زنان در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی در صف اول پیکار قرار دارند و در تداوم تلاش های خود برای رهایی و آزادی، بعد از به قدرت رسیدن این رژیم زن ستیز در تمامی حیطه های – سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ج.ا را تا امروز به چالش کشیده اند.
شرکت فعال انها در مبارزات سیاسی از جمله تظاهرات ۸ مارس سال 1358، مبارزات زنان پیشرو در کردستان، حضور وسیع و خود جوش انها در اعتراضات اجتماعی و سیاسی ،به روشنی به نقش مهم زنان درمبارزه علیه ج.ا را به اثبات می رساند
تصویر واقعی زنان در اعتراضات اخیر را میتوان دید، همان جسارت و شجاعت و رهبری زنان
تابوهایی که اعتراض یا شکستن آنها در تخیل جمعی مردان هم نمیگنجید. این تابوها را زنان ایران شکستند.
سال ۱۴۰۱ آغاز یک قرن بود، اما آنقدر حادثه و التهاب درونش بود که در هر جای دیگر میتوانست در یک قرن اتفاق افتد. همه صحنههای ماندگار این سال را زنان رقم زدند
در تاریخ بلند ایران، هیچ سالی به اندازه ۱۴۰۱ زنانه نبوده است. ازاین رو باید آن را «سال زن» نامید. سال ۱۴۰۲ نیز بیگمان در امتداد ۱۴۰۱ خواهد بود و زنان آن را نیز به نام خودخواهند زد.
قدرت و پیشروی آرام زنان به گونهای بوده که اکنون چهار دهه پس از اعتراض زنان در ابتدای انقلاب، بار دیگر «زن» بهمحور اصلی یک اعتراض، این بار بزرگتر و پرشمارتر، تبدیل شده است.
درست است که جرقه اولیه اعتراضات کنونی، خشم مردم نسبت به ریخته شدن خون یک زن بوده، اما آتشهای زیرخاکستر بسیار دیگری به اندازه کافی وجود داشته که این اعتراضات را به فراتر از یک خونخواهی ساده تبدیل کند.
نام «مهسا امینی» اکنون نماد دستکم بیش از ۴۰ سال مبارزه زنان ایرانی در دوران جمهوری اسلامی است؛ از کمپینیک میلیون
امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز تا کارزار چهارشنبههای سفید.
همچنین نام مهسا امینی، نامهای زنان ایرانی بسیار دیگری را هم نمایندگی میکند: دختران خیابان انقلاب، نداآقاسلطان،
سحر خدایاری (دختر آبی)، نسرین ستوده، سپیده رشنو، نرگس محمدی، گوهر عشقی، سپیده قلیان ومسیح علینژاد و زینب جلالیان، سهیلا حجاب ، فاطمه سپهری و گوهر عشقی و … شخصیت هایی که نه فقط به خاطر شجاعت و مقاومت مثالزدنی شان که یک الگوی مسلم مبارزاتی است، بلکه به واسطه ایدههای روشن و مشخصی که درباره تغییر ارائه میکند این استعداد رهبری شان را آشکار کرده است. حضور زنان در اعتراضات آن هم به آن شیوه مدنی و مسالمت آمیز تصویر یک مبارز تسلیم ناپذیر را یک بار دیگر در اذهان معترضان زنده کرده است. در انقلاب مهسا امینی شعار زن زندگی آزادی ، شعاری فرای مرزها و خواسته اکثریت جوامع که متشکل از زنان و آزادیخواهان است سر داده شده.
چرا «زن، زندگی، آزادی»؟
معترضان در اعتراضات کنونی، چه زن چه مرد، در میان انبوه شعارهای سر داده شده، به طور خودجوش شعار «زن،زندگی، آزادی» را به عنوان شعار اصلی خود انتخاب کردند.
کلمه «زن» در این شعار محوری است، زیرا در دو کلمه دیگر هم مستتر است؛ «زندگی» بدون زن وجود ندارد و «آزادی» هم بدون آزادی زن.
ما زنان نباید فراموش کنیم ، که نیمی از جمعیت کره زمین هستیم و نیمی دیگر را ما بدنیا می آوریم !
برجستگی نقش زنان در این اعتراضات فقط در شعار و اهدافش یا طرحها و پیامهایش نیست؛ زنان و دختران نیز باحضور پررنگ و شجاعانه خود، صحنههای بیسابقهای را در اعتراضات ایران به نمایش گذاشتند؛ از قرار گرفتن در صفاول اعتراضات و برداشتن یا سوزاندن روسریها تا رقصیدن در میانه میدان و مواجهه تن به تن با نیروهای سرکوب وحتی فریاد زدن بر سر آنان.
این «شجاعت» بیسابقه دختران و زنانی که اکثریت آنان در دوران جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند، با همراهی،حمایت و پشتیبانی مردان و پسران هم مواجه شده است.
زنان و نسل جدید را از بین ببرد و دیر یا زود، زلزله اعتراضاتی دیگر، در فرصتی دیگر، پایههای حکومت را خواهد لرزاند.
«زن، زندگی، آزادی» یک خواسته بنیادین و برای جمهوری اسلامی برافکنانه است؛ برآورده شدن آن فقط در صورت یک تغییر بنیادین در ایران امکانپذیر است.
اتحاد مبارزه پیروزی
زن، زندگی، آزادی
با امید به پیروزی مردم ایران در مقابل حکومت دژخیم آخوندی در ایران
البته رهبری این انقلاب را آن زنانی که نام بردید در اختیار نداشته اند چون آنها زندان بودند و این انقلاب همتراز افکار آنها نیست . ضمنا این انقلاب خودجوش نیست زیرا آگاهی یعنی برخورد با موضوع برای تغییر از اینرو این انقلاب دارای رهبران ویژه ی خود است و فقط آن کسانی که در طی این شش ماه جان خود را از دست داده اند بخشی از این رهبران بوده اند . شعار زن زندگی آزادی قبلا توضیح داده شده است که زن نماد تمام درد و رنج و تبعیض هائی ست که به این مردم و در راس آنان زنان طی قرنها تحمیل شده است زندگی نماد خود زندگی ست که نه تنها از نان و کاز و غذا حرف می زند از مدرنیزاسیون تولید برای رفاه اجتماعی از رادیو تلویزیون و اینترنت و روبات و …. هر چیزی که مربوط به زندگی انسانی ست مربوط است و همچنین داشتن ساز و کاری دموکراتیک برای استقرار آزادی های بدون قید و شرط ساختار شورائی حداکثر دموکراسی آزادی بدون قید و شرط تاسیس و مبارزه ی انتخاباتی احزاب و بخصوص ساختار سازماندهی شده ی شورائی که علاوه بر قانونگذاری مسئول اعمال اراده ی مستقیم مردم است و هر گروه اجتماعی متفاوت حق دارد که دارای شورای رهبری خودش بوده تا نسبت به مشارکت اجتماعی اش در سازمان اجتماعی کار سهمش را محافظت نماید و این ربطی به اکثریت و اقلیت نداشته فقط حق مد نظر است که هیچکس را نمی شود بعنوان اکثریت از آن حق محروم کرد . مانند حق تحصیل رایگان یا … و در نهایت می رسیم به آزادی یعنی رهائی انسان از قید هر گونه قید و بند مناسبات تولید که سبب اسارت بشر گردیده است و لذا هدف این انقلاب انسان است و رهائی انسان .