سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

شعر عشق – علی اردلان

نقد تو در بی وزنی شعر  

مرا به سرچشمه عشق نمیبرد.

آنجا زنی مرده بود

 درجائیکه کلمه،

به اندازه ایده یک شعر

جهان را میفشرد.

او به سادگی دو چشم بسته میگفت

 باید بخوانم ترا

در ترنم سرگشته روح باد.

 اما در آن لحظه

زبان از آغازمهمتر بود

تا درگفتگوی انتهای غار

رنگ را بپاشد بر شوق.

اکنون که غارمن

کشیده شده تا عمق تنهایی،

مرگ از درون تو

شعله میکشد،

تا خیره شود بر ستاره های سوخته در

خاطرمن.

چه حادثه ی دردناکی در شتاب تو بود

که آسمان کبود

دیگربه پشت آن نمیرسید.

۲

جستجوی خود

با سنگینی زمان تو

سنجیده شد و گذشت.

جستجوی تو درخود

بسان فضای بیکران

تاریک بود و تهی.

تهی بودگی

درانبساط دائم من رخ داد

 و مرا از هم پاشید

۳

درازل معطل بودیم.

هنوزازعشق اثری نبود که ما

 انفجارنیستی را به چشم دیدیم.

ما تن بودیم و

 تنها

یک آینه دربرابرعشق داشتیم.

 آنگه در تصویرتو جای گرفت تن من

 در لحظه تولد ما.

 صدایی از ابدیت رسید،

میگفت:

عشق و نیستی یک چیزاند.

که با هم زاده میشوند و میکشند…

آن گفتگو ادامه یافت

تا آنکه انفجارهستی

همزمان با حادثه پیشین رخ داد

و تو با تصویر بعدی ات

در آیینه تابیدی و رفتی،

آنقدر دورآمدی

که به زندگی من برخوردی.

من اکنون در شرف انفجارم،

مرگ

انفجار زیبایی ست

یا رنگ های شاد و بهم ریخته عشق است؟!

۴

زمان

تجسم دایره وار خستگی ماست،

و زمان دستگاه شکنجه ما بود.

هر آنچه که از تاریکی میگذشت،

 بخشی از وجود ما را با خود میبرد.

دراین سفراما

نور بخش ناچیزی از حقیقت تنهایی ست

 و نفرت تو

 درپرستشگاه عشق

جای امنی داشت.

در آنجا میشد مرگ را دید و لمس کرد.

من میترسم

از تقدیرعشق سخت هراسانم. 

می دانم که سرنوشت

مرا درانحنای سکوت

خواهد کشت.

(آنجا که نگاه بر درخانه قفل شده

و حسرت با دشنه ای

افق را تکه تکه میکند).

میبینم که بی صدای تو

تا نابودی دوباره

فاصله ای نخواهم داشت.

درطنین خالی خنده تو

عشق مرا ذره ذره خواهد کرد.

وقتی که به خواب بازمیگردم

زیبایی در درون من

چون آب چشمه دست نیافتنی ست

و شعردرمیان کلمات

تصویر قابل لمس حسرت و اندوه ست.

وقتی درخواب هایم

سیلابی ازاشک و سرگردانی روان میگردد

شعرمیتواند تجربه مرگ در انتهای دوزخ باشد.

 شعری که به اندازه سال ها

خواب محزون گمگشتگی

دیده است.

۵

ای عشق

 ای نفرت کشنده عشق

ای ناگزیری شکنجه عشق

ای که باعث دربه دری من شدی

و دیوانگی مرا پیش از مرگ من

رقم زدی،

ای غم آویخته به من

ای نور آخرین

ای آخرین فرصت شادی،

ای راز گشوده در آخرین لحظات زندگی،

براستی

دلیل انتخاب من چه بود؟

علی اردلان

۴  فروردین ۱۴۰۲

https://akhbar-rooz.com/?p=198016 لينک کوتاه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

خبر اول سايت

آخرين مطالب سايت

مطالب پربيننده روز


0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x