منافع و قدرت نظامی اقتصادی امنیتی و سیاسی بخش های مهمی از دستگاه نظامی جمهوری اسلامی به وجود نیروهایی وابسته است که عربستان خواهان برچیده شدن آنهاست.  تنش زدایی  بدون حل تضادهای مقابل پا غیر ممکن است. از طرف دیگر  عکس العمل نیروهای نیابتی در برخورد به این پروژه ها مطرح است. نیروهای نیابتی منافع و اهداف ارتجاعى معینی را دنبال می کنند و به احتمال بسیار به آسانی حاضر به قبول تعهدات جمهورى اسلامى نخواهند بود.  هنگامی که این نیروها در عمل ببینند که بازیچه و قربانی منافع جمهوری اسلامی و دیگر نیروها گشته‌اند، حداقل بخش هایی از آنها واکنش نشان خواهند داد. آنها استفاده از تضادهای بین مرتجعین را از آموزگارانى چون جمهوری اسلامی نیز یاد گرفته اند.  در دورانى که  داعش و طالبان در خدمت آمریکا قرار می گیرند چرا حوثی ها و یا امثالهم  نتوانند. از طرف دیگر تضاد آمریکا با چین و تضاد منافع منطقه ای اسرائیل با  جمهوری اسلامی روند دستیابی به اهداف را با موانع و تصادمات غیر مننتظره روبرو خواهد ساخت.

همانگونه که اشاره شد باید این توافق را در خدمت به ” نرمش قهرمانانه” جمهوری اسلامی قرار داد که پس از سالها خط و نشان کشیدن حالا به جیب عربستان آویزان شده اند. تلاش های جمهوری اسلامی برای رفع بحران همزمان ضعف و ضربه‌پذیری رژیم را هرچه بیشتر نمایانتر ساخته است. چرا که جمهوری اسلامی در نهایت تلاش می کند اوضاع اقتصادی خود را تسکین دهد و امید دارد از این طریق بتواند کنترل سیاسی اوضاع را بازیابد. اما توافقات قبلی مثلا توافقات با خود کشور چین گره ای از کار و موقعیت جمهوری اسلامی باز نکرد. پایان تحریم ها و «سرازیر شدن دلار» در برجام در دور قبل  که بین ۸۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار تخمین زده می شود را به خزانه جمهوری اسلامی واریز کرد.  اوضاع اقتصادی جمهوری اسلامی را نه تنها بهتر نکرد بلکه وخیمتر کرد. چرا که این سرمایه به فربه شدن حاکمین و سرمایه داران وابسته و رانت خوری و فساد گسترده دستگاه حکومتی کمک کرد و رونقی بوجود آورد که اساسا باعث شد توده های مردم فقیرتر گردند. نمونه دیگر را می توان در دوران محمدرضا شاه دید که حتى چندین برابرشدن قیمت نفت بعد از اولین کنفرانس اوپک، نتوانست حکومتش را از بحران اقتصادی نجات دهد.

اما اگر در شرایط کنونی این توافق راهگشایی برای برداشتن تحریم ها و باز شدن تونل دلار بویژه در دوره ای که تضاد های جهان امپریالیستی بمراتب تشدید یافته اند باشد، نتیجه قابل رویتی برای زحمتکشان نخواهد داشت، جز فربه تر شدن همان بخش های غالب کنونی سپاه پاسداران و نهاد “رهبری” و نهادهای وابسته به آن! که همه در درجه اول در خدمت حفظ نظام ، گسترش رانت خوری و فساد  و البته شدت بخشیدن به سرکوب مردم خواهد بود. از طرف دیگر عربستان جهت پیشبرد پروژه ” چشم انداز ۲۰۳۰ ” خود با کمبود سرمایه مواجه اند. بسختی می تواند کمک مهمی به اقتصاد جمهوری اسلامی باشد. در نتیجه این توافق نمی تواند، رژیم را از درماندگی، مردم را از گرسنگی، اقتصاد را از ورشکستگی، ایدئولوژی را از شکست قطعی  و جواب نیازهای جامعه بویژه جوانان را از بی آیندگی نجات دهند. بخصوص در زمانیکه با یک خیزش انقلابی با نقش بسیار پرنگ زنان و جوانان روبروست.

جمعی از کمونیست های انقلابی – ایران

۲ فروردین ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=197693 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کیا
کیا
1 سال قبل

“می توان این حرکت و جهت گیری جمهوری اسلامی را در چارچوب “نرمش قهرمانانه” و به منظور سرکوب خیزش انقلابی و حفظ خود از سقوطی که تهدید ش می کند به حساب آورد. ”

دقیقا!

” در دورانى که داعش و طالبان در خدمت آمریکا قرار می گیرند چرا حوثی ها و یا امثالهم نتوانند. ”
این یکی را باید با احتیاط و مدارک عنوان کرد.
و فراموش نکرد که اسلام متحجر”سعودی و ولایتی” بیشتر با این برادران اسلامی نزدیکتر ند!

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x